فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱٬۹۶۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
ضربان های گفت وگویی، به عنوان بنیادی ترین واحدهای قابل تشخیص کنش های زبانی، بخش عمده ای از یک متن نمایشی را تشکیل می دهند. در مقالة حاضر، قصد داریم با مطالعه ویژگی های این تمهیدات زبانی، پاسخی برای سؤال اصلی خود، مبنی بر نحوة عملکرد آن ها در توسعة سبک نمایش نامه نویسی تجربی محمد یعقوبی، بیابیم. چارچوب نظری بحث، تلفیقی از مطالعات زبان و سبک شناسی درام «پُل کاستانیو» و «ویمالا هرمان» است. روش انجام این تحقیق از نوع توصیفی– تحلیلی و نمونه کاوی است و با بررسی مستقیم متون، امکان تحلیل کیفی نمونه های مطالعاتی، به کمک شاخص های عملیاتی تعریف شده مهیا شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که در سبک تجربه گرایانة نمایش نامه های یعقوبی، توجه عمده ای به زبان و کارکردهای متنوع دلالتگرهای زبانی شده است. او با بهره گیری از تمهیدات متفاوتی در نگارش گفت وگو، ضربان های گفت وگویی را در سطوح گسترده ای از دلالت های زبانی و فرازبانی به کار برده و از آن ها به عنوان عاملی برای «تأکید»، «تعلیق»، «انقطاع» و «تأثیر» بر شیوه های پایان بندی آثار خود استفاده کرده است؛ با این تفاوت که رفته رفته، کارکرد و نحوه به کارگیری این تمهیدات زبانی مشخص تر و با مضمون اثر نیز همسازتر شده اند.
شرایط ِ عشق و صفات ِعاشق و معشوق در جواهرالاسمار عماد بن محمد الثغری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عماد بن محمدالثغری، از نویسندگان قرن هشتم هجری است، کتاب «جواهرالاسمار » وی افسانه ای غنایی است که به زبان تمثیلی وبا نثری ساده نوشته شده و دارای تازگی ها و لطایف ویژه ای است. راوی «جواهرالاسمار»، « طوطی» 100 افسانه را به مدت 52 شب نقل می کند. الثغری، در مدخل و مخرج هر افسانه، شرایطی را برای عاشق و معشوق برمی شمارد که بیش تر حُکم اندرز و حِکمت گویی را دارد. هدف او نیل به عشق آرمانی و بدون هر گونه رِجس و پلیدی است. هم چنین وی مواردی را ذکر می کند تا عشق هرچه بیش تر پایدار بماند. طوطی با زیرکی در ضمن هر افسانه، اندرزی را برای شخصیت اصلی افسانه، یعنی «ماه شکرِ» عاشق نقل می کند که اغلب مؤثر می افتد و ماه شکر را به تأمل و تفکر و تجدید نظر در باب ِمعشوق وا می دارد. روش تحقیق توصیف و تحلیل کتابخانه ای است و ضرورت و اهمیت تحقیق در ناشناخته یا کمتر شناخته بودن اثر است. هدف ازتدوین مقاله ی حاضر آن است که اهمّ شرایط و صفاتی که از دیدگاه الثغری برای دوام عشق ِ میان عاشق و معشوق ضروری است و دستیابی به چنین مقوله ای را ممکن می سازد، بررسی و تبیین شود.
بررسی جنبه های زیبایی شناختی تمثیل در زبان ادبی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل یکی از روش های تصویرسازی و مجسم کردن موضوع است، که مخاطب را همزمان به تخیّل و تفکر وادار می کند. هدف از کاربرد تمثیل در قرآن را باید در تاثیر عمیق آموزه های آن جستجو کرد که سبب می شود، خواننده با هر میزانی از درک و فهم آن ها را دریابد و در تنظیم برنامه زندگی خود به کار گیرد. پژوهشگر در این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به آیات قرآن کریم قصد دارد، جنبه های زیبایی شناختی تمثیل در زبان ادبی قرآن را مورد تحلیل قرار دهد. این بررسی نشان می دهد قرآن که زبان هدایت، ایمان و شور انگیزی است، از توانمندی های زبان، از جمله؛ تمثیل برای دعوت به تدبّر،تاثیرگذاری و عبرت آموزی و در نهایت تربیت انسان استفاده فراوانی کرده است.
تحلیل زیبایی شناختی چند عنصر داستانی در سه رمان رضا امیرخانی (ارمیا، من او، بیوتن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«رضا امیرخانی»، نویسنده ای با سبک منحصر به فرد است که داستان هایش را از آثار دیگر داستان نویسان معاصر متمایز می کند. از جمله این ویژگی های خاص می توان به رسم الخط عجیب، یا بازی های زبانی و استفاده مناسب از معانی و شکل های گوناگون کلمات اشاره کرد که به عنوان سبک خاص و منحصر به فرد نویسنده در این مقاله بررسی و تحلیل شده است. در این نوشتار، سه رمان رضا امیرخانی به نام های «ارمیا»، «منِ او» و «بیوتن» از منظر نحوه کاربرد عناصر داستانی بررسی شده است. با توجه به نتایج این جستار می توان استفاده به جا و مناسب از عناصر داستانی، توصیف های زنده و ماهرانه ای از مکان ها، شخصیت ها و احساساتشان را - به طوری که خواننده به خوبی بتواند خود را در صحنه های داستان ها تصور کند - از ویژگی های سبکی این نویسنده برشمرد.
عنصر شخصیّت و شخصیّت پردازی در منظومه ی داستانی هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«هفت پیکر» نظامی از جمله منظومه هایی است که به سبب تنوّع شیوه های شخصیّت پردازی به فضای داستان های معاصر نزدیک است که تاکنون توجّه چندانی به قابلیّت های داستانی آن نشده است. از این رو در این پژوهش، سعی شده است تا روشی توصیفیتحلیلی، عنصر شخصیّت و شخصیت پردازی در این منظومه بررسی گردد تا به پرسش های زیر پاسخ داده شود: 1-شخصیّت ها در منظومهی هفت پیکر چگونه ترسیم شده اند؟ 2 نظامی در هفت پیکر از کدام شیوه های شخصیّت پردازی سود جسته است؟ دستاورد پژوهش حاکی از آن است که نظامی، ضمن استفاده از شیوه ی شخصیّت پردازی مستقیم با استفاده از ابزارهایی همچون گفتگو، کنش، نام، رنگ و توصیف توانسته است با شخصیّت پردازی غیرمستقیم، شخصیّت های داستانش را به سمت و سوی ذهنیّت مورد نظر خود به خواننده معرّفی کند. شخصیّت اصلی این منظومه بهرام گور است که نظامی در پرداخت آن از تمام ابزارهای شخصیّت پردازی سود جسته است. گستردگی فضای داستان، موجب خلق شخصیّت های بی شماری شده است. علاوه بر شخصیّت اصلی، شخصیّت هایی چون شخصیّت همراز، شخصیّت فرعی و شخصیّت زنان داستان از جمله مباحث مورد توجّه در این مقاله بوده است.
دراسة العناصر الروائیة فی المجموعة القصصیة القصیرة «بیت سیئ السمعة» لنجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بما أن أحد أسباب نجاح القاصّین الرئیسیة فی بلوغهم إلی الأغراض التی یرمونها، استخدامهم الواعی للعناصر الروائیة کالحبکة، وبناء الشخصیة، وأسلوب الحکایة، و... لهذا کرّست هذه الدراسة جهودها مستفیدة من المنهجین الوصفی-التحلیلی، والإحصائی -البیانی فی دراسة أحد آثار نجیب محفوظ المعروفة وهو «بیت سیئ السمعة» والذی یشتمل علی ثمانی عشرة قصة قصیرة، من ناحیة استخدامه العناصر القصصیة حتی تبیّن مقدار نجاحه فی هذا المجال. وقد وصلت إلی هذه النتائج أن أکثرها تبدأ باسم شخصیتها الأصلیة أو فی بدایة القصة یتعرّف القارئ علی العقدة وبعد ذلک، کانت شخصیات القصة تدخل المشهد، الأمر الذی یسبب أن لایواجه القارئ مقدمة مملّة. ممّا یلفت النظر فی هذه القصص، تنسیقها مع الحبکة. أسلوب الحکایة فی کل القصص هذه، هو أسلوب عارف الکل إلاّ قصة «الرّماد» فقد عرضها الراوی مستعیناً بأسلوب المتکلّم وحده، علماً بأن ثبات عنصر الراوی من أهم الأسباب التی تُمَکِّنُ القارئ من استیعاب القصة بسهولة وبساطة. مما جدیر بالذکر أنّ محفوظ فی قصصه الأخیرة إلی جانب معالجته النفسیة للشخصیات، فقد اعتمد علی الطریقة المباشرة مهتمّاً بإبراز المعالم الخارجیة للشخصیة ولکن تناوله للشخصیات فقد أصبح أکثر تلخیصاً من الناحیة الکمیة وأکثر إکمالاً من الناحیة الفنیة، حیث إنّ الراوی لم یرسم وحده المعالم الخارجیة، بل إنّ کثیراً من تلک الأوصاف ترسم من قبل شخصیات أخری. إن المونولوجات خاصة منها النفسی تعتبر من أهم عناصره القصصیة، والاستفادة من الجمل التعجبیة، والتشبیهات البدیعة، والمثل، والکنایة تعدّ من أهم میزاته النثریة.
بررسی و تحلیل آخر خوش شاهنامه با تأکید بر مبانی سنت شفاهی روایات حماسی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثل «شاهنامه آخرش خوش است» مثلی معروف در فرهنگ عامه ایرانیان است که بار معنایی آن دو وجه مختلف دارد. غالب محققان این مثل را کنایه و اشاره ای طنزآلود به اتفاقی ناخوشایند در پایان اثر استنباط کرده اند(1). اما به نظر می رسد که لااقل در فرهنگ عامیانه و در ادبیات شفاهی نقالان، این مثل در حالت عکس نیز کاربرد داشته است. مقاله حاضر بر آن است تا با گزارش بنیادها و دامنه داستانی دو سنت نسبتاً مستقل «رسمی» و «غیر رسمی» روایات حماسی ایرانی، ضمن تأکید به وجه تعریضی مثل مذکور، پنجره ای تازه در استدراک برخی معانی و مفاهیم حماسی بگشاید. بدین منظور، مبحث اصالت و گستردگی سنت کهن شفاهی اساس کار این تحقیق قرار گرفته و بنا به ضرورت موضوع، ساختار و فرم دو شاخه تنومند از روایات شفاهی ایرانی یعنی «حلقه حماسی سیستانی» و «شاهنامه کردی» را که محتملاً از دسترس گفتمان تأثیرگذار «روایت رسمی» مصون مانده اند به بحث کشیده است. استنباط این تحقیق چنین است که مثل «شاهنامه آخرش خوش است»، در سطح درک و دریافت برخی راویان و حماسه خوانان از شاهنامه، در سنت روایت شفاهی، معنایی دگرگونه یافته است. همچنین این تحقیق نشان می دهد که روایت شفاهی شاهنامه گاه چه تفاوت های بنیادینی با روایت فردوسی پیدا کرده و این دو، از منظر ساختار و درون مایه، دارای اختلاف های چشمگیری هستند. بنابراین پایان خوش شاهنامه، در بخشی از سنت روایت شفاهی، به بازگشت قدرت به گروه پهلوانان شاهنامه و انتقام گیری آذربرزین فرزند فرامرز از بهمن، آخرین شاه کینه جوی کیانی اشاره می کند.
رئالیسم اجتماعی در آثار احمد محمود (با تکیه بر سه عنصر درون مایه، شخصیت و حادثه)
حوزه های تخصصی:
احمد محمود، داستان نویس معاصر تلاش کرده که در آثارش شرایط حاکم میان فرد و اجتماع را وصف کند. در داستان های او توصیف زندگی مردم عادی، نیازها و نگرانی هایشان طی جو حاکم بر نظام اجتماعی، در قالب روایت های داستانی گنجانیده شده اند. این نوع داستان پردازی، سبک وی را در زمره نویسندگان متمایل به رئالیسم اجتماعی قرار داده است. گرایش محمود به واقع گرایی، همچنین وجود نشانه های رئالیسم اجتماعی در رمان هایش، دلیلی ب رای ب ررسی آث ار داست انی وی است. بدین سبب پژوهش حاضر با طرح این سؤال که وجود چه مشخصه هایی، آثار محمود را ذیل سبک واقع گرایی اجتماعی قرار می دهد، شکل گرفته است. در این بررسی هدف اصلی، روشن تر کردن هرچه بیشتر فضای رئالیستی رمان های محمود و سبک رئالیسم اجتماعی وی با تأکید بر تحلیل سه عنصر درون مایه، شخصیت و حادثه بوده است. در این پژوهش، با مطالعه منابع کتابخانه ای و رویکردی توصیفی- تحلیلی، به بررسی مشخصه های رئالیسم اجتماعی در رمان های همسایه ها، داستان یک شهر، زم ین سوخته، مدار صفردرجه و داستان کوتاه بازگشت که بارزترین نمونه های آثار رئالیستی محمود به شمار می آیند، پرداخته است. حاصل آنکه، محمود با ذکاوتی خاص در انتخاب موضوعات اجتماعی به عنوان درون مایه آثار، خلق شخصیت های داستانی به عنوان تیپ هایی که نمونه هایی از افراد زندگی روزمره ما هستند و قرار دادنشان در حوادثی قابل باور، توانسته است آثاری با سبک واقع گرایی اجتماعی خلق نماید.
بررسی گرایش های نوظهور در رمان نویسی افغانستان (بعد از کودتای 7ثور 1357 ه .. ش. تاکنون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با نگاهی به رمان نویسی افغانستان و فراز و فرودهای آن، واقعیت هایی از تحولات فکری و ادبی این جامعه بر مخاطب آشکار می شود که نیازمند پژوهش های درازدامن است. یکی از این واقعیت ها رویکردهای مدرنیستی و پست مدرنیستی در ادبیات داستانی افغانستان است که جامعه رمان نویسان آن کشور را به جامعه داستان نویسی معاصر پیوند زده است و جنبه های زندگی انسان افغان، به ویژه خیل روشنفکران افغان را به تصویر می کشد. این جستار به شیوه توصیفی- تحلیلی تلاش کرده است با واکاوی رمان های معاصر افغانستان بعد از وقوع کودتای 7ثور 1357ه. ش. تا به امروز گرایش های مهم مدرنیستی و پست مدرنیستی رمان نویسان افغانستان را انعکاس دهد. از این تحقیق برمی آید که گرچه نمی توان از نهادینه شدن مکتب رمان نویسی مدرنیستی و پسامدرنیستی در ادبیات داستانی افغانستان سخن گفت، رشد فزاینده عناصر و مؤلفه هایی نظیر بحران هویت شخصیت های داستانی، پیامدهای جنگ و مهاجرت برای زنان و مردان افغان، تلاش برای واسازی تقابل مرد/زن در نظام نوشتاری مردسالار افغانستان، بازنمایی تقابل پرتنش میان سنت گرایی با تجددطلبی و... از پیدایش جریان های ادبی جدید در ادبیات داستانی افغانستان حکایت می کند؛ جریان هایی شبه مدرنیستی و گاه شبه پسامدرن که اغلب روشنفکران مهاجر به تبعیت و تقلید از تکنیک های داستان نویسی غرب در پیش گرفته اند.
بررسی جامعه شناختی رمان پریچهر (با تکیه برپدیده اعتیاد)
حوزه های تخصصی:
رمان پریچهر رمانی اجتماعی است که در آن نویسنده تحت تأثیر ساختار جامعه ای که در آن زندگی می کند، به خلق اثری می پردازد که در آن تصویر اجتماع را می توان به نظاره نشست. م. مؤدب پور در این رمان، بسیاری از مشکلات زندگی در عصر حاضر را در قالب داستان به تصویر می کشد. «اعتیاد» به عنوان یک پدیده و معضل مهم اجتماعی که در شکل گیری بسیاری از واقعیت های تلخ جامعه مؤثر است، در بسیاری از رمان ها حضور دارد. حال آنکه کمتر در این گونه آثار به صورت علمی مورد توجه و کاوش قرار گرفته است و این مهم بر عهده جامعه شناسی ادبیات است که با کشف روابط و پیوندهای میان جامعه و ادبیات، واقعیات موجود در جامعه را در جهان تخیلی و هنری آثار ادبی بازکاوی کند. در این جستار، بازتاب این پدیده شوم در رمان پریچهر با رویکرد جامعه شناسی محتوای اثر ادبی به شیوه توصیفی- تحلیلی بررسی می شود و نتایج تحقیق بیانگر آن است که بسیاری از عواملی که کارشناسان به عنوان علل روی آوردن به مصرف مواد مخدر و اعتیاد مطرح می کنند و همچنین عوارضی که به عنوان عواقب این امر از آن یاد می کنند، در این رمان قابل مشاهده است.
زاویه دید در سه داستان کوتاه از «بیژن نجدی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زاویه دید، دریچه ای است
که نویسنده می خواهد خواننده از همان دریچه به داستانش بنگرد. زاویه دید در
داستان کوتاه به دلیل حجم کم آن، اهمیتی فراوان دارد. «نجدی»، داستان نویس مدرن و توانمند،
جایگاهی ویژه در داستان کوتاه معاصر دارد. او به فرم و ساخت داستان بیشتر توجه
دارد و در به کارگیری زاویه دید شگرد و مهارت خاصی دارد، به طوری که با هر زاویه دید
و چرخش آن به معنا آفرینی جدید و صورتی نو در داستان می پردازد. در این مقاله
ابتدا زاویه دید و انواع آن معرفی می شود. سپس به عنوان نمونه زوایه دید، سه
داستان «استخری پر از کابوس»، «روز اسب ریزی» و «دوباره از همان خیابان ها» از دو مجموعه آثار نجدی که زاویه دید
در آنها نقش برجسته و تأثیرگذاری در ساختار و رسیدن به هدف و معنا و مفهوم دارد،
تحلیل و بررسی می شود. نجدی در داستان اوّل، زاویه دید سوم شخص نامحدود سنتی را به
مدرن تبدیل نموده است. در داستان دوم، نویسنده با چرخش های متناوب، زاویه دید اول و
دوم شخص دو دنیای متفاوت را در یک دنیای کلی نشان می دهد. در داستان سوم با چرخش
زاویه دید سوم شخص به اول شخص و به سبب زنده شدن شخصیت داستان و اعتراضش به
نویسنده، نظریه «مرگ مؤلف و عدم قطعیت» وجود دارد. در مجموع زاویه دید در هر
سه داستان دچار دگرگونی شده است و باعث آشنایی زدایی می شود که کاری فرمالیستی است
و محتوا در آنها ارزش دست دوم دارد. این مقاله به بررسی همین دگرگونی های ساختاری
در سه داستان یادشده می پردازد.
مقایسة خاصیت تنوع واژگان در اسلوب میان مقامات عربی و فارسی (مقامات بدیع الزمان همدانی، أحادیث ابن درید و مقامات حمیدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاصیّت تنوّع واژگان از ع وامل مهم در مقبولیت یک شعر یا نثر محسوب می شود. تنوّع واژگان از جمله ویژگی های سبکی است که با مقایسه آن در بین تعدادی از متن ها، می توان با ارائه آمار و نمودارها، عنوان کرد که کدام یک از این متن ها در مقایسه با دیگر متون از غنای لغوی بیشتری برخوردار است؟ بحث حاضر به ارائه یک روش نظری برای مقایسه خاصیت تنوّع کلمات در اسلوب پرداخته و این روش را به شکل عملی میان نمونه هایی از نوشته های ابن درید، بدیع الزمان همدانی و قاضی حمید الدین بلخی به مرحله اجرا در می آورد. نتیجة این بررسی، نشان می دهد که اسلوب قاضی حمید الدین بلخی (5/48 %) در مقایسه با ابن درید و بدیع الزمان همدانی از تنوّع واژگان بیشتری برخوردار است و اسلوب ابن درید (48 %) در سطح پایین تری نسبت به آن دو قرار می گیرد و اسلوب بدیع الزمان (2/48 %) در حدّ وسط میان آن دو می باشد.
بررسی و تحلیل تقابل های دوگانه در بوف کور صادق هدایت
حوزه های تخصصی:
«تقابل های دوگانه» یکی از مهم ترین کارکرد ذهن جمعی بشر است، و اساسی ترین مفهوم ساختارگرایی را تشکیل می دهد. نخستین بار نیکلای تروبتسکوی، واج شناس(01890-1938 م.) از اصطلاح «تقابل های دو گانه» نام برد. از آن جایی که اساس ساختارگرایی بر تقابل های دوگانه است، در پَساساختارگرایی نیزنشانه هایی از یک حرکت متقابل، با دو پاره کردن نشانه به دال و مدلول قابل درک است. درحقیقت آواها و اندیشه ها، توده های بی شکلی هستند که در میان آن ها صورت به وجود می آید این شکل گیری با استفاده از روابط جانشینی و عناصر هم نشینی انجام می گیرد. با بررسی ساختارداستان بوف کور می توان به ساختار تفکر نویسنده ی آن پی برد. به نظر می رسد، متن داستان بوف کور تشکیل دهنده ی یک نظام فکری است که این نظام، ماتریسی از تقابل هاست.هم چنین در شرح ساختار بوف کور باید گفت که اساس این کتاب بر تقابل های متضاد و پاردوکسی است. وجود تقابل در این اثر موجب تحولاتی عظیم و گسترده گردیده و از سویی دیگر سبب شده تادر این اثر، ایده ی وحدت ازکثرت نزج و شکل بگیرد و در اصل اساس فلسفه بوف کور نیز برهمین مبناست.این پژوهش، به شیوه ی توصیفی- تحلیلی و استواری بر چارچوب نظری «تقابل های دو گانه »، می کوشد با ردگیری این کارکرد در بوف کور به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که نظام فکری مبتنی برتقابل های دو تایی این اثر چیست؟ تقابل های دوگانه یکی از محوری ترین بنمایه در بوف کور است، که در سه حوزه تضاد، پاردوکس و توصیف قابل بررسی است.
Christine et Kid, un nouveau roman à l’image de La Jalousie (""کریستین و کید""، یک رُمان نو به مانند ""حسادت"")(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هوشنگ گلشیری، نویسنده ی ایرانی و خالق اثر شازده احتجاب، یکی از آثار شاخص ادبیات مدرن ایران، رمان کریستین و کید را در سال 1350 به رشته ی تحریر درآورد. این رمان که الهام بخش آن جریان رمان نو فرانسه بوده است در ساختار و مضمون تقلیدی از رمان حسادت از الن رب گریه می باشد. داستان رمان گلشیری به درون مایه حسادت گره خورده است، اما تلاش های نویسنده در به کار بستن ویژگی ها و جریان نوشتاری رمان نو، آن را به داستان الن رب گریه نزدیک می کند. در مفاله ی حاضر سعی برآنست تا به بررسی این موضوع پرداخته شود که چه میزان اثر گلشیری توانسته است خود را در جریان رمان نو تثبیت کند و از طرفی سعی خواهیم کرد با دیدگاهی تطبیقی، نقاط تشابه این دو داستان را به تصویر بکشیم. در این راستا، چگونگی پرداخت چهار عامل طرح داستان، شخصیت و زمان و مکان را در داستان گلشیری با توجه به نظریه های رمان نو بررسی می کنیم
شخصیت و شخصیت پردازی در داستان های کوتاه مجموعه ""العواصف"" جبران خلیل جبران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنصر شخصیت به عنوان اصلی ترین ساختمایه روایی در هر داستان، نقش به سزایی در روند پردازش پیرنگ و شکل گیری رویدادها و حرکت رو به جلو هر متن روایی دارد. کتاب «العواصف» جبران، در بردارنده داستان هایی کوتاه است که نویسنده در آن، مؤلفه شخصیت و شیوه های پردازش آن را مورد توجه ویژه ای قرار داده است. در پژوهش پیش رو، با هدف مشخص نمودن میزان توانمندی جبران در پرداخت شخصیت های داستانی و با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، ابتدا تعاریف و تقسیم بندی های شخصیت به عنوان بخش تئوری پژوهش ارائه شده است و در ادامه، داستان های این مجموعه در دو ساحت انواع شخصیت ها (ایستا، پویا، جامع و ساده) و شیوه های شخصیت پردازی (توصیف مستقیم و غیر مستقیم: کنش و اکشن، دیالوگ و مونولوگ) مورد واکاوی قرار گرفته است. نتایج جستار پیش رو حکایت از آن دارد که بیشتر شخصیت های این مجموعه از نوع ایستا و ساده اند و در شیوه های شخصیت پردازی، گفتگو و توصیف مستقیم بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است.
درآمدی انتقادی بر شیوه های بیان مفاهیم اخلاقی در حکایت های تمثیلی و جانوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عمده ترین شاخه های ادبیات که به طور بنیادین به اخلاق می پردازد، ادبیات تمثیلی است. به طور کلی، در حوزه اخلاق و ادبیات، منتقدان به طرح مستقیم مضامین اخلاقی انتقاد وارد کرده اند و عمده این ایرادها و انتقادها به طور خاص، متوجه نوع ادبی تمثیل است که همواره مشتمل بر بیان صریح مضامین اخلاقی است. از سوی دیگر در این بحث های انتقادی، با نظرهای گوناگونی درباره مفاهیمی چون رمز، نماد، سمبل و فابل که ارتباط تنگاتنگی با ادبیات تمثیلی و بیان گزاره های اخلاقی دارند، مواجهیم که نیازمند بررسی عمیق تر هستند. این پژوهش نشان می دهد که باید دلیل کاربرد گزاره های اخلاقی صریح را در تمثیل در ساختار حکایت های تمثیلی جست وجو کرد. از جمله عوامل تعیین کننده در این باره، شناخت زمینه داستانی تمثیل و تخیل در حکایت های تمثیلی است. در این مقاله این عوامل با جزئیات آن ها بررسی گردیده، ارتباط ساختاری و محتوایی حکایت های تمثیلی تبیین شده است.
تحلیل ریخت شناسی داستان همای و همایون خواجوی کرمانی
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایی نوعی شیوه پژوهش است که به تحلیل ساختارها می پردازد و قواعد کلّی حاکم بر آنها را مورد بررسی قرار می دهد. یکی از رویکردهای ساختارگرایانه در ادبیات، روایت شناسی (narratology) یا بررسی ساختاری روایت است. نخستین مطالعات رسمی در این زمینه، تحقیقات ولادیمیر پ راپ بر روی یک صد قصّه عامیانه روسی بود که منجر به انتشار کتاب ریخت شناسی قصّه های پریان شد. وی ساختار روایی آن قصّه ها را در هف ت حوزه عملیاتی و سی ویک خویشکاری خلاصه کرد. منظومه همای و همایون سروده کمال الدّین ابوالعطا خواجوی کرمانی، ملّقب به نخل بند شعرا، عارف و شاعر بزرگ قرن هشتم هجری از مهم ترین روایت های کهن فارسی به شمار می رود. در این مقاله ساختار افسانه یادشده برمبنای الگ وی ریخ ت شناسی پ راپ و روش تحلیل محتوا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایج حاصله بیانگر آن است که اکثر خویشکاری های مورد نظر پراپ در این داستان موجود است و نظام پیشنهادی و مدل روایت شناسی وی درباره حوزه های عملیات و سایر اجزا و عناصر سازنده قصه نیز در تجزیه و تحلیل ساختاری همای و همایون و دیگر آثار روایی ادب کلاسیک فارسی تا حدود زیادی قابلیّت تطبیق و کاربست دارد.
ناهمخوانی دوره و نوشتار (بررسی و نقد رمان «کریستین و کید»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز جامعه ایرانی با نوعی ناهمزمانی در زمینة همپوشانی تحوّلات اجتماعی و کنش های خلاّقانة هنری دست به گریبان بوده است، به ویژه که رمان، نوع ادبی وارداتی است و علی رغم وجود ضرورت و پیوندش با نیازهای ایران در زمان پیدایش آن، این قالب ادبی از سنّت های ادبی آن برنخاسته، بلکه عمدتاً به عنوان محصول ترجمه در نظام ادبی فارسی پدیدار شده است؛ به عبارتی دیگر، زیبایی شناسی مدرن با ذهن جامعة ادبی ایران همزمان نبوده است. رمان «کریستین و کید» نوشتة هوشنگ گلشیری، از دید بسیاری از منتقدان به سبب پیچیدگی در فرم و محتوا، فقدان درونمایة اجتماعی صریح و روایتی متفاوت، ادامة منطقی و طبیعی داستان نویسی عصر خود نبوده است و با روند هماهنگ و یکپارچة جامعة ادبی زمانه حرکت نکرده است و در حکم اثری تقلیدی از آثار جوامع غربی پنداشته می شود که دغدغة فرم و صناعت داشت و زمینه و موقعیّت داستان، محصول موقعیّت واقعی ایران نبوده است. چنین ناهمسانی و ناهمخوانی موجب شد که این رمان در زمان انتشار خود با اقبال عمومی همراه نشود و در نزد منتقدان نیز تا مدّت ها با بی توجّهی مواجه گردد. با این همه، پس از گذشت چندین دهه از چاپ این رمان، به سبب گسترش محافل نقد و نظریّه های ادبی، تجربه های تازة داستان نویسی و اشتیاق نویسندگان به جنبش های نو و پیشرو، این داستان با استقبالی نسبی مواجه شود. در این مقاله برآنیم تا با بازخوانی متفاوت و با تکیه بر مؤلّفه های رمان نو به تشریح و تبیین آن بپردازیم.
متن شناسی قدمگاه انجم در تعزیه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف معرفی یکی از شخصیت های بزرگ ولی گمنام در عرصه تعزیه سرایی در ایران به نام میرزا محمد روحانی معروف به «میر انجم» و متخلص به «انجم» به رشته تحریر درآمده است. ابتدا زندگی میر انجم بررسی می شود. سپس با ذکر نمونه هایی از شاهکار هنری و ادبی او شیوه شاعری اش ارزیابی می شود. در ادامه ویژگی های نسخه های تعزیه های این شاعر تعزیه سرا همراه با شواهدی از مجموعه قدمگاه انجم که بخشی از اثر فاخر اوست، تبیین می شود و به دنبال آن درونمایه های مجالس تعزیه های او با استفاده از نمونه های شعری مشخص می گردد. در خاتمه نیز ویژگی های زبانی تعزیه ها تجزیه و تحلیل می شود.