ایران باستان چه قبل و چه بعداز پیدایش خط و رسم تاریخ نگاری و مطلب نویسی دارای زبان و کلام کامل در شرح مسائل و مصائب بوده و بنابه مرکزیت در بروز حوادث گوناگون و جدل های ملوکالطوایفی همواره در شرح و بیان ماجراها و سخنپردازی های گوناگون ید بیضایی داشتهاند و با نظم و نثر سیفالقلم روزگار خود بود و با تداوم حضور افراد فاضل و آگاه و نکتهسنج و نکتهپرداز، گل سرسبد و تحفقةالمجالس و اهل قلم و قدم و معرفت و آگاهی بودهاند ودر نظم و نثر مولد سخنورانی چون: فردوسی، حافظ، سعدی، خیام، مولوی و دیگر شاعران و افرادی بودهاند که تا دنیا باقی است مایه فخر و بزرگی و مباهات اهل ایرانند.
طنز، هنری است برای مشخص کردن کجاندیشیها و عیبهای گردنکشان و مستبدان تاریخ و ازطرف دیگر بیانکننده فساد و جهل اجتماعی است که در لباس مثل و مشتقات آن چون ضربالمثل، ارسالالمثل و تمثیل بهتر وبیشتر از هر پوشش دیگری جلوه نمایی میکند و از این روی، طنز و مثل دو عنصر قوی برای مبارزه پنهان و آشکار با ناهنجاریها هستند.
شوخ طبعی یا چنانچه ارسطو میگوید «گفتوگوهای سرگرمکننده» در آدمیان یک میل طبیعی است اما در اسلام، اعتقاد به نزدیک بودن روزداوری و توجه به جهان دیگر که توسط آموزگاران و واعظان دینی تعلیم میشده، دست به دست هم داده موجب شد که امر شادی و خنده و آثار ناشی از آن را حقیر جلوه دهد که از آن جمله ادبیات شوخ طبعانه را نام میتوان برد. اشارات قرآنی از قبیل این که «آنها باید اندک بخندند و بسیار بگریند، به پاداش آنچه کسب میکردند» (توبه،9/آیه 82) توجه بسیاری از شخصیت های پرهیزگار را به خود جلب کرد، به ویژه صوفیان سادهدلی که روزان و شبان میگریستند و اینان کسانی بودند که غزالی به تعبیر «بکائین» از آنها یاد میکنند.
طنز و شوخ طبعی در دنیای ادبیات و فولکلور جایگاه ویژهای دارد و بسیاری از دانشمندان به پژوهش درباره آن پرداختهاند. لطیفهگویی بخش مهمی از ادبیات با شکل و محتوای خاص زمان و مکان خود است که در واقع آیینه تمام نمای بسیاری از رویدادهای زمان خویش است