فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۸۱ تا ۳٬۰۰۰ مورد از کل ۵٬۵۰۲ مورد.
منبع:
گزارش دی ۱۳۷۶ شماره ۸۳
حوزه های تخصصی:
بررسی مؤلفه های ادب غنایی در شعر «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» علی اکبر دهخدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«غنا» در لغت به معنی سرود، نغمه و آواز خوش طرب انگیز و شعر «غنایی»، گزارشگر عواطف و احساسات شخصی شاعر است. در پژوهش حاضر به بررسی مؤلفه های ادب غنایی در شعر «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» دهخدا می پردازیم. جامعه آماری پژوهش حاضر، شعر «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» از علی اکبر دهخداست و تحلیل و بررسی شعر مذکور از بُعد مؤلفه های ادب غنایی، هدف این پژوهش است.جامعه آماری و حجم نمونه، کل شعر است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است. ابزار گردآوری اطلاعات، فیش تحقیقاتی و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات، تحلیل محتوایی است. عناصر غنایی شعر موردنظر عبارت اند از: امیدواری، اندیشه های فلسفی، تکیه بر نقش و نمود اجتماعی ادب غنایی، حبسیه، دلبستگی به آزادی، مرثیه سرایی، توجه به طبیعت وجودی انسان، هیجان و احساسات. یافته ها و نتایج آن، بسامد بالای عناصر ادب غنایی و نتیجه کلی این پژوهش، غنایی بودن این اثر با توجه به بسامد مؤلفه های غنایی است.
کالبدشکافی رومان فارسی - 3: بوف کورزاد خانه هنری «هدایت» است
منبع:
گزارش دی ۱۳۷۵ شماره ۷۱
حوزه های تخصصی:
یوسف و زلیخای مسعود قمی
تعهد در شعر و اندیشه ی حافظ و هوگو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مساله ی تعهد در هنر همزمان با پیدایش مکتب هنر برای هنر در قرن نوزدهم دراروپا توسط عده ای از فلاسفه وادبا که طرفدارهنر مفید بودند، مطرح شد و ژان پل سارتر، فیلسوف ونویسنده فرانسوی قرن بیستم، ادبیات متعهد را پایه گذاری نمود. اماآیا می توان تعریف واحدی از ادبیات متعهد ارائه نمود و باتوجه به خاستگاه غربی تعهد در ادبیات آیا می توان شعر حافظ را در قالب شعر متعهد بررسی نمود؟
در این مقاله نگارنده می کوشد ضمن خوانش آرای برخی متفکرین به بررسی وجود تعهددرشعر حافظ و هوگو بپردازد. برای نیل به این هدف، نخست ضمن اشاره به تعریف ادبیات و شعر متعهد وسیرتاریخی آن، دیدگاه های اندیشمندان و منتقدین را نسبت به ادبیات متعهد بررسی می کند و سپس در بخش دوم با مطرح نمودن انواع تعهد درشعرحافظ و هوگو تلاش می کند تا شواهدی از این انواع را در آن ها ارائه کند.
حماسة عرفانی؛ از فرضیه تا واقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعبیر «حماسه عرفانی» در نیم قرن گذشته و به ویژه در دو دهه اخیر، تداولِ قابلِ توجهی در حوزه پژوهش های ادبی یافته است؛ و حتّی عدّه ای از محققان، فرضِ وجودِ «حماسة عرفانی» را همچون ژانری مستقل در ادب فارسی طرح کرده اند. در پژوهش حاضر کوشیده ایم بر اساس نظریة جدید ژانر نشان دهیم که علی رغم وجود بعضی تشابهات میان جنبه هایی از متون حماسی و بعضی نمونه های ادب صوفیه، نهایتاً از منظرِ نقدِ ژانر نمی توان صحّت چنین فرضی را پذیرفت چرا که لحاظِ چنین ژانری نه با نیّت مؤلفان صوفی، به مثابة عاملی مهم در تعیین ژانر تطابق دارد، نه موجد پیش آگاهیِ راهگشایی برای خواننده است و نه اساساً کمکی به طبقه بندی دقیق تر و معقول تر گونه های ادب فارسی می کند. ضمن آنکه در توضیح مشابهت های موجود، توجّه به پدیدة «وجه»، و فرایندهایی چون «آمیختگی انواع» و ثباتِ فوق العادة صورت های ادبی در شرق ازجمله در ادبیات فارسی، و جریان مهاجرت مضامین و مفاهیم در بین انواع و قوالب مختلف، تبیین و صورت بندی منطقی تری را از موضوع میسر می سازد.
بازتاب خویشکاری «وایو » در منظومه های حماسی ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وایو یکی از مرموزترین خدایان هندوایرانی است است که برخلاف دیگر ایزدان مزدایی، حاملِ مفهومی از تقابل دوگانه ی حیات و مرگ است. از وی در ریگ ودا، اوستا و متون پهلوی یاد می شود. با بررسی انعکاس دو چهره ی متضادّ اهورایی و اهریمنی از او در متون نامبرده و به دنبال آن در حماسه های ملّی، می توان به قدرت ماندگاری این ایزد کهن در قالب الگوهای آیینی-اسطوره ایِ نیایش، رزم و مرگ پی برد.
در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای تلاش شده است نشان دهیم که علی رغم حضورِ واژه ی ساده ی باد در حماسه ها، باید به آن چه در لایه های زیرین این واژه و آن چه در بارِ معنایی–اسطوره ای آن وجود دارد، توجه بیشتر شود.
نگارندگان، ضمن بررسی شواهدِ مختلف در حماسه های منظوم بدین نتیجه رسیده اند که باد در این آثار نمایانگر یک پدپده ی صِرف طبیعی نیست، بلکه ایزد باد یا وایو، کارکردهای اسطوره ای خود را در حماسه ها به ویژه در شاهنامه حفظ کرده و در سه نقش اصلیِ خدای جنگ و جنگاوران با طیف متنوعی از اعمال از جمله نبرد باد با قهرمان، یاری سپاه، یاری پهلوان در گذر از دریا، سرنگونی درفش و حمایت از شاه، نیز نقش ِپیک مرگ و سرانجام، به عنوان همکارِ تیشتَر در اعمالی مانندِ جادویی کردن با باد و آزمون پهلوان با باد و سرما، خویشکاری های دیرین خود را انعکاس داده است.
سخنی دیگر در بازشناسی بیتی از ویس و رامین در کهن ترین نوشته فارسی بازمانده در ژاپن
حوزه های تخصصی:
نگاهی کوتاه به طنز نویسی و هزل پردازی در ادب پارسی و سیر آنتا پایان قرن هشتم هجری
حوزه های تخصصی:
برخی از سخنوران هم ، هزل و طنزرا به دلیل خنداندن مردم و تفریح بال ایشان نگاشته اند.هر چند دانایان معاصر ، میان طنز و هزل و هجو .. تفاوت نهاده اند در ادب کهن پارسی طنز در بیشتر موارد همان هزل است که برخی از معایت فرد یا اجتماع را در قالب شوخی و مطایبه به او می نماید . ما در آثار قدما به روشنی با واژه ای به نام طنز مواجه نیستیم و بیشتر طنز پردازان آثار خویش را هزل می نامیده اند.هزل پردازی و طنز نویسی در گذشته ، بیشتر از روی تفنن و طبع آزمایی بوده است .برخی از سخنوران هم هزل و طنز را به دلیل خنداندن و تفریح بال ایشان نگاشته اند و برخی دیگر را امرا و بزرگان به پرداختن مجالس هزل در دواوین فرمان داده اند
هم سویی آموزه های قرآنی و طنزهای باباافضل کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طنز، از موضوعات پررنگ و ملموس رباعیات باباافضل کاشانی است. باباافضل، با بیانی نرم و آرام و با پرهیز از گستاخی و گزندگی زبان، طنزهایی شیوا آفریده و آن ها را در لفافة ابریشمین اشعار خویش پنهان ساخته است.شاعر در آفرینش طنز، از انواع آرایه های ادبی به ویژه از بازی های زبانی، پارادوکس، تکرار و جناس بهره جسته است. وی در ساخت طنز، از ضرب المثل استفاده کرده و خود نیز طنزهایی سروده که برخی، به صورت ضرب المثل بر زبان مردم جاری است.باباافضل در اغلب طنزهای خود، از آموزه های قرآن کریم بهره برده و پیام های ارزندة قرآنی را در قالب طنزهای گوناگون بیان کرده است. می توان اغلب رباعیات باباافضل را ترجمه ای آزاد و طنزگونه از قرآن مجید، در راستای ابلاغ فرامین الهی، دانست.در این مقاله، طنزهای باباافضل به شش دستة کلی تقسیم شده است: ۱. طنز ادبی؛ ۲. طنز اجتماعی؛ 3. طنز تاریخی؛ 4. طنز حکمی؛ 5. طنز دینی و عرفانی؛ 6. طنز فلسفی.بیشترین دغدغة شعری باباافضل که زمینه ساز طنزهای دلکش وی بوده، مفاهیم دینی و عرفانی است. پس از آن، طنزهای اجتماعی بسامد بالایی دارد.نوک پیکان انتقاد باباافضل بیش از همه به سمت دوگروه از مردم است: ۱. صوفی نمایان ناپاک و نفس پرستان زاهدنما؛ ۲. سرگشتگان و راه گم کردگان وادی حق شناسی.