فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۲۱ تا ۱٬۴۴۰ مورد از کل ۵٬۵۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
دو شاعر متعهّد و اجتماعی مصر و ایران؛ یعنی امل دنقل و شفیعی کدکنی، «خورشید» را به عنوان نمادی نو در مفاهیمی چون عدالت، آزادی، حقیقت و... به کار گرفته اند. با نگاهی به شعر این دو شاعر درمی یابیم که نماد خورشید، پیام آور امیدها، آرزوها و آرمان های از دست رفته یا دست نایافتنی ای است که غبار تیره ابرهای ظلم و بی عدالتی و جهل، چون پرده ای در مقابل تشعشع انوار حقیقت و عدالت پرور خورشید قرار گرفته است. هر دو شاعر تأکید می کنند؛ تنها راه برون رفت از این سایه های تاریک و ظلمانی، کنار زدن حجاب هایی است که فراروی خورشید تابان حقیقت و عدالت قرار گرفته است. از سوی دیگر، خورشید در شعر این دو، بازتاب روشنی از عشق، محبّت و انسانیت است که در مقابل آن، سیاهی و تاریکی قرار دارد که آن هم بازتابی از ظلم و کینه و ددمنشی می باشد که انسان معاصر به آن دچار شده است. با توجّه به اهمیّتی که بازشناسی مسائل سیاسی و اجتماعی و بازخورد نمادین آن در فرآورده های ادبی ملل دارد، این مقاله سعی دارد با رویکردی تطبیقی به بررسی کاربرد نماد خورشید، که یکی از پر بسامدترین نمادهای ادبی - اجتماعی در شعر این دو شاعر است، بپردازد.
نمودهای سوگ هجران در خاطرات پایداری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال چهارم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱۰
29 - 38
حوزه های تخصصی:
ادبیات غنائی یکی از مهترین بسترهای انعکاس من شخصی نویسنده یا شاعر است. در داستان هایی که با قالب مناجات، مرثیه، وصف و بثّ الشّکوی سروده شده شاعر شخصی ترین مسائل و ادراکات خود را بیان می دارد. خاطره نویسی در سال های اخیر به دلیل شخصی نویسی مورد توجه بسیاری از نویسندگان برجسته و نوظهور پس از انقلاب اسلامی قرار گرفته است.این پژوهش با روشی تحلیلی توصیفی صورت گرفته است. هدف از آن تمرکز در بافت تأملات نویسندگان خاطرات و نمودهای فراق است. پژوهش نشان می دهد که نویسندگان خاطرات پایداری به شیوه هایی توصیفی خاطرات سوگوارنه خود را که حاوی احساسات و تألمات درونی است، بیان می دارند.
تصویر ایران و ایرانی در سفرنامه ژان شاردن تأملی در انگاره آفرینی و کلیشه ها در ذهنیت سفرنامه نویس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأمل در تلقی خاص ملتی نسبت به ملت دیگر و تصویرهایی که هر ملت از دیگری در آثار خود ارائه می دهد، یکی از حوزه های مهم و پرثمر ادبیات تطبیقی است. موضوع این مقاله بررسی سفرنامة ژان شاردن جهانگرد فرانسوی و چشم اندازی است که وی از ایران عهد صفوی به تصویر می کشد. این مقاله در پنج سطح به خوانش روایت شاردن از فرهنگ و هویت ایرانی پرداخته است: در سطح نخست، خوانش متن با توجه به تضاد و تقابل شناخت شناسانه میان دو هویت «من» و «دیگری» و میان دو موقعیت «شرق» و «غرب» صورت گرفته است. سطح دوم شامل بررسی مسئلة یکسان انگاری «خود» با هویت «دیگری»، سازش پذیری یک جهانگرد و الزاماتی است که وی در میان ملت «دیگر» ناگزیر باید به آن ها تن دهد. در این سطح همچنین قیاس به مثابة یکی از راه های درک هویت «خود» مورد تحلیل قرار گرفته است. کانون توجه سطح سوم، ساختارهای زبانی و توصیفات متن است. نحوة خوانش روایت شاردن در سطح چهارم، تأکید بر مفهوم انگاره آفرینی و خلق کلیشه ها در ذهنیت سفرنامه نویس است. مبنای تأمل این سطح مسئلة تعدیل، تأیید و یا تشدید پیش فرض های ذهنی جهانگرد در جریان مواجه شدن با واقعیت ها و البته با در نظر گرفتن چارچوب گفتمانی و نظام های کلان برون متنی است. توصیف برش های خاصی از واقعیت های پیرامون در روایت شاردن، غلبة انگاره هایی مشخص بر سایر انگاره ها و بازسازی هویت «دیگری» به سطح پنجم محول شده است. در نهایت نشان داده شده که آنچه در روایت شاردن از ایران و ایرانی منعکس شده، تلفیقی از واقعیت های بیرونی، نحوة بینش جهانگرد و پیش فرض های ذهنی او و در سطح کلان تأثیرات تاریخی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیکی یا تمایلات سلطه جویانة اروپاییان در یک مقطع تاریخی مشخص است.
شگردهای طنزپردازی در رمان «مدارصفردرجه» احمد محمود
حوزه های تخصصی:
احمد محمود، از نویسندگان واقعگرای نسل دوم ایران است که شاخصه هایی همچون بومی نویسی و لحن عامیانه، زبان ساده و پرتحرک، مطابقت زبان با جهان داستانی، تحول و بسط زبان روایی، ایجاز بر محور زیبایی شناسی، کاربرد عناصر و مفاهیم نمادین، مهارت در شخصیت پردازی، تصویرسازی هنرمندانة فضای داستان، پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی در طرح داستان، طنزپردازی و... از وجوه برجستة نویسندگی او به شمار می آید. طنزپردازی به عنوان یکی از وجوه نویسندگی محمود در رمان مدارصفردرجه، موجب شد به بررسی این رمان از این منظر بپردازیم. نویسنده در این اثر برجسته ، سعی دارد با بهره گیری از شگردهای طنزپردازی و با خروج از هنجار عادی کلام، علاوه بر خلق اثری ادبی، اعتراض و انتقاد خود را نسبت به نابسامانی های اجتماعی– سیاسی اعلام دارد. اساس بررسی بر مبنای نگاه زیباشناسانه و تأکید بر عناصر بلاغی و زبانی از قبیل کنایه و آیرونی، تشبیه، توصیف، نقیضه، اغراق، تحقیر و تمسخر با ذکر شواهدی از رمان نهاده شده است. نتیجة بررسی نشان می دهد که نویسنده، هنرمندانه عناصر بلاغی و زبانی را دستمایة آفرینش طنزهای گفتاری و عبارتی قرار داده است.
حکمتهای تعلیمی مشترک در شعر رودکی و سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدح و ستا یش یکی از گونههای مهم ادب غنا یی است که بخش عظیمی از اولین نمونههای شعر فارسی تا پا یان قرن ششم را در برگر فته و تا کنون تحقیقات متعدد ی دربارة آن انجام شده است اما محققان معاصر همواره با د ی دگاه نقد اخلاق ی بدان نگریستهاند و بس یاری جنبه های اجتماعی و ادبی آن مغفول مانده است. در این پژوهش در دیدگاه ابونصر « مدینة فاضله » سعی بر آن است که با در نظر گرفتن ویژگیهای رهبر فارابی به عنوان الگو یی در فرهنگ اسلامی و مقایسة آن با صفات ممدوح در اشعار مدحی جمال الدین عبدالرزاق اصفها نی، نشان داده شود که جمال الدین در مدایحش به توصیف حاکم آرمانی خویش پرداختهاست و به عبارت دیگر، ممدوح را نه آن گونه که هست بلکه آن گونه که باید باشد، به تصویر کشیده است. هشت خصوص یت حکمت، عدالت، برتر ی ذا تی نسبت به د یگران، حاکم یت مطلق، خوش سخ نی، دوری از آز، عزم راسخ و جنگاور ی، می ان رهبر آرمانشهر فارا بی و ممدوح وصف شده در اشعار مدح ی جمال الدین عبدالرزاق اصفها نی مشترک است و نشانههای د یگری از جمله عدم تطبیق حاکم وصف شده با واقع ی تها ی تار یخی می تواند آرمانی بودن ممدوح جمال الدین نظریه را قوت بخشد.
عقل و عشق در گاهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود پژوهش های گوناگون صورت گرفته در حیطة فرهنگ ایران باستان، تا کنون ارتباط میان عقل و عشق و نسبت میان معرفت های ناشی از این دو،یعنی معرفت حصولی یا عقلی و معرفت حضوری یا شهودی در ایران پیش از اسلام کمتر مورد توجه قرار گرفته است. درحالی که این موضوع در فلسفه،عرفان و ادبیات و به طورکلی، فرهنگ ایران دوران اسلامی بسیار مهم و مورد توجه بوده و میان آنها در متون گوناگون جلوه های مختلفی یافتهاست. این مقاله سعی دارد با کنکاش در گاهان، کهن ترین بخش اوستا، چگونگی ارتباط میان عقل و عشق را در پایه های فکری ایرانیان باستان بررسیکند و با نگاهی ساختارگرایانه به ارتباط میان متون گوناگون، بن مایه این ارتباط را در این متن، ریگ ودا و اندیشه های سهروردی جست وجو نماید. این مقاله آشکار می سازد که به رغم نقش مرکزی خرد در گاهان و کل اوستا، عشق بدون هیچ تزاحمی در کنار آن حضوری محسوس دارد و رابطة مکمل میان آن دو برقرار است.
بررسی و تحلیل حماسه های «مضحک» و گونه های آن در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حماسه مضحک یکی از گونه های ادبی و نوعی تقلید مضحک و طنزآمیز است که در آن زبان و اسلوب فخیم حماسی برای توصیف عملی بی ارزش یا هدفی غیر متعالی به کار می رود. صفت مشخص حماسه مضحک، ناهم سازی میان موضوع و سبک یک اثر است که در آن موضوعی عوامانه با انشاء عالی و کلماتی فاخر خاص حماسه بازگو می شود. گاهی نیز برعکس، موضوعی برجسته با زبانی عامیانه اما در وزنی حماسی بیان می گردد که بنا به تعریف منتقدان غربی «بورلسک» نامیده می شود. چنین به نظر می رسد که آفرینش گران حماسه های مضحک فارسی، به تفاوت بین بورلسک و حماسه مضحک توجهی نداشته اند. در این مقاله پس از ارائه تعریف هایی برای حماسه مضحک، ویژگی هایی چون شخصیت های مضحک، تقلید تمسخرآمیز از شاهنامه فردوسی، توصیف و تصویرسازی مضحک، ناهم سازی میان موضوع و زبان، تمسخر عناصر حماسی مثل حوادث داستانی مضحک، نامه نگاری طنزآمیز، اغراق طنزآمیز و... تشریح می شود تا بدین ترتیب شباهت و نزدیکی حماسه مضحک به طنز و حماسه نشان داده شود. برای آن که جایگاه حماسه مضحک میان انواع طنز و حماسه دریافت شود، انواع حماسه مضحک از نظر قدمت، حجم، قالب، زبان و بیان، رواج و قدمت، به شیوهای توصیفی- تحلیلی معرفی می گردد. سپس با این یادآوری که ژرف ساخت اغلب حماسه های مضحک فارسی انتقادهای سیاسی- اجتماعی است، ابعاد گوناگون حماسه مضحک بررسی می شود.
مقایسة صفات و خویش کاری ها ی سروش در شاهنامه با متون مزدیسنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سروش یکی از مهم ترین ایزدان اوستایی است که در گاهان، اوستای نو، و متون پهلوی خویش کاری های مختلفی داشته و در ادبیات ایران پس از اسلام نیز نام و نقش او بر جای مانده است. فردوسی (د 411 یا ۴۱۶ ق)، حماسه سرای چیره دست و بی بدیل ایران، در شاهنامه، در مقام گزارش باورهای دینی ایرانیان باستان، اوصاف و کارکردهایی را به سروش نسبت داده است. این مقاله، پس از بررسی تطبیقی ویژگی های سروش در گاهان، اوستای نو، و متون پهلوی، اوصافی همچون نگهبانی، دین یاری، افسونگری، پیام رسانی از سوی اهورامزدا، نجات بخشی، و خویش کاری پس از مرگ را با گزارش حکیم توس در نامة باستان مقایسه می کند و به این نتیجه می رسد که گزارش شاهنامه با متون مزدایی همسویی اندکی دارد و فردوسی خودآگاه یا ناخودآگاه تحت تأثیر باورهای ادیان ابراهیمی در باب ملائک، به ویژه جبرئیل، است و سروشِ او ترکیبی است از اوصاف دو سنّت ایرانی و سامی.
جایگاه روایت در متون منثور فارسی قرن چهارم تا هفتم هجری
منبع:
مطالعات داستانی سال سوم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
25 - 50
حوزه های تخصصی:
روایت در جلوه های گوناگون فرهنگ بشری دیده می شود. آنگاه که از این دیدگاه به متون فارسی منثور بازمانده از قرن چهارم تا هفتم هجری بنگریم؛ این پرسش مطرح می شود که: «کدام یک از اشکال روایی در کهن ترین متون منثور فارسی قرن چهارم تا هفتم هجری دیده می شود؟» هدف این پژوهش رسیدن به شناخت کلی از پیشینه حضور اشکال گوناگون روایی در متون دوران آغازین زبان فارسی است. بررسی توصیفی- تحلیلی صدها متن منثور بازمانده از این دوران شکوفایی نثر نشان می دهد که محتوای متون این دوره از موضوعات گوناگونی چون نجوم، بلاغت، فلسفه، سیاست، جغرافیا، تاریخ، اساطیر، سفرنامه، منشآت، تفسیر، دانشنامه، تذکره، اخلاق، کلام، تعبیر خواب، موسیقی، هندسه، طلسمات و... سخن می گوید. مهم تر آنکه در 85% متون مورد بررسی، شکلی از اشکال روایی دیده می شود و فرم های روایی چون گزارش، حکایت، قصه و داستان بلند کاربردهای مهمی در متن دارد. از جمله گزارش و نقل رخدادهای گذشته، توصیف موقعیت ها، خلق تمثیل های استشهادی، بیان اندیشه ها، روشنگری اندیشه های مبهم و پیچیده، بیان مشاهدات، ثبت تجربیات و روایت داستان. یافته ها همچنین نشان دهنده تنوع موضوع و کاربردهای گوناگون و گسترده گونه های روایی در زندگی اجتماعی پارسی زبانان قرن چهارم تا هفتم هجری است. وجود چنین خزانه ای سرشار از اشکال روایی در دوران آغازین نثر خود گواه آن است که پیشینه سنّت روایت پردازی، در زبان فارسی، به دورانی بسیار کهن تر از قرن چهارم بازمی گردد. این میراث گرانبار پشتوانه نویسندگان خلاق این دوران شده تا با دگرگون کردن فرم های ساده به فرم های پیچیده تری از روایت دست بیابند.
بررسی مؤلفه ها و ابعادِ شناختیِ «راوی همه چیزدان» در ادبیات داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راوی (قصه گو) در ادبیات داستانی کسی است که داستان را نقل می کند و این بدان معناست که کلیه حوادثی که در داستان نقل می شود به نوعی به راوی مربوط است؛ به طوری که تمام اجزای تشکیل دهنده ساخت وساز یک داستان به طور غیرمستقیم تحت تأثیر راوی است. راوی در عناصری مثل زمان، توصیف، معرفی شخصیت ها، و پیش برد حوادث پیرنگ نقش مهمی ایفا می کند و به صراحت می توان ادعا کرد که بدون راوی هیچ روایتی وجود نخواهد داشت. راوی در ادبیات داستانی از لحاظ جایگاه در داستان و ویژگی های شخصیتی و خصوصیات فردی به انواع متفاوتی از قبیلِ «همه چیزدان»، «مداخله گر»، «اغفال گر»، «قابل اعتماد»، و «غیرقابل اعتماد» تقسیم می شود و هر یک از این انواع نشانه ها و ابعادی دارد که می توان از طریق این نشانه ها به شناخت راوی دست یافت. از نشانه های راوی «همه چیزدان» می توان به «توصیف مکان»، «شناسایی شخصیت ها»، «خلاصه های زمانی»، و «اظهارات شخصی» اشاره کرد. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتاب خانه ای به بررسی مؤلفه ها و ابعاد شناختی راوی «همه چیزدان» در ادبیات داستانی می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که هر راویِ «همه چیزدان» یک راوی «مداخله گر» است، ولی هر راوی «مداخله گر» یک راوی «همه چیزدان» نیست. از طرف دیگر، نمی توان حکم کرد که راوی سوم شخص (دانای کل) همیشه یک راویِ «همه چیزدان» است و گاه دیده می شود که راوی سوم شخص (دانای کل) «همه چیزدان» نیست.
تحلیل مناسبات خانوادگی در ادبیات داستانی جنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات داستانی جنگ بازآفرینی مناسبات میان مردمانی است که جنگ، خواسته و ناخواسته، در زندگی آن ها تأثیر گذاشته است؛ بنابراین، بستری مناسب برای بررسی مسائل اجتماعی مرتبط با جنگ است. در این مقاله، بازتاب مسائل ناشی از جنگ بر مناسبات خانوادگی در ادبیات داستانی سه دهه پس از انقلاب اسلامی، بررسی و تحلیل شده است. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای است و با رویکردی تحلیلی به بررسی و نقد تصویر خانواده های درگیر با جنگ می پردازد. مناسبات خانوادگی و توجه به خانواده در داستان های هر دهه، متناسب با نیازها و شعائر آن دهه به گونه ویژه ای بازتاب یافته است. داستان هایی که بلافاصله پس از جنگ نگاشته شدند، اغلب با دیدگاهی آرمانی، مشکلات و مصائب پس از جنگ را در برابر ایمان و اراده رزمندگان، کوچک شمردند و روحیه قوی رزمندگان یا خانواده هایشان را در برخورد با سختی ها و ناملایمات به تصویر کشیدند، اما به تدریج در دهه 1370 و 1380، نویسندگان با نگاهی عمیق تر و انسانی تر به مسائل ناشی از جنگ نگریستند و دردها و رنج های فروخورده بازماندگان جنگ و ارتباط آنان با خانواده هایشان را با دیدگاهی واقع گرایانه تر ارائه نمودند.
مفاهیم نمادین تعلیمی در مهمترین داستان های آموزشی و تربیتی کودک در دهة هشتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نماد پردازی در ادبیات کودک و نوجوان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و سبب می شود تا بسیاری از مفاهیم اخلاقی و فرهنگی به آسانی و غیر م ستقیم به کودکان انتقال یابد. در این جستار به شیوة توصیفی و تحلیلی، به طبقه بندی، ارزیابی کمی و بررسی انواع نمادهای به کار رفته در ۹ داستان آموزشی و تربیتی کودک در دهة هشتاد پرداخته می شود. ابتدا این آثار بازخوانی، خلاصه نویسی و به لحاظ نوع داستانی و موضوعی و کاربرد نمادین طبقه بندی شده، سپس انواع نمادها استخراج، تقسیم بندی و بسامد مضامین آن ها تحلیل و بررسی شده است. از ۶۴ نماد بررسی شده، نماد واژه ای با فراوانی ۵۴ و نماد شخصی با فراوانی ۶۴ و نماد انسانی(مثبت ) با فراوانی ۲۵ بیشتر استفاده شده است. در داستان های یاد شده، علاوه بر کاربرد نمادهای تقویت حس اعتماد به نفس و شناخت استعدادها و آموزش مسائل دینی، نمادهای مفهومی حرکت، با بسامد «؟ چه کسی پنیرم را برداشت » تغییر، تقویت هوش و دانایی، به ویژه در داستان ۱۰۰ و نمادهای شناخت ویژگی های شخصیتی، تمرین شکوفایی توانایی ها، اراده و « تَرس بد اَست » با بسامد ۶۵ و « راز موجود عجیب » پشتکار، به ویژه در داستان های با بسامد ۶۰ بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند.
نقش تمثیل در داستان های مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل بخش اعظم منظومه های عرفانی ادبیات کهن را دربرمی گیرد که اکثر مآخذ آنها دین و اسطوره است. تمثیل، در داستان های مثنوی معنوی و حتی در غزلیّات مولانا، جایگاه والایی دارد. تمثیلی که در ادبیات مدّ نظر است، بیشتر حکایاتی در جهت توضیح و تفسیر اعتقادات اخلاقی و عرفانی است که نمونه ای از ادبیّات تعلیمی تخیّلی محسوب می شوند تا جاذبه بیشتری داشته باشند. در حقیقت، زبان و بیان مولانا بیشتر به شیوه تمثیل رمزی، یعنی ارائه یک شخصیّت، اندیشه یا حادثه و اتفاقی، در دنیای ملموس از یک سو و بیان موضوعی فراسوی ظاهر آن است. رمز در تمثیل، بیانِ یک معنی یا نشان دهنده شیء خاص و غیرمحسوس است. حکایات مثنوی معنوی، بیشتر از نوع «تمثیل آرا و عقاید»ند که در آن شخصیّت ها مفاهیم انتزاعی را مُمثّل می کنند. در این صورت معمولاً پیرنگِ اثر در خدمت انتقال آموزه و عقیده ای است که آیات و احادیث را در قالب تمثیل، شعر، برهان و عرفان، تفسیر و بیان می کند. در این مقاله سعی داریم انواع تمثیل را در اشعار مثنوی با توجه به تقسیم بندی غربیان با زیر مجموعه های، فابل، پارابل، اگزمپلوم و فراتر از این انطباق به صورتِ تأویل، اثرپذیری گزارشی و تناقض، با ذکر نمونه هایی بررسی کنیم.
نقش و جایگاه خِرد در متون باستانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خِرد در اندیشه زردشتی نقش اصلی و محوری دارد و با وجود آفریدگار بزرگ یکی است. کُل آفرینش جهان، از ابتدا تا پایان، با خِرد رهبری می شود. در این مقاله، ابتدا خِرد در متون باستانی ایران (فارسی باستان، گاهان اوستا و اوستای نو) سپس در متون پهلوی نظیر بندهش، گزیده های زادسپرم، و متن دست نویس م.او 29) بررسی شده است. آن گاه چهار نوع خِرد (خِرد همه آگاه، خِرد افزونی، خِرد پرهیزگاران و خِرد غریزی یا آسن خِرد) در متون اوستا و پهلوی مقایسه شده است.
قصیده مرآت الصفای خاقانی از دیدگاه ادبیات تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بزرگ ترین قصیده سرایان قرن ششم هجری که همگان به عظمت مقامش در شاعری و بلندی مرتبه اش در سخنوری مقرّ و معترفند، خاقانی شروانی است. وی به خوبی توانست در پرتو نبوغ و همّت خود و نیز در سایه تعالیم ارزنده قرآن و حدیث، در علوم ادب و لغت و دیگر علوم و فنون به درجة کمال برسد و در شعر داراى نیرویى خلّاقه گردد. قصیده سرایی در عصر وی به سبب قریحه سرشار و اندیشه مضمون پرور او بود که به درجه ممتازی از پختگی و کمال در ادب فارسی رسید. اگر به دیوان ارزشمند این شاعر سترگ نظری بیفکنیم،خواهیم دید که اشعار وی به سبب گستردگی مضامین و تنوّع مفاهیم، از قابلیت های پژوهشی خوبی برخوردار است. در حقیقت قصاید خاقانی شروانی از لحاظ داشتن مفاهیم حکمی و پندگونه در خور توجّه است. به ویژه قصیده شینیه مرآت الصفای او که از اقبال ویژه ای برخوردار است، سرشار است از آموزه های حکمی و تعلیمی که در آیینه آن می توان مضمون پردازی اخلاقی و اندیشه ورزی حکمی و پندگونه خاقانی را به وضوح دید. این پژوهش با هدف تبیین تعالیم حکمی و تربیتی و آموزه های اخلاقی و با روش تحلیلی-توصیفی در قصیده مرآت الصفای خاقانی صورت گرفته است.