مقالات
حوزه های تخصصی:
ایران و هند، از دیرباز دو تمدن کهن و غنی محسوب می شود که خاست گاه های مشترک فرهنگی شان باعث شده تا نمادها، نشانه ها و رمز هایی هم سان برای نسل ها و عصرهای پس از خویش، بجای گذارد. بررسی این اشتراکات فرهنگی و تمدّنی به مدد جستار در نمادهای بجا مانده از آن اعصار طلایی، هر جوینده ای را به رازهایی نهفته در بطن تاریخ هدایت می کند. در نقاشی های ایران پس از اسلام، تصویر پرنده ای دیده می شود که از چشم انداز زیبایی شناختی، پرنده ای عظیم با بال های فراخ و رنگ های نیکو در میان عناصر طبیعت است. این پرنده که سیمرغ نامیده می شود، بی شک از مهم ترین بن مایه های اسطوره هاست که در شعر و ادب و فرهنگ گذشته ما تجلّی بارز یافته است.
«گارودا» در سنت ادبی - اساطیری هند همانند سیمرغ در فرهنگ ایران به «شهریارپرندگان» مشهور است؛ پرنده ایست از خدایان حیوانی، تند پروازتر از باد و مرکوب ویشنو که از احترامی بسیار نزد هندوان برخوردار است.
نقش سیمرغ و گارودا از جمله زیباترین نقوشی است که به طرزی بسیار استادانه در تزیین بسیاری از آثار هنر اسلامی دوره صفوی، بویژه نگارگری کار شده است. این مقاله سعی دارد به بیان نمادین نقش سیمرغ و گارودا که در آثار نگارگری دوره صفوی تجسم یافته، بپردازد. بدین منظور در ابتدا گارودای هندی به همراه مشخصات آن و پس از آن، سیمرغِ مینیاتورهای ایرانی(عهد صفوی) به روش توصیفی مورد مطالعه قرار گرفته و در نهایت، برای تطبیق با یک دیگر سنجیده شده اند.
«خویدوده» در شواهد تاریخی و بررسی آن در بخش تاریخی شاهنامة فردوسی
حوزه های تخصصی:
رسم خویدوده، از جمله مباحث مناقشه برانگیز و پرتکراری است که سال هاست در میان پژوهش گران در عرصه تاریخ ایران پیش از اسلام و دین زرتشت رایج است و پیرامون آن، بررسی های مختلفی صورت گرفته است. در این مقاله، مجموعه شواهدی را که به این رسم، اشاراتی مستقیم یا غیرمستقیم کرده اند، از متون مختلف گرد آورده ایم. این بررسی، پس از بحثی ریشه شناختی در ریشه یابی کلمه «خویدوده»، به ترتیب، شواهدی از ازدواج با محارم را در میان ایزدان و اساطیر در بین النهرین و ایران باستان، شواهدی از ازدواج با محارم در ایران از خلال آثار مورّخان یونانی، شواهدی از ازدواج با محارم در متون میانه زرتشتی و سپس شواهدی از این آیین را در متون دوران اسلامی پی می گیرد و مواردی را نیز در کتاب شاه نامة فردوسی که می تواند مؤیّدی بر این آیین باشد، بیان می کند.
بازشناسی خدای نامه به روایت ابن مُقَفَّع
حوزه های تخصصی:
«خدای نامه» یکی از آثار برجسته ادبیات ایرانی به زبان پهلوی در موضوع تاریخ اساطیری- داستانی ایران باستان است که متأسّفانه هیچ نوشته ای از آن به زبان اصلی باقی نمانده است. خدای نامه را می توان یک نوع ادبی پنداشت که روایت های گوناگونی(دهقانی، موبدی و پهلوانی) از آن موجود بوده است. عبدالله بن مقفّع این کتاب را در قرن دوم ه.ق با عنوان سیرالملوک به عربی ترجمه کرد که پاره های پراکنده ای ازآن در برخی متون عربی باقی مانده است. بازشناسی و بازسازی این روایت ها رؤیای دست یابی به سیرالملوک و به پیرو آن خدای نامه را تاحدودی محقّق می سازد. این مقاله به بررسی این رویکرد با توجه به متون عربی بویژه نهایه الارب فی اخبارالفرس و العرب می پردازد که بخش عمده ای از سیرالملوک ابن مقفّع را در سپهر زمانی پادشاهی گشتاسپ تا خسروپرویز در خود دارد.
پرداختِ شخصیت در داستان فرود، با توجّه به نقش شخصیت های کهن الگویی در فیلم نامه نویسی
حوزه های تخصصی:
کریستوفر ووگلر، استاد فیلم نامه نویسی و نمایندة الگوی ساختاری شخصیتْ محور یا سفر قهرمان در جهان است. او به پیروی از جوزف کمبل بر بنیادِ نقش مایه های اندیشه های اسطوره ای و روان شناختیِ کارل گوستاو یونگ به شیوه ای دراماتیک به شناخت و کارکردِ شخصیت ها در داستان می پردازد. این جستار با نگرش به دیدگاه ووگلر، افزون بر بررسی شخصیت فرود که نمودی از کهن الگوی قهرمانِ تراژیک است، به همانندی های دیگر شخصیت های این داستان و کهن الگوهای پرکاربردِ هفت گانة شخصیت پرداخته است.پردازشِ شخصیت در پیوند با ساختار داستان از نگاه ووگلر، چنان فراگیر و انعطاف پذیر است که کمابیش دیدگاه های نامی ترین پژوهندگانِ گونه های داستانی را دربر می گیرد. با واکاوی در ساختار و شخصیت های داستان فرود در شاه نامة فردوسی، به این برآیند می رسیم که هم شاه نامه از سرشارترین دست مایه ها برای این نوع پژوهش است و هم کتاب سفر نویسندة ووگلر یکی از برترین الگوها برای بازآفرینیِ سینمایی شاه نامه است.
تحلیل کیفیت بیداری قهرمان درون در شخصیت سیاوش و کی خسرو با تکیه بر نظریة پیرسون -کی مار
حوزه های تخصصی:
بی گمان شاهنامة فردوسی متنی است که نظام اخلاقی-انسانی آن، حصار جغرافیایی و نژادی را برداشته و بدان خاصیتی جهانی و فرازمانی- فرامکانی بخشیده است. از نشانه های این ادعا، ظرفیت کم نظیر شاهنامه و شخصیت های آن با نمادهای جهانی و کهن الگوهای شخصیتی انسان هاست. این پژوهش به شیوة توصیفی-تحلیلی مبتنی بر چارچوب نظری تحلیل روان شناختی-کهن الگویی کارول.اس. پیرسون و هیو کی مار در نظریة «بیداری قهرمان درون» و در بستر نظریة «سفر قهرمان» جوزف کمپل تلاش کرده است به اثبات این فرضیه در داستان زندگی سیاوش وکی خسرو در شاهنامه بپردازد. از نتایج کاربردی این نظریات برمی آید که داستان زندگی سیاوش و کی خسرو از کهن الگوی «یتیم» و نهادینه شدن آن در وجود آن ها آغاز می شود و با وجود تلّون و تبدّلی که ناشی از تحول در شخصیت و موقعیت زندگی آن هاست، این کهن الگو تقریبا در وجود سیاوش به گونه ای نمادین با مرگ به تکامل می رسد و نمود بیرونی و عینی این دگردیسی تکاملی و بیداری یا بازگشت در وجود کی خسرو با بروز کهن الگوی «فرزانه» در او به بیداری درون منجر می شود. بنابراین فرایند شخصیت سازی فردوسی از سیاوش تا کی خسرو هم از نظر چرخة مرگ و حیات (خدای نباتی و شهیدشونده در وجود سیاوش تا الهة باروری و حیات در وجود کی خسرو) و هم از نظر کیفیت سفرقهرمان مکمل یک دیگر است.
ریشه یابی نبرد سام با عوج بن عنق در سام نامه بر اساس دیدگاه انطباق در حماسه ها
حوزه های تخصصی:
یکی از مسایل مهم در بررسی جریان های فکری در حماسه های ملی ایران، حضور عناصر دینی و اسلامی در بطن منظومه های پهلوانی است که محققان از آن به «انطباق» یا «تلفیق» یاد کرده اند. یکی از داستان هایی که از این رهگذر قابل بررسی است، داستان نبرد سام با عوج بن عنق است که یکی از بخش های مهم سام نامه بشمار می آید. سام از پهلوانان ملی ایران است و نامش در اوستا و متون پهلوی آمده و در شاهنامه از پهلوانان دوران پادشاهی منوچهر است. عوج بن عنق هیولایی عظیم الجثه است که بر اساس متون تفسیری و دینی به دست حضرت موسی (ع) کشته شده است. اگر چه داستان عوج ریشه ای سامی و حامی دارد؛ ولی باید در نظر داشت که از رهگذر متون دینی و تفسیری به داستان های حماسی راه یافته است. در این جستار، داستان نبرد سام با عوج بن عنق تحلیل و ریشه یابی شده و در پایان دلایلی آورده شده است که می توان آن ها را توجیهات پردازندگان داستان در نبرد عوج با سام دانست.
از واژه تا گواژه
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین ابعاد مبارزة پهلوانان و جنگجویان شاهنامه، «گواژه زنی» و رجز خوانی هایی است که در قالب نوعی جنگ نرم مطرح می شود. پهلوانان در بیش تر مبارزات تن به تن با بیان ویژگی های پهلوانانه و جنگجویانة خود، در برابر حریف، او را به استهزا می گیرند. این جدال کلامیِ هم راه با تحقیر و تمسخر گاهی خود شخص و گاه خانواده و نژاد او را در بر می گیرد. نکتة مهم آن که؛ فردوسی با مهارت خاص و با شگردهای متعدد و متنوع واژه ها را در قالب ابیات منظم کرده و با لحنی استهزا آمیز و گواژه آلود بر زبان پهلوان جاری می سازد. کمتر پهلوانی در شاهنامه دیده می شود که به گواژه زنی نپردازد. در این میان رستم نقشی شاخص در گواژه زنی حریفان دارد و تا حدی به شرافت و اصالت خود پایبند است که کم ترین توهین را برنمی تابد.
بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل ابعاد مختلف ساخت و محتوای گواژه زنی ها در بخش پهلوانی شاهنامه است.