مؤلف این مقاله بر این عقیده است که در نبود یک نظام فراگیر و کارامد تأمین اجتماعی، «بیکاری» موجب فقر و به تبع آن باعث بروز جنایات، انحرافات، تنش ها و بی نظمی های اجتماعی و خشونت می شود. وی ضمن بررسی نارسایی های ساختاری و مناسبات ناکارامد در ایران، شکاف توسعه و وضع جمعیت کشور را مورد توجه قرار داده و با بررسی تحول و نرخ رشد سالانه جمعیت ایران، به ساختار سنی جمعیت و مشخصه های ساختاری جمعیت در سال های 1355 تا 1375، ضرورت اصلاحات و تعدیل های ساختاری پرداخته است. مقاله با اشاره به نرخ ضعیف مشارکت اقتصادی جمعیت کشور، تحول جمعیت و نیروی کار، تحول عرضه و تقاضا، ساخت سنی مشارکت اقتصادی و بیکاری پنهان (یا اشتغال ناقص) ادامه یافته، و در پایان، سطح اشتغال به کار، بهره وری نیروی کار و رشد تولید به مثابه «جان مایه نظام تأمین اجتماعی» معرفی شده است.
نظام های آموزشی و بخصوص نظام آموزش عالی، به مرور پی می برند که شرایط پیچیده امروز، بدون مدیریت و رهبری مؤثر قادر نخواهد بود که پاسخگوی مسئولیت های فزاینده خویش باشند.زیرا با آشکارشدن اهمیت آموزش عالی در جامعه، مردم روزبروز نسبت به مسایل مرتبط با آموزش عالی حساسیت بیشتری پیدا می کنند و شیوه های سنتی مورد تردید واقع می شوند. در این مقاله سعی شده است که به طور خلاصه فضای حاکم بر دانشگاه ها و شیوه رهبری و هدایت آنها ترسیم گردد.لذا پس از اشاره ای کوتاه به ماهیت و نقش آموزش عالی،ابعاد مدیریت و رهبری دانشگاهی مورد اشاره قرار گرفته و ضمن مطرح کردن آثار منفی اعمال قدرت در دانشگاه ها و اداره کردن آنها به عنوان سازمان های بوروکراتیک و اینکه استادان و اهل علم در فضای بوروکراتیک نمی توانند خلاق و نوآور باشند، به مزایای مشارکت و توسعه فرهنگ مشارکتی در دانشگاه ها پرداخته شده است. روش تحقیق حاکم بر این پژوهش توصیفی و روش گردآوری اطلاعات میدانی و مصاحبه بوده است. یافته ها مبین این نکته می باشند که در حال حاضر بیشتر ساختار حاک بر دانشگاه ها بوروکراتیک بوده و نمی تواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد. در حالی که روشی که می تواند به نیازها به گونه ای بهتر پاسخ دهد مشارکتی است. برای استقرار این نظام می باید عامل و یا عنصر حاکم سیاسی بر سازمان دانشگاه ها، به سوی اعتماد بیشتر به اعضاء هیأت علمی کشیده شود و اصطلاحات لازم در آن انجام پذیرد.
از نظام پیشنهادها باید به عنوان زمینه شکل گیری فرهنگ نخبه پروری و مؤثرترین روش حل و فصل مسایل سازمان تلقی داشت؛ که هر یک از ابعاد مذکور بنحوی جاذبه های سازمان تلقی داشت؛ که هر یک از ابعاد مذکور بنحوی جاذبه های سازمان و بالندگی فکری – مهارتی و اجتماعی را تعیین نموده ، مشارکت عملی و نه اسمی و تصوری آنان در اقدامات سازنده سازمان را عینیت ، و پیوند آنان به سازمان را استحکام می دهد . نظام پیشنهاد عملاً از تمرکز شدید سیستم مدیریت کاسته و بی توجهی ما فوق ها به استعدادها و نظرات کارکنان را مردود می داند و به بیان دیگر نظام پیشنهاد سرآغاز بروز ابتکارات و خلاقیت های منابع انسانی است که از سویی مدیریت را با انتظارات ، توان ها ، نیازهای فکری – مهارتی کارکنان آشنا می نماید و کمک می کند مدیران به کشف استعدادهای نهفته در نیروی انسانی به عنوان مطمئن ترین سرمایه پیشرفت سازمان نایل آیند؛ و از سوی دیگر مانع از آن می شود که دیوانسالاری بازدارنده ، سازمان را بی جانبه ، نیروی انسانی را بی انگیزه و مدیریت را خود محور نماید.