"از منظر فلسفه علم «نظریات» زیربنای علوم تجربی می¬باشند [1، ص37]. نظریات علمی با توضیح چگونگی پدیدهها، حوزه معرفت بشری در علوم تجربی را شکل داده و با ایجاد مسائل تازه و مشارکت در شکلگیری نظریات جدید، این حوزه را گسترش میدهند.
در این مقاله یک روش سیستماتیک برای انجام مطالعات علوم انسانی و ارائه نظریههای علمی ارائه شده است. این کار از طریق استخراج مفاهیم نهفته در پدیده و ساختاردهی معانی آن صورت میگیرد. ساختار منطقی یک نظریه با تلفیق برهانی دانش تجربی (قضیه خاص) با دانش نظری (قضیه عام)، یافتههای حاصل از استقرا را به گزارههای قیاسی مبدل ساخته و به¬این¬ ترتیب به آن هویت علمی میبخشد. برای انجام این فرایند یک روش پرکاربرد با عنوان «رویش نظریه» معرفی و چگونگی شکلگیری «نظریه» از طریق آن ارائه شده است.
در ادامه مقاله به منظور تشریح بیشتر فرایند کار، یک تجربه عملی در مطالعات مدیریتی گزارش می¬شود. این مطالعه که به منظور «بررسی علل شکست استراتژی شرکتها» انجام گرفته با استفاده از روش مذکور در مطالعه 12 شرکت موضوع تحقیق، عوامل اصلی مؤثر در شکست استراتژیها را در قالب دو نظریه ارائه داده است. در انتهای مقاله، چگونگی اعتبار بخشی نظریهها از طریق «خطاسنجی» معرفی شده است.
منظور اصلی این مقاله آشنا ساختن محققان و پژوهشگران حوزه علوم انسانی با یکی از روشهای ساخت نظریههای علمی (رویش نظریه) و ارائه یک گزارش از تجربه عملی به¬کارگیری این روش میباشد، هر چند باید توجه داشت که ضرورت اختصار، تحقق این منظور را در حد اشاره¬ها محدود کرده است."
همواره ارزیابی عملکرد به عنوان یکی از مسائل حیاتی سازمان ها مطرح بوده است. یک سازمان نیاز دارد تا برای تعیین، تعدیل و ایجاد تغییرات در اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود، عملکرد خود را مورد ارزیابی مستمر قرار دهد. با توجه به نقش کلیدی بانک ها به عنوان یکی از مهم ترین ارکان مالی و اقتصادی در هر جامعه، ارزیابی عملکرد در این نهاد مالی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
در این پژوهش 100 شعبه درجه سه بانک کشاورزی با 36زیر شاخص (7 زیر شاخص نهاده ای و 29 زیر شاخص ستانده ای ) مورد ارزیابی قرار گرفتند و این زیر شاخص ها در قالب 3 نهاده اصلی و 7 ستانده اصلی دسته بندی شدند. در این تحقیق از مدل CCR-O به عنوان مدل اصلی استفاده شده است و برای کاهش تعداد زیر شاخص ها و دست یافتن به شاخص های اصلی ، سه سناریوی میانگین ساده ، میانگین موزون با استفاده از اوزان حاصل از AHP و تحلیل مؤلفه های اصلی اجرا شده اند و خروجی های این سه سناریو به عنوان ورودی های مدل CCR-O قرار گرفتند . در انتها با استفاده از ضریب پراکندگی ، افزایش قدرت تمییز مدل DEA در هر سه سناریو مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که سناریوی PCA-DEA موجب افزایش بیشتر قدرت تمییز نسبت به دو سناریوی دیگر می شود.
یقیناً در عرصه حیات جانداران و جهان طبیعت ، تغییر لازمه تحول دائم ، رشد و تکامل است. بدون تردید به این واقعیت انکار ناپذیر از روی تدبر و ژرف نگری باید گردن نهاد و تسلیم آن شد. دولت هم اگر بخواهد همگام با نیازهای زمان پیش رود و در ارائه خدمات ارزنده و حیاتی خود به ملت به درجات بالای رشد ، توسعه و تکامل نایل آیدباید در برابر پذیرش تغییر و نوآوری ، سیاست خود را کاملاً روشن و معلوم سازد. یه دیگر سخن ، باید قبلاً دانست که آیا دولت در برابر تغییر سازمان های دولتی خود از جمله سازمان و مدیریت آموزشی و همچنین خط مشی های اساسی و کلان خود، روی خوش نشان می دهد و از آن با آغوش باز استقبال می کند و با دست رد بر سینه آنها می زند و همچنان حامی حفظ وضع موجود است. در غیر این صورت ، اقدام به طرح و برنامه ریزی در راستای تجدید سازمانی و مدیریت آموزشی نمودن و یا دست به تغییر و ترکیب سازمان های مشابه یا موازی هم زدن و یا در ادغام آنا کوشیدن ، عملی بیهوده و عبث خواهد بود. در واقع، صرف نیروهای انسانی دراین راه و بسیج اندیشه ها درحکم خود مشغول سازی و یا به تعبیر دیگر ، آهن سدر کوفتن است. زیرا بر اساس نظریه نظام ها ، هر موج تغییری به دنبال خود امواج تغییرات بعدی و وابسته به آن را خواهد آورد. و الا اگر از سوی دولت درباره هرگونه تغییر و نوآوری ، جوانب کار کاملاً سنجیده و حساب شده نباشند ، ضربه شدیدی بر سیاست های کلان دولت وارد خواهد آمد که جبران آن مستلزم صرف هزینه های هنگفتی خواهد بود.
هدف مقاله حاضر شناسایی عواملی است که به طور مستقیم از برنامه آموزش و نحوه اجرای آن نشأت نمی گیرد اما ذیل دو دسته «محیط سازمان» و «عوامل فراسازمانی»، بر کاربست آموزش ها در سازمان اثر می گذارند. یافته های این مقاله با استفاده از پژوهشی به دست آمد که با رویکرد کیفی و با روش مطالعه موردی انجام شد. میدان پژوهش دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1393 بود. برای جمع آوری داده ها، 34 تن شامل 13 مدیر، 12 استاد و 9 تن از کارمندان به عنوان نمونه در نظر گرفته شدند. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. یافته ها نشان داد که در مجموع عوامل موثر بر کاربست آموزش ها در دانشگاه، ذیل عوامل مربوط به محیط سازمان شامل 8 عامل: فضای کاربست آموزش، حمایت مدیر و همکاران، پیامد کاربست، بسترسازی مناسب، تشویق در کار، فرهنگ سازمان، تضمین اشتغال و مطالبات سازمان و عوامل فراسازمانی 3 عامل: انتظارات جامعه، منزلت اجتماعی و روند سریع رشد علم و تکنولوژی می باشند. در مجموع می توان این عوامل را برای یادگیری فراگیران در آموزش های سازمانی مورد نظر قرار داد. توجه به این عوامل می تواند سازمان ها را در تحقق هدف «کاربست آموزش»، یا «انتقال آموخته ها به میدان عمل» که دغدغه همیشگی مدیران و یک شاخص اصلی برای سنجش اثربخشی آموزش است، یاری نماید.