این مقاله سعی دارد با معرفی معنا و مفهوم اخلاق و علم مدیریت و ایجاد آشنایی اولیه، و بیان نقش علم مدیریت در تصمیم گیری و لزوم رعایت اصول اخلاقی در آن، روشهای تجزیه و تحلیل مسائل اخلاقی مطرح در تصمیم گیریها و اصول حاکم بر ارزشهای اجتماعی معرفی شود. در نهایت، چیستی و فلسفه اخلاق در علم مدیریت بیان می شود. این تحقیق از نوع کابردی، و با روش توصیفی انجام گرفته و اطلاعات به روش کتابخانه ای و با تحلیل و بررسی متون مربوط جمع آوری شده است. نتایج این تحقیق بر لزوم به کارگیری ارزشهای اخلاقی در علم مدیریت برای داشتن مدیریت بهتر و گرفتن تصمیمات واقع بینانه و مبتنی بر ارزشهای حاکم بر جامعه تأکید می کند؛ بنابراین، چندین روش برای وارد کردن اخلاق در مدیریت به طراحان الگو های تصمیم گیری پیشنهاد می شود.
"از منظر فلسفه علم «نظریات» زیربنای علوم تجربی می¬باشند [1، ص37]. نظریات علمی با توضیح چگونگی پدیدهها، حوزه معرفت بشری در علوم تجربی را شکل داده و با ایجاد مسائل تازه و مشارکت در شکلگیری نظریات جدید، این حوزه را گسترش میدهند.
در این مقاله یک روش سیستماتیک برای انجام مطالعات علوم انسانی و ارائه نظریههای علمی ارائه شده است. این کار از طریق استخراج مفاهیم نهفته در پدیده و ساختاردهی معانی آن صورت میگیرد. ساختار منطقی یک نظریه با تلفیق برهانی دانش تجربی (قضیه خاص) با دانش نظری (قضیه عام)، یافتههای حاصل از استقرا را به گزارههای قیاسی مبدل ساخته و به¬این¬ ترتیب به آن هویت علمی میبخشد. برای انجام این فرایند یک روش پرکاربرد با عنوان «رویش نظریه» معرفی و چگونگی شکلگیری «نظریه» از طریق آن ارائه شده است.
در ادامه مقاله به منظور تشریح بیشتر فرایند کار، یک تجربه عملی در مطالعات مدیریتی گزارش می¬شود. این مطالعه که به منظور «بررسی علل شکست استراتژی شرکتها» انجام گرفته با استفاده از روش مذکور در مطالعه 12 شرکت موضوع تحقیق، عوامل اصلی مؤثر در شکست استراتژیها را در قالب دو نظریه ارائه داده است. در انتهای مقاله، چگونگی اعتبار بخشی نظریهها از طریق «خطاسنجی» معرفی شده است.
منظور اصلی این مقاله آشنا ساختن محققان و پژوهشگران حوزه علوم انسانی با یکی از روشهای ساخت نظریههای علمی (رویش نظریه) و ارائه یک گزارش از تجربه عملی به¬کارگیری این روش میباشد، هر چند باید توجه داشت که ضرورت اختصار، تحقق این منظور را در حد اشاره¬ها محدود کرده است."
یقیناً در عرصه حیات جانداران و جهان طبیعت ، تغییر لازمه تحول دائم ، رشد و تکامل است. بدون تردید به این واقعیت انکار ناپذیر از روی تدبر و ژرف نگری باید گردن نهاد و تسلیم آن شد. دولت هم اگر بخواهد همگام با نیازهای زمان پیش رود و در ارائه خدمات ارزنده و حیاتی خود به ملت به درجات بالای رشد ، توسعه و تکامل نایل آیدباید در برابر پذیرش تغییر و نوآوری ، سیاست خود را کاملاً روشن و معلوم سازد. یه دیگر سخن ، باید قبلاً دانست که آیا دولت در برابر تغییر سازمان های دولتی خود از جمله سازمان و مدیریت آموزشی و همچنین خط مشی های اساسی و کلان خود، روی خوش نشان می دهد و از آن با آغوش باز استقبال می کند و با دست رد بر سینه آنها می زند و همچنان حامی حفظ وضع موجود است. در غیر این صورت ، اقدام به طرح و برنامه ریزی در راستای تجدید سازمانی و مدیریت آموزشی نمودن و یا دست به تغییر و ترکیب سازمان های مشابه یا موازی هم زدن و یا در ادغام آنا کوشیدن ، عملی بیهوده و عبث خواهد بود. در واقع، صرف نیروهای انسانی دراین راه و بسیج اندیشه ها درحکم خود مشغول سازی و یا به تعبیر دیگر ، آهن سدر کوفتن است. زیرا بر اساس نظریه نظام ها ، هر موج تغییری به دنبال خود امواج تغییرات بعدی و وابسته به آن را خواهد آورد. و الا اگر از سوی دولت درباره هرگونه تغییر و نوآوری ، جوانب کار کاملاً سنجیده و حساب شده نباشند ، ضربه شدیدی بر سیاست های کلان دولت وارد خواهد آمد که جبران آن مستلزم صرف هزینه های هنگفتی خواهد بود.