اختلاف شخص مرحوم آخوند خراسانی با حاج شیخ فضلالله نوری، در جریان مشروطه، «عمدتاً» (و نه البته «تماماً) بر سر «تشخیص موضوع»، یعنی بر سر شناخت ماهیت حقیقی جناحها و مبدا و مآل واقعی جریانات مؤثر و دست اندرکار مشروطه بود، و لذا، وقتی که مرحوم آخوندخراسانی به فاصله یک سال و اندی از شهادت حاج شیخ فضلالله، به هویت فکری واعتقادی تقیزاده پیبرد (هر چند بسیار دیر بود) شدیداً و صریحاً به مخالفت با او برخاست و حکم به فساد مسلک سیاسی تقی زاده، و لزوم عزل و انفصال وی از وکالت مجلس داد و چندی بعد نیز - چنانکه معروف است - عزم خویش به آمدن به ایران جهت اصلاح امر مشروطه را اعلام فرمود و به تمهید مقدمات سفر پرداخت که... مع الاسف به نحوی مشکوک درگذشت و به گفته برخی از مطلعین، بهدست همان عواملی که طرفداری دروغین از ایشان را نقاب ستیز با امثال شیخ نوری در تهران و صاحب عروه در نجف کرده بودند، به شهادت رسید. و گرنه، چندان اختلاف اساسی و لاینحلی میان آخوند و شهید نوری وجود نداشت (نمیگوییم که هیچ اختلافی نبود) و مشروطه مدنظر خراسانی نیز نهایتاً همان مشروطه مشروعه، یعنی اجرای متمم قانون اساسی با قیود و اصلاحات «اسلامیِ» مندرج در آن، بود.