حسین دهشیار
مطالب
فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۳۳ مورد.
تقابل ارزشهای آسمانی و فرانسوی
کنگره و ماهیت سیاست خارجی آمریکا
نویسنده:
حسین دهشیار
جهانی شدن : تکامل فرایند برون بری ارزشها و نهادهای غربی
نویسنده:
حسین دهشیار
حوزه های تخصصی:
نو محافظه کاری : بومی شدن لیبرالیسم
نویسنده:
حسین دهشیار
حوزه های تخصصی:
چارچوب نظری کارکرد و نقش روشنفکر
نویسنده:
حسین دهشیار
حوزه های تخصصی:
پاکستان پاشنه آشیل باراک اوباما
نویسنده:
حسین دهشیار
حوزه های تخصصی:
نگرشی انتقادی بر گفتمان ( گفتگوی تمدنها )
نویسنده:
حسین دهشیار
حوزه های تخصصی:
چهره دوگانه تاریخ در اروپا و آمریکا
ماهیت انتخابات در آمریکا: فضای اخلاقی انتخابات سال 2004(مقاله علمی وزارت علوم)
نویسنده:
حسین دهشیار
حوزه های تخصصی:
چارچوب تئوریک تحلیل دوخاستگاهی امپریالیسم آمریکا
نویسنده:
حسین دهشیار
حوزه های تخصصی:
تحلیلی بر فرآیند انتخابات ریاست جمهوری سال 2000 امریکا و پیروزی جرج دبلیو بوش
نویسنده:
حسین دهشیار
چارچوب تئوریک نظام بین المللی و منافع ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
نویسنده:
حسین دهشیار
حوزه های تخصصی:
ایدئولوژی مرده
چارچوبهای نظری واکنش آمریکا به صعود چین
نویسنده:
حسین دهشیار
سرزمین لابیها
استراتژی ضدشورش باراک اوباما در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
نویسنده:
حسین دهشیار
حوزه های تخصصی:
سیاست های سه گانه یکپارچگی و بحران افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
نویسنده:
حسین دهشیار
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ مدرن افغانستان که مبدأ تشکیل آن به شکل گیری امپراتوری دورانی در 1747 برمی گردد، اکثر رهبران این کشور تلاش فراوانی برای استقرار یک حکومت مرکزی مقتدر و قدرتمند را سرلوحه فعالیت های خود قرار داده اند. این کوشش ها را در قالب سه الگوی متفاوت می توان دسته بندی کرد. این سه الگو سیاست یکپارچگی کم عمق، سیاست یکپارچگی ژرف و سیاست یکپارچگی ژرف مدنی است. هریک از این سه الگو در عملکرد رهبر یا رهبران خاصی متجلی شده اند. احمدشاه، سمبل سیاست یکپارچگی کم عمق، امان الله خان، هویت بخش سیاست یکپارچگی ژرف مدنی و دوست محمد خان و امیر آهنین، نماد سیاست یکپارچگی ژرف هستند. هریک از این رهبران، شیوه ها و رهیافت های خاصی را پیشه ساختند تا سیاست درنظرگرفته شده را پیاده سازند؛ اما تمام تلاش ها در راستای حیات دادن به یک حکومت مرکزی مقتدر و نافذ که تمام کشور را در اختیار داشته و نظم و سامان دهی روابط اجتماعی را در کنترل خود داشته باشد به درجات متفاوت با ناکامی روبه رو شده است. بحران افغانستان که ماهیتی مزمن دارد باید در بستر تاریخی حیات بخش این سیاست ها درنظر گرفته شود.