سرزمین لابیها
آرشیو
چکیده
متن
حیات سیاسی در آمریکا در بسیاری از جهات بسیار متفاوت با دیگر کشورهای غربی است. این عدم یکسانی از این رو برجستهتر جلوه میکند که مبانی ارزشی و اعتقادی که در چارچوب آن قلمرو سیاسی به فعالیت میپردازد به شدت همسو با اصول و معیارهایی است که در اروپا وجود دارد. پرواضح است که درعین همسویی هویتی شاهد تفاوتهای شکلی باشیم که این با درنظر گرفتن یکسری مولفهها، طبیعی جلوه میکند. واقعیات جغرافیایی آمریکا در هر نقطهنظر که به آن توجه شود، کاملا تفاوت آشکاری با اروپا را به نمایش میگذارد. چرایی شکلگیری اجتماع مدنی در آمریکا کاملا متاثر از تاریخ خاص و منحصر به فرد این کشور است.
ارزشها ونگرشهای لیبرال اروپایی که به وسیله مهاجران از اروپا و بالاخص انگلستان به سرزمین آمریکا آورده شد، به لحاظ ویژگیهای جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این جغرافیا، کیفیت بومی پیدا کرد و کاملا خود را با الزامات برخاسته از این ویژگیها تطابق داد. حیات سیاسی در آمریکا با وجود اینکه ریشه در ارزشها و تفکرات شکل گرفته در اروپا دارد اما به گونهای بارز و محسوس چینهبندی، صورتبندی و تجلی آمریکایی دارد. فرهنگ آمریکایی که به شدت عملگرا، واقعگرا و ایدهآلیست است، مبتنی بر زیربناهای اعتقادی اروپایی ولیکن اعمال شده برپایه ملاحظات و تفسیرهای بومی است.
آمریکا به عنوان جامعهای که در چارچوب محوریت فردگرایی شکل گرفته به گونهای به قوام دادن به فرهنگ سیاسی اقدام کرد که ضرورتا نقش اساسی در فرآیند سیاسی و بدهبستانهای معمول و متداول سیاسی به گروهها داده شد. گروهها بهرهمند از نقش کلیدی در فرآیند تصمیمگیری هستند و این نقش با توجه به تکامل و تعالی حیات دمکراتیک هر روز وسیعتر و حیاتیتر میشود. به جهت همین ضرورت الزامی برای فعالیت گروههاست که متوجه علت مشروعیت عملکرد و مشروعیت چگونگی اعمال نظرات به وسیله گروهها میشویم. حضور گروهها در صحنه سیاست، خصلت و فروزه اجتماعی دارد و به همین روی است که گستردگی فعالیت و وسعت نفوذ آنان در فرآیند تصمیمگیری به چالش گرفته نمیشود.
البته توجه شود که روشها و ابزاری که استفاده میشود به لحاظ تحولات مداوم گسترده در حیطههای مختلف با چالش و مباحثه روبهرو میشود که چنین مسالهای طبیعی و منطبق بر طبیعت پویای جامعه است. تلاش گسترده دو سناتور مینهسوتا و آریزونا درجهت تعیین میزان پولی که گروهها میتوانند به شکل انسجام یافته یا فردی به کاندیداهای مشاغل سیاسی به شکل کمک انتخاباتی بپردازند، نشان میدهد که هرچند گروهها مشروع هستند و عملکرد آنها با موافقت اجتماع روبهرو است اما سعی مداوم بر این است که اقدامات آنها هیبت دمکراتیکتری پیدا کند و نقش آنان تعالی حیات دمکراتیک را به دنبال داشته باشد. بنیانگذاران آمریکا اعتقاد بر این داشتند که پویایی دمکراتیک و اصولا ایجاد و بقای چارچوبها و منشهای دمکراتیک نیازمند این است که یک نگاه اقتصادی به حیطه فعالیتهای سیاسی ابراز کرد.
با درنظر گرفتن خصلت و طبیعت انسان به عنوان محور جامعه که فعالیتها و پدیدهها میبایستی در چارچوب خواست او پدیدار شوند، ضرورت نگاه اقتصادی جلوهگری کرد. انسانها منفعتمحور هستند جدا از اینکه نگاه خودخواهانه یا اجتماعی باشد. چون انسانها منفعتمحور هستند، ضرورت است که شرایطی فراهم شود که درعین اینکه منفعت خود را دنبال میکنند، منافع کلیت جامعه نیز تامین شود. برای تحقق این اصل کلیدی تلاش منفعتطلب بود که بنیانگذاران آمریکا به این دیدگاه عقلانی رسیدند که تحت هیچ شرایطی نباید اجازه داد که تلاش برای کسب منفعت که انسانی است منجر به پیامدهای غیرانسانی برای اجتماع شود. در چارچوب این منطق، قانون اساسی به گونهای تدوین شد که قدرت چه در سطح حکومتی و چه در سطح فعالیتهای اجتماعی کلا غیرمتمرکز و پخش شده باشد.
به همین جهت بود که امکان دسترسی به حکومت برای گروههای اجتماعی و تاثیرپذیری ساختار قدرت در رابطه با فعالیتهای گروههای اجتماعی مشروعیت یافت و به شدت تشویق شد. این نگاه ماهیت قانونی یافت که باید کانالهای متعدد برای گروهها باشد که جهت تحقق خواستهای خود و درعین حال برای انتقال حمایت خود از ساختار قدرت و افراد شکلدهنده آن از آنها استفاده کنند. برای به انجام رسانیدن این دو عملکرد که منطبق بر منویات مندرج در قانون اساسی به عنوان مبنای عملکرد ساختار قدرت و چگونگی رابطه شهروندان با این ساختار است لابی کردن به وسیله گروههای مشروع، قانونی و الزامی است و مشروع است چونکه خصلت اجتماعی دارد و تنیده در باورهای اجتماعی است؛ قانونی است به لحاظ اینکه بازتاب نیات مدون شده در قانون اساسی است و الزامی است چراکه کیفیت حیات دمکراتیک در آمریکا را میطلبد و تداوم سیستم سیاسی مستقر به آن متصل است.
امکان دسترسی مداوم، مستمر، سریع، آسان و سازمان یافته به ساختار قدرت، ضرورت پاسخگویی به نیازهای شهروندان و درنتیجه تشدید حمایت و دفاع آنان از سیستم را افزایش میدهد. هدف بنیانگذاران آمریکا، ایجاد یک سیستم سیاسی پویا و به ضرورت نزدیک به شهروندان بود تا بقای کارآمد ساختار قدرت تضمین شود. باز بودن سیستم سیاسی به روی شهروندان به طور روزمره، از یکسو سبب میشود که ساختار قدرت به طور مستقیم درجریان جریانهای فکری و دیدگاههای سیاسی در بطن جامعه قرار بگیرد و ازسویی دیگر این امکان برای سیستم سیاسی ایجاد میشود که با ملحوظ داشتن نگرشهای حاکم و حاشیهای در جامعه از طریق مدیریت آگاهانه که برآمده از در جریان قرار گرفتن مسائل است با کاهش هزینههای بقا، عملکرد خود را بهینه سازد.
ازطریق تاثیرپذیری متقابل ساختار قدرت و شهروندان به جهت مشروعیت وجود کانالهای متعدد ارتباطی و دسترسی سریع و سازمانیافته برای مردم، سیستم سیاسی قادر میشود که اولا هزینههای مدیریت جامعه و اعمال سیاستها را کاهش دهد و در ثانی موفق میشود که مشارکت وسیعتر و ملموستر از نقطهنظر نتایج به وسیله شهروندان را فراهم سازد و ثالثا این امکان ایجاد میشود که نخبگان ازطریق بدهبستان مستقیم با گروههای سازمانیافته، نقطه نظرات و تعلقات خاطر خود را سریعتر و منظمتر وارد مباحثات اجتماعی سازند. از همان آغاز بر همگان واضح بود همانطور که در حیطه اقتصاد، رقابت اساس فعالیت است و نتایج رابطه مستقیم با کیفیت کالاهای عرضه شده دارد، در حیطه سیاست هم میبایستی فرصت رقابت آزاد برای تمامی قشرها و نظرات مستقر در جامعه فراهم باشد.
در بطن این رقابت آزاد است که در نهایت حکومت به سوی مطلوبترین چارچوب فکری و برآوردن ضروریترین و موردنیازترین کالاهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی حرکت میکند. آن گروهی موفقتر است که قادر باشد ساختار قدرت را قانع سازد که برای تداوم و کاهش هزینههای مدیریت اجتماع ، منطقیترین، مطلوبترین و کارآمدترین سیاست و خطمشی، نظر گروه است. البته توجه شود که گروهها فقط فرصت برابر برای تاثیرگذاری در ساختار قدرت را دارا هستند اما اینکه کدامیک در این زمینه موفقتر هستند، بستگی به مولفههای گوناگونی دارد که به طور برابر تقسیم نشده است. گروههایی که از سازماندهی منسجمتری برخوردار هستند، ارزشهای موردنظر آنان نزدیکتر به ارزشهای غالب جامعه است و از ظرفیتهای مالی فزایندهتری بهرهمند هستند.
محققان دسترسی وسیعتر به صاحبان قدرت و درنتیجه امکان تاثیرگذاری فزایندهتری را به نمایش میگذارند. به همین روی است که اصولا در طول تاریخ آمریکا، گروههایی که جهت تامین منافع کلیتهای اقتصادی و سرمایه بودند از تاثیرگذاری بالاتری برای جهت دادن به ساختار قدرت سیاسی برخوردار بودهاند. اما آنچه در آمریکا درباره عملکرد گروهها برای بسیاری چه در خارج و چه دربین گرایشهای سیاسی در داخل جامعه همیشه بحثانگیز بوده، اثرگذاری گروههایی است که تغییر سیاست دولت آمریکا را دررابطه با کشورهای خارجی دنبال کردهاند. این گروهها از طریق لابی کردن در ساختار قدرت، تلاش کردهاند که سیاست آمریکا را در یک جهت خاص منطبق با چشماندازهای فکری آنان هدایت کنند. مهمترین این گروهها در تاریخ معاصر آمریکا، گروه لابی اسرائیل و گروه لابی کوبا بودهاند.
این دو گروه از دهه هفتاد به بعد نقش تعیینکنندهای درجهت دادن به سیاستهای آمریکا درقبال مساله اعراب و اسرائیل و رژیم کمونیستی در کوبا داشتهاند. آنچه عملکرد این دو گروه را توجیه کرده است، قدرت بالای سازماندهی آنان و منابع وسیع مالی است که آنها در اختیار دارند. لابی یهود که هدفش به رسمیت شناساندن موجودیت اسرائیل در منطقه است ازطریق بسیج منابع که در اختیار دارد نقش تعیینکنندهای در متقاعد کردن ساختار قدرت در آمریکا در راستای تطابق دادن به سیاستهایش با منافع اسرائیل داشته است. قدرت اصلی این لابی در ارتباط نزدیکش با حزب دمکرات است. بالاترین نفوذ این لابی در بین رهبران و اعضای حزب دمکرات در کنگره است، به جهت اینکه پایگاه این حزب در دو ایالت کلیدی نیویورک و کالیفرنیا متکی به یهودیان است که البته در نیویورک این واقعیت اساسیتر و بارزتر است.
قدرت لابی اسرائیل از این رو دربین دمکراتها از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار است که متکی به رای است و این آرای شهروندان است که دستیابی به قدرت را امکانپذیر میسازد. هرچند که یهودیان از نقطهنظر ارزشی، سازمانی و مالی دربین دمکراتها نفوذ دارند اما در تحلیل نهایی نیاز دمکراتها به رای یهودیان در ایالات کلیدی کالیفرنیا و نیویورک است که دسترسی یهودیان را به منابع قدرت تسهیل میکنند و آن را نافذتر میسازد. واقعیات سیاسی، نیاز به حضور در قدرت و میل به نافذ بودن، باعث شده است که لابی یهود در کنگره و کاخ سفید در هنگام تسلط دمکراتها در وهله اول از دسترسی وسیع و در وهله دوم از جهت دادن براساس نقطه نظرات خود برخوردار باشد. گروه دیگری که حضور پرباری در صحنه سیاست خارجی آمریکا دارد تشکل کوبایی – آمریکایی است که هدفش سرنگونی رژیم کمونیستی در کوبا و برقراری سیستم طرفدار آمریکا در این کشور است.
این گروه که به دنبال انقلاب کمونیستی در کوبا و مهاجرت کوباییها به آمریکا شکل گرفت، در بیش از سه دهه اخیر، عملا کنترل سیاست آمریکا درقبال کوبا را دراختیار خود گرفته است. قدرت فزاینده لابی این گروه در حزب جمهوریخواه بسیار بارز است. برخلاف لابی یهود که جایگاه قدرت را در حزب دمکرات دارد، لابی کوبا قدرت فراوانی در بین محافظهکاران دارد. به علت نفوذ وسیع لابی کوبا بوده که تمامی تلاشهای گروههای لیبرال و اصولا لیبرالهای حزب دمکرات در برقراری ارتباط با کوبا به شکست انجامیده است. حزب جمهوریخواه چه در کنگره و چه در کاخ سفید به شدت برای دستیابی به پیروزی در ایالت کلیدی فلوریدا نیازمند آرای کوباییهای مقیم ایالت است. این نکته به طور وسیعی در انتخابات ریاستجمهوری محرز است، چراکه حزب جمهوریخواه برای کسب کاخ سفید ضروری است که آرای الکتروال این ایالت را به دست آورد و این نیز تنها هنگامی امکانپذیر است که آرای کوباییهای مقیم فلوریدا را بهطور یکپارچه به دست آورد.
این وابستگی شدید انتخاباتی حزب جمهوریخواه منجر به این شده که لابی کوبا دسترسی گسترده و تاثیرگذاری فراوانی در فرآیند تصمیمگیری در رابطه با سیاستهای آمریکا درقبال کوبا داشته باشد، هرچند که جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری غالبا بین 10 تا 15 درصد آرای یهودیان را به خود اختصاص میدهند اما دمکراتها عملا از کسب کمترین آرای کوباییهای فلوریدا عاجز هستند و این وابستگی شدید حزب جمهوریخواه برای پیروزی به این گروه سببساز تاثیرگذاری فراوان لابی کوباییها بر فرآیند سیاستگذاری خارجی شده است. لابی گروههای مختلف بخشی از متن جامعه است و اساسی برای تاثیرگذاری بر فرآیند تصمیمگیری. قانون اساسی آمریکا بر این اساس شکل گرفت که قدرت متمرکز نباشد و نیاز به عدم تمرکز ضرورت دسترسی گروهها را به ساختار قدرت ضروری و الزامی ساخت. به همین روی است که امروزه لابی کردن به یک صنعت در آمریکا تبدیل شده است و بسیاری از دفاتر حقوقی و خدماتی که لابی به وسیله گروهها ازطریق آن انجام میشود در مرکز قدرت یعنی در واشنگتن واقع شدهاند.
ارزشها ونگرشهای لیبرال اروپایی که به وسیله مهاجران از اروپا و بالاخص انگلستان به سرزمین آمریکا آورده شد، به لحاظ ویژگیهای جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این جغرافیا، کیفیت بومی پیدا کرد و کاملا خود را با الزامات برخاسته از این ویژگیها تطابق داد. حیات سیاسی در آمریکا با وجود اینکه ریشه در ارزشها و تفکرات شکل گرفته در اروپا دارد اما به گونهای بارز و محسوس چینهبندی، صورتبندی و تجلی آمریکایی دارد. فرهنگ آمریکایی که به شدت عملگرا، واقعگرا و ایدهآلیست است، مبتنی بر زیربناهای اعتقادی اروپایی ولیکن اعمال شده برپایه ملاحظات و تفسیرهای بومی است.
آمریکا به عنوان جامعهای که در چارچوب محوریت فردگرایی شکل گرفته به گونهای به قوام دادن به فرهنگ سیاسی اقدام کرد که ضرورتا نقش اساسی در فرآیند سیاسی و بدهبستانهای معمول و متداول سیاسی به گروهها داده شد. گروهها بهرهمند از نقش کلیدی در فرآیند تصمیمگیری هستند و این نقش با توجه به تکامل و تعالی حیات دمکراتیک هر روز وسیعتر و حیاتیتر میشود. به جهت همین ضرورت الزامی برای فعالیت گروههاست که متوجه علت مشروعیت عملکرد و مشروعیت چگونگی اعمال نظرات به وسیله گروهها میشویم. حضور گروهها در صحنه سیاست، خصلت و فروزه اجتماعی دارد و به همین روی است که گستردگی فعالیت و وسعت نفوذ آنان در فرآیند تصمیمگیری به چالش گرفته نمیشود.
البته توجه شود که روشها و ابزاری که استفاده میشود به لحاظ تحولات مداوم گسترده در حیطههای مختلف با چالش و مباحثه روبهرو میشود که چنین مسالهای طبیعی و منطبق بر طبیعت پویای جامعه است. تلاش گسترده دو سناتور مینهسوتا و آریزونا درجهت تعیین میزان پولی که گروهها میتوانند به شکل انسجام یافته یا فردی به کاندیداهای مشاغل سیاسی به شکل کمک انتخاباتی بپردازند، نشان میدهد که هرچند گروهها مشروع هستند و عملکرد آنها با موافقت اجتماع روبهرو است اما سعی مداوم بر این است که اقدامات آنها هیبت دمکراتیکتری پیدا کند و نقش آنان تعالی حیات دمکراتیک را به دنبال داشته باشد. بنیانگذاران آمریکا اعتقاد بر این داشتند که پویایی دمکراتیک و اصولا ایجاد و بقای چارچوبها و منشهای دمکراتیک نیازمند این است که یک نگاه اقتصادی به حیطه فعالیتهای سیاسی ابراز کرد.
با درنظر گرفتن خصلت و طبیعت انسان به عنوان محور جامعه که فعالیتها و پدیدهها میبایستی در چارچوب خواست او پدیدار شوند، ضرورت نگاه اقتصادی جلوهگری کرد. انسانها منفعتمحور هستند جدا از اینکه نگاه خودخواهانه یا اجتماعی باشد. چون انسانها منفعتمحور هستند، ضرورت است که شرایطی فراهم شود که درعین اینکه منفعت خود را دنبال میکنند، منافع کلیت جامعه نیز تامین شود. برای تحقق این اصل کلیدی تلاش منفعتطلب بود که بنیانگذاران آمریکا به این دیدگاه عقلانی رسیدند که تحت هیچ شرایطی نباید اجازه داد که تلاش برای کسب منفعت که انسانی است منجر به پیامدهای غیرانسانی برای اجتماع شود. در چارچوب این منطق، قانون اساسی به گونهای تدوین شد که قدرت چه در سطح حکومتی و چه در سطح فعالیتهای اجتماعی کلا غیرمتمرکز و پخش شده باشد.
به همین جهت بود که امکان دسترسی به حکومت برای گروههای اجتماعی و تاثیرپذیری ساختار قدرت در رابطه با فعالیتهای گروههای اجتماعی مشروعیت یافت و به شدت تشویق شد. این نگاه ماهیت قانونی یافت که باید کانالهای متعدد برای گروهها باشد که جهت تحقق خواستهای خود و درعین حال برای انتقال حمایت خود از ساختار قدرت و افراد شکلدهنده آن از آنها استفاده کنند. برای به انجام رسانیدن این دو عملکرد که منطبق بر منویات مندرج در قانون اساسی به عنوان مبنای عملکرد ساختار قدرت و چگونگی رابطه شهروندان با این ساختار است لابی کردن به وسیله گروههای مشروع، قانونی و الزامی است و مشروع است چونکه خصلت اجتماعی دارد و تنیده در باورهای اجتماعی است؛ قانونی است به لحاظ اینکه بازتاب نیات مدون شده در قانون اساسی است و الزامی است چراکه کیفیت حیات دمکراتیک در آمریکا را میطلبد و تداوم سیستم سیاسی مستقر به آن متصل است.
امکان دسترسی مداوم، مستمر، سریع، آسان و سازمان یافته به ساختار قدرت، ضرورت پاسخگویی به نیازهای شهروندان و درنتیجه تشدید حمایت و دفاع آنان از سیستم را افزایش میدهد. هدف بنیانگذاران آمریکا، ایجاد یک سیستم سیاسی پویا و به ضرورت نزدیک به شهروندان بود تا بقای کارآمد ساختار قدرت تضمین شود. باز بودن سیستم سیاسی به روی شهروندان به طور روزمره، از یکسو سبب میشود که ساختار قدرت به طور مستقیم درجریان جریانهای فکری و دیدگاههای سیاسی در بطن جامعه قرار بگیرد و ازسویی دیگر این امکان برای سیستم سیاسی ایجاد میشود که با ملحوظ داشتن نگرشهای حاکم و حاشیهای در جامعه از طریق مدیریت آگاهانه که برآمده از در جریان قرار گرفتن مسائل است با کاهش هزینههای بقا، عملکرد خود را بهینه سازد.
ازطریق تاثیرپذیری متقابل ساختار قدرت و شهروندان به جهت مشروعیت وجود کانالهای متعدد ارتباطی و دسترسی سریع و سازمانیافته برای مردم، سیستم سیاسی قادر میشود که اولا هزینههای مدیریت جامعه و اعمال سیاستها را کاهش دهد و در ثانی موفق میشود که مشارکت وسیعتر و ملموستر از نقطهنظر نتایج به وسیله شهروندان را فراهم سازد و ثالثا این امکان ایجاد میشود که نخبگان ازطریق بدهبستان مستقیم با گروههای سازمانیافته، نقطه نظرات و تعلقات خاطر خود را سریعتر و منظمتر وارد مباحثات اجتماعی سازند. از همان آغاز بر همگان واضح بود همانطور که در حیطه اقتصاد، رقابت اساس فعالیت است و نتایج رابطه مستقیم با کیفیت کالاهای عرضه شده دارد، در حیطه سیاست هم میبایستی فرصت رقابت آزاد برای تمامی قشرها و نظرات مستقر در جامعه فراهم باشد.
در بطن این رقابت آزاد است که در نهایت حکومت به سوی مطلوبترین چارچوب فکری و برآوردن ضروریترین و موردنیازترین کالاهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی حرکت میکند. آن گروهی موفقتر است که قادر باشد ساختار قدرت را قانع سازد که برای تداوم و کاهش هزینههای مدیریت اجتماع ، منطقیترین، مطلوبترین و کارآمدترین سیاست و خطمشی، نظر گروه است. البته توجه شود که گروهها فقط فرصت برابر برای تاثیرگذاری در ساختار قدرت را دارا هستند اما اینکه کدامیک در این زمینه موفقتر هستند، بستگی به مولفههای گوناگونی دارد که به طور برابر تقسیم نشده است. گروههایی که از سازماندهی منسجمتری برخوردار هستند، ارزشهای موردنظر آنان نزدیکتر به ارزشهای غالب جامعه است و از ظرفیتهای مالی فزایندهتری بهرهمند هستند.
محققان دسترسی وسیعتر به صاحبان قدرت و درنتیجه امکان تاثیرگذاری فزایندهتری را به نمایش میگذارند. به همین روی است که اصولا در طول تاریخ آمریکا، گروههایی که جهت تامین منافع کلیتهای اقتصادی و سرمایه بودند از تاثیرگذاری بالاتری برای جهت دادن به ساختار قدرت سیاسی برخوردار بودهاند. اما آنچه در آمریکا درباره عملکرد گروهها برای بسیاری چه در خارج و چه دربین گرایشهای سیاسی در داخل جامعه همیشه بحثانگیز بوده، اثرگذاری گروههایی است که تغییر سیاست دولت آمریکا را دررابطه با کشورهای خارجی دنبال کردهاند. این گروهها از طریق لابی کردن در ساختار قدرت، تلاش کردهاند که سیاست آمریکا را در یک جهت خاص منطبق با چشماندازهای فکری آنان هدایت کنند. مهمترین این گروهها در تاریخ معاصر آمریکا، گروه لابی اسرائیل و گروه لابی کوبا بودهاند.
این دو گروه از دهه هفتاد به بعد نقش تعیینکنندهای درجهت دادن به سیاستهای آمریکا درقبال مساله اعراب و اسرائیل و رژیم کمونیستی در کوبا داشتهاند. آنچه عملکرد این دو گروه را توجیه کرده است، قدرت بالای سازماندهی آنان و منابع وسیع مالی است که آنها در اختیار دارند. لابی یهود که هدفش به رسمیت شناساندن موجودیت اسرائیل در منطقه است ازطریق بسیج منابع که در اختیار دارد نقش تعیینکنندهای در متقاعد کردن ساختار قدرت در آمریکا در راستای تطابق دادن به سیاستهایش با منافع اسرائیل داشته است. قدرت اصلی این لابی در ارتباط نزدیکش با حزب دمکرات است. بالاترین نفوذ این لابی در بین رهبران و اعضای حزب دمکرات در کنگره است، به جهت اینکه پایگاه این حزب در دو ایالت کلیدی نیویورک و کالیفرنیا متکی به یهودیان است که البته در نیویورک این واقعیت اساسیتر و بارزتر است.
قدرت لابی اسرائیل از این رو دربین دمکراتها از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار است که متکی به رای است و این آرای شهروندان است که دستیابی به قدرت را امکانپذیر میسازد. هرچند که یهودیان از نقطهنظر ارزشی، سازمانی و مالی دربین دمکراتها نفوذ دارند اما در تحلیل نهایی نیاز دمکراتها به رای یهودیان در ایالات کلیدی کالیفرنیا و نیویورک است که دسترسی یهودیان را به منابع قدرت تسهیل میکنند و آن را نافذتر میسازد. واقعیات سیاسی، نیاز به حضور در قدرت و میل به نافذ بودن، باعث شده است که لابی یهود در کنگره و کاخ سفید در هنگام تسلط دمکراتها در وهله اول از دسترسی وسیع و در وهله دوم از جهت دادن براساس نقطه نظرات خود برخوردار باشد. گروه دیگری که حضور پرباری در صحنه سیاست خارجی آمریکا دارد تشکل کوبایی – آمریکایی است که هدفش سرنگونی رژیم کمونیستی در کوبا و برقراری سیستم طرفدار آمریکا در این کشور است.
این گروه که به دنبال انقلاب کمونیستی در کوبا و مهاجرت کوباییها به آمریکا شکل گرفت، در بیش از سه دهه اخیر، عملا کنترل سیاست آمریکا درقبال کوبا را دراختیار خود گرفته است. قدرت فزاینده لابی این گروه در حزب جمهوریخواه بسیار بارز است. برخلاف لابی یهود که جایگاه قدرت را در حزب دمکرات دارد، لابی کوبا قدرت فراوانی در بین محافظهکاران دارد. به علت نفوذ وسیع لابی کوبا بوده که تمامی تلاشهای گروههای لیبرال و اصولا لیبرالهای حزب دمکرات در برقراری ارتباط با کوبا به شکست انجامیده است. حزب جمهوریخواه چه در کنگره و چه در کاخ سفید به شدت برای دستیابی به پیروزی در ایالت کلیدی فلوریدا نیازمند آرای کوباییهای مقیم ایالت است. این نکته به طور وسیعی در انتخابات ریاستجمهوری محرز است، چراکه حزب جمهوریخواه برای کسب کاخ سفید ضروری است که آرای الکتروال این ایالت را به دست آورد و این نیز تنها هنگامی امکانپذیر است که آرای کوباییهای مقیم فلوریدا را بهطور یکپارچه به دست آورد.
این وابستگی شدید انتخاباتی حزب جمهوریخواه منجر به این شده که لابی کوبا دسترسی گسترده و تاثیرگذاری فراوانی در فرآیند تصمیمگیری در رابطه با سیاستهای آمریکا درقبال کوبا داشته باشد، هرچند که جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری غالبا بین 10 تا 15 درصد آرای یهودیان را به خود اختصاص میدهند اما دمکراتها عملا از کسب کمترین آرای کوباییهای فلوریدا عاجز هستند و این وابستگی شدید حزب جمهوریخواه برای پیروزی به این گروه سببساز تاثیرگذاری فراوان لابی کوباییها بر فرآیند سیاستگذاری خارجی شده است. لابی گروههای مختلف بخشی از متن جامعه است و اساسی برای تاثیرگذاری بر فرآیند تصمیمگیری. قانون اساسی آمریکا بر این اساس شکل گرفت که قدرت متمرکز نباشد و نیاز به عدم تمرکز ضرورت دسترسی گروهها را به ساختار قدرت ضروری و الزامی ساخت. به همین روی است که امروزه لابی کردن به یک صنعت در آمریکا تبدیل شده است و بسیاری از دفاتر حقوقی و خدماتی که لابی به وسیله گروهها ازطریق آن انجام میشود در مرکز قدرت یعنی در واشنگتن واقع شدهاند.