حمیدرضا اردستانی رستمی

حمیدرضا اردستانی رستمی

مدرک تحصیلی: استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول، ایران
پست الکترونیکی: H_ardestani_r@yahoo.com

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۴۷ مورد.
۲۱.

مسیح در مانویّت

کلید واژه ها: عیسای درخشان عیسای رنجبر عیسای تاریخی عیسای خردسال عیسای ماه عیسای عروج یافته

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۸ تعداد دانلود : ۵۱۲
در مانویّت، همانندِ نظام هایِ گنوسیِ پیشین، واژه مسیح (در یونانی: «تدهین شده») و عیسی مسیح به روش هایِ گوناگون استفاده می شد؛ البتّه [مسیح و عیسی مسیح] نسبت به واژه عیسی به تنهایی، کاربُردی کم تر داشت. فهمِ مناسب از لقبِ مسیح، تنها در کنارِ نامِ عیسی حاصل می-شود؛ در نتیجه، این جا به گونه ای کوتاه، به بررسیِ نامِ عیسی خواهیم پرداخت.
۲۲.

آیا ضحّاک شاهنامه را می توان مادینه پنداشت؟(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عقیمی ضحّاک آز مادینه مانوی مردیانگ ارنواز ناگی تیامت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۴۲ تعداد دانلود : ۱۹۸۸
اگرچه ضحّاک در شاهنامه «نراژدها» خوانده می شود، او را بنا بر گواهی هایی می توان مؤنث پنداشت که آن عبارت است از: 1- همان گ ونه که در کیش مانی، دیوِ بی شرمِ آز جنسیتِ زنانه دارد، ضحّاک نیز که نماد آز در شاهنامه است، ممکن است مادینه باشد. در شاهنامه، ابلیس در برابر خدماتش به ضحّاک، جایی از تن او را می بوسد که محارم اجازه بوسیدن دارند. این نشانی است بر جنسیتِ غیر متعارفِ ضحّاک؛ 2- ضحّاک شاهنامه و مُردیانگِ مادینه مانوی هر دو ابزارِ دستِ اهریمن هستند و می خواهند جهان را از مردم تهی کنند. این کارویژه همسان، جنسیتِ مادینه ضحّاک را تداعی می کند؛ 3- ضحّاک پس از سالیان زندگی با ارن واز و شهرناز، صاحب فرزند نمی شود که این نکته ناتوانی او را در مردانگی می رساند؛ 4- پژوهندگانی معتقدند واژه ارن واز در یشت های اوستا که واژه ای مؤنث است، صفت اژدهاکه بوده است که از او جدا شده و در شکل زنی به نام ارنواز در متن ها آشکار شده است؛ 5- پژوهنده ای دیگر اژی را با همتای بودایی آن، ناگی، سنجیده است؛ موجودی ک ه از دوشِ او مار روییده و مؤنث است؛ 6- اژی دهاکه اوستا از آب برآمده است و ازدهاک در بندهش در سپیدرودِ آذربایجان، مُرادِ خود را از اهریمن و دیوان می جوید. او در شاهنامه نظم کیهانی را برمی آشوبد و طبقات اجتماعی را بر هم می زند. همین ویژگی ها درباره تیامتِ میان رودی نیز دیده می شود که این همانندی ها می تواند ما را بر آن دارد، ضحّاک چون تیامت مادینه است؛ 7- در برخی متن های دوره اسلامی، رفتارِ ضحّاک، به کردار زنان تشبیه شده است.
۲۳.

ساخت تنزیهی تشبیهی شناخت خداوند در دیباچة شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تشبیه تنزیه مانی فردوسی تشیع زردشت

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای علوم اسلامی مفاهیم دینی و مذهبی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه شاهنامه پژوهی
تعداد بازدید : ۱۳۱۳ تعداد دانلود : ۱۰۱۳
تنزیه و تشبیه، یکی از مباحثی است که پیوسته متکلّمان به آن توجّه داشته اند. تنزیه، منزّه دانستن خداوند از هر گونه صفت انسانی و تشبیه، نسبت دادن ویژگی های مردمان به آفریدگار است. فردوسی در مقام تنزیه، به تعبیر نگارنده، یزدان را «خداوندِ نام» می گوید که تنها نامی از آن در میان است و در مرتبة تشبیه، او را «خداوندِ جای» می نامد؛ یعنی همان مقام شکل گیری آفرینش که مظاهر اسماء و صفات خدا در هستی گام می نهد و به این سان آفریدگار، توصیف پذیر می شود. آن چنان که از برخی متون پهلوی زردشتی، متن های مانوی و تفکّر شیعیان اسماعیلی نیز برمی آید، یزدان پیش از آفرینش، تنها نام است؛ اما پس از آفرینش دارنده جای می شود که شناسایی او را ممکن می کند. فردوسی همچنین در مصراع: «ز نام و نشان و گمان ب رت ر است» به راه تنزیه می رود؛ ولی در مصراع پس از آن: «نگارندة بر شده گوهر است» با تشبیه، یزدان را نگارگر یا نقّاش می خواند و به این گونه، تنزیه و تشبیه را همراه می کند که این دیدگاه از اندیشه های شیعی و باورهای باستانی او برخاسته است.
۲۴.

تیامتِ میان دورودی (بین النّهرینی)، جمشید و ضحّاک

کلید واژه ها: فریدون جمشید ضحّاک تیامت مردوک شکستگی اسطوره

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۳۵ تعداد دانلود : ۱۰۲۷
تلفیق فرهنگ میان رودان و ایران، از مسائلی است که برخی پژوهندگان فرهنگ ایران بدان باور دارند. در پژوهش پیشِ رو با در نظرداشتنِ همین نزدیکی دو فرهنگ، شکستگیِ شخصیّتِ تیامتِ میان دورودی در جمشید و ضحّاکِ اسطوره های ایرانی ب ررسی شده است. تیامت اژدهایی است که از دری ا ب رمی آی د و هنرهای مدنی را ب ه انسان می آموزد؛ امّا بعدها بنا بر دگرگونی های تاریخی، تیامتِ اسطوره به دشمن آشوبنده نظم تبدیل می شود. می توان چهره مدنی تیامت را در جمشید و شخصیّت آشوبنده او را در ضحّاک بازساخت. میان جمشید و ضحّاک نیز پیوندهایی است که این دو را از یک اصل می نماید؛ به این معنا که مطابق با برخی منابع، ضحّاک خواهرزاده جمشید است، هر دو با بابِل که خاستگاه اسطوره تیامت است، پیوندی نزدیک دارند، هر دو درپیوند با درخت و هر دو دارنده سوورا هستند. همچنین، شخصیّت فریدون (از میان برنده ضحّاک) بسیار به مردوک (کشنده تیامت) نزدیک است؛ بدین گونه که هر دو پس از میان -بردن دشمن، نظام طبقات اجتماعی را بازمی گردانند، پادشاه مطلق سرزمین خود می شوند و هنرهای مدنی فراموش شده را بازمی سازند.
۲۵.

بنیانِ زروانی ناکُشتن و به بند کِشیدن ضحّاکِ شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فریدون آز اهریمن ضحّاک سروش زروان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۲۷ تعداد دانلود : ۹۶۶
مطابق شاهنامه، آن گاه که فریدون بر ضحّاک چیره می شود، دو بار اراده ی کُشتنِ او می کند که هر دو بار سروشِ خجسته، فریدون را از کُشتن ضحّاک بازمی دارد و بند کردنِ او را بهتر می-داند. پیش از این، در توجیه و تحلیلِ نَکُشتن و به بند کِشیدنِ ضحّاک، گمان هایی زده شده است؛ امّا نگارنده بر این نظر احتمالی است که اگر ایزد سروش به فریدون اجازه ی کُشتنِ ضحّاک نمی دهد، این برایندِ باوری زروانی در شاهنامه است. بر بنیان متن های زروان گرا (وِزیدگی های زادسپرم، بندهش و مینوی خرد)، زروان از سویی فرمان روایی بر هستی را برای نُه هزار سال (زمان کرانه مند) به اهریمن سپرده است و از سوی دیگر، او برای آفرینش جهان مادّی، اب زاری از گوهر ت اریکیِ خود به اهریمن می دهد که آن گوهر آز است و بی آن گوهر، جهان شکل نمی گیرد. در باور زروانی، آفرینش مادّی دست آوردِ اهریمن و آز است و با شرّ، جهانِ مادّی جهان می شود. ضحّاک نیز در شاهنامه، نمادِ این جهانیِ اهریمن و تجسّم آز (آزمندِ قدرت، خورش، آمیزش جنسی و در تقابل با مهر، خرد و نظم) است که بی آن، هستی از هم ف روخواهد پاشید و ک رانه مند به بی کرانه خواهد پیوست؛ کُشته شدنِ ضحّاک، پایان هستی و لغوِ پیمان زروان با اهریمن است؛ از این روی، ایزدِ سروش (درهم شکننده ی دیو آز) که مطابق با سروش یشت، موظّف است نگاه بانِ پیمانِ میانِ دروند و اشون باشد، بر فریدون آشکار می شود تا پیمانِ زروان و اهریمن شکسته نشود و او را از کُشتنِ ضحّاک بازمی دارد.
۲۶.

چرا در فرهنگ عامّه پایان شاهنامه خوش پنداشته می شود؟(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: انتقام تهکم آخر شاهنامه خوش ادبیات آخرالزمانی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه شاهنامه پژوهی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای فرهنگ عامه ضرب المثلها
تعداد بازدید : ۱۱۱۵۱ تعداد دانلود : ۱۹۳۶
مَثَلِ «شاهنامه آخرش خوش است» از پرآوازه ترین مَثَل ها در فرهنگ ایرانی است. هنگامی که برای کسی امری ناخوش رخ می دهد و دیگری بِدان خشنود است، در واکنش این سخن را به ک ار می برد. می دانیم که شاهنامه با تازشِ تازیان به ایران پایان می پذیرد؛ پس چگونه است که پایان آن را خوش پنداشته اند؟ در پاسخ، گروهی «خوش» را در معنای تهکّمی، یعنی ناخوش دانسته و گروهی دیگر، «خوش» را در معنای اصلی واژه پنداشته اند. نگارنده از یک سو این احتمال را می دهد که پایانِ خوشِ شاهنامه به کین کشی از کُشنده ی زدگ رد سوم بازمی گردد. در باور ایرانی انتقام از کُشنده شاه، واجب و مقدّس بوده است و آشکارا این را در جا های گوناگون شاهنامه می بینیم؛ پس از آن روی ک ه بیژن، ماهویِ سوری را می کُشَد و بدین سان انتقامِ خونِ یزدگرد را می گیرد، پایانِ شاهنامه را خوش پنداشته اند. از سوی دیگر، مَثَلِ پرآوازه را می توان از جمله ادبیاتِ آخرالزّمانی (پیش گوییِ استقرار دوباره قدرت ایرانیان) پنداشت که پس از سقوط صفویه به دست بیگانگان، در میان مردم رواج یافته است؛ چنان که با سقوط ساسانیان، این گونه ادبی مرسوم می شود.
۲۷.

چرا رستم از سوی مادر ضحّاک نژاد است؟(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رستم ضحّاک آذر گرشاسپ زروان پادشاه پدر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۵۰ تعداد دانلود : ۱۷۰۲
نگارنده در این جستار می کوشد تا پاسخی درخور به این پرسش بیابد که به راستی چرا نیای مادری رستم را در ش اهنامه، ضحّاک خوانده اند؟ در پاسخ چهار توجیه را می توان ارائه داد: 1- می دانیم که نیای پدری رستم، گرشاسپ است و او ب ه ویژه در متن های پهلوی، از آن جاکه آتش را آزرده است، دوزخی می شود. شاید موبدان عهد ساسانی برای گرفتن انتقام از رستمِ سکایی پارتی (که از نظر تفکّر سیاسی و عقیدتی در تقابل با ساسانیان است)، او را از سوی مادر به کسی نسبت داده اند که کنشی همسان گرشاسپ دارد و او کسی نیست جز اژی دهاک که مطابق با اوستا، آذر را می آزرد؛ 2- از آن جاکه در کیش زروانی، حکومت را به اهریمن سپرده اند، ایرانیان پهلوانی نیاز دارند که بخشی از وجود او اهریمنی باشد تا بتواند چیرگی مطلق بر جهان شاهنامه بیابد؛ بدین سان رستم از سوی مادر با ضحّاک پیوند می یابد؛ 3- در برخی منابع، چهره ای مثبت از ضحّاک ارائه کرده اند. شاید نسبتِ رستم به ضحّاک در شاهنامه و نازشِ رستم به نیای مادری اش، بازتابِ علاقه توده عوام به ضحّاک در منابع دیگر باشد؛ 4- ضحّاک و رستم، نخستین شورندگان بر پدر پادشاه هستند و این نیز می تواند سبب پیوند رستم با ضحّاک باشد.
۲۸.

بررسی و بازسازی متنی مانوی (MIK III4970) (از جهان مادّه تا بهشت روشنی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مانی شادی خورشید رستگاری شاهزاده ستون روشنی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۹ تعداد دانلود : ۷۶۴
در میان متن های مانویِ به دست آمده از تورفان، متن هایی آسیب دیده هست که از آن جز چند واژه به جا نمانده است. بدیهی است که آسیب دیدگی متن ها ما را از دریافتِ محتوای آنها بازمی دارد، امّا می توان با دقّت در واژه های به جا مانده و دریافتِ کارک ردِ آنها در متن های دیگر و سنجش آنها با هم، به مفهومِ احتمالی متن پی بُرد. در این پژوهش، یکی از متن های آسیب دیده با کد رده بندی 4970 در موزه هنر آسیایی آلمان، بررسی و بازسازی شده است. در این متن مانوی واژه هایی چون شاهزادگان (axšēndān)، شادی (šādčanīgā)، مِه (meh)، ستون روشنی (Srōšahrāy xwadāy) و خورشید (Xwar) دیده می شود که نگارنده به کارکرد آنها در متن های دیگر مانوی پرداخته و ب دین نتیجه رسیده است که در متنِ پیشِ رو، سخن از شاهزادگانی (انسان هایی رهاشده از قید و بند جهان مادّی و تن) است که عناصر نوری آزادشده آنها از ستون روشنی، شادان بالا رفته و به ماه و خورشید رسیده است و پس از تصفیه، روحِ مطلق شده و از آنجا به جایگاهِ والای بهشت نو و بهشتِ روشنیِ پدرِ بزرگی رسیده اند.
۲۹.

سخن گوی مردِ شاهنامه و پیشینه ی مانوی زروانی آن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شاهنامه سخن گوی wāxš مانویت مینوی خرد زروانیه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۴ تعداد دانلود : ۵۵۰
«سخن گویی» صفتی است که فردوسی در شاهنامه (به جز مواردی که آن را درباره ی انسانِ زیاده گو به کار می برد) به کسانی ناشناخته می دهد و آن را با ویژگی های نیکِ دیگر چون بیدارمغز، بینادل، روشن دل و ... همراه می کند. تصویری که فردوسی از سخن گوی مردِ شاهنامه ارائه می دهد، تصویری است از انسانی ناشناخته؛ امّا کامل. وجود مردی مینوگوهر و ناشناخته در ادبیاتِ مانوی زروانی پیشینه دارد. می توان بر آن شد که بارِ معنایی واژه ی ترکیبی سخن گوی را در معنایِ انسان کامل، واژه ی wāxš (روح) از ریشه ی vak- (سخن گفتن) می کشیده است؛ چنان که در متنی مانوی به فارسی میانه، انسانی مینوگوهر با واژه ی wāxš و به ریختی ناآشکار و روح وار نشان داده می شود که صرفاً سخن او قابل شنیدن است. در متن زروانی دادستان مینوی خرد نیز شخصیّت «مینوی خرد» ک ه با «دانا» سخن می گوید و راه را ب دو می نماید، مبهم و روح وار است. با توجّه بدین پیشینه که از سنجشِ متن (M 2/I) مانوی و متن پهلویِ زروان گرای مینوی خرد و وزیدگی های زادسپرم برمی آید، شای د بتوان مقصود از سخن گوی را در شاهنامه، متأثّر از اندیشه های مانوی زروانی که بسیار به هم نزدیک است، انسانی مینوگوهر و کمال یافته دانست که هیأتی ناشناخته دارد؛ امّا راه نماینده ی دیگران است.
۳۰.

مظاهر فرهنگ و تمدن سکاها در شاهنامه ی فردوسی

کلید واژه ها: شاهنامه سکاها فرهنگ و تمدن مظاهر غیرمادی مظاهر مادی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تاریخ ایران باستان تمدن های کهن فرهنگی
  2. حوزه‌های تخصصی تاریخ گروه های ویژه منابع و کلیات
تعداد بازدید : ۱۵۵۱ تعداد دانلود : ۱۶۲۴
شاهنامه از دو نوع «مظاهر مادی» و «مظاهر غیر مادی» سکاها تأثیر فراوان یافته است که در این پژوهش به بررسی این موضوع در دو بخش اسطوره ای و حماسی شاهنامه پرداخته شده است. در قسمت مظاهر مادی به بررسی «سوگواری»، «میگساری»، «اسب» و «مال دوستی» سکاها در ابیات شاهنامه پرداخته شده است و در قسمت مظاهر غیر مادی از «کینه و نفرت»، «جادو و افسونگری»، «سگزی» و «اعتقاد به مظاهر طبیعت» آن ها در ابیات این کتاب سخن رفته است. در این پژوهش بدین پرسش پاسخ خواهیم داد که مظاهر مادی و غیرمادی سکاها در شاهنامه چه مسایلی هستند؟ آیین ها، مراسم، اعتقادات و دیگر مظاهر قوم سکایی چگونه باعث اعتلا و غنای ادبی، تاریخی و قوم شناسی شاهنامه شده است؟ حماسه ی ملی (شاهنامه) نه تنها بازتاب دهنده فرهنگ دینی زرتشتی، بلکه فرهنگ همه ی قومیّت های ایرانی از جمله سکاها است. در این پژوهش به روش کتابخانه ای و به شیوه ی توصیفی-تحلیلی است که با استفاده از منابع دست اول که اطلاعاتی از مظاهر فرهنگ و تمدن سکاها را بیان نماییم.
۳۱.

اشارات اسلامی و سامی در روایات باستانی/ شاهنامه

کلید واژه ها: شاهنامه اشارات اسلامی روایات ایرانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۸ تعداد دانلود : ۳۱۸
بخشی از ادبیات فارسی را روایاتی شکل داده که درون مایه آنها متعلّق به ایران باستان است؛ امّا این داستان ها از اشارات و عناصرِ اعتقادیِ اسلامی و ی ا سامی ب رکنار نمانده و حتّی ب ه شاهنامه ک ه حماسه ملّی ایرانیان انگاشته می شود راه یافته است؛ چنان که در آن، اندیشه های گنوسی وار متعلّق به عرفای صدر مسیحیّت در رفتار کسانی چون ایرج و کیخسرو همچون شریر دانستنِ جهان و تنِ آدمی دیده می شود. شاید این باورها از مسیحیّت وارد مانویّت شده و از آن جا به شاهنامه راه یافته باشد. هم چنین از زبان شخصیّت های ای رانیِ زردشتی، سخنانی با درون م ایه ق رآنی، چون بی نیازیِ یزدان از فرزند یا باور به فرشته ای اسلامی مانند عزرائیلِ «ج ان ست ان» دیده می شود؛ در حالی که بنا بر دیدگاه های دینی کهنِ ایرانی، اورمزد دارای فرزندانی چون آذر و سپندارمذ است و دی وی به ن ام استویهاد جان مردمان را می ستاند. پ ژوهشِ پیشِ رو چنین تأثیر پذیری را از باور و اندیشه های غیر ایرانی، در شاهنامه بررسی کرده است.
۳۲.

تأثیر سکاها و پارت ها بر حماسه ی ملی ایرانیان با تکیه بر شاهنامه

کلید واژه ها: شاهنامه حماسه ملی سکاها فرهنگ و تمدن پارت ها

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تاریخ ایران باستان اشکانی فرهنگی
  2. حوزه‌های تخصصی تاریخ گروه های ویژه منابع و کلیات
تعداد بازدید : ۲۸۴۲ تعداد دانلود : ۱۸۸۷
سکاها از کهن ترین اقوام بشری در منطقه ی آسیا می باشند که دارای فرهنگ و هنر غنی و تمدن با شکوه بوده اند. این قوم بدلیل این که سده های متمادی بر تمدن های بزرگ مجاور خود چون مادها نفوذ داشته اند، بسیاری از مظاهر زندگی آن ها در این تمدن ها و اقوام همسایه تبلور یافته و با شکل دیگری به حیات خود ادامه داده است. بنابراین نشانه های فرهنگ و تمدن سکاها را می توان در فرهنگ ایرانی مخصوصاً ادبیات فارسی کهن یافت که مهم ترین اثر در این زمینه شاهنامه ی فردوسی است که به صراحت از سکایی بودن یا سگزی بودن رستم و خاندانش یاد کرده است. در این پژوهش به این پرسش، پاسخ خواهیم داد، که سکاها و پارت ها چه تأثیراتی بر حماسه ملی ایرانیان (شاهنامه) داشته اند؟ سکاها در پهنای وسیعی از سرزمین های باستانی پراکنده شدند و به علت هجوم به اطراف، معمولاً از قبایل پر نفوذ و با ظرفیت های جنگاوری بالا بودند. آن چه که اشارات تأثیر قوم سکا را بر جوامع اطراف خود قابل پذیرش می کند، این است که یکی از این مؤلفه های اصلی و اساسی جغرافیای گسترده حضور و نفوذ این بیابانگردان و تعدد نام هایی است که در هر منطقه ی جغرافیایی به ایشان اطلاق می شده است. اهمیت تحقیق حاضر که به روش کتابخانه ای و به شیوه ی توصیفی-تحلیلی است در این است که با استفاده از منابع دست اول که اطلاعاتی از سکاها و پارت ها می پردازد.
۳۳.

فریدون دهقان، کاوه آهنگر و ضحاکْ دیو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دیو فریدون دهقان کاوه ضحّاک

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه شاهنامه پژوهی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات اسطوره ای
تعداد بازدید : ۳۱۸۹ تعداد دانلود : ۱۵۵۷
از میان پژوهندگان شاهنامه، علی حصوری و به پیروی از او احمد شاملو بر آن است که ضحّاک در پی بازسازیِ جامعه ی اشتراکی و بی طبقه، جمشید را که مطابق با اوستا، داراییِ دیوان (به گمان حصوری توده ی مردم) را ستانده و جامعه ای طبقاتی را طرح ریخته، از پای در می آورد؛ امّا فریدون به یاری کاوه، با از میان بُردنِ ضحّاک، دوباره جامعه ی طبقاتی را بنیان می نهد. مطابق با گاهان، دیوان کسانی اند که کِشت نمی کنند و دام نمی پرورند؛ بنابراین، جمشید داراییِ کسانی همانندِ ضحّاک که پدر دام پرورِ خویش، آبتینِ زارع، گاو برمایه را می کُشد و مرغزار را از بین می بَرَد و در یک کلام، سرمایه کسانی را که مانعِ تولیدند، متصرّف می شود؛ نـه تـوده ی رنج کِشِ جامعه را. نیز بـه هیچ روی، ضحّاک جامعه ی بی طبقه نساخته؛ بلکه در حکومت او، دو طبقه ی ممتازِ ارتشتار و موبد، بازسازی می شوند؛ به این معنی که پیش از سقوطِ جمشید، ارتشتاران، هواخواهِ او می شوند و طبقه ی موبدان نیز در تعبیرِ خوابِ هولناکِ ضحّاک، وارد دربارش می شوند. تنها دو طبقه ی دهقان و صنعتگرند که به دلیل سیاست های ضدِّ تولیدِ مرد تازی از میان رفته اند که این دو طبقه، در چهره ی فریدون و کاوه آشکار می شوند. فریدون اگرچه در شاهنامه پادشاه است، مطابق بـا متن دین کرد، فرّه ی کشاورزی دارد و نامِ پدرش در اوستا آثویه به معنایِ آب یار است و آن را نشانی بر زارع بودنِ خاندانِ او انگاشته اند. هم چنین کاوه ی آهنگر در تاریخ بلعمی به کشاورزی شناخته شده؛ پس می توان ستیزِ فریدون و کاوه با ضحّاک را ستیز دهقانان با دشمنانِ کشت و دام و صنعت دانست.
۳۴.

نمودهای زروانی در متن های ایرانی (زامیادیشت، وندیداد، بندهش، ماه فروردین روز خرداد)(مقاله علمی وزارت علوم)

۳۵.

فردوسی، ناصرخسرو و اسماعیلیّه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تشبیه و تنزیه اهل بیت اسماعیلیه ملی گرایی وصی برشده گوهر ژرف نگری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۲۱ تعداد دانلود : ۸۳۵
پژوهندگان شاهنامه پیش از این اغلب به تشیّع فردوسی، از گونه زیدی و دوازده امامی و اسماعیلی اشاره کرده اند . نگارنده نیز نظرِ اخیر را ب ه حقیقت نزدیک تر می بیند زیرا 1- میانِ اسماعیلیان و دهقانانِ ایران دوست، پیوند هایِ بسیار نزدیک وجود داشته است و اهل تسنّن پیوسته اسماعیلیّه را به داشتن باورهای کهن ایرانی متّهم می کردند؛ 2- فردوسی مانند ناصرخسروِ اسماعیلی و اسماعیلیان، هم راهیِ تشبیه و تنزیه را در شناختِ خداوند سودمند می داند؛ 3- در مصراعی از دیباچه، خداون د «نگارنده برشده گوهر» دانسته می شود که بر بنیانِ سخنانِ ناصرخسرو اسماعیلی، می توان «برشده» را جوهرِ (در مقابل عَرَض) عقل و نفس کلّی پنداشت که مایه همه آفرینش است؛ 4- ف ردوسی چون ن اصرخس رو، بر بنیانِ حکمتِ اسماعیلی، دیگران را به ژرف نگری در کلامِ خداوند فرامی خواند که دست آوردِ آن می تواند دریافتِ بطنِ سخنِ خداوند باشد؛ 5- وصف روندِ آفرینش در دیباچه، بدان چه اسماعیلیان و ناصرخسرو معتقدند، نزدیک است؛ 6- فردوسی چون ناصرخسرو اسماعیلی، از خداوندِ تنزیل (ناطق) سخن می گوید که خداوندِ تأویل (وصیّ) باید رمزِ سخنانِ او را بگشاید؛ 7- فردوسی هم چون ناصرخسرو در ستایشِ خاندانِ پیامبر، از تعبیرِ «اهل بیت» استفاده می کند و برخلاف بسیاری از مورّخان و جغرافی دانانِ سنّی مذهب که چون از شهرِ ت وس سخن می گویند، یادی هم از امام رضا (ع) می کنند، اشاره ای به این امام نمی کند که در نزدیکیِ او مدفون است. اگر چنین می کرد، دلیلی بر دوازده امامی بودنِ او می شد.
۳۶.

اسطوره های ایرانی؛ برآیند دگرگونی های اجتماعی و جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عوامل جغرافیایی دیدگاه اجتماعی اسطوره های ایرانی امیل دورکیم دگرگونی اسطوره ای

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۲۰ تعداد دانلود : ۸۵۹
از جمله دیدگاه های مهم درباره اسطوره دی دگاهِ امیل دورکیم، جامعه شناس فرانسوی، است. دورکیم معتقد است که اسطوره ها ازلی نیستند، بلکه تابع عوامل تاریخی و به تبعِ آن، عوامل اجتماعی و جغرافیایی هستند. این دیدگاه درباره اسطوره های ایرانی نیز درست به نظر می رسد؛ از این رو، در این جستار اسطوره های ایرانی از این منظر بررسی شده اند. بر این اساس، باور به نخست از خاک بودن وجود انسان و آسمان در اسطوره های ایرانی ممکن است روایتی بازمانده از عصر حجر، از فلز بودن آن دو، اسطوره ای به جا مانده از دوره آهن، و باور به روییدن دو شاخه ریواس از نطفه گیومرت، اسطوره ای باقیمانده از زندگی کشاورزی اقوام هندواروپایی باشد. نظام مردسالارانه نیز اسطوره های خود را ساخته است؛ به این معنی که ایزد نرینه ای چون زروان، زاینده اورمزد و اهریمن است و این خویشکاری زنان را از آنان گرفته است؛ همچنین از آنجا که سرمای شدیدی بر سرزمین نخست آریاییان حاکم بوده است، به باور ایرانیان، برخلاف اورمزد که آتشین مزاج و مقدّس است، اهریمن برخاسته از آنجا و خود از جنس سرما است. کوچ آریایی ها و گریز آنان از سرما در وندیداد در داستان جمشید تجلّی یافته است. اسطوره تیشتر و ستیز او با دیو اپوش، دیو زندانی کننده آب ها، برآیندِ خشک سالی در ایران است. وضعیت ایزدان نیز ناشی از اوضاع سیاسی بوده است؛ چنان که اورمزد در هنگام تمرکز قدرت سیاسی در دوره ساسانی، تبدیل به خدای برتر مطلق می شود، درحالی که در حکومت ملوک الطّوایفی پارتی که پادشاه قدرت مطلق نیست، اورمزد چنین جایگاهی ندارد.
۳۷.

ترکیبِ برشده گوهر،جان و خرد در بیتی از دیباچه شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ترکیبِ برشده گوهر جان و خرد در بیتی از دیباچه شاهنامه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۸ تعداد دانلود : ۱۶۱
در دیباچه شاهنامه، این بیت: ز نام و نشان و گمان برتر است/ نگارنده برشده گوهر است، نهاده شده که مفسّرانِ شاهنامه از «برشده گوهر» در مصراع دوم، تعبیرهایی چون آسمان، انسان، آفریدگار و جان داشته اند. نوشتار پیشِ رو، با توجّه به این که باید اندیشه و باور فردوسی را در دو حوزه ایرانی و اسلامی سنجید، بر آن است که «برشده گوهر» را با در نظر گرفتنِ دیدگاه اسماعیلیان و همین طور باورهای موجود در فرهنگِ باستانیِ ایران، می توان بیانِ دیگری از «خرد و جان» پنداشت. در سخنانِ ناصرخسرو اسماعیلی، عقل و نفس (=خرد و جان) برتر از زمان/ آسمان پنداشته شده و از آن دو، به «جوهرِ عقل و نفس» تعبیر شده که چون نفس از عقل پدیدار گشته، گویا یک گوهر انگاشته شده است. بر این مبنا، مقصود از «برشده» در مصراع فردوسی «خرد وجان» است که در رتبت بر فراز همه آفریدگان قرار دارند و گوهر/ جوهر را در مقابلِ عرض پنداشت و مصراع را این گونه گزارش کرد: خداوند، آفریننده جوهر عقل و نفس (=خرد و جان) است که به ذات خویش قائم اند و «پروردگان دایه قدس اند در قدم». در تعبیری دیگر نیز می توان گوهر را «سنگ» پنداشت که آسمان- بنابر دیدگاهِ ایرانیان- از آن شکل گرفته؛ پس گوهر مجازاً آسمان تواند بود و «برشده» بر اساسِ سخن اسماعیلیان، کنایه از خرد و جان است که برفراز یا به سویِ آن گوهر/ آسمان در پرواز است. با توجّه به دیدگاهِ باستانی نیز «برشده گوهر» را می توان «خرد و جان» خواند. در متون پهلوی آتش از خردِ اورمزد شکل گرفته و جان هم زاده آتش است. در مصراعی دیگر از دیباچه، آتش، برشده تابناک خوانده شده است. با توجّه به این مصراع می توان «برشده گوهر» را عنصر آتش دانست که زاده خرد است و زاینده جان و آن را تعبیری از خرد و جان پنداشت
۳۸.

اسطورة زادنِ زروان؛ گذار از زن سروری به مردسالاری و انعکاسِ آن در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: زن شاهنامه پدرسالاری زروان زن سروری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۷۲ تعداد دانلود : ۹۹۸
یکی از آیین های باستانی که ظاهراً در اواخر دورة هخامنشی از بطن دین زردشتی منشعب شده، آیین زروانی است. در این عصر، گروهی از زردشتیان با تأمل در دو مینوی نخستین؛ یعنی اهورامزدا و اهریمن به این باور دست یافتند که باید این دو را پدری باشد؛ بنابراین به ایزد زروان به عنوانِ پدر دو مینو نگریستند و زروان را زایندة آن دو پنداشتند که این اسطوره می تواند گذارِ جامعة ایران از زن سروری به مردسالاری را در ذهن تداعی کند؛ چرا که امرِ زادن – البته در اسطوره- نیز از زنان سلب گشته و این هنرِ زنان، بی مقدار پنداشته و به مردان سپرده شده است؛ بنابراین می توان بر آن بود که با ظهور کیش زروانی در ایران، نظام زن سروری آهسته آهسته به زوال می رود و نقش زن در جامعه بسیار کم رنگ می شود و جایگزین عشقِ مادرسالارانه، قانون پدرمدارانه می گردد. در این قانون مداری که عشق نقش چندانی ندارد، زن کارکرد و خویشکاریِ دگرگونی می یابد؛ او از یک سو ابزار پیوند سیاسی می شود و از سوی دیگر، وسیله ای برای تداوم نسل، که این دو خویشکاریِ زن در شاهنامه انعکاسِ پررنگی دارد. البته این به معنیِ عدم وجود زنانِ بزرگ و تأثیرگذار در شاهنامه نیست؛ چرا که در برخی داستان ها زنان نقش اساسی دارند که این بزرگی و تأثیر می تواند بازمانده ای از دورانِ زن سروری باشد و فردوسی به عنوانِ راویِ حماسة ملیِ ایرانیان، همة این ویژگی های فرهنگی را در اثرِ خود منعکس کرده است.
۳۹.

یاقوتِ سرخ؛ خرد، آتش میانجی و جان تحلیل بیتی از دیباچه شاهنامه بر بنیان باورهای ایرانی - شیعی(مقاله علمی وزارت علوم)

۴۰.

مانیِ شاهنامه زروانیست

کلید واژه ها: مانی اهریمن دو بن گرایی اورمزد اندیشه زروانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۷۲ تعداد دانلود : ۷۱۲
یکی از کیش های باستانی ایران که روزگاری قلمروِ خود را در بیرون از ایران نیز گستراند، کیش مانیست. مانی در پایان حکومت اشکانی، در مردینویِ بابل دیده به جهان گشود و در آن جا مدّعیِ پیام بری شد؛ امّا مطابق با شاهنامه، او نقّاشی است چرب دست، که از چین در دوره شاپور ذوالاکتاف به ایران آمده است. نه تنها این اطّلاعات شاهنامه درباره مانی نادرست است؛ بلکه آن چه موبدِ مناظره کننده با او نیز، بِدو نسبت می دهد و فردوسی آن را نق ل می کند، باورهایِ مانوی نیست؛ موبد او را معتقد به خدایی معرّفی می کند که نور و ظلمت از بطن آن بیرون آمده است. ای ن اندیشه که موبد، مانی را بِ دان متّهم می کند، متعلّق به اندیشه زروانیست که خودِ مانویان به این باورِ زروانی تاخته اند. آنان، مطابق با متنی مانوی معتقدند که اگر بپذیریم اورمزد و اه ریمن از یک بطن بیرون شدند و آن گ ونه ک ه زروانیان می گویند، دیوی به اورمزد، راه انداختنِ جهان را آموخته باشد، این بِدان معنی است که خوبی و بدی به هم آمیخته است و هیچ یک از دو بن، ذاتاً خوب یا بد؛ آگاه یا ناآگاه نیست و این عدم را لازم خواهد کرد؛ زیرا دیگر قانون علّیّت معنا نخواهد داشت. موبد در ادامه سخن پیشین (مانی را معتقد به خدایی که اورمزد و اهریمن از آن برون آمده، دانستن) که هم راه با سرزنش است، خطاب به مانی می گوید که اگر اهریمن جفت یزدان باشد؛ پس می توان، شب، نماد اهریمن را به مانندِ روز، نمادِ اورمزد پنداشت و تفاوتی در راستی و ناراستی ن دی د. آن چه موبد درباره اعتقاد مانی مطرح می کند و به نقد آن می پردازد، همان انتقادیست که مانویان درباره ای ن اندیشه زروانی ب از گفته اند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان