آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

* مقدمه
* هاجر و حج
* زنان و حج در اسلام
* جمع بندى و نتیجه گیرى.
الف : مقدمه
در مدخل بحث، توجه به نکاتى چند ضرورى است:
1) ضرورت بحث:
دست کم به دو دلیل، طرح بحث «نقش بانوان در حج»، با اهمیت و ضرورى است:
اول: در عصر جدید، با توجه به بالا رفتن آگاهى ها و دانش ها، پرسش هاى فراوانى بهویژه از سوى نسل جوان; از جمله در مسائل زنان، مطرح مى شود که پاسخگویى به آنها از سوى دین داران، آسان نیست و از این رو، دین و دینداران گاهى در معرض اتهام اند.نقص عقل زنان در بعضى از نصوص، مورد پرسش است.
منوط نمودن خروج زن از منزل به اجازه شوهر، زنان امروزى را قانع نمى کند.
مشروط کردن ازدواج دختران به اذن پدر، حساسیت برانگیز است(1) و...
در چنین فضایى، سخن از نقش فعال زنان از نگاه ادیان توحیدى و اسلام، پاسخ درخور و شایسته اى به بعضى از پرسش ها و شبهات مربوط به حقوق زنان است و لذاست که ضرورت پژوهش در این موضوع، نسبت به زمان هاى گذشته، جدّى تر و حیاتى تر شده است.
دوم: این ضرورت آنگاه مضاعف مى شود که نخبگان دینى در بحث حقوق زنان، آن هم در حوزه حج، به ندرت سخن گفته و اندک نوشته اند. اینجاست که در این خلا بحث و فراوانىِ پرسش ها، جاى چنین نوشته هایى بسیار خالى است و این مکتوب کوتاه نیز تنها مى تواند درآمدى بر بحث تلقّى گردد.
2) حیطه زمانى موضوع:
چنانکه در عنوان مقاله آمده است، آغاز مباحث، به نقش «هاجر»، همسر ابراهیم و مادر اسماعیل(علیهما السلام) در مکه و تأسیس مناسک حج اشاره دارد و انتهاى آن به نقش زنان در عصر اسلامى باز مى گردد.
واضح است که طرح مبسوط این مباحث (بهویژه بخش دوم)، هرگز در یک مقاله نمى گنجد. از این رو:
اولاً: این نوشتار اجمالاً به نکات برجسته و حوادث مهم نظر دارد.
ثانیاً: مباحث تاریخى نیز، با روش «تحلیلى» (نه توصیفى)، مورد توجه قرار مى گیرد.
بنابراین، از میان حوادث تاریخى، مقاطع خاصى به بررسى گذاشته مى شود. با این نگاه است که عصر طولانى مربوط به مقطع اسلامى، ابتدا به چند گزارش تاریخى و سپس به اهم مباحث فقهى حج بانوان از نگاه فقه شیعى اشاره دارد.
3) مکان حج (بکه) و حضور زنان:
نکته قابل توجه اینجا است که در نامگذارى شهر مکه به «بکه» و وجه خواندن آن به این نام، به گونه اى حضور و مشارکت زنان در عرصه هاى اجتماعى و دینى را مى توان دید. در
1 . نگارنده در کتابى با عنوان «مسأله زن، اسلام و فمینیسم (در دفاع از حقوق زنان)» (نشر برگ زیتون: 1381، در 350 صفحه)، به بسیارى از پرسش ها و شبهات جدى در باب حقوق بانوان از منظر دینى، پاسخ گفته است. این نوشتار ضمن طرح مباحث مبنایى در «هویت انسانى و هویت جنسى» زنان، از نقش آن ها در خانواده، جامعه مدنى و سیاست سخن به میان آورده و در مقالاتى مستقل، ضمن معرفى نظریه هاى فمینیستى، از نقش، حق و جاذبه زن از دیدگاه امام خمینى(قدس سره) ، به تفصیل مطالبى را به بحث گذاشته است.
آیات قرآن، از نخستین خانه اى که براى هدایت جهانیان بنا گردید، به «بکه» یاد شده و از ویژگى هاى آن; مانند مقام ابراهیم و...(1) فهمیده مى شود که مراد از بکه، همان مکه است.
در تفاسیر، به نقل از امام باقر(علیه السلام) روایت شده که فرمود:
«اگر مکه را بکه خواندند، براى این بودکه در آن، زن ومرد مخلوط و درهم اند; مى بینى که زنى پیش رویت و زنى دیگر در سوى راستت و زنى طرف چپت مشغول نمازند و تو شانه به شانه زنى نماز مى خوانى و هیچ عیبى هم ندارد، در حالى که این کار در دیگر نقاط کراهت دارد.»(2)و (3)
حاصل آن که نقش فعال و مشارکتى زنان را، حتى در وجه تسمیه مکان حج نیز به وضوح مى توان دید. از این رو، بحث از زنان و حج، از این نگاه، مسأله مستحدثى نیست و خاستگاه دینى و روایى دارد.
ب : هاجر و حج
برخى از نکات مورد اشاره در ارتباط هاجر با حج، عبارت اند از:
1) اصل داستان ازدواج ابراهیم با هاجر و تولّد اسماعیل و نگرانى هاى ساره از این ماجرا و مأموریت حضرت ابراهیم براى این که این مادر و فرزند را به سرزمین دیگر ببرد، به جهت مشهور بودنش، نیاز به شرح و بسط ندارد.
البته در این نکته که «آیا مادر و فرزندى که حضرت ابراهیم آنان را به مکه آورد و
مأمور به ذبح فرزند شد، ساره و اسحاق بوده اند یا هاجر و اسماعیل»، از سوى سایر
ادیان و نیز از نگاه اسلامى، تشکیک هایى مطرح شده است. در این میان، در فرهنگ شیعى،
با ادلّه فراوانى، جمع بندى نهایى آن است که: مادرى که فرزندش را در آغوش داشته و مورد
عنایت مکرر الهى قرار گرفته و مسائل حج با او گره خورده، هاجر و فرزندش اسماعیل(علیهما السلام)
است(4) و یهودیان از روى حسادت، کوشیده اند که داستان ابراهیم در مکه را با اسحاق مطرح
کنند.
2) از نکات قابل توجه در داستان حضرت ابراهیم، هاجر و اسماعیل، آن است که «سعى» هاجر میان «صفا و مروه» براى جستن آب و غذا در هفت بار، با نگرانى و
1 . آل عمران : 97 ـ 96
2 . وسائل الشیعه، ج5 ، ص126 ، «عَنْ أَبِی جَعْفَر(علیه السلام) قَالَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ مَکَّةُ بَکَّةَ لاَِنَّهُ یَبْتَکُّ فِیهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ وَ الْمَرْأَةُ تُصَلِّی بَیْنَ یَدَیْکَ وَ عَنْ یَمِینِکَ وَ عَنْ یَسَارِکَ وَ مَعَکَ وَ لاَ بَأْسَ بِذَلِکَ وَ إِنَّمَا یُکْرَهُ فِی سَائِرِ الْبُلْدَانِ».
3 . طباطبایى سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى: 1363، صص 550 ـ 2
4 . در فرهنگ یهود و مسیحیت، فرزند همراه حضرت ابراهیم، اسحاق قلمداد شده است. به عنوان شاهد از نگاه متفکّران مسیحى، کتاب «ترس و لرز»، اثر «سورن کى یرکگارد» (ترجمه سیدمحسن فاطمى، حوزه هنرى سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ دوم: 1374) را ببینید، که کارد بر گلوى اسحاق گذاردن از سوى ابراهیم را از مصادیق مرحله ایمانى (و نه استحسانى و اخلاقى) مى داند.
در فرهنگ شیعى نیز در «تفسیر قمى» (ج2، ص224)، این ذبیح اسحاق نام گرفته و در تفسیر «روض الجنان و روح الجنان»، به قول هر دو گروه) آن ها که ذبیح را اسحاق و دیگرانى که اسماعیل مى دانند، اشاره داشته و در نهایت در بحث طولانى و مستدلّ قرآنى و روایى، این قول را مدلّل مى کند که این ذبیح، حضرت اسماعیل(علیه السلام) بوده است. تفصیل بحث در:
حسین بن على محمد بن احمد الخزاعى النیشابورى، روض الجنان و روح الجنان، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى: 1366 ـ 74 ، ذیل آیه 102، سوره صافات.
دلشوره، بعدها از سوى خداوند به عنوان رکنى از ارکان حج براى دیگران قرار داده شده و
بدین نحو از سوى دیگران نیز تلاش این زن مورد توجه و تجلیل قرار گرفته است و به تعبیر
یکى از تفاسیر:
«حق تعالى دویدن و تاختن آن زن را رکنى کرد از ارکان حج، تا هرکه به حجّ آن خانه برود، موافقت تاختن (و سعى) هاجر را، هفت بار از میان صفا و مروه، سعى کند.»(1)
حاصل آن که، زنان (هاجر) در تأسیس ارکان حج و مراسم و مناسک این آیین الهى نقش داشته اند.
3) در کنار کعبه، نیم دایره اى به نام «حِجر اسماعیل» قرار دارد که در آنجا قبر هاجر و اسماعیل و جمعى از انبیا است. کسى که طواف مى کند باید قسمت حجر را نیز مانند کعبه طواف کند.
آرى، زن جوانى که به خاطر خدا در بیابان هاى مکه تنها ماند و به این فرمان الهى رضا داد و با پاسخ ابراهیم که در پرسش او (ما را به که مى سپارى؟) گفت: خدایى که مرا فرمود تا شما را به اینجا آورم و رها کنم و...، راضى شد و گفت: «رَضِیتُ بِقَضاءالله وَ امْتَثَلْتُ لاَِمْرِالله»،(2)باید مزارش در کنار دیگر انبیا و اولیا، سالیان سال محل طواف میلیون ها انسان در حال عبادت باشد و یاد این زن فرمان بردار خدا، راضى به امر او و متوکّل به درگاهش، در تاریخ و در قلب عاشقان حق، زنده و جاویدان بماند. اینجاست که حضور فعال(3) معنوى و سازنده زنان در حج را مى توان با توجه به داستان هاجر، الهام گرفت و توصیه کرد.
4) آیا مى توان از هاجر به عنوان الگوى زنان و مردان مؤمن یاد کرد؟ در پاسخ باید گفت که در فرهنگ دینى، اگر انسانى وارسته شد، الگوى دیگر انسان ها است و ازاین رو، در قرآن کریم، از چهار زن نمونه (دو نمونه خوب و دو نمونه بد) سخن به میان آمده است. خداوند، نمونه مردم بد را با نقل دو زن بد، یعنى زن نوح و زن لوط، تبیین مى کند(4) و دو نمونه خوب از زنان را نیز به عنوان الگو مى آورد و درباره آن ها مى فرماید:
«و باز خدا براى مؤمنان زن فرعون (آسیه) را مثل آورد، هنگامى که عرض کرد: بار الها! تو خانه اى براى من در بهشت بنا کن و مرا از شرّ فرعون کافر و کردارش و از قوم ستمکار نجات بخش.»(5)
1 . روض الجنان و روح الجنان، ج2، صص 163 ـ 151، ذیل آیه 126 سوره بقره.
2 . همان منبع، همانجا. «خداوند مرا کافى است و به او توکل مى کنم.»
3 . آقاى قرائتى وجود قبر هاجر و اسماعیل در پاى کعبه را اینچنین تعبیر مى کنند: «شاید این درسى است که بانى هر کارى باید پاى کار خود مقاومت کند و حتى در پاى کارش تمام عمرش را بدهد و همانجا بمیرد.»
قرائتى محسن، حج، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن (چاپ دوم): 1380، ص71
4 . تحریم : 11 } وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ{ .
5 . تحریم : 11 ، } وَضَرَبَ اللهُ مَثَلا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنْ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ{ .
و در آیه بعد، از «مریم دختر عمران» نیز که داراى ویژگى هاى منحصر به فرد است، به عنوان الگوى مؤمنان; اعم از زن و مرد، یاد نموده است.(1) حاصل آن که:
الف: زنان مى توانند الگوى زنان و مردان، هر دو باشند و بر این اساس، از نگاه دینى و قرآنى مى توان از الگو و اسوه بودنِ هاجر سخن به میان آورد.(2)
ب : در سوره ممتحنه، آیه 4 مى خوانیم:
} قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ...{ .
«براى شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیکو است که به ابراهیم و کسانى که با او بوده اند، اقتدا کنید.»
آیا هاجر از مصادیق بارز یاران و کسانى که با ابراهیم بوده اند، نیست؟ در صورت مثبت بودنِ پاسخ، بر اساس نصوص قرآن، از اسوه و الگو و نمونه بودن هاجر براى زنان و مردان مؤمن و با ایمان مى توان اقامه دلیل کرد.
باید از هاجر درس توکّل در مشکلات آموخت; این که در تنهایى ها و بى پناهى ها و درماندگى ها به خدا امید داشت و به او توکّل کرد.
ج : عظمت شأن هاجر، که مى تواند براى زنان و مردان در عرصه تاریخ الگو و اسوه باشد، به آزمون ها پایدارى ها، توکل ها و خداگرایى هایى باز مى گردد که عمدتاً به فضاى مکه و مناسک و مراسم حج به لسان امروزى مربوط مى شود. حرکات این زن متوکّل و راضى به قضاى الهى، گاه عیناً در مناسک حج الگو قرار گرفته و از این رو، در آیات قرآن، مثلاً صفا و مروه از نشانه هاى خدا یاد شده است(3) و اگر هاجر با اضطراب و هروله کنان در میان این دو کوه، در آمد و شد بود، در فرهنگ دینى و شیعى، هروله در سعى صفا و مروه لازم است و در فلسفه این حکم نیز در روایات آمده است: اینجا مکانى است که دستوراتش براى بیدارکردن متکبّران است.(4) و اگر او مأمور شد که از آب زمزم بنوشد، این مکان مشرب حجاج خانه خدا گردید و... .
د : تمسّک به این الگوى مطلوب و پیروى از آن، در ظواهر حج نیز خلاصه نمى شود،
1 . تحریم : 12 ، } وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنْ الْقَانِتِینَ{ .
2 . تفسیرى بر این بحث را ببینید در:
(آیت الله) جوادى آملى، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، مرکز نشر فرهنگى رجاء (چاپ دوم): 1371، صص 135 ـ 132
3 . بقره : 158
4 . تفسیر نمونه، ج1، صص 399 ـ 397، ذیل آیه 158، سوره بقره.
---------------------------------------------------
بلکه باید از هاجر درس توکّل در مشکلات آموخت; این که در تنهایى ها و بى پناهى ها و درماندگى ها به خدا امید داشت و به او توکّل کرد. به عبارت بهتر، تاریخ هاجر در کنار ابراهیم و اسماعیل، تاریخ عبودیت است و تمام افراد نوع بشر، به نحوى در این آزمایشى که آن ها از آن گذشتند، وارد مى شوند و در خروج از بحران ها و شداید، باید به الگوها و اسوه هایى چون ابراهیم و هاجر اقتدا کرد.(1)
هـ : اگر از جمله روش هاى تربیتى براى ساختن و بازسازى جسم و جان افراد، بهره بردن از روش توجه دادن به الگوها است و در یک نظام تربیتى، تمرکز و توجه به الگوها حسن است، هاجر در وضعیت حاضر نیز براى تربیت نسل قدیم و جدید، پیام هاى شنیدنى، بهویژه در فضاى مکه و حج دارد.
5) یکى دیگر از بخش هاى شورانگیز حج، که براى هر زن و بلکه هر انسان، جذّاب و مایه افتخار است، عکس العمل هاجر در زمانى است که از قربانى شدنِ تنها فرزندش به دست ابراهیم آگاه مى شود. رابطه میان مادر و فرزند به درستى رابطه عاشقانه و از مصادیق بارز عشق ها (عشق برادرانه، عشق به خود و...); یعنى «عشق مادرانه» قلمداد شده است.(2) و از تعاریف مورد قبول عشق، وجود محبت شدید میان طرفین است.
اگر دو نکته همزمان مورد عنایت قرار گیرند، عظمت کار هاجر در داستان ذبح
اسماعیل رخ مى نماید و قابل فهم تر مى شود; از یکسو وجود محبّت شدید میان مادر و فرزند و به خصوص مادر به فرزندِ خود، در آن فضایى که سالیانى به تنهایى با هم انس
گرفته و به سختى اسماعیل را در آن بیابان ها پرورانده است و از سوى دیگر، ظاهراً
استدلال ناپذیر بودن عمل ابراهیم و خشن و غیرقابل تحمّل بودن اقدام، که قرار است انسانى،
آن هم کودک، خصوصاً به دست پدر کشته شود و در چنین فضا و با چنین بسترى، هاجر باید صبورى پیشه کند.
وسوسه هاى شیطان در چنین موقعیتى قابل درک تر است. شیطان به سراغ ابراهیم رفت و خواست او را از اقدامش منصرف کند، توفیق نداشت. آن گاه نزد مادر آمد و گفت که ابراهیم مى خواهد اسماعیل را بکشد. هاجر گفت: در جهان کسى باشد که فرزند خود را بکشد؟ شیطان گفت: دعوى مى کند که خداى مى فرماید. زن (هاجر) گفت: چون خداى مى فرماید، لابد باشد. از آن که فرمان خداى به جاى باید آوردن، ما رضا دادیم و تسلیم شدیم.(3)
1 . یکى از نویسندگان، ماجراى ابراهیم، هاجر و اسماعیل را با حوادث کربلا مقایسه کرده و گفته است: در آزمایشى که ابراهیم، هاجر و اسماعیل تحمّل کردند، در کربلا هم هر سه بودند; حضرت سیدالشهدا ابراهیم کربلا و زینب هاجر و سیدالساجدین زین العابدین اسماعیل بود، اما...
نکـ : داورى اردکانى، رضا، فلسفه در بحران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر: 1373، ص522
2 . تفصیل بحث در:
فروم اریک، هنرعشق ورزیدن، ترجمه پورى سلطانى، انتشارات مروارید (چاپ شانزدهم): 1373، صص70ـ1
و نقد و بررسى این کتاب در:
منصورنژاد محمد، عشق زمینى، ناشر: مؤلف: 1381، صص 63 ـ 51
3 . تفسیر روض الجنان و روح الجنان، ذیل آیه 107 سوره صافات.
در این سوره از آیه 101، داستان مژده پسر بردبار به ابراهیم آمده تا در ادامه آیات به رؤیاى حضرت ابراهیم اشاره داشته و نهایتاً به این که بر او گوسفندى فرستاده و ذبح بزرگى فدا ساختیم.این حرکت ایمان مدار و عبودیت محورِ ابراهیم، هاجر و اسماعیل نیز مورد توجه
شایسته قرار گرفت و پس از طى این آزمون و ذبح گوسفندى به جاى اسماعیل، ذبح و قربانى
نیز یکى از اعمال سیزده گانه حجّ تمتّع در اسلام منظور شد، تا در حال این عمل و اداى این
تکلیف، یک بار دیگر براى هر حج گزار، اقدام فداکارانه این پدر، مادر و فرزند مورد تذکر
قرار گیرد و بیاموزند که در راه خدا، در مقاطعى باید از عزیزترین چیز و مطلوب ترین و محبوب ترین فرد گذشت و به تعبیر قرآنى، شرط رسیدن به مقام ابرار آن است که باید از محبوب ها گذشت:
} لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ...{ .(1)
بى شک با این ملاک ها، هاجر از ابرار و نیکان الهى است.(2)
6) بحث ازنقش هاجر در مکه وحج را با ذکر افتخارى دیگر از هاجر به پایان مى بریم:
جالب اینجا است که هم اوّلین فردى که بعد از ساخته شدن کعبه، پرده اى بر در آن از بیرون آویخت، یک زن است و آن زن کسى جز هاجر نیست، و هم نخستین فردى که داخل کعبه را جامه پوشانید، یک زن است و آن مادر عباس بن عبدالمطّلب است که براى فرزندش عباس نذر کرده بود.(3)
حاصل آن که، هم هاجر با بسیارى از ارکان حج و تأسیس مناسک آن پیوندى وثیق دارد و هم عظمت هاجر به تعامل، ترابط و تلاش هاى او در رابطه با مکه و حج مى باشد.
ج ) زنان و حج در اسلام
در این بخش از سخن، تعامل زن و حج از دو زاویه و در دو سطح، مورد مداقه قرار مى گیرد: 1) زنان و حج در صدر اسلام 2) زنان و حج در فقه شیعى.
1) زنان و حج در صدر اسلام:
مطالب این بخش صبغه تاریخى دارد و بعضى از مقاطع مربوط به حضور زنان در حج، در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) ، تحلیل و بررسى مى شود. اما پیش از ارائه شواهدى بر ترابط زنان و حج در عصر نبوى، بیان نکاتى به عنوان مدخل بحث ضرورى است و اهمیت نقش و سهم زنان در
1 . آل عمران : 92
2 . از نکات بحث انگیز و قابل تأمل در فرهنگ دینى آن است که آیا زنان نیز مى توانند از انبیاء الهى باشند یا خیر؟ در ادیان غیراسلام از زنانى چون دبوره، حلده، حنا، مریم نبیه خواهر هارون و... به عنوان نبى یاد شده است و در بین متفکران اسلامى و شیعى نیز هستند کسانى که از نبوت بانوان چندى دفاع مى کنند. در این نگاه، هاجر یکى از انبیاء الهى (در کنار آسیه، مادر موسى، ساره، مریم و...) قلمداد شده است. در این زمینه ر.ک.
فهیم کرمانى مرتضى، زن و پیام آورى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى (چاپ دوم): 1374، ص52.
مبلغى آبادانى، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج2، انتشارات حر (چاپ دوم): 1376، ص660
3 . طباطبایى، سیدمحمدحسین، المیزان، ج3، ترجمه محمدباقر موسوى همدانى، ص544
---------------------------------------------------
عرصه هاى عبادى و اجتماعى را بهتر نشان مى دهد:
اول، نگاه عرب ها به زن، قبل از اسلام:
بدون ورود به مباحث تفصیلى، تنها با اشاره به چند آیه قرآنى، مى توان دورنماى ارزش و اعتبار زنان را در فضایى که پیامبر اسلام عرضه مى کردند، به خوبى دریافت:
} وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالاُْنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ * یَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلى هُون أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ{ .(1)
«و چون یکى از آنها را به فرزند دخترى مژده آید، از شدت غم و حسرت رخسارش سیاه شده و سخت دلتنگ مى شود و از این عار، روى از قوم خود پنهان مى دارد و به فکر افتد که آن دختر را با ذلت و خوارى نگهدارد یا زنده به خاک گور کند. (عاقلان) آگاه باشید که آن ها بسیار بد عمل مى کنند.»
و در آیه 140، سوره انعام، دلیل کشتن دختران نیز بدینگونه مطرح شده است:
} قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْم وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللهُ افْتِراءً عَلَى اللهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ{ .
«البته آنان که فرزندان خود را به سفاهت و نادانى کشتند، زیانکارند و بى بهره از آنچه خدا روزى شان کرد و چون افترا به خدا بستند، سخت گمراه شدند و هدایت نیافتند.»
از آیات فوق مى توان به اینجا رسید که، در عربستان و در میان عرب هاى ساکن مکه، جنس زن مورد مذمّت بوده و فرهنگ جاهلى آن عصر، به وضوح مردسالار بوده است. اگر این نکته پذیرفتنى باشد که دشمنان پیامبر تا آنجا که مى توانستند، از جهت نظامى و فیزیکى و ظاهرى، از گسترش فرهنگ اسلامى جلوگیرى کردند و زمانى که نتوانستند و تسلیم فرهنگ اسلامى شدند، درصدد برآمدند که فرهنگ اسلامى و نبوى را تحریف نموده و با ظرافت علیه آن مقابله فرهنگى نمایند، آنگاه به یکى از فلسفه هاى این همه احادیث جعلى پى مى بریم (مثلاً تنها یکى از وضّاعین به نام احمد بن عبدالله جویبارى، بیش از 1000 تا 10000 حدیث جعل کرده است).(2)
1 . نحل : 59 ـ 58
2 . مدیرشانه چى کاظم، علم الحدیث و درایة الحدیث، دفتر انتشارات اسلامى (چاپ سیزدهم): 1377، ص114
---------------------------------------------------
علامه امینى در جلد پنجم الغدیر، تعداد حدیث سازان را 700 نفر و احادیث جعلى را 408684 حدیث نقل مى کند. جالب توجه است که:
اولاً: تعداد یاد شده، جامع همه احادیث جعلى نیست.
ثانیاً: اگر هر 15 حدیث در یک صفحه بیاید، همین تعداد ذکرشده، 27245 صفحه خواهد شد که اگر در کتاب هاى 300 صفحه اى منتشر شود، 90 جلد کتاب، به انضمام یک جلد کتاب 245 صفحه اى خواهد شد.
ثالثاً: خوب است زنان مجتهده اى ابتدا در یک کار استقرائى، تعداد کلّ احادیث مربوط به زن را استخراج نموده و سپس در یک کار اجتهادى، رجالى و درایه اى، تعداد احادیث جعلى مربوط به زن را در میان مجموعه احادیث مشخص نمایند.از سوى دیگر، دفاع از حقوق بانوان و احیاى حرمت زن، جزو فرهنگ نبوى بوده است (بخشى از احترام بسیار ویژه پیامبر به حضرت فاطمه(علیها السلام) نیز در همین راستا قابل تحلیل و فهم است)، به راحتى مى توان نتیجه گرفت که مخالفان زیرک و فرهنگى اسلام، براى تخریب فرهنگ نبوى، به جعل احادیث فراوان علیه زنان دست زدند و از این رو، به ظاهر در جوامع روایى ما، زنان در ابعاد متعدد، فراوان مورد بى توجهى قرار گرفته اند. اگر ملاک، آیات قرآن و فرهنگ نبوى باشد، به راحتى به جعلى بودن بسیارى از این احادیث مى توان رسید.(1)
هم اوّلین فردى که بعد از ساخته شدن کعبه، پرده اى بر در آن از بیرون آویخت، یک زن است و آن زن کسى جز هاجر نیست، و هم نخستین فردى که داخل کعبه را جامه پوشانید، یک زن است و آن مادر عباس بن عبدالمطّلب است
در ضمن، با فرض سندیت بعضى از اقوال نیز مى توان تفسیر و تعبیر واقع گرایانه و درست از آن ها داشت; مثلاً اگر در نهج البلاغه در اوصاف زنان آمده است که ناقص العقل اند (...نَوَاقِصُ الْعُقُولِ)،(2) از همان حضرت، در کلام دیگرى در بحث مشورت نقل شده که از مشاوره با زنان بپرهیز، مگر آن که کمال عقل آنان، آزموده شده باشد:
«إلاّ من جربت بکمال عقل».(3)
و در جمع این گونه احادیث، که یک جا از نقص عقل زنان و جاى دیگر از کمال عقل زنان سخن به میان آمده است، مى فهمیم که حدیث نقص عقل، حکایت از ذاتى بودن نقص عقل براى زنان ندارد و چون این مشکل عارضى و بیرونى است، از این رو، در شرایطى مى تواند مرتفع شود و به کمال تبدیل گردد و در عصر آن حضرت، به خصوص در فضاى جنگ جمل، این وصف موضوعیت دارد و این شرایط نه عاقلانه است، نه عادلانه و نه ذى ارزش، بلکه براى این که حرمت زن حفظ شود و کرامت بنى آدم اعاده گردد، باید شرایط بیرونى به گونه اى مهیّا شود که زنان بتوانند بالغ، کامل، عاقل و رشید باشند و چنین رسالتى را اسلام و پیامبر(صلى الله علیه وآله) تعقیب مى نمود و به دنبال آن بود که فرهنگ جاهلى مردسالارانه و ضدّ زن را بشکند.
از این مقدمه کوتاه در جهت بحث زنان و حج، مى توان اینگونه بهره برد که:
اولاً: فرهنگ دینى و قرآنى و نبوى، فرهنگ تکریم زن و اعاده حقوق زنان است.
1 . براى مطالعه و آگاهى بیشتر، مراجعه شود به مطالب مبسوط نگارنده در:
منصورنژاد، محمد، مسأله زن، اسلام و فمینیسم (در دفاع از حقوق زنان)، صص50 ـ 36
2 . خطبه 80
3 . حکیمى محمدرضا، الحیاة، ج1، ص193
تفصیل بحث در موضوع نقص عقل از جهت عقلى و نقلى در:
منصورنژاد، محمد، مسأله زن، اسلام و فمینیسم (در دفاع از حقوق زنان)، صص 65 ـ 55
---------------------------------------------------
ثانیاً: ناتوانى هاى زنان در اعصار، بسترها و عوامل بیرونى دارد که حکومت اسلامى و مسلمانان موظف اند این فضاى جاهلى و ضدّ قرآنى را بشکنند.
ثالثاً: دقیقاً فضاى حج از محیط ها و فضاهایى است که زنان را به عرصه هاى اجتماعى، به مهاجرت، به تجربه هاى جدید، به مسافرت و به تعامل با دیگران مى کشاند و از این رو، حج از عوامل مهم سازنده و تأثیرگذار براى احیاى فرهنگ قرآنى و نبوى در جهت اعاده حقوق زنان و شکوفایى استعدادهاى آنان است.
دوم، شواهد تاریخى:
برخى از شواهد برجسته صدر اسلام و عصر نبوى، که حکایت از ارتباط زنان با حج به طور مستقیم و غیرمستقیم دارند، عبارت اند از:
1 ـ 1) خدیجه و نماز در کعبه:
در کتب تاریخى، به نقل از یکى از افراد مى خوانیم:
در روزگار جاهلیت، وارد مکه شدم و میزبانم عباس بن عبدالمطّلب بود و ما دو نفر در اطراف کعبه بودیم. ناگهان دیدم مردى آمد و در برابر کعبه ایستاد و سپس پسرى را دیدم که آمد در طرف راست او ایستاد. چیزى نگذشت; زنى را دیدم که آمد در پشت سر آن ها قرار گرفت و من مشاهده مى کردم که این دو نفر به پیروى از آن مرد، رکوع و سجود مى نمودند. این منظره بى سابقه حسّ کنجکاوى مرا تحریک کرد که جریان را از «عباس» بپرسم. او گفت: آن مرد، محمد بن عبدالله است و آن پسر(على) برادرزاده او و زنى که پشت سر آن ها است، همسر محمد (خدیجه) است... به خدا سوگند روى زمین کسى پیرو این آیین نیست، جز همین سه نفر».(1)
از نکته تاریخى پیش گفته، در راستاى نوشتار حاضر بدین گونه مى توان بهره برد که:
اولاً: خانه کعبه همیشه مورد اقبال قبایل و اقوام گوناگون بوده و نقش تیره هاى مهم قریش و مناصب ایشان، که پس از «قُصىّ بن کلاب» تا 15 پست نیز رسید; (منصب دربانى و پرده دارى، منصب سقایت، منصب پرچم دارى، منصب دارالندوه، منصب قیادت، منصب کلیددارى کعبه و...)، نیز در این میدان تعیین کننده بوده است. پس مناسک و عبادت به سوى کعبه، امر جدیدى نبوده است و حتى مشرکان نیز بت هایشان را در کعبه مستقر نموده و با آن ها
1 . سبحانى، جعفر، فروغ ابدیت، ج1، نشر دانش اسلامى، بى تا، ص243 (به نقل از الاصابه، ج2، ص480 ; تاریخ طبرى، ج2، ص211 ; کامل، ج2، صص 38 ـ 37 و...).
---------------------------------------------------
ارتباط مى گرفتند.
ثانیاً: آنچه که در کار خدیجه، در کنار پیامبر و على، اهمیت دارد، آن است که این سه، فرهنگ جدیدى را برخلاف فرهنگ سنتى و شرک آلود، در معرض دیگران به نمایش مى گذاشتند که زن و مرد، همدوش یکدیگر به خداى واحد و به خانه خدا (کعبه) رو مى کنند. این گام هاى آغازینِ تأسیس مناسک ویژه اسلامى است که بستر ساز مناسک مبسوط حج در آینده مى گردید و این افتخار براى زنان در تاریخ ثبت شده که در روزهاى آغازین اسلام، همدوش مردان، در تقویت و گسترش اسلام نقش داشته و در کنار خانه خدا، کعبه، فرهنگ اسلامى را تأسیس و معرفى مى نمودند.
2 ـ 1) بیعت زنان با پیامبر در حج:
مردم مدینه، از حدود سه سال پیش از هجرت، با اسلام آشنایى یافتند. در نخستین پیمان عقبه، 12 نفر به آیین توحید گرویدند و در دوّمین پیمان عقبه، کاروان حج مدینه، که بالغ بر 500 نفر بود، حرکت کرد. در میان کاروان 73 نفره مسلمانان، چند تن زن بودند و بقیه بى طرف یا متمایل به اسلام بودند. گروه مزبور با پیامبر در مکه ملاقات کردند و براى انجام دادن مراسم بیعت، وقت خواستند. پیامبر فرمود: محلّ ملاقات «منا» است، هنگامى که در شب 13 ذى حجه دیدگان مردم در خواب فرو مى رود، در پایین عقبه به گفتگو بنشینیم. و این پیمان و بیعت، على رغم حساسیت هاى مشرکین مکه، برگزار شد.
پیمان عقبه که در سال 12 بعثت رخ داد، به نام «بیعه النساء» شهرت یافت و در وجه تسمیه آن بدین نام، این نکته گفته شده که شرکت زنان، علاوه بر مردان، که تا آن زمان جنبه عمومى نداشته، چنین رسمى را ایجاب مى کرده است.(1)
در این شاهد تاریخى، مى بینیم که اگر خدیجه در میان زنان، از نخستین مسلمانان است، زنانى از مدینه نیز در حین سفر به مکه و در آن فضاى رعب آور و خطرناک، که از سوى قبایل خود و نیز از سوى مشرکان مکه در امنیت نبودند، در فضاى حج، به گسترش اسلام کمک نموده، به مناسک حج روح حقیقى، معنوى، توحیدى، هاجرى و ابراهیمى بخشیدند.
3 ـ 1) ام سلمه و گره گشایى:
پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) پس از آن که در مدینه مستقر شد و آن حد از قدرت اجتماعى را به دست آورد که بتواند سنت هاى کهن را بشکند، براى گزاردن «حج نمونه»، عازم مکه شد. آن حضرت در سال ششم هجرت، وقتى با حدود 1200 تا 1300 نفر به سرزمین «حدیبیه» رسید، مأمورانى از مکه آمده، گفتند: شما امسال حق حج رفتن ندارید وگرنه جنگ خواهد شد و بالأخره کار به عقد قرارداد «صلح حدیبیه» کشید و قرار شد پیغمبر آن سال را برگردد و از انجام حج منصرف شود و سال آینده، آن هم براى سه روز به حج برود و بت پرستان سه روز اطراف خانه خدا را خالى کنند و در اختیار مسلمانان بگذارند.
وقتى این مطلب تمام شد، پیامبر فرمود: ما امسال گرچه احرام بستیم و در حال احرام، قربانى نیز با خودمان آوردیم، اما نمى توانیم حج خود را تمام کنیم. بنابراین، همینجا هرکس قربانى اش را ذبح کند و از احرام به درآید. با این که پیامبر چند نوبت به آنان فرمود: بروید و قربانى هاى خود را بکشید و از حالت احرام بیرون آیید، همه به آن حضرت خیره مى نگریستند و دستورش را اجرا نمى کردند. این نکته، مشکل بزرگى ایجاد کرد (حتى بعضى گفتند که ما در پیامبرى او شک کردیم). پیامبر با اوقات تلخ، به چادر «امّ سلمه» (یکى از همسرانش) رفت. امّ سلمه وقتى ناراحتى آن حضرت را دید، عرض کرد: یا رسول الله، مطلب چیست؟ پیامبر فرمود: مگر نمى بینى من به آن ها دستور مى دهم به فرمان خدا بروید، گوسفندهایتان، شترهایتان و قربانى هایتان را که آورده اید، ذبح کنید و از حالت احرام بیرون بیایید، اما به فرمان خدا عمل نمى کنند.
1 . براى مطالعه بیشتر درباره پیمان عقبهة اول و دوم نکـ :
سبحانى، جعفر، فروغ ابدیت، ج1، صص 412ـ 411
جعفریان، رسول، تاریخ سیاسى اسلام تا سال چهلم هجرى، مؤسسه در راه حق: 1366، صص 144 ـ 143
---------------------------------------------------
امّ سلمه گفت: اى پیامبر خدا، این که راهش آسان است. شما این بار بدون این که با احدى حرف بزنید، خودتان بروید و قربانى خود را ذبح کنید، ببینید چه مى شود. پیغمبر پیشنهاد امّ سلمه را جالب یافت و همان را عملى کرد.
در اینجا ابن اثیر در «کامل» نقل مى کند: با فاصله اى بسیار کوتاه، مردم چنان براى قربانى هجوم آوردند که گویى این ها آنان نبودند که در برابر دستور پیامبر مقاومت مى کردند.
از این فقره به وضوح افتخار دیگرى براى زنان در تاریخ اسلام، در رابطه با مناسک حج ثبت مى شود; زیرا هم به جایگاه والاى زنان مؤمن در پیشگاه پیامبر پى مى بریم و هم به حضور و مشارکت فعّالانه این بخش از جامعه در عرصه هاى سیاسى، اجتماعى و عبادى و در نهایت تأیید شایستگى زنان براى مستشارى در سیره نبوى است. در این فضا، پیشنهاد دقیق امّ سلمه در سنت شکنى فرهنگ حاکم و البته ناصواب، نقش تعیین کننده اى ایفا مى کند.
4 ـ 1) توجه به زنان در سخنرانى حَجّة الوداع:
از آنجا که مراسم حج هنوز شکل واقعى خود را نیافته بود، پیامبر اسلام، در سال دهم هجرت، از سوى خدا مأمور شد که در آن سال، در مراسم حج شرکت کند و مردم را در عمل به تکالیف خود آشنا سازد و هرگونه شاخه هاى زاید را ببرد و حدود عرفات و منا و موقع کوچ را به مردم آموزش دهد. این سفر که با اعلان عمومى همراه بود، شوق و علاقه فراوانى را در دل گروه عظیمى از مسلمانان برانگیخت و به دنبال آن، هزاران نفر در اطراف مدینه خیمه زدند. حج آن سال که به «حجّة الوداع» مشهور است، با عظمت ویژه اى برگزار شد.
از جمله نکات ماندگار آن حج، سخنرانى حضرت در راه عرفات، در نقطه اى به نام «نَمِره» است. پیامبر نماز ظهر و عصر را در سرزمین عرفات با صدها هزار تن به جا آورد، سپس خطبه تاریخى خود را در آن روز، در حالى که روى شتر قرار گرفته بود، ایراد کرد و یکى از یاران، سخنان او را تکرار کرد و به گوش دیگران رسانید; از جمله بندهاى این سخنرانى، این بود که:
«هان! اى مردم، زنان شما بر شما حق دارند. شما نیز بر گردن آنان حق دارید... من در این سرزمین به شما سفارش مى کنم که به زنان نیکى کنید; زیرا آنان امانت هاى الهى در دست شما هستند و با قوانین الهى بر شما حلال شده اند.»(1)
1 . همان منبع، ص464
---------------------------------------------------
این فراز از کلام نبوى، با مراجعه به آیات قرآن، به نحو زیر تفسیر شده است: بنابراین، حج گزار نظاره گر این سخن خداى تعالى است که فرمود: } ...وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً...{ .(1) و خدا میان شما دوستى و مهربانى قرار داد. (و شاهد این فرمایش او است که: } ...هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ...{ ;(2) «زنان لباسى برایتان هستند و شما براى آنها لباسى هستید.» و این گفته خداى تعالى را مى بینید که فرمود: } ...وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ...{ ;(3) «براى آن ها (زنان) نیکویى (حقوق مشروعى) است، چنانکه بر آن ها (از طرف مردان) است.»(4)
حاصل این بخش از سخن آن است که:
اولاً: زنان از آغاز دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تا ختم پیام او، در حَجّة الوداع آن حضرت را همراهى کردند و مورد عنایت و توجه خدا و پیامبرش بودند و از نکاتى که پیامبر مکلّف گردید از آن ها به تصریح در میان اعراب سخن به میان آورد، حقوق زنان بر مردان (و به عکس) بوده است.
ثانیاً: زنان نیز همراه مردان، از آن لحظه که خطرى آن ها را تهدید مى کرد، در کنار خانه خدا با پیامبر خدا عهد مى بستند و در گسترش اسلام مؤثر بودند; چنانکه در فضاى صلح حدیبیه و سفر براى حج نیز حضور داشتند و در آن فضاى روانى نامطلوب حاکم بر میان مسلمانان، با حضور و راه حل هایشان، مشکل گشا بوده و پیامبر خدا را یارى کردند و این حضور فعال زنان از دستاوردهاى فرهنگ اسلامى و نبوى; از جمله در مناسک حج بود.
2) زنان و حج در فقه شیعى
اگر عینیت و ظهور فرهنگ اسلامى ـ شیعى و پیام نبوى، علوى و فاطمى را باید در فقه و مناسک دید، در همین حیطه نیز معمولاً محدودیت هایى براى زنان فرض شده است که هم مسأله سازند و هم توجیه آن ها دشوار است. اکنون به احکام بانوان در حج نگاهى اجمالى مى کنیم تا ببینیم زنان و نیز مردان، نسبت به زنان چه تکالیف ویژه اى در این میدان دارند و مجموعاً نگاه اسلامى به زن از بُعد فقهى چگونه است؟
پیش از هرگونه تحلیل و داورى، ابتدا خوب است مسائل فقهى مربوط به احکام زنان در
1 . روم : 21
2 . بقره : 187
3 . بقره : 228
4 . جوادى آملى، عبدالله، جرعه اى از بیکران زمزم، ترجمه و تحقیق: على حجتى کرمانى، معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظم رهبرى: 1371، ص174
---------------------------------------------------
حج را ببینیم. واضح است که منعکس کردن همه احکام، با حجم مقاله سازگار نیست. از این رو تنها به چند مورد اکتفا مى شود:
در وجوب حج بر زنان، همراه داشتن محرم شرط نیست، بلکه ظنّ آنان به سلامت در سفر حج کفایت مى کند.
براى زنان(1) احرام در حریر و لباس دوخته جایز است(2) (در حالى که بر مردان حرام است).
شخصى مى پرسد: زنى هستم که مى توانم با کسب مخارج خود را متکفّل شوم. در ضمن، مخارج رفت و برگشت حج را نیز دارم. ولى با رفتن من به حج، شوهرم براى مخارج خود به زحمت مى افتد. وظیفه ام چیست؟
امام خمینى(قدس سره) پاسخ مى دهند: اگر به زحمت افتادن شوهر، موجب حرج براى زن نباشد، مستطیع است و باید به حج برود و به زحمت افتادن شوهر مانع استطاعت زن نمى شود.(3)
پرسش: اگر مهریه ام را از شوهرم بگیرم، مى توانم با آن به مکه مشرّف شوم، آیا حق مطالبه آن را دارم؟
پاسخ: اگر شوهر تمکن دارد و مطالبه آن مفسده اى ندارد، با فرض این که شوهر نفقه و مخارج را مى دهد، لازم است مهریه را مطالبه کنید و به حج بروید.(4)
اگر قبل از طلوع فجر، عمداً از مشعر خارج شود، یک گوسفند باید کفاره بدهد. اما براى زن و کسى که از خطرى مى ترسد و براى کودکان به طور مطلق، جایز است که پیش از طلوع فجر خارج شوند و جبران (کفاره) لازم نیست.(5)
پرسش: زنى هستم مستطیع، ولى جهت انجام حج، شوهرم اجازه سفر نمى دهد، وظیفه بنده چیست؟
پاسخ: در حج اجازه شوهر شرط نیست و براى شوهر نیز جایز نیست او را از رفتن به حج منع کند.(6)
کسى که محرم است، اگر به زن اجنبى نگاه کند و منى از او خارج شود، در صورتى که توان مالى دارد، یک بُدنه (شتر ماده جوان پنج ساله) و اگر وضع مالى متوسطى دارد، یک گاو و اگر تنگ دست است، باید یک گوسفند کفاره بدهد. اگر مُحرم از روى شهوت به همسر خود نگاه کند و منى از او بیرون آید، یک بُدنه باید کفاره بدهد... و اگر با شهوت زن خود را لمس
1 . شهید اول، ابى عبدالله شمس الدین محمد بن جمال الدین مکى العاملى، لمعه دمشقیه، ج1، ترجمه محسن غرویان و على شیروانى، انتشارات دارالفکر (چاپ شانزدهم): 1380، ص117
2 . همان منبع، ص128
3 . امام خمینى، روح الله، حج بانوان، تدوین: حمزه اسفندیارى شیرازى، بى نا: 1374، صص 16 ـ 15
منبع همه پرسش ها و پاسخ ها (که از حضرت امام خمینى است)، حج بانوان است.
4 . همان منبع، ص23
5 . لمعه دمشقیه، ج1، ص140
6 . حج بانوان، ص33
---------------------------------------------------
کند، باید یک گوسفند کفاره بدهد... کفاره بوسیدن زن از روى شهوت یک شتر کشتنى است.(1)
پرسش: آیا زن حائض و نفساء (زن در حال نفاس) مى تواند غسل احرام انجام دهد؟
پاسخ: غسل از زن حائض و نفساء نیز صحیح و مستحب است.(2)
پوشانیدن صورت به نقاب و روبند و برقع براى زنان در حج از محرّمات است و پوشاندن قسمتى از صورت نیز جایز نیست.(3)
پرسش: آیا بانوان در حال احرام مى توانند جوراب بپوشند، یا بایستى روى پاى آنان مثل مردان باز باشد؟
پاسخ: پوشیدن جوراب براى زنان مانع ندارد.(4)
پرسش: اگر زن تکبیرة الاحرام یا قرائت را در نماز طواف بلند بگوید، به طورى که نامحرم بشنود، جایز است یا خیر؟ و بر فرض عدم جواز، آیا اعاده لازم است؟
پاسخ: اشکالى ندارد.(5)
طواف نساء در هر نسک; چه حج باشد و چه عمره، بر هر فاعلى (حتى کودک
نابالغ)، واجب است، مگر در عمره تمتع.(6) و طواف نساء اختصاص به مردان ندارد و
اگر زنى آن را ترک کند، مرد بر او حلال نمى شود(7) (همانگونه اگر مرد ترک کند، زن بر او
حلال نمى شود).
سایه قراردادن بر بالاى سر، براى مردان جایز نیست و براى زن ها و بچه ها جایز است و کفاره هم ندارد.(8)
انسان میان حلق و تقصیر (کوتاه کردن مو یا ناخن) داراى اختیار است. وظیفه زنان تقصیر است و نباید حلق کنند.(9)
از مجموع احکام بانوان که بدان ها اشاره شد، چند نکته برداشت مى شود:
اول: در تکالیف حج، زنان راحت تر بوده و احکام سهل ترى نسبت به مردان براى آنان مقرر گردیده است.
دوم: اگر در همه جوامع، بحث خشونت مردان علیه زنان، در ابعاد مختلف (فیزیکى، روحى، روانى و حتى تعدّى با نگاه ها و چشم ها) مطرح است و قابل بحث، در کعبه که حرم امن الهى است، نه تنها خشونت فیزیکى، که حتى نگاه نارواى مردان علیه زنان نیز حرام است و
1 . لمعه دمشقیه، ج1، صص 155 ـ 154
2 . حج بانوان، ص59
3 . همان منبع، ص73 و 76
4 . همان منبع، ص82
5 . همان منبع، ص120
6 . لمعه دمشقیه، ج1، صص134 ـ 133
7 . حج بانوان، ص152
8 . امام خمینى(قدس سره) ، روح الله، مناسک حج، بى نا و بى تا، ص69
9 . لمعه دمشقیه، ج1، ص145
---------------------------------------------------
نگاه از روى شهوت، از محرّمات احرام به شمار مى آید.
سوم: حقوق و آزادى هاى زنان نسبت به همسر شرعى، در مقایسه با غیر حج، بسیار بالا است. زن مى تواند، در صورت استطاعت، بدون اذن شوهر (اگر مفسده نداشته باشد) به حج برود و حتى در حال احرام، نباید نیازهاى جنسى او را پاسخ بگوید و... .
زنان عالم مى توانند در حج، آگاهى هاى لازم را نسبت به همه چیز و از جمله شرایط بانوان در کشورهاى مختلف کسب کرده، هماهنگى هاى لازم را براى رفتن به سوى فضاى مطلوب به عمل آورند.
چهارم: زنان، در احکام پوشش و ترابط با مردان نیز نسبت به زمان ها و مکان هاى دیگر، از آزادى هاى مطلوبى برخوردارند، تا جایى که حتى پرسیده شد، در صورتى که زن یقین دارد در حال طواف در محدوده معین (میان خانه و مقام) با اجنبى برخورد مى کند، آیا باز هم واجب است در محدوده معین طواف کند؟ امام خمینى پاسخ دادند: آنچه ذکر شد، عذر نیست.(1)
پنجم: چنانکه پیشتر اشاره شد، در تأسیس ارکان حج، حرکات بانوان (هاجر) تعیین کننده بود. در فرهنگ اسلامى نیز در حج تمتع و در هر نسک (غیر از عمره تمتّع)، طوافى به نام زنان، جزو اعمال منظور شده است و آثار عدم توجه به طواف نساء و نماز خاص نیز بسیار سنگین است.
با این نگاه مى توان به این استنباط کلّى رسید که، اگر گفته مى شود در فقه اسلامى، تکالیف شاق براى بانوان در نظر گرفته شده و براى مردان امتیازات فراوان منظور گردیده است، (جدا از صحّت و سقم این مدعا که جاى چند و چون فراوان دارد)، به راحتى مى توان ادعا کرد که در مجموعه احکام حج، هم تکالیف زنان از مردان سبک تر است و هم محدودیت ها و سختگیرى ها بر مردان نسبت به زنان بیشتر است و اگر قرار است حج ابعاد تربیتى، نتایج اخلاقى، آثار روحى و روانى و عبادى مطلوب داشته باشد و آدمیان را براى زندگى در غیر محیط حج (اجتماع) بسازد، در آن صورت جامعه متأثر از فضاى حج، جامعه اى امن و مطلوب براى زنان خواهد بود.
1 . حج بانوان، ص90
---------------------------------------------------
د ) جمع بندى و نتیجه گیرى:
در پایان نوشتار، بر بعضى از نکات، به عنوان محصول بحث تأکید مى شود:
1) اگر امروزه بانوان و بهویژه نسل جوانِ آنان، از دین و دینداران توقّع دارند که به رسمیت شناخته شده و در مقابل مردان مورد تبعیض و ستم قرار نگیرند، فضاى حج از بدو تأسیس، از عصر هاجر و ابراهیم تاکنون، زنان را در کنار مردان، از حقوق یکسان برخوردار کرده و شؤون انسانى و جنسى هر دو را به خوبى در نظر گرفته است. از این رو، حرکت هاجر، مانند اقدامات ابراهیم، ارکان حج را مى سازد و در عصر حاضر نیز در اعمال حج، «طواف النساء» را داریم که نام زنان را در احکام حج به صورت برجسته مطرح کرده و پاسخ مطلوبى است بدان ها که تمامى احکام دینى را با ادبیات مردسالارانه تعبیر و تحقیر مى کنند.
2) اگر مرد به جهت توان جسمى بیشتر نسبت به زن، این امکان را دارد که در مواردى به حقوق زن بتازد و آن را نادیده بگیرد، فضاى حج، محیط امنى است که آزادى هاى مطلوب براى زنان منظور شده و از طرف مقابل براى مردان در نگاه و... محدودیت هاى جدى در نظر گرفته اند، تا زنان به راحتى و با آرامش بتوانند به درگاه خدا عبادت کنند.
3) اگر از وظایف هر مسلمانى دعوت و آگاهى بخشى به سایرین و از جمله مسلمانان است، آیا بهتر نیست که زنان مسلمان با همدیگر تعامل و ارتباط داشته باشند؟ اینجاست که زنان عالم مى توانند در حج، آگاهى هاى لازم را نسبت به همه چیز و از جمله شرایط بانوان در کشورهاى مختلف کسب کرده، هماهنگى هاى لازم را براى رفتن به سوى فضاى مطلوب به عمل آورند.
4) اگر زنان به خاطر محجوریت هاى مختلف، در مسابقه با مردان عقب مانده و حتى به نقص عقلى و جسمى کشانده شدند، سفر حج بستر خوبى است تا زنان پختگى هاى لازم را به دست آوردند و با یافتن دیدى وسیعتر در سفر، به جایگاه خود وقوف یافته و براى جبران عقب ماندگى ها، به چاره جویى بپردازند.
5) اگر آدمیان براى رسیدن به کمال باید به چهار ارتباط توجه داشته و پاسخ مطلوب براى هر یک از آنها بیابند: «ارتباط با خود»، «ارتباط با خدا»، «ارتباط با طبیعت» و «ارتباط با دیگران»، محیط حج و مهاجرت براى اجراى مناسک حج، براى زنان این فرصت را ایجاد مى کند که هم خود را بهتر بشناسند، توانایى هاى خود را محک بزنند، براى خود تصمیم بگیرند، به تنهایى طواف کنند و اعمال انجام دهند و... و هم با خداى خود در خانه خدا، کعبه، ارتباط ویژه بگیرند و ابعاد معنوى را بهتر از هر جاى دیگر تقویت کنند; و هم فضاى طبیعى جدیدى را تجربه کنند و با گرما و آب و هواى محیطى دیگر انس گرفته، مدارا کنند و نیز علاوه بر ابعاد فردى، در ارتباط با دیگران، به تقویت ابعاد جمعى و گروهى خود بپردازند. به عبارت دیگر، حج و مناسک آن، محیط مناسبى است که زنان براى رسیدن به کمال، به هر چهار ارتباط ضرورى براى خود، پاسخ مناسب دهند و گامى به پیش روند.
6) اگر ابعاد سیاسى حج نیز اهمیت داشته و برائت از مشرکان، از لوازم مراسم حج باشد، در این میدان نیز زنان مانند مردان، در کنار سایر مسلمانان به نفى شرک، ظلم و ستم و استعمار نشسته و فریادهاى ظلم ستیزانه خود را در کنار خانه خدا، علیه ستمگران عصر، سرداده و این بُعد را نیز تقویت مى کنند.

تبلیغات