آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

در بخش نخست این نوشتار، نام هاى گوناگونى را، که ارکان کعبه بدانها خوانده شده اند، بر شمردیم و اختلاف اهل نظریه را در هر زمینه یادآور شدیم و مهم ترین اختلاف را در تعیین مصادیق دو رکن عراقى و شامى یافتیم. برخى رکن اسود را عراقى و رکن بعدى را شامى خوانده اند و گروهى رکن بعد از رکن اسود را عراقى و گوشه سوم کعبه را شامى مى شمارند. در بخش نخست آوردیم که بیشتر احادیث اهل بیت(علیهم السلام) و اتفاق فقهاى شیعى، بر دیدگاه اول منطبق است و در بخش پیشین، موافقت تاریخ نگاران کهن مکه را با دیدگاه اول تبیین نمودیم. اکنون در ادامه، به کتابى دیگر مى پردازیم:
شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام
این کتاب نگاشته ابو الطیب تقى الدین محمد بن احمد فاسىِ مکّىِ مالکى است که در سال هاى 832 ـ 775 هـ .ق. مى زیسته و پس از ازرقى و فاکهى، باید از او به عنوان تاریخ نگار مکه مکرمه نام برد. در این چهار قرن فترت، تنها نام چند اثر در باره مکه برجاى مانده که حتى فاسى نیز موفق به یافتن برخى از آن ها نشده است.(1) اما فاسى که از غفلت نویسندگان پیشین در ثبت تاریخ مکه زبان به گله مى گشاید، خود با اهتمامى تمام به این مهم مى پردازد و دو رشته از تألیفات را از خود برجاى مى گذارد:
نخست، ثبت فضایل و وقایع مکه بوده که در این روش باید او را پیرو شیوه ازرقى شمرد که خود نیز در مواردى فراوان به بهره گیرى از کتاب او تصریح مى کند.
دوم، ضبط سرگذشت شخصیت هاى مکه، که او به کارگیرى این شیوه در باره مکه را از ابتکارات خود به شمار مى آورد.
در بخش نخست، او ابتدا «شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام» را به نگارش در مى آورد و سپس با نام «تحفة الکرام بأخبار البلد الحرام» به تلخیص آن مى پردازد. خلاصه کتاب تحفه را با نام «تحصیل المرام من تاریخ البلد الحرام» تألیف مى کند و آن را نیز با نام «هادى ذوى الأفهام الى تاریخ البلد الحرام» چکیده نویسى مى کند و در آخرین مرحله، برگزیده آن را با نام «الزهور المقتطفه من تاریخ مکة المشرّفه» به رشته تحریر در مى آورد.(2)
از سوى دیگر، در شیوه دوم نیز کتاب «العقد الثمین فی تاریخ البلد الأمین» را مى نویسد و زندگى نامه بیش از 3500 تن از مردان و زنان نام آور مکه را در آن ثبت مى کند. سپس کتاب را با نام «عجالة القرى للراغب فی تاریخ امّ القرى» تلخیص مى کند.(3) اما چون این مجموعه، سرگذشت نامه شخصیت هاى مکه است، متن الزهور المقتطفه را به عنوان مقدمه به کتاب العقد الثمین مى افزاید:
«و جمیع ذلک ملخّص من تألیفی شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام و جعلته أربعین باباً کأصله و سمّیته الزهور المقتطفة من تاریخ مکة المشرفة».(4)
فاسى در کنار نقل اقوال گذشتگان، خود به ثبت گزارش معاصران همت مى گمارد و نه تنها با دقتى کامل مشاهدات خویش را بر قلم جارى مى سازد که حتى گاه به بازآفرینى اندازه گیرى هاى پیشینیان مى پردازد.
«و قد حرّرنا بعض ما حرّره الأزرقی فی هذا المعنى».(5)
او حتى مى کوشد وجه الجمع اختلافات آن ها را نیز به دست آورده، تاریخ خود را به
1 . محمدبن احمد فاسى مکّى، العقد الثمین، تصحیح محمد حامد الفقى، هشت جلد، چاپ دوم، مؤسسة الرساله، بیروت، 6.14 هـ .ق. ج1، ص9
2 . همان، صص342 ـ 341
3 . همان، ص342
4 . همان، ص27
5 . همو، شفاء الغرام، تصحیح مصطفى محمد الذهبى و ایمن فؤاد سید، دو جلد، چاپ دوم، النهضة الحدیثه، مکه، 1999 م، ج1، ص391
---------------------------------------------------
جمع کتب تحلیلى ملحق سازد; چنان که در توضیح دلیل اختلاف ابعاد کعبه، ابتدا فرضیه استفاده از دو واحد با نام یکسان و اندازه هاى متفاوت همچون ذراع ید و ذراع حدید را مطرح مى سازد و هنگامى که در عمل ابعاد مذکور را با هر دو واحد اندازه گیرى مى کند و یافته هاى خویش را با گزارش گذشتگان منطبق مى بیند، فرضیه خود را اثبات شده مى داند.
در بحث نام هاى ارکان کعبه نیز او به مناسبت هاى متفاوت، از رکن ها نام مى برد که بیشتر با قرینه هایى تعیین کننده همراه است. مجموع نقل قول پیشینیان در باره نام هاى ارکان و دیدگاه او را در مباحث ذیل مورد بررسى قرار مى دهیم و در پایان به قضاوت مى نشینیم.
1 ـ جایگاه پلّکان داخل کعبه
فاسى نیز در بیان بناى ابن زبیر، همچون کتاب هاى پیشین، جاى پلکان داخل کعبه را، که در کنج دوم خانه قرار دارد، شامى مى خواند:
«جعل لها درجة فی رکنها الشامی یصعد منها إلى سطحها».(1)
او حتى در گزارش از روزگار خود نیز رکن پلکان را شامى مى داند و جنس آن را از چوب معرفى مى کند.
«و فی رکنها الشامی درجة من خشب یصعد منها إلى سطحها».(2)
2 ـ مقام پیشوایان چهارگانه اهل سنت
از آنجا که هر یک از چهار مذهب اهل سنت، در دوران هایى از تاریخ، امام جماعت مستقلى در مسجد الحرام داشته اند; براى هریک محراب و مقامى ساخته بودند که محل اقامه نماز ایشان باشد. ابن جبیر ضمن شرح وقایع سال 579 هـ .ق. در توصیف مسجد الحرام، گزارش مبسوطى از این مقام ها و ترتیب و آداب اقامه جماعت ارائه مى کند و با تعبیرى ناشایست از پنجمین امام، که امام جماعت زیدیه است، یاد مى نماید.(3)
فاسى نیز در کتاب خود، از این چهار مقام یاد نموده، جایگاه آن ها را به این شرح بیان مى کند:
1 . همان، ص 186
2 . همان، صص 205 و 206
3 . محمدبن احمدبن جبیر، رحله ابن جبیر، دار و مکتبة الهلال، بیروت، صص 71 ـ 70
---------------------------------------------------
ـ مقام شافعى، پشت مقام ابراهیم(علیه السلام)
ـ مقام حنفى، میان رکن شامى و غربى
ـ مقام مالکى، میان رکن غربى و یمانى
ـ مقام حنبلى، امتداد حجر الأسود
«فإنّ مقام الشافعی خلف مقام إبراهیم الخلیل(علیه السلام) ، و الحنفی بین الرکنین الشامی و الغربی، و المالکی بین الرکن الغربی و الیمانی، و الحنبلى تجاه الحجر الأسود».(1)
در نقل ابن جبیر تفاوت ناچیزى وجود دارد:
«فأوّل الأئمة السنیّة الشافعی... و صلاته خلف مقام إبراهیم... ثمّ المالکى... و هو یصلى قبالة الرکن الیمانی... ثمّ الحنفی... و صلاته قبالة المیزاب... ثمّ الحنبلی... موضع صلاته یقابل مابین الحجر الأسود و الرکن الیمانی».(2)
در بیان هر دو، روشن است که مقام حنفى در مقابل حجر اسماعیل قرار دارد. خود فاسى نیز در جایى دیگر به این نکته تصریح مى کند:
«و أمّا مقام الحنفی: فإنّ من جدار محرابه إلى وسط جدار الحجر اثنین و ثلاثین ذراعاً إلاّ سدس ذراع».(3)
اما از سوى دیگر فاسى مقام حنفى را میان رکن شامى و غربى مى داند. بنابراین، باید او رکن دوم طواف را شامى و رکن سوم را غربى بخواند.
3 ـ آرامگاه دختران اسماعیل(علیه السلام)
ازرقى از ابن زبیر نقل مى کند که گفت: برآمدگى کنار رکن شامى که بعدها مسطح شده، مزار دختران اسماعیل(علیه السلام) است:
«عن الزهری أنّه سمع ابن الزبیر... على المنبر یقول: انّ هذا المحدودب قبور عذارى بنات إسماعیل(علیه السلام) ، ـ یعنى ممّا یلی الرکن الشامی من المسجد الحرام ـ قال: و ذلک الموضع یسوی مع المسجد. فلا ینشب أن یعود محدودبا منذ کان».(4)
1 . محمدبن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، صص 462 ـ 461
2 . محمد بن احمد بن جبیر، رحلة ابن جبیر، صص 71 ـ 70
3 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج 1، ص 463
4 . ابو الولید ازرقى، اخبارمکه، تصحیح رشدى الصالح ملحس، دوجلد، دارالأندلس، بیروت،1416هـ . ج2، ص66
---------------------------------------------------
فاسى در شمارش فضایل حطیم، پس از نقل کلام ازرقى، مدعى مى شود که بر این اساس، احتمال دارد مزارها در حطیم واقع شده باشند:
«و ذکر الأزرقی خبراً یوهم أنّ فی الحطیم قبور عذاری بنات إسماعیل(علیه السلام) ».(1)
زیرا حطیم را فاسى بر فضاى مابین حجر الأسود، مقام ابراهیم(علیه السلام) ، زمزم و حجر اسماعیل(علیه السلام) تطبیق نموده است.(2) در سخن ازرقى، که آن برآمدگى را در مجاورت رکن شامى برشمرده، دو احتمال وجود دارد: نخست آن که مزارها در سمت حِجر اسماعیل(علیه السلام)واقع شده باشند و یا در جهت حجر الأسود. از سوى دیگر، مقصود از رکن شامى نیز مى تواند موضع بناى زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام) و بناى ابن زبیر باشد و یا جایگاه رکن، در بناى قریش و وضعیت فعلى اراده شده باشد. از چهار حالت به وجود آمده، تنها در صورتى که مزارها در سمت حجر اسماعیل(علیه السلام) موضع اولیه رکن قرار داشته باشند، از حطیم خارج خواهد بود.
«و إنّما کان هذا الخبر موهماً لما ذکرناه; لأنّه یحتمل أن تکون القبور المشار إلیها ممّا یلی الرکن الشامی من جهة الحجر الأسود، و أن تکون ممّا یلی الرکن الشامی ممّا یلی الحجر ـ بسکون الجیم ـ فعلى الاحتمال الأول، تکون القبور المشار إلیها فی الحطیم، و على الثانی لا تکون فیه، و ذلک على اعتبار بناء الکعبة على أساس إبراهیم(علیه السلام) من جهة الحِجر، و أما على اعتبار بنائها الیوم فقد تکون القبور المشار إلیها فی الحطیم على کلا الاحتمالین، والله أعلم».(3)
1 . محمد بن احمد فاسى مکّى، شفاء الغرام، ج1، ص376
2 . همان، ص374
3 . همان، ص377
---------------------------------------------------
نکته مهم آن است که تعبیر رکن شامى در کلام ازرقى را فاسى بر رکن دوم طواف تطبیق نموده است. بنا بر روایتى از امام صادق(علیه السلام) ، مزار دختران اسماعیل(علیه السلام) در حِجر قرار دارد:
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:
«در حجر، نزدیک رکن سوم، دختران دوشیزه حضرت اسماعیل(علیه السلام) دفن شده اند.»(1)
4 ـ قبله سرزمین هاى دیگر
فاسى در بیان جهت قبله کشورها، نخست کلام پدر ابن جماعه را نقل مى کند(2) که در بخش پیشین این نوشتار، در ذیل کتاب هدایة السالک بررسى گردید و تصریح مؤلف بر شامى خواندن رکن دوم تبیین شد.
سپس از آنجا که تفاوت فراوانى میان دیدگاه پدر ابن جماعه و محمدبن سراقه عامرى وجود دارد، همین بخش از کتاب او را به تفصیل نقل مى کند:
«اعلم أنّ أهل القادسیّة و... و ما کان من البلاد على سمت ذلک یستقبلون الکعبة من مصلّى آدم(علیه السلام) إلى بابها... و اعلم أنّ أهل البصرة و... و بست إلى بلاد الصین و ما کان من البلاد على سمت ذلک یستقبلون فی صلاتهم من باب الکعبة إلى الرکن العراقی... و اعلم أنّ أهل السند و... و ما کان على سمت ذلک من البلاد، فهم یستقبلون فی صلاتهم من الرکن العراقی إلى مصلى النبیّ(صلى الله علیه وآله) ... و اعلم أنّ أهل الیمن و... و ما کان على سمت ذلک من البلاد، یستقبلون فی صلاتهم من موضع مصلّى النبیّ(صلى الله علیه وآله) إلى الرکن الیمانی... و اعلم أنّ أهل بلاد الحبشة و... و ماکان من البلاد على سمت ذلک، یستقبلون فی صلاتهم من الرکن إلى الباب المسدود... و أنّ أهل بلاد النوبة و... و ما کان من البلاد على سمت ذلک، یستقبلون فی صلاتهم من الباب المسدود إلى دون الرکن الغربی بسبعة أذرع... و اعلم أنّ أهل الأندلس و... و ما کان من البلاد على سمت ذلک، یستقبلون فی صلاتهم من دون الرکن الغربی بسبعة أذرع إلى الرکن الغربی... و اعلم أنّ أهل الاسکندریّة و... و ما کان
من البلاد على سمت ذلک، یستقبلون فی صلاتهم من الرکن الغربی إلى میزاب الکعبة... و اعلم أنّ أهل مدینة رسول الله(صلى الله علیه وآله) و... و ما کان على سمت ذلک من
1 . محمد محمدى رى شهرى، حج و عمره در قرآن و حدیث، ترجمه جواد محدثى، چاپ اول، دار الحدیث، قم، ص151
2 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، صص 251 ـ 1250
---------------------------------------------------
البلاد، یستقبلون فی صلاتهم میزاب الکعبة... و اعلم أنّ الشمال کلّها خلا الرملة و بیت المقدس و ما کان من البلاد على سمت ذلک، یستقبلون فی صلاتهم من میزاب الکعبة إلى الرکن الشامی... و اعلم أنّ أهل ملطیه و... و ما کان من البلاد على سمت ذلک، یستقبلون فی صلاتهم من الرکن الشامی إلى مصلّى آدم(علیه السلام)...».(1)
خداوند جبرئیل را نزد آدم(علیه السلام) و حوا فرستاد و به آن دو فرمود: براى من خانه اى بسازید. جبرئیل برایشان نقشه کشید. آدم(علیه السلام) حفر مى کرد و حوّا (خاک را) منتقل مى کرد تا به آب رسید. از زیر آن ندا آمد: بس است اى آدم! پس چون خانه را ساختند، خداوند به او وحى فرمود که برگِرد آن طواف کند و به او گفته شد: تو اولین کسى و این اولین خانه است.
در این دیدگاه، ترتیب قبله سرزمین ها به این شکل است:
ـ از مصلاّى آدم(علیه السلام) تا درِ کعبه
ـ از درِ کعبه تا رکن عراقى
ـ از رکن عراقى تا مصلاّى پیامبر(صلى الله علیه وآله)
ـ از مصلاّى پیامبر(صلى الله علیه وآله) تا رکن یمانى
ـ از رکن یمانى تا درِ مسدود شده پشت خانه کعبه
ـ از درِ مسدود شده تا هفت ذراع مانده به رکن غربى
ـ از هفت ذراع مانده به رکن غربى تا خود رکن
ـ از رکن غربى تا ناودان کعبه
ـ محاذات ناودان کعبه
ـ از امتداد ناودان تا رکن شامى
ـ از رکن شامى تا مصلاّى آدم(علیه السلام)
روشن است که ابن سراقه اجزاى خانه را در ترتیبى، به خلاف جهت طواف نام برده است و در این سیر، رکن عراقى پیش از یمانى و رکن شامى پس از میزاب قرار گرفته است.
1 . همان، صص 257 ـ 253
---------------------------------------------------
بنابراین، رکن عراقى در نظر او رکن اسود است و رکن دوم شامى خوانده مى شود و رکن سوم نامى بجز غربى ندارد.
5 ـ مصلاى آدم(علیه السلام)
بر اساس روایات اهل بیت(علیهم السلام) ، یکى از بناهاى خانه کعبه، در زمان حضرت آدم(علیه السلام) بوده است. روایات اهل سنت داستان ساختن خانه و دستور طواف پیرامون آن را با تفصیل بیشترى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند:
«خداوند جبرئیل را نزد آدم(علیه السلام) و حوا فرستاد و به آن دو فرمود: براى من خانه اى بسازید. جبرئیل برایشان نقشه کشید. آدم(علیه السلام) حفر مى کرد و حوّا (خاک را) منتقل مى کرد تا به آب رسید. از زیر آن ندا آمد: بس است اى آدم! پس چون خانه را ساختند، خداوند به او وحى فرمود که برگِرد آن طواف کند و به او گفته شد: تو اولین کسى و این اولین خانه است.»(1)
محلى که آدم(علیه السلام) پس از طواف در آن نماز گزارد، مصلاى آدم(علیه السلام) نامیده مى شود. بنا بر آنچه در بخش پیشین مقاله، از پدر ابن جماعه در دایره قبله نقل شد، مصلاّى آدم(علیه السلام) میان درِ کعبه و رکن شامى (رکن دوم) واقع است. از ترتیب قبله کشورها در دیدگاه ابن سراقه نیز همین معنا برداشت مى شود. فاسى نیز در تصریح به این اعتقاد، رکن شامى را در سمت درِ کعبه و منطبق بر رکن دوم طواف مى داند:
«و وقع فیما ذکره ابن جماعة و ابن سراقة ما یقتضی أنّ مصلّى آدم(علیه السلام) فی جهة الکعبة الشرقیة فیمابین بابها و الرکن الشامی الَّذِی یلی الحجر بسکون الجیم».(2)
در جایى دیگر، ابن سراقه مصلاّى آدم(علیه السلام) را با موضع خلوق کعبه، محل قبلى مقام ابراهیم(علیه السلام) و مصلاّى پیامبر(صلى الله علیه وآله) منطبق مى داند و فاصله این نقطه از در کعبه و رکن شامى را گزارش مى کند و با این بیان، رکن شامى را بر رکن دوم اطلاق کرده است:
«و فی کلام ابن سراقة ما یقتضی زیادة بیان فی ذلک; لأنّه قال فی أوائل کتابه المذکور: و من الباب ـ یعنى باب الکعبة ـ إلى مصلّى آدم(علیه السلام) حین فرغ من طوافه و
1 . محمد محمدى رى شهرى، حج و عمره در قرآن و حدیث، صص 109 ـ 107
2 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، ص257
---------------------------------------------------
أنزل الله ـ عزّ و جلّ ـ علیه التوبة و هی موضع الخلوق من ازر الکعبة: أرجح من تسعة أذرع، و هناک موضع مقام إبراهیم(علیه السلام) و صلّى النبیّ(صلى الله علیه وآله) عنده حین فرغ من طوافه رکعتین، ثمّ قال ابن سراقة: و بین موضع الخلوق و هی مصلّى آدم(علیه السلام) و بین الرکن الشامی: ثمانیة أذرع.... انتهى».(1)
در بیان اندازه گیرى خود نیز، فاسى رکن دوم را شامى مى خواند:
« ]و قد تحرّر لی ممّا ذکره ابن سراقة فی[ ذرع ما بین الرکن الشامی و مصلّى آدم(علیه السلام) أن یکون مصلّى آدم(علیه السلام) ظناً بقرب الحفرة المرخمة التی فی وجه الکعبة.... و کان تحریری لذلک مع من یعتمد علیه من أصحابنا فی شهر ربیع الأول، سنة ست عشرة و ثمانمائة بعد ان اعتبرنا ما ذکره ابن سراقة فی ذلک، فوافق لأنّا ذرعنا مقدار ثمانیة أذرع ]بالید [و وضعنا عند طرف رکن الکعبة الشامی و مددناه إلى حیث انتها من جدار الکعبة ثمّ ذرعنا ذلک بذراع الحدید فجاء سبعة أذرع ـ بتقدیم السین ـ و ثمن ذراع بالحدید، فعرفنا بذلک أن موضع منتهى الثمانیة أذرع بالید أو السبعة ـ بتقدیم السین ـ و الثمن بالحدید موضع مصلّى آدم(علیه السلام) ظناً و هو الموضع الَّذِی أشرنا إلیه، و الله أعلم».(2)
6 ـ مصلاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)
در ضمن مطالب قبل، از دو مکان به عنوان مصلاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) یاد شد:
نخست: میان رکن یمانى و رکن اسود.
ابن سراقه در مباحث قبله سرزمین هاى دیگر، مصلاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در فاصله دو رکن مذکور شناسانده و فاسى نیز بر این نظریه او تأکید مى کند:
«و وقع فیما ذکره ابن جماعة و ابن سراقة ما یقتضی أنّ مصلّى آدم(علیه السلام) فی جهة الکعبة الشرقیة فیمابین بابها و الرکن الشامی الَّذِی یلی الحجر بسکون الجیم و أنّ مصلّى النبیّ(صلى الله علیه وآله) فیما بین الرکن الیمانی و الحجر الأسود».(3)
علاوه بر آن، ابن سراقه در بیان ابعاد کعبه نیز به این نکته تصریح مى کند و همانجا رکن
1 . همان، صص 258 ـ 257 و 395 ـ 394 با تفاوتى ناچیز.
2 . همان، صص 259 ـ 258
3 . همان، ص257
---------------------------------------------------
اسود را عراقى مى خواند:
«و قال ابن سراقة فی بیان مصلّى النبیّ(صلى الله علیه وآله) بین الرکن الیمانی و الحجر الأسود: و عرض جدارها ـ یعنى الکعبة ـ الَّذِی یلی الیمن و هو فیما بین الرکن الیمانی و الرکن العراقی الَّذِی فیه الحجر الأسود: عشرون ذراعاً و إلى وسط هذا الجدار کان مصلّى النبیّ(صلى الله علیه وآله) قبل هجرته إلى المدینة انتهى».(1)
دوم: میان درِ کعبه و رکن دوم طواف.
ابن سراقه ـ چنانکه گذشت ـ مصلاّى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را با مصلاّى آدم(علیه السلام) ، محل خلوق کعبه
و جایگاه قبلى مقام ابراهیم(علیه السلام) یکى مى داند و در همین مقام، رکن دوم را شامى
مى خواند:
«نصّ ما ذکره ابن سراقة: و من الباب ـ یعنى باب البیت ـ إلى مصلّى آدم(علیه السلام) حین فرغ من طوافه و أنزل الله علیه التوبة و هو موضع الخلوق من ازار الکعبة: أرجح من تسعة أذرع، و هناک کان موضع مقام إبراهیم(علیه السلام) و صلّى النّبیّ(صلى الله علیه وآله) عنده حین فرغ من طوافه رکعتین، و أنزل الله علیه: } وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلّىً...{(2) ثمّ نقله(صلى الله علیه وآله) إلى الموضع الَّذِی هو فیه الآن... و بین موضع الخلوق ـ و هو مصلّى آدم(علیه السلام) ـ و بین الرکن الشامی: ثمانیة أذرع... انتهى».(3)
اگر به این نکته توجه کنیم که سه شهر مکه، مدینه و بیت المقدس بر روى یک خط مستقیم قرار دارند و مدینه در میان این دو شهر جا گرفته است، روشن خواهد شد که با تغییر قبله از بیت المقدس به سمت کعبه، مسلمانان مدینه با گردشى 180 درجه اى روبه رو شدند; لذا براى استقبال کعبه کافى بود که بیت المقدس را در پشت سر قرار دهند که مسجد قبلتین یادآور مجسم چنین تغییرى است. از سوى دیگر، همچنان که در مبحث قبله سرزمین هاى دیگر گذشت; مردم مدینه رو به سوى ناودان خانه کعبه دارند. حدیث معروف نبوى(صلى الله علیه وآله) نیز این نکته را تأیید مى کند که:
«محرابی على المیزاب».(4)
1 . همان، ص258
2 . سوره البقرة، آیه: 125
3 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، صص395 ـ 394
4 . علامه محمد باقر مجلسى، بحارالأنوار، صدوده جلد، دارالکتب الاسلامیه والمکتبة الاسلامیه، ج100،ص433
---------------------------------------------------
پس هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) ، پیش از هجرت، مکلّف بودند رو به بیت المقدس بایستند، با قرار گرفتن در میان دو رکن یمانى و اسود، در مقابل میزاب و به تبع، در جهت بیت المقدس به نماز مى ایستادند; یعنى هم کعبه و هم بیت المقدس را، همزمان استقبال مى نمودند. روشن است که هرگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آن سمت کعبه جاى نمى گرفتند، امکان چنین تصادقى از بین مى رفت، ولى نکته مهم آن است که در کتب تاریخ مکه، تنها از این نقطه به عنوان «مصلاى پیش از هجرت» یاد شده است.
در باره جایگاه نماز پس از هجرت، اختلاف نظریه هایى به چشم مى خورد. محبّ طبرى در کتاب خویش، مجموع مصلاّهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را تا ده مکان شناسایى کرده است.(1) فاسى نیز تمام سخن او را نقل کرده و به تفصیل مورد ارزیابى قرار مى دهد.(2) اما در این میان تنها یک
1 . احمد بن عبد الله محب الدین طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، تصحیح مصطفى سقاء، چاپ سوم، دار الفکر، 1403 هـ .ق. صص352 ـ 348
2 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، صص 423 ـ 415
---------------------------------------------------
مورد است که با بحث اسامى ارکان پیوند مى خورد.
احمد بن حنبل روایتى را از عبد الله بن سائب نقل کرده است:
«حدّثنی عبد الله بن السائب أنّ عبد الله بن السائب کان یقود أن(1) عبد الله بن عباس و یقیمه عند الشقة الثالثة ممّا یلی الباب ممّا یلی الحجر فقلت ـ یعنى القائل ابن عباس لعبد الله بن السائب ـ انّ رسول الله(صلى الله علیه وآله) کان یقوم هیهنا أو یصلّى هیهنا؟ فیقول: نعم، فیقوم ابن عباس فیصلّى».(2)
محبّ طبرى این روایت را دلیل نماز خواندن پیامبر(صلى الله علیه وآله) در کنار رکن شامى از جانب حجر اسماعیل(علیه السلام) مى شمارد.
«الثالث: قریباً من الرکن الشامی ممّا یلی الحِجْر، عن عبد الله بن السائب أنّه کان یقود ابن عباس فیقیمه عند الشقّة الثالثة، ممّا یلی الرکن الَّذِی یلی الحِجْر، ممّا یلی الباب، فیقول له ابن عباس: انبئتُ انّ رسول الله(صلى الله علیه وآله) کان یصلى هیهنا؟ فیقول: نعم فیقوم فیصلّى أخرجه أحمد و أبو داود».(3)
از سوى دیگر ازرقى روایت نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از ابن سائب به شکلى متفاوت نقل مى نماید:
«عن ابن السائب أنّ النبیّ(صلى الله علیه وآله) صلّى یوم الفتح فی وجه الکعبة حذو الطرقة(4)البیضاء ثمّ رفع یدیه فقال هذه القبلة».(5)
به اتفاق تمام مورّخان، وجه کعبه به در و یا دیوار شاملِ در اطلاق مى شود:
«قال المحبّ الطبری: وجه الکعبة یطلق على بابها، و لهذا قیل للمحاذی له خلفها: دبر الکعبة، ثمّ قال: و یطلق على جمیع الجانب الَّذِی فیه الباب، و هو المتعارف».(6)
بنابراین، فاسى با ادعاى اتحاد این دو روایت، رکن شامى را در مجاورت درِ خانه کعبه و منطبق بر رکن دوم مى شمارد و تفاوت را ناشى از این مى داند که در نقل ازرقى «الشقة الثالثة» به
1 . ظاهرا کلمه ان زائد است.
2 . احمد بن حنبل، المسند، تصحیح حمزه احمد الزین، بیست جلد، چاپ اول، دار الحدیث، قاهره، 1416 ق. ج12، ص157
3 . احمد بن عبد الله محب الدین طبرى، القرى لقاصد امّ القرى، ص348
4 . ظاهراً به قرینه نقل شفاء الغرام «الطرفة» صحیح است.
5 . ابو ولید ازرقى، اخبار مکة، ج 1، ص 351
6 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، ص416
---------------------------------------------------
«الطرفة البیضاء» تفسیر شده است:
«و إنّما لا یقال الحدیث الَّذِی استدل به المحبّ غیر الحدیث الَّذِی ذکره
الأزرقی; لأنّ الحدیث الَّذِی ذکره المحبّ یقتضی أنّ ابن عباس ـ رضی الله عنهما ـ سأل ابن السائب عن موضع مصلّى النبیّ(صلى الله علیه وآله) فی وجه الکعبة، و الحدیث الَّذِی ذکره الأزرقی یقتضی أخبار ابن السائب بأنّ النّبیّ(صلى الله علیه وآله) صلّى یوم فتح مکة فی
وجه الکعبة، و إنّه رفع یدیه، و قال: «هذه القبلة»، و بین المصلّى بقوله:
«عند الطواف»(1)، و ذلک لاینافی اثباته صلاة النّبیّ(صلى الله علیه وآله) عند الشقّة الثالثة
مقابلة الرکن الشامی، لإمکان أن یکون موضع النظر فیه موضع الشقّة
الثالثة، فعرفه بالوجهین، و اختصر أخباره ابن عباس ]رضی الله عنه[ بعض القصة،
و الله اعلم».(2)
سپس فاسى در تأیید سخنان خود، کلامى را به این عبارت از مفتى حرم نقل مى کند:
«أخبرنی الشیخ عثمان بن عبد الواحد العسقلانى المکّى، عن بعض مشیخة مکّة المتقدّمین، أنّ المقام المحمّدى: الحجر المشوبر الَّذِی عند الحفرة التی عند الکعبة على جانبها ممّا یلی حجر إسماعیل(علیه السلام) ; و هو الحجر الَّذِی إلى جانب هذه الحفرة المذکورة، و الدعاء عنده مستجاب».(3)
اما چون میان حفره و رکن شامى، تنها یک موضع به عنوان مصلاّى پیامبر(صلى الله علیه وآله) معرفى شده، پس منظور محبّ طبرى نیز همین نقطه خواهد بود.
«و الحفرة المشار إلیها هی السابقة، و الحجر المشوبر: الَّذِی هو علامة هذا
المصلّى لایعرف الآن، و هو الموضع الثالث الَّذِی ذکره المحبّ; لأنّه لیس
بین الحفرة المشار إلیها و الرکن الشامی مصلّى للنّبىّ(صلى الله علیه وآله) غیر المصلّى الثالث، والله اعلم».(4)
و روشن است که مجدداً فاسى رکن شامى را بر رکن دوم اطلاق کرده است.
1 . ظاهراً باید طبق اصل روایت «الطرفة» صحیح باشد.
2 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، صص422 ـ 421
3 . همان، ص 422
4 . همان جا، ص422
---------------------------------------------------
7 ـ فاصله رکن شامى تا مقام ابراهیم(علیه السلام)
فاسى در تبیین فاصله جایگاه فعلى مقام ابراهیم(علیه السلام) ، ابتدا کلام ازرقى را با اختلافى ناچیز از آنچه در بخش پیشین به تفصیل بیان شد، ذکر کرده و همانجا نقل مى کند که رکن شامى در جانب مقام و منطبق بر رکن دوم است:
«روینا عن الأزرقی بالسند المتقدّم فی تاریخه(1) أنّه قال: و ذرع ما بین الرکن الأسود إلى مقام إبراهیم(علیه السلام) : تسعة و عشرون ذراعاً و تسعة أصابع، و ذرع ما بین جدار الکعبة من وسطها إلى المقام: سبع و عشرون ذراعاً، و ذرع ما بین شاذروان الکعبة إلى المقام: ستة و عشرون ذراعاً و نصف، و من الرکن الشامی إلى المقام: ثمانیة و عشرون ذراعاً و سبع(2) عشرة اصبعا...انتهى».(3)
او سپس اندازه گیرى خود را از فاصله صندوقى که مقام در آن واقع بوده، تا ارکان کعبه، به دقت گزارش مى کند و همچون ازرقى رکن شامى را در جانب مقام به شمار مى آورد.
«و قد حرّرنا بعض ما حرّره الأزرقی فی هذا المعنى، فکان ما بین رکن الکعبة الَّذِی فیه الحجر الأسود و بین الرکن الیمانی من أرکان الصندوق الَّذِی فیه المقام من داخل الشباک الَّذِی فیه الصندوق: أربعة و عشرون ذراعاً إلاّ سدس ذراع... و کان ما بین رکن الکعبة الشامی الَّذِی یلی الحجر ـ بسکون الجیم ـ و رکن الصندوق الشامی: ثلاثة و عشرون ذراعاً، و کان ممّا بین رکن الصندوق الشرقی إلى رکن البیت الَّذِی فیه بئر زمزم المقابل له: خمسة عشر ذراعاً إلاّ ثلث ذراع، و کل ذلک بذراع الحدید المتقدّم ذکره».(4)
اما در عنوان باب، رکن شامى را با قید «الذی یقال له العراقی» همراه مى سازد.
«ذکر ذرع ما بین المقام و الحجر الأسود، و ما بین المقام و الرکن الشامی الَّذِی یقال له العراقی، و ما بین المقام و بین جدار الکعبة و شاذروانها المقابل للمقام، و ما بین المقام و حجرة زمزم و حرف بئر زمزم الطیبة المبارکة».(5)
1 . ابو الولید ازرقى، اخبار مکه، ج2، ص85
2- در اخبار مکة «تسع» آمده است.
3 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، ص390
4 . همان، ص391
5 . همان، ص390
---------------------------------------------------
8 ـ ابعاد کعبه
فاسى بحث ابعاد کعبه را به تفصیل طرح کرده است. او به نقل آراى دیگران همت مى گمارد و گزارش دقیقى از اندازه گیرى هاى خود ارائه مى کند. از این میان، مواردى که قرینه تعیین اسامى ارکان است، عبارت اند از:
الف : ابعاد کعبه در بناى ابراهیمى به گزارش ازرقى
فاسى متن گزارش ازرقى(1) را نقل کرده و همانند او ارکان را به ترتیب اسود، شامى، غربى و یمانى مى خواند.(2)
ب : ابعاد کعبه در بناى عبد الملک مروان به گزارش ازرقى
در این بخش نیز متن اخبار مکه(3) را با دقت یاد کرده که ارکان به همان اسامى نامیده شده اند.(4)
ج ـ ابعاد داخلى کعبه به گزارش ازرقى
گرچه ترتیب و اسامى ارکان در نوشته ازرقى(5) یکسان است، ولى آشفتگى متن نقل شده عبارت را با ابهامى روبه رو ساخته است که مراجعه به منبع برطرفش مى سازد.
«ثمّ قال الأزرقی: ... و ذرع داخل الکعبة من وجهها من الرکن الَّذِی فیه الحجر الأسود إلى الرکن الشامی(6) (إلى الرکن الغربی و هو الشق الذی یلی الحجر خمسة عشر ذراعاً و ثمانی عشرة اصبعاً) و ذرع مابین الرکن الشامی إلى الرکن الغربی و هو الشقّ الَّذِی یلی الحجر خمسة عشر ذراعاً و ثمانی عشرة اصبعاً، و ذرع مابین الرکن الغربی إلى الرکن الیمانی ـ و هو ظهر الکعبة ـ : عشرون ذراعاً و ستّة أصابع، و ذرع مابین الرکن الیمانی إلى الرکن الأسود: ستة عشر ذراعاً و ستة أصابع».(7)
د : ابعاد کعبه به گزارش ابن سراقه
ابن سراقه در کتاب دلائل القبله، رکن اسود را عراقى مى خواند و رکن شامى را در مجاورت آن مى داند و فاصله آنها را ثبت مى کند.
«و قد حرّر ذرع الکعبة الفقیه أبو عبد الله محمد بن سراقة العامری فی کتابه «دلائل القبلة» لأنّه قال... و عرض وجهها و هو الَّذِی فیه بابها أربعة و عشرون ذراعاً و
1 . ابو الولید ازرقى، اخبار مکه، ج1، ص64
2 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، صص 189 ـ 178
3 . ابو الولید ازرقى، اخبار مکه، ج1، ص289
4 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، ص208
5 . ابو الولید ازرقى، اخبار مکه، ج1، ص291
6 . عبارت ذیل از متن ساقط شده است: و فیه باب الکعبة تسعة عشر ذراعا و عشر اصابع و عبارت داخل پرانتز مکرر است.
7 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، ص209
---------------------------------------------------
عرض مؤخرها مثل ذلک و عرض جدارها الَّذِی یلی الیمن و هو فیما بین الرکن الیمانی و الرکن العراقی و هو الَّذِی فیه الحجر الأسود عشرون ذراعاً ثمّ قال و عرض جدارها الَّذِی یلی الشام و هو الَّذِی بین الرکن الشامی و الرکن العراقی أحد و عشرون ذراعاً... انتهى».(1)
هـ : ابعاد کعبه از داخل و خارج به گزارش ابن جماعه
فاسى اندازه هاى قاضى عز الدین ابن جماعه را، مانند آنچه از کتاب هدایة السالک(2) نقل شد، به تفصیل گزارش مى کند(3) که در آن، نام رکن شامى با قید «و یقال له العراقی» همراه شده است. نامتعارف بودن این نامگذارى، فاسى را بر آن مى دارد که هم به اختلاف مذکور اشاره کند و هم مؤیدهایى بر این کاربرد ارائه کند:
«و وقع فیما ذکره ابن جماعة تسمیة الرکن الشامی الَّذِی یلی وجه الکعبة بالعراقی و ذلک یخالف ما ذکره ابن سراقة فی الرکن العراقی و رأیت ما یدلّ لما ذکره ابن جماعة کما سیأتی ذکره ]إن شاء الله تعالى[ فی الباب الخامس عشر من هذا الکتاب و ذکر ابن جبیر فی غیر موضع من رحلته ما یوافق ما ذکره ابن جماعة فی ذلک و الله أعلم».(4)
و : ابعاد کعبه به گزارش فاسى
فاسى در روایتى مبسوط، گزارشى از اندازه گیرى ابعاد مختلف کعبه از داخل و خارج مى آورد. او تنها در یک بخش تعبیرى دارد که در بحث جارى مؤثر است:
«طول جدارها الشرقی من أعلا الشاخص على سطحها إلى أرض المطاف ثلاثة و عشرون ذراعاً و ثمن ذراع و عرض هذا الجدار من الرکن الَّذِی فیه الحجر الأسود إلى الرکن الشامی ـ الَّذِی یقال له العراقی ـ أحد و عشرون ذراعاً و ثلث ذراع... و طول جدارها الشامی من أعلا الشاخص فی سطحها إلى أرض الحجر ثلاثة و عشرون ذراعاً إلاّ ثمن ذراع و عرض هذا الجدار من الرکن الشامی إلى الرکن الغربی سبعة عشر ذراعاً ـ بتقدیم السین ـ و نصف ذراع و ربع ذراع».(5)
1 . همان، صص210 ـ 209
2 . عز الدین بن جماعه کنانى، هدایة السالک، تصحیح نورالدین عتر، سه جلد، چاپ اول، دار البشائر الاسلامیه، بیروت، 1414هـ .ق. ج3، صص 1335 ـ 1334
3 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، ص211
4 . همان، ص212
5 . همان، ص214
---------------------------------------------------
روشن است که او رکن شامى را رکن دوم مى داند ولى مدّعى است که گاهى این، رکن عراقى نیز نامیده مى شود.
9 ـ حجر اسماعیل(علیه السلام)
فاسى در تبیین جایگاه حجر اسماعیل(علیه السلام) آن را در میان دو رکن شامى و غربى مى داند ولى مى گوید شامى را گاهى اوقات عراقى نیز مى خوانند.
«و أمّا موضع الحجر فهو ما بین الرکن الشامی ـ الَّذِی یقال له العراقی ـ و الرکن الغربی».(1)
10 ـ مطاف
مطاف فضایى به گرد کعبه است، که در هر جانب، هیچ نقطه آن بیش از مقام، از
خانه فاصله ندارد. چنین تعریفى را فاسى نیز از فقهاى اهل سنت نقل مى کند.(2) بنا بر
نقل فاکهى، نخستین بار ابن زبیر مطاف را با باقى مانده سنگ هاى کفِ درونِ کعبه فرش کرد.(3)در سال هاى بعد هم بارها به عمران مطاف پرداختند که آخرینِ آن ها، تا زمان فاسى به
سال 766 هـ .ق. بازمى گردد.(4) فاسى در ضمن گزارش اندازه گیرى ابعاد مطاف، ارکان کعبه
را به ترتیب: اسود، شامى، غربى و یمانى مى خواند و شامى را با قید «الذی یقال له العراقی»
همراه مى سازد.
«و قد اعتبر بعض أصحابنا بحضوری مقدار ما بین منتهى ذلک و بین الکعبة المعظمة من جمیع جوانبها، فکان مقدار ما بین الحجر الأسود و طرف البلاط المحاذی له... و ما بین الرکن الشامیة الَّذِی یقال له العراقی و آخر تدویر المطاف المسامت له إلى الجهة الشرقیة أربعة و عشرون ذراعاً و نصف، و من الرکن الشامی إلى آخر البلاط المحاذی له فی الجهة الشامی سبعة و ثلاثون ذراعاً
و ربع ذراع... و ما بین الرکن الغربی و آخر البلاط المحاذی له... و ما بین الرکن
الیمانی و آخر البلاط المقابل له... و الذراع المحرر به هو الذراع الحدید المتقدم
ذکره».(5)
1 . همان، ص407
2 . همان، ص587
3 . محمدبن اسحاق فاکهى، اخبار مکه، تصحیح عبد الملک بن عبدالله بن دهیش، شش جلد، چاپ اول، النهضة الحدیثه، مکه،1407 هـ .ق. ج1 ص331
4 . محمد بن احمد فاسى مکى، شفاء الغرام، ج1، ص587
5 . همان، صص 589 ـ 588
---------------------------------------------------
11 ـ اماکن استجابت دعا در مسجد الحرام
فاسى همانگونه که در بحث ابعاد کعبه وعده داده، در بحث مواضع استجابت دعا در مسجد الحرام روایتى را از ابو سهیل انصارى نقل مى کند که در آن، اسامى ارکان عبارت اند از: اسود، عراقى، شامى و یمانى.
«و رأیت فی جزء مترجم بالثانی من «فضائل مکّة» للجندی... عن أبی سهیل النیسابوری أنّ مواضع التی یرجى استجابة الدعاء فی مسجد الحرام خمسة عشر موضعاً، و عد منها أربعة عشر: باب بنی شیبة، و باب إبراهیم(علیه السلام) ، و باب النبیّ(صلى الله علیه وآله) ، و باب الصفا، و زمزم، و المقام، و الرکن الأسود، و الملتزم، و مجاور منبر، حیث یقف المحمدون، و عند الرکن العراقی، و تحت المیزاب، و الرکن الشامی، و مابین الرکن الشامی و الیمانی ـ و هو المستجار ـ و عند الرکن الیمانی».(1)
دستاورد بررسى ها
چنانکه در مباحث قبل دانسته شد، گاهى اسامى ارکان با قرائنى به کار مى روند که مى تواند روشنگر مقصود باشد. اگر توزیع فراوانىِ کاربرد دو اصطلاح «رکن عراقى» و «رکن شامى» را در کتاب شفاء الغرام بررسى کنیم، به نتایج قابل توجهى دست مى یابیم:
نام مؤلفرکن عراقىرکن عراقى = رکن 2رکن عراقىمجموع
= رکن 1الشامى یقال له العراقى= رکن 2
نام تعداد درصدتعداددرصد تعداد درصدتعداددرصد
جندى - --- 1 1001100
عزالدین ابن جماعه - -1100 - ـ1100
ابن سراقه 3 100-- - ـ3100
تقى الدین فاسى - -4100 - ـ4100
مجموع 3 33555 1 129100
جدول شماره 1 ـ توزیع فراوانى کاربرد اصطلاح «رکن عراقى» در کتاب شفاء الغرام
1 . همان، صص 383 ـ 382
---------------------------------------------------
نام مؤلفرکن عراقىرکن عراقى = رکن 2رکن عراقىمجموع
= رکن 1الشامى یقال له العراقى= رکن 2
نام تعداد درصدتعداددرصد تعداد درصدتعداددرصد
جندى - --- 1 1001100
ابو الولید ازرقى 5 100-- - ـ5100
پدر ابن جماعه 2 100-- - ـ2100
عزالدین ابن جماعه - -1100 - ـ1100
ابن سراقه 3 100-- - ـ3100
محب طبرى 2 100-- - ـ2100
تقى الدین فاسى 9 69431 - ـ13100
مجموع 21 78518 1 427100
جدول شماره 2 ـ توزیع فراوانى کاربرد اصطلاح «رکن شامى» در کتاب شفاء الغرام
برخى از این نکات عبارت اند از:
ـ مقایسه آنچه که فاسى از گذشتگان نقل کرده، با کتاب هاى برجاى مانده از ایشان، ما را به دقت او در نقل مطمئن مى سازد; حتى به گونه اى که از جدول هاى فوق مشخص است، او اعتقاد خود به نامى از نام ها را به سخن دیگران تحمیل نمى کند. پس باید پذیرفت که در نقل کتاب هاى مفقود هم، رعایت امانت را نموده است.
ـ در اطلاق نام شامى بر رکن دوم طواف، اختلافى میان تاریخ نگاران مکه مشاهده نمى شود.
ـ نامگذارى رکن دوم به رکن عراقى، با توجه به استفاده از صیغه مجهول (یقال له العراقى)، به نظر مى رسد در زمان تألیف کتاب، امرى متداول و مرسوم نبوده است و شاید از همین روست که فاسى در تبیین صحت این کاربرد، به سوابقى تمسک مى کند. حتى کسانى مانند فاسى نیز که نام عراقى را به رکن دوم اطلاق کرده اند، این قید را توضیحى دانسته و در بیشتر موارد (69%) خود را از آن بى نیاز دیده اند.
ـ چنان که از آراى مذکور روشن است، هیچ تلازمى میان شامى نامیدن رکن سوم و عراقى دانستن رکن دوم وجود ندارد. یعنى; در اسامى ارکان با دو اختلاف مستقل روبه رو مى شویم: تعیین مصداق رکن هاى عراقى و شامى. هرچند در زمان حاضر قول مشهور زمان تألیف کتاب (انطباق رکن هاى شامى و عراقى) متروک به نظر مى رسد.

تبلیغات