آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

مقصود از «ادنى الحلّ» نزدیکترین مکانها به حدود حرم از بیرون مرزهاى آن است. به همین دلیل، زمینهاى درون مرزهاى حرم را «حرم» نامیدهاند; زیرا به احترام مکه، احکام خاصى دارد.
منطقه بیرون از مرزهاى آن را «حِلّ» مىنامند; زیرا خداوند متعال آنچه را در درون مرزهاى «حرم» حرام کرده، در آنجا حلال فرموده است.
یاد «حِلّ» و «حَرَم» در شعر عربى بازتاب یافته، چنانکه در سخن فرزدق در ستایش امام زین العابدین(علیه السلام) آمده است:
هذا الذیتعرف البطحاء وطأته *** و البیت یعرفه و الحِلّ و الحرم(1)
شارع مقدس، ادنى الحلّ را میقات عمره مفرده شمرده و اجازه فرموده که از آنجا نیز محرم شوند.
فقها(رحمهم الله) آوردهاند که قارن یا مفرِد با متمتّع، پس از به پایان بردن حجّ تمتّع، یا کسانى که در مکه هستند و حاجى نیستند، یا از مواقیت گذشتهاند (میقاتهایى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى احرام و آمدن به مکه تعیین فرموده است)، اگر بخواهند عمره مفرده به جاى آورند، میقات آنها از «ادنى الحلّ» است و در این مسأله اختلافى نیست. این بدان معنى است که کسى که مىخواهد عمره به جا آورد، از مرز حرم که در روایات «یک فرسخ در یک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ این مرد (امام(علیه السلام)) کسى است که سرزمین بطحا جاى پاى او را مىشناسد و خانه خدا و حلّ و حرم با او آشنا هستند.
_____________
فرسخ دانسته شده» بیرون رود; زیرا در روایات بدان تصریح شده است:
1 ـ معاویهبن عمار در روایت صحیح از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که فرمود: پیامبرخدا(صلى الله علیه وآله) سه عمره جداگانه به جاى آورد: عمره ذىالقعده، که در آن ازعسفان احرام بست، و آن همان «عمره حدیبیه» است، و عمرهاى که در آن از جحفه احرام بست و آن «عمرة القضاء» است و عمرهاى که از جعرانه احرام بست و آن پس از بازگشت از طائف و در غزوه حنین بود.(1)
از طریق اهل سنت از ابن عباس روایت شدهاست که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) چهار عمره انجام داد: عمره حدیبیه و عمرة القضاء در سال بعد و عمره سوم از جعرانه و چهارم همراه باحج.(2)
به نظرمن: ظاهر هر دو روایت این است که احرام بستن از عسفان جایز است. این مکان، دو منزل (تقریباً 48 کیلومتر) از مکه فاصله دارد، و میقات نیست و ادنى الحلّ نیز بهشمار نمىآید.
ولى مرحوم آیت الله خویى(رحمه الله) چنین مىنویسد: «از روایات صحیح و تاریخهاى معتبر چنین به دست مىآید که پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از هجرت، تنها دو عمره انجام داده است و در صحیحه پیشین که سه عمره براى آن حضرت مىشمارد، از جهت شروع به عمره و احرام بستن براى آن است، ولى یک بار مشرکان او را از آمدن به مکه بازداشتند، و آن حضرت(صلى الله علیه وآله) پس از صلح با آنان در حدیبیه، از همانجا بازگشت و در سال بعد عمرهاى براى قضاى آن ـکه از او و یارانش فوت شده بودـ به جاى آورد. و به همین دلیل، آن را عمرة القضاء نامیدند. چنانکه در صحیحه ابان از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «پیامبرخدا(صلى الله علیه وآله) براى عمره حدیبیه احرام بست، ولى سال بعد آن را قضاء کرد و یک عمره از جعرانه، هنگامى که از طائف مىآمد، و این سه عمره همه در ذى القعده بودند.»(3)
در صحیحه صفوان آمده است: «پیامبر(صلى الله علیه وآله) از جعرانه احرام بست.»(4)
پس آنچه از صحیحه معاویةبن عمار مىتوان دریافت، ایناست که: پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله)از مسجد شجره براى عمره احرام بست و از عسفان صداى خود را به لبّیک بلند کرد و این همان عمرهاى بود که مشرکان نگذاشتند و با آمدن به مکه آن را انجام داد. حضرت در حدیبیه با آنان صلح کرد و بىآنکه مناسک عمره را به جاى آورد، از آنجا بازگشت و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ وسائل الشیعه، ج10، باب 2، از ابواب عمره، ح 2
2 ـ وسائل الشیعه، ج10، باب 2، از ابواب عمره، ح 6
3 ـ وسائل الشیعه، ج10، باب2، از ابواب عمره، ح3
4 ـ وسائل الشیعه، ج8، باب 9، از ابواب حج، ح6
______________________
در سال بعد عمره انجام داد و از مسجد شجره احرام بست و لبیک گفت و صداى خود را از جحفه به لبیک بلند کرد و آن را عمرة القضاء نامیدند، امّا درباره جِعرانه، ظاهر صحیحه آن است که آن حضرت(صلى الله علیه وآله) از آنجا احرام بسته است; زیرا سخن او که مىفرماید: «و عمره جعرانه آن است که آغاز آن عمره از جعرانه بوده و حضرت پیش از آنجا احرام بسته است و صداى خود را از جعرانه به تکبیر بلند کرده است، چنانکه در صحیحه پیشین ابان آمد. پس از صحیحه استفاده مىشود که جایز است با حالت اختیار، انسان از جعرانه براى عمره مفرده احرام ببندد، هر چند از اهل مکه نباشد; مانند پیامبر(صلى الله علیه وآله)و یارانش، چنانکه مىتواند از ادنى الحِلّ نیز احرام ببندد، ولى این ویژه کسى است که در مسیر راه تصمیم به عمره گرفته باشد.(1)
به نظر من: بنا بر آنچه گفته شد، این روایت دلیل بر احرام بستن از جعرانه است که تنها ادنى الحلّ به حرم است.
2 ـ آنچه که از جمیلبن درّاج در صحیح آمده است، گفت: «از امام صادق(علیه السلام)پرسیدم: اگر زن حائض روز ترویه به مکه بیاید، تکلیف او چیست؟ فرمود: همانگونه به عرفات برود و نیّت حج کند، سپس وقوف کند تا پاک شود و آنگاه به تنعیم برود و از آنجا احرام ببندد و نیت عمره کند. ابن ابى عمیر گفت: عایشه نیز چنین کرد.(2) عمل عایشه چنانکه ابن ادریس در آخر سرائر به نقل از کتاب معاویةبن عمار آورده، چنین است:
«....پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) در بطحاء فرود آمد و در آن هنگام، عایشه را با برادرش عبدالرحمن به تنعیم فرستاد و او از آنجا عمره انجام داد; زیرا پیش از آن برایش مشکلى پیش آمده بود. او به پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفت: زنهاى تو با حج و عمره برگردند و من با حج تنها؟ پس در این هنگام پیامبر او را از آنجا به عمره فرستاد.(3)
3 ـ ابن بابویه در حدیث صحیح از امام صادق(علیه السلام) روایت کرد: «هرکس مىخواهد از مکه براى عمره بیرون آید، از جعرانه یا حدیبیه یا مانند آنها عمره انجام دهد».(4)
این روایت، شامل همه جایگاههاى حرم مىشود; زیرا حضرت(صلى الله علیه وآله) فرمود: «و مانند آنها»، و این از جهت آنکه عمره بعد از حج باشد یا نباشد نیز عمومیت دارد، بنابراین، نباید در این حکم تردیدى داشت.
به نظر من: از این روایات روشن مىشود که: سه میقات در احرام عمره مفرده از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مستند العروةالوثقى، کتاب الحج، ج2، تقریرات آیت الله خویى، به قلم سید رضا خلخالى، ص391و392
2 ـ وسائل الشیعه، ج8، باب 21، از بخشهاى حج، ح2
3 ـ همان، باب3، از بخشهاى حج، ح4
4 ـ همان، باب 22، از مواقیت، ح1
__________________
دیگر نقاط «ادنى الحلّ» برترى دارند:
1 ـ حدیبیه.
2 ـ جعرانه.
3 ـ تنعیم.
حجفه از ادنى الحل، بسیار دورتر است و اکنون حاجیانى که از راه دریا، از بندر ینبع و از مصر و جاهاى دیگر مىآیند و از اردن از بندر عقبه مىآیند، از کنار آن مىگذرند. و عسفان نیز از مکه، دو منزل دورتر است.
اشکالى به نظر نمىرسد اگر در اینجا اشاره کنیم که این سه میقات اختیارى هستند و حکم الزامى ندارند; چنانکه شیخ الطائفه و صاحب جواهر صریحاً آوردهاند.(1)
بنابراین، جایز است که به یکى از مواقیت دیگر; مانند جحفه و یَلَمْلَم و عقیق و یا میقات دیگرى براى احرام برویم; زیرا روایات نشان مىدهند که این میقاتها براى مردم آنجاها و کسانى که به آنجاها بیایند، مشروعیت دارند.
صفوانبن یحیى در حدیث صحیح از امام رضا(علیه السلام) روایت مىکنند:
«...پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله)این میقاتها را براى مردم آنها و براى کسانى که از مردم جاهاى دیگر به آنجاها بیایند، تعیین فرموده و اجازه داده است که هرکس مشکلى دارد، از آنها عبور کند، پس جز از روى عذر و به خاطر مشکلى از میقات عبور نکن».(2)
ما اینک مىخواهیم بهگونهاى گسترده از سه میقات سخن بگوییم:
حدیبیه، جِعرانه و تنعیم و اشکالى که درباره تنعیم و دورتر بودن آن از جاى کنونىاش وجود دارد.
1 ـ حدیبیه
آن را باید با ضمّ حاء و فتح دال مهمله و یاى دو نقطه و تاء تأنیث بخوانیم که در اصل نام چاهى در خارج حرم، از راه جده، نزدیک مسجد شجره است که بیعت رضوان در آنجا انجام شد و قرآن درباره آن آورده است: }لَقَدْ رَضِیَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ...{.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ جواهر الکلام، ج18، ص119
2 ـ وسائل الشیعه، ج8، باب 15، از مواقیت، ح1
3 ـ فتح: 18
______________
خطابى، در امالى خود آورده است: حدیبیه را از آن روى بدین نام خواندهاند که درخت حدباء در آنجا روییده بود و میان آن و مکّه دو منزل فاصله است و در حدیث آمده است که آن، نام چاهى است. بخشى از آن در «حِلّ» و بخشى در «حرم» است و آنجا دورترین نقطه حِلّ از خانه خداست و مالکبن انس، همه آن را از حرم مىداند.(1)
شکل درست کلمه
یاء را مفتوح و با تشدید خواندهاند. سهیلى در کشف اللثام گفته است: «بدون تشدید خواندن آن نزد علماى ادبیات عرب، مشهورتر است. احمدبن یحیى مىگوید: به شکل دیگرى نباید آن را بخوانیم و از شافعى نیز این سخن نقل شده است». ابوجعفر نحاس مىگوید: «از هر کس که به دانش او اعتماد داشتم و از علماى ادبیات عرب بود که حدیبیه را چگونه بخوانم؟ همه گفتند: بدون تشدید و گفته شده که از هیچ انسان فصیحى شنیده نشده که آن را با تشدید بخواند.(2)
در حدائق آمده است: ابن ادریس در سرائر آورده:
«حدیبیه نام چاهى بیرون از حرم است و حدیبیه را بدون تشدید و با تشدید خواندهاند. از ابن عطار نوهى درباره آن پرسیدند، گفت: اهل زبان، آن را بدون تشدید مىخوانند و اهل حدیث آن را با تشدید و همین را براى من نوشته و نوشته او را دارم. او استاد اهل بغداد بود.»(3)
در تهذیب الأسماء آمده است: در مطالع چنین است: ما از اساتید ماهر شنیدهایم که آن را بدون تشدید مىخوانند ولى عموم فقها و محدّثین آن را تشدید مىدهند(4) منطقه حدیبیه امروز، به نام «شُمَیسى» با حالت تصغیر خوانده مىشود و در غرب مکه مکرمه، در حلّ، در راه مکه ـ جده قدیم قرار گرفته و میان آن و دو ستونِ نشانه حرم، فاصله اندکى است. این دو ستون، خود با مکه تقریباً 22 کیلومتر فاصله دارند.
2 ـ جِعرانه:
شکل صحیح آن با کسر جیم و سکون عین مهمله، تشدید راء مهمله مفتوحه است. چنانکه از کتاب «جمهرة اللغه» نقل شده، اصمعى و شافعى مىگویند: آن را با کسر جیم و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم الحجاز، ج2، صص246 و 247
2 ـ کشف اللثام.
3 ـ یوسف بحرانى، الحدائق الناضره، ج14، صص455 و 456
4 ـ کتاب الحج، تقریرات آیت الله العظمى شاهرودى، ج2، ص294
_________________
سکون عین و تخفیف راء باید خواند. گفته مىشود که اهل عراق آن را تشدید مىدهند و مردم حجاز بى تشدید مىخوانند. از ابن ادریس نقل شده است: با فتح جیم و کسر عین و تشدید راء نیز خوانده شده، پس راء را هم مىتوان تشدید داد و هم تخفیف; زیرا هر دو از سوى افراد مورد اعتماد استفاده شده است.
و آن نام جایى است میان مکه و طائف و در حِلّ قرار گرفته و با مکّه 18 میل فاصله دارد و در شمال شرق آن واقع شده است و دو ستون نشانه مرزِ حرم در آنجا دیده مىشود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى عمره سوم خود از آنجا احرام بست، چنانکه در روایات صریحاً آمده است. و مسجد جعرانه نیز که آن حضرت در بازگشت از طائف هنگام فتح مکه در آن نماز خواند و احرام بست، در آنجا واقع است. این مسجد در پشت رودخانه در عدوةالقصوى قرار دارد و آن را به همین دلیل، المسجد الأقصى نیز مىنامند; زیرا مسجد دیگرى نیز از سوى افراد نیکوکار در آن منطقه بنا شده است و المسجد الادنى نامدارد. نزدیک مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) چاه بزرگ، داراى آب شیرین وجود دارد. اکنون
آنجا روستایى است که از مکه از سمت شمال شرقى نزدیک به 24 کیلومتر فاصله دارد
و مسجد نیز از سوى دولت سعودى براى احرام بستن حجاج ساخته شده که در
سمت شرقى مسجد قدیمى، بدون فاصله جاى دارد.(1) ولى نویسنده «معجم معالم الحجاز» درباره جعرانه چنین آورده است: «و کسانى که گفتهاند: جعرانه میان مکه و طائف قرار دارد، اشتباه کردهاند; زیرا آن در شمال مکه و مایل به سمت شرق است و نیازى به نام طائف براى تعیین حدود آن نداریم; چرا که بیش از 29 کیلومتر از مکه
فاصله ندارد.(2)
جعرانه و جایگاه جغرافیایى آن
نویسنده «مختصر معجم معالم مکه التاریخیه» مىنویسد: کوه ستار در نزدیکى جعرانه در سمت جنوبى آن جاى گرفته و آن همان کوهى است که بر بالاى دو ستون نشانه مرز حرم، در کنار راه نجد، از سمت شمال قرار دارد و کسى که از مکه به نخله مىرود، ستار را در سمت چپ و نزدیکى خود مىیابد. جعرانه ـ امروز ـ روستایى کوچک است و در بالاى وادى سَرِف قرار دارد.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ هدایة الناسکین، تحقیق دکتر عبدالهادى الفضلى، ص89
2 ـ عاتق بن غیث بلادى، معجم معالم الحجاز، ج2، صص148 و 149
3 ـ عاتق بن غیث بلادى، مختصر معالم مکة التاریخیه، ص15
_______________
3 ـ تنعیم
آن را با فتح تاء و به صورت مصدر مىخوانند و نام جایى است که سه تا چهار میل
با مکه فاصله دارد... و در آن، مسجد امام امیر المؤمنین(علیه السلام) و مسجد امام زینالعابدین(علیه السلام)و مسجد عایشه قرار دارد و آن را تنعیم نامیدهاند; زیرا کوهى به
نام نعیم در سمت راست آن و کوهى به نام ناعم در چپ آن و رودى به نام نعمان در
میان آن دو جاى دارد و آن نزدیکترین نقطه حِل به مکه است; چنانکه اکنون نیز آشکاراست.(1)
تنعیم در سمت شمال غربى مکه مکرمه است و میان مکه و سَرِف، که در آن قبر امّالمومنین، میمونه همسر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) قرار دارد و در جاده مکه ـ مدینه واقع شده که از وادى فاطمه مىگذرد (این مکان را پیشتر مرّ الظهران مىنامیدند).
نویسنده «مختصر معجم معالم مکة التاریخیه» در باره جایگاه تنعیم مىنویسد:
«رودى است که از شمال و از میان کوههاى بشم در سمت مشرق و جبل الشهید در سمت جنوب سرچشمه مىگیرد و در رودخانه یاج مىریزد و میقات کسانى است که از مردم مکه باشند و بخواهند عمره به جاى آورند و عمره آنان را به نام مکان شروع عمره عمرةالتنعیم مىنامند، تا از عمره جعرانه تشخیص داده شود. پیشتر آن را نعمان مىخواندند. محمدبن عبدالله نمیرى مىگوید:
فلم تر عینیمثل سرب رأیته *** خرجْن من التنعیم معتمرات
مررْنَ بفخٍّ ثمّ رحنَ عشیة *** یلبِّین للرحمن مؤتجرات
تضوَّع مسکّاً بطنُ نعمان إذ مشت *** به زینب فینسوة عطرات(2)
«چشم من پیشتر مانند این گروه از زنان را ندیده بود که آنها را مشاهده کردم که از تنعیم به عمره مىروند. آنها از فخ گذشتند و شامگاهان با لبیک براى خداى رحمان بیرون رفتند و اجر و پاداش آنان با اوست. بستر رودخانه نعمان از عبور زینب و دیگر زنانى که عطر زده بودند، خوشبو شد.»
در همان کتاب آمده است: «برخى گمان کردهاند که نعمان در این شعر همان نعمان الأراک است، ولى اشتباه کردهاند; زیرا کسانى که براى عمره به مسجد الحرام مىآیند، به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ آیت الله العظمى شاهرودى، کتاب الحج، ج2، ص295، با اندک تغییر.
به نظر من خواهد آمد که کوه نعیم جنوب شرق تنعیم (مسجدعمره) جاى دارد و کوه ناعم در سمت شرق است.
2 ـ عاتق بن غیث بلادى، مختصر معجم معالم مکة التاریخیه، ص9 و 10
_______________________
نعمان الأراک نزدیک نیستند.(1)
به نظر من، نعمانى که بعد از مسجد تنعیم است، ربطى به نعمان الأراک که در جنوب عرفات است، ندارد; زیرا تنعیم در شمال غربى مکه است و عمره گزاران از نعمان الأراک که در جنوب عرفات است; نمىگذرند(2) که به گفته بلادى «رودى است بزرگ از رودهاى حجاز تهامى... از غرب سرچشمه مىگیرد و از نزدیکى جنوب عرفات مىگذرد و سپس در عرفه گرد هم مىآید و آن را عرفه مىنامند و از میان کوههاى کُساب و حَبَشى در جنوب مکه در فاصله 11 کیلومترى مىگذرد و مرز حرم شریف نیز همان جاست و رودخانه، میان کبکب و قرضه پهنتر مىشود و آن را به دلیل پهنایش، خبت نعمان مىخوانند.(3)
مکان احرام بستن در تنعیم را امروز «عمره» مىخوانند و مسجدى دارد که آن را «مسجد عایشه» نامیدهاند و به عایشه همسر پیامبر نسبت مىدهند; زیرا برادرش عبدالرحمن، به دستور رسول خدا(صلى الله علیه وآله) او را از آنجا محرم ساخت; چنانکه در روایت پیشین نیز آمد. دولت سعودى در جنوب ستونهاى نشانه حرم مسجدى ساخته که نزدیک مسجد پیشین در همین مکان است و امروز محلهاى از محلات شهر مکه شده است و آن را «حىّ العمره» مىنامند و از مسجد الحرام و مکه قدیم، 6 کیلومتر فاصلهدارد.
تردید درمیقات تنعیم کنونى
من دیدهام که برخى از تاریخنویسان و جغرافىدانان اشاره مىکنند که جایگاه احرام در تنعیم، به جز جاى کنونى است که آن را به نام «عمره» مىشناسند، اکنون برخى از آنها را مىآوریم:
1 ـ ابو اسحاق حربى خراسانى (285 هـ.) در کتاب مناسک (ص 467) مىنویسد:
«تنعیم پشت قبر (قبر میمونه) با سه میل فاصله و پیش از مسجد عایشه و همان جاى شجره (درخت) است و در آن یک مسجد و چند خانه هست و هرکس بخواهد، مىتواند از آنجا احرام ببندد».
شجرهاى که در اینجا به آن اشاره شده، درخت هلیله است که در مسجد مشهور به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ همان.
2 ـ روشن است که عرفات در شرق مکه جاى دارد.
3 ـ معجم معالم الحجاز، ج9، ص69
_________________
مسجد هلیلجه قرار داشت و چندى بعد، این درخت افتاد.
این سخن با واقعیت امروز ناسازگار است که تنعیم میان مکه و سَرِف (که در آن قبر میمونه است) قرار گرفته و با یکى بودن تنعیم با مسجد عایشه که در آنجا به دستور پیامبرخدا(صلى الله علیه وآله) احرام بست، نیز سازش ندارد; زیرا این تاریخ نویس مىگوید: «تنعیم، سه میل پس از قبر میمونه و پیش از مسجد عایشه است».
ابو اسحاق حربى خراسانى مىنویسد: «از مالکبن دینار، از قاسم، از عایشه آمده است: پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمان داد که از تنعیم عمره به جاى آورد و مسجد عایشه دو میل پس از آن و چهار میل به مکه مانده، قرار دارد.»
این سخن نیز با آنچه امروز شهرت دارد که مساحت میان دو ستون تنعیم که اکنون سرپا هستند، بیش از شش کیلومتر; یعنى چهار میل نیست.
2 ـ در کتاب «وفاء الوفا» نوشته سمهودى (911 هـ.) آمده است: «اسدى گفته است:
تنعیم سه میل پشت قبر میمونه قرار دارد که همان جاى شجره است و در آن مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و چند چاه وجود دارد و هر کس بخواهد عمره به جاى آورد، از اینجا احرام مىبندد. و سپس مىگوید: میقات اهل مکه براى احرام بستن، مسجد عایشه است که دو میل پس از شجره و چهار میل مانده به مکه است و میان آن و ستونهاى حرم اندکى فاصله است».
3 ـ احمدبن عبدالحمید عباسى از تاریخنویسان قرن دهم هجرى در کتاب «عمدةالأخبار» (ص 144) مىنویسد: «تنعیم سه میل پس از قبر میمونه است».
4 ـ سرتیپ عاتقبن غیث بلادى (تاریخنگار معاصر حجاز) در کتاب «على طریق الهجرة»، (ص 10) مىنویسد: «گفته مىشود: عمره از اینجا (نزدیک قبر میمونه) بوده و مکیان بر آنند که مرز حرم آنجاست و هنگامىکه امنیت بر هم خورد، جاى عمره را ازترس آسیب رسیدن به حج و عمرهگزاران تغییر دادند.
به نظر من: همه متون یاد شده بر آن بودند که تنعیم که عمرهگزاران مىتوانند از آن احرام ببندند یا نزدیک میمونه است; چنانکه در متن آخرین آمد و یا سه میل یا دو میل دورتر از آن است و به این ترتیب، متون با مسجد تنعیم کنونى که میان مکه و سَرِف (که قبر میمونه آنجاست) و از مسجد یا مکه کهن، تقریباً شش کیلومتر فاصله دارد، مخالف هستند. متون دیگرى نیز وجود دارد که مىگوید: تنعیم از ادنى الحل به مکه، اندکى دورتر است، مانند:
1 ـ محب طبرى مکى (694 هـ.) چنانکه رشدى مَلْحَس محقق اخبار مکه نوشته ازرقى، در حاشیه همان کتاب (ج2، ص130) مىنویسد:
«از ادنى الحل اندکى دورتر است، و به طرف حل نیست.»
2 ـ ابوالطیب فاسىِ مکى در شفاء الغرام، (ج1 ص 289) مىآورد: «دوم آنکه تنعیم یاد شده در مرز حرم به سمت مدینه منوره و در برابر ادنى الحل است; چنانکه محبّ طبرى مىگوید: «به طرف حِل نیست»، و هر کس چنین تفسیر کرده، به صورت مجاز سخن گفته، نام چیزى را بر منطقه نزدیک آن قرار داده و هیچ جایى در حلّ از آن به حرم نزدیکتر نیست و آن، سه میل با مکه فاصله دارد و تنعیم اندکى دورتر، روبروى آناست».
متن سوّمى نیز وجود دارد که مىگوید: «تنعیم از مکه دو فرسخ فاصله دارد. فاسى مىگوید: «صاحب مطالع آورده است: تنعیم از حلّ است و میان مکه و سَرِف و در دو فرسخى مکه است و مىگویند چهار میل فاصله دارد.»
جایگاه فخ
آنچه بر تردید انسان مىافزاید، آن است که جایگاه «فخ» در غرب مکه و در کنار راه مکه ـ تنعیم ـ مدینه است و میان آن و مکه، سه میل; یعنى شش کیلومتر راه است. فخ با فتح فاء و خاء مشدّد، چاه معروفى در یک فرسخى مکه است; چنانکه در قاموس آمده است: «جایى در مکه است که در آن ابن عمر دفن شده است» و در نهایه ابن اثیر آمده است: «جایى در مکه است و مىگویند رودى است که در آن عبداللهبن عمر دفن شده است». و در سرائر ابن ادریس حلّى آمده است: «جایى در یک فرسخى مکه است و در آنجا حسینبن علىبن حسنبن حسنبن حسنبن على امیر المؤمنین کشته شده است; چنانکه نویسنده کشف اللثام نیز آن را آورده است».
در هر حال: این جایگاه مشخص است و همه این تعریفها درباره آن درست است و آن رودخانهاى است که ابن عمر در آن دفن شده و چاهى نیز در آن وجود دارد و نبرد فخ در آنجا روى داده است که گفتهاند، پس از فاجعه کربلا، فاجعهاى دلخراش از آن نبوده است.(1)
فقهاى امامیه، در اینکه آیا کودکان مىتوانند از فخ احرام ببندند یا نه، اختلاف دارند و در میان آنها دو قول وجود دارد:
نخست: گروهى از فقهاى امامیه(رحمهم الله) معتقدند که فخ میقات کودکان است; یعنى مىتوان احرام آنان را تا اینجا به تأخیر انداخت، ولى لازم نیست و استدلال کردهاند که در صحیح ایّوببن حرّ آمده است: «از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند که تکلیف کودکان چیست؟ فرمود: پدرم از فخ، لباس از تن آنها بیرون مىآورد».(2) و این در حالى است که از راه مدینه بگذرند، ولى اگر از راه دیگرى بیایند، از میقاتى که در راهشان است، احرام مىبندند.
گروهى آوردهاند: در روایت کنایهاى است که مىتوان آنها را از فخ محرم کرد (بلکه چه بسا این سخن به اکثر آنان نیز نسبت داده مىشود و در روضه آمده است: از سخن دیگرى استفاده مىشود که در آن اختلافى نیست).
دوم: دیگران معتقدند که احرام کودکان، از میقات است، ولى اجازه دارند که تا فخ به پوشیدن لباس دوخته ادامه دهند و چون به فخ رسیدند، آن لباسها را به کنار مىنهند و به ظاهر صحیح یاد شده استناد کردهاند و آن را به معناى حقیقى گرفتهاند و نیز ظاهر روایاتى را که مىگوید باید احرام از میقات باشد، معتبر دانستهاند. اگر احرام کودکان مطلقا از میقات باشد، خواه در حج و خواه در عمره، حتى اگر از اهل مکه باشند و بخواهند عمره مفرده انجام دهند، چنانکه ظاهر اطلاق آنها نیز چنین است، در این صورت بنا به سخن دوم، احرام عمره باید از تنعیم کنونى باشد که تقریباً شش کیلومتر از مکه فاصله دارد، با آنکه کودک از میقات، احرام مىبندد، ولى در فخ که شش کیلومترى مکه است ; لباس دوخته را به کنار مىنهد و این جنبه عرفى آشکارى دارد و کودک در این حکم از انسان بالغ حکم سختترى دارد، در مورد نسبت سخن اول، باید گفت که کودک و بالغ در این حکم برابرند، با آنکه عرف معتقد است که اگر بخواهیم به کودک ارفاق کنیم; احرام او باید سادهتر از احرام بالغ باشد.(3)
1 ـ منطقه فخ هم اکنون دو محلّه شهر مکه را در خود جاى داده است: «حىّ الزاهر» و «حىّ الشهداء» که مقصود شهداى فخ (حسینبن على، حسن مثلث فرزند حسن مثنى فرزند امام حسن سبط رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و فرزند علىبن ابى طالب(علیه السلام) و یاران اوست).
در فخ گورستان مشهورى وجود دارد که آن را به نام گورستان مهاجرین مىخوانند و کسانى از آنان را که مجاور مکه شده بودند، در آنجا دفن مىکردند و تا به امروز نیز وجود دارد و مشهور است، ولى از جاى قبر شهداى فخ اکنون اثرى دیده نمىشود. سباعى در تاریخ مکه، (ص 89) مىنویسد: «در اینجا ـ یعنى در فخ ـ سرنوشت علویان روشن شد; زیرا حسینبن على در حال احرام، پس از مبارزهاى سخت، به همراه بیش از صد تن از یارانش، کشته شد. قبرهاى آنان در آنجا مشهور بود و قبر رهبر آنان حسینبن على بر بالاى تپهاى مشرف به رودخانه جاى داشت. در معجم معالم الحجاز، (ج 7، ص 19) نوشته عاتقبن غیث بلادى چنین آمده است:
«یک شاهد عینى گفت: در اواخر دهه شصت، از قرن چهاردهم هجرى، به هنگام خاکبردارى براى پایه یک خانه در محله شهدا ،دست انسانى از زیر خاک نمودار شد که تازه و برهنه بود، آنجا را گود کردند، دیدند دست روى سینه انسانى است. وقتى آن راکشیدند، خون جارى شد. آن را به حال خود رها کردند، فوراً به جاى خونریزى بازگشت و آن را متوقف کرد.»
2 ـ وسائل الشیعه، ج8، باب 18 از مواقیت، ح1
3 ـ گاهى گفته مىشود برهنه کردن کودکان از فخ تنها براى کسانى است که از راه مدینه مىآیند و اطلاقى در مسأله ما ندارد.جواب این تردید
در پاسخ این تردید چند شیوه را دنبال مىکنیم:
1 ـ پاسخ تردید از جنبه فقهى
به نظر ما: این سخنان یاد شده در تعیین مسافت تا جاى احرام در تنعیم، هر چند اختلاف فراوانى دارند، ولى این به ما اجازه نمىدهد که دست از جاى احرام کنونى در تنعیم برداریم; زیرا این سخنان به خودى خود اعتبار ندارند، چون یا خبر واحد هستند که معتبر نیست یا با هم تعارض دارند و ناسازگارند، زیرا هر چند سخن کارشناسان هستند ولى چون با یکدیگر ناسازگارند، همه بى اعتبار مىشود، تنها سیره فرا گرفته از مسلمانان در زمینه احرام از مسجد تنعیم کنونى در فاصله شش کیلومترى مسجدالحرام یا مکه قدیمى باقى مىماند و این بهترین دلیل براى باطل ساختن تردید پیشین است; زیرا این سیره، دست به دست و سینه به سینه از کسانى که پاى بند اجراى شریعت هستند و آن را روش زندگى خود ساختهاند، از زمان معصومین تا کنون به ما رسیده است و براى ما یقین مىآورد که میقات تنعیم همان است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) یقین فرموده است و اگر هر گونه تغییرى در میقات در هر زمانى روى مىداد، به صورت روشن و آشکار به ما مىرسید، زیرا تغییر در عبادات و جایگاههاى آن که از سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) تعیین شده است; موجب اعتراض همه مسلمانان مىشد و این تغییر و اعتراض براى دیگران نیز نقل مىشد، با اینکه مىبینیم در روایات موجود در برابر ما هیچ تغییرى در میقات تنعیم، نقل نشده است. تنها برخى از تاریخ نویسان معاصر آوردهاند که جاى عمره را به دلیل ناامنى و ترس حاجیان و عمرهگزاران تغییر دادند و به جاى کنونى آوردند. او نیز تصریح کرده که «گفته مىشود» و این سخن قابل اعتنانیست; زیرا حتى همین مورّخ معاصر نیز آن را بهطور قطعى نپذیرفته است، پس سخنى بىارزش است که سیره و رفتار مسلمانان آن را رد مىکند; زیرا آنان همواره جاى احرام را همین مسجد تنعیم کنونى دانستهاند.
از این گذشته، بسیارى از یاران(1) در اینجا، براى شناسایى میقاتها، شیاع پدید آورنده ظنّ نیرومند را کافى دانستهاند، شاید علت آن صحیحه معاویةبن عمار از امام صادق(علیه السلام) مىباشد که فرمود:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نکـ: جواهر الکلام، ج18، ص107
______________
«یُجْزِیکَ إِذَا لَمْ تَعْرِفِ الْعَقِیقَ أَنْ تَسْأَلَ النَّاسَ وَ الاَْعْرَابَ عَنْ ذَلِکَ»(1)
«اگر ندانستى عقیق کجاست مىتوانى از مردم و اعراب درباره آن پرسش کنى.»
یعنى شیاع موجود در میان مسلمانان، در اینجا مرجع و منبع تعیین جاى میقات است نه سخن تاریخنویسان و جغرافىدانان، بهویژه اگر در آن اختلاف و ناسازگارى باشد.
2 ـ پاسخ تردید از جنبه ریاضى
سخنان پیشین درباره اندازهگیرى فاصله تا جاى احرام در تنعیم به این صورت نمایان مىشود: سه تا چهار میل ـ شش میل ـ یک فرسخ ـ دو فرسخ ـ شش کیلومتر ـ دوازده کیلومتر تقریبى. آیا مىتوان این اختلاف را از ابزارهاى اندازهگیرى و جاى احرام را همین جاى کنونى دانست؟
پاسخ: آرى مىتوان; زیرا اندازهگیرى مسافت به چند دلیل تفاوت مىکند:
الف: اختلاف نظر در اندازه «ذراع» که براى شمارش به کار مىرفته است، و سه نظریه درباره آن وجود داشته است:
نخست: ذراع دست که میان 52 سانتى متر تا 50 سانتیمر تا 48 سانتیمتر متفاوت بوده است.
چون ذراع ـ چنانکه علماى لغت مانند نویسنده «مجمع الحرمین» آوردهاندـ «از آرنج تا سر انگشتان است و ذراع شش قبضه و هر قبضه چهار انگشت است» و شاید اندازه انگشت نیز در افراد مختلف با انسان متعارف فرق داده شده است و همین، سبب شده که در تعیین اندازه، به سه عدد مختلف برسند.
دوم: ذراع آهنین که تقریباً برابر با 58 سانتى متر است.
سوم: ذراع ساختمانى که تقریباً 75 بوده است.
ب: اختلاف در تعیین اندازه میل با ذارع، و میل را نیز در مقایسه با ذراع با اعداد مختلفى اندازهگیرى کردهاند:
ـ 2000 ذرع است.
ـ 3500 ذرع است.
ـ 4000 ذرع است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ منلایحضرهالفقیه، ج2، ص304 و وسائل الشیعه، ج8، باب 5 از مواقیت، ح1
_____________
ـ 6000 ذرع است.(1)
و به همین ترتیب، اگر میل با ذراع و مسافت با میل سنجیده شود مىتوان فرق اندازهگیرى را با فرسخ یا کیلومتر بیان کرد.
ج: از این گذشته، اختلاف در نقطه صفر اندازهگیرى نیز وجود داشته و گاهى در ورودى مسجد و گاهى آخر مکه را آغاز مسافت مىشمردهاند.
د: اختلاف در راههاى عبور، که پیچ و خمهاى متفاوتى داشته است، چه بسا براى طى یک مسافت در زمانهاى گوناگون، از چند مسیر استفاده مىشده و در زمان مساوى، مسافتهاى مختلفى طى مىشده و گاهى همان مسافت را با حذف آن پیچ و خمها طى مىکردهاند یا میانبُر مىرفتهاند، که مسافت کمترى را در بر مىگرفته است.
3 ـ پاسخ تردید از جنبه تعیین جاى تنعیم با روش توصیف
جاى کنونى تنعیم، میان مکه و سَرِف است (که در آن قبر امّالمومنین، میمونه دختر حارث، همسر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) قرار دارد) و در این صورت، مىتوان عبارتهایى را که مىگوید: «تنعیم سه میل پس از قبر میمونه قرار دارد»، با توصیف نخستین برابر دانست، ولى توصیف اوّل براى کسى استکه از مکه بخواهد به آنجا برود، لیکن توصیف دوّم براى کسى استکه از بیرون مکه بخواهد به آنجا برود و آنجا براى کسىکه از مکه مىآید، به خودى خود میان مکه و قبر قرار دارد و براى مسافرى که از بیرون مکه مىآید پس از قبر است و خدا حقیقت مسائل را بهتر مىداند.
شاید نکتهاى بتواند به اختلاف و تردید پایان دهد، من این نکته را در نقشه مکه مکرمه یافتم (که پیوست کتاب مکه مکرمه در شذرات الذهب نوشته غزاوى درباره بررسى و تحقیق برخى جاهاى مشهور در آن است) و نشان مىدهد که تنعیم نام سه جایگاه است:
1 ـ منطقه عمره که در شمال غربى کوه نعیم و غرب کوه ناعم و جاى کنونى عمرهاست.
2 ـ تنعیم که در شمال منطقه عمره است.
3 ـ منطقه تنعیم که در شمال کوه وتد و جنوب منطقه غزاله و کوه غبیر است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ براى آگاهى بیشتر به کتاب هدایة الناسکین دکتر فضلى، ص93 مراجعه شود.
_____________
بنابراین اختلاف در فاصله تنعیم از مسجد الحرام یا مکه، شاید به سبب این سه منطقه باشد، پس جایى که در آن احرام درست است; منطقه عمره است که نزدیکترین تنعیم به حرم است.
آیا جمع میان مرزهاى کنونى حرم و میقاتهاى «ادنى الحل» مشکلى پدید مىآورد؟
شارع مقدس حرم مکه را تعیین کرده است; چنانکه در موثّقه زراره آمده است او مىگوید: «از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که مىفرمود: خدا حرم خودش را یک برید در یک برید تعیین کرده است» (و آن تقریبا 23 کیلومتر است).
آیا مىتوانیم این تعیین کلّى را با مرزها و علامتهاى کنونى تطبیق کنیم که دست به دست از زمان معصومان(علیهم السلام) به ما رسیده و تنعیم کنونى را بیرون از مرزهاى حرم قرار مىدهد که در کنار آن علامتهاى فعلى دیده مىشود؟
به نظر من: اگر به دلیلهایى که مىگوید آنجا بخشى از حرم است; زیرا مىتوان سنگریزههاى حرم را از آنجا گردآورى کرد و جعرانه و تنعیم و حدیبیه بیرون از حرم هستد; زیرا مىتوان براى عمره مفرده از آنجا احرام بست و نصوص پیشین آن را ثابت کرد، بل احرام بستن از جاهایى شبیه جعرانه و حدیبیه را نیز جایز شمرد; چنانکه در خبر صحیح پیشین آمد که نشان مىداد; احرام بستن از هر جایى بیرون از حرم جایزاست و ما را وادار مىسازد که مرزهاى حرم را میان این میقاتها بدانیم; بهگونهاى که مزدلفه نیز در آنها باشد و به این ترتیب، مرزهاى حرم فاصلههاى متفاوتى تا مکه دارند. پس، از سمت تنعیم ( شمال غربى); حرم پیش از تنعیم کنونى است، چنانکه علامتهاى موجود در حال حاضر نشان مىدهند; زیرا آنها بیش از شش کیلومتر دور نیستند و از سمت جنوب مىگویند که روشنایى لبین (لبن) از سمت جنوب، مرز حرم است که فاصله آن 18 کیلومتر بیشتر نیست و به این ترتیب «برید» میان دو علامت تنعیم و دو علامت روشنایى لبین (لبن) قطعى است.
جِعرانه (که میقات احرام از شمال شرقى است).
عرفه (که مرز حرم از سمت شرق است).
حدیبیه (که میقات غرب است).
________________
همگى بیرون از حرم هستند و فاصلههایى میان 20 تا 23 کیلومتر دارند.
در این هنگام، نمىتوان فاصله برید در برید میان این مکانها را پیاده کرد، ولى ما مىتوانیم بگوییم: فقها، گفتهاند که مستتحب است احرام از جعرانه و حدیبیه باشد و احرام از ادنى الحلّ نیز جایز است و اگر به صورت قطعى بدانیم که ادنى الحل کجاست، چنانکه در مورد مزدلفه چنین است، مىتوانیم از آنجا احرام ببندیم، ولى اگر شک داشته باشیم که در یکى از جهتها مرز حرم کجاست؟ احتیاط در آن است که از منطقهاى احرام ببندیم که از حرم دورتر باشد; چنانکه در جعرانه و حدیبیه و مانند آن، چنین است.
به این ترتیب، مرزهاى حرم، که یک برید در یک برید است، در همه جهتها حالت یکپارچهاى ندارد; چنانکه در برخى از اخبار به آن اشاره شده است.
در هر حال، تعیین مرزهاى حرم به صورت یک برید در یک برید، اشکالى در جاى کنونى تنعیم پدید نمىآورد; زیرا آنچه گفته شد که عمل پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن را میقات کرده، چنانکه حدیبیه و جعرانه نیز همینگونه هستند، تنها حالت استحباب را نشان مىدهند; زیرا پیروى از عمل پیامبر(صلى الله علیه وآله) و به خاطر دورى آنها از مکه است. نه ازآنرو که نزدیکترین جاها به حرم است. بنابراین، یقین ما به اینکه آنجا بخشى از حرم است، سبب مىشود که احکام حرم را بر آن پیاده کنیم و اگر یقین نداشتیم، احکام حرم را بر آن جارى نمىکردیم، ولى لازم است از مکانى احرام ببندیم که یقین داشته باشیم خارج ازمرزهاى حرم است. خداوند همگان را موفّق بدارد.

تبلیغات