تحقیقى جدید در باره «رمى جمرات (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
33. تاریخ کامل، ج1، ص284 ـ ذکر امر الفیل ـ
از مشکلات مهم حاجیان در سفر حج، رمی جمره عقبه، در صبح روز دهم ذی حجّه است که صدها هزار حاجی، به خصوص شیعیان ـ که بر اساس فتاوای مراجع عظام تقلید باید با چشم خود نظاره گر اصابت سنگ به ستون جمره باشند ـ یکباره به آن سو حرکت می کنند و با مشکل ازدحام جمیعت روبرو می گردند و ناگزیر می شوند جمعیت را بشکافند و تا نزدیکی جمره پیش روند و اقدام به رمی نمایند که این خود دشواری های فراوانی را به وجود می آورد.
چاره اندیشی این معضل حج، سال هاست که مورد توجّه محافل علمی و حوزوی و حتّی مسؤولان اجرایی دو کشور ایران و عربستان قرار گرفته ولی تاکنون راه حلّ عملی برای آن ارائه نشده است. اخیرا حضرت آیة اللّه آقای ناصر مکارم شیرازی دامت برکاته فتوایی در این رابطه صادر نموده و نیز در رساله ای با استناد به روایات و اقوال فقها به این نتیجه رسیده اند که: «اصابت در رمی شرط نیست».
ضمن تشکّر از معظّم له که رساله مذکور را جهت نشر در اختیار فصلنامه «میقات حجّ» قرار داده اند، از دانشمندان و فرهیختگان انتظار داریم آن را با دقّت ملاحظه و دیدگاه های خود را برای فصلنامه ارسال نمایند. امید آنکه بتوان برای حلّ معضلات و مشکلات حاجیان چاره اندیشی نمود.
«میقات حجّ»
راه حلّ یکی از مشکلات مهمّ حج
یکی از مشکلات مهمّ حجّاج، مسأله رمی جمرات است؛ به خصوص در روز عید قربان، که همه برای رمی «جمره عقبه» هجوم می آورند و در بسیاری از سال ها ضایعات جانیِ بسیاری رخ داده و عدّه زیادی در اطراف جمرات مجروح، یا کشته شده اند و بسیاری از اوقات سر و صورت ها یا چشم ها آسیب دیده است !
بیشتر این ضایعات به خاطر آن است که تصوّر عموم، به دنبال فتاوی، بر این می باشد که در رمی جمرات واجب است سنگ ها به آن ستون مخصوص اصابت کند، حال آن که دلیل روشنی بر این امر وجود ندارد؛ بلکه دلایلی بر خلاف آن داریم که نشان می دهد همین اندازه که سنگ ها به سوی جمره پرتاب شود و در همان دایره ای که محلّ اجتماع سنگ هاست بیفتد، کافی است. در واقع «جمره» همان «محلّ اجتماع سنگریزه»هاست؛ نه آن «ستون»ها !
این رساله به این منظور تنظیم شده است که دلایل علمیِ این مسأله روشن شود و در معرض ملاحظه اندیشمندان اسلام قرار گیرد و بدانیم که این ستون ها نه در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله وجود داشته و نه در اعصار ائمه علیهم السلام ؛ بلکه نشانه هایی است که بعداً برای محلّ جمرات گذاشته شده است، و گاه چراغی بر بالای آن نصب می شد، برای آن ها که به حکم ضرورت در شب رمی می کردند.
از همه عزیزان خواننده خواهش می کنیم تا تمام این رساله را با دقّت مطالعه نکرده اند، قضاوتی نکنند.
جمره چیست؟
اصل وجوب رمی جمرات، به عنوان یکی از مناسک حج، از مسلّمات و ضروریات اسلام است و همه علمای اسلام بر این اتّفاق نظر دارند.
امّا مسأله مهم در باب رمی جمرات این است که بدانیم جمره چیست، که باید سنگ ها را به سوی آن پرتاب کرد؟ آیا جمره همین ستون هاست که امروز به آن سنگ می زنند؟ یا آن قطعه زمینی است که اطراف ستون ها قرار دارد؟ یا هر دو ؟ یعنی سنگ به سوی هر کدام پرتاب شود کافی است.
بسیاری از فقها از شرح این مطلب سکوت کرده اند، ولی گروهی از آنها تعبیراتی دارند که به خوبی نشان می دهد «جمره» همان زمین اطراف ستون هاست؛ همان قطعه زمینی که سنگریزه ها به هنگام رمی در آن جمع می شود.
درکتب ارباب لغت وروایات معصومین علیهم السلام نیزاشارات گویایی براین امر وجود دارد.
بلکه قراین نشان می دهد که در عصر رسول اللّه صلی الله علیه و آله و در ایّام ائمّه معصوم علیهم السلام ستونی در محلّ جمرات وجود نداشته و حاجیان سنگ های خود را بر آن قطعه زمین می انداختند و سنگ ها روی هم انباشته می شد و بدین جهت آن را جمره؛ یعنی «مجتمع الحصی» (= محل جمع شدن سنگریزه ها) گفته اند.
برای پی بردن به این حقیقت، نخست به سراغ عبارات فقهای شیعه و اهل سنّت می رویم، بعد کلمات ارباب لغت و سپس روایات اسلامی را بررسی می کنیم:
عبارات گروهی از فقهای شیعه در معنای جمره
همان گونه که پیشتر اشاره شد، بسیاری از فقها در توضیح معنای جمره سکوت اختیار کرده اند؛ ولی گروهی از آن ها تعبیراتی دارند که نشان می دهد جمره همان قطعه زمین اطراف ستون هاست.
در اینجا قول چهارده کتاب از فقهای معروف (هفت کتاب از فقهای شیعه و هفت کتاب از فقهای اهل سنّت) را می آوریم که نشان می دهد جمره در عصر آنها به همان قطعه زمین اطلاق می شده است، که سنگ بر آن می انداختند:
1 ـ مرحوم سید ابوالمکارم ابن زهره در کتاب «غُنیه» چنین می گوید:
«وإذا رمی حصاة فوقعت فی محمل أو علی ظهر بعیر، ثمّ سقطت علی الأرض أجزأت... کلّ ذلک بدلیل الإجماع المشار إلیه».
هنگامی که سنگی بیندازد و آن سنگ در محمل یا روی پشت شتر بیفتد، سپس روی زمین (جمره) قرار بگیرد، کافی است... تمام اینها به دلیل اجماعی است که قبلاً اشاره کرده ایم !»(1)
2 ـ مرحوم علاّمه حلّی، در کتاب «منتهی» می فرماید:
«إذا رمی بحصاة فوقع علی الأرض ثمّ مرّت علی سَنَنها(2) أو أصابت شیئاً صلباً کالمحمل و شبهه ثمّ وقعت فی المرمی بعد ذلک أجزأه، لأنّ وقوعها فی المرمی بفعله و رمیه»
«هنگامی که سنگریزه ای بیندازد و روی زمین بیفتد و سپس بغلتد، یا به چیز محکمی مانند محمل یا شبه آن بخورد، سپس در داخل محلّ رمی بیفتد، کافی است؛ زیرا افتادن در محلّ رمی، با فعل او و به وسیله او بوده است.»(3)
این تعبیر نشان می دهد که محلّ رمی کمی گود بوده و اگر سنگ نزدیک آن می افتاده و غلط می خورده و در آن محل می افتاد، کفایت می کرده است. این دلیل بر آن است که ستونی در آنجا به عنوان «مرمی» (محلّ رمی) وجود نداشته است.
3 ـ در کتاب فقه الرضا چنین آمده است:
«فَإِنْ رَمَیْتَ وَ وَقَعَتْ فِی مَحْمِلٍ وَانْحَدَرَتْ مِنْهُ اِلَی الاْءَرْضِ أَجْزَأَ عَنْکَ». وفی ذیله عن بعض النسخ : «وَ إِنْ أَصَابَ إِنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الاْءَرْضِ أَجْزَأَهُ».
«اگر رمی کردی و سنگ تو در محمل افتاد و از آنجا روی زمین (جمرات) قرار گرفت، کافی است.» و در ذیل آن، از بعضی نسخ چنین نقل شده: «اگر سنگ به انسانی که در آنجاست اصابت کند یا به شتری، سپس بر زمین (جمرات) بیفتد کافی است.»(4)
فقه الرضا خواه مجموعه ای از روایات باشد و یا یک کتاب فقهیِ متعلّق به بعضی از قدما، عبارت بالا شاهد زنده مدّعای ماست، که جمرات ستون هایی نبوده است؛ بلکه آن قسمت خاص از زمین بوده است. (البتّه قرائن بسیاری در فقه الرضا دیده می شود که نشان می دهد فقه الرضا یک کتاب فقهی است و مربوط به بعضی از بزرگان قدمای ماست).
4 ـ مرحوم علاّمه در «تذکره» می فرماید:
«و لو رمی بحصاة فوقعت علی الأرض ثمّ مرّت علی سَنَنها، أو أصابت شیئاً صلباً کالمحمل و شبهه ثمّ وقعت فی المرمی بعد ذلک أجزأه، لأنّ وقوعها فی المرمی بفعله و رمیه... و أمّا لو وقعت الحصاة علی ثوب إنسان فنفضها فوقعت فی المرمی فإنّه لایجزئه».
«اگر سنگ را پرتاب کرد و بر زمین افتاد و غلتید یا اصابت به چیز محکمی؛ مانند محمل و شبه آن کرد، سپس در محل رمی افتاد، کافی است؛ چون افتادن در محل رمی، با فعل و رمی او بوده است، و امّا اگر سنگ بر لباس انسانی بیفتد و او لباسش را تکان بدهد و سنگ در محل رمی بیفتد کافی نیست. (چون به فعل دیگری بوده است).»(5)
تعبیرات مختلفی که در عبارت بالا آمده است، بعضی صراحت دارد (مانند وقعت علی الأرض) و بعضی ظهور در مدعا دارد (مانند وقعت فی المرمی) و نشان می دهد که محلّ رمی، همان قطعه زمین است.
5 ـ مرحوم شیخ بزرگوار، شیخ طوسی، در کتاب پرارزش مبسوط می گوید:
«فإن وقعت علی مکان أعلی من الجمرة و تدحرجتْ إلیها أجزأه».
«هرگاه سنگریزه بر محلّی بالاتر از جمره بیفتد و به سوی جمره بغلتد، کفایت می کند!»(6)
6 ـ مرحوم یحیی بن سعید حلّی در کتاب «الجامع للشرائع» می فرماید:
«و اجعل الجمار علی یمینک ولا تقف علی الجمرة».
«جمرات را در طرف راست خود قرار بده و روی جمره نایست.»(7)
اگر جمره ستون مخصوصی بود، ایستادن روی آن معنی نداشت؛ چون کسی بالای ستون نمی ایستد. این نشان می دهد جمره آن قطعه زمینی است که محل اجتماع سنگ هاست، که باید بیرون آن ایستاد و رمی کرد؛ نه روی آن.
7 ـ مرحوم صاحب جواهر، از کسانی است که به سراغ معنای جمره رفته و
احتمالات متعدّدی درباره جمره ذکر می کند و عبارتش در پایان بحث نشان می دهد که انداختن سنگ در محل جمرات را کافی می داند. عبارت چنین است:
«ثمّ المراد من الجمرة البناء المخصوص، أو موضعه إن لم یکن، کما فی کشف اللثام، و سمّی بذلک لرمیه بالحجار الصغار المسمّاة بالجمار، أو من الجمرة بمعنی اجتماع القبیلة لاجتماع الحصی عندها... و فی الدروس: إنّها اسم لموضع الرمی و هو البناء، أو موضعه، ممّا یجتمع من الحصی، و قیل: هی مجتمع الحصی لا السائل منه و صرح علیّ بن بابویه بأنّه الأرض، و لایخفی علیک ما فیه من الإجمال، و فی المدارک بعد حکایة ذلک عنها قال: «و ینبغی القطع باعتبار إصابة البناء مع وجوده، لأنّه المعروف الآن من لفظ الجمرة، و لعدم تیقّن الخروج من العهدة بدونه، امّا مع زواله فالظاهر الاکتفاء بإصابة موضعه» و الیه یرجع ما سمعته من الدروس و کشف اللثام إلاّ أنّه لاتقیید فی الأول بالزوال، و لعله الوجه لاستبعاد توقّف الصدق علیه».
«منظور از جمره، بنای مخصوص (ستون)، یا محلّ آن است، در صورتی که آن بنای مخصوص وجود نداشته باشد، همان گونه که در کشف اللثام آمده است. و از این جهت جمره نامیده شده که با سنگ های کوچک، که نامش «جمار» است رمی می شود، یا از جمره به معنای اجتماع قبیله گرفته شده، چون محلّ اجتماع سنگ هاست... و در کتاب «دروس» آمده است که «جمره» اسم است برای محلّ رمی، که همان بنای مخصوص یا محلّ آن است؛ یعنی همان جایی که سنگ ریزه ها جمع می شود. و بعضی گفته اند: «جمره» به معنای محلّ اجتماع سنگریزه است، نه محلّی که سنگریزه ها جریان پیدا می کند. و مرحوم «صدوق» تصریح کرده که جمره همان زمین است، و کلام او خالی از اجمال نیست. و در کتاب «مدارک» بعد از نقلِ این مطلب از صدوق، می گوید: سزاوار است یقین داشته باشیم به لزوم اصابت سنگ به آن بنای مخصوص، در صورتی که بنا وجود داشته باشد؛ زیرا آنچه امروز به عنوان جمره معروف است، همان بنا است، به علاوه یقین به ادای تکلیف بدون آن حاصل نمی شود، امّا اگر این بنا از بین برود ظاهر این است که اصابت سنگ به محلّ آن کافی است.»
مرحوم صاحب جواهر بعد از نقل این عبارات می فرماید:
«آنچه از دروس و کشف اللثام نقل شد، به همان مطلبی که مدارک گفته برمی گردد، ولی شهید در دروس مقیّد به زوال نکرده (یعنی اصابت به ستون ها و زمین هردو را کافی می داند، حتّی اگر ستون ها وجود داشته باشد) صاحب جواهر سپس می گوید:
شاید صحیح همین باشد؛ زیرا بعید است که صدق جمره مشروط به وجود ستون ها باشد (بنابراین هر دو کافی است).(8)
از سخنان پربار مرحوم صاحب جواهر چند نکته به خوبی استفاده می شود:
الف) خود ایشان تمایل به این دارد که اصابت به ستون ها و زمین، هر دو کافی است، و این سخن با مقصود ما که همان کفایت انداختن سنگ در حوضچه اطراف ستون هاست موافق است.
ب) از کلامی که از صاحب مدارک نقل کرده، معلوم می شود که ایشان برای اصابت سنگ به ستون ها، به دو چیز تمسّک جسته است؛ نخست اصل اشتغال و احتیاط، و دیگر اینکه در زمان ایشان معروف از لفظ جمره همان ستون بوده است، ولی هیچ یک از این دو دلیل قانع کننده نیست؛ زیرا وجود ستون ها در عصر ایشان، دلیل بر این نیست که در عصر معصومین علیهم السلام نیز وجود داشته است و قاعده احتیاط در اینجا ایجاب می کند که هم ستون را رمی کند و هم در محلّ سنگریزه ها بیفتد. بنابراین، سنگ های زیادی که به ستون می خورد و به بیرون پرتاب می شود کافی نیست و این مشکل عظیم دیگری برای حجاج فراهم می کند که اصابت به هر دو محل را رعایت کنند، به علاوه رجوع به اصل احتیاط هنگامی است که دلیلی بر وجوب رمی به محل سنگریزه ها نداشته باشیم، در حالی که دلیل کافی داریم؛ زیرا هیچ گونه دلیلی بر اینکه «منظور از رمی جمرات ستون هاست» در دست نداریم، بلکه شواهدِ روشن نشان می دهد که در اعصار پیشین ستونی وجود نداشته و تنها همان محلّی بوده که سنگریزه ها روی آن انباشته می شدند.
عبارات گروهی از فقهای اهل سنت در معنای جمره
تعبیرات برخی از فقهای اهل سنت نیز گواه بر این است که در عصر آنها ستونی وجود نداشته و جمره همان قطعه زمینی بوده است که سنگ ها را بر آن پرتاب می کردند:
1 ـ شافعی یکی از امامان چهارگانه اهل سنّت می گوید:
«فإنْ رمی بحصاة فأصابت إنساناً أو محملاً ثمّ استنت حتّی أصابت موضع الحصا من الجمرة أجزأت عنه».
«اگر به هنگام رمی، سنگی پرتاب کند و به انسان یا محملی برخورد نماید، سپس بغلتد تا به محلّ سنگریزه ها از جمره اصابت کند، کافی است !»(9)
در اینجا به روشنی می بینیم که او مسأله غلتیدن سنگ به روی زمین و اصابت آن به محلّ سنگریزه ها را مطرح می کند و همان را کافی می داند و این دلیل بر آن است که ستونی در کار نبوده است.
2 ـ مالک، یکی دیگر از پیشوایان معروف اهل سنّت، در این زمینه چنین می گوید:
«و إن وقعت فی موضع حصی الجمرة و إنْ لم تبلغ الرأس أجزأ».
«هرگاه سنگ در محل سنگ ریزه های جمره بیفتد، هرچند به بالای آن نرسد (به بالای سنگریزه ها نرسد) کافی است.»(10)
روشن است که منظور از «رأس» همان «رأس الحصی» و بالای سنگریزه هاست.
3 ـ محیی الدین نَوَوی، از فقهای عامّه، در کتاب «روضة الطالبین» می گوید:
«و لا یشترط کون الرامی خارج الجمرة، فلو وقف فی الطرف و رمی إلی الطرف الآخر جاز».
«شرط نیست که رمی کننده بیرون از جمره بایستد، بلکه اگر در یک طرف جمره بایستد و به طرف دیگر رمی کند کافی است.»(11)
این تعبیر به خوبی نشان می دهد که جمره دایره ای است که سنگ ها را بر آن می اندازند و او لازم نمی داند که انسان در بیرون این دایره بایستد، بلکه اگر در یک طرف دایره بایستد و به طرف دیگر دایره سنگ بزند کافی است.
4 ـ نامبرده در کتاب دیگرش «المجموع» می گوید:
«و المراد (مِن الجمرة) مجتمع الحصا فی موضعه المعروف و هو الذی کان فی زمان رسول اللّه صلی الله علیه و آله ... و لو نحی الحصا من موضعه الشرعی و رمی الی «نفس الأرض» اجزأ، لأنّه رمی فی موضع الرمی. هذا الّذی ذکرته هو المشهور و هو الصواب».
«مراد از جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه هاست در همان محل معروف و این همان چیزی است که در زمان رسول اللّه صلی الله علیه و آله بوده است (دقّت کنید). سپس می افزاید: اگر سنگریزه ها را از آن محل کنار بزنند و سنگ را به آن زمین بیندازند کافی است؛ زیرا محلّ رمی «همان زمین» است، و این مطلبی را که من ذکر کردم در میان فقها مشهور است و حق نیز همین است.»(12)
این عبارت با صراحت کامل، جمره را همان قطعه زمین می داند و حتّی ادعای شهرت می کند و می گوید: در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز همین بوده است.
5 ـ شهاب الدین احمد بن ادریس، یکی دیگر از فقهای عامّه، می گوید:
«فإنْ رمی بحصاة... وقعت دون الجمرة و تدحرجت إلیها أجزأ».
«اگر سنگریزه ای بیندازد... و پایین تر از جمره بیفتد، ولی بغلتد و به جمره برسد کافی است !»(13)
6 ـ در کتاب «عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری» چنین آمده است:
«و الجمرة اسم لمجتمع الحصی، سمّیت بذلک لاجتماع الناس بها».
«جمره نام محلّ اجتماع سنگریزه هاست و به خاطر اجتماع مردم در نزد آن، به این اسم نامیده شده است.»(14)
این سخن نیز صراحت دارد که جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه هاست.
7 ـ در کتاب «الفقه علی المذاهب الأربعة» اینگونه آمده است:
«الحنابلة قالوا: و لو رمی حصاة و وقعت خارج المرمی ثمّ تدحرجت حتّی سقطت فیه أجزأته و کذا إن رماها فوقعت علی ثوب إنسان فسقطت فی المرمی».
«هرگاه سنگریزه ای پرتاب کند و در خارج محلّ رمی بیفتد، سپس بلغطد و به داخل محل رمی سقوط کند، کافی است. همچنین اگر رمی کند و بر لباس انسانی بیفتد و از آنجا در محلّ رمی سقوط کند، آن هم کافی است.»(15)
* * *
این فتاوی که نمونه های متعدّدی از آن ذکر شد، به قول معروف «ینادی بأعلی صوتها» (با صدای رسا) می گوید: جمره، به شکل ستون نبوده، بلکه همان گودالی بوده که سنگ ها را بر آن می انداخته اند.
در تعبیرات فقهای معروف؛ اعمّ از عامّه و خاصّه، تعبیر به «علی الجمرة» و «فیالجمرة» و «فیالمرمی» فراوان دیده می شود که نقل همه آنها به درازا می کشد و این تعبیرات مؤیّد خوبی است بر اینکه: جمره، به معنای ستونی که در اعصار متأخّر پیدا شده، نبوده است؛ بلکه همان قطعه زمینی بوده که سنگ بر آن می انداخته اند؛ زیرا تعبیربه «فیالجمرة» یا «علی الجمرة» تناسب باهمان قطعه زمین دارد؛ نه ستون ها (دقّت فرمایید).
دو یادآوری لازم
1 ـ به نظر می رسد بنای ستون فعلی در زمان قدمای اصحاب مطلقا وجود نداشته؛ زیرا عبارت «مبسوط»(16) به وضوح دلالت بر عدم وجود آن دارد. و کلامی که از یحیی بن سعید حلّی در «الجامع للشرائع» در دست داریم نیز به خوبی شهادت بر این معنی می دهد؛ زیرا می گوید: «و لا تقف علی الجمرة»؛ «روی جمره نایست.»(17)
به یقین اگر جمره ستونی بود، ایستادن روی آن مطلب مضحکی است، بلکه منظور این است که در یک طرف گودال، یا محلّ اجتماع سنگ ها نایست؛ زیرا بعضی از فقها عقیده داشته اند که می توان در یک گوشه آن ایستاد و گوشه دیگر را رمی کرد، ولی بعضی عقیده دارند این کار جایز نیست.
از کلام «مدارک» نیز استفاده می شود که اعتقاد قطعی و باور ایشان هم بر این بوده که ستون ها در زمان های گذشته وجود نداشته اند؛ زیرا می گوید:
«چون در زمان ما لفظ جمره به همین بنا گفته می شود، احتیاط ایجاب می کند که حجاج سنگ را به ستون ها بزنند.»(18)
و شاید او از اوّلین کسانی باشد که چنین فتوایی داده است.
در کلمات بعضی از فقهای عامّه، یا زیدی مذهب (البتّه فقهای متأخّر آنها) نیز اشاره ای به وجود ستون در زمان آنها شده است؛ از جمله امام احمد مرتضی، که از فقهای زیدی قرن نهم است، عبارتی دارد که نشان می دهد ستون در زمان او بوده؛ ولی جالب اینکه تصریح می کند بعضی از فقها گفته اند: زدن سنگ به ستون ها کافی نیست، باید به موضع جمره (محلّ سنگریزه ها) اصابت کند. عبارت او چنین است:
«فإنْ قصد إصابة البناء فقیل لایجزی، لأنّه لم یقصد المرمی، و المرمی هو القرار لا البناء المنصوب».
«هرگاه قصد کند که ریگ ها را به ستون بزند، بعضی گفته اند کافی نیست؛ چون قصد «محلّ رمی» نکرده، در حالی که محلّ رمی همان زمینی است که ستون ها بر آن قرار گرفته اند؛ نه بنایی که بر آن نصب شده است.»(19)
آری، در کلمات فقهای خاصّه و عامّه هرچه بیشتر کاوش می کنیم، بیشتر به این نتیجه می رسیم که محلّ رمی، آن قطعه زمین است و ستون را بعداً به عنوان یک علامت و نشانه ساخته اند.
* * *
2 ـ توجّه به این نکته نیز لازم است که جمعی از فقهای متأخّر، رمی محل را کافی دانسته اند؛ از جمله آنهاست مرحوم شهید اوّل در کتاب دروس. سخن ایشان چنین است:
«و الجمرة اسم لموضع الرّمیِ، و هو البناء أو موضعه ممّا یستجمع من الحصی، و قیل: هی مجتمع الحصی لا السائل منه، و صرّح علی بن بابویه بأنّه الأرض».(20)
دیگر مرحوم فاضل اصفهانی در کشف اللثام است، که در تفسیر «جمره» می گوید:
«و هی المیل المبنی، أو موضعه»
«جمره عبارت از ستونی است که بنا شده، یا محلّ آن ستون.»(21)
شهید ثانی در شرح لمعه نیز در تعریف جمره می گوید:
«و هی البناء المخصوص أو موضعه و ما حوله ممّا یجتمع من الحصی، کذا عرّفه المصنف فی الدروس، و قیل هی مجمع الحصی... و قیل هی الأرض».
«جمره همان بنای مخصوص یا محلّ و اطراف آن است که سنگریزه ها در آن جمع می شود، همان گونه که مرحوم شهید اوّل در دروس آن را تفسیر کرده است. بعضی نیز گفته اند: جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه هاست و بعضی گفته اند: همان قطعه زمین است.»(22)
در بحث های گذشته، در آخر کلام صاحب جواهر نیز خواندیم که این فقیه ماهر، تمایل به کفایت اصابت به هر یک از این دو (محل و بنا) پیدا کرده است.(23)
جمرات در کتب ارباب لغت
در متون معروف و مشهور لغت، برای جمره چهار معنی گفته اند:
1 ـ جمره در اصل به معنای اجتماع قبیله است و چون جمرات محلّ اجتماع سنگ هاست، آن را جمره نامیده اند.
2 ـ جمره به معنای سنگریزه است و چون جمرات محلّ سنگریزه است، به آن جمرات گفته اند.
3 ـ جمره از «جِمار» به معنای «به سرعت دور شدن» است؛ زیرا هنگامی که حضرت آدم علیه السلام ابلیس را در این محل یافت، او را به وسیله سنگ رمی کرد و شیطان به سرعت از آنجا دور شد.
4 ـ جمره به معنای قطعه سوزانی از آتش است (شاید اشاره به قطعه های کوچکی است که گاهی از میان شعله آتش پرتاب می شود و شبیه سنگریزه است).
در اینجا بخشی از کلمات لغویّین را از نظر خوانندگان عزیز می گذرانیم:
الف : در «مصباح المنیر» (نوشته فیّومی متوفّای 770) می خوانیم:
«کلّ شیء جمعته فقد جمّرته، و منه الجمرة و هی مجتمع الحصی بمنی، فکلّ کومة من الحصی جمرة و الجمع جمرات».
«هر چیزی که آن را جمع کنی، نام جمره دارد و جمره معروف، همان محلّ جمع سنگریزه ها در منا است و هر توده ای از سنگریزه «جمره» نامیده می شود و جمع آن جمرات است.»
ب : مرحوم طریحی (متوفّای سال 1087) در «مجمع البحرین» می نویسد:
«و الجمرات مجتمع الحصی بمنی، فکلّ کومة من الحصی جمرة و الجمع جمرات و جمرات منی ثلاث».
«جمرات محلّ اجتماع سنگریزه ها در منا است. هر توده ای از سنگریزه، جمره ای است و جمع آن جمرات است و جمرات منا سه عدد است.»
ج : ابن منظور (متوفّای سال 711) در «لسان العرب» می نویسد:
«و الجمرة اجتماع القبیلة الواحدة... و من هذا قیل لمواضع الجمار الّتی ترمی بمنی جمرات، لأنّ کلّ مجمع حصی منها جمرة، و هی ثلاث جمرات».
«جمره به معنای اجتماع یک قبیله است و به همین جهت به محلّ اجتماع سنگ هایی که در منا پرتاب می شود، جمرات گفته شده، چون هر توده سنگریزه ای از آن، جمره ای است و آنها سه عدد هستند.»
د : ابن اثیر (متوفّای سال 606) در «نهایه» می گوید:
«الجمار هی الأحجار الصغار و منه سمّیت جمار الحجّ للحصی التی یرمی بها و أمّا موضع الجمار بمنی فسمّی جمرة لأنّها ترمی بالجمار و قیل لأنّها مجمع الحصی، الّتی یرمی بها».
«جمار سنگ های کوچک است و به همین جهت به سنگریزه هایی که در رمی در حج استفاده می شود «جمار» گفته اند و امّا محلّ سنگریزه ها را در منا به این جهت «جمره» می گویند که سنگریزه (جمار) بر آن می اندازند. بعضی گفته اند به خاطر آن است که محلّ جمع شدن سنگریزه هاست.»
ه : زبیدی (متوفّای سال 1205) در «تاج العروس فی شرح القاموس» می گوید:
«و جمار المناسک و جمراتها الحصیات الّتی یرمی بها فی مکّة... و موضع الجمار بمنی سمّی جمرة لأنّها ترمی بالجمار، و قیل لأنّها مجمع الحصی».
«جمار مناسک و جمرات سنگ هایی است که در مکّه رمی می شود... و محلّ سنگریزه ها در منا را جمره گفته اند؛ چون با «جمار» (سنگریزه) رمی می شود و بعضی گفته اند: به خاطر این است که محلّ جمع سنگریزه هاست.»
از مجموع کلمات فوق و تعبیرات گروه دیگری از ارباب لغت، استفاده می شود که «جمرات» را از این جهت جمرات گفته اند که محلّ اجتماع سنگریزه ها بوده است و یا از این جهت که «جمار» (سنگریزه) در آنجا انباشته می شده، و همان گونه که می بینیم آنها جمره را به معنای «ستون» نگرفته اند، بلکه به معنای زمینی که سنگریزه ها در آن جمع می شود، می دانند.
این سخنان علاوه بر اینکه نشان می دهد در عصر بسیاری از آنها هنوز ستونی ساخته نشده بوده، وجه تسمیه جمرات و ریشه لغوی آن را، مسأله اجتماع سنگریزه ها مطرح می کند.
این نکته نیز گفتنی است که به یقین جمرات جزو الفاظی نیست که دارای حقیقت شرعیّه یا متشرّعه بوده باشد. بنابراین، باید در فهم معنای آن به کتب لغت مراجعه کرد و اطلاق آن بر محل های سه گانه؛ از قبیل اطلاق کلّی بر فرد است و کم کم این واژه برای آن اماکن «علم» شده است.
این ستون ها از چه زمانی ساخته شده است؟
این سؤال مهمّی است که کمتر کسی به جواب آن پرداخته و شاید نتوان پاسخ دقیقی برای آن یافت؛ ولی قرائن فراوانی که از کلمات فقهای خاصّه و عامّه و همچنین از سخنان ارباب لغت استفاده می شود، نشان می دهد که این ستون ها در عصر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام و قدمای اصحاب وجود نداشته و در اعصار بعد به وجود آمده است، و ساختن آنها به احتمال قوی برای این بوده که نشانه و علامتی بر آن محل باشد، امّا به تدریج تصوّر بر این شده که باید ستون ها را رمی کنند و با گذشت زمان این پندار تقویت شده است.
ولی همان گونه که در بحث های پیشین دیدیم، در کلمات بسیاری از فقها آمده است که رمی باید به آن زمین باشد و در این اواخر بعضی به تخییر میان رمی ستون و رمی زمین قائل شده اند و کم کم بعضی ستون را متعین دانسته اند !
* * *
گواهی روایات
روایات رمی جمرات در کتاب «وسائل الشیعه» در دو قسمت نقل شده است:
نخست در ابواب «رمی جمره عقبه» است، که در ضمن هفده باب روایات زیادی درباره احکام جمرات ذکر شده است؛ ولی در هیچ یک از آنها تفسیر و توضیحی درباره جمره و اینکه: جمره ستون است یا محلّ اجتماع سنگریزه ها؟ دیده نمی شود.
و آنگاه، بعد از ابواب ذبح و تقصیر، بار دیگر با عنوان «أبواب العود إلی منی ورمی الجمار...»، احادیث فراوان دیگری، طی هفت باب، درباره رمی هر سه جمره با عنوان «اعمال روز یازدهم و دوازدهم ذیحجه» بیان فرموده، که در هیچ یک از این روایات نیز سخنی درباره تفسیر جمرات دیده نمی شود.
ولی با بررسی دقیقی که در مجموع این ابواب بیست و چهارگانه به عمل آمد، در روایات متعدّدی اشارات پرمعنایی دیده می شود که نظر ما را تأیید می کند و نشان می دهد جمره همان محلّ سنگریزه هاست.
به هفت روایت زیر توجّه کنید:
1 ـ در حدیث معتبری از معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام می خوانیم که فرمود:
«فَإِنْ رَمَیْتَ بِحَصَاةٍ فَوَقَعَتْ فِی مَحْمِلٍ فَأَعِدْ مَکَانَهَا وَ إِنْ أَصَابَتْ إِنْسَاناً أَوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الْجِمَارِ أَجْزَأَکَ».
«اگر سنگریزه ای پرتاب کردی و در محملی افتاد، یکی دیگر به جای آن رمی کن. و اگر به بدن انسان و یا شتری خورد، سپس روی جمرات افتاد، کفایت می کند.»(24)
تعبیر به «علی الجمار» نشان می دهد که جمره همان قطعه زمینی است که محلّ سنگ هاست؛ که سنگ ها روی آن می افتد، در ضمن توجّه داشته باشید که بسیاری از ارباب لغت «جمار» را به معنای سنگ های ریز تفسیر کرده اند؛ از جمله:
ابن اثیر در «نهایه» می گوید «الجمار هی الأحجار الصغار».
و فیّومی در «مصباح المنیر» می گوید: «و الجمار هی الحجارة».
همچنین ابن منظور در «لسان العرب» می گوید: «الجمرات و الجمار الحصیات الّتی ترمی بها فی مکّة».
بنابراین، افتادن سنگ بر جمار؛ یعنی افتادن روی سنگریزه ها و همین امر طبق روایت بالا کفایت می کند.
افزون بر این، سنگی که به بدن انسانی یا شتری بخورد، در برگشت، چنان قوّتی ندارد که به ستون ها اصابت کند (اگر به فرض آنجا ستونی باشد)، حدّاکثر آن است که روی سنگریزه ها می افتد.
2 ـ در حدیث بزنطی (احمدبن محمّدبن ابی نصر) از ابوالحسن (علی بن موسی الرضا علیه السلام ) می خوانیم:
«وَ اجْعَلْهُنَّ عَلَی یَمِینِکَ کُلَّهُنَّ وَ لا تَرْمِ عَلَی الْجَمْرَةِ».
«تمام جمرات را هنگام رمی در طرف راست خود قرار بده و به هنگام رمی روی جمره نایست.»(25)
این حدیث به خوبی نشان می دهد که جمره همان محلّ سنگریزه هاست؛ زیرا بعضی روی یک طرف آن می ایستادند و طرف دیگر را رمی می کردند. امام علیه السلام از این کار نهی می کند وگرنه کسی روی ستون به هنگام رمی جمره نمی ایستد.
در کلمات فقهای عامّه، در بحث گذشته نیز به این معنی برخورد کردیم که بعضی از آن ها می گویند: ایستادن روی جمره جایز نیست.
3 ـ در حدیث معتبر دیگری از معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام می خوانیم که فرمود:
«خُذْ حَصَی الْجِمَارِ ثُمَّ ائْتِ الْجَمْرَةَ الْقُصْوَی الَّتِی عِنْدَ الْعَقَبَةِ فَارْمِهَا مِنْ قِبَلِ وَجْهِهَا وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا».
«سنگریزه های جمرات را برگیر و به سراغ آخرین آنها که در نزد عقبه (گردنه) واقع است بیا و آن را از طرف مقابل رمی کن، نه از طرف بالا.»(26)
این تعبیر و تعبیرات فقها نشان می دهد جمره عقبه قطعه زمینی بوده است که یک طرف آن بلند و طرف دیگرش پایین بوده و به تعبیر دیگر، یک طرف آن وادی (درّه) و طرف دیگرش تپّه بوده است. دستور داده شده آن را از طرف وادی، که در واقع پشت به مکه بوده، رمی کنند، نه از طرف تپّه؛ (زیرا از روایات دیگری استفاده می شود که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله چنین کرد).
و اگر جمره به معنای ستون باشد، جمله «وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا» نامفهوم خواهد بود زیرا کسی برای رمی، بالای ستون نمی رود.
4 ـ در کتاب فقه الرضا آمده است:
«وَ إِنْ رَمَیْتَ وَ دَفَعْتَ فِی مَحْمِلٍ وَ انْحَدَرَتْ مِنْهُ إِلَی الاْءَرْضِ أَجْزَأَتْ عَنْکَ»
هرگاه رمی کردی و در محمل افتاد و از آنجا به روی زمین غلتید، کافی است.»
و در نسخه دیگری آمده است:
«إِنْ أَصَابَ إِنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الاْءَرْضِ أَجْزَأَهُ».
«هرگاه به انسان یا شتری که در آنجاست اصابت کند، سپس بر زمین افتد (و در مرمی قرار گیرد) کفایت می کند.»(27)
پرواضح است که مراد از این عبارت، غلتیدن و افتادن در زمین محلّ رمی است. بنابراین، اشکال مرحوم صاحب جواهر که می گوید: «حدیث مبهم است»، موجّه به نظر نمی رسد.
5 ـ در حدیث دیگری در فقه الرضا، درباره چگونگی رمی جمره عقبه چنین آمده است:
«وَ تَرْمِی مِنْ قِبَلِ وَجْهِهَا وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا...».
آن را از طرف مقابل رمی کن، و از طرف بالای جمره رمی مکن !»(28)
اگر جمره به معنای ستون باشد، معنی ندارد کسی روی آن برود و آن را رمی کند، بلکه به قرینه اینکه می گوید: «از روبرو رمی کن، نه از بالا» مفهومش این است که: این قطعه زمین ـ همان گونه که گفتیم ـ در یک سراشیبی بوده و مستحب این است که از طرف پایین آن را رمی کنند نه از بالا، همانگونه که از فعل پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است.
* * *
پرسـش : شاید منظور این است که قسمت بالای ستون را نزن، بلکه پایین آن را رمی کن، چه می گویید؟
پاسـخ : اوّلاً: اگر منظور این بود، باید تعبیر چنین باشد: «و لا ترم أعلاها» نه «و لا ترم من أعلاها» (دقّت فرمایید).
ثانیاً: تقابل در میان «ترمی من قبل وجهها» و «وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا» دلیل آشکاری است بر اینکه منظور آن قطعه زمینی بوده، از یک طرف پایین بوده و از طرف دیگر بالا؛ یعنی از طرف پایین (از طرف وادی) رمی کن، نه از طرف بلندی.
و فقه الرضا خواه حدیث باشد یا فتوی، شاهد خوبی بر این مدّعاست.
6 ـ در کتاب «دعائم الاسلام» از امام صادق علیه السلام شبیه به همین معنی آمده که فرمود:
«وَ تَرْمِی مِنْ أَعْلَی الْوَادِی... وَ تَجْعَلُ الْجَمَرَةَ عَنْ یَمِینِکَ».
«از قسمت بلند درّه رمی کنید و از بالای جمره رمی نکنید.»(29)
این تعبیر نیز نشان می دهد که جمره همان قطعه زمین است که یک طرف آن بلندتر بوده، و در این روایت نهی شده است که از آن طرف رمی کنند، وگرنه کسی روی ستون برای رمی نمی ایستد.
7 ـ در سنن بیهقی از عبداللّه بن یزید نقل می کند و می گوید: با عبداللّه بن مسعود بودم، هنگامی که به جمره عقبه رسید، از سمت پایین آن را رمی کرد، به او گفتم:
«النّاس یرمونها مِن فوقها»؛ «مردم از بالا آن را رمی می کنند !»
او گفت سوگند به خداوند یکتا، این جای کسی است که سوره بقره بر او نازل شد.(30)
یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله از طرف پایین آن را رمی می کرد و در سمت بالای جمره نایستاد.
در اینجا حدیثی وجود دارد که ممکن است تصوّر شود اشاره بر وجود ستون برای جمرات می کند.
«عَنْ أَبِی غَسَّانَ حُمَیْدِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَمْیِ الْجِمَارِ عَلَی غَیْرِ طَهُورٍ، قَالَ : الْجِمَارُ عِنْدَنَا مِثْلُ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ حِیطَانٌ إِنْ طُفْتَ بَیْنَهُمَا عَلَی غَیْرِ طَهُورٍ، لَمْ یَضُرَّکَ وَ الطُّهْرُ أَحَبُّ إِلَیَّ فَلا تَدَعْهُ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ».
«ابو غسّان حمید بن مسعود می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدیم: آیا می توان رمی جمرات را بدون وضو انجام داد؟ امام فرمود: جمرات در نزد ما مانند صفا و مروه حیطانی بیش نیست، اگر بدون وضو سعی صفا و مروه کنی ضرری ندارد (اگر جمرات را هم بدون وضو رمی کنی مانعی ندارد) امّا با وضو بودن نزد من بهتر است، تا می توانی آن را ترک نکن.»(31)
بعضی ازفقهای متأخّرتصوّرکرده اندحیطان (جمع حائط به معنای دیوار)نشان می دهد که در آنجا دیواری وجود داشته و این دیوار احتمالاً همان ستون های جمرات بوده است.
ولی این استدلال از چند جهت قابل مناقشه است؛ زیرا:
اوّلاً: سند حدیث ضعیف است؛ زیرا حمید بن مسعود از مجاهیل است. بنابراین، با حدیث مزبور، که خبر واحد ضعیفی است، نمی توان چیزی را اثبات کرد، در حالی که روایات سابق،متضافربودند؛به علاوه درمیان آنها حدیث صحیح و معتبر نیز وجود داشت.
ثانیاً: از نظر دلالت هم اگر برخلاف مطلوب آنها دلالت نکند، بر وفق مطلوب نیست؛ زیرا:
1 ـ «حیطان» جمع «حائط» به معنای دیواری است که دور چیزی را می گیرد و این کلمه از ماده «حوط» و «احاطه» گرفته شده است. لذا به باغ های محصوری که اطراف آن را دیوار کشیده اند «حائط» می گویند.
ابن منظور در «لسان العرب» می گوید «و الحائط : الجدار لاِءَنَّهُ یحوط ما فیه، و الجمع حیطان». «حائط» به معنای دیوار است؛ زیرا آنچه را در وسط آن قرار دارد، احاطه می کند و جمع آن حیطان است.
جالب اینکه معنی اصلی «حوط» حفظ و نگهداری چیزی است و به دیوارهایی که گرداگرد چیزی را می گیرد حائط گفته اند؛ زیرا آن را حفظ می کند.
بنابراین، معنی ندارد که به ستونی شبیه ستون فعلی جمرات، حائط بگویند، و اگر دیواری در آنجا بوده، دیواری شبیه دیوار حوضچه فعلی جمرات بوده که اطراف آن قطعه زمین مخصوص کشیده شده است، و ارتباطی به ستون ندارد (دقّت بفرمایید).
2 ـ تشبیه به صفا و مروه معنی خاصّی را در اینجا القا می کند؛ زیرا صفا و مروه دو کوه است؛ یکی کوچک و دیگری کمی بلندتر و در آنجا دیواری وجود نداشته است. وانگهی دیوار بودن چه ارتباطی به مسأله وضو دارد، که می فرماید این هر دو (صفا ومروه و جمرات) حیطان هستند و نیازی به وضو ندارد.
تصوّر ما این است که منظور از حدیث بالا این است که: صفا و مروه یک محوّطه معمولی است؛ مانند جمرات و حکم خانه کعبه و مسجدالحرام را ندارد، که برای انجام طواف، وضو گرفتن واجب باشد و برای دخول در مسجد مستحب باشد.
بنابراین حدیث مزبور هیچ گونه دلالتی بر وجود ستون در جمرات ندارد، اگر دلالت بر خلاف نداشته باشد. به علاوه، همان گونه که گفته شد، حدیث مزبور حدیث ضعیفی است که چیزی را ثابت نمی کند.
* * *
نتیجه بحث روایی
گرچه در هیچ یک از روایاتی که در بالا آوردیم، سخنی ازماهیّت «جمره» به میان نیامده بود، لیکن از تعبیرات موجود در آنها می توان اطمینان یافت که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام چیزی جز محلّ اجتماع سنگریزه ها در آن قطعه زمین معیّن از منا وجود نداشته و در زمان فقهای پیشین خاصّه و عامّه نیز وضع به همین منوال بوده است.
و به تعبیر دیگر، ستونی به نام جمره در منا نبوده که به آن سنگ بزنند؛ بلکه حجاج سنگ ها را به همان محلّی که امروز به صورت حوضچه هایی در اطراف جمرات بنا شده است، پرتاب می کردند.
نکته:
از تواریخ معروف؛ مانند تاریخ «مروج الذهب» مسعودی و «تاریخ کامل» ابن اثیر استفاده می شود که در عصر جاهلیّت، قبر بعضی از افراد منفور و خیانتکار را رجم می کردند.
مسعودی در مروج الذهب می گوید: هنگامی که «ابرهه» همراه لشکر فیل برای خراب کردن کعبه آمد، نخست به «طائف» رفت.
قبیله «بنی ثقیف» شخصی به نام «ابورغال» را همراه او فرستادند تا راه آسان به سوی مکّه را به او نشان دهد. ابورغال در اثنای طریق، در محلّی به نام «مغمّس» (میان طائف و مکه) از دنیا رفت و او را در همان محلّ دفن کردند و بعد از آن، عرب «قبر او را (همه ساله) به خاطر خیانتش سنگسار می کرد». حتّی این کار به صورت ضرب المثل درآمد چنان که یکی از شعرا، که با فرزدق مخالف بوده، می گوید:
«إذا مات الفرزدق فارجموه کما ترمون قبر أبیرغال
«هنگامی که فرزدق از دنیا می رود (قبر) او را رجم کنید، همان گونه که قبر «ابورغال» را رمی می کنید.»
همان مورّخ در نقل دیگری می گوید:
بعضی گفته اند: ابورغال کسی بود که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله در مأموریّتی که از سوی آن حضرت در امر جمع آوری زکات پیدا کرده بود، خیانت کرد. قبیله اش (بنی ثقیف) او را کشتند و هر سال قبرش را رجم می کردند و در این زمینه این شاعر گفته است:
و ارجم قبره فی کلّ عام کرجم الناس قبر أبیرغال»(32)
این احتمال نیز وجود دارد که آنها دو نفر بودند؛ یکی در زمان «ابرهه» و دیگری در دوران حکومت اسلامی پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه.
«ابن اثیر» نیز در کتاب معروف «تاریخ کامل» داستان ابرهه و ابورغال را نقل کرده، بعد از ذکر مرگ او در محلّی به نام «مغمّس»، می گوید:
«فرجمت العرب قبره فهو القبر الّذی یُرجم».(33)
در سفینة البحار، در داستان ابولهب (واژه لهب) آمده است:
بعد از مرگ ابولهب جسد او سه روز گندیده به روی زمین بود. تا اینکه آن را در بعضی از ارتفاعات مکّه (سر راه عمره) زیر سنگی دفن کردند و بعد از نشر اسلام قبر او را سنگباران می کردند !
از این تعبیرات استفاده می شود که عرب، قبل و بعد از اسلام، قبور افراد منفور را رمی می کردند و ظاهراً آن را از رمی جمرات گرفته بودند و در این تواریخ نوشته نشده است که ستونی بر بالای قبور مزبور ساخته باشند و آن را «رمی» کنند.
اگر واقعاً در آن زمان در جمرات ستونی وجود داشت، مناسب بود که عرب به همان صورت تقلید کنند.
نمی خواهیم این مطلب را به عنوان دلیلی مطرح کنیم؛ بلکه تنها به صورت یک مؤیّد محسوب می شود.
* * *
نتیجه نهایی بحث
از مجموع بحث های گذشته چنین می توان نتیجه گرفت که:
1 ـ نه تنها دلیلی بر لزوم اصابت سنگریزه ها به ستون ها از نظر فقه اسلامی؛ اعم از فقه شیعه و اهل سنّت در دست نیست؛ بلکه کفایت رمی ستون ها اگر سنگریزه ها در دایره اطراف ستون ها نیفتد، محل تأمّل است. (دقّت شود).
آنچه مسلّم است کفایت انداختن سنگریزه ها در همان دایره اطراف ستون هاست.
2 ـ بنا بر آنچه در بالا آمد، حُجّاج محترم نباید به خود زحمت دهند و به استقبال خطرات مختلف بروند و ستون ها را رمی کنند، بلکه به راحتی می توانند هفت سنگ کوچک به دائره اطراف ستون ها پرتاب کنند و بی درنگ از محل دور شوند و راه را برای بقیّه بگشایند.
3 ـ اگر سنگ ها احیاناً به ستون ها بخورد و در پای آن بیفتد کافی است؛ ولی تحمّل این مشقّت لازم نیست.
4 ـ هرگاه از طبقه بالا رمی کنند و سنگ را به حوضچه هایی که در طبقه بالا قرار دارد پرتاب کنند، کافی است؛ زیرا حوضچه های بالا به صورت قیفی ساخته شده و سنگ ها را به حوضچه های پایین منتقل می کند.
5 ـ سزاوار است همه محقّقان اسلامی این مسأله را مورد بررسی قرار دهند و هرگاه علمای اعلام شیعه و بزرگان اهل سنّت، پس از بررسی لازم، بر این مسأله توافق کنند، یکی از مشکلات عظیم حج، که سبب ازدحام شده و بارها موجب از بین رفتن و یا مجروح شدن گروه زیادی از حجاج عزیز گردیده است، ان شاء اللّه حل خواهد شد، در عین اینکه عملشان هماهنگ با اعمال رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمّه هدی علیهم السلام خواهد بود.
حوزه علمیّه قم
ربیع الاوّل 1423 ـ خرداد 1381
پی نوشتها:
________________________________________
1 . غنیه، قسم الفروع، ص 189
2 . سَنَن (بر وزن بدن) به معنای «طریق» است و «امض علی سَنَنک»؛ یعنی به راه خود ادامه بده. بنابراین، معنای جمله چنین می شود: سنگریزه به زمین افتاد و به راه خود ادامه داد و در جمره افتاد.
3 . منتهی، ج2، ص731، چاپ قدیم.
4 . مستدرک الوسائل، ج10، ابواب رمی جمرة العقبة، باب 6، حدیث 1
5 . تذکره، ج8، ص221
6 . مبسوط، ج1، صص369 و 370
7 . الجامع للشرائع، ص210
8 . جواهر الکلام، ج19، صص106، 107
9 . کتاب الأم، ج2، ص213، نشر مکتبة الکلیات الازهریة، چاپ اوّل، 1381
10 . المدونة الکبری، ج1، ص325، دارالفکر، 1411
11 . روضة الطالبین، ج3، ص115، چاپ سوّم، 1412
12 . المجموع، ج8، ص175، مکتبة الارشاد، جدّه.
13 . الذخیره، ج3، ص276
14 . عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، ج10، ص90
15 . الفقه علی المذاهب الأربعه، ج1، ص667
16 . مبسوط، ج1، صص369 و 370
17 . الجامع للشرائع، ص210
18 . مدارک، ج8، ص9
19 . شرح الازهار، ج2، ص122
20 . دروس، ج1، ص428، چاپ جدید.
21 . کشف اللثام، ج6، ص114
22 . شرح لمعه، ج2، ص282
23 . جواهر الکلام، ج19، ص106
24 . وسائل الشیعه، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب6، ح1
25 . وسائل الشیعه، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 10، ح3
26 . وسائل الشیعه، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب3، ح1
27 . المستدرک، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 6، ح1 ـ در مصدر آمده: و إن رمیت و دفعت.
28 . المستدرک، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه،باب 3، ح1
29 . المستدرک، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب3، ح2
30 . بیهقی، السنن الکبری، ج5، ص129
31 . وسائل الشیعه، ابواب رمی جمرة العقبه، باب2، ح5
32. مروج الذهب، ج2، ص78 ـ ذکر الیمن ملوکها ـ
از مشکلات مهم حاجیان در سفر حج، رمی جمره عقبه، در صبح روز دهم ذی حجّه است که صدها هزار حاجی، به خصوص شیعیان ـ که بر اساس فتاوای مراجع عظام تقلید باید با چشم خود نظاره گر اصابت سنگ به ستون جمره باشند ـ یکباره به آن سو حرکت می کنند و با مشکل ازدحام جمیعت روبرو می گردند و ناگزیر می شوند جمعیت را بشکافند و تا نزدیکی جمره پیش روند و اقدام به رمی نمایند که این خود دشواری های فراوانی را به وجود می آورد.
چاره اندیشی این معضل حج، سال هاست که مورد توجّه محافل علمی و حوزوی و حتّی مسؤولان اجرایی دو کشور ایران و عربستان قرار گرفته ولی تاکنون راه حلّ عملی برای آن ارائه نشده است. اخیرا حضرت آیة اللّه آقای ناصر مکارم شیرازی دامت برکاته فتوایی در این رابطه صادر نموده و نیز در رساله ای با استناد به روایات و اقوال فقها به این نتیجه رسیده اند که: «اصابت در رمی شرط نیست».
ضمن تشکّر از معظّم له که رساله مذکور را جهت نشر در اختیار فصلنامه «میقات حجّ» قرار داده اند، از دانشمندان و فرهیختگان انتظار داریم آن را با دقّت ملاحظه و دیدگاه های خود را برای فصلنامه ارسال نمایند. امید آنکه بتوان برای حلّ معضلات و مشکلات حاجیان چاره اندیشی نمود.
«میقات حجّ»
راه حلّ یکی از مشکلات مهمّ حج
یکی از مشکلات مهمّ حجّاج، مسأله رمی جمرات است؛ به خصوص در روز عید قربان، که همه برای رمی «جمره عقبه» هجوم می آورند و در بسیاری از سال ها ضایعات جانیِ بسیاری رخ داده و عدّه زیادی در اطراف جمرات مجروح، یا کشته شده اند و بسیاری از اوقات سر و صورت ها یا چشم ها آسیب دیده است !
بیشتر این ضایعات به خاطر آن است که تصوّر عموم، به دنبال فتاوی، بر این می باشد که در رمی جمرات واجب است سنگ ها به آن ستون مخصوص اصابت کند، حال آن که دلیل روشنی بر این امر وجود ندارد؛ بلکه دلایلی بر خلاف آن داریم که نشان می دهد همین اندازه که سنگ ها به سوی جمره پرتاب شود و در همان دایره ای که محلّ اجتماع سنگ هاست بیفتد، کافی است. در واقع «جمره» همان «محلّ اجتماع سنگریزه»هاست؛ نه آن «ستون»ها !
این رساله به این منظور تنظیم شده است که دلایل علمیِ این مسأله روشن شود و در معرض ملاحظه اندیشمندان اسلام قرار گیرد و بدانیم که این ستون ها نه در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله وجود داشته و نه در اعصار ائمه علیهم السلام ؛ بلکه نشانه هایی است که بعداً برای محلّ جمرات گذاشته شده است، و گاه چراغی بر بالای آن نصب می شد، برای آن ها که به حکم ضرورت در شب رمی می کردند.
از همه عزیزان خواننده خواهش می کنیم تا تمام این رساله را با دقّت مطالعه نکرده اند، قضاوتی نکنند.
جمره چیست؟
اصل وجوب رمی جمرات، به عنوان یکی از مناسک حج، از مسلّمات و ضروریات اسلام است و همه علمای اسلام بر این اتّفاق نظر دارند.
امّا مسأله مهم در باب رمی جمرات این است که بدانیم جمره چیست، که باید سنگ ها را به سوی آن پرتاب کرد؟ آیا جمره همین ستون هاست که امروز به آن سنگ می زنند؟ یا آن قطعه زمینی است که اطراف ستون ها قرار دارد؟ یا هر دو ؟ یعنی سنگ به سوی هر کدام پرتاب شود کافی است.
بسیاری از فقها از شرح این مطلب سکوت کرده اند، ولی گروهی از آنها تعبیراتی دارند که به خوبی نشان می دهد «جمره» همان زمین اطراف ستون هاست؛ همان قطعه زمینی که سنگریزه ها به هنگام رمی در آن جمع می شود.
درکتب ارباب لغت وروایات معصومین علیهم السلام نیزاشارات گویایی براین امر وجود دارد.
بلکه قراین نشان می دهد که در عصر رسول اللّه صلی الله علیه و آله و در ایّام ائمّه معصوم علیهم السلام ستونی در محلّ جمرات وجود نداشته و حاجیان سنگ های خود را بر آن قطعه زمین می انداختند و سنگ ها روی هم انباشته می شد و بدین جهت آن را جمره؛ یعنی «مجتمع الحصی» (= محل جمع شدن سنگریزه ها) گفته اند.
برای پی بردن به این حقیقت، نخست به سراغ عبارات فقهای شیعه و اهل سنّت می رویم، بعد کلمات ارباب لغت و سپس روایات اسلامی را بررسی می کنیم:
عبارات گروهی از فقهای شیعه در معنای جمره
همان گونه که پیشتر اشاره شد، بسیاری از فقها در توضیح معنای جمره سکوت اختیار کرده اند؛ ولی گروهی از آن ها تعبیراتی دارند که نشان می دهد جمره همان قطعه زمین اطراف ستون هاست.
در اینجا قول چهارده کتاب از فقهای معروف (هفت کتاب از فقهای شیعه و هفت کتاب از فقهای اهل سنّت) را می آوریم که نشان می دهد جمره در عصر آنها به همان قطعه زمین اطلاق می شده است، که سنگ بر آن می انداختند:
1 ـ مرحوم سید ابوالمکارم ابن زهره در کتاب «غُنیه» چنین می گوید:
«وإذا رمی حصاة فوقعت فی محمل أو علی ظهر بعیر، ثمّ سقطت علی الأرض أجزأت... کلّ ذلک بدلیل الإجماع المشار إلیه».
هنگامی که سنگی بیندازد و آن سنگ در محمل یا روی پشت شتر بیفتد، سپس روی زمین (جمره) قرار بگیرد، کافی است... تمام اینها به دلیل اجماعی است که قبلاً اشاره کرده ایم !»(1)
2 ـ مرحوم علاّمه حلّی، در کتاب «منتهی» می فرماید:
«إذا رمی بحصاة فوقع علی الأرض ثمّ مرّت علی سَنَنها(2) أو أصابت شیئاً صلباً کالمحمل و شبهه ثمّ وقعت فی المرمی بعد ذلک أجزأه، لأنّ وقوعها فی المرمی بفعله و رمیه»
«هنگامی که سنگریزه ای بیندازد و روی زمین بیفتد و سپس بغلتد، یا به چیز محکمی مانند محمل یا شبه آن بخورد، سپس در داخل محلّ رمی بیفتد، کافی است؛ زیرا افتادن در محلّ رمی، با فعل او و به وسیله او بوده است.»(3)
این تعبیر نشان می دهد که محلّ رمی کمی گود بوده و اگر سنگ نزدیک آن می افتاده و غلط می خورده و در آن محل می افتاد، کفایت می کرده است. این دلیل بر آن است که ستونی در آنجا به عنوان «مرمی» (محلّ رمی) وجود نداشته است.
3 ـ در کتاب فقه الرضا چنین آمده است:
«فَإِنْ رَمَیْتَ وَ وَقَعَتْ فِی مَحْمِلٍ وَانْحَدَرَتْ مِنْهُ اِلَی الاْءَرْضِ أَجْزَأَ عَنْکَ». وفی ذیله عن بعض النسخ : «وَ إِنْ أَصَابَ إِنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الاْءَرْضِ أَجْزَأَهُ».
«اگر رمی کردی و سنگ تو در محمل افتاد و از آنجا روی زمین (جمرات) قرار گرفت، کافی است.» و در ذیل آن، از بعضی نسخ چنین نقل شده: «اگر سنگ به انسانی که در آنجاست اصابت کند یا به شتری، سپس بر زمین (جمرات) بیفتد کافی است.»(4)
فقه الرضا خواه مجموعه ای از روایات باشد و یا یک کتاب فقهیِ متعلّق به بعضی از قدما، عبارت بالا شاهد زنده مدّعای ماست، که جمرات ستون هایی نبوده است؛ بلکه آن قسمت خاص از زمین بوده است. (البتّه قرائن بسیاری در فقه الرضا دیده می شود که نشان می دهد فقه الرضا یک کتاب فقهی است و مربوط به بعضی از بزرگان قدمای ماست).
4 ـ مرحوم علاّمه در «تذکره» می فرماید:
«و لو رمی بحصاة فوقعت علی الأرض ثمّ مرّت علی سَنَنها، أو أصابت شیئاً صلباً کالمحمل و شبهه ثمّ وقعت فی المرمی بعد ذلک أجزأه، لأنّ وقوعها فی المرمی بفعله و رمیه... و أمّا لو وقعت الحصاة علی ثوب إنسان فنفضها فوقعت فی المرمی فإنّه لایجزئه».
«اگر سنگ را پرتاب کرد و بر زمین افتاد و غلتید یا اصابت به چیز محکمی؛ مانند محمل و شبه آن کرد، سپس در محل رمی افتاد، کافی است؛ چون افتادن در محل رمی، با فعل و رمی او بوده است، و امّا اگر سنگ بر لباس انسانی بیفتد و او لباسش را تکان بدهد و سنگ در محل رمی بیفتد کافی نیست. (چون به فعل دیگری بوده است).»(5)
تعبیرات مختلفی که در عبارت بالا آمده است، بعضی صراحت دارد (مانند وقعت علی الأرض) و بعضی ظهور در مدعا دارد (مانند وقعت فی المرمی) و نشان می دهد که محلّ رمی، همان قطعه زمین است.
5 ـ مرحوم شیخ بزرگوار، شیخ طوسی، در کتاب پرارزش مبسوط می گوید:
«فإن وقعت علی مکان أعلی من الجمرة و تدحرجتْ إلیها أجزأه».
«هرگاه سنگریزه بر محلّی بالاتر از جمره بیفتد و به سوی جمره بغلتد، کفایت می کند!»(6)
6 ـ مرحوم یحیی بن سعید حلّی در کتاب «الجامع للشرائع» می فرماید:
«و اجعل الجمار علی یمینک ولا تقف علی الجمرة».
«جمرات را در طرف راست خود قرار بده و روی جمره نایست.»(7)
اگر جمره ستون مخصوصی بود، ایستادن روی آن معنی نداشت؛ چون کسی بالای ستون نمی ایستد. این نشان می دهد جمره آن قطعه زمینی است که محل اجتماع سنگ هاست، که باید بیرون آن ایستاد و رمی کرد؛ نه روی آن.
7 ـ مرحوم صاحب جواهر، از کسانی است که به سراغ معنای جمره رفته و
احتمالات متعدّدی درباره جمره ذکر می کند و عبارتش در پایان بحث نشان می دهد که انداختن سنگ در محل جمرات را کافی می داند. عبارت چنین است:
«ثمّ المراد من الجمرة البناء المخصوص، أو موضعه إن لم یکن، کما فی کشف اللثام، و سمّی بذلک لرمیه بالحجار الصغار المسمّاة بالجمار، أو من الجمرة بمعنی اجتماع القبیلة لاجتماع الحصی عندها... و فی الدروس: إنّها اسم لموضع الرمی و هو البناء، أو موضعه، ممّا یجتمع من الحصی، و قیل: هی مجتمع الحصی لا السائل منه و صرح علیّ بن بابویه بأنّه الأرض، و لایخفی علیک ما فیه من الإجمال، و فی المدارک بعد حکایة ذلک عنها قال: «و ینبغی القطع باعتبار إصابة البناء مع وجوده، لأنّه المعروف الآن من لفظ الجمرة، و لعدم تیقّن الخروج من العهدة بدونه، امّا مع زواله فالظاهر الاکتفاء بإصابة موضعه» و الیه یرجع ما سمعته من الدروس و کشف اللثام إلاّ أنّه لاتقیید فی الأول بالزوال، و لعله الوجه لاستبعاد توقّف الصدق علیه».
«منظور از جمره، بنای مخصوص (ستون)، یا محلّ آن است، در صورتی که آن بنای مخصوص وجود نداشته باشد، همان گونه که در کشف اللثام آمده است. و از این جهت جمره نامیده شده که با سنگ های کوچک، که نامش «جمار» است رمی می شود، یا از جمره به معنای اجتماع قبیله گرفته شده، چون محلّ اجتماع سنگ هاست... و در کتاب «دروس» آمده است که «جمره» اسم است برای محلّ رمی، که همان بنای مخصوص یا محلّ آن است؛ یعنی همان جایی که سنگ ریزه ها جمع می شود. و بعضی گفته اند: «جمره» به معنای محلّ اجتماع سنگریزه است، نه محلّی که سنگریزه ها جریان پیدا می کند. و مرحوم «صدوق» تصریح کرده که جمره همان زمین است، و کلام او خالی از اجمال نیست. و در کتاب «مدارک» بعد از نقلِ این مطلب از صدوق، می گوید: سزاوار است یقین داشته باشیم به لزوم اصابت سنگ به آن بنای مخصوص، در صورتی که بنا وجود داشته باشد؛ زیرا آنچه امروز به عنوان جمره معروف است، همان بنا است، به علاوه یقین به ادای تکلیف بدون آن حاصل نمی شود، امّا اگر این بنا از بین برود ظاهر این است که اصابت سنگ به محلّ آن کافی است.»
مرحوم صاحب جواهر بعد از نقل این عبارات می فرماید:
«آنچه از دروس و کشف اللثام نقل شد، به همان مطلبی که مدارک گفته برمی گردد، ولی شهید در دروس مقیّد به زوال نکرده (یعنی اصابت به ستون ها و زمین هردو را کافی می داند، حتّی اگر ستون ها وجود داشته باشد) صاحب جواهر سپس می گوید:
شاید صحیح همین باشد؛ زیرا بعید است که صدق جمره مشروط به وجود ستون ها باشد (بنابراین هر دو کافی است).(8)
از سخنان پربار مرحوم صاحب جواهر چند نکته به خوبی استفاده می شود:
الف) خود ایشان تمایل به این دارد که اصابت به ستون ها و زمین، هر دو کافی است، و این سخن با مقصود ما که همان کفایت انداختن سنگ در حوضچه اطراف ستون هاست موافق است.
ب) از کلامی که از صاحب مدارک نقل کرده، معلوم می شود که ایشان برای اصابت سنگ به ستون ها، به دو چیز تمسّک جسته است؛ نخست اصل اشتغال و احتیاط، و دیگر اینکه در زمان ایشان معروف از لفظ جمره همان ستون بوده است، ولی هیچ یک از این دو دلیل قانع کننده نیست؛ زیرا وجود ستون ها در عصر ایشان، دلیل بر این نیست که در عصر معصومین علیهم السلام نیز وجود داشته است و قاعده احتیاط در اینجا ایجاب می کند که هم ستون را رمی کند و هم در محلّ سنگریزه ها بیفتد. بنابراین، سنگ های زیادی که به ستون می خورد و به بیرون پرتاب می شود کافی نیست و این مشکل عظیم دیگری برای حجاج فراهم می کند که اصابت به هر دو محل را رعایت کنند، به علاوه رجوع به اصل احتیاط هنگامی است که دلیلی بر وجوب رمی به محل سنگریزه ها نداشته باشیم، در حالی که دلیل کافی داریم؛ زیرا هیچ گونه دلیلی بر اینکه «منظور از رمی جمرات ستون هاست» در دست نداریم، بلکه شواهدِ روشن نشان می دهد که در اعصار پیشین ستونی وجود نداشته و تنها همان محلّی بوده که سنگریزه ها روی آن انباشته می شدند.
عبارات گروهی از فقهای اهل سنت در معنای جمره
تعبیرات برخی از فقهای اهل سنت نیز گواه بر این است که در عصر آنها ستونی وجود نداشته و جمره همان قطعه زمینی بوده است که سنگ ها را بر آن پرتاب می کردند:
1 ـ شافعی یکی از امامان چهارگانه اهل سنّت می گوید:
«فإنْ رمی بحصاة فأصابت إنساناً أو محملاً ثمّ استنت حتّی أصابت موضع الحصا من الجمرة أجزأت عنه».
«اگر به هنگام رمی، سنگی پرتاب کند و به انسان یا محملی برخورد نماید، سپس بغلتد تا به محلّ سنگریزه ها از جمره اصابت کند، کافی است !»(9)
در اینجا به روشنی می بینیم که او مسأله غلتیدن سنگ به روی زمین و اصابت آن به محلّ سنگریزه ها را مطرح می کند و همان را کافی می داند و این دلیل بر آن است که ستونی در کار نبوده است.
2 ـ مالک، یکی دیگر از پیشوایان معروف اهل سنّت، در این زمینه چنین می گوید:
«و إن وقعت فی موضع حصی الجمرة و إنْ لم تبلغ الرأس أجزأ».
«هرگاه سنگ در محل سنگ ریزه های جمره بیفتد، هرچند به بالای آن نرسد (به بالای سنگریزه ها نرسد) کافی است.»(10)
روشن است که منظور از «رأس» همان «رأس الحصی» و بالای سنگریزه هاست.
3 ـ محیی الدین نَوَوی، از فقهای عامّه، در کتاب «روضة الطالبین» می گوید:
«و لا یشترط کون الرامی خارج الجمرة، فلو وقف فی الطرف و رمی إلی الطرف الآخر جاز».
«شرط نیست که رمی کننده بیرون از جمره بایستد، بلکه اگر در یک طرف جمره بایستد و به طرف دیگر رمی کند کافی است.»(11)
این تعبیر به خوبی نشان می دهد که جمره دایره ای است که سنگ ها را بر آن می اندازند و او لازم نمی داند که انسان در بیرون این دایره بایستد، بلکه اگر در یک طرف دایره بایستد و به طرف دیگر دایره سنگ بزند کافی است.
4 ـ نامبرده در کتاب دیگرش «المجموع» می گوید:
«و المراد (مِن الجمرة) مجتمع الحصا فی موضعه المعروف و هو الذی کان فی زمان رسول اللّه صلی الله علیه و آله ... و لو نحی الحصا من موضعه الشرعی و رمی الی «نفس الأرض» اجزأ، لأنّه رمی فی موضع الرمی. هذا الّذی ذکرته هو المشهور و هو الصواب».
«مراد از جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه هاست در همان محل معروف و این همان چیزی است که در زمان رسول اللّه صلی الله علیه و آله بوده است (دقّت کنید). سپس می افزاید: اگر سنگریزه ها را از آن محل کنار بزنند و سنگ را به آن زمین بیندازند کافی است؛ زیرا محلّ رمی «همان زمین» است، و این مطلبی را که من ذکر کردم در میان فقها مشهور است و حق نیز همین است.»(12)
این عبارت با صراحت کامل، جمره را همان قطعه زمین می داند و حتّی ادعای شهرت می کند و می گوید: در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز همین بوده است.
5 ـ شهاب الدین احمد بن ادریس، یکی دیگر از فقهای عامّه، می گوید:
«فإنْ رمی بحصاة... وقعت دون الجمرة و تدحرجت إلیها أجزأ».
«اگر سنگریزه ای بیندازد... و پایین تر از جمره بیفتد، ولی بغلتد و به جمره برسد کافی است !»(13)
6 ـ در کتاب «عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری» چنین آمده است:
«و الجمرة اسم لمجتمع الحصی، سمّیت بذلک لاجتماع الناس بها».
«جمره نام محلّ اجتماع سنگریزه هاست و به خاطر اجتماع مردم در نزد آن، به این اسم نامیده شده است.»(14)
این سخن نیز صراحت دارد که جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه هاست.
7 ـ در کتاب «الفقه علی المذاهب الأربعة» اینگونه آمده است:
«الحنابلة قالوا: و لو رمی حصاة و وقعت خارج المرمی ثمّ تدحرجت حتّی سقطت فیه أجزأته و کذا إن رماها فوقعت علی ثوب إنسان فسقطت فی المرمی».
«هرگاه سنگریزه ای پرتاب کند و در خارج محلّ رمی بیفتد، سپس بلغطد و به داخل محل رمی سقوط کند، کافی است. همچنین اگر رمی کند و بر لباس انسانی بیفتد و از آنجا در محلّ رمی سقوط کند، آن هم کافی است.»(15)
* * *
این فتاوی که نمونه های متعدّدی از آن ذکر شد، به قول معروف «ینادی بأعلی صوتها» (با صدای رسا) می گوید: جمره، به شکل ستون نبوده، بلکه همان گودالی بوده که سنگ ها را بر آن می انداخته اند.
در تعبیرات فقهای معروف؛ اعمّ از عامّه و خاصّه، تعبیر به «علی الجمرة» و «فیالجمرة» و «فیالمرمی» فراوان دیده می شود که نقل همه آنها به درازا می کشد و این تعبیرات مؤیّد خوبی است بر اینکه: جمره، به معنای ستونی که در اعصار متأخّر پیدا شده، نبوده است؛ بلکه همان قطعه زمینی بوده که سنگ بر آن می انداخته اند؛ زیرا تعبیربه «فیالجمرة» یا «علی الجمرة» تناسب باهمان قطعه زمین دارد؛ نه ستون ها (دقّت فرمایید).
دو یادآوری لازم
1 ـ به نظر می رسد بنای ستون فعلی در زمان قدمای اصحاب مطلقا وجود نداشته؛ زیرا عبارت «مبسوط»(16) به وضوح دلالت بر عدم وجود آن دارد. و کلامی که از یحیی بن سعید حلّی در «الجامع للشرائع» در دست داریم نیز به خوبی شهادت بر این معنی می دهد؛ زیرا می گوید: «و لا تقف علی الجمرة»؛ «روی جمره نایست.»(17)
به یقین اگر جمره ستونی بود، ایستادن روی آن مطلب مضحکی است، بلکه منظور این است که در یک طرف گودال، یا محلّ اجتماع سنگ ها نایست؛ زیرا بعضی از فقها عقیده داشته اند که می توان در یک گوشه آن ایستاد و گوشه دیگر را رمی کرد، ولی بعضی عقیده دارند این کار جایز نیست.
از کلام «مدارک» نیز استفاده می شود که اعتقاد قطعی و باور ایشان هم بر این بوده که ستون ها در زمان های گذشته وجود نداشته اند؛ زیرا می گوید:
«چون در زمان ما لفظ جمره به همین بنا گفته می شود، احتیاط ایجاب می کند که حجاج سنگ را به ستون ها بزنند.»(18)
و شاید او از اوّلین کسانی باشد که چنین فتوایی داده است.
در کلمات بعضی از فقهای عامّه، یا زیدی مذهب (البتّه فقهای متأخّر آنها) نیز اشاره ای به وجود ستون در زمان آنها شده است؛ از جمله امام احمد مرتضی، که از فقهای زیدی قرن نهم است، عبارتی دارد که نشان می دهد ستون در زمان او بوده؛ ولی جالب اینکه تصریح می کند بعضی از فقها گفته اند: زدن سنگ به ستون ها کافی نیست، باید به موضع جمره (محلّ سنگریزه ها) اصابت کند. عبارت او چنین است:
«فإنْ قصد إصابة البناء فقیل لایجزی، لأنّه لم یقصد المرمی، و المرمی هو القرار لا البناء المنصوب».
«هرگاه قصد کند که ریگ ها را به ستون بزند، بعضی گفته اند کافی نیست؛ چون قصد «محلّ رمی» نکرده، در حالی که محلّ رمی همان زمینی است که ستون ها بر آن قرار گرفته اند؛ نه بنایی که بر آن نصب شده است.»(19)
آری، در کلمات فقهای خاصّه و عامّه هرچه بیشتر کاوش می کنیم، بیشتر به این نتیجه می رسیم که محلّ رمی، آن قطعه زمین است و ستون را بعداً به عنوان یک علامت و نشانه ساخته اند.
* * *
2 ـ توجّه به این نکته نیز لازم است که جمعی از فقهای متأخّر، رمی محل را کافی دانسته اند؛ از جمله آنهاست مرحوم شهید اوّل در کتاب دروس. سخن ایشان چنین است:
«و الجمرة اسم لموضع الرّمیِ، و هو البناء أو موضعه ممّا یستجمع من الحصی، و قیل: هی مجتمع الحصی لا السائل منه، و صرّح علی بن بابویه بأنّه الأرض».(20)
دیگر مرحوم فاضل اصفهانی در کشف اللثام است، که در تفسیر «جمره» می گوید:
«و هی المیل المبنی، أو موضعه»
«جمره عبارت از ستونی است که بنا شده، یا محلّ آن ستون.»(21)
شهید ثانی در شرح لمعه نیز در تعریف جمره می گوید:
«و هی البناء المخصوص أو موضعه و ما حوله ممّا یجتمع من الحصی، کذا عرّفه المصنف فی الدروس، و قیل هی مجمع الحصی... و قیل هی الأرض».
«جمره همان بنای مخصوص یا محلّ و اطراف آن است که سنگریزه ها در آن جمع می شود، همان گونه که مرحوم شهید اوّل در دروس آن را تفسیر کرده است. بعضی نیز گفته اند: جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه هاست و بعضی گفته اند: همان قطعه زمین است.»(22)
در بحث های گذشته، در آخر کلام صاحب جواهر نیز خواندیم که این فقیه ماهر، تمایل به کفایت اصابت به هر یک از این دو (محل و بنا) پیدا کرده است.(23)
جمرات در کتب ارباب لغت
در متون معروف و مشهور لغت، برای جمره چهار معنی گفته اند:
1 ـ جمره در اصل به معنای اجتماع قبیله است و چون جمرات محلّ اجتماع سنگ هاست، آن را جمره نامیده اند.
2 ـ جمره به معنای سنگریزه است و چون جمرات محلّ سنگریزه است، به آن جمرات گفته اند.
3 ـ جمره از «جِمار» به معنای «به سرعت دور شدن» است؛ زیرا هنگامی که حضرت آدم علیه السلام ابلیس را در این محل یافت، او را به وسیله سنگ رمی کرد و شیطان به سرعت از آنجا دور شد.
4 ـ جمره به معنای قطعه سوزانی از آتش است (شاید اشاره به قطعه های کوچکی است که گاهی از میان شعله آتش پرتاب می شود و شبیه سنگریزه است).
در اینجا بخشی از کلمات لغویّین را از نظر خوانندگان عزیز می گذرانیم:
الف : در «مصباح المنیر» (نوشته فیّومی متوفّای 770) می خوانیم:
«کلّ شیء جمعته فقد جمّرته، و منه الجمرة و هی مجتمع الحصی بمنی، فکلّ کومة من الحصی جمرة و الجمع جمرات».
«هر چیزی که آن را جمع کنی، نام جمره دارد و جمره معروف، همان محلّ جمع سنگریزه ها در منا است و هر توده ای از سنگریزه «جمره» نامیده می شود و جمع آن جمرات است.»
ب : مرحوم طریحی (متوفّای سال 1087) در «مجمع البحرین» می نویسد:
«و الجمرات مجتمع الحصی بمنی، فکلّ کومة من الحصی جمرة و الجمع جمرات و جمرات منی ثلاث».
«جمرات محلّ اجتماع سنگریزه ها در منا است. هر توده ای از سنگریزه، جمره ای است و جمع آن جمرات است و جمرات منا سه عدد است.»
ج : ابن منظور (متوفّای سال 711) در «لسان العرب» می نویسد:
«و الجمرة اجتماع القبیلة الواحدة... و من هذا قیل لمواضع الجمار الّتی ترمی بمنی جمرات، لأنّ کلّ مجمع حصی منها جمرة، و هی ثلاث جمرات».
«جمره به معنای اجتماع یک قبیله است و به همین جهت به محلّ اجتماع سنگ هایی که در منا پرتاب می شود، جمرات گفته شده، چون هر توده سنگریزه ای از آن، جمره ای است و آنها سه عدد هستند.»
د : ابن اثیر (متوفّای سال 606) در «نهایه» می گوید:
«الجمار هی الأحجار الصغار و منه سمّیت جمار الحجّ للحصی التی یرمی بها و أمّا موضع الجمار بمنی فسمّی جمرة لأنّها ترمی بالجمار و قیل لأنّها مجمع الحصی، الّتی یرمی بها».
«جمار سنگ های کوچک است و به همین جهت به سنگریزه هایی که در رمی در حج استفاده می شود «جمار» گفته اند و امّا محلّ سنگریزه ها را در منا به این جهت «جمره» می گویند که سنگریزه (جمار) بر آن می اندازند. بعضی گفته اند به خاطر آن است که محلّ جمع شدن سنگریزه هاست.»
ه : زبیدی (متوفّای سال 1205) در «تاج العروس فی شرح القاموس» می گوید:
«و جمار المناسک و جمراتها الحصیات الّتی یرمی بها فی مکّة... و موضع الجمار بمنی سمّی جمرة لأنّها ترمی بالجمار، و قیل لأنّها مجمع الحصی».
«جمار مناسک و جمرات سنگ هایی است که در مکّه رمی می شود... و محلّ سنگریزه ها در منا را جمره گفته اند؛ چون با «جمار» (سنگریزه) رمی می شود و بعضی گفته اند: به خاطر این است که محلّ جمع سنگریزه هاست.»
از مجموع کلمات فوق و تعبیرات گروه دیگری از ارباب لغت، استفاده می شود که «جمرات» را از این جهت جمرات گفته اند که محلّ اجتماع سنگریزه ها بوده است و یا از این جهت که «جمار» (سنگریزه) در آنجا انباشته می شده، و همان گونه که می بینیم آنها جمره را به معنای «ستون» نگرفته اند، بلکه به معنای زمینی که سنگریزه ها در آن جمع می شود، می دانند.
این سخنان علاوه بر اینکه نشان می دهد در عصر بسیاری از آنها هنوز ستونی ساخته نشده بوده، وجه تسمیه جمرات و ریشه لغوی آن را، مسأله اجتماع سنگریزه ها مطرح می کند.
این نکته نیز گفتنی است که به یقین جمرات جزو الفاظی نیست که دارای حقیقت شرعیّه یا متشرّعه بوده باشد. بنابراین، باید در فهم معنای آن به کتب لغت مراجعه کرد و اطلاق آن بر محل های سه گانه؛ از قبیل اطلاق کلّی بر فرد است و کم کم این واژه برای آن اماکن «علم» شده است.
این ستون ها از چه زمانی ساخته شده است؟
این سؤال مهمّی است که کمتر کسی به جواب آن پرداخته و شاید نتوان پاسخ دقیقی برای آن یافت؛ ولی قرائن فراوانی که از کلمات فقهای خاصّه و عامّه و همچنین از سخنان ارباب لغت استفاده می شود، نشان می دهد که این ستون ها در عصر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام و قدمای اصحاب وجود نداشته و در اعصار بعد به وجود آمده است، و ساختن آنها به احتمال قوی برای این بوده که نشانه و علامتی بر آن محل باشد، امّا به تدریج تصوّر بر این شده که باید ستون ها را رمی کنند و با گذشت زمان این پندار تقویت شده است.
ولی همان گونه که در بحث های پیشین دیدیم، در کلمات بسیاری از فقها آمده است که رمی باید به آن زمین باشد و در این اواخر بعضی به تخییر میان رمی ستون و رمی زمین قائل شده اند و کم کم بعضی ستون را متعین دانسته اند !
* * *
گواهی روایات
روایات رمی جمرات در کتاب «وسائل الشیعه» در دو قسمت نقل شده است:
نخست در ابواب «رمی جمره عقبه» است، که در ضمن هفده باب روایات زیادی درباره احکام جمرات ذکر شده است؛ ولی در هیچ یک از آنها تفسیر و توضیحی درباره جمره و اینکه: جمره ستون است یا محلّ اجتماع سنگریزه ها؟ دیده نمی شود.
و آنگاه، بعد از ابواب ذبح و تقصیر، بار دیگر با عنوان «أبواب العود إلی منی ورمی الجمار...»، احادیث فراوان دیگری، طی هفت باب، درباره رمی هر سه جمره با عنوان «اعمال روز یازدهم و دوازدهم ذیحجه» بیان فرموده، که در هیچ یک از این روایات نیز سخنی درباره تفسیر جمرات دیده نمی شود.
ولی با بررسی دقیقی که در مجموع این ابواب بیست و چهارگانه به عمل آمد، در روایات متعدّدی اشارات پرمعنایی دیده می شود که نظر ما را تأیید می کند و نشان می دهد جمره همان محلّ سنگریزه هاست.
به هفت روایت زیر توجّه کنید:
1 ـ در حدیث معتبری از معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام می خوانیم که فرمود:
«فَإِنْ رَمَیْتَ بِحَصَاةٍ فَوَقَعَتْ فِی مَحْمِلٍ فَأَعِدْ مَکَانَهَا وَ إِنْ أَصَابَتْ إِنْسَاناً أَوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الْجِمَارِ أَجْزَأَکَ».
«اگر سنگریزه ای پرتاب کردی و در محملی افتاد، یکی دیگر به جای آن رمی کن. و اگر به بدن انسان و یا شتری خورد، سپس روی جمرات افتاد، کفایت می کند.»(24)
تعبیر به «علی الجمار» نشان می دهد که جمره همان قطعه زمینی است که محلّ سنگ هاست؛ که سنگ ها روی آن می افتد، در ضمن توجّه داشته باشید که بسیاری از ارباب لغت «جمار» را به معنای سنگ های ریز تفسیر کرده اند؛ از جمله:
ابن اثیر در «نهایه» می گوید «الجمار هی الأحجار الصغار».
و فیّومی در «مصباح المنیر» می گوید: «و الجمار هی الحجارة».
همچنین ابن منظور در «لسان العرب» می گوید: «الجمرات و الجمار الحصیات الّتی ترمی بها فی مکّة».
بنابراین، افتادن سنگ بر جمار؛ یعنی افتادن روی سنگریزه ها و همین امر طبق روایت بالا کفایت می کند.
افزون بر این، سنگی که به بدن انسانی یا شتری بخورد، در برگشت، چنان قوّتی ندارد که به ستون ها اصابت کند (اگر به فرض آنجا ستونی باشد)، حدّاکثر آن است که روی سنگریزه ها می افتد.
2 ـ در حدیث بزنطی (احمدبن محمّدبن ابی نصر) از ابوالحسن (علی بن موسی الرضا علیه السلام ) می خوانیم:
«وَ اجْعَلْهُنَّ عَلَی یَمِینِکَ کُلَّهُنَّ وَ لا تَرْمِ عَلَی الْجَمْرَةِ».
«تمام جمرات را هنگام رمی در طرف راست خود قرار بده و به هنگام رمی روی جمره نایست.»(25)
این حدیث به خوبی نشان می دهد که جمره همان محلّ سنگریزه هاست؛ زیرا بعضی روی یک طرف آن می ایستادند و طرف دیگر را رمی می کردند. امام علیه السلام از این کار نهی می کند وگرنه کسی روی ستون به هنگام رمی جمره نمی ایستد.
در کلمات فقهای عامّه، در بحث گذشته نیز به این معنی برخورد کردیم که بعضی از آن ها می گویند: ایستادن روی جمره جایز نیست.
3 ـ در حدیث معتبر دیگری از معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام می خوانیم که فرمود:
«خُذْ حَصَی الْجِمَارِ ثُمَّ ائْتِ الْجَمْرَةَ الْقُصْوَی الَّتِی عِنْدَ الْعَقَبَةِ فَارْمِهَا مِنْ قِبَلِ وَجْهِهَا وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا».
«سنگریزه های جمرات را برگیر و به سراغ آخرین آنها که در نزد عقبه (گردنه) واقع است بیا و آن را از طرف مقابل رمی کن، نه از طرف بالا.»(26)
این تعبیر و تعبیرات فقها نشان می دهد جمره عقبه قطعه زمینی بوده است که یک طرف آن بلند و طرف دیگرش پایین بوده و به تعبیر دیگر، یک طرف آن وادی (درّه) و طرف دیگرش تپّه بوده است. دستور داده شده آن را از طرف وادی، که در واقع پشت به مکه بوده، رمی کنند، نه از طرف تپّه؛ (زیرا از روایات دیگری استفاده می شود که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله چنین کرد).
و اگر جمره به معنای ستون باشد، جمله «وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا» نامفهوم خواهد بود زیرا کسی برای رمی، بالای ستون نمی رود.
4 ـ در کتاب فقه الرضا آمده است:
«وَ إِنْ رَمَیْتَ وَ دَفَعْتَ فِی مَحْمِلٍ وَ انْحَدَرَتْ مِنْهُ إِلَی الاْءَرْضِ أَجْزَأَتْ عَنْکَ»
هرگاه رمی کردی و در محمل افتاد و از آنجا به روی زمین غلتید، کافی است.»
و در نسخه دیگری آمده است:
«إِنْ أَصَابَ إِنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الاْءَرْضِ أَجْزَأَهُ».
«هرگاه به انسان یا شتری که در آنجاست اصابت کند، سپس بر زمین افتد (و در مرمی قرار گیرد) کفایت می کند.»(27)
پرواضح است که مراد از این عبارت، غلتیدن و افتادن در زمین محلّ رمی است. بنابراین، اشکال مرحوم صاحب جواهر که می گوید: «حدیث مبهم است»، موجّه به نظر نمی رسد.
5 ـ در حدیث دیگری در فقه الرضا، درباره چگونگی رمی جمره عقبه چنین آمده است:
«وَ تَرْمِی مِنْ قِبَلِ وَجْهِهَا وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا...».
آن را از طرف مقابل رمی کن، و از طرف بالای جمره رمی مکن !»(28)
اگر جمره به معنای ستون باشد، معنی ندارد کسی روی آن برود و آن را رمی کند، بلکه به قرینه اینکه می گوید: «از روبرو رمی کن، نه از بالا» مفهومش این است که: این قطعه زمین ـ همان گونه که گفتیم ـ در یک سراشیبی بوده و مستحب این است که از طرف پایین آن را رمی کنند نه از بالا، همانگونه که از فعل پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است.
* * *
پرسـش : شاید منظور این است که قسمت بالای ستون را نزن، بلکه پایین آن را رمی کن، چه می گویید؟
پاسـخ : اوّلاً: اگر منظور این بود، باید تعبیر چنین باشد: «و لا ترم أعلاها» نه «و لا ترم من أعلاها» (دقّت فرمایید).
ثانیاً: تقابل در میان «ترمی من قبل وجهها» و «وَ لا تَرْمِهَا مِنْ أَعْلاهَا» دلیل آشکاری است بر اینکه منظور آن قطعه زمینی بوده، از یک طرف پایین بوده و از طرف دیگر بالا؛ یعنی از طرف پایین (از طرف وادی) رمی کن، نه از طرف بلندی.
و فقه الرضا خواه حدیث باشد یا فتوی، شاهد خوبی بر این مدّعاست.
6 ـ در کتاب «دعائم الاسلام» از امام صادق علیه السلام شبیه به همین معنی آمده که فرمود:
«وَ تَرْمِی مِنْ أَعْلَی الْوَادِی... وَ تَجْعَلُ الْجَمَرَةَ عَنْ یَمِینِکَ».
«از قسمت بلند درّه رمی کنید و از بالای جمره رمی نکنید.»(29)
این تعبیر نیز نشان می دهد که جمره همان قطعه زمین است که یک طرف آن بلندتر بوده، و در این روایت نهی شده است که از آن طرف رمی کنند، وگرنه کسی روی ستون برای رمی نمی ایستد.
7 ـ در سنن بیهقی از عبداللّه بن یزید نقل می کند و می گوید: با عبداللّه بن مسعود بودم، هنگامی که به جمره عقبه رسید، از سمت پایین آن را رمی کرد، به او گفتم:
«النّاس یرمونها مِن فوقها»؛ «مردم از بالا آن را رمی می کنند !»
او گفت سوگند به خداوند یکتا، این جای کسی است که سوره بقره بر او نازل شد.(30)
یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله از طرف پایین آن را رمی می کرد و در سمت بالای جمره نایستاد.
در اینجا حدیثی وجود دارد که ممکن است تصوّر شود اشاره بر وجود ستون برای جمرات می کند.
«عَنْ أَبِی غَسَّانَ حُمَیْدِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَمْیِ الْجِمَارِ عَلَی غَیْرِ طَهُورٍ، قَالَ : الْجِمَارُ عِنْدَنَا مِثْلُ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ حِیطَانٌ إِنْ طُفْتَ بَیْنَهُمَا عَلَی غَیْرِ طَهُورٍ، لَمْ یَضُرَّکَ وَ الطُّهْرُ أَحَبُّ إِلَیَّ فَلا تَدَعْهُ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ».
«ابو غسّان حمید بن مسعود می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدیم: آیا می توان رمی جمرات را بدون وضو انجام داد؟ امام فرمود: جمرات در نزد ما مانند صفا و مروه حیطانی بیش نیست، اگر بدون وضو سعی صفا و مروه کنی ضرری ندارد (اگر جمرات را هم بدون وضو رمی کنی مانعی ندارد) امّا با وضو بودن نزد من بهتر است، تا می توانی آن را ترک نکن.»(31)
بعضی ازفقهای متأخّرتصوّرکرده اندحیطان (جمع حائط به معنای دیوار)نشان می دهد که در آنجا دیواری وجود داشته و این دیوار احتمالاً همان ستون های جمرات بوده است.
ولی این استدلال از چند جهت قابل مناقشه است؛ زیرا:
اوّلاً: سند حدیث ضعیف است؛ زیرا حمید بن مسعود از مجاهیل است. بنابراین، با حدیث مزبور، که خبر واحد ضعیفی است، نمی توان چیزی را اثبات کرد، در حالی که روایات سابق،متضافربودند؛به علاوه درمیان آنها حدیث صحیح و معتبر نیز وجود داشت.
ثانیاً: از نظر دلالت هم اگر برخلاف مطلوب آنها دلالت نکند، بر وفق مطلوب نیست؛ زیرا:
1 ـ «حیطان» جمع «حائط» به معنای دیواری است که دور چیزی را می گیرد و این کلمه از ماده «حوط» و «احاطه» گرفته شده است. لذا به باغ های محصوری که اطراف آن را دیوار کشیده اند «حائط» می گویند.
ابن منظور در «لسان العرب» می گوید «و الحائط : الجدار لاِءَنَّهُ یحوط ما فیه، و الجمع حیطان». «حائط» به معنای دیوار است؛ زیرا آنچه را در وسط آن قرار دارد، احاطه می کند و جمع آن حیطان است.
جالب اینکه معنی اصلی «حوط» حفظ و نگهداری چیزی است و به دیوارهایی که گرداگرد چیزی را می گیرد حائط گفته اند؛ زیرا آن را حفظ می کند.
بنابراین، معنی ندارد که به ستونی شبیه ستون فعلی جمرات، حائط بگویند، و اگر دیواری در آنجا بوده، دیواری شبیه دیوار حوضچه فعلی جمرات بوده که اطراف آن قطعه زمین مخصوص کشیده شده است، و ارتباطی به ستون ندارد (دقّت بفرمایید).
2 ـ تشبیه به صفا و مروه معنی خاصّی را در اینجا القا می کند؛ زیرا صفا و مروه دو کوه است؛ یکی کوچک و دیگری کمی بلندتر و در آنجا دیواری وجود نداشته است. وانگهی دیوار بودن چه ارتباطی به مسأله وضو دارد، که می فرماید این هر دو (صفا ومروه و جمرات) حیطان هستند و نیازی به وضو ندارد.
تصوّر ما این است که منظور از حدیث بالا این است که: صفا و مروه یک محوّطه معمولی است؛ مانند جمرات و حکم خانه کعبه و مسجدالحرام را ندارد، که برای انجام طواف، وضو گرفتن واجب باشد و برای دخول در مسجد مستحب باشد.
بنابراین حدیث مزبور هیچ گونه دلالتی بر وجود ستون در جمرات ندارد، اگر دلالت بر خلاف نداشته باشد. به علاوه، همان گونه که گفته شد، حدیث مزبور حدیث ضعیفی است که چیزی را ثابت نمی کند.
* * *
نتیجه بحث روایی
گرچه در هیچ یک از روایاتی که در بالا آوردیم، سخنی ازماهیّت «جمره» به میان نیامده بود، لیکن از تعبیرات موجود در آنها می توان اطمینان یافت که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام چیزی جز محلّ اجتماع سنگریزه ها در آن قطعه زمین معیّن از منا وجود نداشته و در زمان فقهای پیشین خاصّه و عامّه نیز وضع به همین منوال بوده است.
و به تعبیر دیگر، ستونی به نام جمره در منا نبوده که به آن سنگ بزنند؛ بلکه حجاج سنگ ها را به همان محلّی که امروز به صورت حوضچه هایی در اطراف جمرات بنا شده است، پرتاب می کردند.
نکته:
از تواریخ معروف؛ مانند تاریخ «مروج الذهب» مسعودی و «تاریخ کامل» ابن اثیر استفاده می شود که در عصر جاهلیّت، قبر بعضی از افراد منفور و خیانتکار را رجم می کردند.
مسعودی در مروج الذهب می گوید: هنگامی که «ابرهه» همراه لشکر فیل برای خراب کردن کعبه آمد، نخست به «طائف» رفت.
قبیله «بنی ثقیف» شخصی به نام «ابورغال» را همراه او فرستادند تا راه آسان به سوی مکّه را به او نشان دهد. ابورغال در اثنای طریق، در محلّی به نام «مغمّس» (میان طائف و مکه) از دنیا رفت و او را در همان محلّ دفن کردند و بعد از آن، عرب «قبر او را (همه ساله) به خاطر خیانتش سنگسار می کرد». حتّی این کار به صورت ضرب المثل درآمد چنان که یکی از شعرا، که با فرزدق مخالف بوده، می گوید:
«إذا مات الفرزدق فارجموه کما ترمون قبر أبیرغال
«هنگامی که فرزدق از دنیا می رود (قبر) او را رجم کنید، همان گونه که قبر «ابورغال» را رمی می کنید.»
همان مورّخ در نقل دیگری می گوید:
بعضی گفته اند: ابورغال کسی بود که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله در مأموریّتی که از سوی آن حضرت در امر جمع آوری زکات پیدا کرده بود، خیانت کرد. قبیله اش (بنی ثقیف) او را کشتند و هر سال قبرش را رجم می کردند و در این زمینه این شاعر گفته است:
و ارجم قبره فی کلّ عام کرجم الناس قبر أبیرغال»(32)
این احتمال نیز وجود دارد که آنها دو نفر بودند؛ یکی در زمان «ابرهه» و دیگری در دوران حکومت اسلامی پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه.
«ابن اثیر» نیز در کتاب معروف «تاریخ کامل» داستان ابرهه و ابورغال را نقل کرده، بعد از ذکر مرگ او در محلّی به نام «مغمّس»، می گوید:
«فرجمت العرب قبره فهو القبر الّذی یُرجم».(33)
در سفینة البحار، در داستان ابولهب (واژه لهب) آمده است:
بعد از مرگ ابولهب جسد او سه روز گندیده به روی زمین بود. تا اینکه آن را در بعضی از ارتفاعات مکّه (سر راه عمره) زیر سنگی دفن کردند و بعد از نشر اسلام قبر او را سنگباران می کردند !
از این تعبیرات استفاده می شود که عرب، قبل و بعد از اسلام، قبور افراد منفور را رمی می کردند و ظاهراً آن را از رمی جمرات گرفته بودند و در این تواریخ نوشته نشده است که ستونی بر بالای قبور مزبور ساخته باشند و آن را «رمی» کنند.
اگر واقعاً در آن زمان در جمرات ستونی وجود داشت، مناسب بود که عرب به همان صورت تقلید کنند.
نمی خواهیم این مطلب را به عنوان دلیلی مطرح کنیم؛ بلکه تنها به صورت یک مؤیّد محسوب می شود.
* * *
نتیجه نهایی بحث
از مجموع بحث های گذشته چنین می توان نتیجه گرفت که:
1 ـ نه تنها دلیلی بر لزوم اصابت سنگریزه ها به ستون ها از نظر فقه اسلامی؛ اعم از فقه شیعه و اهل سنّت در دست نیست؛ بلکه کفایت رمی ستون ها اگر سنگریزه ها در دایره اطراف ستون ها نیفتد، محل تأمّل است. (دقّت شود).
آنچه مسلّم است کفایت انداختن سنگریزه ها در همان دایره اطراف ستون هاست.
2 ـ بنا بر آنچه در بالا آمد، حُجّاج محترم نباید به خود زحمت دهند و به استقبال خطرات مختلف بروند و ستون ها را رمی کنند، بلکه به راحتی می توانند هفت سنگ کوچک به دائره اطراف ستون ها پرتاب کنند و بی درنگ از محل دور شوند و راه را برای بقیّه بگشایند.
3 ـ اگر سنگ ها احیاناً به ستون ها بخورد و در پای آن بیفتد کافی است؛ ولی تحمّل این مشقّت لازم نیست.
4 ـ هرگاه از طبقه بالا رمی کنند و سنگ را به حوضچه هایی که در طبقه بالا قرار دارد پرتاب کنند، کافی است؛ زیرا حوضچه های بالا به صورت قیفی ساخته شده و سنگ ها را به حوضچه های پایین منتقل می کند.
5 ـ سزاوار است همه محقّقان اسلامی این مسأله را مورد بررسی قرار دهند و هرگاه علمای اعلام شیعه و بزرگان اهل سنّت، پس از بررسی لازم، بر این مسأله توافق کنند، یکی از مشکلات عظیم حج، که سبب ازدحام شده و بارها موجب از بین رفتن و یا مجروح شدن گروه زیادی از حجاج عزیز گردیده است، ان شاء اللّه حل خواهد شد، در عین اینکه عملشان هماهنگ با اعمال رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمّه هدی علیهم السلام خواهد بود.
حوزه علمیّه قم
ربیع الاوّل 1423 ـ خرداد 1381
پی نوشتها:
________________________________________
1 . غنیه، قسم الفروع، ص 189
2 . سَنَن (بر وزن بدن) به معنای «طریق» است و «امض علی سَنَنک»؛ یعنی به راه خود ادامه بده. بنابراین، معنای جمله چنین می شود: سنگریزه به زمین افتاد و به راه خود ادامه داد و در جمره افتاد.
3 . منتهی، ج2، ص731، چاپ قدیم.
4 . مستدرک الوسائل، ج10، ابواب رمی جمرة العقبة، باب 6، حدیث 1
5 . تذکره، ج8، ص221
6 . مبسوط، ج1، صص369 و 370
7 . الجامع للشرائع، ص210
8 . جواهر الکلام، ج19، صص106، 107
9 . کتاب الأم، ج2، ص213، نشر مکتبة الکلیات الازهریة، چاپ اوّل، 1381
10 . المدونة الکبری، ج1، ص325، دارالفکر، 1411
11 . روضة الطالبین، ج3، ص115، چاپ سوّم، 1412
12 . المجموع، ج8، ص175، مکتبة الارشاد، جدّه.
13 . الذخیره، ج3، ص276
14 . عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری، ج10، ص90
15 . الفقه علی المذاهب الأربعه، ج1، ص667
16 . مبسوط، ج1، صص369 و 370
17 . الجامع للشرائع، ص210
18 . مدارک، ج8، ص9
19 . شرح الازهار، ج2، ص122
20 . دروس، ج1، ص428، چاپ جدید.
21 . کشف اللثام، ج6، ص114
22 . شرح لمعه، ج2، ص282
23 . جواهر الکلام، ج19، ص106
24 . وسائل الشیعه، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب6، ح1
25 . وسائل الشیعه، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 10، ح3
26 . وسائل الشیعه، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب3، ح1
27 . المستدرک، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب 6، ح1 ـ در مصدر آمده: و إن رمیت و دفعت.
28 . المستدرک، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه،باب 3، ح1
29 . المستدرک، ج10، ابواب رمی جمرة العقبه، باب3، ح2
30 . بیهقی، السنن الکبری، ج5، ص129
31 . وسائل الشیعه، ابواب رمی جمرة العقبه، باب2، ح5
32. مروج الذهب، ج2، ص78 ـ ذکر الیمن ملوکها ـ