پدیده حج از دیدگاه جامعه شناختى (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادیی که نظام کنونی غرب در قرن های اخیر بر ضد جامعه اسلامی به کار گرفت، در دوره پس از جنگ جهانی اول به اوج خود رسید. چه، نظام غربی در این دوره توانست با نیروی مستقیم و یا نیروی سیاسی بومی دست نشانده اش، سلطه خود را بر بخش بزرگی از جامعه اسلامی تحکیم بخشد و طبیعی بود که [ در چنین وضعیتی [مکتب های فکری در چهار گوشه جهان اسلام، رشد کند و شکوفا شود که این نظام زورگو و سرکوب گر را توجیه، پشتیبانی و ترویج کند. بالطبع این امر، بدان معنا نیست که اسلام به کلی نابود شد، بلکه منظور آن است که از گسترش و پیشرفت باز ماند و در عین حال، به مداوای زخم های عمیق خویش پرداخت و کوشید تا درس های این نبرد بزرگ را فراگیرد، نبردی که به شکست جهان اسلام در برابر قدرت جامعه امروزی غرب انجامید.
همچنین، اسلام زمینه را برای یک نهضت جدید آماده کرد که به تدریج از وضعیت مقاومت پراکنده در این جا و آن جا، به حالت قیام فراگیر و در تمامی سطوح انتقال یافت. قیام فراگیر، بدین معنا که قدرت جهان اسلام در یک خیزش تکامل یافته اسلامی تبلور یافت که می تواند الگوی اسلامی اصیل خویش را در سطح تمامی مبارزه طلبی هایی که فرد و یا امت با آن رو به رو است پیاده کند.
از جمله نشانه هایی که بیان گر این جنبش تکامل یافته اسلامی است، آن است که جهان اسلام برای فعالیت نوین توحیدی خویش در زمینه علوم انسانی، آغاز جدیدی را بنیاد کرده است که روند اندیشه اسلامی را به جایگاه طبیعی اش باز می گرداند و حالت سستی و ناتوانی گذشته و یا حالت مقاومت منفی را پشت سر گذاشته، به سوی حالت پیشرفت و شکوفایی مثبت ـ که روز به روز رشته های فرمان برداری و آزادی بیشتری را پیرامون محور توحید و اسلام به هم در می پیوندد ـ گام بر می دارد. سپس برای این که گام های بلندتری در این راه بردارد، بر ضد فلسفه های بت پرستی معاصر می شورد، آن ها را تکذیب می کند، تضادهایشان را بر ملا می سازد و این فلسفه ها را پشت سر گذاشته، به سوی توحید خالص روی می آورد.
تثبیت حرکت و روی کرد اسلامی و گسترش آن به سطح امت، اطلاعات فکری فراوانی را در اختیار نسلی قرار می دهد که ما جزو آن هستیم. این اطلاعات، ما را تشویق می کند که افق های فکری خود را تا آن جا بالا ببریم که باخیزش ونهضت مبارک امت اسلامی، همخوانی و هماهنگی داشته باشد.
هیچ چیزی مانع از این نمی شود که ما خود را وقف جست و جو و بررسی روی کرد اسلامی رو به رشد کنیم که فریاد زندگی را سر می دهد و در فرایند رهاندن شخصیت فکری امت اسلامی از بندهای اندیشه بت پرستی معاصر، سهمی هر چند اندک بر عهده بگیریم و آنان را به خطّ یکتاپرستی و عدالت که همان خط بندگی خدا و قیام بر ضد طاغوت ها است رهنمون شویم.
مبارزه و رویارویی ما با زهرها، آفت ها و نابسامانی هایی که فلسفه های غربی معاصر؛ اعم از لیبرالیسم، ملی گرایی، سوسیالیسم و کمونیسم، آن ها را در دل های امت اسلامی کاشته اند، باید ژرف و متمرکز شود. آن هم نه تنها در سطح عقیدتی و فلسفی، بلکه در سطحی که بیان گر خیزش امت و نهضت او در سنگرهای مختلف علوم انسانی باشد، تا نبرد را در دو سو به پیش بریم:
1 ـ تمامی راه های نفوذ، حتی کوچک ترین آن را که ممکن است بت پرستیِ معاصر از آن نفوذ کند ببندیم.
2 ـ در رویارویی و مبارزه با طغیان اندیشه فرعونی معاصر، همه ابزارهای نبرد فکری را تکامل بخشیم.
از این جا می بینیم که درک عمیق ما از پدیده حج، با این هدف که افق گسترده ای به وجود آوریم، روزنه بزرگی را در ذاکره فکری می بندد و به سرشت نوآورِ اسلامی حالتی می دهد که به پیش حرکت کند، تا در گرماگرم رویارویی با تمامی اندیشه های ناپاکی که بت پرستی معاصر آن را در لابه لای پیکر اسلامی راجع به عقیده، اندیشه و شخصیت او منتشر کرده است، شخصیت ما را نگهداری و از نیروی آن پشتیبانی کند.
جامعه توحیدی
جامعه توحیدی، جامعه ای است که اصول و پایه های کلّی وجودش را از قرآن کریم می گیرد و تلاش می کند که در عقیده، عبادت، قوانین، نظام و اخلاق و رفتار خوش با این کتاب پیوند داشته باشد. چنان که این جامعه، روش و اندیشه ای را از قرآن می گیرد که به وسیله آن ها با مسایل گوناگونش رو به رو می شود و بر طبق رهنمون آن ها با دیگران برخورد می کند.
این عقیده و روش قرآنی، جامعه توحیدی را به اندیشه ای مشخص درباره انسان، امت، وجود، جهان هستی و مسایل گوناگونی که دارد، مجهّز می سازد.
از این رو، جامعه توحیدی، صرفا عبارت از مجموعه ای از «مسلمانان» نیست، بلکه از این مجموعه فراتر رفته، به یک حالت عمومی، اجتماعی و تاریخی می رسد که در زمینه ها و صحنه های مختلف عقیدتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، هنری و حقوقی عرض اندام می کند. «چه، اندیشه اسلامی درباره خدا، جهان هستی، زندگی و انسان، اندیشه ای است کامل و در عین حال، واقعی و مثبت».
لا اله الاّ اللّه :
این کلمه به معنای آن است که مسلمانان در تمامی امورشان، حاکمیت را از آن خدا می دانند و کسانی را که این حق را برای خویش ادّعا می کنند و بر حاکمیت اللّه تجاوز می نمایند، از خود می رانند. آنان حاکمیت اللّه را در دل ها و احساساتشان و در وضعیت ها و رفتار هایشان می پذیرند:
«فرمان جز برای خدا نیست، دستور داده که جز او را نپرستید. این است دین درست».(1)
«کسانی که به موجب آن چه خدا نازل کرده، داوری نکرده اند، آنان خود کافرانند».(2)
«پس هرگاه در امری اختلاف نظر یافتید، آن را به [ کتاب ] خدا و [ سنت ] پیامبر [او] عرضه بدارید».(3)
«و هر چیزی را که آفریده و بدان گونه که در خور آن بوده، اندازه گیری کرده است».(4)
نخستین اشکال
1 ـ مسلمانان قرآن کریم را وحی الهی می دانند که نظامی فراگیر و جامع را برای زندگی آنان طرح ریزی می کند. لیکن جامعه تاریخی اسلامی در گفت وگوی خویش با نصّ قرآنی، دو چهار چوب را مدّ نظر قرار می دهد:
چهار چوب نخست، مجموعه عقاید و اصول کلی و پایه ها را در بر می گیرد.
چهار چوب دوم، تمامی واجبات و قوانین جزئی را در خود دارد.
بنابراین، برای هر پژوهش گری این پرسش مطرح می شود: مسلمانان با عقاید، کلیات و اصول همگانی چگونه برخورد داشته اند؟
مسلمانان می بینند که اشکال تنها در مورد واجبات و قانون گذاری ها است لیکن این اشکال در خصوص چهار چوب نخست؛ یعنی درباره مجموعه عقاید، کلیات و پایه ها نیز مطرح می شود؛ زیرا چگونه برای مسلمانان در هر زمان و مکان، این امکان وجود دارد دارد که قوانین جزئی زمان را از این کلیات استخراج کنند؟
2 ـ مسلمانان می دانند که تجربه تاریخی محمدی، بهترین شکل برای گفت وگو میان مسلمان و کلیات نصّ قرآنی است. چه، پیامبر صلی الله علیه و آله در فراخوانی و عمل کردهای مختلف خویش، روش و قوانین تاریخی را به نمایش گذاشت و تبلور بخشید که مسلمانان در هر زمان و مکان به این روش و قوانین رجوع می کنند، تا از طریق پیوند با نص قرآنی و با برترین شکلی که در تاریخ اسلام شناخته شده، شیوه، عقیده و رفتاری را تشکیل دهند.
بنابراین، واسطه ارتباط میان مسلمانان در شرایط مختلف تاریخی آنان و نصّ قرآن کریم، از لحاظ قانون گذاری و روش و رفتار، تجربه محمدی صلی الله علیه و آله است.
بدین سبب، جامعه توحیدی در حلّ مشکل ارتباط میان شرایط زمانی و مکانی (تاریخی) و کلی و مطلق و همگانی (قرآن کریم) گام های بلندی را به جلو برمی دارد.
3 ـ مسلمانان پرسشی را درباره چگونگی حلّ مشکلاتی مطرح می کنند که پیامبر صلی الله علیه و آله با این مشکلات رو به رو نبود و بعدها مسلمانان با آنها رو به رو شدند. در این جا مسلمانان به دو مقوله اجماع و اجتهاد رجوع می کنند.
4 ـ اجماع: هم رأی شدن مجتهدان [= صاحب نظران] این امت در یکی از عصرها بر یک حکم شرعی است و معنای هم رأی شدن، همان شرکت و هماهنگی در باور، یا نظرگاه و یا عمل است.
5 ـ اجتهاد: [= به دست آوردن حکم شرعی] در شرایط زمانی و مکانی بر اساس نص قرآنی، اجماع و سنتی است که پیش تر بیان شد. البته، این کار باید بر طبق شرایط و معیارهایی مشخص صورت گیرد.
حج به عنوان یک پدیده
حج به سان یک فریضه، در ساختار و حرکت جامعه توحیدی، جایگاه خاصی دارد؛ زیرا این فریضه یکی از ارکان اسلام به شمار می رود و مسلمانان، حج را فریضه ای می دانند که بر هر مرد و زن مسلمان تا روز قیامت واجب است، هر چند شرایط تغییر کند و اوضاع دگرگون شود:
«و برای خدا، حجّ آن خانه، بر عهده مردم است. [البته بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد و هر که کفر ورزد، یقینا خداوند از جهانیان بی نیاز است».(5)
حج با منظومه عبادات مسلمانان پیوند دارد، مجموعه عباداتی که از نماز و روزه آغاز می شود و با حج زینت می یابد، لیکن این عبادات به رغم این که ویژگی های مشترک دارند، هرکدام از آن ها ویژگی های فردی نیز دارد که ایجاب می کند، شخص پژوهش گر برای مشخص ساختن این ویژگی ها بیندیشد و تحقیق کند. از این رو، درباره پدیده حج می توانیم چنین بگوییم:
حج در عین حال که جزئی از یک نظام کلی عبادات است، منطق و قواعد و وظایف مخصوص به خود را دارد. لیکن ما می خواهیم در همین وقت، به کشف ابعاد، خصوصیات و ویژگی های این پدیده، به دلیل پیوندی که با دیگر عبادات دارد از یک سو و به دلیل اهمیت و برجستگی آن از سوی دیگر، بپردازیم.
این منظومه عبادات در وهله نخست، برای پژوهش گر مجموعه ای از عبادات جدا از یکدیگر و پراکنده که هیچ نقطه مشترکی آنها را گرد نمی آورد به نظر می رسد و چنین برداشت می شود که بنابراین، می توانیم با این عبادات به عنوان اعمالی فردی برخورد کنیم که از یک روش شخصی و فرهنگی سرچشمه گرفته است و یا این که این عبادات، ادامه تجربه جامعه در سطح ایدئولوژی در یک مرحله مشخص از تاریخ است. بنابراین، یا ما این مجموعه را یک پدیده تاریخی می دانیم که با پایان یافتن مرحله ای که آن را به وجود آورده است، پایان می یابد و یا این که آن را ادامه برخی از شعایر و باورهایی می دانیم که در یک مرحله مشخص از تاریخ جامعه ای، که این عمل را به وجود آورده، حاکم بوده است.
لیکن رجوع به دستاوردهای اوضاع زندگی مسلمانان و غیر مسلمانان و داده های دوران های مختلف تاریخی، برای ما آشکار می سازد که حج از یک سو نشانه های استمرار تاریخی را دارد و از سوی دیگر از ابعاد متعدد اجتماعی برخوردار است و این پدیده، از جمله پدیده هایی به شمار می رود که در طی اشکال مختلف آن، اندیشه کلی و یا اصول کلی در آن گرد آمده است که تمامی مصالح ساختمان جامعه توحیدی؛ از قبیل اعتقادات، فقه، اقتصاد، سیاست، هنر و مقررات فردی و اجتماعی زندگی را سامان دهی می کند. به بیانی روشن تر: پدیده حج پدیده ای است که چندین بعد دارد: بعد عقیدتی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، روانی و هنری که می توانیم آن ها را به تفصیل مورد بررسی و پژوهش قرار دهیم. چنان که می توانیم برای تعیین ساختار این پدیده و عناصر مختلف تشکیل دهنده آن، خواه به لحاظ محتوا و خواه به لحاظ صورت و خواه در حالت ایستا و خواه در حالت پویایی و تحول، گام تازه ای برداریم.
با توجه به موقعیت و جایگاهی که پدیده حج در ساختار کلی اجتماعی دارد و نیز با استفاده از ارتباطات، فعالیت ها و اصول برجسته ای که از نشانه های این پدیده است، می توانیم از یک سو وجود و بقای جامعه اسلامی را به عنوان یک مجموعه تقویت کنیم و از سوی دیگر «وضعیت اسلامی» را در سطح افراد و گروه ها، در جامعه تاریخی مشخصی که پدیده مزبور را در خود دارد، ادامه دهیم.
آنچه بیان شد، به ما امکان می دهد که از روش های حاکم در عرصه های روان شناسی غربی رهایی یابیم. این شیوه ها به پدیده حج به سان یک عمل عبادی و فردی و جدا از دیگر صحنه های زندگی می نگرد و آن را در حاشیه ساختار اجتماعی مسلمانان قرار می دهد. نیز بیان قبلی به ما اجازه می دهد که با حج به عنوان یکی از ارکانی برخورد کنیم که نشانه ها و ویژگی ها و ساختار کلی جامعه اسلامی را تشکیل می دهد؛ چه، حواله دادن این پدیده به مجموعه ای از مراسم و شعایری که پیرزنان و بی سوادان آنها را انجام می دهند ـ چنان که در بسیاری از نوشته های اجتماعی و یا در دیدگاه عمومی دیده می شود ـ نشان دهنده دیدگاهی ایدئولوژیکی است که هم نادرست است و هم خصمانه. این دیدگاه می خواهد این پدیده را تجزیه کند و آن را نوعی داده فرهنگی و یا سنتی قرار دهد که جزء ساختار فرهنگ عمومی جامعه محسوب می شود.
مکتب مارکسیسم و مکتب اجتماعی فرانسوی (آگوست کنت و دورکهایم) از این نظرگاه هم فراتر می روند؛ چه، مارکسیسم پدیده حج را یک نوع عقب افتادگی فکری و پدیده عجز علمی می داند که به گذشته تاریخ تعلق دارد و بر اثر عادت و یا عقب افتادگی اجتماعی ادامه می یابد و مانع از رشد فکری عمومی می شود. بنابراین، باید این نوع پدیده ها را از میان برد.
این دیدگاه به دو لغرش گاه خطرناک برای پیروان و یا هواداران مکتب مارکسیسم منجر شده است:
1 ـ این دیدگاه سبب شده است که مارکسیست ها دارای اندیشه ای شوند که بر اساس آن برای نابودی پدیده حج تلاش کنند.
2 ـ نوعی ایدئولوژی سیاسی برای آنان پیدا شود که با الهام گرفتن از آن، مواضع و فعالیت های سیاسی خصمانه بر ضد مسلمانان داشته باشند.
اما مکتب اجتماعی فرانسوی (آگوست کنت و دورکهایم) دیدگاهی دارد که بر اساس آن، پدیده حج، یا اندیشه غیر علمی است و یا اندیشه ای می باشد که رنگ اجباری دارد و جوامع، آن را بر افراد خویش تحمیل می کنند و شخصیت فرد در رویارویی با جبر عمومی اجتماعی، رخت بر می بنند و از میان می رود.
آری، این شیوه ها و یا تکیه کردن به آنها در بررسی پدیده حج، موجب می شود که انسان پژوهش گر و یا اندیشمند به صورت یک ابزار فرمانبر در آید و از دیدن واقعیت دور شود و در عمل، تنها خود را ابراز کند، آن هم در حالی که از هیچ کدام از دستاوردهای تاریخی که جوامع بشری چه در قالب تلاش های فردی و چه در قالب تلاشهای جمعی فراهم آورده اند و با آنها می زیند تصور و اندیشه ای ندارد.
پس از آن که به اندیشه و روشی که با بررسی پدیده های مختلف در جامعه توحیدی و یا حالت توحیدی ـ در صورت نبودن جامعه کامل توحیدی ـ سازگاری دارد، دست یابیم، می توانیم به گردآوری و توجیه عناصر مختلف و جزئیات پدیده توحیدی و از آن جمله پدیده حج بپردازیم. اکنون بر ماست که به منظور شناخت آن چه پیش تر گفته آمد و همان گونه که در واقعیت تاریخی وجود دارد، گامی دیگر به جلو برداریم؛ چراکه پدیده توحیدیِ حج، بر وفق ویژگی های جامعه اسلامی که مورد پژوهش قرار گرفته، شکل های مشخص و مفاهیم خاص خود را در زمان ها و مکان ها را پیدا می کند.
در واقعیت تاریخی ـ به رغم دوران های مختلفی که دارد ـ پدیده حج، با یک سری داده ها و پدیده های فراوان دیگر، در حال تعارض و جدال و تأثیرگذاری بر یکدیگر است. این پدیده ها به چهارچوب ها و منابع مختلف تاریخی ای وابسته است که با همدیگر به سر می برند، می جنگند، شکل می گیرند و به نظام کلی توحیدی شکل می دهند.
به عنوان مثال، وابستگی های نژادی، ملّی، حکومتی و دیگر پدیده ها بر واقعیت موجود، تأثیر خویش را می گذارد؛ زیرا در ارتباط هایی که با پدیده های مختلف توحیدی در سطح فرد، گروه و امت دارد، هم تأثیر می گذارد و هم تأثیر می پذیرد و موجب می شود که آن پدیده توحیدی، شکل واقعی اش را پیدا کند.
از این رو، ما از طریق ابزارهای فکری و معنوی، این توان را پیدا خواهیم کرد که واقعیت و حرکت آن پدیده را با تمامی ابعاد و تضادهایی که در یک مرحله معین تاریخی دارد، بشناسیم و ثبت کنیم و نیز از همین طریق می توانیم به برداشت هایی دست یابیم که بیان گر واقعیت تجربه و یا پدیده موضوع پژوهش باشد و آن را به اذهان ما نزدیک سازد.
این تلاش به مسلمانان اجازه می دهد که از طریق رویارو شدن با تجربه تاریخی خود و تحلیل و ارزیابی آن، رویاروی خودشان قرار گیرند؛ زیرا تجربه تاریخی جامعه اسلامی دارای ویژگی تقدس نیست، چنان که تجربه ای منحرف و بر خلاف توحید هم نمی باشد. در این که منبع تجربه تاریخی جامعه اسلامی، همان الگوی توحیدی است تردیدی وجود ندارد. امّا آن چه از این الگو فراتر می رود، تجربه ای است که تحت تأثیر چند الگوی فاسد قرار گرفته است که عبارتند از: فرمانروایی، قدرت، تبه کاری، ستم، نژاد پرستی و... .
غور کردن در فهمیدن ابعاد و پیامدهای این واقعیت، راه را برای به دست آوردن درس های فکری، اعتقادی و سیاسی می گشاید و به خواسته های نهضت اسلامی معاصر از طریق پیوند دادن آن با الگوی توحیدی، خدمت می کند و باعث تصفیه عوامل نا به سامانی و ازهم پاشیدگی می شود که پیش از هر چیزِ دیگر به تجربه خاص جامعه اسلامی باز می گردد. به رغم این که باور داریم که وضعیت کنونی مسلمانان اساسا بر اثر روابط حاکم بین المللی به وجود آمده است، لیکن پروژه نهضت اسلامی خود را مسؤول می داند که در آن واحد، هم رویاروی استعمار قرار گیرد و هم رویاروی نابه سامانی هایی که به تجربه تاریخی اسلامی بر می گردد. چه، دست گذاشتن روی نقاط ضعف و انحراف، هیچ زیانی به اسلام نمی رساند بلکه مسلمانان را از بسیاری بت پرستی ها و انحرافات رها می سازد که با تجربه تاریخی و نخستین آنان همراه بود و برنامه هایی را به وجود آورد که به طرح ها و برنامه های قدرت خارجی اجازه نفوذ داد و زمینه مناسب را برای تأسیس پایگاه های حکومت آن در درون جامعه اسلامی فراهم ساخت.
حج پدیده ای جهانی
در هر یک از ادیان، جایگاه های مقدسی وجود دارند که پیروان این دین بر طبق تقلیدها و راه و رسم مشخص در مناسبت های مختلف به سوی این جایگاه ها روی می آورند. به عنوان نمونه ادیان یهودیت و مسیحیت، بیت المقدس و آثار و مشاهد پیرامون آن را مرکز اصیل معنوی خود می دانند.
در «دائرة المعارف الیهودیه»(6) چنین آمده است:
«حج بیت المقدس که به نام زیارت یاد می شد، در زمان فرا رسیدن سه عید صورت می گرفت: عید حصاد، عید فصح یهودی، و عید مظال. حج بر تمامی یهودیان فرض بود البته به استثنای کودکانی که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده بودند و زنان و نابینایان. شریعت حضرت موسی بر حاجی و یا زائر واجب می کرد که با خودش هدیه ای برای پروردگار ببرد. در بیت المقدس، مشاهد، بارگاه ها و جایگاه هایی هستند که مردم از هر کشور و شهری به سوی آن، بارِ سفر می بندند».
همچنین در دین مسیحیت، حج(7) «نام سفری است که انسان به وسیله این سفر به زیارت مشاهد مقدس می پردازد؛ نظیر زیارت گاه سرور ما عیسی علیه السلام در فلسطین یا مراکز رهبران مقدس دینی در «روم» و یا مکان های مقدسی که به نام زاهدان و شهیدان مورد قبول جامعه خوانده می شود».
«زیارت مشاهد روم از قرن سیزدهم به عنوان زیارت سرزمین مقدس، رواج یافت، هر چند به کلی موجب قطع زیارت سرزمین مقدس نشد و «روم» دومین شهر مهم پس از بیت المقدس به شمار می رفت».
اما آیین های هندی نظیر بودایی و برهمایی، دارای مشاهد و معبدهای فراوانند.
«بیش ترین این مشاهد و مکان های مقدس در کنار رود «گنگ» مقدس قرار دارند.
جمعیت بسیار از مردم این کشور، در این مکان ها گرد هم می آیند، تا در این رود مقدس غسل کنند. برخی از این مردم سالانه و یا چند بار در سال در آن جا گردهم می آیند».(8)
پدیده حج و زیارت از دیدگاه هر کدام از این ادیان و دیگر ادیان، با توجه به موقعیتی که در نظام کلی آن دین مشخص دارد، از ویژگی ها و علایم معینی برخوردار است. همچنین، این پدیده در هر یک از ادیان یاد شده و در میان امت ها و یا ملت های پیرو این ادیان، نقش های چندی را بازی می کند که سطح ها و قسمت های مختلف اجتماعی را که ساختمان کلی اجتماعی را تشکیل می دهد در بر می گیرد.
حج در جامعه توحیدی
«و در میان مردم برای [ ادای حج] بانگ بر آور، تا [زائران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغری که از هر راه دوری می آیند به سوی تو روی آورند».(9)
منظومه سامان دهنده فقهی
انجام عمل حج، یک کار خود سرانه نیست که شخص مسلمان با توجه به سلیقه های شخصی اش و یا با تأثیر پذیری از فضای حقوقی و قانونی که روابط مختلف اجتماعی را در کشور متبوعش تنظیم می کند هرگونه که بخواهد آن را انجام دهد و یا آن را براساس راه و رسمی که در میان قبیله و یا طایفه او حاکم است به جای آورد.
حج از یک سری اصول و قواعد دقیق فقهی تبعیت می کند که از دیدگاه مسلمانان این قواعد، همان شروط الهی و مکتبی است که هیچ فرد، یا گروه و یا ملتی در هیچ یک از مراحل تاریخ و در هیچ نقطه ای از نقاط زمین حق ندارد آن را تغییر دهد. حال، موقعیت این فرد و یا گروه در حکومت و یا اجتماع هر چه باشد، تفاوت نمی کند.
این نظام فقهی یک نظام تکامل یافته است که اندیشه ای تکامل یافته و مستقل بر آن حکومت می کند؛ زیرا این اندیشه فراتر از روابط افراد، گروه ها و ملت هاست. این نظام فقهی که خواه ما کلیات آن را مورد بررسی قرار دهیم و یا جزئیاتش را، به پدیده حج بعد فقهی توحیدی می دهد و این بعد فقهی از مجموع انگزه ها، باورها و اعمال حاجیان فراتر می رود، بدون آن که رابطه اش با عمل حج قطع شود و یا با آن در تضاد باشد بلکه این نظام، نقطه آغاز و رسیدن به حالت «فطری انسانی» را تشکیل می دهد.
این حالت، منظومه فقهی مزبور را به وجود می آورد و معیار فطرت انسانی است و انسان رفتار فردی و اجتماعی خویش را بر اساس همین منظومه فقهی تنظیم می کند و از آن آغاز و بدان رجوع می کند؛ زیرا مسلمانان باور دارند که با این کار در مسیر رشد و شکوفایی شخصیت وزندگی خود درطول تاریخ ـ بر وفق شیوه توحیدی ـ گام بر می دارند.
غور کردن در فهمیدن معانی و مفاهیم منظومه فقهی که پدیده حج را سامان می بخشد فواید علمی فراوانی دارد که شاخه های مختلف علوم انسانی مربوط به قانون را می توان در میان آن دید: فلسفه قانون، علم قوانین، علم سیاست، جامعه شناسی قانونی، قانون تاریخی مقارن. و این، در حالی است که فلسفه قانون غربی و عرفی بر پایه اصل قدرت و چیرگی مادّی استوار است.
قانون از دیدگاه غربی به معنای فرض حدود و تعادل هایی است که بر پایه نیروی مادی استوار است. حال، این نیرو قبیله باشد، یا گروه اجتماعی، یا ثروت و یا حکومت. به بیانی روشن تر: نا به سامانی در نقطه آغاز این حدود به چشم می خورد؛ زیرا حدودی که در این جا فرض شده است، همان حدود نیروی حاکم مادی است و «توازنی» که فرض شده، توازن های منافع نیروهای پیروز می باشد، به گونه ای که اصل برابری در این جا که به بخشی از اجتماع تعلق دارد، خویش را به عنوان سامان دهنده اصول کلی و اجتماعی مطرح می کند. [ = اقلیت بر اکثریت حاکم است ]. بنابراین، وحدت پیرو اصلی است که پایه اش چیرگی با قدرت و نیرو می باشد. در حالی که می بینیم اسلام توحید و وحدت را به عنوان یک اصل و هدف مطرح می کند و لذا در مفهوم اسلامی اش به معنای وحدت نیروی کوچک و حاکم بر اکثریت نیست، بلکه به معنای وحدت مدار هستی انسان است و نابه سامانی، عنصری است که بعدها بر آن عارض می شود.
و این وحدت هستی و فطری، اجباری نیست؛ زیرا ساختمان آن بر پایه اقلیت استوار نیست، بلکه از همان آغاز به جلوه گاه محور توحیدی وابسته است.
با توجه به آن چه گفته آمد، باب نقد و سؤال درباره بسیاری از موضوعات فکری حاکم بر جهان باز می شود: راجع به اصول قانون گذاری و موقعیت انسان نسبت به آن، تاریخ نظام قانونی و رابطه آن با حرکت مردم و ملت ها در زمان حاضر. چه، استمرار نظام فقهی اسلامی و پایداری مدار این نظام، طرفی دیگر از سکه تلاش همیشگی برای آزاد شدن از ذلت بردگی است. بنابراین، شریعت اسلامی ـ اگر این بیان درست باشد ـ با این معنا، به طور همیشه و پایدار مسأله آزادی از وحدت بت پرستی و رفتن به سوی وحدت توحیدی را مطرح می کند. و پایداری بدین معنا، عینا همان حرکتی است که انسان را به سوی وابستگی به ارزش های والای توحدی سوق دهد: «ای انسان، حقا که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد».(10)
بعد عقیدتی: توحید و دوری از زشتی ها
اسلام به عنوان یک باور در اندیشه و عمل پیروانش، «اندیشه ای را» درباره آفریدگار تثبیت می کند که مفاد آن چنین است: خداوند بالاتر از تمامی صفات و همانندی هایی است که ممکن است انسان مسلمان آنها را در تجربه و واقعیت عینی زندگی اش ببیند، بدین معنا که مجسم کردن خداوند بر وفق شکل و پدیده ای مشخص محال است و این، بر خلاف آن چیزی است که انسان در ارتباطش با خدا بدان پناه می برد، تا آن را واسطه ای میان خود و خدا قرار دهد و این واسطه ممکن است به شکل های مختلفی باشد: تصویرها، بت ها، تندیس ها، طبقه کاهنان و یا بشر که به صورت فرد باشد، یا طبقه و یا طایفه و یا هر شکل اجتماعی دیگر و این، همان چیزی است که آیه قرآن بدان تأکید می کند: «و هرگاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، [ بگو ] من نزدیکم و دعای دعاکننده را ـ به هنگامی که مرا بخواند ـ اجابت می کنم. پس آنان باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند».(11)
اسلام پیروانش را ملزم می سازد که به منظور ارتباط با خداوند بلند مرتبه، از هر واقعه ای که موجب می شود آنان از وقایع مادّی و بشری و از سلطه آفریدگان آزاد و رها شوند، دوری گزیند. لیکن این پیوستن به کمال مطلق بدین معنا نیست که آفریدگار جهان، جدا از هستی است، بلکه نشانه های او در سراسر هستی پراکنده است و از این جا انسان مسلمان به ایجاد تعادل در رابطه توحید با محیط طبیعی و مادّی اش می پردازد، بدون این که هیچ کدام از این پدیده های هستی را با آفریدگار بلند مرتبه اش مقایسه کند بلکه وی در این پدیده ها نسبیت، محدودیت، دگرگونی و جزئیت را می بیند، در حالی که خداوند نامتناهی و مطلق است و این ویژگی ها در او راه ندارد.
از آن جا که خدا مطلق است، راه نیز پایان ندارد و این راه همان راه انسان به سوی خدا است. او به اندازه پیشرفت واقعی که به سوی خدا دارد، در حال نزدیک شدن دایم به اوست. لیکن این نزدیکی، نسبی است و انسان گام هایی را به سوی خدا برمی دارد، بدون این که بتواند آن را طی کند. به بیانی روشن تر: انسان زمینه ابداع و خلاقیت و زمینه پیمودن راه تکامل تا بی نهایت را دارد.(12)
مجموعه شعایری که مسلمانان به انجام آنها می پردازند، در همین فضای اعتقادی قرار می گیرد؛ زیرا هدف آنان از انجام این شعایر آن است که به خدا نزدیک شوند و او را تعظیم کنند و بر ضدّ هر آن چه مانع از این حرکت توحیدی می شود، بشورند؛ چراکه انجام شعایر به معنای تعظیم خود چیز نیست، بلکه باعث نزدیکی شخص به خداوند می شود: «این است [فرایض خدا] و هر کس شعایر خدا را بزرگ دارد در حقیقت، آن [حاکی] از پاکی دل هاست».(13)
با این معنا، شعار حج، مفهوم و شیوه توحیدی فراگیر پیدا می کند که انسان مسلمان در ظاهر و صورت و با زحمات از طریق رفتار سیاسی و اقتصادی و با نگاهی که به خود و دیگران دارد آن را در پیش می گیرد.
حج عامل تزکیه و تعادل روانی، فکری و عاطفی
«ولی کسانی که ایمان آورده اند، به خدا محبت بیشتری دارند».(14)
«بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناکید و سراهایی را که خوش می دارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنی تر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمی کند».(15)
اسلام به انسان ـ چه به معنای فردی و چه به معنای اجتماعی آن ـ با این دید می نگرد که همیشه به مجموعه ای از روابط و موقعیت های اجتماعی که او را در میان گرفته است، وابسته است؛ چرا که انسان موجودی مطلق و فراتر از نظام مادّی و علتّ ها و عوامل عینی و واقعی نیست لیکن او می تواند از جبر طبیعی، وراثت، تاریخ و جامعه بهره برداری کند و اداره کننده دنیای مادّی باشد؛ یعنی بر جهان هستی حکم براند و این مسیر علمی، از خاک تا خدا را طی کند و در این مسیر است که می توان فلسفه ساختن ذات انسان و جهت و فلسفه آن را پیدا کرد. ساختن ذات در اسلام به معنای «ریاضت منفی» نیست بلکه به معنای «تربیت مثبت» است.(16)
حج به عنوان شیوه ای فردی و اجتماعی می خواهد وضعیت انسان مسلمان را از یک پدیده منفی ـ که محصول مشکلات خانوادگی و یا طبقاتی و دیگر روابط مختلف اجتماعی است ـ به یک پدیده مثبت مبدل سازد که می تواند با الهام گرفتن از عقیده توحیدی و بنیادهای مختلف توحیدی که اداره تکامل یافته ای را تشکیل می دهد، این وضعیت را فراگیرد و آن را پشت سرگذارد.
با این معنا، حج در فرایند ساختن ذات مسلمان، موقعیت برجسته ای دارد؛ زیرا از اهداف مشخص و ابزار تاریخی مشخص برخوردار است.
بنابراین، حج می خواهد روابط و کارهای مشخصی را تثبیت کند که از حدود روابط و کارهای شخص مسلمان در یک جامعه و محیط معین فراتر برود.
به عنوان مثال وقتی که انسان مسلمان تصمیم می گیرد که فریضه حج را انجام دهد، در حقیقت در مسیری گام نهاده است که باید آگانه به یک سری مقررات عمل کند. این مقررات از به اجرا گذاشتن شرایط حج و بایسته های آن از قبیل پرداختن خمس و زکات و مراقبت هوشیارانه از رفتارش آغاز می شود؛ زیرا وی از سوی خودش و جامعه ای که او را در برگرفته است، وجدانش را مراقب قرار می دهد و این حالت جدید، در لحظه ای که وی راهی حج می شود، در اثنای حج و در مراحل بعدی که تا پایان عمر(17) و در تمامی روابطش با مردم کشیده می شود، به او دست می دهد.
این تصمیم آگاهانه ادای حج، مستلزم مجموعه کارهایی آگاهانه در مراحل مختلف حج است.
سفر و خستگی ها و دوری از خانواده و اجتماعی که انسان مسلمان در آن قرار دارد، حالت جدیدی در وی ایجاد می کند: او از فشار سختی های موجود رها می شود و به عملیات آزادیبخش می پردازد و در هنگام رویارویی با پرستش بت های مختلف؛ همچون قدرت، ثروت و مقام، بندگی خویش به خدا را در جایگاه نخست قرار می دهد. به عنوان نمونه در هنگام احرام، لباسش را بیرون می آورد و همانند دیگر حاجیان جامه محلی و گروهی خویش را کنار می گذارد. بیرون آوردن جامه در این جا دارای مفهوم نمادین است و تأکید می کند که شخص حاجی باید امتیازهای حکومتی و یا مالی را ـ که این جامه نشان گر آن است ـ کنار بگذارد و تنها به وابستگی اش به خدا و برابری کاملش با سایر مسلمانان پای فشارد.
همچنین خودداری حاجی از مقداری از نیازهای روانی و بیولوژیکی (آمیزش و ازدواج) مفاهیمی چون تعادل، توانایی تحمل محرومیت و توانایی بر فداکاری و ایثار را در ذهن فرد مسلمان جای می دهد و اراده و تن را در برابر نیازهای مختلف مادّی و روانی مقاوم می سازد؛ یعنی وی بر شیوه ای تربیتی فردی و اجتماعی بر وفق قانون توحیدی پای می فشارد و عمل می کند و می تواند حالت نا به هنجاری را که انسان در برابر نیازمندی ها و دارایی های گوناگونش در آن به سر می برد، پشت سرگذارد.
در حج، نیروهای عاطفی به هنجار نسبت به دیگران رشد می کند و ثابت می شود که انسان می تواند عواطف فردی خویش را زیرپاگذاشته، آن را نثار جامعه کند و این آثار حج، همان مفاهیم و پیام های داستان ابراهیم خلیل و همسرش می باشد و نیز پیامد تجربه ای است که این دو بزرگوار در مراحل مختلف هجرت به سوی این مکان دور (مکه) در سعی هاجر برای به دست آوردن آب و در تصمیم ابراهیم بر سر بریدن فرزندش اسماعیل، انجام دادند.
داستان ابراهیم در قرآن
«ابراهیم در خانه یکی از بزرگ ترین خادمان شهر، چشم به جهان گشود که بت ها را می تراشید و آنها را می فروخت و از بت بزرگ نگهبانی می کرد و از طریق عقیده و نیز از طریق خادمان با آن تماس می گرفت».
لیکن در همین فضای حاکمیت بت پرستی، ابراهیم به نابود کردن بت ها پرداخت؛ رویدادهایی که در پی این بت شکنی به وقوع پیوست، به سفر او به سرزمین شام انجامید و از این جا، وی مأمور شد که راهی درّه تنگی شود که کوه های صاف از هر سو آن را در میان گرفته است و گرسنگی، سخت بر او فشار آورد. نیز ابراهیم مأمور می شود که همسر و نوزادش را [ در آن درّه ] رها کند و به این فرمان تن در دهد. تشنگی بر کودک غلبه می کند و مادر را وا می دارد که به جست وجوی آب بر خیزد، در حالی که می داند: در جستجوی اسباب، هیچ گونه تضادی با ایمان و اعتماد به خدا ندارد. این مادر، در عین این که نگران است، نا امید نیست و ایمانش کامل است».(18) چه، حرکت هاجر در این جا آمیخته ای از ایمان و اعتقاد به خدا و اتکای به خود است و برای یافتن آب تلاش می کند.
در این داستان، مفاهیم متعدد روانی، عاطفی و فکری به چشم می خورد و نقطه اوج آن در وجود بانویی دیده می شود که در سرزمینی دور دست و خشک قرار دارد.
همچنین در داستان می بینیم که ابراهیم به سربریدن فرزندش اسماعیل تصمیم می گیرد و بدان اقدام می نماید و سپس به جای او قربانی می کند؛ زیرا هدف سر بریدن اسماعیل نبوده بلکه هدف سر بریدن محبتی بوده که با محبت الهی کشمکش و تضاد داشته است و این محبت با قرار دادن کارد بر گلوی اسماعیل، سر بریده شد. اسماعیل به دنیا آمد، تا زندگی کند، شکوفا شود و فرزند بیاورد و در میان فرزندان او، آخرین پیامبر، گام در عرصه هستی بگذارد.(19)
داستان های مختلفی که در قرآن آمده است، خط پیوندی را منعکس می کند که اسلام میان مکتب محمدی و خط توحید و قیام بر ضد بت پرستی و حکومت و پرستش بت ها ـ خواه این بت ها به صورت اجسامی بی جان باشند و یا به صورت انسان ـ کشیده است.
خط توحید در نگاهی که به تاریخ دارد ـ آن گونه که داستان ابراهیم و دیگر داستان ها بیان می کند ـ شیوه روشنی را تثبیت می کند که بر پیوند دوره های گوناگون تاریخ گذشته بشری استوار است. بنابراین، اسلام هم خودش را به کلی از تجربه ها و وقایع پیش از خود، بریده و جدا نمی داند، بلکه خود را نتیجه و پایانه خط برخوردها و درگیری ها با بنیادهای گوناگون و رسوم و عادت هایی می داند که می خواسته به خط توحید ضربه وارد کند و خط شرک و بت پرستی بر قرار سازد، خطی که خودش را با اشکال گوناگون عرضه می کند و نقطه مشترک همه این اشکال شرک آن است که بت، یا فرد و یا گروه مشخصی را مرکز جهان هستی و منبع قدرت آن بسازد.
دیدگاه اسلامی درباره حرکت تاریخ و در پرتو آن چه پیش تر گفته شد، تقسیم بندی تاریخ به چند مرحله مشخص را ردّ می کند. این تقسیم بندی از یک معیار تجزیه گرایی نشأت می گیرد و هر مرحله بعدی را نابود کننده مرحله قبلی اش می داند و همچنین براساس ویژگی هایی که بر پایه واقعیت تجربه صنعتی در جامعه معاصر غربی وجود دارد، یک خط تکاملی برای حرکت تاریخ ترسیم می کند.
مکتب مارکسیم، سطح تحول نیروی تکنولوژیک را معیار پیشرفت و عقب افتادگی می داند. در حالی که مکتب جامعه شناسی بر این باور است که حالت فکری معیار تکامل تاریخی می باشد.
بر این اساس، برای معیارهای پیشرفت و عقب افتادگی، دیدگاه نابه سامانی به وجود می آید که معیارهای عدالت را از معیارهای نیرو (تکنولوژی و علوم) جدا می سازد و حتی پا را از این فراتر می گذارد؛ زیرا معیارهای عدالت را وابسته و یا پیرو معیارهای نیرو قرار می دهد. از این جا می فهمیم که این مکتب به تدریج، آلت دست جوامع صنعتی در هنگام رویارویی آنان با جوامع عقب افتاده قرار گرفته است که سیاست تخریبی و ویران گری جوامع پیش رفته را در حق جوامعی که از لحاظ نیرو و ثروت به پایه آن ها نمی رسند، توجیه می کند، تا آن جا که انسان می بیند که فلسفه های معاصر غربی، معیارهایی را پذیرفته اند که ویژه جامعه صنعتی است و همین معیارها را معیار حق و عدالت (حق و عدالت خود) قرار داده اند.
از این جا در می یابیم که چه قدر این ایدئولوژی ها به سادگی به زبانی تبدیل می شود که خشونت جوامع صنعتی در رویارویی با جوامع عقب افتاده را توجیه می کند. مگر نه این است که فرانسه با شعار انقلاب فرانسوی مصر را اشغال کرد؟ و آیا اتحاد جماهیر شوروی با شعار پیشرفت و سوسیالیزم، به افغانستان تجاوز نکرد؟ این فلسفه ها پس از آن که از شعارهای خویش سپر محکمی برای نگهداری از تن خود می سازد، در بین راه آنها را می خورد. به عنوان نمونه، بلعیدن اصل «برابری» در اندیشه لیبرالیستی و اصل «از میان بردن استثمار» در اندیشه مارکسیستی از سوی این دو مکتب بر روی میزِ بازی ابزارکار و بازار آزاد انجام شد؛ زیرا برابری و آزادی در این جا به معنای آزادی مالک ابزار کار و مالک بازار است.
در هیچ حالتی امکان ندارد که اندیشه اسلامی با این گونه فلسفه ها سازش کند؛ زیرا در هیچ حالتی امکان ندارد که مسلمانان جامعه فرعونی را پیشرفته تر از جامعه ابراهیم خلیل علیه السلام بدانند، آن هم به این دلیل که جامعه فرعونی از قدرت و ثروتی بیش تر برخوردار است.
چنان که امکان ندارد که مسلمانان جامعه عباسی و اموی را ـ که پیش از آن بوده است ـ یک الگوی پیشرفته تر از حکومت مدینه بدانند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن را بینان نهاد و دلیل آن هم این باشد که این دو جامعه از لحاظ مادی و تکنولوژی از جامعه مدینه پیشرفته تر بوده اند. چه، مسلمانان حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله را الگویی می دانند که حکومت های آینده را بر اساس آن قرائت می کنند و به مقدار نیرویی که حکومت مدینه و یا هر حکومت دیگر از آن برخوردار است، کاری ندارند.
در این جا معیارهای عدالت و توحید و تقوا باقی می ماند و همین معیارهاست که عنصر پایدار در قرائت سرشت پیوستگی اجزای پدیده حج است. بالطبع این سخن به هیچ وجه بدین معنا نیست که اسلام اصلی را مطرح می کند که در تضاد همیشگی با دیگر معیارهاست بلکه واقعیت آن است که اسلام معیار توحید را محور سامان دهنده و حاکم بر معیارهای نیرویی می داند که بر اساس خط توحید و عدالت سنجیده می شود و لذا این معیارها یا با معیار توحید پیوند دارد، یا با آن متفاوت است و یا ناقض آن می باشد. بدین سبب، می توانیم بفهمیم که چرا مسلمانان تجربه مدینه را معیار قرائت و شناخت تجربه های بعدی می دانند؟ دلیل این نظرگاه مسلمانان آن است که تجربه مدینه معیار عدالت و توحید است، هر چند این معیار با معیارهای مدنیّت و نیروهای مادّی تفاوت دارد.
بدین ترتیب، اسلام اندیشه ای را ارائه کرده است که در هیچ حالتی به افراد مسلمان یا به قرآن امت اسلامی و یا به جهان مستضعفین در سطح جهانی، خیانت نمی کند.
به دلایلی که گفته شد، می گوییم: اسلام آن چه را که پیش از او بوده است و در نتیجه، غیر خودش را نفی نمی کند بلکه دیدگاهی را برای پیروانش به وجود می آورد که در برخورد با دیگران به آنان اجازه دهد که تجربه توحیدی را از تجربه بت پرستی جدا سازند و شیوه توحیدی را فرا گیرند و شیوه بت پرستی را طرد کنند.
از جمله چیزهایی که این شیوه و این دیدگاه را توجیه می کند، وضعیت حج در زمان پدیدار شدن اسلام و برخورد اسلام با آن است. به عنوان نمونه قریشیان در آن زمان به همراه حاجیان وارد عرفات نمی شدند بلکه در حرم درنگ می کردند و می گفتند: ما خانواده خداوند در شهر او؛ و ساکنان خانه او هستیم و نیز می گفتند: ما «حُمس» هستیم. هدف آنان از این رفتار، این بود که از دیگران جدا شوند و موقعیت دوران جاهلیت خویش و مقام و برتری را که داشتند، حفظ کنند.
از این رو، خداوند این امتیاز جاهلی آنان را از میان برد و به آنها دستور داد که همانند دیگر مردمان عمل و در عرفات وقوف کنند و فرمود: «سپس به طریقی که همه مسلمانان باز گردند، برگردید».(20)
از نشانه های حج در دوران جاهلیت این است که حج یکی از اعیاد مردم این دوره و نیز جایگاهی برای مباهات به نژادهای قبیله ای و آثار پدران و سرگرمی و دشمنی بوده است. از این رو، قرآن این رفتار را رد کرده، در آیه ای می گوید: «در اثنای آن جماع نکند و فسقی از او سر نزند و جنگ نکند».(21)
نشانه های این روش در چیرگی شیوه شرک و بت پرستی، از آن جا آشکار می شود که اعمال مشخصی را استوار می سازد و اعمال دیگری را که در قبل رایج بوده است، دور می افکند، تا مسیر خالص توحیدی را ترسیم کند و ویژگی های تجربه ابراهیم و آثار او را جاودانه سازد و نیز دعوت و آموزه های او را از لحاظ اعتقادی و عملی تجدید کند.
این پیوند حج با خط توحیدی مکتب اسلام در گذشته، پس از گذشت سیزده قرن، از سوی مسلمانان در قرن بیستم نیز ادامه دارد. به عنوان نمونه، محمد اسد در توصیف تجربه خویش در حج می گوید:
«وقتی روی آن تپه ایستادم و به پایین به سمت دشت عرفات که آن را نمی دیدم چشم دوختم، احساس کردم که گویی زمینی تیره رنگ پیش روی من است، زمینی که چند لحظه پیش مرده بود و اینک با حرکت امواج انسانی در آن، زندگی از نو آغاز شده است. فضای عرفات مالامال از صداهای شگفت انگیز میلیون ها زن و مردی است که در قالب بیش از هزار و سی صد حج، فاصله میان مکه و عرفات را پیاده ویا سواره پیموده اند. چرا که صداها و گام های آنان و نیز صداها و گام های حیواناتشان، بیدار و از نو شنیده می شود: من آنان را می بینم که راه می روند، سوار می شوند و گرد هم می آیند؛ یعنی تمامی آن میلیون ها حاجی با لباس های سفیدشان در طی هزار و سی صد سال. برادرانی دارم از سمت راست و برادرانی دارم از سمت چپ و هیچ کدام آنها را نمی شناسم، لیک هیچ کدام از آنان با من بیگانه هم نیست».(22)
در تجربه حج دیگر چنین می خوانیم: «انسان وقتی که در مکه مکرّمه، خاستگاه اسلام و در مدینه منوره، جایگاه نخستین حکومت اسلامی حضور می یابد، از خاطرات این سرزمین ها درس های معنوی بزرگی می گیرد: در این جا وحی فرود آمده و از این جا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برخاسته است، در حالی که انسان ها را فرا می خوانده و مژده و بیم می داده است. در این مکان ها نخستین دعوت کنندگان اسلامی شکنجه شده و برخی از آنان در رویارویی با طاغوت به شهادت رسیده اند و از همین مسیر، مسلمانان از مکه به مدینه هجرت کردند».(23)
همان گونه که تجربه حج با شیوه توحیدی در تاریخ پیوند دارد، پس از فراخوانی اسلامی درگیری میان خط عمل توحیدی و خط بت پرستی و حکومت ادامه دارد.
از این رو، در تاریخ این پدیده و واقعیت فعلی آن، مجموعه ای از پدیده ها و عملکردهایی را می بینیم که تلاش می کند بر این تجربه ضربه بزند و یا دست کم آن را تضعیف کند و به صورت یک عمل ظاهری و بدون محتوا در آورد.
به عنوان نمونه در بسیاری از دوران های تاریخی پس از مرحله نخست اسلام می بینیم که نابه سامانی عمومی در ساختار جامعه اسلامی بر پدیده حج بازتاب هایی داشته است؛ زیرا تعیین مسؤول حج از سوی سلاطین و امتیازات و فعالیت های مختلف دیگری که از بایسته های این مسؤولیت می باشد، موجب می شود که این مقام فرصتی را برای پیشرفت، گردآوری ثروت و توجیه شرعی در آمدها و منافع گوناگون پیش آورد. چنان که نابه سامانی عمومی در دوره هایی مشخص، موجب شده است که چندین مسؤول برای حج تعیین شود و در نتیجه، فاصله جغرافیایی یا نژادی و یا مذهبی میان حاجیان به وجود آید.
افزون بر این نابه سامانی ها، گروه های بسیاری در میان راه به کاروان های حاجیان هجوم می آورند و اموال آنان را به یغما می برند. همچنین، بازرگانان و عرب های بیابانی در مکه تلاش می کنند که حیوانات را با قیمت گزافی به آنان بفروشند.
در حال حاضر، ما شاهد محدودیت های سیاسی از سوی کشوری هستیم که مسلمانان در آن زندگی می کنند که مانع از آزادی در اعمال حج می شود، به ویژه محدودیت هایی را که خود کشوری که مکه در آن واقع شده ایجاد می کند.
چه، در آن جا محدودیت ها، مراقبت های امنیتی و سیاسی و دخالت هایی به چشم می خورد که اجازه نمی دهد حاجیان آن گونه که می خواهند حج را برگزار کنند.
با این وجود، پدیده حج همچنان زنده است و هر سال نیرومندتر و گسترده تر می شود. تعداد حاجیان در سال 1980 نزدیک به یک میلیون رسید، در حالی که در سال 1914 هفتاد هزار بوده است.(24) سرانجام، درگیری میان این پدیده و تمامی پدیده ها و روابطی که مانع از برگزاری آن به این و یا آن شکل می شود همچنان ادامه دارد.
بعد سیاسی حج
قبایل وقتی که در موسم حج عازم مکه می شدند، هرکدام از آنها نشان های خاص، بت ها و جامه های خویش را با خود حمل می کردند و بدین وسیله بر برتری قبیله ای و برتری مقامش در میان دیگر قبایل پای می فشردند. لیکن حج پس از اسلام، بنیاد تازه ای را استوار ساخت که با تمامی این اعمال و شعارها در تضاد بود و حتی آنها را از میان برد و یک وضعیت توحیدی خالص را به وجود آورد که مسلمانان را قادر ساخت تا در برابر همبستگی های مختلف از قبیل ملیت و قبیله و امثال آن مقاومت کنند.
از این رو، آن گونه که ملّی گرایی، دیگر ملت ها را بلعیده اند مسلمانان را نمی بلعند و اینان قربانی آن نمی شوند و کشورهایشان که بر حسب انگیزه فطری، عاطفی و نژادی آن را دوست می دارند ـ قبله ای نیست که به سوی آن روی آورند و کعبه ای نیست که آن را زیارت کنند، بلکه مسلمانان را یک قبله هست که شرقی و غربی، عربی و غیر عربی به سوی آن رو می کنند و این قبله، همان کعبه است که هندی و افغانی و اروپایی و آمریکایی... آن را حج می کنند. از این رو، حج پیروز شدن بر ملی گرایی های میهنی، نژادی و زبانی است که گاهی برخی از ملت های اسلامی زیر فشار عواملی بسیار، طعمه آن می شوند. در حج تمامی ملت های اسلامی از تمامی جامه ها و لباس های منطقه ای خویش که برخی از برخی دیگر تشخیص داده می شوند و گروه هایی نسبت به آن تعصب نشان می دهند، برهنه می شوند و همگی یک لباس را می پوشند که از آن در زبان دین وقفه و در اصطلاح حج و عمره به نام «احرام» یاد می شوند. کوچک و بزرگ، رییس و مرئوس، ثروتمند و فقیر سرهایشان را برهنه می کنند و همگی با یک زبان یک سرود را می خوانند:
«لَبَّیْک ، اَللَّهُمَّ لَبَّیْک ، لَبَّیْکَ لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْک ، لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک».(25)
از دیدگاه امام خمینی قدس سره طواف پیرامون کعبه، رمز آن است که گردش پیرامون هر اصلی حرام است، مگر پیرامون اصول الهی و سنگ زدن به شیطان، رمز آن است که باید تمامی شیاطین آدمی و جنّی در زمین را از خویش راند.
ای حاجیان! این پیام پروردگارتان را به ملت هایتان با خود ببرید که «جز خدای را نپرستید و جز او در برابر هیچ کس سر فرود نیاورید».(26)
حج یکی از گردهمایی های مسلمانان است و از لحاظ فراگیری و گستردگی، مهمترین و زیباترین آن ها به شمار می رود و این گردهمایی ها عبارتند از:
1 ـ گردهمایی که در سطح یکی از محله های یک شهر برگزار می شود و روزانه پنج بار تکرار می گردد؛ یعنی نماز جماعت که خداوند آن را سنت نهاده است.
2 ـ دومین گردهمایی درسطح یک شهر و در هر هفته یک بار تشکیل می شود و خداوند برای انجام این گردهمایی نماز جمعه را وضع کرده است.
3 ـ سومین گردهمایی در سطح تمامی جهان اسلام برگزار می شود.(27) زیرا در این گردهمایی، مسلمانان از نقاط مختلف کره زمین با یکدیگر دیدار می کنند، تا با همدیگر آشنا شوند و به تبادل دیدگاه ها و تجربه ها بپردازند و یگانگی خود را بر دیگر یگانگی ها؛ نظیر وابستگی های مختلف تاریخی، اجتماعی و فرهنگی چیره سازند.
احمد شلبی از تجربه خویش در حج اطلاعات ارزنده ای ارائه می دهد و به نقاط زیرا اشاره می کند:
ـ حج گردهمایی مسلمانان است که در آن نمایندگانی برگزیده نشده اند که برحاجیان احساس برتری کنند و به جدال بپردازند بلکه در به روی هرکس که بتواند در این گردهمایی بزرگ شرکت کند باز است.
بنابراین، حاجیان نمایندگان تمامی شهرها و حتی تمامی روستاها هستند و نیز از جانب همه فرهنگ ها و طبقات نمایندگی می کنند.
ـ از آثار حج، آشنایی طوایف مختلفی است که از چهار گوشه جهان اسلام آمده اند. هر زمان که در حال انجام این فریضه بودم و با دوستان از این جا و آن جا می نشستم، به بررسی مشکلات جهان اسلام می پرداختیم.(28)
ـ از آثار مهم حج که من از طریق ارتباط با کشورهای مختلف در جهان اسلام به عمق آن پی بردم آن است که در بسیاری از این کشورها، برای نام «حاجی» که نام کسی است که این فریضه را انجام داده باشد، ارزش خاصی قائلند. اهمیت این نام به آن جا می رسد که حتی پسران آن را از پدران و اجداد خود به ارث می برند، چنان که این موضوع در کشورهایی چون اندونزی، مالزی و سودان رایج است. شخصی که به حج رفته و سپس این نام را پیدا کرده است، هرگز فراموش نمی کند که باید به پاکی و درستکاری روی آورد تا سزاوار این نام باشد.(29)
مفاهیم مختلف سیاسی که این پدیده در جامعه اسلامی آنها را در خود دارد، ویژگی های خاص این جامعه را در بر دارد؛ زیرا سیاست یک بنیاد مستقل و جدا از سایر جوانب و ابعاد زندگی فردی و اجتماعی نیست بلکه سیاست در ضمن یک عمل فراگیر و دارای ابعاد مختلف قرار دارد که این عمل به شیوه سیاسی اسلامی بعد توحیدی می دهد.
از این جا متوجه خواهیم شد که برخی از تحلیل گران و پژوهشگران در فهمیدن مفاهیم حج در دو موضوع دچار خطا شده اند:
1 ـ موضوع نخست این که سعی می کنند حج را به پدیده ای صرفا تعبدی مبدل سازند و به اجرای برخی از احکام و واجبات بسنده کنند، آن هم با این دیدگاه که این احکام اعمالی است که هیچ ارتباطی با سایر ابعاد زندگی اجتماعی ندارد و شما می توانید در بسیاری از پژوهش ها و موضع گیری های سازمان های مختلف سیاسی این دیدگاه را ملاحظه کنید. این نظریه، موضع وعملکرد تاریخی را منعکس می کند که در طول تاریخ با پدیده حج درهم آمیخته اند. لیک این گونه نگرش به پدیده حج نتوانست تمامی این پدیده را بپوشاند و آن را فراگیرد، مگر در دوره های معیّنی از تاریخ و این پدیده همچنان زنده باقی ماند که به زندگی تحرک می بخشد و به انتظار فضایی مناسب است، تا به عنوان یکی از ارکان جامعه توحید، سرشت نخستین خویش را باز یابد.
2 ـ موضوع دوم، موکول کردن حج به یک کنفرانس سیاسی سالانه بر طبق روشی است که ما در عملکردهای جدید سیاسی شاهد آن هستیم؛ یعنی در گردهمایی و یا کنفرانس حزبی و امثال آن. خطای این نظرگاه در این نهفته است که برداشت جدید از سازمان های سیاسی را بر پدیده حج افکنده اند، در حالی که حج، اصول و اندیشه خاص خود را دارد و این اصول و اندیشه در پدیده حج خود را نشان می دهند و ابعاد عقیدتی، فکری، روانی اقتصادی و سیاسی همزمان در آن گنجانده شده است و همین امر به حج برجستگی ویژه ای می دهد، چنان که به هر کدام از ابعاد آن برجستگی خاصی می بخشد که اصول، قوانین و منطق مخصوص به خود را دارد.
از این رو، ما تأکید می کنیم که باید یک اندیشه کلی راجع به پدیده حج به دست آورد و بر شیوه های فراگیر و انعطاف پذیر تکیه کرد که به پژوهش گر اجازه می دهد به واقعیت و داده های آن را پیدا کند، بدون این که به عقاید و نظرگاه های مختلف اجازه دهد که به صورت یک قالب خشک و ناتوان از درهم آمیختن مفاهیم و ابعاد این سازمان در آید. در این حالت، می باید مفاهیم و روش های اعتقادی و فکری و دیدگاه های علمی را متحول ساخت به گونه ای که با سرشت موضوع مورد بحث همخوانی پیدا کند و در این رابطه باید از ارزش ها و دیدگاه های جامعه شناسی به ویژه روش های جامعه جدید غربی چشم پوشی کرد.
به عنوان مثال مفهوم توحید، گروه، فطرت، عبادت، شریعت و دیگر موضوعات اعتقادی و فکری همچون مفهوم نژاد پرستی، قبیله گرایی و ملّی گرایی، همگی مفاهیمی است که در پژوهش های تاریخی و واقعی جامعه توحیدی به شمار می روند که پژوهش گران می توانند مفاهیم اجتماعی دقیقی را که با واقعیت و برداشت های محیط های مختلف اجتماعی آنان سازگاری دارد متبلور سازند.
مشکلی که ملت های اسلامی گرفتار آن هستند و به اوج خود رسیده است، به زودی راه را به روی شخصیت فکری اسلامی باز خواهد کرد تا پس از فرسایش در یک دوران طولانی و حرکت انحرافی، دوباره حرکت خویش را از سرگیرد. به بیانی روشن تر: ژرفای زخم و ستبر بودن بندها ضرورت یک حرکت فراگیر را ایجاب می کند که پا برجاماندن هر کدام از بنیادهای این حرکت جز از طریق پیوند و همکاری با دیگر بنیادها امکان پذیر نخواهد بود.
این حرکت، قدرت مسلمانان در رویارویی با تمدن فراگیر در میدان های مختلف جهاد را به آزمایش می گذارد.
پی نوشتها:
________________________________________
1 . یوسف :40
2 . مائده :44
3 . نساء :59
4 . فرقان /2.
5 . آل عمران، /97.
6 . ابوالحسن ندوی، الأرکان الأربعه، ص279
7 . همان، ص282
8 . همان، ص 285
9 . حج : 29 ـ 27
10 . انشقاق : 6
11 . بقره : 186
12 . محمّد باقر صدر، مقدّمات فی تفسیر الموضوعی للقرآن، دار التوجیه الاسلامی، سال 1980، ص152
13 . حجّ /32.
14 . بقرة /165.
15 . توبه : 24
16 . دکتر علی شریعتی، خود سازی انقلابی، از کتاب انقلاب ایران: الجذور الایدیولوجیه. گرد آوری دکتر ابراهیم دسوقی شتا، الوطن العربی، سال 1979، شماره 89
17 . دراندیشه رایج می بینیم که اگر حاجی مرتکب خطایی شود مردم به شدت از او انتقاد می کنند، در حالی که اگر یک فرد معمولی همین خطا را مرتکب شود، آنان چندان توجهی به او ندارند.
18 . همان، ص253
19 . همان، ص 254
20 . بقره : 197
21 . بقره : 197
22 . محمد اسد، الطریق الی مکه، دار العلم للملایین، ص 404
23 . محمد خنسه، مجلّة الحکمه، شماره 4، ص 701
24 . دائرة المعارف الاسلامیه، شماره 103، سال 1975، قاهره، مادّه «حج».
25 . ابوالحسن ندوی، الارکان الاربعه، ص 263 و 264
26 . نامه امام خمینی قدس سره به حجاج، سال 1399 هجری.
27 . دکتر محمد سعید رمضان بطوئی، مقدّمه کتاب مناسک حج وعمره، ص12
28 . همان، ص 163
29 . همان، 162
همچنین، اسلام زمینه را برای یک نهضت جدید آماده کرد که به تدریج از وضعیت مقاومت پراکنده در این جا و آن جا، به حالت قیام فراگیر و در تمامی سطوح انتقال یافت. قیام فراگیر، بدین معنا که قدرت جهان اسلام در یک خیزش تکامل یافته اسلامی تبلور یافت که می تواند الگوی اسلامی اصیل خویش را در سطح تمامی مبارزه طلبی هایی که فرد و یا امت با آن رو به رو است پیاده کند.
از جمله نشانه هایی که بیان گر این جنبش تکامل یافته اسلامی است، آن است که جهان اسلام برای فعالیت نوین توحیدی خویش در زمینه علوم انسانی، آغاز جدیدی را بنیاد کرده است که روند اندیشه اسلامی را به جایگاه طبیعی اش باز می گرداند و حالت سستی و ناتوانی گذشته و یا حالت مقاومت منفی را پشت سر گذاشته، به سوی حالت پیشرفت و شکوفایی مثبت ـ که روز به روز رشته های فرمان برداری و آزادی بیشتری را پیرامون محور توحید و اسلام به هم در می پیوندد ـ گام بر می دارد. سپس برای این که گام های بلندتری در این راه بردارد، بر ضد فلسفه های بت پرستی معاصر می شورد، آن ها را تکذیب می کند، تضادهایشان را بر ملا می سازد و این فلسفه ها را پشت سر گذاشته، به سوی توحید خالص روی می آورد.
تثبیت حرکت و روی کرد اسلامی و گسترش آن به سطح امت، اطلاعات فکری فراوانی را در اختیار نسلی قرار می دهد که ما جزو آن هستیم. این اطلاعات، ما را تشویق می کند که افق های فکری خود را تا آن جا بالا ببریم که باخیزش ونهضت مبارک امت اسلامی، همخوانی و هماهنگی داشته باشد.
هیچ چیزی مانع از این نمی شود که ما خود را وقف جست و جو و بررسی روی کرد اسلامی رو به رشد کنیم که فریاد زندگی را سر می دهد و در فرایند رهاندن شخصیت فکری امت اسلامی از بندهای اندیشه بت پرستی معاصر، سهمی هر چند اندک بر عهده بگیریم و آنان را به خطّ یکتاپرستی و عدالت که همان خط بندگی خدا و قیام بر ضد طاغوت ها است رهنمون شویم.
مبارزه و رویارویی ما با زهرها، آفت ها و نابسامانی هایی که فلسفه های غربی معاصر؛ اعم از لیبرالیسم، ملی گرایی، سوسیالیسم و کمونیسم، آن ها را در دل های امت اسلامی کاشته اند، باید ژرف و متمرکز شود. آن هم نه تنها در سطح عقیدتی و فلسفی، بلکه در سطحی که بیان گر خیزش امت و نهضت او در سنگرهای مختلف علوم انسانی باشد، تا نبرد را در دو سو به پیش بریم:
1 ـ تمامی راه های نفوذ، حتی کوچک ترین آن را که ممکن است بت پرستیِ معاصر از آن نفوذ کند ببندیم.
2 ـ در رویارویی و مبارزه با طغیان اندیشه فرعونی معاصر، همه ابزارهای نبرد فکری را تکامل بخشیم.
از این جا می بینیم که درک عمیق ما از پدیده حج، با این هدف که افق گسترده ای به وجود آوریم، روزنه بزرگی را در ذاکره فکری می بندد و به سرشت نوآورِ اسلامی حالتی می دهد که به پیش حرکت کند، تا در گرماگرم رویارویی با تمامی اندیشه های ناپاکی که بت پرستی معاصر آن را در لابه لای پیکر اسلامی راجع به عقیده، اندیشه و شخصیت او منتشر کرده است، شخصیت ما را نگهداری و از نیروی آن پشتیبانی کند.
جامعه توحیدی
جامعه توحیدی، جامعه ای است که اصول و پایه های کلّی وجودش را از قرآن کریم می گیرد و تلاش می کند که در عقیده، عبادت، قوانین، نظام و اخلاق و رفتار خوش با این کتاب پیوند داشته باشد. چنان که این جامعه، روش و اندیشه ای را از قرآن می گیرد که به وسیله آن ها با مسایل گوناگونش رو به رو می شود و بر طبق رهنمون آن ها با دیگران برخورد می کند.
این عقیده و روش قرآنی، جامعه توحیدی را به اندیشه ای مشخص درباره انسان، امت، وجود، جهان هستی و مسایل گوناگونی که دارد، مجهّز می سازد.
از این رو، جامعه توحیدی، صرفا عبارت از مجموعه ای از «مسلمانان» نیست، بلکه از این مجموعه فراتر رفته، به یک حالت عمومی، اجتماعی و تاریخی می رسد که در زمینه ها و صحنه های مختلف عقیدتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، هنری و حقوقی عرض اندام می کند. «چه، اندیشه اسلامی درباره خدا، جهان هستی، زندگی و انسان، اندیشه ای است کامل و در عین حال، واقعی و مثبت».
لا اله الاّ اللّه :
این کلمه به معنای آن است که مسلمانان در تمامی امورشان، حاکمیت را از آن خدا می دانند و کسانی را که این حق را برای خویش ادّعا می کنند و بر حاکمیت اللّه تجاوز می نمایند، از خود می رانند. آنان حاکمیت اللّه را در دل ها و احساساتشان و در وضعیت ها و رفتار هایشان می پذیرند:
«فرمان جز برای خدا نیست، دستور داده که جز او را نپرستید. این است دین درست».(1)
«کسانی که به موجب آن چه خدا نازل کرده، داوری نکرده اند، آنان خود کافرانند».(2)
«پس هرگاه در امری اختلاف نظر یافتید، آن را به [ کتاب ] خدا و [ سنت ] پیامبر [او] عرضه بدارید».(3)
«و هر چیزی را که آفریده و بدان گونه که در خور آن بوده، اندازه گیری کرده است».(4)
نخستین اشکال
1 ـ مسلمانان قرآن کریم را وحی الهی می دانند که نظامی فراگیر و جامع را برای زندگی آنان طرح ریزی می کند. لیکن جامعه تاریخی اسلامی در گفت وگوی خویش با نصّ قرآنی، دو چهار چوب را مدّ نظر قرار می دهد:
چهار چوب نخست، مجموعه عقاید و اصول کلی و پایه ها را در بر می گیرد.
چهار چوب دوم، تمامی واجبات و قوانین جزئی را در خود دارد.
بنابراین، برای هر پژوهش گری این پرسش مطرح می شود: مسلمانان با عقاید، کلیات و اصول همگانی چگونه برخورد داشته اند؟
مسلمانان می بینند که اشکال تنها در مورد واجبات و قانون گذاری ها است لیکن این اشکال در خصوص چهار چوب نخست؛ یعنی درباره مجموعه عقاید، کلیات و پایه ها نیز مطرح می شود؛ زیرا چگونه برای مسلمانان در هر زمان و مکان، این امکان وجود دارد دارد که قوانین جزئی زمان را از این کلیات استخراج کنند؟
2 ـ مسلمانان می دانند که تجربه تاریخی محمدی، بهترین شکل برای گفت وگو میان مسلمان و کلیات نصّ قرآنی است. چه، پیامبر صلی الله علیه و آله در فراخوانی و عمل کردهای مختلف خویش، روش و قوانین تاریخی را به نمایش گذاشت و تبلور بخشید که مسلمانان در هر زمان و مکان به این روش و قوانین رجوع می کنند، تا از طریق پیوند با نص قرآنی و با برترین شکلی که در تاریخ اسلام شناخته شده، شیوه، عقیده و رفتاری را تشکیل دهند.
بنابراین، واسطه ارتباط میان مسلمانان در شرایط مختلف تاریخی آنان و نصّ قرآن کریم، از لحاظ قانون گذاری و روش و رفتار، تجربه محمدی صلی الله علیه و آله است.
بدین سبب، جامعه توحیدی در حلّ مشکل ارتباط میان شرایط زمانی و مکانی (تاریخی) و کلی و مطلق و همگانی (قرآن کریم) گام های بلندی را به جلو برمی دارد.
3 ـ مسلمانان پرسشی را درباره چگونگی حلّ مشکلاتی مطرح می کنند که پیامبر صلی الله علیه و آله با این مشکلات رو به رو نبود و بعدها مسلمانان با آنها رو به رو شدند. در این جا مسلمانان به دو مقوله اجماع و اجتهاد رجوع می کنند.
4 ـ اجماع: هم رأی شدن مجتهدان [= صاحب نظران] این امت در یکی از عصرها بر یک حکم شرعی است و معنای هم رأی شدن، همان شرکت و هماهنگی در باور، یا نظرگاه و یا عمل است.
5 ـ اجتهاد: [= به دست آوردن حکم شرعی] در شرایط زمانی و مکانی بر اساس نص قرآنی، اجماع و سنتی است که پیش تر بیان شد. البته، این کار باید بر طبق شرایط و معیارهایی مشخص صورت گیرد.
حج به عنوان یک پدیده
حج به سان یک فریضه، در ساختار و حرکت جامعه توحیدی، جایگاه خاصی دارد؛ زیرا این فریضه یکی از ارکان اسلام به شمار می رود و مسلمانان، حج را فریضه ای می دانند که بر هر مرد و زن مسلمان تا روز قیامت واجب است، هر چند شرایط تغییر کند و اوضاع دگرگون شود:
«و برای خدا، حجّ آن خانه، بر عهده مردم است. [البته بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد و هر که کفر ورزد، یقینا خداوند از جهانیان بی نیاز است».(5)
حج با منظومه عبادات مسلمانان پیوند دارد، مجموعه عباداتی که از نماز و روزه آغاز می شود و با حج زینت می یابد، لیکن این عبادات به رغم این که ویژگی های مشترک دارند، هرکدام از آن ها ویژگی های فردی نیز دارد که ایجاب می کند، شخص پژوهش گر برای مشخص ساختن این ویژگی ها بیندیشد و تحقیق کند. از این رو، درباره پدیده حج می توانیم چنین بگوییم:
حج در عین حال که جزئی از یک نظام کلی عبادات است، منطق و قواعد و وظایف مخصوص به خود را دارد. لیکن ما می خواهیم در همین وقت، به کشف ابعاد، خصوصیات و ویژگی های این پدیده، به دلیل پیوندی که با دیگر عبادات دارد از یک سو و به دلیل اهمیت و برجستگی آن از سوی دیگر، بپردازیم.
این منظومه عبادات در وهله نخست، برای پژوهش گر مجموعه ای از عبادات جدا از یکدیگر و پراکنده که هیچ نقطه مشترکی آنها را گرد نمی آورد به نظر می رسد و چنین برداشت می شود که بنابراین، می توانیم با این عبادات به عنوان اعمالی فردی برخورد کنیم که از یک روش شخصی و فرهنگی سرچشمه گرفته است و یا این که این عبادات، ادامه تجربه جامعه در سطح ایدئولوژی در یک مرحله مشخص از تاریخ است. بنابراین، یا ما این مجموعه را یک پدیده تاریخی می دانیم که با پایان یافتن مرحله ای که آن را به وجود آورده است، پایان می یابد و یا این که آن را ادامه برخی از شعایر و باورهایی می دانیم که در یک مرحله مشخص از تاریخ جامعه ای، که این عمل را به وجود آورده، حاکم بوده است.
لیکن رجوع به دستاوردهای اوضاع زندگی مسلمانان و غیر مسلمانان و داده های دوران های مختلف تاریخی، برای ما آشکار می سازد که حج از یک سو نشانه های استمرار تاریخی را دارد و از سوی دیگر از ابعاد متعدد اجتماعی برخوردار است و این پدیده، از جمله پدیده هایی به شمار می رود که در طی اشکال مختلف آن، اندیشه کلی و یا اصول کلی در آن گرد آمده است که تمامی مصالح ساختمان جامعه توحیدی؛ از قبیل اعتقادات، فقه، اقتصاد، سیاست، هنر و مقررات فردی و اجتماعی زندگی را سامان دهی می کند. به بیانی روشن تر: پدیده حج پدیده ای است که چندین بعد دارد: بعد عقیدتی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، روانی و هنری که می توانیم آن ها را به تفصیل مورد بررسی و پژوهش قرار دهیم. چنان که می توانیم برای تعیین ساختار این پدیده و عناصر مختلف تشکیل دهنده آن، خواه به لحاظ محتوا و خواه به لحاظ صورت و خواه در حالت ایستا و خواه در حالت پویایی و تحول، گام تازه ای برداریم.
با توجه به موقعیت و جایگاهی که پدیده حج در ساختار کلی اجتماعی دارد و نیز با استفاده از ارتباطات، فعالیت ها و اصول برجسته ای که از نشانه های این پدیده است، می توانیم از یک سو وجود و بقای جامعه اسلامی را به عنوان یک مجموعه تقویت کنیم و از سوی دیگر «وضعیت اسلامی» را در سطح افراد و گروه ها، در جامعه تاریخی مشخصی که پدیده مزبور را در خود دارد، ادامه دهیم.
آنچه بیان شد، به ما امکان می دهد که از روش های حاکم در عرصه های روان شناسی غربی رهایی یابیم. این شیوه ها به پدیده حج به سان یک عمل عبادی و فردی و جدا از دیگر صحنه های زندگی می نگرد و آن را در حاشیه ساختار اجتماعی مسلمانان قرار می دهد. نیز بیان قبلی به ما اجازه می دهد که با حج به عنوان یکی از ارکانی برخورد کنیم که نشانه ها و ویژگی ها و ساختار کلی جامعه اسلامی را تشکیل می دهد؛ چه، حواله دادن این پدیده به مجموعه ای از مراسم و شعایری که پیرزنان و بی سوادان آنها را انجام می دهند ـ چنان که در بسیاری از نوشته های اجتماعی و یا در دیدگاه عمومی دیده می شود ـ نشان دهنده دیدگاهی ایدئولوژیکی است که هم نادرست است و هم خصمانه. این دیدگاه می خواهد این پدیده را تجزیه کند و آن را نوعی داده فرهنگی و یا سنتی قرار دهد که جزء ساختار فرهنگ عمومی جامعه محسوب می شود.
مکتب مارکسیسم و مکتب اجتماعی فرانسوی (آگوست کنت و دورکهایم) از این نظرگاه هم فراتر می روند؛ چه، مارکسیسم پدیده حج را یک نوع عقب افتادگی فکری و پدیده عجز علمی می داند که به گذشته تاریخ تعلق دارد و بر اثر عادت و یا عقب افتادگی اجتماعی ادامه می یابد و مانع از رشد فکری عمومی می شود. بنابراین، باید این نوع پدیده ها را از میان برد.
این دیدگاه به دو لغرش گاه خطرناک برای پیروان و یا هواداران مکتب مارکسیسم منجر شده است:
1 ـ این دیدگاه سبب شده است که مارکسیست ها دارای اندیشه ای شوند که بر اساس آن برای نابودی پدیده حج تلاش کنند.
2 ـ نوعی ایدئولوژی سیاسی برای آنان پیدا شود که با الهام گرفتن از آن، مواضع و فعالیت های سیاسی خصمانه بر ضد مسلمانان داشته باشند.
اما مکتب اجتماعی فرانسوی (آگوست کنت و دورکهایم) دیدگاهی دارد که بر اساس آن، پدیده حج، یا اندیشه غیر علمی است و یا اندیشه ای می باشد که رنگ اجباری دارد و جوامع، آن را بر افراد خویش تحمیل می کنند و شخصیت فرد در رویارویی با جبر عمومی اجتماعی، رخت بر می بنند و از میان می رود.
آری، این شیوه ها و یا تکیه کردن به آنها در بررسی پدیده حج، موجب می شود که انسان پژوهش گر و یا اندیشمند به صورت یک ابزار فرمانبر در آید و از دیدن واقعیت دور شود و در عمل، تنها خود را ابراز کند، آن هم در حالی که از هیچ کدام از دستاوردهای تاریخی که جوامع بشری چه در قالب تلاش های فردی و چه در قالب تلاشهای جمعی فراهم آورده اند و با آنها می زیند تصور و اندیشه ای ندارد.
پس از آن که به اندیشه و روشی که با بررسی پدیده های مختلف در جامعه توحیدی و یا حالت توحیدی ـ در صورت نبودن جامعه کامل توحیدی ـ سازگاری دارد، دست یابیم، می توانیم به گردآوری و توجیه عناصر مختلف و جزئیات پدیده توحیدی و از آن جمله پدیده حج بپردازیم. اکنون بر ماست که به منظور شناخت آن چه پیش تر گفته آمد و همان گونه که در واقعیت تاریخی وجود دارد، گامی دیگر به جلو برداریم؛ چراکه پدیده توحیدیِ حج، بر وفق ویژگی های جامعه اسلامی که مورد پژوهش قرار گرفته، شکل های مشخص و مفاهیم خاص خود را در زمان ها و مکان ها را پیدا می کند.
در واقعیت تاریخی ـ به رغم دوران های مختلفی که دارد ـ پدیده حج، با یک سری داده ها و پدیده های فراوان دیگر، در حال تعارض و جدال و تأثیرگذاری بر یکدیگر است. این پدیده ها به چهارچوب ها و منابع مختلف تاریخی ای وابسته است که با همدیگر به سر می برند، می جنگند، شکل می گیرند و به نظام کلی توحیدی شکل می دهند.
به عنوان مثال، وابستگی های نژادی، ملّی، حکومتی و دیگر پدیده ها بر واقعیت موجود، تأثیر خویش را می گذارد؛ زیرا در ارتباط هایی که با پدیده های مختلف توحیدی در سطح فرد، گروه و امت دارد، هم تأثیر می گذارد و هم تأثیر می پذیرد و موجب می شود که آن پدیده توحیدی، شکل واقعی اش را پیدا کند.
از این رو، ما از طریق ابزارهای فکری و معنوی، این توان را پیدا خواهیم کرد که واقعیت و حرکت آن پدیده را با تمامی ابعاد و تضادهایی که در یک مرحله معین تاریخی دارد، بشناسیم و ثبت کنیم و نیز از همین طریق می توانیم به برداشت هایی دست یابیم که بیان گر واقعیت تجربه و یا پدیده موضوع پژوهش باشد و آن را به اذهان ما نزدیک سازد.
این تلاش به مسلمانان اجازه می دهد که از طریق رویارو شدن با تجربه تاریخی خود و تحلیل و ارزیابی آن، رویاروی خودشان قرار گیرند؛ زیرا تجربه تاریخی جامعه اسلامی دارای ویژگی تقدس نیست، چنان که تجربه ای منحرف و بر خلاف توحید هم نمی باشد. در این که منبع تجربه تاریخی جامعه اسلامی، همان الگوی توحیدی است تردیدی وجود ندارد. امّا آن چه از این الگو فراتر می رود، تجربه ای است که تحت تأثیر چند الگوی فاسد قرار گرفته است که عبارتند از: فرمانروایی، قدرت، تبه کاری، ستم، نژاد پرستی و... .
غور کردن در فهمیدن ابعاد و پیامدهای این واقعیت، راه را برای به دست آوردن درس های فکری، اعتقادی و سیاسی می گشاید و به خواسته های نهضت اسلامی معاصر از طریق پیوند دادن آن با الگوی توحیدی، خدمت می کند و باعث تصفیه عوامل نا به سامانی و ازهم پاشیدگی می شود که پیش از هر چیزِ دیگر به تجربه خاص جامعه اسلامی باز می گردد. به رغم این که باور داریم که وضعیت کنونی مسلمانان اساسا بر اثر روابط حاکم بین المللی به وجود آمده است، لیکن پروژه نهضت اسلامی خود را مسؤول می داند که در آن واحد، هم رویاروی استعمار قرار گیرد و هم رویاروی نابه سامانی هایی که به تجربه تاریخی اسلامی بر می گردد. چه، دست گذاشتن روی نقاط ضعف و انحراف، هیچ زیانی به اسلام نمی رساند بلکه مسلمانان را از بسیاری بت پرستی ها و انحرافات رها می سازد که با تجربه تاریخی و نخستین آنان همراه بود و برنامه هایی را به وجود آورد که به طرح ها و برنامه های قدرت خارجی اجازه نفوذ داد و زمینه مناسب را برای تأسیس پایگاه های حکومت آن در درون جامعه اسلامی فراهم ساخت.
حج پدیده ای جهانی
در هر یک از ادیان، جایگاه های مقدسی وجود دارند که پیروان این دین بر طبق تقلیدها و راه و رسم مشخص در مناسبت های مختلف به سوی این جایگاه ها روی می آورند. به عنوان نمونه ادیان یهودیت و مسیحیت، بیت المقدس و آثار و مشاهد پیرامون آن را مرکز اصیل معنوی خود می دانند.
در «دائرة المعارف الیهودیه»(6) چنین آمده است:
«حج بیت المقدس که به نام زیارت یاد می شد، در زمان فرا رسیدن سه عید صورت می گرفت: عید حصاد، عید فصح یهودی، و عید مظال. حج بر تمامی یهودیان فرض بود البته به استثنای کودکانی که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده بودند و زنان و نابینایان. شریعت حضرت موسی بر حاجی و یا زائر واجب می کرد که با خودش هدیه ای برای پروردگار ببرد. در بیت المقدس، مشاهد، بارگاه ها و جایگاه هایی هستند که مردم از هر کشور و شهری به سوی آن، بارِ سفر می بندند».
همچنین در دین مسیحیت، حج(7) «نام سفری است که انسان به وسیله این سفر به زیارت مشاهد مقدس می پردازد؛ نظیر زیارت گاه سرور ما عیسی علیه السلام در فلسطین یا مراکز رهبران مقدس دینی در «روم» و یا مکان های مقدسی که به نام زاهدان و شهیدان مورد قبول جامعه خوانده می شود».
«زیارت مشاهد روم از قرن سیزدهم به عنوان زیارت سرزمین مقدس، رواج یافت، هر چند به کلی موجب قطع زیارت سرزمین مقدس نشد و «روم» دومین شهر مهم پس از بیت المقدس به شمار می رفت».
اما آیین های هندی نظیر بودایی و برهمایی، دارای مشاهد و معبدهای فراوانند.
«بیش ترین این مشاهد و مکان های مقدس در کنار رود «گنگ» مقدس قرار دارند.
جمعیت بسیار از مردم این کشور، در این مکان ها گرد هم می آیند، تا در این رود مقدس غسل کنند. برخی از این مردم سالانه و یا چند بار در سال در آن جا گردهم می آیند».(8)
پدیده حج و زیارت از دیدگاه هر کدام از این ادیان و دیگر ادیان، با توجه به موقعیتی که در نظام کلی آن دین مشخص دارد، از ویژگی ها و علایم معینی برخوردار است. همچنین، این پدیده در هر یک از ادیان یاد شده و در میان امت ها و یا ملت های پیرو این ادیان، نقش های چندی را بازی می کند که سطح ها و قسمت های مختلف اجتماعی را که ساختمان کلی اجتماعی را تشکیل می دهد در بر می گیرد.
حج در جامعه توحیدی
«و در میان مردم برای [ ادای حج] بانگ بر آور، تا [زائران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغری که از هر راه دوری می آیند به سوی تو روی آورند».(9)
منظومه سامان دهنده فقهی
انجام عمل حج، یک کار خود سرانه نیست که شخص مسلمان با توجه به سلیقه های شخصی اش و یا با تأثیر پذیری از فضای حقوقی و قانونی که روابط مختلف اجتماعی را در کشور متبوعش تنظیم می کند هرگونه که بخواهد آن را انجام دهد و یا آن را براساس راه و رسمی که در میان قبیله و یا طایفه او حاکم است به جای آورد.
حج از یک سری اصول و قواعد دقیق فقهی تبعیت می کند که از دیدگاه مسلمانان این قواعد، همان شروط الهی و مکتبی است که هیچ فرد، یا گروه و یا ملتی در هیچ یک از مراحل تاریخ و در هیچ نقطه ای از نقاط زمین حق ندارد آن را تغییر دهد. حال، موقعیت این فرد و یا گروه در حکومت و یا اجتماع هر چه باشد، تفاوت نمی کند.
این نظام فقهی یک نظام تکامل یافته است که اندیشه ای تکامل یافته و مستقل بر آن حکومت می کند؛ زیرا این اندیشه فراتر از روابط افراد، گروه ها و ملت هاست. این نظام فقهی که خواه ما کلیات آن را مورد بررسی قرار دهیم و یا جزئیاتش را، به پدیده حج بعد فقهی توحیدی می دهد و این بعد فقهی از مجموع انگزه ها، باورها و اعمال حاجیان فراتر می رود، بدون آن که رابطه اش با عمل حج قطع شود و یا با آن در تضاد باشد بلکه این نظام، نقطه آغاز و رسیدن به حالت «فطری انسانی» را تشکیل می دهد.
این حالت، منظومه فقهی مزبور را به وجود می آورد و معیار فطرت انسانی است و انسان رفتار فردی و اجتماعی خویش را بر اساس همین منظومه فقهی تنظیم می کند و از آن آغاز و بدان رجوع می کند؛ زیرا مسلمانان باور دارند که با این کار در مسیر رشد و شکوفایی شخصیت وزندگی خود درطول تاریخ ـ بر وفق شیوه توحیدی ـ گام بر می دارند.
غور کردن در فهمیدن معانی و مفاهیم منظومه فقهی که پدیده حج را سامان می بخشد فواید علمی فراوانی دارد که شاخه های مختلف علوم انسانی مربوط به قانون را می توان در میان آن دید: فلسفه قانون، علم قوانین، علم سیاست، جامعه شناسی قانونی، قانون تاریخی مقارن. و این، در حالی است که فلسفه قانون غربی و عرفی بر پایه اصل قدرت و چیرگی مادّی استوار است.
قانون از دیدگاه غربی به معنای فرض حدود و تعادل هایی است که بر پایه نیروی مادی استوار است. حال، این نیرو قبیله باشد، یا گروه اجتماعی، یا ثروت و یا حکومت. به بیانی روشن تر: نا به سامانی در نقطه آغاز این حدود به چشم می خورد؛ زیرا حدودی که در این جا فرض شده است، همان حدود نیروی حاکم مادی است و «توازنی» که فرض شده، توازن های منافع نیروهای پیروز می باشد، به گونه ای که اصل برابری در این جا که به بخشی از اجتماع تعلق دارد، خویش را به عنوان سامان دهنده اصول کلی و اجتماعی مطرح می کند. [ = اقلیت بر اکثریت حاکم است ]. بنابراین، وحدت پیرو اصلی است که پایه اش چیرگی با قدرت و نیرو می باشد. در حالی که می بینیم اسلام توحید و وحدت را به عنوان یک اصل و هدف مطرح می کند و لذا در مفهوم اسلامی اش به معنای وحدت نیروی کوچک و حاکم بر اکثریت نیست، بلکه به معنای وحدت مدار هستی انسان است و نابه سامانی، عنصری است که بعدها بر آن عارض می شود.
و این وحدت هستی و فطری، اجباری نیست؛ زیرا ساختمان آن بر پایه اقلیت استوار نیست، بلکه از همان آغاز به جلوه گاه محور توحیدی وابسته است.
با توجه به آن چه گفته آمد، باب نقد و سؤال درباره بسیاری از موضوعات فکری حاکم بر جهان باز می شود: راجع به اصول قانون گذاری و موقعیت انسان نسبت به آن، تاریخ نظام قانونی و رابطه آن با حرکت مردم و ملت ها در زمان حاضر. چه، استمرار نظام فقهی اسلامی و پایداری مدار این نظام، طرفی دیگر از سکه تلاش همیشگی برای آزاد شدن از ذلت بردگی است. بنابراین، شریعت اسلامی ـ اگر این بیان درست باشد ـ با این معنا، به طور همیشه و پایدار مسأله آزادی از وحدت بت پرستی و رفتن به سوی وحدت توحیدی را مطرح می کند. و پایداری بدین معنا، عینا همان حرکتی است که انسان را به سوی وابستگی به ارزش های والای توحدی سوق دهد: «ای انسان، حقا که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد».(10)
بعد عقیدتی: توحید و دوری از زشتی ها
اسلام به عنوان یک باور در اندیشه و عمل پیروانش، «اندیشه ای را» درباره آفریدگار تثبیت می کند که مفاد آن چنین است: خداوند بالاتر از تمامی صفات و همانندی هایی است که ممکن است انسان مسلمان آنها را در تجربه و واقعیت عینی زندگی اش ببیند، بدین معنا که مجسم کردن خداوند بر وفق شکل و پدیده ای مشخص محال است و این، بر خلاف آن چیزی است که انسان در ارتباطش با خدا بدان پناه می برد، تا آن را واسطه ای میان خود و خدا قرار دهد و این واسطه ممکن است به شکل های مختلفی باشد: تصویرها، بت ها، تندیس ها، طبقه کاهنان و یا بشر که به صورت فرد باشد، یا طبقه و یا طایفه و یا هر شکل اجتماعی دیگر و این، همان چیزی است که آیه قرآن بدان تأکید می کند: «و هرگاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، [ بگو ] من نزدیکم و دعای دعاکننده را ـ به هنگامی که مرا بخواند ـ اجابت می کنم. پس آنان باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند».(11)
اسلام پیروانش را ملزم می سازد که به منظور ارتباط با خداوند بلند مرتبه، از هر واقعه ای که موجب می شود آنان از وقایع مادّی و بشری و از سلطه آفریدگان آزاد و رها شوند، دوری گزیند. لیکن این پیوستن به کمال مطلق بدین معنا نیست که آفریدگار جهان، جدا از هستی است، بلکه نشانه های او در سراسر هستی پراکنده است و از این جا انسان مسلمان به ایجاد تعادل در رابطه توحید با محیط طبیعی و مادّی اش می پردازد، بدون این که هیچ کدام از این پدیده های هستی را با آفریدگار بلند مرتبه اش مقایسه کند بلکه وی در این پدیده ها نسبیت، محدودیت، دگرگونی و جزئیت را می بیند، در حالی که خداوند نامتناهی و مطلق است و این ویژگی ها در او راه ندارد.
از آن جا که خدا مطلق است، راه نیز پایان ندارد و این راه همان راه انسان به سوی خدا است. او به اندازه پیشرفت واقعی که به سوی خدا دارد، در حال نزدیک شدن دایم به اوست. لیکن این نزدیکی، نسبی است و انسان گام هایی را به سوی خدا برمی دارد، بدون این که بتواند آن را طی کند. به بیانی روشن تر: انسان زمینه ابداع و خلاقیت و زمینه پیمودن راه تکامل تا بی نهایت را دارد.(12)
مجموعه شعایری که مسلمانان به انجام آنها می پردازند، در همین فضای اعتقادی قرار می گیرد؛ زیرا هدف آنان از انجام این شعایر آن است که به خدا نزدیک شوند و او را تعظیم کنند و بر ضدّ هر آن چه مانع از این حرکت توحیدی می شود، بشورند؛ چراکه انجام شعایر به معنای تعظیم خود چیز نیست، بلکه باعث نزدیکی شخص به خداوند می شود: «این است [فرایض خدا] و هر کس شعایر خدا را بزرگ دارد در حقیقت، آن [حاکی] از پاکی دل هاست».(13)
با این معنا، شعار حج، مفهوم و شیوه توحیدی فراگیر پیدا می کند که انسان مسلمان در ظاهر و صورت و با زحمات از طریق رفتار سیاسی و اقتصادی و با نگاهی که به خود و دیگران دارد آن را در پیش می گیرد.
حج عامل تزکیه و تعادل روانی، فکری و عاطفی
«ولی کسانی که ایمان آورده اند، به خدا محبت بیشتری دارند».(14)
«بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناکید و سراهایی را که خوش می دارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنی تر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمی کند».(15)
اسلام به انسان ـ چه به معنای فردی و چه به معنای اجتماعی آن ـ با این دید می نگرد که همیشه به مجموعه ای از روابط و موقعیت های اجتماعی که او را در میان گرفته است، وابسته است؛ چرا که انسان موجودی مطلق و فراتر از نظام مادّی و علتّ ها و عوامل عینی و واقعی نیست لیکن او می تواند از جبر طبیعی، وراثت، تاریخ و جامعه بهره برداری کند و اداره کننده دنیای مادّی باشد؛ یعنی بر جهان هستی حکم براند و این مسیر علمی، از خاک تا خدا را طی کند و در این مسیر است که می توان فلسفه ساختن ذات انسان و جهت و فلسفه آن را پیدا کرد. ساختن ذات در اسلام به معنای «ریاضت منفی» نیست بلکه به معنای «تربیت مثبت» است.(16)
حج به عنوان شیوه ای فردی و اجتماعی می خواهد وضعیت انسان مسلمان را از یک پدیده منفی ـ که محصول مشکلات خانوادگی و یا طبقاتی و دیگر روابط مختلف اجتماعی است ـ به یک پدیده مثبت مبدل سازد که می تواند با الهام گرفتن از عقیده توحیدی و بنیادهای مختلف توحیدی که اداره تکامل یافته ای را تشکیل می دهد، این وضعیت را فراگیرد و آن را پشت سرگذارد.
با این معنا، حج در فرایند ساختن ذات مسلمان، موقعیت برجسته ای دارد؛ زیرا از اهداف مشخص و ابزار تاریخی مشخص برخوردار است.
بنابراین، حج می خواهد روابط و کارهای مشخصی را تثبیت کند که از حدود روابط و کارهای شخص مسلمان در یک جامعه و محیط معین فراتر برود.
به عنوان مثال وقتی که انسان مسلمان تصمیم می گیرد که فریضه حج را انجام دهد، در حقیقت در مسیری گام نهاده است که باید آگانه به یک سری مقررات عمل کند. این مقررات از به اجرا گذاشتن شرایط حج و بایسته های آن از قبیل پرداختن خمس و زکات و مراقبت هوشیارانه از رفتارش آغاز می شود؛ زیرا وی از سوی خودش و جامعه ای که او را در برگرفته است، وجدانش را مراقب قرار می دهد و این حالت جدید، در لحظه ای که وی راهی حج می شود، در اثنای حج و در مراحل بعدی که تا پایان عمر(17) و در تمامی روابطش با مردم کشیده می شود، به او دست می دهد.
این تصمیم آگاهانه ادای حج، مستلزم مجموعه کارهایی آگاهانه در مراحل مختلف حج است.
سفر و خستگی ها و دوری از خانواده و اجتماعی که انسان مسلمان در آن قرار دارد، حالت جدیدی در وی ایجاد می کند: او از فشار سختی های موجود رها می شود و به عملیات آزادیبخش می پردازد و در هنگام رویارویی با پرستش بت های مختلف؛ همچون قدرت، ثروت و مقام، بندگی خویش به خدا را در جایگاه نخست قرار می دهد. به عنوان نمونه در هنگام احرام، لباسش را بیرون می آورد و همانند دیگر حاجیان جامه محلی و گروهی خویش را کنار می گذارد. بیرون آوردن جامه در این جا دارای مفهوم نمادین است و تأکید می کند که شخص حاجی باید امتیازهای حکومتی و یا مالی را ـ که این جامه نشان گر آن است ـ کنار بگذارد و تنها به وابستگی اش به خدا و برابری کاملش با سایر مسلمانان پای فشارد.
همچنین خودداری حاجی از مقداری از نیازهای روانی و بیولوژیکی (آمیزش و ازدواج) مفاهیمی چون تعادل، توانایی تحمل محرومیت و توانایی بر فداکاری و ایثار را در ذهن فرد مسلمان جای می دهد و اراده و تن را در برابر نیازهای مختلف مادّی و روانی مقاوم می سازد؛ یعنی وی بر شیوه ای تربیتی فردی و اجتماعی بر وفق قانون توحیدی پای می فشارد و عمل می کند و می تواند حالت نا به هنجاری را که انسان در برابر نیازمندی ها و دارایی های گوناگونش در آن به سر می برد، پشت سرگذارد.
در حج، نیروهای عاطفی به هنجار نسبت به دیگران رشد می کند و ثابت می شود که انسان می تواند عواطف فردی خویش را زیرپاگذاشته، آن را نثار جامعه کند و این آثار حج، همان مفاهیم و پیام های داستان ابراهیم خلیل و همسرش می باشد و نیز پیامد تجربه ای است که این دو بزرگوار در مراحل مختلف هجرت به سوی این مکان دور (مکه) در سعی هاجر برای به دست آوردن آب و در تصمیم ابراهیم بر سر بریدن فرزندش اسماعیل، انجام دادند.
داستان ابراهیم در قرآن
«ابراهیم در خانه یکی از بزرگ ترین خادمان شهر، چشم به جهان گشود که بت ها را می تراشید و آنها را می فروخت و از بت بزرگ نگهبانی می کرد و از طریق عقیده و نیز از طریق خادمان با آن تماس می گرفت».
لیکن در همین فضای حاکمیت بت پرستی، ابراهیم به نابود کردن بت ها پرداخت؛ رویدادهایی که در پی این بت شکنی به وقوع پیوست، به سفر او به سرزمین شام انجامید و از این جا، وی مأمور شد که راهی درّه تنگی شود که کوه های صاف از هر سو آن را در میان گرفته است و گرسنگی، سخت بر او فشار آورد. نیز ابراهیم مأمور می شود که همسر و نوزادش را [ در آن درّه ] رها کند و به این فرمان تن در دهد. تشنگی بر کودک غلبه می کند و مادر را وا می دارد که به جست وجوی آب بر خیزد، در حالی که می داند: در جستجوی اسباب، هیچ گونه تضادی با ایمان و اعتماد به خدا ندارد. این مادر، در عین این که نگران است، نا امید نیست و ایمانش کامل است».(18) چه، حرکت هاجر در این جا آمیخته ای از ایمان و اعتقاد به خدا و اتکای به خود است و برای یافتن آب تلاش می کند.
در این داستان، مفاهیم متعدد روانی، عاطفی و فکری به چشم می خورد و نقطه اوج آن در وجود بانویی دیده می شود که در سرزمینی دور دست و خشک قرار دارد.
همچنین در داستان می بینیم که ابراهیم به سربریدن فرزندش اسماعیل تصمیم می گیرد و بدان اقدام می نماید و سپس به جای او قربانی می کند؛ زیرا هدف سر بریدن اسماعیل نبوده بلکه هدف سر بریدن محبتی بوده که با محبت الهی کشمکش و تضاد داشته است و این محبت با قرار دادن کارد بر گلوی اسماعیل، سر بریده شد. اسماعیل به دنیا آمد، تا زندگی کند، شکوفا شود و فرزند بیاورد و در میان فرزندان او، آخرین پیامبر، گام در عرصه هستی بگذارد.(19)
داستان های مختلفی که در قرآن آمده است، خط پیوندی را منعکس می کند که اسلام میان مکتب محمدی و خط توحید و قیام بر ضد بت پرستی و حکومت و پرستش بت ها ـ خواه این بت ها به صورت اجسامی بی جان باشند و یا به صورت انسان ـ کشیده است.
خط توحید در نگاهی که به تاریخ دارد ـ آن گونه که داستان ابراهیم و دیگر داستان ها بیان می کند ـ شیوه روشنی را تثبیت می کند که بر پیوند دوره های گوناگون تاریخ گذشته بشری استوار است. بنابراین، اسلام هم خودش را به کلی از تجربه ها و وقایع پیش از خود، بریده و جدا نمی داند، بلکه خود را نتیجه و پایانه خط برخوردها و درگیری ها با بنیادهای گوناگون و رسوم و عادت هایی می داند که می خواسته به خط توحید ضربه وارد کند و خط شرک و بت پرستی بر قرار سازد، خطی که خودش را با اشکال گوناگون عرضه می کند و نقطه مشترک همه این اشکال شرک آن است که بت، یا فرد و یا گروه مشخصی را مرکز جهان هستی و منبع قدرت آن بسازد.
دیدگاه اسلامی درباره حرکت تاریخ و در پرتو آن چه پیش تر گفته شد، تقسیم بندی تاریخ به چند مرحله مشخص را ردّ می کند. این تقسیم بندی از یک معیار تجزیه گرایی نشأت می گیرد و هر مرحله بعدی را نابود کننده مرحله قبلی اش می داند و همچنین براساس ویژگی هایی که بر پایه واقعیت تجربه صنعتی در جامعه معاصر غربی وجود دارد، یک خط تکاملی برای حرکت تاریخ ترسیم می کند.
مکتب مارکسیم، سطح تحول نیروی تکنولوژیک را معیار پیشرفت و عقب افتادگی می داند. در حالی که مکتب جامعه شناسی بر این باور است که حالت فکری معیار تکامل تاریخی می باشد.
بر این اساس، برای معیارهای پیشرفت و عقب افتادگی، دیدگاه نابه سامانی به وجود می آید که معیارهای عدالت را از معیارهای نیرو (تکنولوژی و علوم) جدا می سازد و حتی پا را از این فراتر می گذارد؛ زیرا معیارهای عدالت را وابسته و یا پیرو معیارهای نیرو قرار می دهد. از این جا می فهمیم که این مکتب به تدریج، آلت دست جوامع صنعتی در هنگام رویارویی آنان با جوامع عقب افتاده قرار گرفته است که سیاست تخریبی و ویران گری جوامع پیش رفته را در حق جوامعی که از لحاظ نیرو و ثروت به پایه آن ها نمی رسند، توجیه می کند، تا آن جا که انسان می بیند که فلسفه های معاصر غربی، معیارهایی را پذیرفته اند که ویژه جامعه صنعتی است و همین معیارها را معیار حق و عدالت (حق و عدالت خود) قرار داده اند.
از این جا در می یابیم که چه قدر این ایدئولوژی ها به سادگی به زبانی تبدیل می شود که خشونت جوامع صنعتی در رویارویی با جوامع عقب افتاده را توجیه می کند. مگر نه این است که فرانسه با شعار انقلاب فرانسوی مصر را اشغال کرد؟ و آیا اتحاد جماهیر شوروی با شعار پیشرفت و سوسیالیزم، به افغانستان تجاوز نکرد؟ این فلسفه ها پس از آن که از شعارهای خویش سپر محکمی برای نگهداری از تن خود می سازد، در بین راه آنها را می خورد. به عنوان نمونه، بلعیدن اصل «برابری» در اندیشه لیبرالیستی و اصل «از میان بردن استثمار» در اندیشه مارکسیستی از سوی این دو مکتب بر روی میزِ بازی ابزارکار و بازار آزاد انجام شد؛ زیرا برابری و آزادی در این جا به معنای آزادی مالک ابزار کار و مالک بازار است.
در هیچ حالتی امکان ندارد که اندیشه اسلامی با این گونه فلسفه ها سازش کند؛ زیرا در هیچ حالتی امکان ندارد که مسلمانان جامعه فرعونی را پیشرفته تر از جامعه ابراهیم خلیل علیه السلام بدانند، آن هم به این دلیل که جامعه فرعونی از قدرت و ثروتی بیش تر برخوردار است.
چنان که امکان ندارد که مسلمانان جامعه عباسی و اموی را ـ که پیش از آن بوده است ـ یک الگوی پیشرفته تر از حکومت مدینه بدانند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن را بینان نهاد و دلیل آن هم این باشد که این دو جامعه از لحاظ مادی و تکنولوژی از جامعه مدینه پیشرفته تر بوده اند. چه، مسلمانان حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله را الگویی می دانند که حکومت های آینده را بر اساس آن قرائت می کنند و به مقدار نیرویی که حکومت مدینه و یا هر حکومت دیگر از آن برخوردار است، کاری ندارند.
در این جا معیارهای عدالت و توحید و تقوا باقی می ماند و همین معیارهاست که عنصر پایدار در قرائت سرشت پیوستگی اجزای پدیده حج است. بالطبع این سخن به هیچ وجه بدین معنا نیست که اسلام اصلی را مطرح می کند که در تضاد همیشگی با دیگر معیارهاست بلکه واقعیت آن است که اسلام معیار توحید را محور سامان دهنده و حاکم بر معیارهای نیرویی می داند که بر اساس خط توحید و عدالت سنجیده می شود و لذا این معیارها یا با معیار توحید پیوند دارد، یا با آن متفاوت است و یا ناقض آن می باشد. بدین سبب، می توانیم بفهمیم که چرا مسلمانان تجربه مدینه را معیار قرائت و شناخت تجربه های بعدی می دانند؟ دلیل این نظرگاه مسلمانان آن است که تجربه مدینه معیار عدالت و توحید است، هر چند این معیار با معیارهای مدنیّت و نیروهای مادّی تفاوت دارد.
بدین ترتیب، اسلام اندیشه ای را ارائه کرده است که در هیچ حالتی به افراد مسلمان یا به قرآن امت اسلامی و یا به جهان مستضعفین در سطح جهانی، خیانت نمی کند.
به دلایلی که گفته شد، می گوییم: اسلام آن چه را که پیش از او بوده است و در نتیجه، غیر خودش را نفی نمی کند بلکه دیدگاهی را برای پیروانش به وجود می آورد که در برخورد با دیگران به آنان اجازه دهد که تجربه توحیدی را از تجربه بت پرستی جدا سازند و شیوه توحیدی را فرا گیرند و شیوه بت پرستی را طرد کنند.
از جمله چیزهایی که این شیوه و این دیدگاه را توجیه می کند، وضعیت حج در زمان پدیدار شدن اسلام و برخورد اسلام با آن است. به عنوان نمونه قریشیان در آن زمان به همراه حاجیان وارد عرفات نمی شدند بلکه در حرم درنگ می کردند و می گفتند: ما خانواده خداوند در شهر او؛ و ساکنان خانه او هستیم و نیز می گفتند: ما «حُمس» هستیم. هدف آنان از این رفتار، این بود که از دیگران جدا شوند و موقعیت دوران جاهلیت خویش و مقام و برتری را که داشتند، حفظ کنند.
از این رو، خداوند این امتیاز جاهلی آنان را از میان برد و به آنها دستور داد که همانند دیگر مردمان عمل و در عرفات وقوف کنند و فرمود: «سپس به طریقی که همه مسلمانان باز گردند، برگردید».(20)
از نشانه های حج در دوران جاهلیت این است که حج یکی از اعیاد مردم این دوره و نیز جایگاهی برای مباهات به نژادهای قبیله ای و آثار پدران و سرگرمی و دشمنی بوده است. از این رو، قرآن این رفتار را رد کرده، در آیه ای می گوید: «در اثنای آن جماع نکند و فسقی از او سر نزند و جنگ نکند».(21)
نشانه های این روش در چیرگی شیوه شرک و بت پرستی، از آن جا آشکار می شود که اعمال مشخصی را استوار می سازد و اعمال دیگری را که در قبل رایج بوده است، دور می افکند، تا مسیر خالص توحیدی را ترسیم کند و ویژگی های تجربه ابراهیم و آثار او را جاودانه سازد و نیز دعوت و آموزه های او را از لحاظ اعتقادی و عملی تجدید کند.
این پیوند حج با خط توحیدی مکتب اسلام در گذشته، پس از گذشت سیزده قرن، از سوی مسلمانان در قرن بیستم نیز ادامه دارد. به عنوان نمونه، محمد اسد در توصیف تجربه خویش در حج می گوید:
«وقتی روی آن تپه ایستادم و به پایین به سمت دشت عرفات که آن را نمی دیدم چشم دوختم، احساس کردم که گویی زمینی تیره رنگ پیش روی من است، زمینی که چند لحظه پیش مرده بود و اینک با حرکت امواج انسانی در آن، زندگی از نو آغاز شده است. فضای عرفات مالامال از صداهای شگفت انگیز میلیون ها زن و مردی است که در قالب بیش از هزار و سی صد حج، فاصله میان مکه و عرفات را پیاده ویا سواره پیموده اند. چرا که صداها و گام های آنان و نیز صداها و گام های حیواناتشان، بیدار و از نو شنیده می شود: من آنان را می بینم که راه می روند، سوار می شوند و گرد هم می آیند؛ یعنی تمامی آن میلیون ها حاجی با لباس های سفیدشان در طی هزار و سی صد سال. برادرانی دارم از سمت راست و برادرانی دارم از سمت چپ و هیچ کدام آنها را نمی شناسم، لیک هیچ کدام از آنان با من بیگانه هم نیست».(22)
در تجربه حج دیگر چنین می خوانیم: «انسان وقتی که در مکه مکرّمه، خاستگاه اسلام و در مدینه منوره، جایگاه نخستین حکومت اسلامی حضور می یابد، از خاطرات این سرزمین ها درس های معنوی بزرگی می گیرد: در این جا وحی فرود آمده و از این جا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برخاسته است، در حالی که انسان ها را فرا می خوانده و مژده و بیم می داده است. در این مکان ها نخستین دعوت کنندگان اسلامی شکنجه شده و برخی از آنان در رویارویی با طاغوت به شهادت رسیده اند و از همین مسیر، مسلمانان از مکه به مدینه هجرت کردند».(23)
همان گونه که تجربه حج با شیوه توحیدی در تاریخ پیوند دارد، پس از فراخوانی اسلامی درگیری میان خط عمل توحیدی و خط بت پرستی و حکومت ادامه دارد.
از این رو، در تاریخ این پدیده و واقعیت فعلی آن، مجموعه ای از پدیده ها و عملکردهایی را می بینیم که تلاش می کند بر این تجربه ضربه بزند و یا دست کم آن را تضعیف کند و به صورت یک عمل ظاهری و بدون محتوا در آورد.
به عنوان نمونه در بسیاری از دوران های تاریخی پس از مرحله نخست اسلام می بینیم که نابه سامانی عمومی در ساختار جامعه اسلامی بر پدیده حج بازتاب هایی داشته است؛ زیرا تعیین مسؤول حج از سوی سلاطین و امتیازات و فعالیت های مختلف دیگری که از بایسته های این مسؤولیت می باشد، موجب می شود که این مقام فرصتی را برای پیشرفت، گردآوری ثروت و توجیه شرعی در آمدها و منافع گوناگون پیش آورد. چنان که نابه سامانی عمومی در دوره هایی مشخص، موجب شده است که چندین مسؤول برای حج تعیین شود و در نتیجه، فاصله جغرافیایی یا نژادی و یا مذهبی میان حاجیان به وجود آید.
افزون بر این نابه سامانی ها، گروه های بسیاری در میان راه به کاروان های حاجیان هجوم می آورند و اموال آنان را به یغما می برند. همچنین، بازرگانان و عرب های بیابانی در مکه تلاش می کنند که حیوانات را با قیمت گزافی به آنان بفروشند.
در حال حاضر، ما شاهد محدودیت های سیاسی از سوی کشوری هستیم که مسلمانان در آن زندگی می کنند که مانع از آزادی در اعمال حج می شود، به ویژه محدودیت هایی را که خود کشوری که مکه در آن واقع شده ایجاد می کند.
چه، در آن جا محدودیت ها، مراقبت های امنیتی و سیاسی و دخالت هایی به چشم می خورد که اجازه نمی دهد حاجیان آن گونه که می خواهند حج را برگزار کنند.
با این وجود، پدیده حج همچنان زنده است و هر سال نیرومندتر و گسترده تر می شود. تعداد حاجیان در سال 1980 نزدیک به یک میلیون رسید، در حالی که در سال 1914 هفتاد هزار بوده است.(24) سرانجام، درگیری میان این پدیده و تمامی پدیده ها و روابطی که مانع از برگزاری آن به این و یا آن شکل می شود همچنان ادامه دارد.
بعد سیاسی حج
قبایل وقتی که در موسم حج عازم مکه می شدند، هرکدام از آنها نشان های خاص، بت ها و جامه های خویش را با خود حمل می کردند و بدین وسیله بر برتری قبیله ای و برتری مقامش در میان دیگر قبایل پای می فشردند. لیکن حج پس از اسلام، بنیاد تازه ای را استوار ساخت که با تمامی این اعمال و شعارها در تضاد بود و حتی آنها را از میان برد و یک وضعیت توحیدی خالص را به وجود آورد که مسلمانان را قادر ساخت تا در برابر همبستگی های مختلف از قبیل ملیت و قبیله و امثال آن مقاومت کنند.
از این رو، آن گونه که ملّی گرایی، دیگر ملت ها را بلعیده اند مسلمانان را نمی بلعند و اینان قربانی آن نمی شوند و کشورهایشان که بر حسب انگیزه فطری، عاطفی و نژادی آن را دوست می دارند ـ قبله ای نیست که به سوی آن روی آورند و کعبه ای نیست که آن را زیارت کنند، بلکه مسلمانان را یک قبله هست که شرقی و غربی، عربی و غیر عربی به سوی آن رو می کنند و این قبله، همان کعبه است که هندی و افغانی و اروپایی و آمریکایی... آن را حج می کنند. از این رو، حج پیروز شدن بر ملی گرایی های میهنی، نژادی و زبانی است که گاهی برخی از ملت های اسلامی زیر فشار عواملی بسیار، طعمه آن می شوند. در حج تمامی ملت های اسلامی از تمامی جامه ها و لباس های منطقه ای خویش که برخی از برخی دیگر تشخیص داده می شوند و گروه هایی نسبت به آن تعصب نشان می دهند، برهنه می شوند و همگی یک لباس را می پوشند که از آن در زبان دین وقفه و در اصطلاح حج و عمره به نام «احرام» یاد می شوند. کوچک و بزرگ، رییس و مرئوس، ثروتمند و فقیر سرهایشان را برهنه می کنند و همگی با یک زبان یک سرود را می خوانند:
«لَبَّیْک ، اَللَّهُمَّ لَبَّیْک ، لَبَّیْکَ لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْک ، لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک».(25)
از دیدگاه امام خمینی قدس سره طواف پیرامون کعبه، رمز آن است که گردش پیرامون هر اصلی حرام است، مگر پیرامون اصول الهی و سنگ زدن به شیطان، رمز آن است که باید تمامی شیاطین آدمی و جنّی در زمین را از خویش راند.
ای حاجیان! این پیام پروردگارتان را به ملت هایتان با خود ببرید که «جز خدای را نپرستید و جز او در برابر هیچ کس سر فرود نیاورید».(26)
حج یکی از گردهمایی های مسلمانان است و از لحاظ فراگیری و گستردگی، مهمترین و زیباترین آن ها به شمار می رود و این گردهمایی ها عبارتند از:
1 ـ گردهمایی که در سطح یکی از محله های یک شهر برگزار می شود و روزانه پنج بار تکرار می گردد؛ یعنی نماز جماعت که خداوند آن را سنت نهاده است.
2 ـ دومین گردهمایی درسطح یک شهر و در هر هفته یک بار تشکیل می شود و خداوند برای انجام این گردهمایی نماز جمعه را وضع کرده است.
3 ـ سومین گردهمایی در سطح تمامی جهان اسلام برگزار می شود.(27) زیرا در این گردهمایی، مسلمانان از نقاط مختلف کره زمین با یکدیگر دیدار می کنند، تا با همدیگر آشنا شوند و به تبادل دیدگاه ها و تجربه ها بپردازند و یگانگی خود را بر دیگر یگانگی ها؛ نظیر وابستگی های مختلف تاریخی، اجتماعی و فرهنگی چیره سازند.
احمد شلبی از تجربه خویش در حج اطلاعات ارزنده ای ارائه می دهد و به نقاط زیرا اشاره می کند:
ـ حج گردهمایی مسلمانان است که در آن نمایندگانی برگزیده نشده اند که برحاجیان احساس برتری کنند و به جدال بپردازند بلکه در به روی هرکس که بتواند در این گردهمایی بزرگ شرکت کند باز است.
بنابراین، حاجیان نمایندگان تمامی شهرها و حتی تمامی روستاها هستند و نیز از جانب همه فرهنگ ها و طبقات نمایندگی می کنند.
ـ از آثار حج، آشنایی طوایف مختلفی است که از چهار گوشه جهان اسلام آمده اند. هر زمان که در حال انجام این فریضه بودم و با دوستان از این جا و آن جا می نشستم، به بررسی مشکلات جهان اسلام می پرداختیم.(28)
ـ از آثار مهم حج که من از طریق ارتباط با کشورهای مختلف در جهان اسلام به عمق آن پی بردم آن است که در بسیاری از این کشورها، برای نام «حاجی» که نام کسی است که این فریضه را انجام داده باشد، ارزش خاصی قائلند. اهمیت این نام به آن جا می رسد که حتی پسران آن را از پدران و اجداد خود به ارث می برند، چنان که این موضوع در کشورهایی چون اندونزی، مالزی و سودان رایج است. شخصی که به حج رفته و سپس این نام را پیدا کرده است، هرگز فراموش نمی کند که باید به پاکی و درستکاری روی آورد تا سزاوار این نام باشد.(29)
مفاهیم مختلف سیاسی که این پدیده در جامعه اسلامی آنها را در خود دارد، ویژگی های خاص این جامعه را در بر دارد؛ زیرا سیاست یک بنیاد مستقل و جدا از سایر جوانب و ابعاد زندگی فردی و اجتماعی نیست بلکه سیاست در ضمن یک عمل فراگیر و دارای ابعاد مختلف قرار دارد که این عمل به شیوه سیاسی اسلامی بعد توحیدی می دهد.
از این جا متوجه خواهیم شد که برخی از تحلیل گران و پژوهشگران در فهمیدن مفاهیم حج در دو موضوع دچار خطا شده اند:
1 ـ موضوع نخست این که سعی می کنند حج را به پدیده ای صرفا تعبدی مبدل سازند و به اجرای برخی از احکام و واجبات بسنده کنند، آن هم با این دیدگاه که این احکام اعمالی است که هیچ ارتباطی با سایر ابعاد زندگی اجتماعی ندارد و شما می توانید در بسیاری از پژوهش ها و موضع گیری های سازمان های مختلف سیاسی این دیدگاه را ملاحظه کنید. این نظریه، موضع وعملکرد تاریخی را منعکس می کند که در طول تاریخ با پدیده حج درهم آمیخته اند. لیک این گونه نگرش به پدیده حج نتوانست تمامی این پدیده را بپوشاند و آن را فراگیرد، مگر در دوره های معیّنی از تاریخ و این پدیده همچنان زنده باقی ماند که به زندگی تحرک می بخشد و به انتظار فضایی مناسب است، تا به عنوان یکی از ارکان جامعه توحید، سرشت نخستین خویش را باز یابد.
2 ـ موضوع دوم، موکول کردن حج به یک کنفرانس سیاسی سالانه بر طبق روشی است که ما در عملکردهای جدید سیاسی شاهد آن هستیم؛ یعنی در گردهمایی و یا کنفرانس حزبی و امثال آن. خطای این نظرگاه در این نهفته است که برداشت جدید از سازمان های سیاسی را بر پدیده حج افکنده اند، در حالی که حج، اصول و اندیشه خاص خود را دارد و این اصول و اندیشه در پدیده حج خود را نشان می دهند و ابعاد عقیدتی، فکری، روانی اقتصادی و سیاسی همزمان در آن گنجانده شده است و همین امر به حج برجستگی ویژه ای می دهد، چنان که به هر کدام از ابعاد آن برجستگی خاصی می بخشد که اصول، قوانین و منطق مخصوص به خود را دارد.
از این رو، ما تأکید می کنیم که باید یک اندیشه کلی راجع به پدیده حج به دست آورد و بر شیوه های فراگیر و انعطاف پذیر تکیه کرد که به پژوهش گر اجازه می دهد به واقعیت و داده های آن را پیدا کند، بدون این که به عقاید و نظرگاه های مختلف اجازه دهد که به صورت یک قالب خشک و ناتوان از درهم آمیختن مفاهیم و ابعاد این سازمان در آید. در این حالت، می باید مفاهیم و روش های اعتقادی و فکری و دیدگاه های علمی را متحول ساخت به گونه ای که با سرشت موضوع مورد بحث همخوانی پیدا کند و در این رابطه باید از ارزش ها و دیدگاه های جامعه شناسی به ویژه روش های جامعه جدید غربی چشم پوشی کرد.
به عنوان مثال مفهوم توحید، گروه، فطرت، عبادت، شریعت و دیگر موضوعات اعتقادی و فکری همچون مفهوم نژاد پرستی، قبیله گرایی و ملّی گرایی، همگی مفاهیمی است که در پژوهش های تاریخی و واقعی جامعه توحیدی به شمار می روند که پژوهش گران می توانند مفاهیم اجتماعی دقیقی را که با واقعیت و برداشت های محیط های مختلف اجتماعی آنان سازگاری دارد متبلور سازند.
مشکلی که ملت های اسلامی گرفتار آن هستند و به اوج خود رسیده است، به زودی راه را به روی شخصیت فکری اسلامی باز خواهد کرد تا پس از فرسایش در یک دوران طولانی و حرکت انحرافی، دوباره حرکت خویش را از سرگیرد. به بیانی روشن تر: ژرفای زخم و ستبر بودن بندها ضرورت یک حرکت فراگیر را ایجاب می کند که پا برجاماندن هر کدام از بنیادهای این حرکت جز از طریق پیوند و همکاری با دیگر بنیادها امکان پذیر نخواهد بود.
این حرکت، قدرت مسلمانان در رویارویی با تمدن فراگیر در میدان های مختلف جهاد را به آزمایش می گذارد.
پی نوشتها:
________________________________________
1 . یوسف :40
2 . مائده :44
3 . نساء :59
4 . فرقان /2.
5 . آل عمران، /97.
6 . ابوالحسن ندوی، الأرکان الأربعه، ص279
7 . همان، ص282
8 . همان، ص 285
9 . حج : 29 ـ 27
10 . انشقاق : 6
11 . بقره : 186
12 . محمّد باقر صدر، مقدّمات فی تفسیر الموضوعی للقرآن، دار التوجیه الاسلامی، سال 1980، ص152
13 . حجّ /32.
14 . بقرة /165.
15 . توبه : 24
16 . دکتر علی شریعتی، خود سازی انقلابی، از کتاب انقلاب ایران: الجذور الایدیولوجیه. گرد آوری دکتر ابراهیم دسوقی شتا، الوطن العربی، سال 1979، شماره 89
17 . دراندیشه رایج می بینیم که اگر حاجی مرتکب خطایی شود مردم به شدت از او انتقاد می کنند، در حالی که اگر یک فرد معمولی همین خطا را مرتکب شود، آنان چندان توجهی به او ندارند.
18 . همان، ص253
19 . همان، ص 254
20 . بقره : 197
21 . بقره : 197
22 . محمد اسد، الطریق الی مکه، دار العلم للملایین، ص 404
23 . محمد خنسه، مجلّة الحکمه، شماره 4، ص 701
24 . دائرة المعارف الاسلامیه، شماره 103، سال 1975، قاهره، مادّه «حج».
25 . ابوالحسن ندوی، الارکان الاربعه، ص 263 و 264
26 . نامه امام خمینی قدس سره به حجاج، سال 1399 هجری.
27 . دکتر محمد سعید رمضان بطوئی، مقدّمه کتاب مناسک حج وعمره، ص12
28 . همان، ص 163
29 . همان، 162