تبرّک و استشفا به زمزم(3) (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
در شماره های پیشین آوردیم که چشمه زمزم جوشیده از منبع فیض ربوبی است و به این جهت بر آبهای دیگر دنیا برتری دارد. چنانکه امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
«ماءُ زَمْزَم خَیْر ماءٍ عَلی وَجْهِ اْلأَرْض»(1)
از این رو تبرّک جستن و استشفا از آن، برای دردهای جسمی و روحی، از سنّت های حسنه ای است که از دیرباز مورد توجّه بوده و تجربه شده است. از برخی روایات تاریخی استفاده می شود که آثار و برکات زمزم، قبل از اسلام و در میان سایر ملل نیز مورد توجّه و عنایت بوده است. فاکهی در «اخبار مکّه» از مجاهد نقل کرده که گفت:
«به سرزمین روم رفتیم، در آنجا راهبی بود که در شب ما را منزل داد. او از ما پرسید: آیا در میان شما کسی هست که از شهر مکّه آمده باشد؟ در پاسخش گفتم: آری. گفت: آیا می دانی میان زمزم و حجر چه مقدار فاصله است؟ گفتم: نمی دانم، مگر اینکه از روی حدس و تخمین بگویم. گفت: امّا من می دانم، آب زمزم از زیر حجر جاری است و اگر نزد من یک تشت از آن آب باشد، دوست تر دارم تا اینکه تشتی پر از طلا داشته باشم.»(2)
فاکهی همچنین از قول یکی از اسرای مسلمان که در سرزمین روم اسیر شده بود نقل می کند که گفت:
«مرا نزد پادشاه بردند، او از من پرسید: از کدام شهری؟ پاسخ دادم: از شهر مکّه هستم! گفت: آیا «هزمة جبریل» را می شناسی؟ گفتم: آری. پرسید: آیا «برّه» را می شناسی؟ پاسخ دادم: آری. گفت: آیا نام دیگری برای آن به یاد داری؟ گفتم: آری، امروزه به «زمزم» شهره است. این اسیر مسلمان می افزاید: آنگاه پادشاه از برکات زمزم سخن گفت و افزود: حال که چنین گویی، ما در کتابهایمان خوانده ایم که اگر کسی به مقدار سه کف از آن آب بر سر بریزد، هرگز خوار و ذلیل نگردد.»(3)
ازرقی نیز از قول وهب بن منبّه آورده است که در کتب پیشین از خواص زمزم سخن گفته شده و افزوده است: سوگند به آنکه جان وهب به دست اوست، هر آنکه از زمزم سیر بنوشد درد از او برطرف گردد و شفا یابد. و نظیر آن را از قول کعب الأحبار و کتب پیشین نیز آورده است.(4)
زمزم در منابع اسلامی:
در منابع روایی شیعه و سنّی، روایات فراوانی آمده که از آثار و برکات زمزم و شفابخشیِ آن می گویند: در اینجا برخی از آن روایات را می آوریم:
1 ـ امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«ماءُ زَمْزَم شِفاءٌ لِما شَرِبَ لَه»؛(5) «آب زمزم شفا برای هر چیزی است که به خاطر آن بنوشند.»
و در روایت دیگر آمده: «ماءُ زَمْزَم شفاء لمن استعمل»؛(6) «آب زمزم شفابخش کسی است که از آن بنوشد.»
و نیز امام صادق علیه السلام می فرماید: «ماءُ زَمْزَم شِفاءٌ مِنْ کُلِّ داءٍ»، (وأظنّه قال): کائنا ما کان»؛(7) «آب زمزم شفای هر بیماری است، (راوی گوید به گمانم فرمود:) هر آنچه باشد.»
و از کتاب فقه الرضا علیه السلام نقل شده است که: «ماء زمزم شفاء مِن کُلِّ داءٍ وَسُقْم وَأمانٌ مِنْ کُلِّ خَوفٍ وَحُزْن»؛(8) «آب زمزم شفای هر درد و بیماری و امان بخشِ از هر ترس و اندوهی است.»
از این رو در روایات ما توصیه شده است هر گاه آب زمزم می نوشید، دعای مخصوص را بخوانید: معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: «چون از دو رکعت نماز طواف فراغت یافتی نزدیک حجرالأسود برو و آن را بنوش و بدان اشاره کن که از این ناگزیری و سپس فرمود: اگر می توانی پیش از آنکه به صفا بروی، از آب زمزم بیاشام و هنگام نوشیدن آن بگو: «اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْما نافِعا وَرِزْقا واسِعا وَ شِفاءا مِنْ کُلِّ داءٍ وسُقمْ»؛(9) «بار خدایا! آن را علم سودمند و رزق فراوان و شفای هر درد و بیماری قرار ده .»
و نیز حضرت صادق علیه السلام توصیه کرد: از آب زمزم بنوشید و بر سر وپشت و شکم خود بریزید و آن دعا را بخوانید؛ زیرا نقل شده که وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به زمزم نظر می کردند، می فرمودند: «اگر برای امّت من موجب مشقّت نمی شد، یک یا دو دلو بزرگ از آن می کشیدم.»(10)
و از سخنان امیر مؤمنان علیه السلام است که:
«الاطّلاع فی بئر زمزم یذهب الداء فاشربوا من مائها ممّا یلی الرکن الذی فیه الحجر الأسود..»(11)
«نگریستن به چاه زمزم درد را از میان می برد. پس، از آن آب بنوشید از آنسویی که به طرف رکن حجرالأسود است...»
دعوات راوندی از ابن عباس چنین آورده است:
«خداوند آبهای خوشگوار را قبل از روز قیامت بالا می برد مگر زمزم را. آب زمزم تب و سردرد را بهبود می بخشد و نگریستن به آن، چشم را شفاف می کند و هر کس آن را به قصد شفا بنوشد خدایش شفا دهد و هر کس برای رفع گرسنگی بنوشد خدایش سیر گرداند.»(12)
افزون بر گفتار پیشوایان اسلام، سیره عملی آنان نیز، چنانکه ملاحظه کردیم، نوشیدن از آب زمزم، متبرّک شدن و بر بدن پاشیدن بوده است.
علی بن مهزیار گوید: ابوجعفر ثانی (امام محمّد تقی علیه السلام ) را دیدم که در شب زیارت (شب یازدهم ذی حجّه) طواف نساء گزاردند و پشت مقام ابراهیم نماز خواندند. سپس داخل زمزم شده، با دست خود از دلوی که به طرف حجرالأسود بود، آب برداشتند و نوشیدند و بر قسمتی از بدن خود پاشیدند و سپس دو بار دیگر به زمزم رفتند.
علی بن مهزیار می افزاید: برخی از یاران ما به من خبر دادند در سال بعد نیز امام را دیدند که همین گونه عمل کرد.(13)
شیخ صدوق گوید: در روایات آمده است که هر کس از آب زمزم بنوشد شفا یابد. عارضه بیماری اش برطرف گردد و زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه بودند می خواستند که از آب زمزم برای حضرتش هدیه آورند.(14)
منابع اهل سنّت و شفابخشیِ زمزم
دارقطنی و حاکم، از قول ابن عباس و او از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده اند که فرمود:
«ماءُ زَمْزَم لِما شرب له، اِن شربته تستشفی شفاک اللّه به، واِن شربته لشبعک أشبعک اللّه به، وان شربته لقطع ظمأک قطعه، و هی هزمة جبریل و سقیااللّه اسماعیل».(15)
«آب زمزم برای هر مقصدی است که نوشیده شود، اگر به قصد استشفا بنوشی خدایت شفا دهد. اگر برای رفع گرسنگی بنوشی خدایت سیر گرداند و اگر برای رفع تشنگی بنوشی آن را رفع کند و زمزم اثر ضربت پای جبریل و آبی است که خداوند برای اسماعیل پدید آورد.»
همچنین فاکهی در اخبار مکّه از جابر و او از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«ماء زمزم لما شرب له».(16)
«آب زمزم برای هر چیزی که به نیّت آن بنوشند سودمند است.»
فاکهی همچنین از قول ابوذر آورده است که گفت: برای نخستین بار که در کنار کعبه و زیر پرده بیت، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و بر آن حضرت سلام کردم، آن حضرت پرسیدند کیستی؟ گفتم: مردی از بنی غفار، آنگاه دست بر سر نهاده فرمود: چندی است در اینجا هستی؟ گفتم بیش از ده روز. پرسیدند: خوراکت چیست؟ عرض کردم: بجز آب زمزم خوراکی نداشته ام و چنانکه ملاحظه می کنید شکم من فربه شده است.» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «إنّها طعام طعم وشفاء سقم».(17)
و نیز از ابن عبّاس نقل کرده که گفت: «طعام من الطعم وشفاء من السقم».(18)
از قول عایشه هم آورده که گفت: «رسول خدا صلی الله علیه و آله آب مزم را در ظرف ها و مشک ها حمل می کرد و بر بدن بیماران می پاشید و به آنها می نوشانید.»(19)
سیره نبوی و آب زمزم:
بررسی سیره نبوی نیز حکایت از آن دارد که به آب زمزم تبرّک می جستند و از آن برای درمان بیماران استفاده می کردند. و این برای مسلمانان دیگر سرمشق بوده است.
فاکهی از قول حبیب آورده که گفت به عطا گفتم: «من از آب زمزم برمی دارم. به نظر تو چطور است؟ پاسخ داد: بله، مانعی ندارد، همانا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این آب را در شیشه می کرد و با آن آب که به عجوه (نوعی خرما) آمیخته بود، کام حسن و حسین علیهماالسلام را می گشود و تبرک می کرد.»(20)
نامبرده همچنین در اخبار مکّه از قول انس بن مالک آورده است که روزی پیامبر در دوران کودکی اش با کودکان سرگرم بازی بود که جبرئیل آمد و او را گرفت و درون سینه و قلب وی را با آب زمزم شست و شو داد و آنگاه به جای اوّل برگرداند...(21)
و نیز از قول انس بن مالک آورده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«آن شب که مرا از مسجدالحرام به معراج بردند، سه تن آمدند و مرا نزد زمزم بردند و جبرئیل درون سینه و قلب مرا با آب زمزم شست.»(22)
شیخ صدوق از محدّثان بزرگ شیعه در «علل الشرائع» روایت کرده که در سفر حجّة الوداع، همینکه پیامبر خدا به مکّه آمدند، طواف خانه کردند و دو رکعت نماز نزد مقام ابراهیم گزاردند و استلام حجر نمودند، آنگاه به سوی زمزم رفته و از آن نوشیدند و فرمودند: «اگر برای امّت من موجب مشقّت نمی شد یک دلو یا دو دلو از آن می کشیدم.»(23)
این حدیث از استحباب کشیدن آب زمزم حکایت دارد، امّا به لحاظ اینکه ازدحام جمعیت و هجوم مردم موجب مشقّت می شود، رسول خدا از آن خودداری کرده اند که عمل آن حضرت سنّت نشود.
ازرقی نیز از علی علیه السلام نقل کرده که پیامبر از آب زمزم طلبیدند و با آن وضو گرفتند.(24)
محدّث نوری در مستدرک با ذکر سند از علی علیه السلام نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«خَیرُ ما ینبع عَلی وجه الأرض ماءُ زمزم»؛ «آب زمزم بهترین آبی است که در زمین جوشیده است.»
و نیز آورده که حسن و حسین علیهماالسلام پس از طواف خانه کعبه به هنگام عصر و در حالی که ایستاده بودند، از آب زمزم آشامیدند.»(25)
برکات و آثار معنوی زمزم
در برخی روایات از تأثیرات معنوی آب زمزم و رابطه آن با ایمان و اخلاص سخن به میان آمده است؛ چنانکه از دعای مأثور هنگام آشامیدن استفاده می شود: «أللّهمَّ اجْعَلْهُ عِلْما نافِعا...» و نیز عموم: «شفاءٌ مِنْ کلّ داءٍ وَ سُقْمٍ» و امثال آن.
علاوه بر اینها، روایات دیگری نیز با صراحت بیشتر در این خصوص سخن گفته است. فاکهی از پیامبر صلی الله علیه و آله آورده که فرمود:
«النظر الی زمزم عبادة وهی تحطّ الخطایا»؛(26) «نگاه کردن به زمزم عبادت است و گناهان را محو می کند.»
البته اینگونه روایات، مطلق نیست بلکه شرایط خاص خود را دارد؛ همانگونه که در احادیث آمده، نظر کردن به کعبه عبادت است. بدیهی است این برای کسانی است که با ایمان و خلوص و عمل صالح به کعبه یا زمزم یا سایر شعائر و مشاعر بنگرند و از آن بهره معنوی گیرند.
و نیز یاقوت حموی از ابن عباس و او از سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده که فرمود:
«التضلّع فی ماء زمزم برائة من النفاق و ماء زمزم لما شرب له».(27)
«نشانه ای که ما را از منافقان جدا می کند این است که آنان از آب زمزم سیر نمی نوشند.»
هدیه آوردن آب زمزم
با توجّه به آثار و برکات زمزم است که در روایات به آوردن و هدیه دادنِ آن توصیه شده و از سیره نبوی برای آن شاهد آورده اند. در این باره از کتاب های شیعه و سنی می توان شواهدی آورد. بنا به نقل علاّمه مجلسی در بحار الأنوار، امام صادق علیه السلام از پدر گرامی خود حضرت باقرالعلوم علیه السلام نقل کرده هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه بودند، می خواستند که برای حضرتش آب زمزم هدیه بیاورند؛ «أبیعبداللّه عن أبیه انّ النّبی یستهدی ماء زمزم و هو بِالمَدینة».(28)
فاکهی نیز در اخبار مکّه آورده است که: «پیامبر خدا پیکی نزد سهیل بن عمرو فرستادند و از او خواستند که آب زمزم را برای ایشان بفرستد و او بر یک یا دو شتر آب کش ظرف های آب حمل نمود و برای آن حضرت فرستاد.»(29)
حکیم ترمذی در این باره سخنی دارد که خلاصه آن چنین است: «اگر آب زمزم را برای رفع گرسنگی و تشنگی، شفای بیماری، سوء خلق، تنگی سینه، تاریکی دل، بی نیازی نفس، حوائج دیگر، رفع گرفتاری و ناملایمات و جلب نصرت الهی و یا هر یک از ابواب خیر و صلاح بنوشند، به خواسته های خود برسند؛ چرا که خداوند آب زمزم را از بهشت خود به عنوان فریاد رسی (برای هاجر و اسماعیل) فرستاده است.»(30)
سنّت تبرّک و استشفا به زمزم در سیره مسلمانان
با توجّه بدانچه گذشت، سیره مسلمانان و زائران بیت اللّه این بوده که از آب زمزم بنوشند و بر بدن بپاشند و بدان تبرّک جویند و استشفا نمایند و این سنّت در میان مسلمانانِ هر عصر استمرار داشته و اکنون نیز ادامه دارد. زائری نیست که به مسجدالحرام بیاید و از زمزم ننوشد و کمتر کسی است که از حجّ بر گردد و آب زمزم سوغات نیاورد.
آثار این تبرک و استشفا، هنوز هم نقل مجالس و نقل کتاب ها و مورد توجّه بزرگان بوده است و مؤلفان نیز به بیان مواردی از آن پرداخته اند. یکی از نویسندگان در کتاب خود موسوم به «معجزات الشفاء بماء زمزم» به بیان مواردی پرداخته که بیمارانی چند به برکت زمزم از بیماری های صعب العلاج شفا یافته اند و آنگاه به تحلیل این مطلب پرداخته ومی افزاید: نباید اینگونه موارد را از دید علمی رد کرد؛ زیرا خداوندی که در داروها شفا قرار داده، همو قادر است در آب زمزم اثر شفابخش قرار دهد.
در اینجا گزیده ای از مباحث این کتاب را می آوریم:
تحلیلی از شفا بخشیِ زمزم:
شارع حکیم، ما را موظّف کرده که به هنگام درد در جستجوی دوا و درمان باشیم. حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله می فرماید:
«لِکلّ داء دواء فاذا اصیب دواء الداء برأ باذن اللّه عزّوجلّ».(31)
هر دردی را دارویی است که چون بدان دسترسی باشد به اراده خدای بزرگ شفا یابد.»
احمد حنبل، از اسامة بن شرک روایت کرده که گفت: در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم. گروهی از اعراب آمدند و گفتند: ای رسول خدا، آیا ما به مداوای بیماری ها اقدام کنیم؟ حضرت فرمود:
«آری، ای بندگان خدا، مداوا کنید؛ زیرا خدای ـ عزّوجلّ ـ دردی نیافریده مگر آنکه برای آن دوایی قرار داده است، جز یک درد. پرسیدند: آن درد چیست؟ فرمود: پیری.»(32)
البته «امر به مداوا» با «توکّل» منافاتی ندارد، همانگونه که برطرف ساختن گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما با وسائل مخصوصِ خود منافیِ توکّل نیست. ابن قیم جوزی گوید:
«توحید کامل نمی شود مگر با مباشرت اسبابی که خداوند آنها را مقتضی برای مسبّبات آن ـ با همان قدر و منزلت ـ قرار داده است وتعطیل این اسباب مخلّ توکّل است؛ همانگونه که در اراده و حکمت خلل آفرین است و شاید برخی تصوّر کنند که در پی اسباب و عوامل نرفتن، بر قدرت توکّل می افزاید، در حالی که چنین نیست و ترک اسباب از روی عجز، منافی توکّل است که حقیقت آن اعتماد نمودن قلب به خدا برای دستیابی به چیزی است که در امر دین و دنیا بنده را سودمند باشد و آنچه را در دنیا و دین زیانبار است دفع کند و با چنین اعتمادی باید در پی اسباب و عوامل رفت وگرنه حکمت و شریعت را تعطیل کرده است، پس نباید یک بنده، ناتوانیِ خود را به حساب توکّل بگذارد و توکّل خود را عامل عجز و ناتوانی قرار دهد. با اینکه پیامبر خدا به ما خبر داده که هر دردی را درمانی است و این طبیب است که در تشخیص درد و درمان خطا می کند. لذا آن حضرت می فرماید: خداوند بزرگ دردی نفرستاده مگر آنکه برای آن دوایی قرار داده است، آنکه دانست دانست و آنکه ندانست ندانست.»(33)
ابن قیّم می افزاید:
«برخی داروهاست که دردها را درمان می کند ولی عقل بزرگان اطبا به آنها نرسیده و دانش آنها و تجربه ایشان و معیارهای آنان بدان دست نیافته است؛ اینها عبارتند از: داروهای قلبی، روانی، قوت قلب، اعتماد به خدا، توکّل بر او، تضرّع به آستانه حق، التماس و التجا به محضر او، دعا، توبه واستغفار، صدقه و کمک به دردمندان و گرفتاران و... داروهایی است که امّت ها با وجود اختلاف در دین وملّت، آنها را تجربه کرده اند و اثر آن را در بهبودی از بیماری ها دیده اند در حالی که دانش و تجربه و مقیاس های داناترین پزشکان به آن دسترسی ندارد. ولی ما و امثال ما موارد بسیاری از این امور را تجربه کرده ایم و دیده ایم. این داروهای معنوی کاری از پیش می برد که از داروهای طبیعی ساخته نیست. و داروهای طبیعی در برابر آنها مانند داروهای سنّتی در نظر اطبا است! و این امور به مقتضای حکمت الهی و قانونی است که در جهان جاری ساخته و از حکمت و قانون خارج نیست، چیزی که هست در نظام علّت ها، علل و اسباب متنوّع اند که باید شناخته شوند. هنگامی که قلب با آفریدگار جهان رابطه برقرار می کند، آفریدگاری که خالق داروها و مدبّر طبیعت و هدایتگر آن در جهت اراده و خواسته خود می باشد، همان آفریدگار را داروهای دیگری است که دلهای مهجور و بریده از حق بدان دسترسی ندارند.
از نظر علمی به اثبات رسیده که هرگاه روح ها نیرومند گردند و نفس و طبع قوی باشند، می توانند با درد مقابله کنند و بر آن پیروز آیند، حال چگونه می توان انکار کرد که نفس و طبع توانمند باشند و با تقرّب به خداوند و انس با او و محبّت او و لذّت ذکرش شادمان گردند و با تمام قوا به او رو آورند و با تمرکز از او یاری جویند و بر او توکّل کنند و این سرمایه های معنوی، کارآیی بیشتری از داروهای طبیعی نداشته باشند، به گونه ای که درد را به کلّی برطرف سازند؟!
این حقیقت را کسی جز مردم جاهل و محجوب از نور حقیقت و تیره دل و دور افتاده از خداوند و حقیقت انسانیّت، منکر نمی شوند.»(34)
مؤلّف کتاب «معجزات الشفاء بماء زمزم» همچنین می نویسد:
«امّا درباره آب زمزم باید گفت: موارد بسیاری است که دانش پزشکی حیرت زده و درمانده است و گاه ناامید از درک رمز و راز آن؛ مواردی که شفای بیمار جز با آب زمزم نبوده است. در اینجا به ذکر برخی می پردازیم که برای ما با صدق عقیده به اثبات رسیده و کسانی با نیّت استشفا از آب زمزم نوشیده اند و خداوند آنان را شفا داده است و داستان خود را باز می گویند و تجربه شخصیِ خود را در این اعجاز و اثر بخشی، مورد تأکید قرار می دهند.»
آب زمزم و شفا از سرطان:
نویسنده کتاب پیشگفته دو مورد از مشاهدات شخصی خود را آورده که به ذکر یک مورد آن بسنده می کنیم. او می نویسد:
«... دوّمین مورد، تجربه شخصی است که یک خانم اهل مغرب در کتاب خود به نام «خدا را فراموش نکن» آورده و مجله عربی در شماره 147 و نیز «المسلمون» (در شماره 24 خود در مورّخ 25 شوّال 1405ه مطابق با 6/12/1985م.) منتشر کرده است. «دکتر مهدی بن عبود» در مقدّمه این کتاب می نویسد: این پدیده پزشکی دل ها را انبساط می دهد و دیده ها را نور می بخشد؛ برای آنان که عقل سالم و اندیشه معتدل دارند و در گذشته نمونه هایی داشته و در آینده نیز خواهند داشت. در حقیقت انسان در گنجینه وجود خویش دارای قدرت حیاتی و روحی است که به واسطه آن از عالم غیب که در قبضه قدرت الهی است مدد می گیرد و جهان غیب از عالم طبیعت گسترده تر است.
امّا اصل داستان اینگونه است که: خانم «لیلی حلو» به شدّت بیمار شد و پزشکان در معالجه او درمانده شدند و داروها نتوانست آلام او را تخفیف دهد. تشخیص پزشکی در پاریس این خبر وحشتناک را به بیمار داد که با کمال تأسّف سرطان در تمام سینه اش چنگال افکنده و بیش از سه ماه زنده نخواهد بود و این سرطان لعنتی علاج ندارد! خانم لیلی حلو باشنیدن این خبر، از زندگی ناامید شد و خود را برای وداع با اقوام و انتظار مرگ مهیّا ساخت.
عزیمت به بیت اللّه الحرام:
او پیش از اینکه به مغرب بازگردد، به پیشنهاد شوهرش تصمیم گرفت برای عمره مفرده رهسپار مکّه شود. این خانم می گوید: در کنار خانه خدا معتکف شدم پیوسته از آب زمزم نوشیدم و به یک قرص نان و یک عدد تخم مرغ در روز قناعت کردم و به تلاوت قرآن و دعا پرداختم. چهار روز گذشت و من روز را از شب نمی شناختم قرآن کریم را از اول تا آخر خواندم. سجده های طولانی داشتم و از اینکه در گذشته پاره ای از فرایض و اعمال نیک را ضایع کرده بودم با سوز و گداز گریه ها کردم...
او ادامه می دهد: پس از چند روز دیدم لکه های قرمز که بدن مرا دگرگون کرده بود، به تدریج برطرف شد احساس کردم که دیگر بیماری ندارم! تصمیم گرفتم به پاریس برگردم و با پزشکان مشورت کنم و این کار را کردم. پزشکان که چندین نوبت بیماری مرا قطعی یافته بودند، مات و مبهودت شده و این پیش آمد شگفت را باور نمی کردند! چند روز قبل گفته بودند سرطان در تمام سینه رخنه کرده اما امروز می گویند اثری از آن نمی بینند!
چه حادثه شگفتی رخ داده است؟! خانم پزشکان را در شگفتی و حیرت رها می سازد و به مغرب رهسپار می شود و ماجرای بهبودی خود از سرطان، به برکت آب زمزم را شرح می دهد.
در مغرب بار دیگر بیماری به سراغ خانم لیلی حلو می آید، او بار دیگر به بیمارستان می رود و عمل جراحی روی او انجام می شود و شیمی درمانی می کند که عوارض نامطلوبی روی بدن دارد. موهای سر می ریزد و برچانه او مو می روید! جسمش لاغر می شود و همه انتظار مرگ او را می کشند اما معجزه ای دیگر رخ می دهد! خانم لیلی حلو می گوید: «در خواب نوری دیدم که چشمان مرا خیره کرد. با مشاهده آن نور یقین کردم که رسول خدا است و به یاری من آمده است. داستان بیماری و سردرد و ایمان خود را با آن حضرت گفتم و عرضه داشتم که مشتاق دیدار او بودم و او با توجّه تمام به سخنانم گوش می داد تا حرف من تمام شد. آنگاه دست مبارک خود را آورد و از چپ به راست بر سر من کشید و مرا امر به صبر کرد و گفت: جز خیر تو را نرسیده است، سپس بر من زد که از خواب بیدار شدم و اثر دست مبارک پیامبر را بر سر خود که مویی نداشت احساس می کردم و گویی این اندرز حضرتش را می شنیدم که با مهربانی و محبّت می فرمود: پریشان و نگران نباش، صبر کن که سوگند به خدا جز خیر تو را نرسد.
خانم لیلی حلو سلامت خود را باز یافت و آثار سرطان به کلّی برطرف شد. او در پایان سرگذشت خود می نویسد: «در اینجا یک نیروی پنهانی است که عقل و خرد انسان ها به ژرفای آن نمی رسد و آن قدرت خداوند است و اطمینان می دهد که با این قدرت تو را همراهی می کند به زندگی خود امیدوار باش چرا که خدا با تو است و درهای آسمان به روی تو باز است تا تو با خدایی و او را فرمان می بری، پس خدا را فراموش نکن!
ردّ شبهات در خواص آب زمزم:
یکی از تحلیل گران(35) درباره این مطلب، با عنوان: «خواص آب زمزم» به بحث در مورد فواید آب زمزم پرداخته و ضمن طرح پاره ای شبهات از سوی برخی نویسندگان، در مقام پاسخگویی برمی آید و می نویسد: از آنچه گذشت می توان اذعان کرد که آب زمزم دارای فضیلت و فوایدی است. طعام خوردن و شفای بیماری است؛ چنانکه احادیث صحیح و اخبار متعدّد به نقل بسیاری از صحابه و علمای اسلام دلالت دارد و تجارب و آزمایشها آن را تأیید نموده و تحلیل شیمیایی آن را به اثبات رسانده است و پس از اینهمه آثار، برای هیچ مسلمانی جای شک و تردید باقی نمی ماند.» آنگاه نویسنده سخنی را از کردی(36) نقل کرده که به نقل گفتار کسانی که از وجود مواد میکربی در آب زمزم سخن گفته اند پرداخته می نویسد: برخی پزشکانِ زمان ما گفته اند: ضمن تجزیه آب زمزم به این نتیجه رسیده اند که در آن برخی عناصر میکربی یافته اند؛ عناصری که موجب پاره ای بیماری ها می شود! این عناصر به وسیله سیل ها و باران ها و نفوذ رطوبت منازل مجاور به داخل چاه راه می یابد و لذا برای نوشیدن مناسب نیست. سپس در ردّ این سخنان می گوید:
1 ـ آب زمزم را جبرئیل به امر پروردگار برای اسماعیل فرزند ابراهیم پدید آورد و چهار هزار سال بر این چشمه در میان صحرای بی آب و علف می گذرد..
2 ـ این آب از زیر خانه کعبه معظّمه، خانه محترم خداوند می جوشد و نیز از سوی صفا و مروه که از مشاعر بزرگ الهی می باشند.
3 ـ پیامبر با حضرت محمّد صلی الله علیه و آله پس از هجرت از مکّه به مدینه، همواره از دیگران می خواستند که از این آب برایش هدیه ببرند.
4 ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله ترغیب می کرد که مردم از این آب بنوشند و سیراب شوند.
5 ـ از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره آب زمزم روایاتی رسیده است: از جمله اینکه:
ـ «ماءُ زَمْزَم لِما شُرِبَ لَه...».
ـ «آب زمزم برای هر مقصدی که بنوشند سودمند است اگر به قصد شفا باشد شفا یابد و اگر به وسیله آن، از شرور به خدا پناه برند، خدا پناه دهد و اگر برای رفع تشنگی بنوشند سیراب شوند و اگر برای رفع گرسنگی بنوشند سیر گردند. این آب اثر ضربت جبرئیل و آبشخور اسماعیل است.»
ـ «ماءُ زَمْزَمْ شِفاء کُلّ داء».
ـ «سیراب شدن از آب زمزم، نفاق را از میان می برد.»
ـ «فرق ما با منافقان این است که آنها از آب زمزم سیر ننوشند.»
6 ـ جبرئیل سینه مبارک پیامبر را با آب زمزم شست و شو داد.
7 ـ از آب زمزم، پیامبران برگزیده خدا و عالمان عامل، ائمه ابرار و صاحبان سرّ و هدایت نوشیدند و همه مؤمنان تا قیامت، با ایمان و یقین و صدق و اخلاق از همان دلو و از خود چاه می نوشند و آن را شیرین تر و صافی تر و لذت بخش تر از هر آب می دانند و شگفت آنکه آب زمزم با اینکه به رنگ همه آب های دنیاست، امّا طعم آن لذیذ و گواراست؛ آبی که اینهمه ویژگی دارد چگونه (به گفته اطبا) از مواد میکربی تأثیر پذیرد؟ آیا این مواد و میکرب ها در زمان ما پیدا شده و یا در گذشته نیز وجود داشته است؟ از قدیم ترین ادوار نشنیده ایم که کسی از آب زمزم نوشیده باشد و بیمار گردد. به عکس از دیر باز می شنویم که بسیاری از مؤمنان به خدا و رسول، از آب زمزم به نیّت شفا یا به قصد توبه و توفیق و کسب علم وفهم یا به نیّت رفع اندوه و غم نوشیده اند و به خواسته های خود رسیده اند. در زمان ما نیز مردم مکّه و دیگران می نوشند و به مقاصد خود می رسند که داستان اینان در کتب و روایات به ثبت رسیده و کسی انکارش نمی کند جز آنان که به امر دین نادان و جاهل و یا اهل عنادند و به غیب ایمان ندارند و بر محور مادّیات می اندیشند.
ما معتقدیم به فرض آنکه مواد میکربی از طریق سیل یا باران به زمزم راه یابد یا کسی با شیشه ای درون چاه بریزد، با قدرت خدای یگانه تأثیر آن خنثی می شود، حتّی اگر این میکرب ها و مواد، به چشم نیز دیده شوند!
علاوه بر این، چاه زمزم در سال های اخیر، از هر زمان دیگر بیشتر حفاظت و مراقبت می شود. این چاه در قرون اوّلیه، که به چند هزار سال می رسد، در وسط بیابان قرار داشت و اعراب بدوی با گروه های مختلف از نظر نظافت بدن و لباس، از آن آب برمی داشتند و همراه دام و احشام خود در آن وارد می شدند، آیا در اخبار و تواریخ شنیده شد که آنها یا احشام آنها به جهت نوشیدن آب زمزم به بیماری های عفونی مبتلا شده باشند؟! نه، به خدا هرگز چنین چیزی شنیده نشده بلکه عکس آن؛ یعنی سیر شدن و شفایافتن نقل گردیده است.
«کردی» در بخش دیگری از کتاب خود می نویسد:
«در سال 1376ه . آب زمزم مقداری شور و سنگی بود و سبب آن معلوم نبود. هنگامی که دولت سعودی تصمیم گرفت مسجد الحرام را توسعه دهد و خانه های اطراف را، که در سمت مسعی قرار داشتند تخریب کرد و سپس در سال 1375ه . ساختمان محوّطه، از مروه تا صفا و بلکه بالاتر از آن، تا باب الوداع را پی ریزی کرد، به گونه ای که به طور کلّی رابطه این قسمت از مسجد الحرام ـ با حفر پایه های ساختمان و پی ریزی، با عمق زیاد ـ با منازل قدیمی اطراف و آثار آنها قطع گردید که در نتیجه آب زمزم به نحو بسیار محسوس، شیرین و زلال شد.
کردی در ادامه می افزاید: البته آب زمزم کمی لب شور است و بهتر آن است بگوییم آب زمزم دارای طعم خاص است که با آبهای دیگر دنیا فرق دارد؛ لذا هر کس سابقه نوشیدن آن را داشته باشد، خیلی زود آن را از آبهای دیگر امتیاز می دهد هر چند سالها بر آن گذشته باشد.(37)
حقیقت آن است که توصیف مزه آن دشوار است، کمی مایل به شوری است نه شورِ زننده بلکه مطلوب و برای مؤمنان دلنشین. و شاید یک راز الهی در این امر باشد. لذا عباس بن عبدالمطلب از آب زمزم به «شراب الأبرار» تعبیر می کند و شاید این لب شور بودن برای کسانی که ایمانشان سست است موجب شود که ناگوار آید و نتوانند بنوشند و از برکت شفابخشی آن محروم گردند. از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: نشانه ای که میان ما و منافقان وجود دارد، این است که آنها از آب زمزم سیر نمی نوشند.»(38)
تحلیلی از شفا بخشیِ زمزم:
چنانکه ملاحظه کردیم، در روایات بسیاری، از پیامبر و ائمه معصوم علیهم السلام و نیز سخنان بزرگان و راویان، از شفابخشی آب زمزم سخن گفته شده و کتب شیعه و سنّی آن را به ثبت رسانیده است. که به عنوان دلیل نقلی و تعبّد و التزام به کلام معصوم پذیرفته شده و از این بابت جای سخن نیست. با این حال امکان دارد پاره ای اشخاص در صدد باشند به رمز و راز این موضوع پی ببرند و در اینجا پرسشهایی را مطرح کنند؛ از جمله اینکه: چگونه آب می تواند خاصیت دارویی داشته باشد؟ این آب چه ویژگی دارد؟ اگر قرار باشد برای شفای بیماران از آب زمزم استفاده شود پس به دارو و درمان چه نیازی هست؟ و آیا کسانی که از آب زمزم نوشیده اند واقعا شفا یافته اند؟ آیا شرایط ویژه ای برای این امر وجود دارد و این شرایط کدامند؟ و پرسش هایی از این دست... در پاسخ به اینگونه پرسش ها که اختصاص به زمزم هم ندارد و موارد دیگری چون تربت سیدالشهدا حسین بن علی علیهماالسلام را نیز شامل است، به علاوه خواصی که برای آیات قرآن یا ادعیه و تبرک و توسل برای بهبودی از بیماری رسیده است به نوعی می تواند مورد اینگونه پرسشها باشد که هیچیک از اینها با دانش تجربی پزشکی و علل و اسباب ظاهری و طبیعی، که بشر بدان دست یافته است، وفق نمی دهد. بنابراین باید به کاوش و تحقیق از راز معنوی موارد یاد شده پرداخت، چیزی که فراتر از دانش پزشکی و آثار طبیعی دارو و درمان معمولی است.
با توجّه به چند نکته مهمّ که ذیلاً از نظر می گذرد، می توان به سؤال های بالا پاسخ داد: نخست اینکه: از نگاه موحّدان و مؤمنان، زمام همه امور عالم و سرنوشت آدمیان به دست قدرت بی چون الهی است. اوست که زنده می کند و می میراند وکوچکترین فعالیت های حیاتی بشر چون سلامت و بیماری و... را در قبضه اراده و قدرت خود دارد. با این توصیف هر چیزی که خاصّیت شفابخشی دارد، به طور قطع، باید مورد تعلق مشیت و اراده او باشد و علل و اسباب نیز تحت اراده او مؤثّر است وگرنه به مثل معروف در گفته مولوی:
از قضا سرکنگبین صفرا فزود روغن بادام خشگی می نمود
اگر اراده الهی نباشد فراورده های دانشِ پزشکی نیز خاصیت شفابخشی خود را از دست می دهد و هرگاه خداوند اراده کند کسی بمیرد تمام اطبای عالم و داروهای پیشرفته نتوانند کاری انجام دهند. پس این ارداه اوست که همراه با این وسایل و ابزار و دارو و درمان در نهایت مؤثر و کارساز است و این امر با استفاده از ابزار و عوامل طبیعی در تضادّ نیست بلکه درست در رأس عمود سلسله علل و اسباب و در طول عوامل و ما فوق همه آنها قرار دارد و نه در عرض آنها که تزاحمی میان عوامل مادی و معنوی پدید آید. این همان توحید افعالی است که در کلّ نظام آفریش جاری و ساری است. و تجربه نیز همین را به اثبات می رساند.
قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم در مقام محاجّه با منکران چنین حکایت می کند:
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ(39).
«و چون بیمار شوم همو مرا شفا دهد.»
با این حال خداوند اسباب و عللی را برای تنفیذ اراده خود در جهان خلقت قرارداده که در آیات قرآنی بدان اشاره شده است. یک جا از شفا بخشی قرآن سخن می گوید:
وَنُنَزِّلُ مِنْ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا.(40)
«از قرآن چیزی فرو فرستیم که برای مؤمنان شفا و رحمت باشد و ستمکاران را جز خسران نیفزاید.»
شاید بتوان گفت: شفای مذکور در آیه کریمه، به لحاظ خط سیر معنوی قرآن و به قرینه آیات 57 سوره یونس و 44 سوره فصّلت، بیشتر ناظر به شفای معنوی و بهبودی از بیماری های اعتقادی و روحی است، امّا این احتمال نمی تواند شفابخشی طبیعی آیات را نفی کند و بسا عموم آیه آن را در برگیرد و دلیل قاطعی بر اختصاص آن به آلام روحی و عقیدتی وجود ندارد.
نتیجه آنکه: قرآن جنبه شفابخشی دارد؛ از آلام روحی و آلام جسمانی، چنانکه بسیاری از اولیای خدا با خواندن همین آیه به درمان دردها پرداخته اند. حال این مطلب با کدامیک از موازین علوم تجربی وفق می دهد؟ جای سؤال است. پس باید به سراغ عامل و تأثیر معنوی در این موضوع رفت که در این صورت هیچ مانع عقلی یا عادی وجود ندارد که قرآن در بیماری های طبیعی نیز شفابخش باشد البته با شرایط و ضوابط خاصّ خود.
همین مطلب را می توان به تربت امام حسین علیه السلام و آب زمزم به لحاظِ قداستی که دارند، گسترش داد.
همچنین قرآن به شفابخشی عسل که فراورده زنبور عسل است تصریح دارد و می گوید: فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاس...(41) که این به طور قطع، شفای جسمانی است و خداوندی که شفابخشی را در عسل که محصول گل و گیاه طبیعت است قرار می دهد، همو قادر است در هر عنصر مادّی یا غیر مادّی که بخواهد این خاصیّت و تأثیر را قرار دهد، حتّی آب یا خاک مخصوص که مورد عنایت او قرار گرفته است. و بدین ترتیب همانگونه که عسل شفابخش است، زمزم و تربت نیز شفا بخش می گردند.
با فرایند و نظام دیگر که از دید ما پنهان است و برای ما کشف نشده، منشأ اصلی آن اراده خداوندی است که هر چه را اراده کند با عقل و اسباب خاصّ، که خود می داند، بی چون و چرا تحقّق پذیرد؛ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ(42) و اراده بشر و عوامل طبیعی نیز بدون تعلّق مشیت او بی تأثیر است؛ وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللّه ُ.(43)
بنابر این سبب ساز و سبب سوز جز او نیست.
پاسخ به بخش دیگر پرسش:
در سؤال آمد که اگر آب زمزم شفابخش است پس باید همه دردها را درمان کند و نیازی به دارو و درمان نباشد! که در پاسخ می گوییم: شفابخشی زمزم یا تربت به معنای تعطیل دارو و درمان نیست، همانگونه که تضادی با آن ندارد و آب و تربت می توانند به عنوان بخشی از علّت، مؤثر باشند. علاوه بر این، هرگز کسی مدّعی نشده است در کلّیه موارد و تحت هر شرایطی زمزم و تربت و هر داروی دیگری شفا بخشند بلکه مقصود اصلی مؤثر بودن اینهاست به عنوان جزئی از علّت یا عامل مقتضی، آن هم با شرایط خاصّ خود که عمده آن تعلّق اراده خداوند است. همچنانکه ایمان و اعتقاد و قصد خالص داشتن نیز در این امر تأثیر فراوان دارد. و برای افراد بی اعتقاد اثر معکوس می بخشد وَلا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إلاّ خَسارا
توضیح آنکه: هر گاه کسی از روی عقیده خالص و با اتّکال به خداوند، آب زمزم را برای دمان هر دردی بنوشد و از خدا شفا طلبد، اگر حکمت الهی ایجاب کند اجمالاً به مقصود نائل آید و چنانکه در ادعیه آمده که هنگام نوشیدن بگوید:
«أللّهمّ اجعَلْهُ عِلْما نافِعا وَ رِزْقا واسِعا وَشِفاءا مِنْ کُلِّ داء وَسُقْم».(44)
«بار خدایا! آن را علم نافع و روزی فراخ و شفای هر درد و بیماری قرار ده.»
و چنانکه ملاحظه می کنیم از خدا خواسته می شود که آن را نافع و شفابخش قرار دهد و مفهوم آن این است که اگر او اراده چنین چیزی را نکند مثمر ثمر نخواهد بود. بنابر این، نکته های متعدّدی در اینگونه امور وجود دارد؛ چون اراده و مشیّت الهی، اقتضای حکمت و مصلحت، خلوص نیّت و... که هر گاه یکی از اینها خلل پذیرد مقصود حاصل نگردد و بدین ترتیب نباید انتظار داشت در هر مورد و برای هر کس و تحت هر شرایطی آب زمزم یا تربت امام حسین علیه السلام مؤثر باشد؛ چنانکه در مورد دعاها و یا داروهای طبیعی نیز این شرایط اجمالاً مؤثّر است و اگر خدا نخواهد و حکمت ایجاب نکند دعا به اجابت نرسد و همان داروهای رایج نیز مؤثّر نیفتد.
نکته مهمّ دیگر آنکه: بیمار نیز کم و بیش در شفا و درمان بی تأثیر نیست و پزشکان بدان معترف اند. و بسیاری از آنها از نقش ایمان و اعتقاد و قدرت روحی و معنوی در بهبودی بیماران سخن گفته اند. حال با توجّه به ویژگی زمزم و جوشش آن از فضل الهی، که برای بندگان برگزیده خود پدید آورده است، این آب یکی از آیات و بیّنات الهی است و تأثیر معنوی آن غیر قابل انکار است و آنگاه که زائر با ذکر خدا و اعتقاد و اعتماد به لطف او و با خلوص و ایمان و امید روحی به این اثر بخشی، به زمزم روآورد و نام خدا بر زبان جاری سازد و دعا کند و بنوشد، امید اجابت خواسته او بسیار مقرون به واقعیت است وچنانکه گفتیم حکمت الهی نیز در همه جا تعیین کننده خواهد بود و شواهد تاریخی که پیشتر اشاره شد، مؤیّد مدّعاست.
«رَزَقَنَا اللّه ُ وَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِین بِشُرْبِهِ عِلْما واسِعا وَشِفاءً مِنْ کُلِّ سُقْم»
پی نوشتها:
________________________________________
1 ـ بحار الأنوار، ج99، ص243 ؛ فاکهی، اخبار مکّه، ج2، ص45، بدینگونه: «خیر عد فی الأرض زمزم».
2 ـ اخبار مکّه، فی قدیم الدهر وحدیثه، ج2، ص48
3 ـ اخبار مکّه، ج2، ص39
4 ـ اخبار مکّه، ج2، صص50 و 53
5 ـ بحارالأنوار، ج 99، ص245 ؛ فقیه، ج2 ص135
6 ـ بحارالأنوار، ج 99، ص245 ؛ فقیه، ج2 ص135
7 ـ بحار الأنوار، ج99، ص244
8 ـ همان : ص245
9 ـ تهذیب الأحکام، ج5، ص144 ؛ وسائل الشیعه، ج9 ص514 و 515 ؛ نک : فاکهی، اخبار مکّه، ج2، ص42 از ابن عبّاس.
10 ـ همان 515، و نیز مستدرک الوسائل، ج9، ص438، با اندک اختلاف در متن حدیث و کافی، ج4، ص430
11 ـ بحار الأنوار، ج10، صص103 و 104
12 ـ همان، ج66، ص451 و نیز ازرقی، در اخبار مکّه.
13 ـ کافی، ج4، ص431
14 ـ الفقیه، ج2، ص208 ح2166، باب2، «وروی أنّه من روی من ماء زمزم أحدث له به شفاء وصرف عنه داء وکان رسول اللّه یستهدی ماء زمزم و هو بالمدینة».
15 ـ معجزات الشفاء بماء زمزم، ص62، از حاکم و دارقطنی.
16 ـ اخبار مکّه، ج2، ص27
17 ـ اخبار مکّه، ج2، ص29 و نیز ازرقی، ج2، ص53
18 ـ همان، ص41
19 ـ همان، ص49
20 ـ همان، ص51
21 ـ اخبار مکّه، ج2، ص25 با تلخیص.
22 ـ همان، ص26 با تلخیص.
23 ـ به نقل از بحارالأنوار، ج99، ص242 و نیز ص243 به روایت دیگر.
24 ـ اخبار مکّه، ج2، ص55
25 ـ مستدرک الوسائل، ج9، ص349
26 ـ اخبار مکّه، ج2، ص41
27 ـ معجم البلدان، ماده «زمزم». و نیز نک : ازرقی، اخبار مکّه، ج2، ص52
28 ـ بحارالأنوار، ج99، ص244
29 ـ اخبار مکّه، ج2، ص48 و نیز ص49 و 50 و نیز ازرقی، ج2، ص50
30 ـ معجزات الشفاء بماء زمزم، ص63
31 ـ صحیح مسلم، ح2204
32 ـ مسند احمد، ج4، ص287 وابن ماجه، وابوداود، ح3855
33 ـ نک : زاد المعاد، ج4، ص15
34 ـ از زاد المعاد، ج4، ص11 و 12، به نقل معجزات الشفاء بماء زمزم، ص72 و 73
35 ـ مهندس یحی کوشک، «زمزم، طعام طعم وشفاء سقم» صص30، 31 302
36 ـ طاهر کردی، تاریخ مکّه.
37 ـ التاریخ القویم لمکّة وبیت اللّه الکریم، به نقل از کتاب «ماء زمزم...»، ص31
38 ـ یحی حمزه کوشک، زمزم ص32
39 ـ شعرا : 80
40 ـ اسرا : 82
41 ـ نحل : 69
42 ـ یس : 82
43 ـ انسان : 30
44 ـ تهذیب الاحکام، ج5، ص144
«ماءُ زَمْزَم خَیْر ماءٍ عَلی وَجْهِ اْلأَرْض»(1)
از این رو تبرّک جستن و استشفا از آن، برای دردهای جسمی و روحی، از سنّت های حسنه ای است که از دیرباز مورد توجّه بوده و تجربه شده است. از برخی روایات تاریخی استفاده می شود که آثار و برکات زمزم، قبل از اسلام و در میان سایر ملل نیز مورد توجّه و عنایت بوده است. فاکهی در «اخبار مکّه» از مجاهد نقل کرده که گفت:
«به سرزمین روم رفتیم، در آنجا راهبی بود که در شب ما را منزل داد. او از ما پرسید: آیا در میان شما کسی هست که از شهر مکّه آمده باشد؟ در پاسخش گفتم: آری. گفت: آیا می دانی میان زمزم و حجر چه مقدار فاصله است؟ گفتم: نمی دانم، مگر اینکه از روی حدس و تخمین بگویم. گفت: امّا من می دانم، آب زمزم از زیر حجر جاری است و اگر نزد من یک تشت از آن آب باشد، دوست تر دارم تا اینکه تشتی پر از طلا داشته باشم.»(2)
فاکهی همچنین از قول یکی از اسرای مسلمان که در سرزمین روم اسیر شده بود نقل می کند که گفت:
«مرا نزد پادشاه بردند، او از من پرسید: از کدام شهری؟ پاسخ دادم: از شهر مکّه هستم! گفت: آیا «هزمة جبریل» را می شناسی؟ گفتم: آری. پرسید: آیا «برّه» را می شناسی؟ پاسخ دادم: آری. گفت: آیا نام دیگری برای آن به یاد داری؟ گفتم: آری، امروزه به «زمزم» شهره است. این اسیر مسلمان می افزاید: آنگاه پادشاه از برکات زمزم سخن گفت و افزود: حال که چنین گویی، ما در کتابهایمان خوانده ایم که اگر کسی به مقدار سه کف از آن آب بر سر بریزد، هرگز خوار و ذلیل نگردد.»(3)
ازرقی نیز از قول وهب بن منبّه آورده است که در کتب پیشین از خواص زمزم سخن گفته شده و افزوده است: سوگند به آنکه جان وهب به دست اوست، هر آنکه از زمزم سیر بنوشد درد از او برطرف گردد و شفا یابد. و نظیر آن را از قول کعب الأحبار و کتب پیشین نیز آورده است.(4)
زمزم در منابع اسلامی:
در منابع روایی شیعه و سنّی، روایات فراوانی آمده که از آثار و برکات زمزم و شفابخشیِ آن می گویند: در اینجا برخی از آن روایات را می آوریم:
1 ـ امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«ماءُ زَمْزَم شِفاءٌ لِما شَرِبَ لَه»؛(5) «آب زمزم شفا برای هر چیزی است که به خاطر آن بنوشند.»
و در روایت دیگر آمده: «ماءُ زَمْزَم شفاء لمن استعمل»؛(6) «آب زمزم شفابخش کسی است که از آن بنوشد.»
و نیز امام صادق علیه السلام می فرماید: «ماءُ زَمْزَم شِفاءٌ مِنْ کُلِّ داءٍ»، (وأظنّه قال): کائنا ما کان»؛(7) «آب زمزم شفای هر بیماری است، (راوی گوید به گمانم فرمود:) هر آنچه باشد.»
و از کتاب فقه الرضا علیه السلام نقل شده است که: «ماء زمزم شفاء مِن کُلِّ داءٍ وَسُقْم وَأمانٌ مِنْ کُلِّ خَوفٍ وَحُزْن»؛(8) «آب زمزم شفای هر درد و بیماری و امان بخشِ از هر ترس و اندوهی است.»
از این رو در روایات ما توصیه شده است هر گاه آب زمزم می نوشید، دعای مخصوص را بخوانید: معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: «چون از دو رکعت نماز طواف فراغت یافتی نزدیک حجرالأسود برو و آن را بنوش و بدان اشاره کن که از این ناگزیری و سپس فرمود: اگر می توانی پیش از آنکه به صفا بروی، از آب زمزم بیاشام و هنگام نوشیدن آن بگو: «اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْما نافِعا وَرِزْقا واسِعا وَ شِفاءا مِنْ کُلِّ داءٍ وسُقمْ»؛(9) «بار خدایا! آن را علم سودمند و رزق فراوان و شفای هر درد و بیماری قرار ده .»
و نیز حضرت صادق علیه السلام توصیه کرد: از آب زمزم بنوشید و بر سر وپشت و شکم خود بریزید و آن دعا را بخوانید؛ زیرا نقل شده که وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به زمزم نظر می کردند، می فرمودند: «اگر برای امّت من موجب مشقّت نمی شد، یک یا دو دلو بزرگ از آن می کشیدم.»(10)
و از سخنان امیر مؤمنان علیه السلام است که:
«الاطّلاع فی بئر زمزم یذهب الداء فاشربوا من مائها ممّا یلی الرکن الذی فیه الحجر الأسود..»(11)
«نگریستن به چاه زمزم درد را از میان می برد. پس، از آن آب بنوشید از آنسویی که به طرف رکن حجرالأسود است...»
دعوات راوندی از ابن عباس چنین آورده است:
«خداوند آبهای خوشگوار را قبل از روز قیامت بالا می برد مگر زمزم را. آب زمزم تب و سردرد را بهبود می بخشد و نگریستن به آن، چشم را شفاف می کند و هر کس آن را به قصد شفا بنوشد خدایش شفا دهد و هر کس برای رفع گرسنگی بنوشد خدایش سیر گرداند.»(12)
افزون بر گفتار پیشوایان اسلام، سیره عملی آنان نیز، چنانکه ملاحظه کردیم، نوشیدن از آب زمزم، متبرّک شدن و بر بدن پاشیدن بوده است.
علی بن مهزیار گوید: ابوجعفر ثانی (امام محمّد تقی علیه السلام ) را دیدم که در شب زیارت (شب یازدهم ذی حجّه) طواف نساء گزاردند و پشت مقام ابراهیم نماز خواندند. سپس داخل زمزم شده، با دست خود از دلوی که به طرف حجرالأسود بود، آب برداشتند و نوشیدند و بر قسمتی از بدن خود پاشیدند و سپس دو بار دیگر به زمزم رفتند.
علی بن مهزیار می افزاید: برخی از یاران ما به من خبر دادند در سال بعد نیز امام را دیدند که همین گونه عمل کرد.(13)
شیخ صدوق گوید: در روایات آمده است که هر کس از آب زمزم بنوشد شفا یابد. عارضه بیماری اش برطرف گردد و زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه بودند می خواستند که از آب زمزم برای حضرتش هدیه آورند.(14)
منابع اهل سنّت و شفابخشیِ زمزم
دارقطنی و حاکم، از قول ابن عباس و او از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده اند که فرمود:
«ماءُ زَمْزَم لِما شرب له، اِن شربته تستشفی شفاک اللّه به، واِن شربته لشبعک أشبعک اللّه به، وان شربته لقطع ظمأک قطعه، و هی هزمة جبریل و سقیااللّه اسماعیل».(15)
«آب زمزم برای هر مقصدی است که نوشیده شود، اگر به قصد استشفا بنوشی خدایت شفا دهد. اگر برای رفع گرسنگی بنوشی خدایت سیر گرداند و اگر برای رفع تشنگی بنوشی آن را رفع کند و زمزم اثر ضربت پای جبریل و آبی است که خداوند برای اسماعیل پدید آورد.»
همچنین فاکهی در اخبار مکّه از جابر و او از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
«ماء زمزم لما شرب له».(16)
«آب زمزم برای هر چیزی که به نیّت آن بنوشند سودمند است.»
فاکهی همچنین از قول ابوذر آورده است که گفت: برای نخستین بار که در کنار کعبه و زیر پرده بیت، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و بر آن حضرت سلام کردم، آن حضرت پرسیدند کیستی؟ گفتم: مردی از بنی غفار، آنگاه دست بر سر نهاده فرمود: چندی است در اینجا هستی؟ گفتم بیش از ده روز. پرسیدند: خوراکت چیست؟ عرض کردم: بجز آب زمزم خوراکی نداشته ام و چنانکه ملاحظه می کنید شکم من فربه شده است.» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «إنّها طعام طعم وشفاء سقم».(17)
و نیز از ابن عبّاس نقل کرده که گفت: «طعام من الطعم وشفاء من السقم».(18)
از قول عایشه هم آورده که گفت: «رسول خدا صلی الله علیه و آله آب مزم را در ظرف ها و مشک ها حمل می کرد و بر بدن بیماران می پاشید و به آنها می نوشانید.»(19)
سیره نبوی و آب زمزم:
بررسی سیره نبوی نیز حکایت از آن دارد که به آب زمزم تبرّک می جستند و از آن برای درمان بیماران استفاده می کردند. و این برای مسلمانان دیگر سرمشق بوده است.
فاکهی از قول حبیب آورده که گفت به عطا گفتم: «من از آب زمزم برمی دارم. به نظر تو چطور است؟ پاسخ داد: بله، مانعی ندارد، همانا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این آب را در شیشه می کرد و با آن آب که به عجوه (نوعی خرما) آمیخته بود، کام حسن و حسین علیهماالسلام را می گشود و تبرک می کرد.»(20)
نامبرده همچنین در اخبار مکّه از قول انس بن مالک آورده است که روزی پیامبر در دوران کودکی اش با کودکان سرگرم بازی بود که جبرئیل آمد و او را گرفت و درون سینه و قلب وی را با آب زمزم شست و شو داد و آنگاه به جای اوّل برگرداند...(21)
و نیز از قول انس بن مالک آورده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«آن شب که مرا از مسجدالحرام به معراج بردند، سه تن آمدند و مرا نزد زمزم بردند و جبرئیل درون سینه و قلب مرا با آب زمزم شست.»(22)
شیخ صدوق از محدّثان بزرگ شیعه در «علل الشرائع» روایت کرده که در سفر حجّة الوداع، همینکه پیامبر خدا به مکّه آمدند، طواف خانه کردند و دو رکعت نماز نزد مقام ابراهیم گزاردند و استلام حجر نمودند، آنگاه به سوی زمزم رفته و از آن نوشیدند و فرمودند: «اگر برای امّت من موجب مشقّت نمی شد یک دلو یا دو دلو از آن می کشیدم.»(23)
این حدیث از استحباب کشیدن آب زمزم حکایت دارد، امّا به لحاظ اینکه ازدحام جمعیت و هجوم مردم موجب مشقّت می شود، رسول خدا از آن خودداری کرده اند که عمل آن حضرت سنّت نشود.
ازرقی نیز از علی علیه السلام نقل کرده که پیامبر از آب زمزم طلبیدند و با آن وضو گرفتند.(24)
محدّث نوری در مستدرک با ذکر سند از علی علیه السلام نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«خَیرُ ما ینبع عَلی وجه الأرض ماءُ زمزم»؛ «آب زمزم بهترین آبی است که در زمین جوشیده است.»
و نیز آورده که حسن و حسین علیهماالسلام پس از طواف خانه کعبه به هنگام عصر و در حالی که ایستاده بودند، از آب زمزم آشامیدند.»(25)
برکات و آثار معنوی زمزم
در برخی روایات از تأثیرات معنوی آب زمزم و رابطه آن با ایمان و اخلاص سخن به میان آمده است؛ چنانکه از دعای مأثور هنگام آشامیدن استفاده می شود: «أللّهمَّ اجْعَلْهُ عِلْما نافِعا...» و نیز عموم: «شفاءٌ مِنْ کلّ داءٍ وَ سُقْمٍ» و امثال آن.
علاوه بر اینها، روایات دیگری نیز با صراحت بیشتر در این خصوص سخن گفته است. فاکهی از پیامبر صلی الله علیه و آله آورده که فرمود:
«النظر الی زمزم عبادة وهی تحطّ الخطایا»؛(26) «نگاه کردن به زمزم عبادت است و گناهان را محو می کند.»
البته اینگونه روایات، مطلق نیست بلکه شرایط خاص خود را دارد؛ همانگونه که در احادیث آمده، نظر کردن به کعبه عبادت است. بدیهی است این برای کسانی است که با ایمان و خلوص و عمل صالح به کعبه یا زمزم یا سایر شعائر و مشاعر بنگرند و از آن بهره معنوی گیرند.
و نیز یاقوت حموی از ابن عباس و او از سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده که فرمود:
«التضلّع فی ماء زمزم برائة من النفاق و ماء زمزم لما شرب له».(27)
«نشانه ای که ما را از منافقان جدا می کند این است که آنان از آب زمزم سیر نمی نوشند.»
هدیه آوردن آب زمزم
با توجّه به آثار و برکات زمزم است که در روایات به آوردن و هدیه دادنِ آن توصیه شده و از سیره نبوی برای آن شاهد آورده اند. در این باره از کتاب های شیعه و سنی می توان شواهدی آورد. بنا به نقل علاّمه مجلسی در بحار الأنوار، امام صادق علیه السلام از پدر گرامی خود حضرت باقرالعلوم علیه السلام نقل کرده هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه بودند، می خواستند که برای حضرتش آب زمزم هدیه بیاورند؛ «أبیعبداللّه عن أبیه انّ النّبی یستهدی ماء زمزم و هو بِالمَدینة».(28)
فاکهی نیز در اخبار مکّه آورده است که: «پیامبر خدا پیکی نزد سهیل بن عمرو فرستادند و از او خواستند که آب زمزم را برای ایشان بفرستد و او بر یک یا دو شتر آب کش ظرف های آب حمل نمود و برای آن حضرت فرستاد.»(29)
حکیم ترمذی در این باره سخنی دارد که خلاصه آن چنین است: «اگر آب زمزم را برای رفع گرسنگی و تشنگی، شفای بیماری، سوء خلق، تنگی سینه، تاریکی دل، بی نیازی نفس، حوائج دیگر، رفع گرفتاری و ناملایمات و جلب نصرت الهی و یا هر یک از ابواب خیر و صلاح بنوشند، به خواسته های خود برسند؛ چرا که خداوند آب زمزم را از بهشت خود به عنوان فریاد رسی (برای هاجر و اسماعیل) فرستاده است.»(30)
سنّت تبرّک و استشفا به زمزم در سیره مسلمانان
با توجّه بدانچه گذشت، سیره مسلمانان و زائران بیت اللّه این بوده که از آب زمزم بنوشند و بر بدن بپاشند و بدان تبرّک جویند و استشفا نمایند و این سنّت در میان مسلمانانِ هر عصر استمرار داشته و اکنون نیز ادامه دارد. زائری نیست که به مسجدالحرام بیاید و از زمزم ننوشد و کمتر کسی است که از حجّ بر گردد و آب زمزم سوغات نیاورد.
آثار این تبرک و استشفا، هنوز هم نقل مجالس و نقل کتاب ها و مورد توجّه بزرگان بوده است و مؤلفان نیز به بیان مواردی از آن پرداخته اند. یکی از نویسندگان در کتاب خود موسوم به «معجزات الشفاء بماء زمزم» به بیان مواردی پرداخته که بیمارانی چند به برکت زمزم از بیماری های صعب العلاج شفا یافته اند و آنگاه به تحلیل این مطلب پرداخته ومی افزاید: نباید اینگونه موارد را از دید علمی رد کرد؛ زیرا خداوندی که در داروها شفا قرار داده، همو قادر است در آب زمزم اثر شفابخش قرار دهد.
در اینجا گزیده ای از مباحث این کتاب را می آوریم:
تحلیلی از شفا بخشیِ زمزم:
شارع حکیم، ما را موظّف کرده که به هنگام درد در جستجوی دوا و درمان باشیم. حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله می فرماید:
«لِکلّ داء دواء فاذا اصیب دواء الداء برأ باذن اللّه عزّوجلّ».(31)
هر دردی را دارویی است که چون بدان دسترسی باشد به اراده خدای بزرگ شفا یابد.»
احمد حنبل، از اسامة بن شرک روایت کرده که گفت: در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم. گروهی از اعراب آمدند و گفتند: ای رسول خدا، آیا ما به مداوای بیماری ها اقدام کنیم؟ حضرت فرمود:
«آری، ای بندگان خدا، مداوا کنید؛ زیرا خدای ـ عزّوجلّ ـ دردی نیافریده مگر آنکه برای آن دوایی قرار داده است، جز یک درد. پرسیدند: آن درد چیست؟ فرمود: پیری.»(32)
البته «امر به مداوا» با «توکّل» منافاتی ندارد، همانگونه که برطرف ساختن گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما با وسائل مخصوصِ خود منافیِ توکّل نیست. ابن قیم جوزی گوید:
«توحید کامل نمی شود مگر با مباشرت اسبابی که خداوند آنها را مقتضی برای مسبّبات آن ـ با همان قدر و منزلت ـ قرار داده است وتعطیل این اسباب مخلّ توکّل است؛ همانگونه که در اراده و حکمت خلل آفرین است و شاید برخی تصوّر کنند که در پی اسباب و عوامل نرفتن، بر قدرت توکّل می افزاید، در حالی که چنین نیست و ترک اسباب از روی عجز، منافی توکّل است که حقیقت آن اعتماد نمودن قلب به خدا برای دستیابی به چیزی است که در امر دین و دنیا بنده را سودمند باشد و آنچه را در دنیا و دین زیانبار است دفع کند و با چنین اعتمادی باید در پی اسباب و عوامل رفت وگرنه حکمت و شریعت را تعطیل کرده است، پس نباید یک بنده، ناتوانیِ خود را به حساب توکّل بگذارد و توکّل خود را عامل عجز و ناتوانی قرار دهد. با اینکه پیامبر خدا به ما خبر داده که هر دردی را درمانی است و این طبیب است که در تشخیص درد و درمان خطا می کند. لذا آن حضرت می فرماید: خداوند بزرگ دردی نفرستاده مگر آنکه برای آن دوایی قرار داده است، آنکه دانست دانست و آنکه ندانست ندانست.»(33)
ابن قیّم می افزاید:
«برخی داروهاست که دردها را درمان می کند ولی عقل بزرگان اطبا به آنها نرسیده و دانش آنها و تجربه ایشان و معیارهای آنان بدان دست نیافته است؛ اینها عبارتند از: داروهای قلبی، روانی، قوت قلب، اعتماد به خدا، توکّل بر او، تضرّع به آستانه حق، التماس و التجا به محضر او، دعا، توبه واستغفار، صدقه و کمک به دردمندان و گرفتاران و... داروهایی است که امّت ها با وجود اختلاف در دین وملّت، آنها را تجربه کرده اند و اثر آن را در بهبودی از بیماری ها دیده اند در حالی که دانش و تجربه و مقیاس های داناترین پزشکان به آن دسترسی ندارد. ولی ما و امثال ما موارد بسیاری از این امور را تجربه کرده ایم و دیده ایم. این داروهای معنوی کاری از پیش می برد که از داروهای طبیعی ساخته نیست. و داروهای طبیعی در برابر آنها مانند داروهای سنّتی در نظر اطبا است! و این امور به مقتضای حکمت الهی و قانونی است که در جهان جاری ساخته و از حکمت و قانون خارج نیست، چیزی که هست در نظام علّت ها، علل و اسباب متنوّع اند که باید شناخته شوند. هنگامی که قلب با آفریدگار جهان رابطه برقرار می کند، آفریدگاری که خالق داروها و مدبّر طبیعت و هدایتگر آن در جهت اراده و خواسته خود می باشد، همان آفریدگار را داروهای دیگری است که دلهای مهجور و بریده از حق بدان دسترسی ندارند.
از نظر علمی به اثبات رسیده که هرگاه روح ها نیرومند گردند و نفس و طبع قوی باشند، می توانند با درد مقابله کنند و بر آن پیروز آیند، حال چگونه می توان انکار کرد که نفس و طبع توانمند باشند و با تقرّب به خداوند و انس با او و محبّت او و لذّت ذکرش شادمان گردند و با تمام قوا به او رو آورند و با تمرکز از او یاری جویند و بر او توکّل کنند و این سرمایه های معنوی، کارآیی بیشتری از داروهای طبیعی نداشته باشند، به گونه ای که درد را به کلّی برطرف سازند؟!
این حقیقت را کسی جز مردم جاهل و محجوب از نور حقیقت و تیره دل و دور افتاده از خداوند و حقیقت انسانیّت، منکر نمی شوند.»(34)
مؤلّف کتاب «معجزات الشفاء بماء زمزم» همچنین می نویسد:
«امّا درباره آب زمزم باید گفت: موارد بسیاری است که دانش پزشکی حیرت زده و درمانده است و گاه ناامید از درک رمز و راز آن؛ مواردی که شفای بیمار جز با آب زمزم نبوده است. در اینجا به ذکر برخی می پردازیم که برای ما با صدق عقیده به اثبات رسیده و کسانی با نیّت استشفا از آب زمزم نوشیده اند و خداوند آنان را شفا داده است و داستان خود را باز می گویند و تجربه شخصیِ خود را در این اعجاز و اثر بخشی، مورد تأکید قرار می دهند.»
آب زمزم و شفا از سرطان:
نویسنده کتاب پیشگفته دو مورد از مشاهدات شخصی خود را آورده که به ذکر یک مورد آن بسنده می کنیم. او می نویسد:
«... دوّمین مورد، تجربه شخصی است که یک خانم اهل مغرب در کتاب خود به نام «خدا را فراموش نکن» آورده و مجله عربی در شماره 147 و نیز «المسلمون» (در شماره 24 خود در مورّخ 25 شوّال 1405ه مطابق با 6/12/1985م.) منتشر کرده است. «دکتر مهدی بن عبود» در مقدّمه این کتاب می نویسد: این پدیده پزشکی دل ها را انبساط می دهد و دیده ها را نور می بخشد؛ برای آنان که عقل سالم و اندیشه معتدل دارند و در گذشته نمونه هایی داشته و در آینده نیز خواهند داشت. در حقیقت انسان در گنجینه وجود خویش دارای قدرت حیاتی و روحی است که به واسطه آن از عالم غیب که در قبضه قدرت الهی است مدد می گیرد و جهان غیب از عالم طبیعت گسترده تر است.
امّا اصل داستان اینگونه است که: خانم «لیلی حلو» به شدّت بیمار شد و پزشکان در معالجه او درمانده شدند و داروها نتوانست آلام او را تخفیف دهد. تشخیص پزشکی در پاریس این خبر وحشتناک را به بیمار داد که با کمال تأسّف سرطان در تمام سینه اش چنگال افکنده و بیش از سه ماه زنده نخواهد بود و این سرطان لعنتی علاج ندارد! خانم لیلی حلو باشنیدن این خبر، از زندگی ناامید شد و خود را برای وداع با اقوام و انتظار مرگ مهیّا ساخت.
عزیمت به بیت اللّه الحرام:
او پیش از اینکه به مغرب بازگردد، به پیشنهاد شوهرش تصمیم گرفت برای عمره مفرده رهسپار مکّه شود. این خانم می گوید: در کنار خانه خدا معتکف شدم پیوسته از آب زمزم نوشیدم و به یک قرص نان و یک عدد تخم مرغ در روز قناعت کردم و به تلاوت قرآن و دعا پرداختم. چهار روز گذشت و من روز را از شب نمی شناختم قرآن کریم را از اول تا آخر خواندم. سجده های طولانی داشتم و از اینکه در گذشته پاره ای از فرایض و اعمال نیک را ضایع کرده بودم با سوز و گداز گریه ها کردم...
او ادامه می دهد: پس از چند روز دیدم لکه های قرمز که بدن مرا دگرگون کرده بود، به تدریج برطرف شد احساس کردم که دیگر بیماری ندارم! تصمیم گرفتم به پاریس برگردم و با پزشکان مشورت کنم و این کار را کردم. پزشکان که چندین نوبت بیماری مرا قطعی یافته بودند، مات و مبهودت شده و این پیش آمد شگفت را باور نمی کردند! چند روز قبل گفته بودند سرطان در تمام سینه رخنه کرده اما امروز می گویند اثری از آن نمی بینند!
چه حادثه شگفتی رخ داده است؟! خانم پزشکان را در شگفتی و حیرت رها می سازد و به مغرب رهسپار می شود و ماجرای بهبودی خود از سرطان، به برکت آب زمزم را شرح می دهد.
در مغرب بار دیگر بیماری به سراغ خانم لیلی حلو می آید، او بار دیگر به بیمارستان می رود و عمل جراحی روی او انجام می شود و شیمی درمانی می کند که عوارض نامطلوبی روی بدن دارد. موهای سر می ریزد و برچانه او مو می روید! جسمش لاغر می شود و همه انتظار مرگ او را می کشند اما معجزه ای دیگر رخ می دهد! خانم لیلی حلو می گوید: «در خواب نوری دیدم که چشمان مرا خیره کرد. با مشاهده آن نور یقین کردم که رسول خدا است و به یاری من آمده است. داستان بیماری و سردرد و ایمان خود را با آن حضرت گفتم و عرضه داشتم که مشتاق دیدار او بودم و او با توجّه تمام به سخنانم گوش می داد تا حرف من تمام شد. آنگاه دست مبارک خود را آورد و از چپ به راست بر سر من کشید و مرا امر به صبر کرد و گفت: جز خیر تو را نرسیده است، سپس بر من زد که از خواب بیدار شدم و اثر دست مبارک پیامبر را بر سر خود که مویی نداشت احساس می کردم و گویی این اندرز حضرتش را می شنیدم که با مهربانی و محبّت می فرمود: پریشان و نگران نباش، صبر کن که سوگند به خدا جز خیر تو را نرسد.
خانم لیلی حلو سلامت خود را باز یافت و آثار سرطان به کلّی برطرف شد. او در پایان سرگذشت خود می نویسد: «در اینجا یک نیروی پنهانی است که عقل و خرد انسان ها به ژرفای آن نمی رسد و آن قدرت خداوند است و اطمینان می دهد که با این قدرت تو را همراهی می کند به زندگی خود امیدوار باش چرا که خدا با تو است و درهای آسمان به روی تو باز است تا تو با خدایی و او را فرمان می بری، پس خدا را فراموش نکن!
ردّ شبهات در خواص آب زمزم:
یکی از تحلیل گران(35) درباره این مطلب، با عنوان: «خواص آب زمزم» به بحث در مورد فواید آب زمزم پرداخته و ضمن طرح پاره ای شبهات از سوی برخی نویسندگان، در مقام پاسخگویی برمی آید و می نویسد: از آنچه گذشت می توان اذعان کرد که آب زمزم دارای فضیلت و فوایدی است. طعام خوردن و شفای بیماری است؛ چنانکه احادیث صحیح و اخبار متعدّد به نقل بسیاری از صحابه و علمای اسلام دلالت دارد و تجارب و آزمایشها آن را تأیید نموده و تحلیل شیمیایی آن را به اثبات رسانده است و پس از اینهمه آثار، برای هیچ مسلمانی جای شک و تردید باقی نمی ماند.» آنگاه نویسنده سخنی را از کردی(36) نقل کرده که به نقل گفتار کسانی که از وجود مواد میکربی در آب زمزم سخن گفته اند پرداخته می نویسد: برخی پزشکانِ زمان ما گفته اند: ضمن تجزیه آب زمزم به این نتیجه رسیده اند که در آن برخی عناصر میکربی یافته اند؛ عناصری که موجب پاره ای بیماری ها می شود! این عناصر به وسیله سیل ها و باران ها و نفوذ رطوبت منازل مجاور به داخل چاه راه می یابد و لذا برای نوشیدن مناسب نیست. سپس در ردّ این سخنان می گوید:
1 ـ آب زمزم را جبرئیل به امر پروردگار برای اسماعیل فرزند ابراهیم پدید آورد و چهار هزار سال بر این چشمه در میان صحرای بی آب و علف می گذرد..
2 ـ این آب از زیر خانه کعبه معظّمه، خانه محترم خداوند می جوشد و نیز از سوی صفا و مروه که از مشاعر بزرگ الهی می باشند.
3 ـ پیامبر با حضرت محمّد صلی الله علیه و آله پس از هجرت از مکّه به مدینه، همواره از دیگران می خواستند که از این آب برایش هدیه ببرند.
4 ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله ترغیب می کرد که مردم از این آب بنوشند و سیراب شوند.
5 ـ از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره آب زمزم روایاتی رسیده است: از جمله اینکه:
ـ «ماءُ زَمْزَم لِما شُرِبَ لَه...».
ـ «آب زمزم برای هر مقصدی که بنوشند سودمند است اگر به قصد شفا باشد شفا یابد و اگر به وسیله آن، از شرور به خدا پناه برند، خدا پناه دهد و اگر برای رفع تشنگی بنوشند سیراب شوند و اگر برای رفع گرسنگی بنوشند سیر گردند. این آب اثر ضربت جبرئیل و آبشخور اسماعیل است.»
ـ «ماءُ زَمْزَمْ شِفاء کُلّ داء».
ـ «سیراب شدن از آب زمزم، نفاق را از میان می برد.»
ـ «فرق ما با منافقان این است که آنها از آب زمزم سیر ننوشند.»
6 ـ جبرئیل سینه مبارک پیامبر را با آب زمزم شست و شو داد.
7 ـ از آب زمزم، پیامبران برگزیده خدا و عالمان عامل، ائمه ابرار و صاحبان سرّ و هدایت نوشیدند و همه مؤمنان تا قیامت، با ایمان و یقین و صدق و اخلاق از همان دلو و از خود چاه می نوشند و آن را شیرین تر و صافی تر و لذت بخش تر از هر آب می دانند و شگفت آنکه آب زمزم با اینکه به رنگ همه آب های دنیاست، امّا طعم آن لذیذ و گواراست؛ آبی که اینهمه ویژگی دارد چگونه (به گفته اطبا) از مواد میکربی تأثیر پذیرد؟ آیا این مواد و میکرب ها در زمان ما پیدا شده و یا در گذشته نیز وجود داشته است؟ از قدیم ترین ادوار نشنیده ایم که کسی از آب زمزم نوشیده باشد و بیمار گردد. به عکس از دیر باز می شنویم که بسیاری از مؤمنان به خدا و رسول، از آب زمزم به نیّت شفا یا به قصد توبه و توفیق و کسب علم وفهم یا به نیّت رفع اندوه و غم نوشیده اند و به خواسته های خود رسیده اند. در زمان ما نیز مردم مکّه و دیگران می نوشند و به مقاصد خود می رسند که داستان اینان در کتب و روایات به ثبت رسیده و کسی انکارش نمی کند جز آنان که به امر دین نادان و جاهل و یا اهل عنادند و به غیب ایمان ندارند و بر محور مادّیات می اندیشند.
ما معتقدیم به فرض آنکه مواد میکربی از طریق سیل یا باران به زمزم راه یابد یا کسی با شیشه ای درون چاه بریزد، با قدرت خدای یگانه تأثیر آن خنثی می شود، حتّی اگر این میکرب ها و مواد، به چشم نیز دیده شوند!
علاوه بر این، چاه زمزم در سال های اخیر، از هر زمان دیگر بیشتر حفاظت و مراقبت می شود. این چاه در قرون اوّلیه، که به چند هزار سال می رسد، در وسط بیابان قرار داشت و اعراب بدوی با گروه های مختلف از نظر نظافت بدن و لباس، از آن آب برمی داشتند و همراه دام و احشام خود در آن وارد می شدند، آیا در اخبار و تواریخ شنیده شد که آنها یا احشام آنها به جهت نوشیدن آب زمزم به بیماری های عفونی مبتلا شده باشند؟! نه، به خدا هرگز چنین چیزی شنیده نشده بلکه عکس آن؛ یعنی سیر شدن و شفایافتن نقل گردیده است.
«کردی» در بخش دیگری از کتاب خود می نویسد:
«در سال 1376ه . آب زمزم مقداری شور و سنگی بود و سبب آن معلوم نبود. هنگامی که دولت سعودی تصمیم گرفت مسجد الحرام را توسعه دهد و خانه های اطراف را، که در سمت مسعی قرار داشتند تخریب کرد و سپس در سال 1375ه . ساختمان محوّطه، از مروه تا صفا و بلکه بالاتر از آن، تا باب الوداع را پی ریزی کرد، به گونه ای که به طور کلّی رابطه این قسمت از مسجد الحرام ـ با حفر پایه های ساختمان و پی ریزی، با عمق زیاد ـ با منازل قدیمی اطراف و آثار آنها قطع گردید که در نتیجه آب زمزم به نحو بسیار محسوس، شیرین و زلال شد.
کردی در ادامه می افزاید: البته آب زمزم کمی لب شور است و بهتر آن است بگوییم آب زمزم دارای طعم خاص است که با آبهای دیگر دنیا فرق دارد؛ لذا هر کس سابقه نوشیدن آن را داشته باشد، خیلی زود آن را از آبهای دیگر امتیاز می دهد هر چند سالها بر آن گذشته باشد.(37)
حقیقت آن است که توصیف مزه آن دشوار است، کمی مایل به شوری است نه شورِ زننده بلکه مطلوب و برای مؤمنان دلنشین. و شاید یک راز الهی در این امر باشد. لذا عباس بن عبدالمطلب از آب زمزم به «شراب الأبرار» تعبیر می کند و شاید این لب شور بودن برای کسانی که ایمانشان سست است موجب شود که ناگوار آید و نتوانند بنوشند و از برکت شفابخشی آن محروم گردند. از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: نشانه ای که میان ما و منافقان وجود دارد، این است که آنها از آب زمزم سیر نمی نوشند.»(38)
تحلیلی از شفا بخشیِ زمزم:
چنانکه ملاحظه کردیم، در روایات بسیاری، از پیامبر و ائمه معصوم علیهم السلام و نیز سخنان بزرگان و راویان، از شفابخشی آب زمزم سخن گفته شده و کتب شیعه و سنّی آن را به ثبت رسانیده است. که به عنوان دلیل نقلی و تعبّد و التزام به کلام معصوم پذیرفته شده و از این بابت جای سخن نیست. با این حال امکان دارد پاره ای اشخاص در صدد باشند به رمز و راز این موضوع پی ببرند و در اینجا پرسشهایی را مطرح کنند؛ از جمله اینکه: چگونه آب می تواند خاصیت دارویی داشته باشد؟ این آب چه ویژگی دارد؟ اگر قرار باشد برای شفای بیماران از آب زمزم استفاده شود پس به دارو و درمان چه نیازی هست؟ و آیا کسانی که از آب زمزم نوشیده اند واقعا شفا یافته اند؟ آیا شرایط ویژه ای برای این امر وجود دارد و این شرایط کدامند؟ و پرسش هایی از این دست... در پاسخ به اینگونه پرسش ها که اختصاص به زمزم هم ندارد و موارد دیگری چون تربت سیدالشهدا حسین بن علی علیهماالسلام را نیز شامل است، به علاوه خواصی که برای آیات قرآن یا ادعیه و تبرک و توسل برای بهبودی از بیماری رسیده است به نوعی می تواند مورد اینگونه پرسشها باشد که هیچیک از اینها با دانش تجربی پزشکی و علل و اسباب ظاهری و طبیعی، که بشر بدان دست یافته است، وفق نمی دهد. بنابراین باید به کاوش و تحقیق از راز معنوی موارد یاد شده پرداخت، چیزی که فراتر از دانش پزشکی و آثار طبیعی دارو و درمان معمولی است.
با توجّه به چند نکته مهمّ که ذیلاً از نظر می گذرد، می توان به سؤال های بالا پاسخ داد: نخست اینکه: از نگاه موحّدان و مؤمنان، زمام همه امور عالم و سرنوشت آدمیان به دست قدرت بی چون الهی است. اوست که زنده می کند و می میراند وکوچکترین فعالیت های حیاتی بشر چون سلامت و بیماری و... را در قبضه اراده و قدرت خود دارد. با این توصیف هر چیزی که خاصّیت شفابخشی دارد، به طور قطع، باید مورد تعلق مشیت و اراده او باشد و علل و اسباب نیز تحت اراده او مؤثّر است وگرنه به مثل معروف در گفته مولوی:
از قضا سرکنگبین صفرا فزود روغن بادام خشگی می نمود
اگر اراده الهی نباشد فراورده های دانشِ پزشکی نیز خاصیت شفابخشی خود را از دست می دهد و هرگاه خداوند اراده کند کسی بمیرد تمام اطبای عالم و داروهای پیشرفته نتوانند کاری انجام دهند. پس این ارداه اوست که همراه با این وسایل و ابزار و دارو و درمان در نهایت مؤثر و کارساز است و این امر با استفاده از ابزار و عوامل طبیعی در تضادّ نیست بلکه درست در رأس عمود سلسله علل و اسباب و در طول عوامل و ما فوق همه آنها قرار دارد و نه در عرض آنها که تزاحمی میان عوامل مادی و معنوی پدید آید. این همان توحید افعالی است که در کلّ نظام آفریش جاری و ساری است. و تجربه نیز همین را به اثبات می رساند.
قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم در مقام محاجّه با منکران چنین حکایت می کند:
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ(39).
«و چون بیمار شوم همو مرا شفا دهد.»
با این حال خداوند اسباب و عللی را برای تنفیذ اراده خود در جهان خلقت قرارداده که در آیات قرآنی بدان اشاره شده است. یک جا از شفا بخشی قرآن سخن می گوید:
وَنُنَزِّلُ مِنْ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا.(40)
«از قرآن چیزی فرو فرستیم که برای مؤمنان شفا و رحمت باشد و ستمکاران را جز خسران نیفزاید.»
شاید بتوان گفت: شفای مذکور در آیه کریمه، به لحاظ خط سیر معنوی قرآن و به قرینه آیات 57 سوره یونس و 44 سوره فصّلت، بیشتر ناظر به شفای معنوی و بهبودی از بیماری های اعتقادی و روحی است، امّا این احتمال نمی تواند شفابخشی طبیعی آیات را نفی کند و بسا عموم آیه آن را در برگیرد و دلیل قاطعی بر اختصاص آن به آلام روحی و عقیدتی وجود ندارد.
نتیجه آنکه: قرآن جنبه شفابخشی دارد؛ از آلام روحی و آلام جسمانی، چنانکه بسیاری از اولیای خدا با خواندن همین آیه به درمان دردها پرداخته اند. حال این مطلب با کدامیک از موازین علوم تجربی وفق می دهد؟ جای سؤال است. پس باید به سراغ عامل و تأثیر معنوی در این موضوع رفت که در این صورت هیچ مانع عقلی یا عادی وجود ندارد که قرآن در بیماری های طبیعی نیز شفابخش باشد البته با شرایط و ضوابط خاصّ خود.
همین مطلب را می توان به تربت امام حسین علیه السلام و آب زمزم به لحاظِ قداستی که دارند، گسترش داد.
همچنین قرآن به شفابخشی عسل که فراورده زنبور عسل است تصریح دارد و می گوید: فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاس...(41) که این به طور قطع، شفای جسمانی است و خداوندی که شفابخشی را در عسل که محصول گل و گیاه طبیعت است قرار می دهد، همو قادر است در هر عنصر مادّی یا غیر مادّی که بخواهد این خاصیّت و تأثیر را قرار دهد، حتّی آب یا خاک مخصوص که مورد عنایت او قرار گرفته است. و بدین ترتیب همانگونه که عسل شفابخش است، زمزم و تربت نیز شفا بخش می گردند.
با فرایند و نظام دیگر که از دید ما پنهان است و برای ما کشف نشده، منشأ اصلی آن اراده خداوندی است که هر چه را اراده کند با عقل و اسباب خاصّ، که خود می داند، بی چون و چرا تحقّق پذیرد؛ إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ(42) و اراده بشر و عوامل طبیعی نیز بدون تعلّق مشیت او بی تأثیر است؛ وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللّه ُ.(43)
بنابر این سبب ساز و سبب سوز جز او نیست.
پاسخ به بخش دیگر پرسش:
در سؤال آمد که اگر آب زمزم شفابخش است پس باید همه دردها را درمان کند و نیازی به دارو و درمان نباشد! که در پاسخ می گوییم: شفابخشی زمزم یا تربت به معنای تعطیل دارو و درمان نیست، همانگونه که تضادی با آن ندارد و آب و تربت می توانند به عنوان بخشی از علّت، مؤثر باشند. علاوه بر این، هرگز کسی مدّعی نشده است در کلّیه موارد و تحت هر شرایطی زمزم و تربت و هر داروی دیگری شفا بخشند بلکه مقصود اصلی مؤثر بودن اینهاست به عنوان جزئی از علّت یا عامل مقتضی، آن هم با شرایط خاصّ خود که عمده آن تعلّق اراده خداوند است. همچنانکه ایمان و اعتقاد و قصد خالص داشتن نیز در این امر تأثیر فراوان دارد. و برای افراد بی اعتقاد اثر معکوس می بخشد وَلا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إلاّ خَسارا
توضیح آنکه: هر گاه کسی از روی عقیده خالص و با اتّکال به خداوند، آب زمزم را برای دمان هر دردی بنوشد و از خدا شفا طلبد، اگر حکمت الهی ایجاب کند اجمالاً به مقصود نائل آید و چنانکه در ادعیه آمده که هنگام نوشیدن بگوید:
«أللّهمّ اجعَلْهُ عِلْما نافِعا وَ رِزْقا واسِعا وَشِفاءا مِنْ کُلِّ داء وَسُقْم».(44)
«بار خدایا! آن را علم نافع و روزی فراخ و شفای هر درد و بیماری قرار ده.»
و چنانکه ملاحظه می کنیم از خدا خواسته می شود که آن را نافع و شفابخش قرار دهد و مفهوم آن این است که اگر او اراده چنین چیزی را نکند مثمر ثمر نخواهد بود. بنابر این، نکته های متعدّدی در اینگونه امور وجود دارد؛ چون اراده و مشیّت الهی، اقتضای حکمت و مصلحت، خلوص نیّت و... که هر گاه یکی از اینها خلل پذیرد مقصود حاصل نگردد و بدین ترتیب نباید انتظار داشت در هر مورد و برای هر کس و تحت هر شرایطی آب زمزم یا تربت امام حسین علیه السلام مؤثر باشد؛ چنانکه در مورد دعاها و یا داروهای طبیعی نیز این شرایط اجمالاً مؤثّر است و اگر خدا نخواهد و حکمت ایجاب نکند دعا به اجابت نرسد و همان داروهای رایج نیز مؤثّر نیفتد.
نکته مهمّ دیگر آنکه: بیمار نیز کم و بیش در شفا و درمان بی تأثیر نیست و پزشکان بدان معترف اند. و بسیاری از آنها از نقش ایمان و اعتقاد و قدرت روحی و معنوی در بهبودی بیماران سخن گفته اند. حال با توجّه به ویژگی زمزم و جوشش آن از فضل الهی، که برای بندگان برگزیده خود پدید آورده است، این آب یکی از آیات و بیّنات الهی است و تأثیر معنوی آن غیر قابل انکار است و آنگاه که زائر با ذکر خدا و اعتقاد و اعتماد به لطف او و با خلوص و ایمان و امید روحی به این اثر بخشی، به زمزم روآورد و نام خدا بر زبان جاری سازد و دعا کند و بنوشد، امید اجابت خواسته او بسیار مقرون به واقعیت است وچنانکه گفتیم حکمت الهی نیز در همه جا تعیین کننده خواهد بود و شواهد تاریخی که پیشتر اشاره شد، مؤیّد مدّعاست.
«رَزَقَنَا اللّه ُ وَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِین بِشُرْبِهِ عِلْما واسِعا وَشِفاءً مِنْ کُلِّ سُقْم»
پی نوشتها:
________________________________________
1 ـ بحار الأنوار، ج99، ص243 ؛ فاکهی، اخبار مکّه، ج2، ص45، بدینگونه: «خیر عد فی الأرض زمزم».
2 ـ اخبار مکّه، فی قدیم الدهر وحدیثه، ج2، ص48
3 ـ اخبار مکّه، ج2، ص39
4 ـ اخبار مکّه، ج2، صص50 و 53
5 ـ بحارالأنوار، ج 99، ص245 ؛ فقیه، ج2 ص135
6 ـ بحارالأنوار، ج 99، ص245 ؛ فقیه، ج2 ص135
7 ـ بحار الأنوار، ج99، ص244
8 ـ همان : ص245
9 ـ تهذیب الأحکام، ج5، ص144 ؛ وسائل الشیعه، ج9 ص514 و 515 ؛ نک : فاکهی، اخبار مکّه، ج2، ص42 از ابن عبّاس.
10 ـ همان 515، و نیز مستدرک الوسائل، ج9، ص438، با اندک اختلاف در متن حدیث و کافی، ج4، ص430
11 ـ بحار الأنوار، ج10، صص103 و 104
12 ـ همان، ج66، ص451 و نیز ازرقی، در اخبار مکّه.
13 ـ کافی، ج4، ص431
14 ـ الفقیه، ج2، ص208 ح2166، باب2، «وروی أنّه من روی من ماء زمزم أحدث له به شفاء وصرف عنه داء وکان رسول اللّه یستهدی ماء زمزم و هو بالمدینة».
15 ـ معجزات الشفاء بماء زمزم، ص62، از حاکم و دارقطنی.
16 ـ اخبار مکّه، ج2، ص27
17 ـ اخبار مکّه، ج2، ص29 و نیز ازرقی، ج2، ص53
18 ـ همان، ص41
19 ـ همان، ص49
20 ـ همان، ص51
21 ـ اخبار مکّه، ج2، ص25 با تلخیص.
22 ـ همان، ص26 با تلخیص.
23 ـ به نقل از بحارالأنوار، ج99، ص242 و نیز ص243 به روایت دیگر.
24 ـ اخبار مکّه، ج2، ص55
25 ـ مستدرک الوسائل، ج9، ص349
26 ـ اخبار مکّه، ج2، ص41
27 ـ معجم البلدان، ماده «زمزم». و نیز نک : ازرقی، اخبار مکّه، ج2، ص52
28 ـ بحارالأنوار، ج99، ص244
29 ـ اخبار مکّه، ج2، ص48 و نیز ص49 و 50 و نیز ازرقی، ج2، ص50
30 ـ معجزات الشفاء بماء زمزم، ص63
31 ـ صحیح مسلم، ح2204
32 ـ مسند احمد، ج4، ص287 وابن ماجه، وابوداود، ح3855
33 ـ نک : زاد المعاد، ج4، ص15
34 ـ از زاد المعاد، ج4، ص11 و 12، به نقل معجزات الشفاء بماء زمزم، ص72 و 73
35 ـ مهندس یحی کوشک، «زمزم، طعام طعم وشفاء سقم» صص30، 31 302
36 ـ طاهر کردی، تاریخ مکّه.
37 ـ التاریخ القویم لمکّة وبیت اللّه الکریم، به نقل از کتاب «ماء زمزم...»، ص31
38 ـ یحی حمزه کوشک، زمزم ص32
39 ـ شعرا : 80
40 ـ اسرا : 82
41 ـ نحل : 69
42 ـ یس : 82
43 ـ انسان : 30
44 ـ تهذیب الاحکام، ج5، ص144