آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

متن

دلایل انتخاب مرکز مدینه برای مسجدبیشتر مورخان مسلمان بر آنند که فرود آمدن رسول خدا ـ ص ـ در منطقه بنیمالک ابن نجار تصادفی وبدون نقشه قبلی بوده، همانگونه که خروجش ـ ص ـ از قبا بر پایه تدبیر واندیشه خاصی استوار نبوده است. این سخنان حاصل اجتهاد ما از نقلهای مورّخان مسلمان نیست; زیرا خود رسول خدا ـ ص ـ به انصار، که سر راه شتر وی قرار گرفته و از آن حضرت میخواستند تا در میان آنها بماند، فرمود: «خلُّوا سَبیلَها فانّها مأمورة»(1); «راه شترم را باز کنید که خودش دستور دارد.»
ابن اسحاق در این باره مینویسد: آنگاه شتر پیامبر به محله بنی مالک بن نجار در آمد، بر در مسجد (که آن زمان مَرْبدی بود از آنِ دو کودک یتیم از بنی نجار با نام سَهْل وسُهَیل فرزندان عمرو که تحت تکفل مُعاذ بن عَفْراء بودند) وقتی زانو زد، در حالی که رسول خدا ـ ص ـ بر آن بود، أمّا ننشست بلکه ایستاد واندکی رفت. در این حال رسول خدا ـ ص ـ افسار او را آزاد گذاشته بود. آنگاه برگشت ودر همان جای نخست زانو زد، و نشست وشکم خویش را بر زمین نهاد; رسول خدا ـ ص ـ از شتر پایین آمد وابوایوب انصاری (خالد بن زید خزرجی) بار سفر آن حضرت را به خانه خود برد. پیامبر ـ ص ـ از صاحب آن زمین پرسید. معاذ بن عفراء گفت: ای پیامبر! این زمین از آنِ سهل وسهیل فرزندان عمرو است، یتیمانی که در تکفّل من هستند. من آنها را از بابت این زمین راضی خواهم کرد. پس آن زمین را مسجد کردند.(2)در پذیرش صحت این روایت، مانعی وجود ندارد که فرض کنیم رسول خدـ ص ـ اندیشه تمامی در این باره نداشته واز زمین مدینه وموقعیت آن آگاه نبوده است، چرا که تا قبل از هجرت، خود بشخصه طبیعت وواقعیت این سرزمین را مشاهده نکرده بوده; به همین دلیل در برابر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ السیرةالنبویه، ج 2، ص 3432 ـ همان، ج 2، ص 343 و 344
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انصار رأی نهایی خود را از موقعیتی که پایه مرکزی برای محله مهاجرین باشد ابراز نفرمود، چون ممکن بود در مسیر قبا به این سو، مسأله جدیدی مطرح شده وتغییری در رأی پیشین به وجودآید.(1)
نکته قابل ذکر آن که برخی از مورّخان مسلمان نوشتهاند: وقتی پیامبرص ـ در قبا بود، در پی بنینجار فرستاد و آنها شمشیر به دست حاضر شدند واز آن حضرت خواستند تا در حالی که در امان آنهاست وآنان مطیع وی هستند، به محله آنان بیاید.(2) از این نقل میتوان نتیجه گرفت که اندیشه اولیهای در باره انتخاب محل مسجد، در پیامبر ـ ص ـ وجود داشته وبه همین دلیل در پی بنی نجار فرستاده است; کسانی که داییهای جدش عبدالمطلب بودهاند.(3) و بدون شک به آنها به عنوان یک پشتوانه قبیلهای، که در موقع لزوم میتوانست از ایشان بهره ببرد، نظر داشت، به ویژه که برخی از رؤسای خزرج; مانند عبدالله بن ابی، موافق ماندگاری آن حضرت ـ ص ـ در مدینه نبودند.(4)به باور ما تعارض میان این دو سخن; یکی آن که تصور کنیم انتخاب این موقعیت برای مسجد و پایگاهی برای مهاجرین، ناشی از یک اندیشه قبلی بوده که پیش از آن در فکر رسول خدا ـ ص ـ وجود داشته ودیگر آن که رسول خدا ـ ص ـ بفرماید: «خلّوا سبیلها فإنّها مأمورة» وجود ندارد. به باور ما این مسأله خود از شواهد نبوّت آن حضرت است به طوری که شتر در میان خانههای بنی نجار زانو میزد، درست همان کسانی که شمشیر به دست ]در قب [نزد رسول خدا ـ ص ـ آمدند واز آن حضرت خواستند تا «آمناً مطاعاً» نزد آنان در آید.(5)اگر ما به آنچه در هجرت رسول خدـ ص ـ انجام گرفته بنگریم، خواهیم دید که آنچه انجام شده، با همه جزئیاتش، طبق برنامهریزی دقیق بوده وبرای هر نوع حادثه احتمالی راه حلی در نظر گرفته شده.(6)در واقع چنین نبوده که پیامبر خدا خود را در برابر خطرها، بیتدبیر رها کرده وبه تهلکه انداخته باشد. او فرستاده خدا ومبلغ پیام ودعوت الهی بود. افزون بر آن، یاری و نصرت خداوند را به همراه داشت. بدون شک سیاست اسکان مهاجرین در مدینه، کاملا مورد عنایت رسول خدا ـ ص ـ بوده واهتمامی تمام بدان داشته است. وبعید نمینماید که این مسأله خود در طرح هجرت بوده; طرحی که رسول خدا ـ ص ـ آن را طراحی کرده بود، آن هم درست از لحظهای که تصمیم به رفتن به یثرب گرفته ونقشه وتدبیر مربوط به آن را به اجرا گذاشته، پایههای آن را محکم کرده بود.عقیده مطری نیز با آنچه ما بر آنیم موافق است; یعنی بر این که کار انتخاب مسجد در میان بنینجار، ناشی از یک طرح قبلی بوده که در ادامه، پیش از انتخاب نهایی، رغبت و تأکید بیشتری، به دلیل صلاحیت آن منطقه، به وجود آمده است.
مطری آورده است که زبیر بن بکار از محمد بن حسن بن زباله و او از محمد بن طلحه، او نیز از عبدالرحمن بن عتبه و وی از پدرش حکایت کرده است که گفت: «اختار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ1 ـ از رسول خدا ـ ص ـ روایت شده است که زمانی به عقیق رفتند وپس از بازگشت به عایشه فرمودند: جایی راحتتر از عقیق وآبی گواراتر از آب آن نیست. عایشه گفت: آیا بهتر نیست به آنجا منتقل شویم؟ حضرت فرمودند: چگونه؟ در حالی که دیگران خانه بنا کردهاند (نکـ : التعریف، ص 65 ; الدرة الثمینة، ص 30). همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمود: اگر از اول آنجا را میشناختیم آنجا را منزل میساختیم (نکـ : مختصرالبلدان، همدانی، ص 25)2 ـ فی سیرةالرسول (مؤلف: ؟) برگ 42 ; التاریخ الخمیس، ج 1، ص 3393 ـ فی سیرةالرسول، برگ 424 ـ السیرةالنبویه، ج 2، ص 422 و 423. گفته شده که پیری از بنیعمرو بن عوف که او را ابوعَفَک مینامیدند وعمرش بالغ بر یکصد وبیست بوده، پس از هجرت پیامبر، مردم را بر دشمنی با آن حضرت تحریک میکرد واسلام را نپذیرفت (نکـ : المغازی، واقدی، ج 1، ص 174)5 ـ فی سیرة الرسول، برگ 426 ـ نکـ : السیرةالنبویه، ج 2، ص 335 و 336
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رسول الله ـ ص ـ عَلی عینه، فنزل منزله وتخیره وتوسط الانصار.» مطری میافزاید: این منافاتی ندارد با آن روایتی که گفته است: وقتی حضرت در روز جمعه از قبا حرکت کرد، به هر محلهای از انصار که میرسید، آن حضرت را به ماندن دعوت کرده ومیگفتند: «ای پیامبر! نزد قدرت وحمایت ما بشتاب وآن حضرت میفرمود: «خلّوا سبیلها فإنّها مأمورة» وخود افسار شتر را سست گرفته وآن را حرکت نمیداد.(1)پیش از این اشاره کردیم که مناطق قبا، عصبه وعالیه، در مقایسه با دیگر نقاط مدینه، از جمعیت بیشتری برخوردار بوده; به علاوه زمانی که مهاجران نخست، پیش از هجرت رسول خدا ـ ص ـ به مدینه آمدند، در قبا وعصبه سکونت گزیدند;(2) امکان سکونت واستقرار برای خودِ رسول خدص ـ هم در قبا بود(3)، جز آن که موقعیت قبا به لحاظ قرار داشتن در جنوب، در مقایسه با زمین مسطح مدینه که به سمت شمال کشیده شده بود(4)، به باور ما، مانع از آن بود که قبا مرکزیتی برای فعالیت در حد یک شهر اسلامی برای تمام مهاجران وانصار درآید; زیرا زمین فراخ ومسطح آن به سمت جنوب یا شرق امتدادی نداشت. طبعاً در این دو سو امکان توسعه سکونت وجود نداشت واین ناشی از عوامل طبیعی شامل عوامل جغرافیایی وزیستی بود; همان چیزی که مدینه را از لحاظ شکل جغرافیایی تقریباً به صورت مستطیل در آورده واز این جهت متمایز با دیگر شهرها میکرد.(5)
نکته قابل توجه آن که، با توجه به صلاحیت انتخاب مرکز مستطیل مزبور برای سکونت مهاجرین، شرایط جغرافیایی وزیستی نقش بزرگی در ایجاد توازن واعتدال اقتصادی داشته است، به طوری که تساوی اضلاع شکل مزبور از مرکز، بدون شک به ایجاد یک توسعه قابل انتظار در تنظیم محلات قبایل مختلف در مدینه کمک میکند، همانگونه که کار توسعه در خارج از مدینه را در سمت شمال وغرب، همچون وادی عقیق به صورت کاری سودمند از حیث اجتماعی واقتصادی در میآورد. این انتخاب، فشار مشکل سکونت مهاجرین را در انتخاب هر محله بر محلات انصار کاهش میداد، همانطور که بر رشد عمرانی وزراعی مدینه میافزود(6) چرا که سبب آبادی زمینهای بایری میشد که قابلیت واستعداد زراعت داشت.(7)این را نیز باید بر گفتههای پیش افزود که بخشهای مرکزی مدینه جمعیت کمتری را در خود جای داده بود وقابلیت جذب ساکنان جدید را داشت واین به دلیل وجود زمینهای فراوانتر در محلات انصار در مقایسه با دیگران بود.(8) بر پایه آنچه گذشت، محل مسجد جامع، که همان مسجد نبوی است، به طور تقریبی در مرکز مدینه یا به تعبیر رایج، در «باطن» مدینه(9)وبه عبارت دیگر در «وسط» مدینه(10)انتخاب شد تا مسلمانان بدون زحمت ورنج بتوانند با رسول خدا ـ ص ـ در ارتباط باشند، آن گونه که مسجد نقطه آغازین محله
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ1 ـ التعریف، ص 432 ـ طبقات الکبری، ابن سعد، ج 3، ص 87 ـ 853 ـ گفته شده: وقتی رسول خدا ـ ص ـ از قبا خارج میشد، بنیعمرو بن عوف اجتماع کرده، گفتند: آیا از ما نگران شدید که از قبا میروید یا محلهای بهتر از محله ما سراغ دارید؟ حضرت فرمودند: «إنّی اُمِرتُ بقریة تأکل القری»; «من مأمور به قریهای هستم که نسبت به دیگر قرا بزرگتر است.» (فی سیرةالرسول، برگ 42; تاریخ الخمیس، ج 1، ص 339) مقصود از «تأکل القری» ، وجود جمعیت زیاد وبزرگی مکان اطراف آن بوده است.4 ـ جغرافیة شبه جزیرةالعربیه، کحاله، ص 1745 ـ آنچه را که در باره شکل مدینه آوردیم، اجتهاد ما بر پایه نقلهای مورخان مسلمان است. چه، گفته شده که حرم بریدی در برید بوده، ما بین دو کوه عیر تا ثور (در شمال احد) در بخش شمال وجنوب، ودر غرب وشرق ما بین دو حره شرقی وغربی (الجوهر الثمینه، محمد کبریت بن عبدالله الحسینی، نسخه 177 کتابخانه اوقاف بغداد، برگ 8)6 ـ روایاتی از رسول خدا ـ ص ـ نقل شده که سکونت در عقیق را تحسین میکند، یکی همان است که پیش از این نقل شد، گفتگوی رسول خدا ـ ص ـ وعایشه، که راوی آن عامر بن سعید بن ابیوقاص است (التعریف، ص 65). روایت دیگر از عبدالله بن مطیع است که میگوید: دو نفر در عقیق شب را به صبح رساندند، پس از آن نزد رسول خدا ـ ص ـ آمدند. حضرت پرسید: کجا خوابیدید؟ گفتند: در عقیق. حضرت فرمود: در وادی مبارک شب را به صبح رساندهاید (الروض المعطار، حمیری، ص 418). برخی از صحابه در عقیق خانه بنا کردند. در آنجا آب شیرین وگوارا وقصرهای استواری همچون قصر سعید بن عاص، قصر عروة بن زبیر وقصر مروان بن حکم وجز آنهابوده است (مختصرالبلدان، همدانی، ص 26 ; الاصابه، ابن حجر، ج 2، ص 48 ـ 46; الدرة الثمینة، ابن النجار، ص 31 ـ 7Holt P.M; The Cambridge History of islam, vol. 1. p. 41
8 ـ فتوح البلدان، بلاذری، ج 1، ص 59 ـ فی سیرة الرسول، برگ 42 ; تاریخ الخمیس، ج 1، ص 34110 ـ المسالک والممالک، اصطخری، ص 23
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهاجرین وانصار شد که از هر سو بر آن حلقه زده بودند.(1)عدوی دلایل انتخاب مدینه را برای اقامت مهاجرین به اختصار در این سخن خود آورده است که محله بنی نجار وسطترین محلات انصار وبهترین آنها بود.(2)3
ـ تطور در ساختار
بمدینهمسجد النبی نخستین بنایی بود که در ساختار جدید، در مرکز شهر مدینه بنا گردید واین بعد از ورود رسول خدا ـ ص ـ از قبا به مدینه بود.(3)این مسجد در شکل نخستش* نقطه آغازی شد برای توسعههای بعدی، از زمان حضرت رسول ـ ص ـ تا زمان ما;(4)به طوری که این مسجد بهترین بنایی بود که ممکن بود از آن برای تعیین محلات مهاجرین در مدینه، پس از هجرت استفاده کرد; محلاتی که بخش عمدهاش زمینها یا بناهای واگذار شدهای بود که انصار در هر محله آنچه را اضافه داشتند به مهاجرین واگذار میکردند(5) ویا اصولا در زمینهای بدون مالک بود که رسول خدا ـ ص ـ به اصحاب خود واگذار میکردند.(6)گویا نخستین بناها در محدوده خانههایمهاجرین، خانه زنان پیامبر ـ ص ـ بود، که در جمع نُه خانه در زمانهای مختلف ساخته شده است.(7) این خانهها، مجموعهای از حجرهها بود که به صورت دایرهوار سه جهت از مسجد را در بر میگرفت. ابتدا از قسمت جنوبی آغاز شد، پس از آن شرق وسپس در شمال.(8) این حجرهها به دیوار مسجد نچسبیده بود، آنگونه که درهای آن به مسجد باز شود.(9)فاطمه دختر رسول خدا ـ ص ـ وهمسرش علی ـ ع ـ هم در یکی از خانههایی که چسبیده به حجره پدرش، در قسمت شرقی، بود زندگی میکردند.(10)زمانی که رسول خدا ـ ص ـ به ساختن حجرهها پرداخت، در آن وقت چنین کاری برای بیشتر مهاجرین انجام نپذیرفت; بلکه آنها در محلات انصار در عالیه، مدینه وقبا بر هر کسی که وارد شده بودند، سکونت گرفتند.(11)
ابن سعد مینویسد: مقداد بن عمرو وخباب بن ارت، وقتی به مدینه هجرت کردند، بر کلثوم بن هِدْم وارد شده وتا زمانی که او درگذشت، یعنی اندکی قبل از عزیمت رسول خدا ـ ص ـ به سوی بدر، از خانه او در نیامدند، پس از آن بر سعد بن عباده وارد شدند وتا فتح بنی قریظه نزد او ماندند.(12)ابوبکر هم بر خارجة بن زید بن ابی زهیر از بنی الحارث به خزرج در منطقه سنح وارد شد ودختر او را به زنی گرفت وهمانجا ماند تا زمانی که رسول خدا ـ ص ـ وفات کرد(13)، چنانکه برخی از بنی زهره، در قبا بر بنی عمرو بن عوف وارد شدند.(14)گاه میشد که رسول خدا ـ ص ـ در محلات انصار، زمینهایی را به مهاجران واگذار میکرد. به عنوان نمونه زمینی در بنی جدیله، در شمال مسجد نبوی، به مقداد بن عمرو واگذار شد واین پس از آن بود که ابی ابن کعب او را به این محله فرا خواند.(15)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 1 ـ طبقات الکبری، ج 1، ص 240 ; التعریف، ص 37 ـ 43 ; وفاءالوفا، ج 2، ص 717 وبعد از آن.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عادت بنای خانه در اطراف مکانهای عبادت در مکه سابقه داشت. گفته شده است که قریش ودیگران، در آغاز، در اطراف کعبه خانه نمیساختند واین را احترام به کعبه میدانستند. قصی به آنان گفت: اگر شما در اطراف کعبه خانه بنا کنید، مردم از شما پرهیز خواهند داشت وکشتن شما را روا نخواهند شمرد وبر شما هجوم نخواهند آورد. او خود این کار را آغاز کرد ودارالندوه را ساخت وآنگاه اطراف آن را میان طوایف قریش تقسیم کرد، پس از آن قریش خانههایشان را در اطراف کعبه ساختند (نکـ : اخبار مکه ازرقی، ج 1، ص 115 ـ 103; باسلامه، حسن عبدالله، تاریخ عمارة المسجد الحرام، ص 5 و 6 چاپ اول، جده، 1354 ق.)2 ـ احوال مکه والمدینه، ج 2، برگ 134. از رسول خدا ـ ص ـ نقل شده است که بهترین خانهها، خانههای بنینجار، پس از آن بنیعبداشهل، بنیحرث بن خزرج وسپس بنیساعده است وخیر در همه انصار هست (الاستبصار، ابنقدامه، برگ 3). گویا مقصود رسول خدا ـ ص ـ از منازل، منزلگاه است، چرا که اگر مقصود اهلمنزل بود از تیرههای مهاجران نیز یاد می کرد. چه، در میان آنها شماری از نخستین مسلمانان که در ایمان ونیت آنها تردیدی نیست بودند; کسانی که در جنگها نقشی غیر قابل انکاری داشته ودر کنار رسول خدا ـ ص ـ در دفاع از اسلام ونشر دعوت قرار داشتند، مثل تیره قریش، ثقیف، غفار، سلیم وجز آنها.مترجم: گفتنی است که این برداشت مؤلف است، چه رسول خدا ـ ص ـ رسما به مؤذن خود دستور داده بود تا پس از اذان به قریش نفرین کند. وضع ثقیف وسایرین بهتر از آنها نبود. مهاجرین مورد نظر شمار اندکی از تیرههای یاد شده را تشکیل میدادند ودر اندازهای نبودند که رسول خدا ـ ص ـ مانند آنچه از انصار یاد میکند از اینها هم یاد کند.3 ـ السیرة النبویة، ج 2، ص 344 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 3224 ـ مسجد نبوی در زمان پیامبر ـ ص ـ از خشت ساخته شده وسقف آن از شاخههای نخل بود. سیرهنویسان گویند: رسول خدا ـ ص ـ دو بار مسجد را بنا کرد; یکبار زمانی که به مدینه وارد شد که طول وعرض آن کمتر از صد ذراع در صد ذراع وبنا به نقلی هفتاد در شصت یا اندکی بیشتر بود. زمانی که خیبر فتح شد، مسجد را تجدید بنا کرده درهای دیگری برای آن قرار دادند. این بار سه در برای مسجد گذاشته شد; یکی در انتهای آن، جهت قبله که عامه اصحاب از آنجا به مسجد میآمدند. دوم باب عاتکه که اکنون بابالرحمه نام دارد. سوم دری که خود رسول خدا ـ ص ـ از آن وارد میشد واکنون معروف به باب جبرئیل است. این دو در، در جریان تغییر قبله، تغییری نیافته بود، اما دری که طرف قبله بود، با تغییر قبله به نقطه مقابلش انتقال یافت. (فی سیرة الرسول، برگ 7 ـ 5; التعریف، ص 32 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 334). از بعد از رحلت رسول خدا ـ ص ـ تاکنون اضافات زیادی در مسجد صورت گرفته است (نکـ : آثار المدینة المنوره، ص 113 ـ 92; المدینة بین الماضی والحاضر، ص 208 وبعد از آن). 5 ـ فی سیرة الرسول، برگ 46 ـ مختصر البلدان، همدانی، ص 24 ; وفاءالوفا، ج 2، ص 7187 ـ نکـ : مسالک الابصار، ج 1، ص 126. گفته شده است که حارثة بن نعمان انصاری منازلی در اطراف مسجد داشته وهرچه بر اهل رسول خدا ـ ص ـ افزوده میشده، او به جای بعدی منتقل میشده تا آنجا که همه آنچه را داشته تعلق به رسول خدا ـ ص ـ گرفته است (فی سیرة الرسول، برگ 7). پیامبر قبل از ساختن مسجد وخانه، در منزل ابوایوب انصاری (خالد بن زید انصاری نجاری) سکونت داشته است (السیرة النبویه، ج 2، ص 344) به طوری که هفت ماه در آنجا بوده (فی سیرةالرسول، برگ 6). خانه ابوایوب در سمت جنوب شرقی مسجد بوده ومیان خانه او وخانه عثمان کوچهای بوده که نامش کوی حبشه بوده است (التعریف، ص 43 ; آثار المدینةالمنوره، ص 28 و 29).8 ـ فی سیرة الرسول، برگ 7. چهار خانه از خشت بنا شده که در دیوار آنها شاخههای خرما بود که روی آنها کاه و گِل بود.. پنج خانه هم گلی بوده و شاخه خرما در آنها به کار نرفته بود و بالای دربهایش پردهای با موی سری که با شانه کردن از سر جدا شده بود، وجود داشت. اندازه این پرده مویین سه ذراع در یک ذراع بوده است. (نکـ : طبقات الکبری، ج 1، ص 499، 500 ; احوال مکة و المدینه، برگ 137 ـ 1159 ـ احوال مکة والمدینه، برگ 137 ـ 135. یکی از نویسندگانی که در زمینه معماری اسلامی کار کرده، در باره چگونگی حجرهها پیامبر ـ ص ـ مرتکب اشتباه شده; زیرا گمان کرده که همه آنها در قسمت شرقی مسجد بوده است (نکـ : العمارة العربیه، شافعی، د، فرید، ج 1، ص 67 ـ 64). اشتباه بزرگ دیگر او این است که گمان کرده مسجد النبی قصری بزرگ بوده که پیامبر ـ ص ـ برای خود وخانوادهاش بنا کرده، آن گونه که خانههایی با حیاط وسیع بوده که دیوارهایی به قامت یک انسان اطراف آنها قرار داشته ودر گوشه هر یک از خانهها صفه وسایبانی ساخته که فقرای اصحاب را در آنجا پذیرایی میکرده است (همان کتاب، همان صفحه). به نظر میرسد که او با این تصویر ناروا، خواسته است تا اندیشه خود را از این بابت که گمان میکرده همه بنا در یک زمان انجام یافته راحت کند. گویا اندیشه نخست این نویسنده این بوده که هدف اصلی پیامبر ـ ص ـ ساختن خانه بوده وتبدیل آن به مسجد تنها پس از تغییر قبله مطرح شده است (نکـ : همان کتاب، ص 65). شواهدی که در دسترس ماست، افزون بر آنچه در خلال مباحث گذشته آمد، همگی تأکید بر آن دارد که اندیشه مسجد، از همان ابتدای اقامت رسول خدا ـ ص ـ در میان بنیالنجار توسط آن حضرت مطرح شد، حتی برخی از نصوص اشاره به آن دارد که این محل، پیش از آمدن رسول خدا ـ ص ـ از سوی برخی از انصار به عنوان محلی برای نماز استفاده شده بود (نکـ : فی سیرةالرسول، برگ 4).10 ـ فی سیرةالرسول، برگ 7 ; التعریف، ص 36 و 3711 ـ إمتاع الأسماع، ج 1، ص 50. برخی از مهاجران که در خانههای انصار سکونت کردند، عبارتند از: ابیحذیفة بن عتبة بن ربیعة بن عبدشمس ومولای او سالم. عتبة بن غزوان بن جابر بن وهب که همپیمان بنینوفل بن عبدمناف بود، زبیر بن عوام بن خویلد، حاطب بن ابیبلتعه وسعد که مولای او بود وهر دو همپیمان بنیاسد بن عبدالعزی بن قصی بودند وشماری دیگر (نکـ : طبقات الکبری، ج 3، در صفحات مختلف).12 ـ طبقات الکبری، ج 3، ص 165 و 16613 ـ طبقات الکبری، ج 3، ص 174. گفته شده که ابوبکر خانهای نزدیک خانههای پیامبر ـ ص ـ در شرق مسجد داشت که رسول خدا ـ ص ـ به او داده بود (نکـ : وفاءالوفا، ج 2، ص 718 و 719). محل خانه ابوبکر اکنون در خیابان عبدالعزیز است که بخشی از آن در صحنی که برابر باب النساء است افتاده است (نکـ : آثار المدینة المنوره، ص 37).14 ـ گفته است که سعدبن ابیوقاص بن عبدمناف بن زهره وبرادرش عمیر بن ابیوقاص، زمانی که از مکه به مدینه هجرت کردند، در خانه برادرشان عتبة بن ابیوقاص که در میان بنیعمروبن عوف بناکرده وباغ او سکونت گرفتند. عتبه خونی در مکه ریخته وبه مدینه گریخته بود و این قبل از «روز بعاث» (که حوالی پنج سال پیش از هجرت رخ داده) بوده است.15 ـ طبقات الکبری، ج 3، ص 160
همچنین گفته شده که گروهی از حضرمیها در مدینه زندگی میکردند ومحله به نام آنها معروف شد که در محدوده بنی جدیله بود.(1) چنانکه برخی از کندیان در منطقه بنی ساعده(2) ونیز بنی زریق سکونت کردند.(3)
چنین مینماید که شکل گیری محله یک قبیله، بدین صورت بوده که ابتدا یکی از برجستگان و شریفان قبیله زمینی در جایی میگرفته و پس از آن، دیگر مردمان آن طایفه یا همپیمانان آنان، در اطرافشان خانههایی میساختند. محله بنی زهره، در شمال مسجد، از زمانی شکل گرفت که زمینی ]حشّ: نخل کوچکی که آب داده نمیشود [به عبدالرحمان بن عوف واگذار گردید،(4) پس از آن، در اطرافش خانههای دیگری از سوی وابستگان به آن طایفه ساخته شد،(5) تا آنجا که خانههای بنی زهره یا محله اختصاصی آنها، مشتمل بر برخی از اراضی شمالی مسجد تا سمت غربی آن میشد.(6)آنچه در این رابطه قابل یادآوری است این که اسکان محلی قبایل در مدینه، در عصر رسول خدا ـ ص ـ صرفاً قبیلهای نبود، بدان صورت که در یک محل، تنها افراد یک قبیله زندگی کنند. پیش از این اشاره شد که چگونه مهاجرین در محلات انصار اسکان مییافتند. زمانی که رسول خدـ ص ـ زمینها را به صحابه واگذار میکرد خانه ابوسلمه مخزومی را نزدیک محله بنی عبدالعزیز (از زهریهای امروزین) قرار داد.(7) به همین دلیل کمتر گفته میشد «خطة بن فلان» به معنای محله بنی فلان، بلکه تعبیر شایع مثلا این بود: «دار آلعمر»(8) یا «حیّ بنی فلان»(9).خانههای ایجاد شده در اطراف مسجد، به گونهای در آمد که شبیه یک محله مستقل شد، محلهای که شماری از افراد قبایل از مهاجرین وبرخی انصار را در بر میگرفت. بعد از این، در این باره توضیح خواهیم داد.
بخش عمده این محله را اقطاعات فردی تشکیل میداد که از زمینهای اضافی موجود در محلات انصار شکل گرفته بود(10); در حالی که پیش از هجرت تنها شماری از خاندانهای خزرجی مقل بنی نجار، بنی جدیله، بنی خدره، بنی خداره وبنی ساعده در آنجا زندگی میکردند.(11)از جمله خانههای اطراف مسجد، خانههای بنیزهره بود که از مرکز آن یاد کردیم و دیگر خانههای بنیعدی بود که مشهورترین آنها دار آل عمر بن خطاب در جنوب مسجد بود(12) وخانههایشان از سمت شرق تا بقیع(13) واز سمت غرب تا بازار(14) ادامه داشت. نزدیک بنی عدی در سمت جنوبی مسجد، خانههایی از مهاجرین قبیله ثقیف بود،(15) در همسایگی دار آل عمر، در جنوب غربی مسجد(16) دارالقضا بود که متعلق به عمر بن خطاب بود وپس از مرگ وی برای پرداخت بدهی او فروخته شد.(17) برخی دیگر از خانههای این بخش از نحام ـ یعنی نعیم بن عبدالله از بنی عدی ـ وقسمتی از آن دار عباس بن عبدالمطلب بود.(18) در نزدیکی محله (دار) بنی عدی،
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ1 ـ انساب الاشراف، ج 1، ص 10. سمهودی مینویسد: کوچهای در مدینه بود که آن را کوچه حضارمه میگفتند وبخش شرق انتهای بازار مدینه به سمت شمال قرار داشت (نکـ : وفاءالوفا، ج 2، ص 261)2 ـ الاصابه، ج 3، ص 6503 ـ همان، ج 2، ص 1434 ـ طبقات الکبری، ج 3، ص 126 ; اخبار المدینه، ابن شبه، برگ 75 و 76 ; الاصابه، ج 2، ص 356 ; وفاء الوفا، ج 2، ص717 و 7185 ـ گفته شده که عبدالله وعتبه فرزندان مسعود هذلی که همپیمان بنیزهره بودهاند، خانههایی برای خود در میان بنیزهره قرار دادند. طایفهای از بنیزهره که به آنها بنوعبد بن زهره میگفتند، به رسول خدا ـ ص ـ گفتند، ابنامعبد (یعنی ابن مسعود) را از ما دور کن. رسول خدا ـ ص ـ آنها را با این سخن خود سرزنش کرده «إنَّ الله لایقدس قوما لایعطی الضعیف منهم حقه». (نکـ : طبقات الکبری، ج 3، ص 152)6 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 7287 ـ طبقات الکبری، ج 3، ص 2408 ـ وفاء الوفا، ج 2، ص 717 و 7189 ـ الاصابه، ج 3، ص 24610 ـ فی سیرة الرسول، برگ 411 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 372 و 37312 ـ التعریف، ص 37 ـ 40 ; وفاءالوفا، ج 2، ص 720 ـ 71813 ـ الموطأ، ج 1، ص 7214 ـ الاصابه، ج 3، ص 448 و 449. خانه آلعمر مربدی بود که زنان پیامبر ـ ص ـ در آن وضو میگرفتند. پس از درگذشت پیامبر، حفصه با پرداخت سیهزار درهم آن را از آنِ خود کرد وپس از او عبدالله بن عمر از وی به ارث برد (نکـ : وفاءالوفا، ج 2، ص 718)15 ـ الاصابه، ج 1، ص 52216 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 72017 ـ المغانم المطابه، ص 18.«دارالقضاء»: در میانه قرن اول، دارالقضاء در ملکیت مروان بن حکم که امیر مدینه بود درآمد و به نام «دار مروان» شناخته شد. این محل تا پیش از خراب شدن، چسبیده به مسجد النبی در جهت جنوب غربی، در شرق بابالسلام بود. در جریان توسعه مسجد در دوره سعودیها، بخشی از زمین آن در خیابان جنوبی مسجد و قسمتی از زمین آن در ساختمان عدلیه افتاد (وفاءالوفا، ج 2، ص 720 و 721; آثار المدینة المنوره، ص 43)18 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 720
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
محله عبدالله بن مکمل زهری بوده(1) که خود گذری در صحن دارالقضا(2) در غرب مسجد نبوی(3) بوده است.بنی تیم خانههای آبادی در سمت جنوب غربی مسجد، که روی آنها به غرب بود، داشتهاند.(4) این قسمت منازل بنی نجار، به ویژه بنی مالک بن نجار بوده است.(5)
گفته شده که طلحة بن ابی طلحه انصاری باغچهای (حش) داشته که در سمت شامی مسجد بوده است.(6) در کوچه بقیع در شرق مسجد، بنی تیم خانههایی داشتهاند;(7) از جمله خانههای مهاجرین در محلهای که محیط بر مسجد بوده، خانههای بنی مخزوم در ابتدای سمت شرقی از طرف شمال; یعنی در بنی جدیله(8) بوده است; به طوری که در جنوب خانههای آنان، خانه عثمان بن عفان قرار داشته(9) وبه دار «مشیخةالحرم» شناخته میشده است.(10)در سمت غربی مسجد، به سمت مصلای عید، تا برسد به منازل بنی زریق از انصار، شماری خانهبرای طوایفی چون بنی مخزوم یا بنی زهره، بنی عامر بن لؤی، بنیاسد، بنیدوسی وبرخی از مردمان یمن بوده است.(11)همانطور که گفتیم، بخش اعظم محله محیط به مسجد، قطایع فردی بوده، درست عکس برخی بخشهای دیگر در آن سوی مسجد ]ظاهر المسجد[، چرا که در آن نواحی، بخشی وسیع به دستهای از یک طایفه اختصاص مییافته که احیاناً افرادی غیر آن خاندان هم در آنها زندگی میکردهاند. به عنوان نمونه میتوان به محله بنی غفار ـ بنی غفار بن ملیل بن ضمرة بن بکر بن عبد مناف بن کنانه ـ اشاره کرد که رسول خدا ـ ص ـ به آنها واگذار کرده ودر بخش غربی بازار مدینه ومصلای عید تا وادی بطحان قرار داشته است.(12) دلیل آن که اینان میتوانستند منطقهای اختصاصی داشته باشند، زندگی آنها در ناحیهای دور از مسجد بود. آنها در خیمههای اطراف مسجدشان زندگی میکردند.(13) فاصله میان محله بنی غفار در شمال ومحله لیث بن بکر، راهی بود که به نام راه بنیلیث وو کسانی که شریک آنها بودند، شناخته میشد.(14) خانههای بنیلیث از سمت غربی مصلی تا وادی بطحان قرار داشت(15) وگاه تا شمال شرق بازار مدینه وشمال محله بنی ساعده(16) یعنی شمال غربی مسجد امتداد مییافت. در شمال خانههای لیث، طایفه بنی ضمرة بن لیث ساکن شدند. محله آنها که به آن ضمره گفته میشود در ثنیة الوداع بوده است.(17) در شمال غربی آنها بنوالدیل بن بکر سکونت گزیدند که محله آنها تا کوه المستندر(18)امتداد داشت. چنین مینماید که بنی ضمره وبنی الدیل با طایفه اسلم ومالک فرزندان افصی بن حارثة بن عمرو بن عامر در یک محله بودهاند. هذیل بن مدرکه نیز در این محله همراه آنان بوده است. گفته شده که منازل اسلم ومالک، در تمامی این حدود تا شمال ثنیة عثعث(19) وشرق انتهای بازار مدینه در سمت شمال بوده است.(20) منازل هذیل هم در پایین سمت جنوب شرقی کوه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 724 ; الاصابه، ج 2، ص 3732 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 7243 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 7254 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 726 و 7275 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 725 ; الاصابه، ج 1، ص 3266 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 727 ; عمدةالاخبار، ص 3077 ـ طبقات الکبری، ج 3، ص 175 ; وفاءالوفا، ج 2، ص 731 و 7328 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 729 و 7309 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 73210 ـ «مشیخةالحرم»: این محل ویژه اقامت شیخ حرم نبوی در دوره حکومت عثمانیهاست. در طرف شمال به راه بقیع وسمت جنوب آن به کوچه حبشه (با عرض دو متر) است. بخشی از این خانه در خیابان جدیدی که پس از توسعه مسجد در دوره سعودیها، در شرق مسجد احداث شده، افتاده است. (آثار المدینة المنوره، ص 36 ـ 34). مطری مینویسد: که باب جبرئیل (بابی که رسول خدا ـ ص ـ از آن وارد میشدند) در دیوار شرقی مسجد مقابل خانه عثمان بوده است. عثمان زمینهای اطراف آن را تا جنوب وشرق وشمال آن خانه، راهی که از باب جبرئیل به بقیع منتهی میشود، خرید (التعریف، ص 38)11 ـ التعریف، ص 54 ; وفاءالوفا، ج 2، ص 747 ـ 740; الاصابه، ج 1، ص 490، ج 2، ص 471 و 47212 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 759 ـ 75713 ـ التعریف، ص 76 ; تاریخ هجرة المختار، برگ 15714 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 2، ص 75915 ـ همان16 ـ المدینة بین الماضی والحاضر، ص 411 ـ 41217 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 760 ; المدینة بین الماضی والحاضر، ص 41418 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 760 ; المدینة بین الماضی والحاضر، ص 41519 ـ اخبار المدینه، ابن شبه، برگ 85 ; وفاءالوفا، ج 2، ص 760«ثنیة عثعث»: منسوب به تپهای است به نام سُلیع ـ مصغر سلع ـ. ثنیه در میان آن وکوه سلع، در جنوب شرقی کوه سلع ودر جنوب ثنیة الوداع که ذکرش رفت قرار دارد (عمدةالاخبار، ص 284) 20 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلع در میان شمال منازل بنی أشجع (ابن ریث بن غطفان) تا جنوب ثنیه عثعث قرار داشته است.(1)منازل أشجع از ثنیة الوداع تا داخل شعب کوه سلع بوده، جایی که در پایین سمت شرقی کوه سلع به شعب أشجع شناخته شده است.(2)منازل مزینه که همان بنی هدبة بن لاطم بن عثمان بن عمروند،(3) در غرب مصلای عید تا عدوه وادی بطحان شرقی امتداد دارد(4) وگاه در گستره خود تا سمت جنوبی خانههایی که در مصلا ومحله بنی زریق است را شامل میشد.(5) طوایف دیگری هم در محله آنان ساکن شدند; مانند بنی شیطان بن یربوع از بنی نصر بن معاویه بن بکر بن هوازن بن منصور بن عکرمة بن خصفة بن قیس بن عَیْلان بن مُضَر، وبنی سلیم بن منصور، وعدوان بن عمرو بن قیس.(6) چنین مینماید که فزونی شمار مزینه ودیگر طوایف همراه، آنان را بر آن داشت تا منازل خود را به سمت شرق توسعه دهند تا به حدی که به نزدیکی بقیع برسد.(7)منازل جهینه (ابن زید بن السود بن الحارث بن قضاعه) وبَلی (ابن عمرو بن حاف بن قضاعه) محله واحدی را تشکیل میداد که در سمت شمال تا محله اسلم، جایی بین اسلم وجهینه تا محله بنی حرام در بنی سلمه در غرب مساجد فتح، برابر دامنه غربی کوه سلع، امتداد داشت.(8) خود رسول خدا ـ ص ـ محل مسجد جهینه وکسانی که از بلی مهاجرت کرده بودند را در میان خیمههای آنان معین فرمود.(9)بنی جشم بن معاویة بن بکر بن هوازن در محلهای ساکن شدند که به آن «بنی جشم» گفته میشد.(10) این محله در سمت شرقی خود در کنار بنی زریق بود; یعنی در جنوب غربی مسجد.(11) محله بنی فزاره (از ذبیان بن بغیض از غطفان) در سمت شمال از محله أشجع در ادامه دامنه شمال شرقی کوه بود; در این ناحیه بنی مالک بن حماد وبنی زنیم وبنیسکین از فزارة بن ذبیان سکونت گرفتند.(12)آنچه پس از شرح حدود قرای قبایل مدینه باید یادآور شد این که: ساختمانهای مدینه در تمامی منطقه وسیع مدینه شناخته که یک برید در یک برید است،(13) نبوده، به همین دلیل جغرافیدانان مسلمان بر این باورند که مساحت مدینه نصف مساحت مکه بوده است.(14)مناطق مسکونی مدینه در چند قسمت; شامل عالیه، قبا، عصبه، یثرب قدیم به علاوه قسمتهای محیط به مسجد پراکنده بوده است، این در حالی است که دیگر قسمتهای مدینه، در زمان رسول خدص ـ چنین نبوده، به ویژه ناحیه غربی که بعدها مسکونی شد.(15) این مطلب را میتوانیم از روایتی که اسید بن علی بن مالک انصاری نقل کرده، بدست آوریم.
پیامبر فرمود: زمانی که دیدی ساختمانها تا کوه سلع رسید به شام برو و بمان; اگر نتوانستی به فرمان باش ومطیع.(16) صرفنظر از این که حدیث ضعیف باشد یانه، مهم آن است که ما را به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ همان2 ـ عروة بن زبیر میگوید: قبیله اشجع با هفتصد نفر به فرماندهی مسعود بن رخیله به مدینه درآمدند ودر شِعْبشان اقامت کردند. رسول خدا ـ ص ـ با بارهای خرما نزد آنان رفت وفرمود: این اشجعیان چه سبب آمدنتان شده؟ گفتند: نزدیکی دیارمان با تو سبب آمدن شد واین که نمیخواستیم با قوم خود مقاتله کنیم چرا که خون (ثار) در میان میبود (وفاءالوفا، ج 2، ص 763 ; الاصابه، ج 3، ص 4103 ـ جمهرة انساب العرب، ابنحزم، ص 480 وبعد از آن4 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 761 و 7625 ـ همان ; الاصابه، ج 2، ص 303 و 3046 ـ گفته شده که همه آنها یکجا سکنا گرفتند چرا که خانههای آنان در بادیه یکجا بود (وفاءالوفا، ج 2، ص 761)7 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 7628 ـ التعریف، ص 76 ; وفاءالوفا، ج 2، ص 7639 ـ التعریف، ص 76 ; تاریخ هجرةالمختار، برگ 157 و 15810 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 76411 ـ همان12 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 764 و 76513 ـ التعریف، ص 15، 16 و 68 ; الدرة الثمینه، ص 28، 29 و 4014 ـ المسالک والممالک، اصطخری، ص 2315 ـ گفته شده که سعد بن ابیوقاص در قصر خود در عقیق، در ده کیلومتری مدینه در گذشت. از آنجا او رابه مدینه آوردند ومروان بن حکم، که حاکم مدینه بود، در سال 55 بر او نماز گزارد ( طبقات الکبری، ج 3، ص 149 ـ 139) از این خبر میتوان دامنه آبادی ایجاد شده در مدینه را در عصر پیامبر ـ ص ـ دریافت.16 ـ الاصابه، ج 4، ص 8
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حقیقتی رهنمون میکند که مربوط به زمان رسول خدا ـ ص ـ است وآن این که ساختمانهای مسکونی به کوه سلع نرسیده بوده است، این در حالی است که کوه سلع از منطقه آباد اطراف مسجد در سمت زاویه شمال غرب آن، چندان دور نیست; به دلیل همین نزدیکی است که کنیزکان انصار برای چراندن گوسفندان صاحبان خود، به سلع میرفتهاند.(1) پیش از این گفتیم که خانههای قبایل در ناحیه سلع چیزی جز خیمه واخبیه (شبیه خیمه از پوست) نبوده است.(2) به همین دلیل است که مسلمانان در جریان جنگ احزاب، وقتی به طرح خندق اندیشیدند، آن را در این منطقه باز وخالی از ساختمان کندند; زیرا سایر بخشهای مدینه با بنا پوشیده شده بود،(3)این نشانگر آن است که محلات این بخش از مدینه، در سمت غرب، بعد از کندن خندق واندکی پیش از فتح مکه(4) ایجاد شده است; چرا که از رسول خدا ـ ص ـ نقل شده که فرمود: «لاهجرة بعد الفتح.»; چنانکه روایت شده است که طایفه اسلم در راه فتح مکه در غدیر اشطاط، نزد آن حضرت آمدند. بریدة بن حصیب از طرف آنها نزد رسول خدا ـ ص ـ آمد وگفت: ای رسول خدا! این اسلم واین هم قرای آنهاست; شماری از آنها هجرت کردهاند و برخی نزد گوسفندان واموال خود ماندهاند. رسول خدا ـ ص ـ فرمود: شما هر کجا باشید مهاجر هستید.(5)این بدان معناست که در آن موقعیت، آنان را تحریک به هجرت به مدینه نکرد. استدلال دیگر بر این که هجرت بخش اعظم قبایل به مدینه اندکی پیش از فتح مکه بوده. نقلی است در این که رسول خدا ـ ص ـ قبل از خروج از مدینه، وقتی جنگ ومسأله فتح مکه مطرح شد، فرستادگانی را به بادیه ونقاطی که در آن حدود مسلمان داشت فرستاد تا اعلام کنند: کسانی که به خدا وروز قیامت ایمان دارند ماه رمضان را در مدینه حاضر باشند. پیامبر نمایندگانی را به نقاط مختلف فرستاد تا آن که اسلم وغفار وضمره ومزینه وجهینه وأشجع آمدند. کسانی را هم نزد بنی سلیم فرستاد که در قدید ـ در نزدیکی مکه ـ با پیامبر ص ـ برخوردند. دیگر قبایل عرب از مدینه به راه افتادند.(6)خندق از بالای وادی بطحان، در غرب وادی، در کنار حره تا غرب مصلای عید به سمت مسجد الفتح تا دو کوه کوچکی که در ناحیه غربی وادی است حفر شد.(7)چنین مینماید که اندکی ساختمان وتوسعه بناها تا کوه سلع واکتفای عمده مهاجرین به سکونت در خیمه یا اخبیه مربوط به شرایط دشوار اقتصادی مسلمانان در آغاز هجرت باشد.
روایت شده که امّسلمه همسر پیامبرـ ص ، وقتی رسول خدا ـ ص ـ در غزوه دومةالجندل بود، خانهاش را با خشت بنا کرد، در حالی که قبل از آن با شاخههای درخت خرما بود. وقتی رسول خدا ـ ص ـ بازگشت به دیوارهای خشتی نگاه کرد. پرسید که اینها چیست؟ گفت: خواستم از چشم مردمان در امان باشم. حضرت فرمود: ای امّسلمه! بدترین موردی که مال مردمان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ1 ـ الاصابه، ج 3، ص 4282 ـ التعریف، ص 76 ; تاریخ هجرة المختار، برگ 157 و 158. این اخبیه از پوست بوده است. اممسلم اشجعی میگوید: رسول خداـ ص ـ بر من وارد شد ومن در قبهای از پوست بودم. حضرت فرمود: چه زیباست اگرچه از میته در آن نباشد (الاصابه، ج 4، ص 496)3 ـ المغازی، واقدی، ج 2، ص 4464 ـ الاصابه، ج 2، ص 403 و 4045 ـ المغازی، واقدی، ج 2، ص 782«غدیر الأشطاط»: سه میل از عسفان به سمت مکه فاصله دارد (وفاءالوفا، ج 2، ص 352)6 ـ المغازی، واقدی، ج 2، ص 7997 ـ التعریف، ص 65 ; تاریخ هجرةالمختار، برگ 116. دو کوه مورد نظر، کوههای بنیعبید است. مطری مینویسد: یکی را رابح ودیگری را کوه بنیعبید مینامند (التعریف، ص 65)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در آن به کار میرود ساختمانسازی است.(1)4 ـ تأثیر ساختارشهریمدینه بر سایر شهرهادر اینجا پس از بیان دلایل انتخاب مدینه به عنوان مرکزی برای هجرت وبنای مسجد در میانه آن به عنوان نقطه آغاز ساختار جدید شهر مدینه، شایسته است تا میان مدینه ودیگر شهرهای اسلامی مقایسهای انجام دهیم و وجوه مشابه وموارد اختلاف را بشناسیم. عنایت ما در این بحث بیشتر به شهر بصره، کوفه وفسطاط است. دلیلش این است که بسیاری از قبایلِ شهر مدینه در قالب سپاه اسلام به این شهرها مهاجرت کردند. اینان کسانی بودند که در شهرهای مزبور نقش محوری داشته وجمعیت زیادی از این شهرها را به خود اختصاص داده بودند.(2)طبری عبارتی را آورده که میتوان از آن، شیوه شکل گیری شهرهای اسلامی را به دست آورد وآن این که از مدینه دستورات برای ولایت شهرها ارسال میشده وآنان بر اساس دستور العمل مزبور عمل میکردهاند.(3) به همین دلیل میتوان گفت که مدینه یک نمونه والگو به شمار میآمده است، به گونهای که بر اساس آن، شهرهایی همچون کوفه، بصره وفسطاط شکل گرفته است.(4)در آغاز این بحث اشاره کردیم که مشابهت فراوانی میان بصره وکوفه از یک طرف ومدینه از طرف دیگر در بعد جغرافیای معماری وجود دارد، زیرا هر شهری قبل از آن که ساختاری اسلامی پیدا کند، سکنه داشته واز قدیم مسکونی بوده چنانچه از عمران وزراعت خالی نبوده است.(5) این بدان معناست که شرایط ساختاری هریک از شهرهای مدینه، بصره وکوفه، تقریباً مشابه بوده وکسی که موارد مشابهت بین مدینه وسایر شهرهای اسلامی از حیث نظام بندی وانتخاب اماکن ملاحظه کند، خواهد دانست که مسأله وجود آب وزرع ومرغزار در حد کافی وشافی مورد توجه کامل بوده است.نسبت به شهر مدینه، میدانیم که شهرت به فراوانی آب وگستردگی نخلستانها داشته(6)، به علاوه که مناطقی برای چراندن احشام(7) وحتی هیزم(8)هم داشته است.زمانی که عتبة بن غَزَوان در منطقه خریبه از سرزمین عراق فرود آمد، خبر فرود خود را در این ناحیه به عمر داده، چنین نوشت: «مسلمانان جایی را نیاز دارند که وقت زمستان، زمستانشان را بگذرانند وپس از پایان جنگ در آنجا سکونت کنند.»(9) عمر در پاسخ وی نوشت:«خود ویارانت را در یک جا فرود آر، آن هم جایی که نزدیک آب ومرغزار باشد، وصف آن را نیز برایم بنویس.» عتبه نیز نوشت: من زمینی را یافتم که در دو سوی خشکی وسرسبزی است با چشمههای آب همراه نیزار». وقتی عمر نامه را خواند گفت: این زمینی است که در نزدیکی آب بمرغزار و هیزم است. آنگاه به عتبه نوشت: مردم را در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ طبقات الکبری، ج 1، ص 4992 ـ نکـ : الاصابه، ج2، ص33، 47-48; الخطط المقریزیه، ج7، ص3،5 و52; خططالکوفه، ماسینیون، ص14-9; تخطیط مدینةالکوفه، الجنابی، ص 1، 42 و 80 ـ 78; دائرة المعارف الاسلامیه، ترجمه عربی از گروهی از مترجمان، ج3، مورد «بصره». گفته شده که عمر به عثمان بن حنیف که حاکم کوفه بود نوشت: عطایای مردم مدینه را بفرست، اینها شرکای آنها هستند. آنچه که ارسال شد میان بیست میلیون تا سی میلیون درهم بود. (نک: تاریخالیعقوبی، ج2،ص152)3 ـ طبری در باره تأسیس کوفه (به دست سعد وقاص در سال 17 هجری) مینویسد: سعد در محلی که برای قصر تعیین شده بود، محلی را که اکنون پهلوی محراب مسجد کوفه است، قصری برآورد و بنیان آن را محکم کرد و خزینه را در آن جا داد و یک طرف منزل گرفت و چنان شد که به خزانه نقب زدند و از مال آن ببردند. سعد ماجرا را برای عمر نوشت و محل خانه و خزاین را نسبت به صحن که پشت خانه بود به او خبر داد. عمر به او نوشت: مسجد را جابجا کن که مجاور خانه باشد و خانه روبروی آن باشد که شب و روز در مسجد کسانی هستند و مال خویش را حفظ میکنند، سعد مسجد را جابجا کرد.( نکـ : تاریخ الطبری، ج 4، ص 46)4 ـ العمارة العربیه فی مصر الاسلامیه، د. فرید الشافعی، ج 1، ص 67 و 685 ـ طبری مینویسد که پیش از تأسیس کوفه از سوی مسلمانان، سه دیر وجود داشت: دیر حرقه، دیر امعمرو ودیر سلسله (نکـ : تاریخ الطبری، ج 4، ص 41). بصره هم در زمانی که عتبة بن غَزَوان در آنجا فرود آمد همینطور بوده است، در آنجا هفت دسکره (مزرعه یا روستایی که زارعین در آن سکونت دارند) در زابوقه، خریبه، وموضع بنیتمیم وازد بوده است (تاریخ الطبری، ج 3، ص 590 و 591; خطط الکوفه، ماسینیون، ص 10، پاورقی ش 1، همانجا)6 ـ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 3207 ـ رسول خدا ـ ص ـ گوسفندانی داشت که در قُف میچریدند. این نام یکی از وادیهای مدینه در عوالی، در شمال مشربه امابراهیم بوده است (عمدةالاخبار، ص 398)8 ـ هیزم در غابه بوده است. غابه نام محلی در نزدیکی مدینه، به فاصله یک برید از سمت شمال در پایینترین آن ناحیه بوده ومملو از درخت بوده که برای هیزم استفاده میشده است (عمدةالاخبار، ص 381 و 382). گفته شده که بنیحارثه، از انصار، به رسول خدا ـ ص ـ عرض کردند که غابه محل چرای گوسفندان وشتران ماست (فتوح البلدان، بلاذری، ص 23). همانگونه که محل فیفاءالخیار در غرب کوههای جماء محل چرای شتران زکات و شتران رسول خدا ـ ص ـ است (عمدةالاخبار، ص 204)9 ـ فتوح البلدان، ج 2، ص 425. عتبة بن غزوان بن جابر بن وهب از بنیمازن وهمپیمان بنیعبدشمس یا بنینوفل بوده (نکـ : الاصابه، ج 2، ص 455). او مؤسس شهر بصره در سال 16ه. ق. (637 م) یا 17ه. ق. (638 م) به دستور عمر بوده. محلی که شهر در آن بنیادگذاری شد، پیش از آن در سال 14ه. ق. لشکرگاه بود که بعدا تخلیه شده وبه عنوان محلی برای شهر جدید که مرکز استقرار سپاه اسلام باشد انتخاب شد. برای تأسیس شهر جایی را نزدیک آب در اطراف صحاری و وادی خصیب نزدیک مشارب وچراگاه انتخاب شد (نکـ : دائرةالمعارف الاسلامیه، ج 3، مدخل بصره) همانجا فرود آر.(1)پیامبر ـ ص ـ در اولین اقدام خود پس از هجرت، مسجد را بنا کرد(2) پس از آن منازل را ساخت ومردم را اسکان داد.(3) این شیوه به عنوان سنّتی مقبول در شهرسازی اسلامی در آمد، به طوری که اول مسجد ساخته میشد وآنگاه دارالاماره.(4) پس از آن منازل در اطراف مسجد جامع به عنوان یک مرکز بنا میگردید.(5) طبری مینویسد: نخستین بنایی که در کوفه ساخته شد مسجد بود.(6)آنگاه مردی تیر انداز در وسط مسجد ایستاد وبه سمت راست تیری انداخت وقرار شد تا از آنجا به آن سوی هر کس میخواهد بنایی بسازد، تیری نیز در پیش رو وتیری پشت سر انداخت وقرار شد تا از پس از افتادن محل تیرها، خانه سازی مردم آغاز شود.(7)بصره هم همین وضعیت را داشت، زیرا نخستین بنا، مسجد جامع بود.(8) پس از آن مانند کوفه بناها آغاز گردید.(9) شهر فسطاط به دست عمرو بن عاص در سال 20 یا 21ه. ق. (641 ـ 642) ساخته شد.(10) ابتدا مسجد جامع که مشهور به جامع عتیق وجامع عمرو بن عاص است بنا گردید آنگاه قبایل عرب در اطراف آن بنا سازی را آغاز کردند.(11)پیشتر گذشت که شرایط جغرافیایی وزیستی مدینه منوره تقریباً آن را به صورت یک مستطیل در آورده بود. در واقع نظام سازی شهر به گونهای انجام شده بود که لزوماً مسجد در میان قرار گیرد تا پیوند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ فتوح البلدان، ج 2، ص 4252 ـ السیرةالنبویه، ج 2، ص 344 ; وفاءالوفا، ج 1، ص 322 وبعد از آن ; رفع الخفاء، ابنالحاج، برگ 693 ـ وفاءالوفا، ج 2، ص 717 وبعد از آن4 ـ تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 151 ; فتوح البلدان، ج 2، ص 338 و 339 و 4255 ـ تاریخ الطبری، ج 3، ص 593، ج 4، ص 44 ; خطط الکوفه، ص 176 ـ تاریخ الطبری، ج 4، ص 447 ـ همان8 ـ الاصابه، ج 2، ص 455 ; تخطیط مدینة الکوفه، الجنابی، ص 1019 ـ تاریخ الطبری، ج 3، ص 59310 ـ تخطیط مدینة الکوفه، ص 10311 ـ الخطط المقریزیه، ج 7، ص 5
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسلمانان با رسول خدا ـ ص ـ در مسجد که مقرّ آن حضرت بود، به راحتی برقرار باشد. نظام دهندگان به شهر بصره هم بر اساس نظام موجود در مدینه کار کردند. گفته شده که مدینه هم شکل مستطیل داشته است،(1) این در حالی است که عمده شهرهای اسلام به شکل دایره ساخته شده است.(2) اینها اَشکالی است که ناشی از وجود مسجد در وسط شهر است، درست همانطور که در مدینه چنین بوده است.اگر در بیان وجوه تشابه از مسأله «نظام سازی شهری» به «نظام بندی قبایلی» برویم خواهیم دید که تأثیرات چندی در تنظیم ساکنان شهر در هر منطقه وجود داشته که ناشی از تنظیمات قبایلی شهر مدینه در زمان رسول خدا ـ ص ـ بوده است. از آن جمله شیوه عمل سعد بن ابی وقاص در جریان فرود قبایل در شهر کوفه است آن گونه ارتباط خویشی میان قبایل ساکن در یک منطقه را کاملا رعایت کرد.(3) این نظمی بود که در مباحث پیش نسبت به شهر مدینه ملاحظه کردیم.در شهر فسطاط دو شیوه را در اسکان قبایل در محلات دنبال کرد که هر دو مانند همان نظام قبایلی ساکن در مدینه است; چرا که در فسطاط هم، اسکان قبایل خویشاوند در محله واحد است، همچون محله مهره، محله تجیب، محله لخم، محله غافق، محله مذحج، محله سبأ وجز آن.(4)آغاز این تأثیر گذاری مربوط به اولین گروهی است که همراه عمرو بن عاص مصر را فتح کردند. در آن زمان عمر، چهار هزار نفر را که همه از قبیله عک بودند تحت اختیار عمرو گذاشت.(5) این همان تنظیمی است که ما از آن با عنوان «نظام بندی عشایری» یاد کردیم. در فسطاط نظام بندی قبیلهای از جهت دیگری نیز مانند مدینه بود وآن جمعآوری شماری از قبایل زیر یک پرچم است. به همین جهت است که محلهای با نام محل اهل الرایه در فسطاط هست.(6) اینان عبارت بودند از: قریش، انصار، خزاعه، اسلم، غفار، مزینه، أشجع، جهینه، ثقیف، دوس، بغیض، جرش از بنی کنانه، لیث بن بکر وموالی آنها.(7) چنانکه در محلات فسطاط دو محله به نام محلة اللفیف(8) ومحله اهل الظاهر وجود داشت.(9)نکته قابل ملاحظه آن است که نظام بندی عشایری با قدرت جا افتاد. رسالت آن ثبت وضبط امور قبایل واز میان بردن نزاعها واختلافاتی بود که در باره انتخاب منازل ومحلات میان قبایل بروز میکرد.(10) این در زمانی بود که دولت مرکزی قوی بود اما بتدریج تضعیف این نظامبندی سبب کاهش قدرت اجرایی آن شد. این مسأله پس از توسعه فتوحات در شرق اسلامی بود، زمانی که قدرت یک قبیله، عامل تعیین کننده در انتخاب محل وانتخاب بهترین ومناسبترین مناطق بود. این امر، به ویژه در ابتدای قرن دوم هجری به وجود آمد.(11) در آن زمان قبیله «قیس» در غرب ایران، غالب بر سایر قبایل بود، اما در شرق دو قبیله بکر وتمیم در باره مالکیت اراضی در نزاعی همیشگی به سر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ خطط البصره، صالح العلی، مجلة سومر، بغداد، 1952، مجلد 7، ج 1، ص 722 ـ همان ; خطط الکوف، ص 17 (و نیز نکـ : نقشه قدیمی کوفه، ش 1، ص 1)3 ـ تاریخ الطبری، ج 4، ص 45 ; تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 151 ; خطط الکوفه، ص 104 ـ الخطط المقریزیه، ج 7، ص 61 ـ 54. گفته شده است که دار بنیجمح، برکهای بوده که آب در آن جمع میشده است. عمروبن عاص گفت: برای عمهزاده من (یعنی وهب بن عمیر بن وهب جمحی) جایی نزدیک به من تعیین کنید، پس از آن برکه را خشک کردند وبرای او تعیین نمودند واین همان دار بنیجمح است (الاصابه، ج 3، ص 643).5 ـ الخطط المقریزیه، ج 7، ص 156 ـ الخطط المقریزیه، ج 7، ص 547 ـ همان.8 ـ نامگذاری آن از آن روی بود که برخی به برخی دیگر ملحق شدند. همه آنان از طایفه ازد از حجر، واز غسان وشجاعه بودند، کسانی از قبایل جذام، لخم، وحاف، تنوخ (از قضاعه) به آنها ملحق شدند. آنها در یک محل بودند اما در دیوان وضعیت متفاوت وجدای از یکدیگر داشتند (الخطط المقریزیه، ج 7، ص 56 و 57)9 ـ آنها هم جماعتی از قبایل مختلف بودند ودیوان آنها با اهلالرایه بود. از میان آنان جمعی از ازد وفهم بودند (الخطط المقریزیه، ج 7، ص 57 و 58)10 ـ مقریزی مینویسد: زمانی که عمروبن عاص از اسکندریه برگشته وبه محل فسطاط فرود آمد، قبایل یکی بعد از دیگری اجتماع کردند و در باره انتخاب محل منازعه کردند. عمروبن عاص کار تعیین منازل ومحلات را به معاویة بن خدیج تجیبی وشریک بن مسمی غطیفی ومروبن محزم خولانی وحیویل بن ناشره معافری واگذار کرد. آنها قبایل را اسکان داده واختلافات آنها را حل کردند (الخطط المقریزیه، ج 7، ص 52)11 ـ الحیاةالسیاسیه ومظاهر الحضارة فی الشرق الاسلامی، نافع عبدالمنعم، ص 159
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میبردند، آن گونه که هر یک ادعای آن داشتند که پیش از دیگری بر آن زمین مسلط شدهاند.(1) سجستان در زمینه اختلافات میان قبایل در باره مالکیت امکنه وضع بهتری نسبت به نقاط دیگر ایران نداشت.(2) با این توضیحات روشن شد این دیدگاه که باورش آن است بصره نخستین تجربه شهرسازی اسلامی بوده(3) ونقشی برای مدینه نمیپذیرد، دیدگاهی است که نیازمند اسناد قویتری است; چرا که نظام بندی شهری مدینه، اختلاف فراوانی داشت با آنچه که پیش از هجرت در آنجا بود واین ناشی از عوامل جدیدی است همچون بنای مسجد که نقش میانی را در شهرهای اسلامی به عهده داشته ودر شکل دهی به شهر ونظام دهی به محلات آن نقش محوری داشته است. این همان شیوهای است که در نظامدهی به شهرهای اسلامی به عنوان یک امر اسلامی مورد پیروی قرار گرفت.
* پی نوشتها:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ همان
.2 ـ همان
3 ـ تخطیط مدینةالکوفه، ص 103

تبلیغات