اسرار و معارف حج (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
مقصود تویى کعبه و بتخانه بهانه هر یک از عبادات، راز و رمزى دارد که دستیابى به ثمرات شیرین و ارزشمند آنها، جز با فهم و درک صحیح آن رموز میسّر نیست.
حج خانه خدا نیز از زمره همین عبادات است.
حاجیان از فرسنگها راه با دشواریها و سختى هاى فراوان و هزینه هاى سنگین، به سرزمین وحى آمده، با حضور در میقات، لباس و پوشش معمولى خود را از تن بدر مى کنند و با پوشیدن دو جامه احرام و گفتن لبیک، محرم شده، به مکه مى آیند و گرداگرد خانه کعبه به طواف مى پردازند.
نماز طواف مى خوانند از صفا به مروه مى روند و بازمى گردند و در این مسیر گاهى عادى و گاهى تند مى روند پس از آن، قدرى از مو و یا ناخن را کوتاه کرده، سپس در مراسم حج تمتّع، به عرفات مى آیند.
نیم روزى را آنجا مى مانند، آنگاه حرکت کرده به مشعرالحرام مى رسند، چند ساعتى را در آنجا بیتوته مى کنند و با طلوع خورشید راهى منا مى شوند روز اوّل هفت سنگریزه به جمره عقبه و در روزهاى بعد به هر یک از جمرات سه گانه، هفت سنگ مى زنند. قربانى مى کنند تقصیر نموده، یا سر مى تراشند و باز هم گرد کعبه آمده، طواف مى کنند و سعى صفا و مروه و طواف نساء، و آنگاه حج پایان مى یابد و حاجى به شهر و دیار خویش بازمى گردد.
آیا حج که عبادت عمر است و گاهى در طول زندگى انسان، تنها یکبار توفیق تشرف حاصل مى گردد و قبل از آن نیز بارها با خواندن این دعا: «اللهم ارزقنیحج بیتک الحرام فیعامیهذا و فى کلّ عام» به خدا التماس مى کند تا حج نصیب او شود براى همین اعمال ظاهرى است؟! آیا خداوند چنین اراده کرده است تا مسلمانان گرداگرد سنگهایى بگردند و بدون هیچگونه تغییرى به موطن خود بازگردند؟! نه، هرگز چنین نیست، تمامى این رفتارها و اعمال، جنبه سمبلیک داشته، راز و رمزهاى فراوانى را در خود نهفته دارد.
پیشوایان معصوم براى پیشگیرى از اینگونه تصوّرها و اندیشه هاى ناصحیح، مطالب مهم و ارزشمندى بیان داشته، معارف و اسرار دریاوار هر یک را بر شمرده اند.
هر کس بدون توجه به اسرار و معارف این عبادت بزرگ، به اعمال و رفتار حاجیان بنگرد شاید ابتدا چنین تصوّرى در ذهنش جلوه کند که: این همه زحمت و رنج و تلاش و صرف هزینه براى چه؟ و این کارها و رفتارها چه معنا و مفهومى دارد؟ ابن ابى العوجاء که از مشرکان سرسخت و گستاخ دوران زندگى امام صادق - ع - است با قیافه اى روشنفکرانه به آن حضرت مى گوید:(3) «إلى کم تدوسون هذا البیدر؟ وتلوذونَ بهذا الحجر وتعبدون هذا البیت المرفوع بالطّوب والمدر؟ وتهرولون حوله هرولة البعیر اذا نفر؟ من فکّر فى هذا وقدّر، عَلِمَ انّه فعل غیر حکیم ولا ذى نظر، فقل فإنّک رأس هذا الأمر وسنامه وأبوک أُسّه ونظامه»(4) «تا به کى این خرمن را مى کوبید و به این سنگ پناه مى آورید، واین خانه از سنگ و گِل برافراشته شده را مى پرستید، و چونان شتران رم کرده، گرداگرد آن هروله(5) مى کنید، هر کس در این [رفتارها ]اندیشه کرده، تأمّل کند مى داند که اینها، کار انسان حکیم و صاحب نظر نیست!» سپس خطاب به امام صادق - ع - مى گوید: «شما که در صدر و نوک پیکان این امر قرار دارید و پدرت نیز پایه گذار و شکل دهنده آن بوده است، پاسخ این سخن را بازگوى» امام - ع - لب به سخن گشوده، به گوشه اى از اسرار اشارتى مى کند و مى فرماید: «هذا بیت استعبد اللَّه به خلقَهُ لیختبر طاعتهم فى اتیانه، فحثّهم على تعظیمه وزیارته، وجعله قبلةً للمصلّین له، فهو شعبة من رضوانه، ویؤدّى الى غفرانه » «این خانه اى است که خدا بوسیله آن، بندگانش را به پرستش واداشت تا با آمدن به این مکان، میزان پیروى و اطاعت آنان را بیازماید. از این رو بندگان خود را به بزرگداشت و زیارتِ این خانه برانگیخت و آن را قبله نمازگزاران ساخت، پس کعبه مرکزى براى کسب خشنودى خداوند و راهى به سوى آمرزش اوست خداوند آن را دو هزار سال پیش از گستراندن زمین آفرید. پس سزاوارترین کسى که باید اوامرش را گردن نهاد، و از نواهى او دورى گزید، خدایى است که چهره ها و جان ها را آفرید»(6) نگرشى عمیق و همه جانبه به آیات و روایات، بخوبى این معنا را ثابت مى کند که حج را ظاهرى است و باطنى، آنچه را مردم در ظاهر مى بینند با حقیقت حج فاصله بسیار دارد و حال آن که خداوند طالب آن حقیقت است: حجى را مى خواهد که مبرور باشد و حاجى با بازگشت به موطن خویش تحوّلى اساسى در روحش پدید آید حجى را مى خواهد که مناسک آن، مناسک زندگى صحیح اسلامى باشد حجى را مى طلبد که حاجى پس از برگشت، به غیر خدا لبیک نگوید و گرد غیر خدا نگردد حجى را مى خواهد که حاجى در آن با شیطان بستیزد و هر آنچه از دنیا نزدش عزیز است در راه خدا قربانى کند و جز خدا چیزى را نبیند و چیزى نخواهد و حج عبادتى خشک و بى روح نیست بلکه هر عملى در حج نکته ها و معارف فراوان و والایى دارد که هدف اصلى حج را تشکیل مى دهند.
فضل بن شاذان از هشتمین امام، على بن موسى الرضا - ع - از علل تشریع حج مى پرسد و حضرت پاسخ مى دهد: «لعلّة الوفادة الى اللَّه»؛ «حج به سوى خدا رفتن و در پیشگاه بارى تعالى حاضر شدن است» (کسى که معناى حضور در پیشگاه حىّ داور را بداند و بفهمد، به غیر او توجه نکرده، خود را به گناه نمى آلاید) «وطلب الزیادة»؛ «حج زیادت طلبى و کمال خواهى و از خدا پاداش و ثواب فراوان خواستن است» «والخروج من کلّ ما اقترف العبد، وتائباً مما مضى، مستأنفاً لما یستقبل»؛ «حج، از گذشته تاریک و پرگناه خارج شدن و از آنچه در گذشته انجام شده توبه کردن و براى آینده کار خوب و نیک را از نو آغاز کردن است» «مع ما فیه من اخراج الأموال»؛ «(حج وسیله اى براى) خارج نمودن و جداسازى دارایى ها از یکدیگر است؛ خمس و زکات و دیون واجب را پرداختن و حق فقرا و محرومان و دیگر حقوق دینى را ادا کردن است» «وتعب الأبدان والاشتغال عن الأهل والولد وحظر الأنفس عن اللّذات»؛ «حج بدن را به سختى انداختن، از زن و فرزند دور شدن، و جان را از هواهاى نفسانى و شهوات و لذّتهاى نامشروع منع کردن و تمرین خودسازى و گناه نکردن است» « مع ما فى ذلک لجمیع الخلق من المنافع فى شرق الأرض وغربها ومن فى البرّ والبحر ممّن یحجّ وممّن لا یحجّ، من بین تاجرٍ وجالب وبائعٍ ومشترى وکاسب ومسکینٍ ومکارٍ وفقیرٍ وقضاء حوائج أهل الأطراف فى المواضع الممکن لهم الاجتماع فیها» «در حج براى تمامى مردم در شرق و غرب زمین و آنانکه در دریا و خشکى بسر مى برند؛ چه آنها که حج مى گزارند و چه غیر آنان، از تاجر، وارد کننده، فروشنده و خریدار، کاسب و کرایه دهنده مرکب و فقیر و مسکین، سودمند بوده و نیازهاى مردم در اطراف و اکناف زمین را برمى آورد» «مع ما فیه من التّفقّه ونقل أخبار الأئمة - علیهم السلام - الى کلّ صُقعٍ وناحیة، کما قال اللَّه تعالى: فلولا نفر من کلّ فرقةٍ منهم طائفة ینفقّهوا فى الدین ولیشهدوا منافع لهم» «علاوه بر آن، حج جایگاه فراگیرى فقه و احکام دین، و انتقال و گسترش اخبار پیشوایان - علیهم السلام - به تمامى گوشه و کنار [جهان ]است همانگونه که خداوند فرمود: پس چرا کوچ نمى کنند از هر فرقه و »(7) آن حضرت سپس به برخى از اعمال حج اشاره نموده، نکاتى را در فلسفه هر یک بیان مى کند و به حاجیان مى نمایاند که: حج واقعى فراتر از یک سلسله رفتارها و کارهاى خشک و بى روح است آنگاه مى افزاید: «اگر کسى بگوید: چرا مردم به احرام مأمور شده اند؟ پاسخش آن است که: تا (حاجیان) قبل از ورود به حرم خداوند بلند مرتبه، خاشع و خدا ترس شوند و از اشتغال به چیزى از دنیا و زینت ها و لذّتهاى دنیایى و از هر سرگرمى و هوسرانى خود را دور داشته، با تمام وجود روى بسوى او کنند»(8) اسرار حج در نهج البلاغه على بن ابیطالب - ع - در نهج البلاغه درباره اسرار و معارف این واجب الهى فرمود: «خداوند حج را بر شما واجب کرده، آنجا را قبله مردمان ساخت، و آن را براى دینداران نشانه فروتنى در برابر عظمت او و اعتراف به عزّت و بزرگوارى خداوند قرار داد و از میان بندگان خود، گوش بفرمانانى را برگزید، که دعوت او را پذیرفته، گفتارش را گوش فرا دادند و بر جایگاه پیامبران ایستادند، و چونان فرشتگانى شدند که بر گرداگرد عرش خدا طواف کردند و در بازار عبادت حق تعالى، سودها برگرفتند خداوند کعبه را براى اسلام نشان و براى پناه آورندگان به آن، حرم قرار دادحج گزارى را واجب کرد، حق او را به مردم شناساند و زیارتش را بر شما نوشت و فرمود: بر هر کسى که مى تواند و استطاعت دارد که بر این خانه راه یابد حج واجب است و آن که کفر ورزیده سرباز زند، پس همانا خداوند از جهانیان بى نیاز است»(9) و در خطبه قاصعه فرمود: «خداوند خانه اش را، که وسیله قیام و قوام مردم است، در منطقه اى کوهستانى و پر از سنگلاخ و در میان کوههایى سخت و شن هایى نرم و چشمه هایى کم آب و روستاهایى پراکنده قرار داد و از آدم و فرزندان او خواست تا روى به آن خانه نهند و دل هاى خود را به سوى آن متوجه سازند تا از روى خوارى شانه هاشان را جنبانده، گرداگرد آن لا اله الاّ اللَّه گویند و خاک آلوده و مو پریشان گام بردارند، لباس ها را پشت سر انداخته و از تن بیرون افکنند با زدن موها، زیبایى خود را از دست دهند و بدینسان در امتحانى بزرگ و آزمایشى سخت و دشوار فرمانبرداران را از نافرمانان جدا سازد.
اگر خدا مى خواست مى توانست خانه خود را در بهترین و زیباترین نقطه روى زمین قرار دهد و سنگهاى آن را از زمرّد سبز و یاقوت سرخ فام بپا سازد؛ لیکن خداوند بندگان خود را با انواع سختى ها آزمایش مى کند و با مجاهدتهاى گوناگون به بندگى وامى دارد، با دشواریها و ناخوشایندیها آنان را مى آزماید تا کبر و خودپسندى را از قلوبشان بزدایند و فروتنى را جایگزین آن سازند.
»(10) نگرشى اینچنین به حج واعمال آن، در فرموده هاى بسیارى از امامان - علیهم السلام - پدیدار است امام باقر - ع - به هنگام تشرف به حج و پس از ورود به مسجدالحرام، مردمى را دیدند که گرداگرد کعبه طواف مى کنند، نگاهى به آنان افکنده فرمود: «هکذا یطوفون فى الجاهلیة»؛ «در زمان جاهلیت نیز اینچنین طواف مى کردند» (بسان این مردم، هفت بار کعبه را دور مى زدند) سپس فرمود: «به اینان چنین فرمان نداده اند، بلکه آنها مأموریت یافته اند تا گرداگرد کعبه طواف نموده، سپس بسوى ما بیایند و دوستى و محبت و یارى خویش را به ما عرضه کنند»(11) از همین رو فرموده اند: «من تمام الحجّ لقاء الامام»؛ «حج با دیدار امام و رهبرى پایان مى پذیرد» و حج بدون رهبرى و ولایت در واقع حج نیست اسرار حج از زبان امام سجاد - ع - یکى از گویاترین گفتگوها که به روشنى نشان از مدّعاى این نوشتار دارد سخنان امام سجاد - ع - با شبلى است که از سفر حج بازگشته است امام از او پرسیدند: (آقاى شبلى!) آیا حج گزاردى؟ گفت: آرى فرزند رسول خدا، فرمود: آیا به میقات فرود آمدى و لباس هاى دوخته خویش را از تن بدر کردى و غسل نمودى؟ شبلى پاسخ گفت: آرى امام - ع - : آنگاه که به میقات درآمدى نیت کردى که لباس معصیت و نافرمانى را از تن درآورده، و جامه طاعت و فرمانبرى خداوند را بجاى آن پوشیده اى؟ شبلى: نه امام - ع - : هنگامى که لباس هاى دوخته را درآوردى، آیا نیت کردى که خود را از ریا و دورویى و ورود در شبهه ها برهنه و دور سازى؟ شبلى: نه امام - ع - : به هنگام غسل کردن، نیّت کردى که خود را از اشتباهات و گناهان شستشو دهى؟ شبلى: نه امام - ع - : [پس تو در حقیقت] نه به میقات درآمده اى، و نه لباس هاى دوخته را از تن کنده اى و نه غسل کرده اى! سپس از او مى پرسند: آیا خود را تمیز کردى و احرام پوشیدى و پیمان حج بستى؟ شبلى: آرى.
امام - ع - : آیا این نیت را داشتى که خود را با نور توبه خالص پاکیزه مى سازى؟ شبلى: نه امام - ع - : به هنگام محرم شدن، نیت آن کردى که هر چه را خداوند بر تو روا نداشته، بر خود حرام بدارى؟ شبلى: نه امام - ع - : به هنگام بستن پیمان حج، آیا قصد آن کردى که هر پیمان غیر الهى را گشوده اى (رها کرده اى)؟ شبلى: نه امام - ع - : نه احرام بسته اى، نه پاکیزه شده اى و نه نیت حج کرده اى! آنگاه چنین پرسید: آیا به میقات داخل شدى و دو رکعت نماز احرام بجاى آوردى و لبیک گفتى؟ شبلى: آرى امام - ع - : به هنگام خواندن دو رکعت نماز (طواف)، نیت آن داشتى که به بهترین کارها و بزرگترین نیکى هاى بندگان (که همان نماز است)، خود را به خدا نزدیک مى کنى؟ شبلى: نه امام - ع - : آنگاه که لبیک گفتى، نیّت آن کردى که به هر چه فرمانبردارى محض خداوند است سخن مى گویى و از هر نافرمانى و معصیتى سکوت مى کنى؟ شبلى: نه امام - ع - : نه در میقات داخل شده اى، نه نماز گزارده اى و نه لبیک گفته اى! وباز پرسید: آیا به حرم داخل شدى و کعبه را دیدى و نماز خواندى؟ شبلى: آرى امام - ع - : به هنگام ورود به حرم نیت آن کردى که هر غیبت و بد گویى مسلمانى از جامعه اسلامى را بر خود حرام مى کنى؟ شبلى: نه امام - ع - : به هنگام رسیدن به مکه، نیت کردى که فقط خدا را مى خواهى [و مى جویى]؟ شبلى: نه امام - ع - : پس نه به حرم وارد شده اى و نه کعبه را دیده اى و نه نماز گزارده اى! و ادامه داد: گرداگرد خانه خدا طواف کردى؟ و ارکان خانه را لمس نمودى؟ وسعى انجام دادى؟ شبلى: آرى امام - ع - : به هنگام سعى، نیّت آن داشتى که (از شرّ شیطان و نفس) به خدا پناه مى برى و او که آگاه به پنهان هاست، نسبت به این مسأله داناست؟ شبلى: نه امام - ع - : پس نه طواف خانه کرده اى، نه ارکان را لمس نموده اى و نه سعى بجا آورده اى! سپس فرمود: آیا با حجر الاسود دست دادى، کنار مقام ابراهیم ایستادى، و دو رکعت نماز خواندى؟ شبلى: نه در این هنگام امام فریادى برآورد چونانکه گویى نزدیک است از دنیا برود، سپس فرمود: آه، آه آنگاه فرمود: کسى که با حجرالاسود دست داده، مصافحه کند، در حقیقت با خداوند متعال دست داده است، پس اى نادار ناتوان بنگر و بیاندیش، و پاداش آنچه را حرمت قائل شده و بزرگ داشته اى، ضایع مگردان و همچون معصیت کاران، دستى که به خدا دادى (و پیمانى را که با خدا بستى) نگسل و نشکن(12) برخى عقیده دارند که حج از دو حرف «حاء» و «جیم» ترکیب شده «حا»ى حج اشاره به «حلم حق» و «جیم» آن اشاره به «جرم خلق» است. در صورتى که حج گزار حج مبرور و سعى مشکور داشته باشد، خداوند با حلم خود، که بر خشم او برترى دارد (یا من سبقت رحمته غضبه)، جرم بندگان را پوشانده و از آن درخواهد گذشت حج مبرور نیز آن حجّى است که حج گزار با نیتى پاک و خالص به خانه حق پاگذاشته و خود را از معاصى برهاند و با خدا پیمان بندد که در بازگشت، بکلّى از شیطان گسسته، رضاى خدا را بجوید و غیر از راه محبوب راهى را نپوید(13) اسرار حج از زبان امام خمینى - قدّس سرّه - حضرت امام خمینى - قدّس سرّه - نگرشى همچون امامان معصوم - علیهم السلام - به حج داشت و در پیامهایى که به مناسبت مراسم حج صادر کرده، به گوشه اى از این راز و رمزها اشارت ها داشته، مى فرمایند: «لبیک هاى مکرر از کسانى حقیقت دارد که نداى حق را به گوش جان شنیده و به دعوت اللَّه تعالى به اسم جامع، جواب مى دهند مسأله، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب. گویى گوینده از خود در این محضر بیخود شده و جواب دعوت را تکرار مى کند و دنباله آن سلب شریک به معناى مطلق آن مى نماید که اهل اللَّه مى دانند نه شریک در الوهیت فقط گر چه سلب شریک در آن نیز شامل همه مراتب تا فناى عالم در نظر اهل معرفت است و حاوى جمیع فقرات احتیاطى و استحبابى است؛ مثل « الحمد لک والنعمة لک » و حمد را اختصاص مى دهد به ذات مقدس، همچنین نعمت را و نفى شریک مى کند و این نزد اهل معرفت غایت توحید است و به این معناست که هر حمدى و هر نعمتى که در جهان هستى تحقق یابد، حمد خدا و نعمت خداست، بدون شریک و در هر موقف و مشعرى و وقوف و حرکتى و سکون و عملى این مطلب و مقصد اعلى جارى است و خلاف آن شرک به معناى اعم است که همه ما کوردلان به آن مبتلا هستیم»(14) در جاى دیگر مى فرمایند: «در لبیک، لبیک، «نه» بر همه بت ها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوت ها و طاغوتچه ها کشید و در طواف حرم خدا که نشانه عشق به حق است دل را از دیگران تهى کنید و جان را از خوف غیر حق پاک سازید و به موازات عشق به حق، از بت هاى بزرگ و کوچک وطاغوت ها و وابستگانشان برائت جویید، که خداى تعالى و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان برى ء هستند و در لمس «حجرالاسود» بیعت با خدا بندید که با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشید و به اطاعت وبندگى آنان هر که باشد و هر جا باشد - سر ننهید و خوف و زبونى را از دل بزدایید و در سعى بین صفا و مروه، با صدق و صفا، سعى در یافتن محبوب کنید که با یافتن او همه بافت هاى دنیاوى گسسته شود و همه شک ها و تردیدها فرو ریزد و با حالت شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات روید و در هر موقف به اطمینان قلب بر وعده هاى حق و حکومت مستضعفان بیافزایید پس به منا روید و آرزوهاى حقانى را در آن جا دریابید که آن قربانى نمودنِ محبوبترین چیز خویش در راه محبوب مطلق است و بدانید تا از این محبوب ها که بالاترینش حب نفس است و حب دنیا تابع آن است نگذرید، به محبوب مطلق نرسید و در این حال است که شیطان را رجم کنید و شیطان از شما بگریزد و رجم شیطان را در موارد مختلف با دستورهاى الهى تکرار کنید که شیطان و شیطان زادگان همه گریزان شوند(15) با توجّه به آنچه آمد و نیز رازها و رمزهاى فراوان نهفته در آیات و روایات، مى توان اینگونه جمع بندى نمود که:
1 - حج، مظهرى از مظاهر توحید است و هدف از تشریع آن، پرستش خداى یگانه، و انجام عمل خالص براى اوست، از این رو در قرآن آمده است: «و اذ بوّأنا لابراهیم مکان البیت أن لا تُشرک بى شیئاً و طهّر بیتى للطائفین والقائمین والرّکّع السّجود»؛(16) «و هنگامى که ابراهیم را در مکان این خانه فرود آورده، جاى دادیم [او را فرمان دادیم] که با من چیزى را شریک مدار و خانه ام را براى طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع و سجود کنندگان پاک نماى» ابراهیم - ع - نیز در قرآن رمز توحید و شکننده بت ها و سمبل مبارزه با شرک معرفى شده است
2 - حج پذیرش دعوت خداوند، و پیمودن صراط مستقیم او است و حاجى با اظهار لبیک، پذیرش دعوت خدا را اعلان نموده، خود را به اجراى فرموده هاى الهى مکلّف مى سازد.
3 - حج پایگاه اعلان مخالفت مسلمانان با جهل و آثار بجاى مانده از دوران جاهلیت است.
همان کارى که رسول خدا - ص - انجام داد و آن را در خطبه حجةالوداع بیان فرمود.
4 - حج پیوند جامعه اسلامى در عصر حاضر با صدر اسلام و یادآور خاطرات شکوهمند آن دوران شیرین و سرنوشت ساز است، بخصوص دو شهر مکه و مدینه که وجب به وجب آن مملوّ از خاطرات تلخ و شیرین آن روزگار سراسر شرف و فضیلت است.
5 - حج تجلّى بخش برادرى، برابرى و وحدت اسلامى است و جلوه عینى این حدیث شریف است که: «الناس من آدم و آدم من تراب، لا فضل لعربى على أعجمى ولا لأبیض على أسود الاّ بالتقوى»
6 - حج مُطَهّر روح آدمیان است انسانهاى آلوده به عصیان و گناه با حضور در سرزمین وحى، بخصوص عرفات، از گذشته سیاه خود اظهار پشیمانى نموده، خود را از گناه شستشو مى دهند و تربیت شده به موطن خویش بازمى گردند.
7 - حج جایگاه تربیت انسانها است حاجیان با ترک زندگى و خانه و کاشانه و زن و فرزند و پذیرش زحمت و رنج، خویشتن را از رفاه زدگى و دنیا خواهى، جدا مى سازند و خود را براى پذیرش سختى ها در مسیر تحقق آرمانهاى الهى آماده مى کنند
8 - حج یادآور صحنه هاى حضور انسانها در قیامت و صحراى محشر است لباسى چون کفن مردگان بر تن کرده، در صحرایى به دور از امکانات شهرى وقوف مى نماید و کسى جز خدا فریادرس انسان نیست در نتیجه مى تواند گوشه اى از هیجان و ترس و اضطراب آنچه را که انسان در آینده با آن روبروست به نمایش بگذارد.
9 - حج تمرین بریدن از شهوات و گناهان و هواهاى نفسانى است احرام به حاجى مى آموزد تا از پاره اى گناهان دورى کند و فرمانبرى و دورى از معصیت را تمرین نماید خداى در قرآن فرمود: «الحجّ أشهرٌ معلومات فمن فرض فیهنّ الحج، فلا رفث ولا فسوق ولا جدال فى الحج»؛(17) «حج ماههایى معین است، پس هر کس در این ماه ها حج بجاى آورد [این را بداند] که آمیزش، زشتکارى و مجادله در حج نیست»
10 - حج تمرین نظم است خداوند به حاجى مى آموزد که حتماً طواف را از حجرالاسود آغاز نماید با شکل خاصى طواف کند نماز را پشت مقام ابراهیم بخواند سعى را حتماً از صفا شروع به مروه ختم نماید
و 11 - حج گردهمایى همه نیکان و پاکان و کنگره جهانى براى حلّ مشکلات مسلمانان است که قرآن فرمود: «وأذّن فى الناس بالحجّ یأتوک رجالاً وعلى کلّ ضامرٍ یأتین من کلّ فجٍّ عمیق لیشهدوا منافع لهم»؛(18) «و در میان مردم بانگ حج بردار تا پیاده یا سواره از هر راه دورى بسوى تو آیند [و] در آنجا منابع بسیار براى خود فراهم بینند» و بالاخره حج از این راز و رمزها و درسها فراوان دارد امید آن که تمامى حاجیان با این نگرش به حج بروند و در دریاى موّاج رحمت حق، خود را از گناهان دورسازند و تربیت شده براى ساختن جامعه اى اسلامى و نمونه به شهرها و کشورهاى خویش بازگردند.
حج خانه خدا نیز از زمره همین عبادات است.
حاجیان از فرسنگها راه با دشواریها و سختى هاى فراوان و هزینه هاى سنگین، به سرزمین وحى آمده، با حضور در میقات، لباس و پوشش معمولى خود را از تن بدر مى کنند و با پوشیدن دو جامه احرام و گفتن لبیک، محرم شده، به مکه مى آیند و گرداگرد خانه کعبه به طواف مى پردازند.
نماز طواف مى خوانند از صفا به مروه مى روند و بازمى گردند و در این مسیر گاهى عادى و گاهى تند مى روند پس از آن، قدرى از مو و یا ناخن را کوتاه کرده، سپس در مراسم حج تمتّع، به عرفات مى آیند.
نیم روزى را آنجا مى مانند، آنگاه حرکت کرده به مشعرالحرام مى رسند، چند ساعتى را در آنجا بیتوته مى کنند و با طلوع خورشید راهى منا مى شوند روز اوّل هفت سنگریزه به جمره عقبه و در روزهاى بعد به هر یک از جمرات سه گانه، هفت سنگ مى زنند. قربانى مى کنند تقصیر نموده، یا سر مى تراشند و باز هم گرد کعبه آمده، طواف مى کنند و سعى صفا و مروه و طواف نساء، و آنگاه حج پایان مى یابد و حاجى به شهر و دیار خویش بازمى گردد.
آیا حج که عبادت عمر است و گاهى در طول زندگى انسان، تنها یکبار توفیق تشرف حاصل مى گردد و قبل از آن نیز بارها با خواندن این دعا: «اللهم ارزقنیحج بیتک الحرام فیعامیهذا و فى کلّ عام» به خدا التماس مى کند تا حج نصیب او شود براى همین اعمال ظاهرى است؟! آیا خداوند چنین اراده کرده است تا مسلمانان گرداگرد سنگهایى بگردند و بدون هیچگونه تغییرى به موطن خود بازگردند؟! نه، هرگز چنین نیست، تمامى این رفتارها و اعمال، جنبه سمبلیک داشته، راز و رمزهاى فراوانى را در خود نهفته دارد.
پیشوایان معصوم براى پیشگیرى از اینگونه تصوّرها و اندیشه هاى ناصحیح، مطالب مهم و ارزشمندى بیان داشته، معارف و اسرار دریاوار هر یک را بر شمرده اند.
هر کس بدون توجه به اسرار و معارف این عبادت بزرگ، به اعمال و رفتار حاجیان بنگرد شاید ابتدا چنین تصوّرى در ذهنش جلوه کند که: این همه زحمت و رنج و تلاش و صرف هزینه براى چه؟ و این کارها و رفتارها چه معنا و مفهومى دارد؟ ابن ابى العوجاء که از مشرکان سرسخت و گستاخ دوران زندگى امام صادق - ع - است با قیافه اى روشنفکرانه به آن حضرت مى گوید:(3) «إلى کم تدوسون هذا البیدر؟ وتلوذونَ بهذا الحجر وتعبدون هذا البیت المرفوع بالطّوب والمدر؟ وتهرولون حوله هرولة البعیر اذا نفر؟ من فکّر فى هذا وقدّر، عَلِمَ انّه فعل غیر حکیم ولا ذى نظر، فقل فإنّک رأس هذا الأمر وسنامه وأبوک أُسّه ونظامه»(4) «تا به کى این خرمن را مى کوبید و به این سنگ پناه مى آورید، واین خانه از سنگ و گِل برافراشته شده را مى پرستید، و چونان شتران رم کرده، گرداگرد آن هروله(5) مى کنید، هر کس در این [رفتارها ]اندیشه کرده، تأمّل کند مى داند که اینها، کار انسان حکیم و صاحب نظر نیست!» سپس خطاب به امام صادق - ع - مى گوید: «شما که در صدر و نوک پیکان این امر قرار دارید و پدرت نیز پایه گذار و شکل دهنده آن بوده است، پاسخ این سخن را بازگوى» امام - ع - لب به سخن گشوده، به گوشه اى از اسرار اشارتى مى کند و مى فرماید: «هذا بیت استعبد اللَّه به خلقَهُ لیختبر طاعتهم فى اتیانه، فحثّهم على تعظیمه وزیارته، وجعله قبلةً للمصلّین له، فهو شعبة من رضوانه، ویؤدّى الى غفرانه » «این خانه اى است که خدا بوسیله آن، بندگانش را به پرستش واداشت تا با آمدن به این مکان، میزان پیروى و اطاعت آنان را بیازماید. از این رو بندگان خود را به بزرگداشت و زیارتِ این خانه برانگیخت و آن را قبله نمازگزاران ساخت، پس کعبه مرکزى براى کسب خشنودى خداوند و راهى به سوى آمرزش اوست خداوند آن را دو هزار سال پیش از گستراندن زمین آفرید. پس سزاوارترین کسى که باید اوامرش را گردن نهاد، و از نواهى او دورى گزید، خدایى است که چهره ها و جان ها را آفرید»(6) نگرشى عمیق و همه جانبه به آیات و روایات، بخوبى این معنا را ثابت مى کند که حج را ظاهرى است و باطنى، آنچه را مردم در ظاهر مى بینند با حقیقت حج فاصله بسیار دارد و حال آن که خداوند طالب آن حقیقت است: حجى را مى خواهد که مبرور باشد و حاجى با بازگشت به موطن خویش تحوّلى اساسى در روحش پدید آید حجى را مى خواهد که مناسک آن، مناسک زندگى صحیح اسلامى باشد حجى را مى طلبد که حاجى پس از برگشت، به غیر خدا لبیک نگوید و گرد غیر خدا نگردد حجى را مى خواهد که حاجى در آن با شیطان بستیزد و هر آنچه از دنیا نزدش عزیز است در راه خدا قربانى کند و جز خدا چیزى را نبیند و چیزى نخواهد و حج عبادتى خشک و بى روح نیست بلکه هر عملى در حج نکته ها و معارف فراوان و والایى دارد که هدف اصلى حج را تشکیل مى دهند.
فضل بن شاذان از هشتمین امام، على بن موسى الرضا - ع - از علل تشریع حج مى پرسد و حضرت پاسخ مى دهد: «لعلّة الوفادة الى اللَّه»؛ «حج به سوى خدا رفتن و در پیشگاه بارى تعالى حاضر شدن است» (کسى که معناى حضور در پیشگاه حىّ داور را بداند و بفهمد، به غیر او توجه نکرده، خود را به گناه نمى آلاید) «وطلب الزیادة»؛ «حج زیادت طلبى و کمال خواهى و از خدا پاداش و ثواب فراوان خواستن است» «والخروج من کلّ ما اقترف العبد، وتائباً مما مضى، مستأنفاً لما یستقبل»؛ «حج، از گذشته تاریک و پرگناه خارج شدن و از آنچه در گذشته انجام شده توبه کردن و براى آینده کار خوب و نیک را از نو آغاز کردن است» «مع ما فیه من اخراج الأموال»؛ «(حج وسیله اى براى) خارج نمودن و جداسازى دارایى ها از یکدیگر است؛ خمس و زکات و دیون واجب را پرداختن و حق فقرا و محرومان و دیگر حقوق دینى را ادا کردن است» «وتعب الأبدان والاشتغال عن الأهل والولد وحظر الأنفس عن اللّذات»؛ «حج بدن را به سختى انداختن، از زن و فرزند دور شدن، و جان را از هواهاى نفسانى و شهوات و لذّتهاى نامشروع منع کردن و تمرین خودسازى و گناه نکردن است» « مع ما فى ذلک لجمیع الخلق من المنافع فى شرق الأرض وغربها ومن فى البرّ والبحر ممّن یحجّ وممّن لا یحجّ، من بین تاجرٍ وجالب وبائعٍ ومشترى وکاسب ومسکینٍ ومکارٍ وفقیرٍ وقضاء حوائج أهل الأطراف فى المواضع الممکن لهم الاجتماع فیها» «در حج براى تمامى مردم در شرق و غرب زمین و آنانکه در دریا و خشکى بسر مى برند؛ چه آنها که حج مى گزارند و چه غیر آنان، از تاجر، وارد کننده، فروشنده و خریدار، کاسب و کرایه دهنده مرکب و فقیر و مسکین، سودمند بوده و نیازهاى مردم در اطراف و اکناف زمین را برمى آورد» «مع ما فیه من التّفقّه ونقل أخبار الأئمة - علیهم السلام - الى کلّ صُقعٍ وناحیة، کما قال اللَّه تعالى: فلولا نفر من کلّ فرقةٍ منهم طائفة ینفقّهوا فى الدین ولیشهدوا منافع لهم» «علاوه بر آن، حج جایگاه فراگیرى فقه و احکام دین، و انتقال و گسترش اخبار پیشوایان - علیهم السلام - به تمامى گوشه و کنار [جهان ]است همانگونه که خداوند فرمود: پس چرا کوچ نمى کنند از هر فرقه و »(7) آن حضرت سپس به برخى از اعمال حج اشاره نموده، نکاتى را در فلسفه هر یک بیان مى کند و به حاجیان مى نمایاند که: حج واقعى فراتر از یک سلسله رفتارها و کارهاى خشک و بى روح است آنگاه مى افزاید: «اگر کسى بگوید: چرا مردم به احرام مأمور شده اند؟ پاسخش آن است که: تا (حاجیان) قبل از ورود به حرم خداوند بلند مرتبه، خاشع و خدا ترس شوند و از اشتغال به چیزى از دنیا و زینت ها و لذّتهاى دنیایى و از هر سرگرمى و هوسرانى خود را دور داشته، با تمام وجود روى بسوى او کنند»(8) اسرار حج در نهج البلاغه على بن ابیطالب - ع - در نهج البلاغه درباره اسرار و معارف این واجب الهى فرمود: «خداوند حج را بر شما واجب کرده، آنجا را قبله مردمان ساخت، و آن را براى دینداران نشانه فروتنى در برابر عظمت او و اعتراف به عزّت و بزرگوارى خداوند قرار داد و از میان بندگان خود، گوش بفرمانانى را برگزید، که دعوت او را پذیرفته، گفتارش را گوش فرا دادند و بر جایگاه پیامبران ایستادند، و چونان فرشتگانى شدند که بر گرداگرد عرش خدا طواف کردند و در بازار عبادت حق تعالى، سودها برگرفتند خداوند کعبه را براى اسلام نشان و براى پناه آورندگان به آن، حرم قرار دادحج گزارى را واجب کرد، حق او را به مردم شناساند و زیارتش را بر شما نوشت و فرمود: بر هر کسى که مى تواند و استطاعت دارد که بر این خانه راه یابد حج واجب است و آن که کفر ورزیده سرباز زند، پس همانا خداوند از جهانیان بى نیاز است»(9) و در خطبه قاصعه فرمود: «خداوند خانه اش را، که وسیله قیام و قوام مردم است، در منطقه اى کوهستانى و پر از سنگلاخ و در میان کوههایى سخت و شن هایى نرم و چشمه هایى کم آب و روستاهایى پراکنده قرار داد و از آدم و فرزندان او خواست تا روى به آن خانه نهند و دل هاى خود را به سوى آن متوجه سازند تا از روى خوارى شانه هاشان را جنبانده، گرداگرد آن لا اله الاّ اللَّه گویند و خاک آلوده و مو پریشان گام بردارند، لباس ها را پشت سر انداخته و از تن بیرون افکنند با زدن موها، زیبایى خود را از دست دهند و بدینسان در امتحانى بزرگ و آزمایشى سخت و دشوار فرمانبرداران را از نافرمانان جدا سازد.
اگر خدا مى خواست مى توانست خانه خود را در بهترین و زیباترین نقطه روى زمین قرار دهد و سنگهاى آن را از زمرّد سبز و یاقوت سرخ فام بپا سازد؛ لیکن خداوند بندگان خود را با انواع سختى ها آزمایش مى کند و با مجاهدتهاى گوناگون به بندگى وامى دارد، با دشواریها و ناخوشایندیها آنان را مى آزماید تا کبر و خودپسندى را از قلوبشان بزدایند و فروتنى را جایگزین آن سازند.
»(10) نگرشى اینچنین به حج واعمال آن، در فرموده هاى بسیارى از امامان - علیهم السلام - پدیدار است امام باقر - ع - به هنگام تشرف به حج و پس از ورود به مسجدالحرام، مردمى را دیدند که گرداگرد کعبه طواف مى کنند، نگاهى به آنان افکنده فرمود: «هکذا یطوفون فى الجاهلیة»؛ «در زمان جاهلیت نیز اینچنین طواف مى کردند» (بسان این مردم، هفت بار کعبه را دور مى زدند) سپس فرمود: «به اینان چنین فرمان نداده اند، بلکه آنها مأموریت یافته اند تا گرداگرد کعبه طواف نموده، سپس بسوى ما بیایند و دوستى و محبت و یارى خویش را به ما عرضه کنند»(11) از همین رو فرموده اند: «من تمام الحجّ لقاء الامام»؛ «حج با دیدار امام و رهبرى پایان مى پذیرد» و حج بدون رهبرى و ولایت در واقع حج نیست اسرار حج از زبان امام سجاد - ع - یکى از گویاترین گفتگوها که به روشنى نشان از مدّعاى این نوشتار دارد سخنان امام سجاد - ع - با شبلى است که از سفر حج بازگشته است امام از او پرسیدند: (آقاى شبلى!) آیا حج گزاردى؟ گفت: آرى فرزند رسول خدا، فرمود: آیا به میقات فرود آمدى و لباس هاى دوخته خویش را از تن بدر کردى و غسل نمودى؟ شبلى پاسخ گفت: آرى امام - ع - : آنگاه که به میقات درآمدى نیت کردى که لباس معصیت و نافرمانى را از تن درآورده، و جامه طاعت و فرمانبرى خداوند را بجاى آن پوشیده اى؟ شبلى: نه امام - ع - : هنگامى که لباس هاى دوخته را درآوردى، آیا نیت کردى که خود را از ریا و دورویى و ورود در شبهه ها برهنه و دور سازى؟ شبلى: نه امام - ع - : به هنگام غسل کردن، نیّت کردى که خود را از اشتباهات و گناهان شستشو دهى؟ شبلى: نه امام - ع - : [پس تو در حقیقت] نه به میقات درآمده اى، و نه لباس هاى دوخته را از تن کنده اى و نه غسل کرده اى! سپس از او مى پرسند: آیا خود را تمیز کردى و احرام پوشیدى و پیمان حج بستى؟ شبلى: آرى.
امام - ع - : آیا این نیت را داشتى که خود را با نور توبه خالص پاکیزه مى سازى؟ شبلى: نه امام - ع - : به هنگام محرم شدن، نیت آن کردى که هر چه را خداوند بر تو روا نداشته، بر خود حرام بدارى؟ شبلى: نه امام - ع - : به هنگام بستن پیمان حج، آیا قصد آن کردى که هر پیمان غیر الهى را گشوده اى (رها کرده اى)؟ شبلى: نه امام - ع - : نه احرام بسته اى، نه پاکیزه شده اى و نه نیت حج کرده اى! آنگاه چنین پرسید: آیا به میقات داخل شدى و دو رکعت نماز احرام بجاى آوردى و لبیک گفتى؟ شبلى: آرى امام - ع - : به هنگام خواندن دو رکعت نماز (طواف)، نیت آن داشتى که به بهترین کارها و بزرگترین نیکى هاى بندگان (که همان نماز است)، خود را به خدا نزدیک مى کنى؟ شبلى: نه امام - ع - : آنگاه که لبیک گفتى، نیّت آن کردى که به هر چه فرمانبردارى محض خداوند است سخن مى گویى و از هر نافرمانى و معصیتى سکوت مى کنى؟ شبلى: نه امام - ع - : نه در میقات داخل شده اى، نه نماز گزارده اى و نه لبیک گفته اى! وباز پرسید: آیا به حرم داخل شدى و کعبه را دیدى و نماز خواندى؟ شبلى: آرى امام - ع - : به هنگام ورود به حرم نیت آن کردى که هر غیبت و بد گویى مسلمانى از جامعه اسلامى را بر خود حرام مى کنى؟ شبلى: نه امام - ع - : به هنگام رسیدن به مکه، نیت کردى که فقط خدا را مى خواهى [و مى جویى]؟ شبلى: نه امام - ع - : پس نه به حرم وارد شده اى و نه کعبه را دیده اى و نه نماز گزارده اى! و ادامه داد: گرداگرد خانه خدا طواف کردى؟ و ارکان خانه را لمس نمودى؟ وسعى انجام دادى؟ شبلى: آرى امام - ع - : به هنگام سعى، نیّت آن داشتى که (از شرّ شیطان و نفس) به خدا پناه مى برى و او که آگاه به پنهان هاست، نسبت به این مسأله داناست؟ شبلى: نه امام - ع - : پس نه طواف خانه کرده اى، نه ارکان را لمس نموده اى و نه سعى بجا آورده اى! سپس فرمود: آیا با حجر الاسود دست دادى، کنار مقام ابراهیم ایستادى، و دو رکعت نماز خواندى؟ شبلى: نه در این هنگام امام فریادى برآورد چونانکه گویى نزدیک است از دنیا برود، سپس فرمود: آه، آه آنگاه فرمود: کسى که با حجرالاسود دست داده، مصافحه کند، در حقیقت با خداوند متعال دست داده است، پس اى نادار ناتوان بنگر و بیاندیش، و پاداش آنچه را حرمت قائل شده و بزرگ داشته اى، ضایع مگردان و همچون معصیت کاران، دستى که به خدا دادى (و پیمانى را که با خدا بستى) نگسل و نشکن(12) برخى عقیده دارند که حج از دو حرف «حاء» و «جیم» ترکیب شده «حا»ى حج اشاره به «حلم حق» و «جیم» آن اشاره به «جرم خلق» است. در صورتى که حج گزار حج مبرور و سعى مشکور داشته باشد، خداوند با حلم خود، که بر خشم او برترى دارد (یا من سبقت رحمته غضبه)، جرم بندگان را پوشانده و از آن درخواهد گذشت حج مبرور نیز آن حجّى است که حج گزار با نیتى پاک و خالص به خانه حق پاگذاشته و خود را از معاصى برهاند و با خدا پیمان بندد که در بازگشت، بکلّى از شیطان گسسته، رضاى خدا را بجوید و غیر از راه محبوب راهى را نپوید(13) اسرار حج از زبان امام خمینى - قدّس سرّه - حضرت امام خمینى - قدّس سرّه - نگرشى همچون امامان معصوم - علیهم السلام - به حج داشت و در پیامهایى که به مناسبت مراسم حج صادر کرده، به گوشه اى از این راز و رمزها اشارت ها داشته، مى فرمایند: «لبیک هاى مکرر از کسانى حقیقت دارد که نداى حق را به گوش جان شنیده و به دعوت اللَّه تعالى به اسم جامع، جواب مى دهند مسأله، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب. گویى گوینده از خود در این محضر بیخود شده و جواب دعوت را تکرار مى کند و دنباله آن سلب شریک به معناى مطلق آن مى نماید که اهل اللَّه مى دانند نه شریک در الوهیت فقط گر چه سلب شریک در آن نیز شامل همه مراتب تا فناى عالم در نظر اهل معرفت است و حاوى جمیع فقرات احتیاطى و استحبابى است؛ مثل « الحمد لک والنعمة لک » و حمد را اختصاص مى دهد به ذات مقدس، همچنین نعمت را و نفى شریک مى کند و این نزد اهل معرفت غایت توحید است و به این معناست که هر حمدى و هر نعمتى که در جهان هستى تحقق یابد، حمد خدا و نعمت خداست، بدون شریک و در هر موقف و مشعرى و وقوف و حرکتى و سکون و عملى این مطلب و مقصد اعلى جارى است و خلاف آن شرک به معناى اعم است که همه ما کوردلان به آن مبتلا هستیم»(14) در جاى دیگر مى فرمایند: «در لبیک، لبیک، «نه» بر همه بت ها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوت ها و طاغوتچه ها کشید و در طواف حرم خدا که نشانه عشق به حق است دل را از دیگران تهى کنید و جان را از خوف غیر حق پاک سازید و به موازات عشق به حق، از بت هاى بزرگ و کوچک وطاغوت ها و وابستگانشان برائت جویید، که خداى تعالى و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان برى ء هستند و در لمس «حجرالاسود» بیعت با خدا بندید که با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشید و به اطاعت وبندگى آنان هر که باشد و هر جا باشد - سر ننهید و خوف و زبونى را از دل بزدایید و در سعى بین صفا و مروه، با صدق و صفا، سعى در یافتن محبوب کنید که با یافتن او همه بافت هاى دنیاوى گسسته شود و همه شک ها و تردیدها فرو ریزد و با حالت شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات روید و در هر موقف به اطمینان قلب بر وعده هاى حق و حکومت مستضعفان بیافزایید پس به منا روید و آرزوهاى حقانى را در آن جا دریابید که آن قربانى نمودنِ محبوبترین چیز خویش در راه محبوب مطلق است و بدانید تا از این محبوب ها که بالاترینش حب نفس است و حب دنیا تابع آن است نگذرید، به محبوب مطلق نرسید و در این حال است که شیطان را رجم کنید و شیطان از شما بگریزد و رجم شیطان را در موارد مختلف با دستورهاى الهى تکرار کنید که شیطان و شیطان زادگان همه گریزان شوند(15) با توجّه به آنچه آمد و نیز رازها و رمزهاى فراوان نهفته در آیات و روایات، مى توان اینگونه جمع بندى نمود که:
1 - حج، مظهرى از مظاهر توحید است و هدف از تشریع آن، پرستش خداى یگانه، و انجام عمل خالص براى اوست، از این رو در قرآن آمده است: «و اذ بوّأنا لابراهیم مکان البیت أن لا تُشرک بى شیئاً و طهّر بیتى للطائفین والقائمین والرّکّع السّجود»؛(16) «و هنگامى که ابراهیم را در مکان این خانه فرود آورده، جاى دادیم [او را فرمان دادیم] که با من چیزى را شریک مدار و خانه ام را براى طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع و سجود کنندگان پاک نماى» ابراهیم - ع - نیز در قرآن رمز توحید و شکننده بت ها و سمبل مبارزه با شرک معرفى شده است
2 - حج پذیرش دعوت خداوند، و پیمودن صراط مستقیم او است و حاجى با اظهار لبیک، پذیرش دعوت خدا را اعلان نموده، خود را به اجراى فرموده هاى الهى مکلّف مى سازد.
3 - حج پایگاه اعلان مخالفت مسلمانان با جهل و آثار بجاى مانده از دوران جاهلیت است.
همان کارى که رسول خدا - ص - انجام داد و آن را در خطبه حجةالوداع بیان فرمود.
4 - حج پیوند جامعه اسلامى در عصر حاضر با صدر اسلام و یادآور خاطرات شکوهمند آن دوران شیرین و سرنوشت ساز است، بخصوص دو شهر مکه و مدینه که وجب به وجب آن مملوّ از خاطرات تلخ و شیرین آن روزگار سراسر شرف و فضیلت است.
5 - حج تجلّى بخش برادرى، برابرى و وحدت اسلامى است و جلوه عینى این حدیث شریف است که: «الناس من آدم و آدم من تراب، لا فضل لعربى على أعجمى ولا لأبیض على أسود الاّ بالتقوى»
6 - حج مُطَهّر روح آدمیان است انسانهاى آلوده به عصیان و گناه با حضور در سرزمین وحى، بخصوص عرفات، از گذشته سیاه خود اظهار پشیمانى نموده، خود را از گناه شستشو مى دهند و تربیت شده به موطن خویش بازمى گردند.
7 - حج جایگاه تربیت انسانها است حاجیان با ترک زندگى و خانه و کاشانه و زن و فرزند و پذیرش زحمت و رنج، خویشتن را از رفاه زدگى و دنیا خواهى، جدا مى سازند و خود را براى پذیرش سختى ها در مسیر تحقق آرمانهاى الهى آماده مى کنند
8 - حج یادآور صحنه هاى حضور انسانها در قیامت و صحراى محشر است لباسى چون کفن مردگان بر تن کرده، در صحرایى به دور از امکانات شهرى وقوف مى نماید و کسى جز خدا فریادرس انسان نیست در نتیجه مى تواند گوشه اى از هیجان و ترس و اضطراب آنچه را که انسان در آینده با آن روبروست به نمایش بگذارد.
9 - حج تمرین بریدن از شهوات و گناهان و هواهاى نفسانى است احرام به حاجى مى آموزد تا از پاره اى گناهان دورى کند و فرمانبرى و دورى از معصیت را تمرین نماید خداى در قرآن فرمود: «الحجّ أشهرٌ معلومات فمن فرض فیهنّ الحج، فلا رفث ولا فسوق ولا جدال فى الحج»؛(17) «حج ماههایى معین است، پس هر کس در این ماه ها حج بجاى آورد [این را بداند] که آمیزش، زشتکارى و مجادله در حج نیست»
10 - حج تمرین نظم است خداوند به حاجى مى آموزد که حتماً طواف را از حجرالاسود آغاز نماید با شکل خاصى طواف کند نماز را پشت مقام ابراهیم بخواند سعى را حتماً از صفا شروع به مروه ختم نماید
و 11 - حج گردهمایى همه نیکان و پاکان و کنگره جهانى براى حلّ مشکلات مسلمانان است که قرآن فرمود: «وأذّن فى الناس بالحجّ یأتوک رجالاً وعلى کلّ ضامرٍ یأتین من کلّ فجٍّ عمیق لیشهدوا منافع لهم»؛(18) «و در میان مردم بانگ حج بردار تا پیاده یا سواره از هر راه دورى بسوى تو آیند [و] در آنجا منابع بسیار براى خود فراهم بینند» و بالاخره حج از این راز و رمزها و درسها فراوان دارد امید آن که تمامى حاجیان با این نگرش به حج بروند و در دریاى موّاج رحمت حق، خود را از گناهان دورسازند و تربیت شده براى ساختن جامعه اى اسلامى و نمونه به شهرها و کشورهاى خویش بازگردند.