طواف واهمیت آن در روایات (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
طواف خانه خدا، یکى از زیباترین و پرجاذبهترین اعمال و مناسک حج است. عاشقان و دلباختگان حریم کبریایى، با پشت سرگذاردن فرسنگها راه، خود را به مکه؛ حرم امن الهى رسانده و چونان انسان تشنهاى که دسترسى به آب را نزدیک مىبیند، در انتظار رسیدن به مسجدالحرام و کعبه معظّمه، لحظهشمارى مىکنند. براى ورود به مسجدالحرام و طواف کعبه، هر انسان حج گزارى ابتدا باید خود را با آب توبه بشوید و بار سنگین گناهان را از دوش خویش بر زمین بگذارد. آنگاه غسل کرده، تکبیرگویان، همراه باآرامش خاطر و متانت کامل وارد مسجدالحرام شود.ه و عاشقانه گرد کعبه بچرخد تا خداوند از آنان فرشتگان نگاهبانان این مسیرند. آنان از آسمان به زمین آمده، شب و روز گرد کعبه طواف مىکنند تا آن را از پیروان شیطان و ستمگران حراست کنند.ش چون نماز دانستهاند، با این تفاوت که در طواف مىتوانند سخن بگویند امّا در نماز نه.س عبداللّه بن عمر گفته است: «بهترین کار نزد پیا بدلیل همین اهمیت است که کعبه در تمام سال طواف کننده دارد و شگفتانگیزتر آن که هنگام باران، مردم به جاى پناه بردن به زیر سقف، به سوى کعبه شتافته، تلاش مىکنند خود را کنار کعبه و زیر ناودان طلا برسانند و از آب بارانى که از بام کعبه فرو مىریزد استفاده نموده، متبرّک شوند. حافظ محبالدین طبرى مىگوید: «گفتهاند از روزى که خداوند کعبه زینالعابدین بن نورالدین على حسینى کاشانى در این زمینه مىنویسد: البته برخى از اوقات، کعبه ب حسین بن سعید اهوازى مىگوید: امام صادق - ع - فرمود: هرکس هفت مرتبه گرد این خانه، طواف نماید، خداوند - عزّوجلّ - شش هزار حسنه براى او امام صادق - ع - نیز فرمود: «خداوند - عزّوجلّ - اطراف کعبه یکصد و بیست رحمت قرار داده، که شصت رحمت آن مخصوص طوافکنندگان، چهل رحمت براى نمازگزاران و بیست رحمت براى نگاهکنندگان - به کعبه - است. شاعرى عرب زبان این روایت را در سروده خود اینگونه آورده است: و جاء فى الحدیث ما معناه ینزل اللّه تعالى الله لبیته المحفوف بالکرامة فى کل یوم بل وکل لیلة عشرین رحمة مضافا لمائه ینالها قوم همو خیر فئة منقسم للطائفین نصفها وللمصلّین یخص ثلثها شبیه این روایت را اهل سنت از ابن عباس به نقل از رسول خدا - ص - با کمى تغییدانشمند و محقق ارزشمند، آقاى على اکبر غفارى در رابطه با اختلاف ثوابهایى که در اینگونه روایات و نظایر آن آمده مىنویسد: اختلاف در مقدار ثواب، که درباره بعضى اعمال در روایات آمده است، به اعتبار مخاطب و موقعیت و کمال عمل است. گاهى ممکن است ثواب طواف از آزاد کردن بنده بیشتر باشد؛ چون بردگان کم هستند یا در رفاه و آسایش و تحت تعالیم حق زندگى مىکنند و گاهى تحت فشار اربابان و شکنجه آنها قرار گرفته و بدون فرهنگ بسر مىبرند، و آزاد کردن آنان از هر عمل خیرى در چنین موقعیتى بالاتر است و گاهى، به عکس است و در این وقت، طواف که موجب آزادى بندهها را تقویت مىکند و انسان را در مقامى از قرب به حق مىرساند که اعمال و کردار و رفتارش هر یک موجب آزادى هزاران هزار خلق خداست، از این رو ثواب طواف او بیشتر مىشود. پس ثو برخى از دانشمندان معتقدند که لازم نیست پنجاه مرتبه طواف در یک زمان و پىدرپى صورت بگیرد، بلکه اگر در طول زندگى در نامه عمل او پنجاه طواف ثبت شده باشد، چنین ثوابى را است که مراد از هر مرتبه طواف، هفت شوط مىباشد.) ثواب طواف و منافع آن به قدرى زیاد است که امام صادق - ع - حتّى در شدّت بیمارى براى انجام آن، به بیتالله الحرام مىآمدند: ربیع بن خیثم گفته است: امام صادق - ع - را در حالى که به شدت بیمار بود دیدم که ایشان را در محلى اطراف کعبه طواف مىدادند. حضرت هر گاه به رکن یمانى مىرسید مىفرمود: تا ایشان را زمین بگذارند، سپس دست خویش را از محمل خارج کرده و بر زمین مىمالید آنگاه مىفرمود: مرا بلند کنید. و در خانه کعبه خانه دلهاست ساحت قدس و جلوهگاه خداست نیکبخت آن که همچو پروانه در طواف است گرد آن خانه چون نصیب تو نیست فیض حضور باش اندر طواف خانه زدور در رکوع و سجود سویش باش تو هم از زائران کویش باش هفت شوط طواف ابوحمزه ثمالى مىگوید: «به امام سجاد - ع - عرض کردم چرا طواف هفت شوط است؟ فرمود: خداوند تبارک و تعالى به ملائکه فرمود: «اِنّى جاعلٌ فى الأرض خلیفة»، ملائکه بر خلاف فرموده خداوند، گفتند: «أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء» خداوند فرمود: «اِنّى أع هروله در طوا امام باقر - ع - فرمود: «هنگامى که رسول خدا - ص - به مسجدالحرام وارد شدند... هفت شوط این که چرا پیامبر - ص - در فتح مکه به اصحاب و یاران خود اینگونه دستور دادند، دلیلى شنیدنى دارد؛ شخصى از ابن عباس پرسید که برخى گمان دارند رسول خدا - ص - به هروله کردن و دویدن در حال طواف دستور دادهاند گفت: هم دروغ گفتهاند و هم راست! گفتم چگونه؟ پاسخ داد: پیامبر - ص - در عمرةالقضاء در حالى وارد مکه شد که مردم مشرک بودند، به مکیّان خبر داده بودند که یاران محمد - ص - در سختى بسر برده، و خستهاند پیامبر - ص - [براى خنثى نمودن این شایعه] فرمود: «خداى رحمت کند مردى را که صلابت و قدرت خود را به آنان نشان دهد و بنمایاند». پس آنها را فرمان داد و آنان نیز در حالى که رسول خدا - ص - بر ناقه خود سوار بودند و عبدالله طواف در شب: نخستین کسى که براى طواف کنندگان در مسجدالحرام، چراغ روشن کرد، عقبة بن ازرق بن عمرو غسانى بود که بر لبه دیوار خانه خود چراغى بزرگ مىنهاد، تا مسجد را براى طوافکنندگان و دیگر کسانى که در آن بودند، روشن کند. محمد در حکومت مأمون عباسى، محمد بن سلیمان، حاکم مکه شد و چراغى دیگر بر ستونى بلند مقابل آن و کنار رکن غربى نهاد و چون محمد بن داود حاکم مکه شد دو ستون بلند دیگر یکى مقابل رکن یمانى و دیگرى مقابل رکن شامى نهاد و چون هارون (الواثق بالله) خلیفه شد دستور داد ده ستون بلند که قندیل داشت بر اطراف محل طواف نهادند و در آنها چراغ روشن مىکردند. خلیفهها و پادشاهان در زمانهاى مختلف بر شمار ستونها و قندیلهاى مسجد و چراغهاى منطقه حرم و درهاى مسجد و منبرها اف عبدالله بن سایب از پدرش نقل مىکند که پیامب امام صادق - ع - فرمود: در حالى که همراه با سایر مسلمانان گرداگرد خانه طواف مىکنى، با قلبت نیز همراه با فرشتگان در اطراف عرش طواف کن.س7 - مصباح الشریعه، ص 47. چون خالد بن عبدالله قسرى از سوى عبدالملک بن مروان به حکومت مکه آمد و ماه رمضان فرا رسید، دستور داد کسانى که نماز تراویح مىگزارند جلو بیایند و پشت مقام نماز بگزارند و صفها دایرهوار بر گرد کع آزار دیگران هنگام استلام حجرالأسود استلام حجرالأسود در هر شوط از طواف، مستحب و کارى پسندیده است، لیکن هنگام ازدحام جمعیت، نباید بر دیگران فشار آورده، و به آنان آزار رساند. عبدالرحمن بن حجاج مىگوید: در حال طواف بودم و سفیان ثورى نیز نزد من بود. از امام صادق - ع - سؤال کردم: رسول خدا - ص - هرگاه بهحجرالأسود مىرسیدند چهمىکردند؟ فرمود: رسول خدا - ص - در هر طواف واجب و مستحب، حجرالأسود را لمس مىنمود. ابن جریح نیز گوید: به من خبر دادهاند که پیامبر - ص - هنگامى که سواره طواف مىفرمود، با چوبدستى خود، به حجرالاسود مىکشیدند و سپس نوک آن را مى در روایت دیگرى آمده که امام صادق - ع - به سیف تمار فرمود: «اگر حجرالاسود خلوت بود آن را استلام کن وگرنه، از دور على بن حسن هاشمى نیز که امارت مکه را در خلافت مهتدى فرزند واثق به عهده داشت، اوّلین کسى است که میان مردان و زنان در نشستن در مسجدالحرام ایجاد فاصله نمود. وى دستور داد ریسمانهایى را میان ستونهاى مسجد، آنجا که مردم مىنشستند ببندند و بدین وسیله مردان و زنان در نشستن از هم جدا شدند. محمد طاهر مکى کردى مىگوید: گمان مىکنم این داستان به بعد از سال در استلام حجر، یک شرط مهم و اساسى است. ایجاد مزاحمت براى دیگران گاهى منجر به فوت و یا مجروح شدن طوافکنندگان گردیده است. نافع گفته است: عبدالله بن عمر در هر طوافى، استلام آن دو رکن را رها نمىکرد. یک بار در شدت ازدحام چنان به زحمت افتاد که بینىاش خونآلود شد، از طواف بیرون آمد و بینى خود را شست، برگشت، بازهم گرفتار ازدحام شد و به حجرالأسود نرسید و بینى او دوباره خونآلود شد، از طواف بیرون آمد و بینى خود را شست و برگشت و دست برنداشت تا آنکه حجرالاسود را استلام کرد.ک ؟ بنابراین آن همه توصیه به لمس حجرالاسود در ابتدا و پایان طواف، براى آن زمانى است که جمعیت کم و استلام حجر به آسانى صورت بگیرد، لیکن در این زمان و خصوصاً در موسم حج که جمعیت فراوان است، آنگاه که طواف کنندگان مقابل حجرالأسود رسیدند بهتر این است که با دست به آن اشاره کرده، اللّه اکبر بگویند و بگذرند تا مزاحمتى براى سایر طوافکنندگان ایجاد نکنند؛ خصوصاً که بسیارى از این کسان مشغول انجام طواف واجباند. یعقوب بن شعیب مىگوید: از امام صادق - ع - سؤال کردم: وقتى در مقابل حجرالاسود رسیدم چه بگویم؟ فرمود: تکبیر بگوى و بر پیامبر - ص - و آل او - علیهمالسلام - درود بفرست. عبدالله بن عباس گوید: پیامبر - ص - به عایشه - که همراه ایشان طواف مىکرده - هنگام دست کشیدن به حجرالأسود فرمود: اى عایشه اگر نه این است که پلیدى و ناپاکىهاى مردم دوره جاهلیّت با حجرالأسود آمیخته شده است همه دردها با آن بهبود مىیافت و مىتوانستیم آن را به همان صورتى ببینم که خداوند از بهشت نازل فرمود. نمایش قدرت در اوج قدرت عبدالملک مروان، فرزند و ولیعهدش هشام در موسم حج به مکه آمد و مشغول طواف شد، خواست حجرالاسود را لمس کند، لیکن جمعیت انبوه طوافکنندگان، این اجازه را به او نداد، به ناچار منبرى براى او گذاشتند. روى آن نشست و شامیان نیز گرد او نشستند، ناگهان مردى زیباروى، در حالى که اِزار و ردایى بر تن داشت و آثار سجده در پیشانىاش آشکار بود، از درب مسجدالحرام وارد و به طواف مشغول شد و چون به حجرالاسود رسید مردم براى او راه باز کردند و وى به راحتى حجرالأسود را لمس نمود. مرد شامى به هشام بن عبدالملک گفت: اى امیر مؤمنان! این کیست؟ هشام براى آنکه شامیان به آن حضرت گرایش پیدا نکنند گفت: او را نمىشناسم! فرزدق که [شاعر و حقوقبگیر دربار است] آنجا حضور داشت، گفت: ولى من او را مىشناسم. مرد شامى پرسید: اى أبا فراس او کیست؟ فرزدق این قصیده را سرود: هذَا الّذى تَعْرِفُ البَطْحاءُ وَطْاَتَهُ وَالبَیْتُ یَعْرفُهُ وَالْحِلُّ والْحَرَمُ هذَا ابْنُ خَیْرِ عبادِاللَّهِ کُلِّهِمُ هذَا التَّقىُّ النّقى الطاهِرُ الْعَلَمُ هذا عَلِىٌّ رَسُولُ اللَّهِ والِدُهُ اَمْسَتْ بِنُورِ هُداهُ تَهْتَدى الْأُمَمُ اِذا رَاَتْهُ قُرَیْشٌ قالَ قائِلُها اِلى مَکارِمِ هذا یَنْتَهىِ الْکَرَمُ یُنْمى اِلى ذَرْوَةِ العِزِّ الَّتى قَصُرَتْ عَنْ نَیْلِها عَرَبُ الاِسْلامِ وَالْعَجَمُ یَکادُ یُمْسِکُهُ عِرْفانَ راحَتِهِ رُکْنُ الْحَطیمِ اِذا ماجاءَ یَسْتِل فرزدق در این بیت (یکاد یمسکه...) به یک نکته تاریخى اشاره کرده است: به خاطر جنگ حجاج با ابن زبیر، خانه کعبه تخریب گردید، پس از آن، حجاج اقدام به تعمیر خانه خدا کرد. هنگامى که خواستند حجرالأسود را نصب کنند، هر یک از علما، قضات و یا زهاد را براى نصب حجر مىآوردند، حجرالاسود لرزیده و در جاى خود استقرار نمىیافت، تا آنکه حضرت على بن الحسین امام سجاد - ع - آمده، نام خدا را بر زبان جارى و آن را در جاى خود گذاشتند، حجرالأسود استقرار یافت و مردم تکبیر گفتند و فرزدق این جریان را در شعر خود اینگونه آورده است: یَکادُ یُمْسِکُهُ عِرْفانَ راحَتِهِ رُکْنُ الْحَطیمِ اِذا ماجاءَ یَسْتَلِمُاً - مرحوم شیخ عباس قمى، زندگانى رهبران اسلام ( طواف نیابتى مستحب است حاجى تا زمانى که در مکه حضور دارد براى خود و یا به نیابت از دیگران طواف کند، آنان که داراى معرفت بیشترى هستند به نیابت از پیامبر بزرگوار اسلام - ص - و امامان معصوم - علیهمالسلام - طواف نموده، حج خود را با حج پیامبر و ائمه - علیهمالسلام - پیوند مىزنند. موسى بن قاسم مىگوید: به امام جواد - ع - عرض کردم: مىخواستم به نیابت از شما و پدرتان طواف کنم، به من گفتند براى اولیاى خدا [و به نیابت از آنان] نمىتوان طواف کرد. حضرت فرمود: هر اندازه براى تو امکان دارد [براى آنان] طواف کن که جایز است. سه سال بعد [خدمت آن حضرت رسیده] عرض کردم: من براى انجام طواف به نیابت از شما و پدر بزرگوارتان کسب اجازه کردم و شما اجازه فرمودید و آنچه خدا خواست به نیابت از شما طواف کردم، سپس مسألهاى در ذهن من آمد که به آن عمل کردم، حضرت فرمودند: آن مسأله چه بود؟ گفتم: روزى به نیابت از رسول خدا - ص - طواف کردم، امام جواد سه مرتبه فرمود: درود خدا بررسولاللّه. روز دوّم را بهنیابت از امیر مؤمنان - ع - ، روز سوّم به نیابت از امام حسن - ع - روز چهارم ازامام حسین - ع - روز پنجم از امام سجاد - ع - روز ششم از امام باقر - ع - روز هفتم از امام صادق - ع - روز هشتم از امام موسى بن جعفر - ع - روز نهم از پدرتان على بن موسى الرضا - ع - روز دهم از طرف شما، مولاى من! اینان کسانى هستن ارتباط طواف و ولایت امام صادق - ع - به مردمى که خانه خدا را طواف مىکردند نگریست، آنگاه فرمود: طواف مىکنند همچون طواف جاهلیت، به خدا سوگند به چنین کارى فرمان داده نشدهاند. آنان مأمورند گِرد این سنگها طواف کرده، سپس به سوى ما برگردند و دوستى خویش را به ما نشان دهند و یارى خویش را به ما عرضه کنند. سپس این آیه را اسماعیل بن مهران نیز از امام صادق - ع - نقل مىکند که فرمود: «هرگاه یکى از ش این شیوه حج گزاردن، موجب خواهد شد تا این فریضه الهى از یک عبادت خشک و بىروح خارج، و با الهامگیرى از رهنمودهاى رهبران الهى در تار و پود وجود انسان مسلمان اثر گذارد. جابر مىگوید: پس از انجام مناسک حج، همراه با گروهى از حجگزاران محضر امام باقر - ع - شرفیاب و موقع خداحافظى خواستار توصیهها و سفارشات آن حضرت شدیم، فرمودند: باید قدرتمندان شما، ضعیفانتان را یارى دهند و ثروتمندانتان بر فقیران مهربانى کنند و هر یک از شما نسبت به برادر دینى خود خیرخواهى نماید؛ آنگونه که براى خود خیر و خوبى را طلب مىکند، اسرار ما را پنهان داشته، مردمان را بر گردن ما سوار نکنید، به ما بنگرید و روایاتى که از ما براى شما نقل مىکنند؛ اگر آن را با قرآن موافق یافتید، ضبط نموده و بدان عمل کنید و اگر مخالف بود ردّ کنید و اگر مشتبه بود در آن توقف کرده، به ما مراجعه نمایید تا براى شما توضیح دهیم آنگونه که براى ما شرح داده شده است.پ همچنین فرمود: «برآوردن نیاز مؤمن بهتر است از طواف و طواف و... تا ده مرتبه آن را برشمردند».قپ - مستدرک، ج 9، ص شبیه این روایت را سکین بن عمار از امام صادق - ع - نقل کرده، در ادامه مىگوید: به امام طواف عاشقانه یکى از لحظات شیرین و به یادماندنى حج زمانى است که حاجى پس از انجام طواف پرده کعبه را در دست گرفته، خود را به کعبه چسبانده، قطرات اشگش مروارید گونه از گونههایش سرازیر گردد و با خدا راز و نیاز کند. عاشقان حریم دوست، آنگاه که در کنار خانه یار قرار مىگیرند حالاتى خوش و دیدنى دارند. اصمعى مىگوید: شبى گِرد کعبه طواف مىکردم، جوانى ظریف اندام را دیدم که به پرده کعبه چنگ زده، مىگفت: چشمها در خوابند و ستارگان برآمدهاند، و تو پادشاه زنده پایدارى، پادشاهان دربهایشان را بسته و بر آن نگاهبانانى گماردهاند [ولى] درب خانه تو براى درخواست کنندگان باز است به سوى تو آمدم تا به رحمت خود به من نظر على بن مزید بیاع سابرى نیز گفته است: امام صادق - ع - را در حجر اسماعیل دیدم، زیر ناودان ایستاده، صورتش را به کعبه گذاشته و دستهایش را گشوده و مىفرمود: «اللهم ارحم ضعفى و قلّت حیلتى، اللّهم انزل على کفلین من رحمتک، و ادرأ علىّ من رزقک الواسع، و ادرأ عنى شرّ فسقة الجنّ و الإنس و شرّ فسقة العرب و العجم، اللّهم اوسع علىّ من الرزق ولاتقتر علىّ». خالد بن ربعى نیز گفته است: امیر مؤمنان على - ع - براى برخى نیازها وارد مکه شدند [در مسجدالحرام] مرد عرب بیابانى را دیدند که پرده کعبه را گرفته و مىگفت: اى صاحب خانه، خانه خانه تو است و مهمان نیز مهمان تو، هر مهمانى از میزبانش نیکى مىبیند پس امشب احسانت به من، آمرزش گناهانم باشد. امیر مؤمنان - ع - به یاران خود فرمودند: آیا نشنیدید سخن اعرابى را؟ گفتند: آرى شنیدیم، حضرت فرمود: خداوند کریمتر از آن است که میهمانش را براند. شب دوّم دیدند بار دیگر این مرد آمده خود را به رکن چسبانده و مىگوید: «یا عزیزاً فى عزّک، فلا أعز منک فى عزّک، أعزّنى بعزّ عزّک فى عزّ لایعلم احد کیف هو، أتوجه الیک، واتوسل الیک بحق محمد و آل محمد - علیهمالسلام - علیک، أعطنى مالایعطینى احدٌ غیرک، واصرف عنى مالایعرفه احد غیرک» سپس امیر مؤمنان - ع طاووس یمانى نیز گفته است: در دل شب مردى را دیدم که پرده کعبه را در دست گرفته و مىگوید: اَلا ایّها المأمول فى کلّ حاجة شکوت الیک الضر فاسمع شکایتى ألا یا رجائى أنت تکشف کربتى فهب لى ذنوبى کلّها واقض حاجتى فزادى قلیل لا أراه مبلّغى أللزاد أبکى أم لطول مسافتى أتیت بأعمال قباح ردّیه فما فى الورى عبد جنى کجنایتى أتحرقنى فى النّار[بالنّار] یا غایة المنى فأین رجائى ثم أین مخافتى ط پىنوشتها: ...................) Anotates (................. - مستدرک، ج 9، ص 317، ح 1، 2 و3. خشنود شود؛ همانگونه که از ملائکه خشنود گردید.، - مستدرک، ح 9، ص 325. هر رکنى از ارکان کعبه، ویژگى خاصّى داشته، و طواف کننده از نقطه شروع تا پایان، مراحلى را براى وصول به قرب حق طى مىکند: در رکن حجرالأسود، که «باب الرحمه»اش نامند، درب رحمت به سوى او گشوده مىشود. در رکن شامى، درب انابه و توسّل و در رکن یمانى باب توبه باز است و از اینجا تا حجر، به باب آل محمد - ص - و شیعیان آنان معروف است.ک - مستدرک، ج 9، ص 336. - مستدرک، ج 9، ص 338. و تو انسان حجگزار، باید در این مکان الهى زبانت را نگهداشته، سخنانى سودمند بر آن جارى کنى؛ «سبحاناللّه» و «لااِله اِلاّ اللّه» فراوان بگویى، کار نیک انجام دهى، نماز شب بخوانى، قنوت را طولانى کرده، فراوان طواف کنى و اگر توانستى از مکه خارج نشوى تا ختم قرآن نمایى، چنین کن.ج - مستدرک، ج 9، ص 363. اهمیت طواف امام صادق - ع - از پدرانش و آن بزرگوار از رسول اکرم - ص - نقل کردهاند که فرمود: «زینت ایمان، اسلام و زینت کعبه، طواف است». و در حدیثى دیگر پیامبر - ص - طواف را - مستدرک الوسائل، ج 9، ص 375. - سنن ترمذى، ص 153. و نیز فرمود: «خداوند به طواف کنندگان فخر مىکند و اگر قرار بود ملائکه با کسى مصافحه کنند، با طواف کنندگان خانه خدا مصافحه مىکردند».، - شفاء الغرام، ج 1، ص 292. امام رضا - ع - نیز فرمودند: «بر شما باد به نماز شب،قنوت طولانى و زیاد طواف نمودن».ع - مستدرک، ج 9، ص 377. مستحب است کسانى که به مکه مىآیند سیصد و شصت طواف، و اگر مقدورشان نیست، سیصد و شصت شوط طواف کنند. و اگر نمىتوانند تا زمانى که در مکه هستند، هر چه مىتوانند طواف نمایند.ک - مستدرک، ج 9، ص 377 و 378. مبر - ص - هرگاه به مکه مىآمد طواف خانه خدا بود».ى - شفاءالغرام، ج 1، ص 287. عثمان بن یثار نیز گفته است: به من خبر رسیده - و خداوند داناتر است - که: «چون پروردگار فرشتهاى را براى انجام کارى به زمین گسیل مىدارد فرشته اجازه مىگیرد که به خانه کعبه طواف کند و به آرامى به زمین فرود آید».ٍ - اخبار مکه، ازرقى، ص 28. را پدید آورد، همواره انسانها، جنّیان و فرشتگان گرداگرد آن طواف نمودهاند و هرگز از طواف کننده خالى نبوده است.م1 - التاریخ القویم، ج 4، ص 162. برخى از شیفتگان طوافِ خانه خدا هنگام جارى شدن سیل در مسجدالحرام نیز، دست از تلاش برنداشته، شناکنان گرد کعبه طواف مىکردند ابن زبیر از زمره این کسان است.4 - التاریخ القویم، ج 4، ص 163. قاضى عزالدین نیز از جدّ خویش شنیده که: شناکنان خانه خدا را طواف کرده است و آب به حدّى بوده که هنگام رسیدن به رکن حجرالاسود، در آب فرو مىرفته تا بتواند حجرالأسود را لمس نماید.ز - التاریخ القویم، ج 4، ص 163. ظهر روز چهارشنبه 19 ماه شعبان 1039 سیل عظیمى در مکه آمده و آب فراوانى داخل مسجدالحرام شد و حدود 442 نفر از بین رفتند که یک معلّم با سى دانشآموزش که در مسجد مشغول درس بودند جزو آنان بود. من در روز پنجشنبه بیستم ماه شعبان وارد مسجدالحرام شدم در حالى که هیچ طوافکنندهاى در آن نبود آنگاه در درون آب طواف کرده، نماز طواف را - اجباراً - بالاى منبر خواندم.* - رساله «مفرحة الأنام فى تأسیس بیتاللّه الحرام» - رسول جعفریان - میقات حج، شماره 5. فردى به نام سید محمد هادى بن علوى که از دوستان مؤلف کتاب «التاریخ القویم لمکة و بیتاللّه الکریم» است در سال 1360 ه . ق. در حالىکه سیل عظیمى در مکه جارى شده بود، خانه خدا را شناکنان طواف کرده است. - همان، ص 163. ه دلایلى طواف کننده نداشته است: هنگام توسعه مسجدالحرام به علّت استفاده از دینامیت در تخریب کوه صفا، بعد از نماز ظهر، مطاف از طوافکنندگان تخلیه مىشد تا پرتاب سنگهاى منفجر شده، به کسى آسیب نرساند، این عملیات معمولاً بیش از نیم ساعت طول نمىکشیده است.ع - همان، ص 163. مردم در دوره جاهلیت نیز، براى کعبه و طواف، قداست خاصى قائل بوده به هنگام شروع و ختم طواف حجرالاسود را لمس مىکردهاند و در روزهاى دوشنبه و پنجشنبه درب کعبه را گشوده و به احترام کعبه کفشها را بیرون خانه درآورده، سپس وارد کعبه مىشدند.ز - همان، ص 165. مسافت طى شده در هفت شوط طواف هشتصد و سى و شش ذراع و بیست انگشت است.ش - اخبار مکه، ج 2، ص 394. پاداش طواف کنندگان یکى از ثمرات طواف خانه خدا، آمرزش گناهان است. محمد بن قیس مىگوید: امام باقر - ع - در مکه براى مردم سخن گفته مىفرمود: چون هفت بار گرد خانه طواف کنى، به این وسیله عهد و پیمانى نزد خدا براى تو بوجود مىآید که پروردگارت پس از آن شرم مىکند تو را عذاب نماید. سپس فرمود: هنگامى که هفت شوط طواف زیارت کردى، و بعد در مقام ابراهیم - ع - دو رکعت نماز طواف گزاردى، فرشتهاى بزرگوار دست بر دو شانهات مىزند و مىگوید: امّا آن گناهانى که در گذشته از تو سرزده است همگى بخشیده شد عمل را در این یکصد و بیست روز از نو آغاز کن.لا - شرح من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 28، ح 2138. مىنویسد و شش هزار گناهش را مىبخشد و شش هزار درجه او را بالا مىبرد. - مستدرک، ج 9، ص 376. پیامبر - ص - فرمود: «طواف بسیار کنید، کمترین چیزى که در روز قیامت در نامه عمل شما یافت مىشود همانا طواف است».ع - مستدرک، ج 9، ص 376. در روایت دیگرى آمده است: «کسى که این خانه را هفت مرتبه طواف کرده، دو رکعت نماز بگزارد، مانند آن است که بندهاى را آزاد کرده باشد».ک - مستدرک، ج 9، ص 376. - من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 33. همین روایت را اهل سنت به نقل از رسول خدا - ص - آوردهاند.ّ - اخبار مکه، ج 2، ص 8، دارالثقافه. حسان بن عطیه پس از نقل این روایت مىگوید: «پس از دقّت معلوم شد تمامى یکصد و بیست رحمت از آن طواف کننده است؛ زیرا او هم طواف مىکند، هم نماز مىخواند، و هم به کعبه مىنگرد. - التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج 4، ص 152. والناظرون البیت یأخذونا عشرین و هوسدسها یقینا، - التاریخ القویم، ج 4، ص 153. در روایت دیگرى آمده است: «ان مَنْ طاف بالبیت خرج من ذنوبه». «هر کس خانه خدا را طواف کند، از گناهان خود خارج مىگردد». عبدالله بن عمر گفته است شنیدم که رسول خدا - ص - فرمود: «کسى که هفت مرتبه خانه خدا را طواف کند، براى هر گامى که برمىدارد، یک حسنه برایش نوشته مىشود، یک گناه از او بخشیده مىشود و [مقامش] یک درجه بالا مىرود [و هر گام آن] برابر با آزاد کردن یک بنده است». همین روایت را با اندکى تغییر، ترمذى و نسائى نیز نقل کردهاند.اًث - فاسى مکى، شفاءالغرام باخبار البلد الحرام، ج 1، ص 283؛ دارالکتاب العربى (1405 ه . ق). همچنین پیامبر - ص - فرمود: «هیچ طواف کنندهاى نیست که هنگام زوال آفتاب با سر و پاى برهنه گِرد این خانه طواف کند، در حالى که پیاده در حرکت بوده، گامهاى خود را کوتاه برمىدارد، چشمانش را به زمین مىدوزد و در هر شوطى از طواف؛ حجرالاسود را لمس مىکند، بدون آنکه کسى را آزار رساند و یاد و ذکر خدا از زبانش بیفتد، مگر آن که خداوند در هر گامى که برمىدارد، هفتاد هزار حسنه براى او ثبت نموده، هفتاد هزار گناه او را پوشانده و او را هفتاد هزار درجه بالا مىبرد و ثواب آزاد کردن هفتاد هزار برده که قیمت هر یک ده هزار درهم باشد به او مىدهد، و مىتواند هفتاد نفر از بستگانش را شفاعت کند و هفتاد هزار حاجت او برآورده مىشود اگر خواست در دنیا و اگر خواست در آخرت». - کافى، ج 4، ص 412، حدیث 3؛ من لایحضرةالفقیه، ج 3، ص 33. ر آوردهاند.ط - شفاءالغرام، ج 14، ص 285. اب وابسته به موقعیت و کیفیت عمل است و در تاریخ اسلام افرادى بودهاند که طواف خانه کعبه را تمام عمر، سالى چندین بار به جا مىآوردهاند، ولى از آنها اعمالى یا دستوراتى صادر شده که صدها هزار مردم آزاد را به بردگى کشانده است، آرى این ثوابها همگى شرط و شروطى دارد و مطلق نیست و با اختلافِ شرایط، کم و زیاد مىشود.غ - على اکبر غفارى، شرح من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 34. ابن عباس نقل کرده که رسول خدا - ص - فرمودند: «کسى که پنجاه مرتبه طواف کند از گناه پاک مىشود، همچون زمانى که از مادر متولّد شده است».اً - شفاءالغرام، ص 484. خواهد داشت. محب طبرى نیز مىگوید: برخى از علما براى عدد طواف هفت مرحله ذکر کردهاند: 1 - پنجاه بار طواف کردن در روز و شب، 2 - بیست و یک مرتبه، 3 - چهارده مرتبه، 4 - دوازده مرتبه؛ 5 بار در روز و 5 بار در شب، 5 - هفت مرتبه، 6 - سه مرتبه، 7 - یک مرتبه.4 (لازم به ذکر - شفاءالغرام، ج 1، ص 284 و 285. روایت دیگرى آمده که حضرت در پاسخ سؤال کسى که علّت این کار را جویا شده بود با اشاره به آیه «لیشهدوا منافع لهم» فرمودند: همانا من دوست مىدارم از منافعى که خداوند فرموده، بهره بگیرم.0 - مجمعالبیان، ج 7، ص 81؛ وسایل، ج 8، ص 70. لم مالاتعلمون». [بدنبال آن] پروردگار متعال هفت هزار سال نور خود را از آنان پوشانید، ملائکه هفت هزار سال به عرش پناه بردند، پس خداوند بر ایشان رحمت آورد و توبهشان را پذیرفت و بیتالمعمور را که در آسمان چهارم بود براى آنان قرار داد (وجعله مثابة...)، و بیتالحرام را براى مردم [در روى زمین] مقابل بیتالمعمور قرار داد (فجعله مثابة للناس و امناً). پس طواف بر بندگان هفت شوط واجب شد؛ براى هر هزار سال یک شوط.ة - علل الشرائع، ج 1، ص 401؛ نورالثقلین، ج 1، ص 53 تا 83. در نقل دیگرى آمده است که: قبل از اسلام طواف در میان قریش عدد خاصّى نداشت، عبدالمطلب آن را هفت شوط تعیین کرد و خداوند نیز پس از پیدایش اسلام همان را قرار داد.ز - بحارالانوار، ج 96، ص 384. ف در جریان فتح مکه، رسول خدا - ص - پس از ورود به شهر، خانه ابوسفیان را - مکان امن - قرار داد، مردم نیز به این خانه پناه آورده، در به روى خویش بسته و جنگافزارهایشان را بر زمین نهادند. آنگاه پیامبر - ص - نزد حجرالأسود آمده، آن را لمس فرمود و مشغول طواف شد. حضرت به بتى رسید که کنار کعبه قرار داشت، آنگاه با کمانى که قوس آن را در دست گرفته بود، در چشم بت فرو کرده، فرمود: «جاء الحق و زهق الباطل اِنَّ الباطل کان زهوقا».ذ. - اسراء: 81. و چون از طواف خانه فارغ شدند به کوه صفا آمده از آن، بالا رفتند و از آنجا به خانه کعبه نگاه کرده، دستها را بلند نمود و دعا کرد.. - فتوح البلدان، ص 59. طواف کردند؛ سه شوط را با حالت هروله و تند رفتن و چهار شوط را به حالت راه رفتن».،. - دعائم الاسلام، ج 1، ص 312. بن رواحه افسار شتر حضرت را در دست داشت، سه شوط را هروله کنان انجام داده، قدرت خویش را آشکار ساختند مشرکان نیز در برابر ناودان [کعبه] آنها را نگاه مىکردند. پس از آن، رسول خدا - ص - بار دیگر حج گزارد ولى [در طواف] هروله نکرد و مردم را نیز بدان امر ننمود. پس آنها هم راست گفتند و هم دروغ.ه. - مستدرک، ج 9، ص 394. همچنین در روایتى آمده است: دیدم على بن الحسین - ع - در طواف راه مىرفت و هروله نمىفرمود.. - مستدرک، ج 9، ص 395. بن سائب بن برکة از مادرش نقل کرده که گفته است: شبى عایشه همسر پیامبر - ص - به چراغداران پیام داد چراغها را خاموش کردند و آنگاه در حجاب کامل و پوشیده طواف کرد.. - اخبار مکه، ص 262. پس از آن خالد بن عبدالله قسرى چراغى کنار چاه زمزم و روبروى حجرالاسود نهاد و این به روزگار حکومت عبدالملک بن مروان بود و اینها را از گذاشتن آن چراغ منع کرد.ع . - اخبار مکه، ص 220. . - اخبار مکه، ص 220. گفتهاند: ستونهاى زرد مسى که اطراف کعبه نصب شده بود، ابتدا در کاخ بابک خرمى در ارمنستان بوده و در صحن خانه او روشن مىشده است و چون خداوند او را زبون ساخت و کشته شد (و پسرش را به سامرا آوردند و در شهرها گرداندند و خانهاش را خراب کردند، زیرا او گروه بسیارى از مسلمانان را کشته بود و خداوند مردم را از او آسوده کرد) این ستونها را از کاخ وى آوردند که چهارده ستون بود، چهارتاى آن را در دارالخلافه سامرا نصب کردند و ده ستون دیگر را معتصم در سال دویست و سى و چند، براى کعبه فرستاد که اطراف کعبه در صف اول نصب کردند.ف. - اخبار مکه، ص 220. زودند چنانکه نزدیک به یک هزار و پانصد رسید و همچنان نفتسوز و روغنسوز بود تا سال 1339 قمرى که تمام چراغهاى آن به برق مبدّل شد.ه. - اخبار مکه، ص 221. دعا و ذکر در طواف مجاهد گفته است: همراه عبدالله بن عمر در طواف بودیم نظرش به مردى افتاد که به نظر مىرسید از بیابان نشینها باشد؛ کشیده قامت و مضطرب بود و کمى دورتر از مردم طواف مىکرد. ابن عمر از او پرسید: اینجا چه مىکنى؟ گفت: طواف مىکنم. گفت: مثل شتر نر پاى بر زمین مىکوبى! نه تکبیر مىگوئى و نه خداى تعالى را یاد مىکنى و نه استلام مىکنى! سپس از او پرسید: نامت چیست؟ گفت: حنین. مىگوید از آن پس ابن عُمر هرکس را مىدید که استلام نمىکند مىگفت آیا این مرد حنینى است؟ک - اخبار مکه، ص 252. ر - ص - میان رکن یمانى و رکن حجرالاسود - در حال طواف - این آیه را تلاوت مىفرمود: «رَبَّنا آتنا فى الدنیا حسنةً و فى الآخِرة حسنة و قنا عذاب النار».ل. - اخبار مکه، ص 255. عثمان بن ساج از امام صادق - ع - نقل کرده که آن حضرت از پدر بزرگوار خود نقل کردند که پیامبر - ص - در طواف، هرگاه مقابل ناودان مىرسیدند، عرضه مىداشتند: «پروردگارا! از تو راحتى به هنگام مرگ و عفو به هنگام رسیدگى به حساب را مسألت مىکنم». یاد خدا و توجّه به حقّ، بر ارزش طواف خواهد افزود.7 - اخبار مکه، ص 240. و باز امام صادق - ع - فرمودند: سخن گفتن و دعا خواندن در طواف اشکالى ندارد، لیکن خواندن قرآن افضل است».ُ7 - مستدرک، ج 9، ص 405. عبدالسلام ابن عبدالرحمن بن نعیم گوید: به امام صادق - ع - عرض کردم: من مشغول انجام طواف واجب شدم دعایى به یادم نیامد جز صلوات و درود بر پیامبر - ص - و خاندان او، لذا در طواف و سعى فقط صلوات فرستادم. حضرت فرمود: به هیچ درخواست کنندهاى بهتر از آنچه تو خواستهاى داده نشده است. 7 - کافى، ج 4، ص 407. به تشکیل شود و این به سبب تنگ شدن منطقه بالاى مسجد براى نمازگزاران بود. به او گفته شد با این ترتیب طواف را متوقف مىسازى بدون آنکه دلیل بر جلوگیرى از طواف مستحبى باشد، گفت من دستور مىدهم میان هر دو رکعت نماز تراویح یک دور هم طواف انجام شود، گفته شد ممکن است در گوشه و کنار کعبه افرادى متوجه نباشند که وقت طواف تمام شده و آماده نماز گردند. خالد به خدمتگزاران کعبه دستور داد که بر گرد کعبه در شش دور طواف، الحمدلِلّه واللّه اکبر بگویند و چون در دور ششم به حجرالاسود رسیدند میان الحمدلله و الله اکبر اندکى فاصله بیاندازند تا مردمى که در حجر اسماعیل و دیگر جاهاى مسجد قرار دارند، براى نماز آماده شوند و از فاصله میان تکبیر متوجه شوند و نماز خود را با عجله خوانده و زودتر به پایان رسانند. و آنها تا پایان دور هفتم به تکبیر ادامه مىدادند و سپس کسى با صداى بلند مىگفت: نماز، نماز، خدایتان رحمت فرماید. 7 - همان، ص 353 و 354. خالد بن عبدالله قسرى از فرماندهان ستمگر عبدالملک بن مروان است که به سفارش حجاج بن یوسف ثقفى امیر مکه شد و حجاج با همه سفاکیش او را لعنت مىکرده است.7 - ترجمه نهایةالارب، ج 6، ص 252، 253 و 260. بوسیدند.ک7 - اخبار مکه، ص 258. عبدالرحمان مىافزاید: حضرت مشغول طواف بودند و من با کمى فاصله دنبال ایشان حرکت مىکردم، دیدم امام صادق - ع - به حجرالاسود که رسیدند آن را لمس نکردند، به ایشان عرض کردم: آیا شما به من خبر ندادید که رسول خدا - ص - در هر طواف واجب و مستحبى، حجرالأسود را لمس مىفرمود؟ فرمودند آرى، گفتم شما از حجرالاسود گذشتید و آن را لمس نکردید، حضرت فرمودند: رسول خدا - ص - هرگاه به حجرالاسود مىرسیدند، مردم براى ایشان راه باز مىکردند تا حجرالأسود را لمس کنند ولى اکنون این کار را نمىکنند و من ازدحام و شلوغى را خوش ندارم.78 - کافى، ج 4، ص 405. اشاره کن».ئ7 - کافى، ج 4، ص 405. همچنین از امام رضا - ع - در این زمینه سؤال شد، فرمودند: «هرگاه جمعیت براى استلام حجرالأسود زیاد بود با دستهایت به آن اشاره کن».ه7 - همان مدرک. بکّه نامیدن کعبه نیز بدان خاطر است که مردم در طواف نسبت به یکدیگر ایجاد زحمت و ازدحام مىکردند.ط 7 - اخبار مکّه، ص 216. ابوبصیر نیز به نقل از امام صادق - ع - مىگوید: «چند چیز براى زنان لازم نیست: 1 - با صداى بلند لبیک گفتن، 2 - حجرالأسود را لمس کردن، 3 - ورود به کعبه، 4 - هروله نمودن بین صفا و مروه».» - کافى، ج 4، ص 405. عایشه به خانمى چنین گفت: براى لمس حجرالأسود ایجاد مزاحمت نکن، اگر دیدى خلوت است استلام کن و اگر دیدى جمعیت زیاد است «اللّه اکبر» و «لااله الاّ اللّه» بگو و بگذر. 7 - شفاءالغرام، ص 280. در گذشته فشار زنان براى استلام حجر، گاهى موجب درگیرى لفظى مىشد. مثنى بن صباح مىگوید: همراه عطاء بن ابى رباح طواف مىکردیم که او متوجه شد زنى مىخواهد استلام [حجر] کند بر سرش فریاد زد و گفت: دستت را بپوش، زنان را حقى براى استلام حجر و رکن نیست.ح؟ - اخبار مکه، ص 253. در نقل دیگرى آمده که عطا گفت: فرزند هشام زنان را از طواف کردن همراه با مردان، منع کرد.لا؟ - صحیح بخارى، کتابالحج، باب طواف النساء مع الرجال. غازى در جزء دوم از تاریخش گفته است: در گذشته مردان و زنان همراه با هم طواف مىکردند لیکن از زمانى که خالد بن عبدالله قسرى از سوى عبدالملک مروان به امارت مکّه منصوب شد طواف مردان و زنان را از یکدیگر جدا ساخت. وى در کنار هر رکنى از ارکان کعبه، پاسبانى تازیانه بدست گماشت تا میان مردان و زنان فاصله ایجاد کند و او اولین کسى است که چنین کرد.و؟ - التاریخ القویم لمکّة و بیتاللّه الکریم، ج 4، ص 274. 255 هجرى قمرى مربوط مىشود.؟ - همان، ج 4، ص 274. حمّاد بن عثمان مىگوید: مردى از دوستان بنىامیه به نام ابن ابى عوانه که با اهل بیت عصمت و طهارت دشمنى داشت، هرگاه امام صادق - علیهالسلام - یا یکى از بزرگان اهل بیت به مکه مىآمدند به دنبال آنان رفته و با حرفهاى بیهوده آزارشان مىداد. روزى وى به امام صادق - ع - برخورد کرده گفت: چرا حجرالاسود را لمس نکردید؟ حضرت فرمود: من دوست نمىدارم ضعیفى را آزار رسانده، یا خود اذیت شوم.ه؟ - «أکره اَن أوذى ضعیفاً او أتأذى». گفت: گمان دارم که رسول خدا - ص - آن را لمس مىکرد. حضرت فرمود: آرى، لیکن مردم وقتى رسول خدا - ص - را مىدیدند حق او را مىشناختند ولى حق مرا نمىشناسند. ؟ - کافى، ج 4، ص 409. در روایتى از امام کاظم - ع - به نقل از رسول خدا - ص - آمده است: «ویستلم الحجر فى کلّ طوافٍ من غیر أن اوذى احداً»؛ «در هر طوافى، بدون آن که کسى را آزار دهد، حجرالاسود را لمس مىفرمود».پ؟ از این تعبیر مىتوان فهمید که آزار نرساندن به دیگران - کافى، ج 4، ص 412. - اخبار مکه، ص 249. ابن عباس در این زمینه مىگوید: «مسلمانى را آزار مده و کسى هم تو را آزار ندهد. اگر خلوت بود، حجرالاسود را ببوس یا بر آن دست بکش وگرنه برو». ؟ - اخبار مکه، ص 251. ماً - مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 169. ترجمه انوارالبهیه) ص 123. در اهمیت این سروده فرزدق، عبدالرحمن جامى در سلسلةالذهب مىنویسد: زنى از کوفه فرزدق را در خواب دیده، از وى پرسید: خدا با تو چه کرد؟ فرزدق گفت: خداوند براى قصیدهاى که در مدح على بن الحسین - ع - سرودم مرا آمرزید. آنگاه عبدالرحمن جامى که مشهور به ناصبى بودن است مىگوید: سزاوار است که خداوند به واسطه این قصیده تمام مردم را بیامرزد.ظاً - همان، ص 125. د که به ولایت و دوستى آنها دین خود را پذیرفتم. حضرت فرمودند: به خدا سوگند هم اینک نیز داراى دین خدا هستى، دینى که خداوند غیر آن را از بندگانش نمىپذیرد. گفتم و گاهى هم به نیابت از مادرتان فاطمه - س - طواف نمودم و گاهى نیز طواف نکردم امام - ع - فرمودند: [براى مادرم زهرا - س -] فراوان طواف کن؛ زیرا که بهترین عملى که انجام مىدهى همین است - انشاءالله تعالى - .ناً - کافى، کتاب الحج، باب الطواف و الحج عن الائمه، حدیث 2. تلاوت فرمود: «ثم الیَقْضُوا تفثهم والیوفوا نذورهم ولیطوّفوا بالبیت العتیق».اً - حج: 29 . سپس چرک از خود دور کنند و نذرهاى خویش را ادا کنند و بر آن خانه کهن طواف کنند. قال، التفث، الشعث، والنذر لقاء الامام.پ2اً - تفسیر البراهان، ج 3، 90/29. در این آیه حضرت «نذر» را «لقاء الإمام» معنا فرمودهاند. زراره و ابى حمزه ثمالى هر دو به نقل از امام باقر - ع - همین مطلب را آوردهاند، همچنین در روایت دیگرى سدیر به نقل از امام باقر - ع - مىگوید: از مکّه آغاز و به ما ختم کنید.عاً - وسائل، ج 14، احادیث 19318، 19310 و 19311. ما حج گزارد، حج خود را با زیارت ما به پایان ببرد؛ زیرا زیارت ما شرط تمامیّت حج است».اً - وسائل الشیعه، ج 14، ح 19316. امام باقر - ع - نیز فرمود: «تمام الحج لقاء الإمام»؛ «کامل شدن حج، دیدار با امام است». از این روایات، و روایات دیگرى که در این زمینه رسیده، مىتوان فهمید: حج پیوندى عمیق و ناگسستنى با ولایت داشته و در نتیجه اگر شروع سفر از مکّه و پایان آن مدینه و دیدار با پیامبر - ص - و ائمه معصوم - علیهمالسلام - و تجدید بیعت با آنان باشد بهتر است و چنین عملى حج را کامل مىکند. لذا شخصى از امام باقر - ع - سؤال کرد: [حج را] از مدینه آغاز کنم یا از مکّه؟ امام فرمودند: «از مکه آغاز و به مدینه ختم کن، این بهتر و افضل است». پ - وسائل الشیعه، ج 14، حدیث 19309. - زندگانى رهبران اسلام، ترجمه انوارالبهیه، ص 416. معلوم مىشود دیدار با امام پس از حج، با دستورالعملها و رهنمودهاى مهم و ارزشمندى همراه است که در چگونه زیستن و رفتار مردم دقیقاً اثر خواهد گذاشت. طواف و حوائج مردم حل گرفتاریهاى مردم، و رفع نیاز نیازمندان آن چنان اهمیّت دارد که پیشوایان دین به آنان که طواف انجام مىدهند، اجازه دادهاند طواف را قطع، و مشکل برادر دینى خود را حلّ کنند. امام صادق - ع - فرمود: «قدم برداشتن مسلمان براى رفع گرفتارى مسلمانى دیگر، از هفتاد طواف مستحبى بیتاللّه الحرام برتر است».8پ - اختصاص مفید، ص 26. 403. مردى از حلوان مىگوید: مشغول طواف خانه خدا بودم که فردى از یاران ما آمد و از من دو دینار قرض خواست در حالىکه من فقط 5 شوط طواف کرده بودم، به او گفتم هفت شوط طواف مىکنم، سپس از مطاف خارج خواهم شد، در شوط ششم به امام صادق - ع - برخوردم، دستشان را بر شانه من نهادند، من هفت شوط را تمام کردم، لیکن چون دست حضرت بر شانهام بود، به طواف ادامه دادم، به حجرالاسود که مىرسیدیم این مرد به من اشاره مىکرد، حضرت سؤال فرمودند: این که اشاره مىکند کیست؟ گفتم فدایت شوم، او مردى از دوستان شماست دو دینار از من قرض خواسته، گفتهام طواف را تمام کرده به سوى تو مىآیم. امام صادق - ع - مرا از خود دور کرده فرمودند: برو و دو دینار را به او بده. پ - مستدرک، ج 9، ص 402. عرض کردم طواف را قطع کنم؟ فرمود: آرى، گفتم: اگرچه طواف واجب باشد؟ فرمود: آرى، اگر چه واجب باشد.پ - کافى، ج 4، ص 415. کنى اى مهربانترین مهربانان. سپس این شعر را مىخواند: یا من یجیب المضطر فى الظلم یا کاشف الضر و البلوى مع السقم قد نام و فدک حول البیت قاطبة و انت وحدک یا قیوم لم تنم أدعوک ربّ دعاء قد أمرت به فارحم بکائى بحق البیت والحرم ان کان عفوک لایرجوه ذوسرف فمن یجود على العاصین بالنعم اصمعى مىگوید: جستجو کردم فهمیدم این جوان، زینت عبادتکنندگان؛ امام سجاد - ع - است.ث پ - مستدرک الوسائل، ج 9، ص 353، حدیث 11058. به یاران خویش فرمودند: «به خدا سوگند این اسم اکبر به زبان یونانى است که حبیب من رسول خدا - ص - آن را به من خبر داده است. او بهشت را طلب کرد و خداوند به او عنایت نمود، او از خداوند خواست آتش را از وى بگرداند و خداوند نیز چنین کرد.پث - مستدرک الوسائل، باب استحباب التعلّق باستتار الکعبة والدعاء عندها، ج 9، ح 1. اووس مىگوید: دقت کردم دیدم على بن الحسین امام سجاد - ع - است.ث - کافى، ج 9، حدیث 11057.