آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

طواف خانه خدا، یکى از زیباترین و پرجاذبه‏ترین اعمال و مناسک حج است. عاشقان و دلباختگان حریم کبریایى، با پشت سرگذاردن فرسنگ‏ها راه، خود را به مکه؛ حرم امن الهى رسانده و چونان انسان تشنه‏اى که دسترسى به آب را نزدیک مى‏بیند، در انتظار رسیدن به مسجدالحرام و کعبه معظّمه، لحظه‏شمارى مى‏کنند. براى ورود به مسجدالحرام و طواف کعبه، هر انسان حج گزارى ابتدا باید خود را با آب توبه بشوید و بار سنگین گناهان را از دوش خویش بر زمین بگذارد. آنگاه غسل کرده، تکبیرگویان، همراه باآرامش خاطر و متانت کامل وارد مسجدالحرام شود.ه و عاشقانه گرد کعبه بچرخد تا خداوند از آنان‏ فرشتگان نگاهبانان این مسیرند. آنان از آسمان به زمین آمده، شب و روز گرد کعبه طواف مى‏کنند تا آن را از پیروان شیطان و ستمگران حراست کنند.ش‏ چون نماز دانسته‏اند، با این تفاوت که در طواف مى‏توانند سخن بگویند امّا در نماز نه.س‏ عبداللّه بن عمر گفته است: «بهترین کار نزد پیا بدلیل همین اهمیت است که کعبه در تمام سال طواف کننده دارد و شگفت‏انگیزتر آن که هنگام باران، مردم به جاى پناه بردن به زیر سقف، به سوى کعبه شتافته، تلاش مى‏کنند خود را کنار کعبه و زیر ناودان طلا برسانند و از آب بارانى که از بام کعبه فرو مى‏ریزد استفاده نموده، متبرّک شوند. حافظ محب‏الدین طبرى مى‏گوید: «گفته‏اند از روزى که خداوند کعبه زین‏العابدین بن نورالدین على حسینى کاشانى در این زمینه مى‏نویسد: البته برخى از اوقات، کعبه ب حسین بن سعید اهوازى مى‏گوید: امام صادق - ع - فرمود: هرکس هفت مرتبه گرد این خانه، طواف نماید، خداوند - عزّوجلّ - شش هزار حسنه براى او امام صادق - ع - نیز فرمود: «خداوند - عزّوجلّ - اطراف کعبه یکصد و بیست رحمت قرار داده، که شصت رحمت آن مخصوص طواف‏کنندگان، چهل رحمت براى نمازگزاران و بیست رحمت براى نگاه‏کنندگان - به کعبه - است. شاعرى عرب زبان این روایت را در سروده خود اینگونه آورده است: و جاء فى الحدیث ما معناه ینزل اللّه تعالى الله‏ لبیته المحفوف بالکرامة فى کل یوم بل وکل لیلة عشرین رحمة مضافا لمائه ینالها قوم همو خیر فئة منقسم للطائفین نصفها وللمصلّین یخص ثلثها شبیه این روایت را اهل سنت از ابن عباس به نقل از رسول خدا - ص - با کمى تغییدانشمند و محقق ارزشمند، آقاى على اکبر غفارى در رابطه با اختلاف ثواب‏هایى که در اینگونه روایات و نظایر آن آمده مى‏نویسد: اختلاف در مقدار ثواب، که درباره بعضى اعمال در روایات آمده است، به اعتبار مخاطب و موقعیت و کمال عمل است. گاهى ممکن است ثواب طواف از آزاد کردن بنده بیشتر باشد؛ چون بردگان کم هستند یا در رفاه و آسایش و تحت تعالیم حق زندگى مى‏کنند و گاهى تحت فشار اربابان و شکنجه آنها قرار گرفته و بدون فرهنگ بسر مى‏برند، و آزاد کردن آنان از هر عمل خیرى در چنین موقعیتى بالاتر است و گاهى، به عکس است و در این وقت، طواف که موجب آزادى بنده‏ها را تقویت مى‏کند و انسان را در مقامى از قرب به حق مى‏رساند که اعمال و کردار و رفتارش هر یک موجب آزادى هزاران‏ هزار خلق خداست، از این رو ثواب طواف او بیشتر مى‏شود. پس ثو برخى از دانشمندان معتقدند که لازم نیست پنجاه مرتبه طواف در یک زمان و پى‏درپى صورت بگیرد، بلکه اگر در طول زندگى در نامه عمل او پنجاه طواف ثبت شده باشد، چنین ثوابى را است که مراد از هر مرتبه طواف، هفت شوط مى‏باشد.) ثواب طواف و منافع آن به قدرى زیاد است که امام صادق - ع - حتّى در شدّت بیمارى براى انجام آن، به بیت‏الله الحرام مى‏آمدند: ربیع بن خیثم گفته است: امام صادق - ع - را در حالى که به شدت بیمار بود دیدم که ایشان را در محلى اطراف کعبه طواف مى‏دادند. حضرت هر گاه به رکن یمانى مى‏رسید مى‏فرمود: تا ایشان را زمین بگذارند، سپس دست خویش را از محمل خارج کرده و بر زمین مى‏مالید آنگاه مى‏فرمود: مرا بلند کنید. و در خانه کعبه خانه دلهاست ساحت قدس و جلوه‏گاه خداست‏ نیکبخت آن که همچو پروانه در طواف است گرد آن خانه‏ چون نصیب تو نیست فیض حضور باش اندر طواف خانه زدور در رکوع و سجود سویش باش تو هم از زائران کویش باش‏ هفت شوط طواف‏ ابوحمزه ثمالى مى‏گوید: «به امام سجاد - ع - عرض کردم چرا طواف هفت شوط است؟ فرمود: خداوند تبارک و تعالى به ملائکه فرمود: «اِنّى جاعلٌ فى الأرض خلیفة»، ملائکه بر خلاف فرموده خداوند، گفتند: «أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء» خداوند فرمود: «اِنّى أع هروله در طوا امام باقر - ع - فرمود: «هنگامى که رسول خدا - ص - به مسجدالحرام وارد شدند... هفت شوط این که چرا پیامبر - ص - در فتح مکه به اصحاب و یاران خود این‏گونه دستور دادند، دلیلى شنیدنى دارد؛ شخصى از ابن عباس پرسید که برخى گمان دارند رسول خدا - ص - به هروله کردن و دویدن در حال طواف دستور داده‏اند گفت: هم دروغ گفته‏اند و هم راست! گفتم چگونه؟ پاسخ داد: پیامبر - ص - در عمرةالقضاء در حالى وارد مکه شد که مردم مشرک بودند، به مکیّان خبر داده بودند که یاران محمد - ص - در سختى بسر برده، و خسته‏اند پیامبر - ص - [براى خنثى نمودن این شایعه] فرمود: «خداى رحمت کند مردى را که صلابت و قدرت خود را به آنان نشان دهد و بنمایاند». پس آنها را فرمان داد و آنان نیز در حالى که رسول خدا - ص - بر ناقه خود سوار بودند و عبدالله طواف در شب: نخستین کسى که براى طواف کنندگان در مسجدالحرام، چراغ روشن کرد، عقبة بن ازرق بن عمرو غسانى بود که بر لبه دیوار خانه خود چراغى بزرگ مى‏نهاد، تا مسجد را براى طواف‏کنندگان و دیگر کسانى که در آن بودند، روشن کند. محمد در حکومت مأمون عباسى، محمد بن سلیمان، حاکم مکه شد و چراغى دیگر بر ستونى بلند مقابل آن و کنار رکن غربى نهاد و چون محمد بن داود حاکم مکه شد دو ستون بلند دیگر یکى مقابل رکن یمانى و دیگرى مقابل رکن شامى نهاد و چون هارون (الواثق بالله) خلیفه شد دستور داد ده ستون بلند که قندیل داشت بر اطراف محل طواف نهادند و در آنها چراغ روشن مى‏کردند. خلیفه‏ها و پادشاهان در زمانهاى مختلف بر شمار ستونها و قندیل‏هاى مسجد و چراغهاى منطقه حرم و درهاى مسجد و منبرها اف عبدالله بن سایب از پدرش نقل مى‏کند که پیامب امام صادق - ع - فرمود: در حالى که همراه با سایر مسلمانان گرداگرد خانه طواف مى‏کنى، با قلبت نیز همراه با فرشتگان در اطراف عرش طواف کن.س‏7 - مصباح الشریعه، ص 47. چون خالد بن عبدالله قسرى از سوى عبدالملک بن مروان به حکومت مکه آمد و ماه رمضان فرا رسید، دستور داد کسانى که نماز تراویح مى‏گزارند جلو بیایند و پشت مقام نماز بگزارند و صفها دایره‏وار بر گرد کع آزار دیگران هنگام استلام حجرالأسود استلام حجرالأسود در هر شوط از طواف، مستحب و کارى پسندیده است، لیکن هنگام ازدحام جمعیت، نباید بر دیگران فشار آورده، و به آنان آزار رساند. عبدالرحمن بن حجاج مى‏گوید: در حال طواف بودم و سفیان ثورى نیز نزد من بود. از امام صادق - ع - سؤال کردم: رسول خدا - ص - هرگاه به‏حجرالأسود مى‏رسیدند چه‏مى‏کردند؟ فرمود: رسول خدا - ص - در هر طواف واجب و مستحب، حجرالأسود را لمس مى‏نمود. ابن جریح نیز گوید: به من خبر داده‏اند که پیامبر - ص - هنگامى که سواره طواف مى‏فرمود، با چوبدستى خود، به حجرالاسود مى‏کشیدند و سپس نوک آن را مى در روایت دیگرى آمده که امام صادق - ع - به سیف تمار فرمود: «اگر حجرالاسود خلوت بود آن را استلام کن وگرنه، از دور على بن حسن هاشمى نیز که امارت مکه را در خلافت مهتدى فرزند واثق به عهده داشت، اوّلین کسى است که میان مردان و زنان در نشستن در مسجدالحرام ایجاد فاصله نمود. وى دستور داد ریسمانهایى را میان ستونهاى مسجد، آنجا که مردم مى‏نشستند ببندند و بدین وسیله مردان و زنان در نشستن از هم جدا شدند. محمد طاهر مکى کردى مى‏گوید: گمان مى‏کنم این داستان به بعد از سال در استلام حجر، یک شرط مهم و اساسى است. ایجاد مزاحمت براى دیگران گاهى منجر به فوت و یا مجروح شدن طواف‏کنندگان گردیده است. نافع گفته است: عبدالله بن عمر در هر طوافى، استلام آن دو رکن را رها نمى‏کرد. یک بار در شدت ازدحام چنان به زحمت افتاد که بینى‏اش خون‏آلود شد، از طواف بیرون آمد و بینى خود را شست، برگشت، بازهم گرفتار ازدحام شد و به حجرالأسود نرسید و بینى او دوباره خون‏آلود شد، از طواف بیرون آمد و بینى خود را شست و برگشت و دست برنداشت تا آنکه حجرالاسود را استلام کرد.ک ؟ بنابراین آن همه توصیه به لمس حجرالاسود در ابتدا و پایان طواف، براى آن زمانى است که جمعیت کم و استلام حجر به آسانى صورت بگیرد، لیکن در این زمان و خصوصاً در موسم حج که جمعیت فراوان است، آنگاه که طواف کنندگان مقابل حجرالأسود رسیدند بهتر این است که با دست به آن اشاره کرده، اللّه اکبر بگویند و بگذرند تا مزاحمتى براى سایر طواف‏کنندگان ایجاد نکنند؛ خصوصاً که بسیارى از این کسان مشغول انجام طواف واجب‏اند. یعقوب بن شعیب مى‏گوید: از امام صادق - ع - سؤال کردم: وقتى در مقابل حجرالاسود رسیدم چه بگویم؟ فرمود: تکبیر بگوى و بر پیامبر - ص - و آل او - علیهم‏السلام - درود بفرست. عبدالله بن عباس گوید: پیامبر - ص - به عایشه - که همراه ایشان طواف مى‏کرده - هنگام دست کشیدن به حجرالأسود فرمود: اى عایشه اگر نه این است که پلیدى و ناپاکى‏هاى مردم دوره جاهلیّت با حجرالأسود آمیخته شده است همه دردها با آن بهبود مى‏یافت و مى‏توانستیم آن را به همان صورتى ببینم که خداوند از بهشت نازل فرمود. نمایش قدرت‏ در اوج قدرت عبدالملک مروان، فرزند و ولیعهدش هشام در موسم حج به مکه آمد و مشغول طواف شد، خواست حجرالاسود را لمس کند، لیکن جمعیت انبوه طواف‏کنندگان، این اجازه را به او نداد، به ناچار منبرى براى او گذاشتند. روى آن نشست و شامیان نیز گرد او نشستند، ناگهان مردى زیباروى، در حالى که اِزار و ردایى بر تن داشت و آثار سجده در پیشانى‏اش آشکار بود، از درب مسجدالحرام وارد و به طواف مشغول شد و چون به حجرالاسود رسید مردم براى او راه باز کردند و وى به راحتى حجرالأسود را لمس نمود. مرد شامى به هشام بن عبدالملک گفت: اى امیر مؤمنان! این کیست؟ هشام براى آن‏که شامیان به آن حضرت گرایش پیدا نکنند گفت: او را نمى‏شناسم! فرزدق که [شاعر و حقوق‏بگیر دربار است] آنجا حضور داشت، گفت: ولى من او را مى‏شناسم. مرد شامى پرسید: اى أبا فراس او کیست؟ فرزدق این قصیده را سرود: هذَا الّذى‏ تَعْرِفُ البَطْحاءُ وَطْاَتَهُ وَالبَیْتُ یَعْرفُهُ وَالْحِلُّ والْحَرَمُ‏ هذَا ابْنُ خَیْرِ عبادِاللَّهِ کُلِّهِمُ هذَا التَّقىُّ النّقى‏ الطاهِرُ الْعَلَمُ‏ هذا عَلِىٌّ رَسُولُ اللَّهِ والِدُهُ اَمْسَتْ بِنُورِ هُداهُ تَهْتَدى الْأُمَمُ‏ اِذا رَاَتْهُ قُرَیْشٌ قالَ قائِلُها اِلى‏ مَکارِمِ هذا یَنْتَهىِ الْکَرَمُ‏ یُنْمى‏ اِلى‏ ذَرْوَةِ العِزِّ الَّتى‏ قَصُرَتْ عَنْ نَیْلِها عَرَبُ الاِسْلامِ وَالْعَجَمُ‏ یَکادُ یُمْسِکُهُ عِرْفانَ راحَتِهِ رُکْنُ الْحَطیمِ اِذا ماجاءَ یَسْتِل فرزدق در این بیت (یکاد یمسکه...) به یک نکته تاریخى اشاره کرده است: به خاطر جنگ حجاج با ابن زبیر، خانه کعبه تخریب گردید، پس از آن، حجاج اقدام به تعمیر خانه خدا کرد. هنگامى که خواستند حجرالأسود را نصب کنند، هر یک از علما، قضات و یا زهاد را براى نصب حجر مى‏آوردند، حجرالاسود لرزیده و در جاى خود استقرار نمى‏یافت، تا آنکه حضرت على بن الحسین امام سجاد - ع - آمده، نام خدا را بر زبان جارى و آن را در جاى خود گذاشتند، حجرالأسود استقرار یافت و مردم تکبیر گفتند و فرزدق این جریان را در شعر خود اینگونه آورده است: یَکادُ یُمْسِکُهُ عِرْفانَ راحَتِهِ رُکْنُ الْحَطیمِ اِذا ماجاءَ یَسْتَلِمُاً - مرحوم شیخ عباس قمى، زندگانى رهبران اسلام ( طواف نیابتى‏ مستحب است حاجى تا زمانى که در مکه حضور دارد براى خود و یا به نیابت از دیگران طواف کند، آنان که داراى معرفت بیشترى هستند به نیابت از پیامبر بزرگوار اسلام - ص - و امامان معصوم - علیهم‏السلام - طواف نموده، حج خود را با حج پیامبر و ائمه - علیهم‏السلام - پیوند مى‏زنند. موسى بن قاسم مى‏گوید: به امام جواد - ع - عرض کردم: مى‏خواستم به نیابت از شما و پدرتان طواف کنم، به من گفتند براى اولیاى خدا [و به نیابت از آنان] نمى‏توان طواف کرد. حضرت فرمود: هر اندازه براى تو امکان دارد [براى آنان] طواف کن که جایز است. سه سال بعد [خدمت آن حضرت رسیده] عرض کردم: من براى انجام طواف به نیابت از شما و پدر بزرگوارتان کسب اجازه کردم و شما اجازه فرمودید و آنچه خدا خواست به نیابت از شما طواف کردم، سپس مسأله‏اى در ذهن من آمد که به آن عمل کردم، حضرت فرمودند: آن مسأله چه بود؟ گفتم: روزى به نیابت از رسول خدا - ص - طواف کردم، امام جواد سه مرتبه فرمود: درود خدا بررسول‏اللّه. روز دوّم را به‏نیابت از امیر مؤمنان - ع - ، روز سوّم به نیابت از امام حسن - ع - روز چهارم ازامام حسین - ع - روز پنجم از امام سجاد - ع - روز ششم از امام باقر - ع - روز هفتم از امام صادق - ع - روز هشتم از امام موسى بن جعفر - ع - روز نهم از پدرتان على بن موسى الرضا - ع - روز دهم از طرف شما، مولاى من! اینان کسانى هستن ارتباط طواف و ولایت‏ امام صادق - ع - به مردمى که خانه خدا را طواف مى‏کردند نگریست، آنگاه فرمود: طواف مى‏کنند همچون طواف جاهلیت، به خدا سوگند به چنین کارى فرمان داده نشده‏اند. آنان مأمورند گِرد این سنگها طواف کرده، سپس به سوى ما برگردند و دوستى خویش را به ما نشان دهند و یارى خویش را به ما عرضه کنند. سپس این آیه را اسماعیل بن مهران نیز از امام صادق - ع - نقل مى‏کند که فرمود: «هرگاه یکى از ش این شیوه حج گزاردن، موجب خواهد شد تا این فریضه الهى از یک عبادت خشک و بى‏روح خارج، و با الهام‏گیرى از رهنمودهاى رهبران الهى در تار و پود وجود انسان مسلمان اثر گذارد. جابر مى‏گوید: پس از انجام مناسک حج، همراه با گروهى از حج‏گزاران محضر امام باقر - ع - شرفیاب و موقع خداحافظى خواستار توصیه‏ها و سفارشات آن حضرت شدیم، فرمودند: باید قدرتمندان شما، ضعیفانتان را یارى دهند و ثروتمندانتان بر فقیران مهربانى کنند و هر یک از شما نسبت به برادر دینى خود خیرخواهى نماید؛ آنگونه که براى خود خیر و خوبى را طلب مى‏کند، اسرار ما را پنهان داشته، مردمان را بر گردن ما سوار نکنید، به ما بنگرید و روایاتى که از ما براى شما نقل مى‏کنند؛ اگر آن را با قرآن موافق یافتید، ضبط نموده و بدان عمل کنید و اگر مخالف بود ردّ کنید و اگر مشتبه بود در آن توقف کرده، به ما مراجعه نمایید تا براى شما توضیح دهیم آنگونه که براى ما شرح داده شده است.پ‏ همچنین فرمود: «برآوردن نیاز مؤمن بهتر است از طواف و طواف و... تا ده مرتبه آن را برشمردند».ق‏پ‏ - مستدرک، ج 9، ص شبیه این روایت را سکین بن عمار از امام صادق - ع - نقل کرده، در ادامه مى‏گوید: به امام طواف عاشقانه‏ یکى از لحظات شیرین و به یادماندنى حج زمانى است که حاجى پس از انجام طواف پرده کعبه را در دست گرفته، خود را به کعبه چسبانده، قطرات اشگش مروارید گونه از گونه‏هایش سرازیر گردد و با خدا راز و نیاز کند. عاشقان حریم دوست، آنگاه که در کنار خانه یار قرار مى‏گیرند حالاتى خوش و دیدنى دارند. اصمعى مى‏گوید: شبى گِرد کعبه طواف مى‏کردم، جوانى ظریف اندام را دیدم که به پرده کعبه چنگ زده، مى‏گفت: چشم‏ها در خوابند و ستارگان برآمده‏اند، و تو پادشاه زنده پایدارى، پادشاهان درب‏هایشان را بسته و بر آن نگاهبانانى گمارده‏اند [ولى] درب خانه تو براى درخواست کنندگان باز است به سوى تو آمدم تا به رحمت خود به من نظر على بن مزید بیاع سابرى نیز گفته است: امام صادق - ع - را در حجر اسماعیل دیدم، زیر ناودان ایستاده، صورتش را به کعبه گذاشته و دست‏هایش را گشوده و مى‏فرمود: «اللهم ارحم ضعفى و قلّت حیلتى، اللّهم انزل على کفلین من رحمتک، و ادرأ علىّ من رزقک الواسع، و ادرأ عنى شرّ فسقة الجنّ و الإنس و شرّ فسقة العرب و العجم، اللّهم اوسع علىّ من الرزق ولاتقتر علىّ». خالد بن ربعى نیز گفته است: امیر مؤمنان على - ع - براى برخى نیازها وارد مکه شدند [در مسجدالحرام] مرد عرب بیابانى را دیدند که پرده کعبه را گرفته و مى‏گفت: اى صاحب خانه، خانه خانه تو است و مهمان نیز مهمان تو، هر مهمانى از میزبانش نیکى مى‏بیند پس امشب احسانت به من، آمرزش گناهانم باشد. امیر مؤمنان - ع - به یاران خود فرمودند: آیا نشنیدید سخن اعرابى را؟ گفتند: آرى شنیدیم، حضرت فرمود: خداوند کریم‏تر از آن است که میهمانش را براند. شب دوّم دیدند بار دیگر این مرد آمده خود را به رکن چسبانده و مى‏گوید: «یا عزیزاً فى عزّک، فلا أعز منک فى عزّک، أعزّنى بعزّ عزّک فى عزّ لایعلم احد کیف هو، أتوجه الیک، واتوسل الیک بحق محمد و آل محمد - علیهم‏السلام - علیک، أعطنى مالایعطینى احدٌ غیرک، واصرف عنى مالایعرفه احد غیرک» سپس امیر مؤمنان - ع طاووس یمانى نیز گفته است: در دل شب مردى را دیدم که پرده کعبه را در دست گرفته و مى‏گوید: اَلا ایّها المأمول فى کلّ حاجة شکوت الیک الضر فاسمع شکایتى‏ ألا یا رجائى أنت تکشف کربتى فهب لى ذنوبى کلّها واقض حاجتى‏ فزادى قلیل لا أراه مبلّغى أللزاد أبکى أم لطول مسافتى‏ أتیت بأعمال قباح ردّیه فما فى الورى عبد جنى کجنایتى‏ أتحرقنى فى النّار[بالنّار] یا غایة المنى فأین رجائى ثم أین مخافتى‏ ط پى‏نوشتها: ...................) Anotates (................. - مستدرک، ج 9، ص 317، ح 1، 2 و3. خشنود شود؛ همانگونه که از ملائکه خشنود گردید.، - مستدرک، ح 9، ص 325. هر رکنى از ارکان کعبه، ویژگى خاصّى داشته، و طواف کننده از نقطه شروع تا پایان، مراحلى را براى وصول به قرب حق طى مى‏کند: در رکن حجرالأسود، که «باب الرحمه»اش نامند، درب رحمت به سوى او گشوده مى‏شود. در رکن شامى، درب انابه و توسّل و در رکن یمانى باب توبه باز است و از اینجا تا حجر، به باب آل محمد - ص - و شیعیان آنان معروف است.ک - مستدرک، ج 9، ص 336. - مستدرک، ج 9، ص 338. و تو انسان حج‏گزار، باید در این مکان الهى زبانت را نگهداشته، سخنانى سودمند بر آن جارى کنى؛ «سبحان‏اللّه» و «لااِله اِلاّ اللّه» فراوان بگویى، کار نیک انجام دهى، نماز شب بخوانى، قنوت را طولانى کرده، فراوان طواف کنى و اگر توانستى از مکه خارج نشوى تا ختم قرآن نمایى، چنین کن.ج - مستدرک، ج 9، ص 363. اهمیت طواف‏ امام صادق - ع - از پدرانش و آن بزرگوار از رسول اکرم - ص - نقل کرده‏اند که فرمود: «زینت ایمان، اسلام و زینت کعبه، طواف است». و در حدیثى دیگر پیامبر - ص - طواف را - مستدرک الوسائل، ج 9، ص 375. - سنن ترمذى، ص 153. و نیز فرمود: «خداوند به طواف کنندگان فخر مى‏کند و اگر قرار بود ملائکه با کسى مصافحه کنند، با طواف کنندگان خانه خدا مصافحه مى‏کردند».، - شفاء الغرام، ج 1، ص 292. امام رضا - ع - نیز فرمودند: «بر شما باد به نماز شب،قنوت طولانى و زیاد طواف نمودن».ع - مستدرک، ج 9، ص 377. مستحب است کسانى که به مکه مى‏آیند سیصد و شصت طواف، و اگر مقدورشان نیست، سیصد و شصت شوط طواف کنند. و اگر نمى‏توانند تا زمانى که در مکه هستند، هر چه مى‏توانند طواف نمایند.ک‏ - مستدرک، ج 9، ص 377 و 378. مبر - ص - هرگاه به مکه مى‏آمد طواف خانه خدا بود».ى‏ - شفاءالغرام، ج 1، ص 287. عثمان بن یثار نیز گفته است: به من خبر رسیده - و خداوند داناتر است - که: «چون پروردگار فرشته‏اى را براى انجام کارى به زمین گسیل مى‏دارد فرشته اجازه مى‏گیرد که به خانه کعبه طواف کند و به آرامى به زمین فرود آید».ٍ - اخبار مکه، ازرقى، ص 28. را پدید آورد، همواره انسان‏ها، جنّیان و فرشتگان گرداگرد آن طواف نموده‏اند و هرگز از طواف کننده خالى نبوده است.م‏1 - التاریخ القویم، ج 4، ص 162. برخى از شیفتگان طوافِ خانه خدا هنگام جارى شدن سیل در مسجدالحرام نیز، دست از تلاش برنداشته، شناکنان گرد کعبه طواف مى‏کردند ابن زبیر از زمره این کسان است.4 - التاریخ القویم، ج 4، ص 163. قاضى عزالدین نیز از جدّ خویش شنیده که: شناکنان خانه خدا را طواف کرده است و آب به حدّى بوده که هنگام رسیدن به رکن حجرالاسود، در آب فرو مى‏رفته تا بتواند حجرالأسود را لمس نماید.ز - التاریخ القویم، ج 4، ص 163. ظهر روز چهارشنبه 19 ماه شعبان 1039 سیل عظیمى در مکه آمده و آب فراوانى داخل مسجدالحرام شد و حدود 442 نفر از بین رفتند که یک معلّم با سى دانش‏آموزش که در مسجد مشغول درس بودند جزو آنان بود. من در روز پنجشنبه بیستم ماه شعبان وارد مسجدالحرام شدم در حالى که هیچ طواف‏کننده‏اى در آن نبود آنگاه در درون آب طواف کرده، نماز طواف را - اجباراً - بالاى منبر خواندم.* - رساله «مفرحة الأنام فى تأسیس بیت‏اللّه الحرام» - رسول جعفریان - میقات حج، شماره 5. فردى به نام سید محمد هادى بن علوى که از دوستان مؤلف کتاب «التاریخ القویم لمکة و بیت‏اللّه الکریم» است در سال 1360 ه . ق. در حالى‏که سیل عظیمى در مکه جارى شده بود، خانه خدا را شناکنان طواف کرده است. - همان، ص 163. ه دلایلى طواف کننده نداشته است: هنگام توسعه مسجدالحرام به علّت استفاده از دینامیت در تخریب کوه صفا، بعد از نماز ظهر، مطاف از طواف‏کنندگان تخلیه مى‏شد تا پرتاب سنگ‏هاى منفجر شده، به کسى آسیب نرساند، این عملیات معمولاً بیش از نیم ساعت طول نمى‏کشیده است.ع‏ - همان، ص 163. مردم در دوره جاهلیت نیز، براى کعبه و طواف، قداست خاصى قائل بوده به هنگام شروع و ختم طواف حجرالاسود را لمس مى‏کرده‏اند و در روزهاى دوشنبه و پنجشنبه درب کعبه را گشوده و به احترام کعبه کفش‏ها را بیرون خانه درآورده، سپس وارد کعبه مى‏شدند.ز - همان، ص 165. مسافت طى شده در هفت شوط طواف هشتصد و سى و شش ذراع و بیست انگشت است.ش‏ - اخبار مکه، ج 2، ص 394. پاداش طواف کنندگان‏ یکى از ثمرات طواف خانه خدا، آمرزش گناهان است. محمد بن قیس مى‏گوید: امام باقر - ع - در مکه براى مردم سخن گفته مى‏فرمود: چون هفت بار گرد خانه طواف کنى، به این وسیله عهد و پیمانى نزد خدا براى تو بوجود مى‏آید که پروردگارت پس از آن شرم مى‏کند تو را عذاب نماید. سپس فرمود: هنگامى که هفت شوط طواف زیارت کردى، و بعد در مقام ابراهیم - ع - دو رکعت نماز طواف گزاردى، فرشته‏اى بزرگوار دست بر دو شانه‏ات مى‏زند و مى‏گوید: امّا آن گناهانى که در گذشته از تو سرزده است همگى بخشیده شد عمل را در این یکصد و بیست روز از نو آغاز کن.لا - شرح من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 28، ح 2138. مى‏نویسد و شش هزار گناهش را مى‏بخشد و شش هزار درجه او را بالا مى‏برد. - مستدرک، ج 9، ص 376. پیامبر - ص - فرمود: «طواف بسیار کنید، کمترین چیزى که در روز قیامت در نامه عمل شما یافت مى‏شود همانا طواف است».ع - مستدرک، ج 9، ص 376. در روایت دیگرى آمده است: «کسى که این خانه را هفت مرتبه طواف کرده، دو رکعت نماز بگزارد، مانند آن است که بنده‏اى را آزاد کرده باشد».ک - مستدرک، ج 9، ص 376. - من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 33. همین روایت را اهل سنت به نقل از رسول خدا - ص - آورده‏اند.ّ - اخبار مکه، ج 2، ص 8، دارالثقافه. حسان بن عطیه پس از نقل این روایت مى‏گوید: «پس از دقّت معلوم شد تمامى یکصد و بیست رحمت از آن طواف کننده است؛ زیرا او هم طواف مى‏کند، هم نماز مى‏خواند، و هم به کعبه مى‏نگرد. - التاریخ القویم لمکة و بیت‏الله الکریم، ج 4، ص 152. والناظرون البیت یأخذونا عشرین و هوسدسها یقینا، - التاریخ القویم، ج 4، ص 153. در روایت دیگرى آمده است: «ان مَنْ طاف بالبیت خرج من ذنوبه». «هر کس خانه خدا را طواف کند، از گناهان خود خارج مى‏گردد». عبدالله بن عمر گفته است شنیدم که رسول خدا - ص - فرمود: «کسى که هفت مرتبه خانه خدا را طواف کند، براى هر گامى که برمى‏دارد، یک حسنه برایش نوشته مى‏شود، یک گناه از او بخشیده مى‏شود و [مقامش] یک درجه بالا مى‏رود [و هر گام آن] برابر با آزاد کردن یک بنده است». همین روایت را با اندکى تغییر، ترمذى و نسائى نیز نقل کرده‏اند.اًث‏ - فاسى مکى، شفاءالغرام باخبار البلد الحرام، ج 1، ص 283؛ دارالکتاب العربى (1405 ه . ق). همچنین پیامبر - ص - فرمود: «هیچ طواف کننده‏اى نیست که هنگام زوال آفتاب با سر و پاى برهنه گِرد این خانه طواف کند، در حالى که پیاده در حرکت بوده، گامهاى خود را کوتاه برمى‏دارد، چشمانش را به زمین مى‏دوزد و در هر شوطى از طواف؛ حجرالاسود را لمس مى‏کند، بدون آنکه کسى را آزار رساند و یاد و ذکر خدا از زبانش بیفتد، مگر آن که خداوند در هر گامى که برمى‏دارد، هفتاد هزار حسنه براى او ثبت نموده، هفتاد هزار گناه او را پوشانده و او را هفتاد هزار درجه بالا مى‏برد و ثواب آزاد کردن هفتاد هزار برده که قیمت هر یک ده هزار درهم باشد به او مى‏دهد، و مى‏تواند هفتاد نفر از بستگانش را شفاعت کند و هفتاد هزار حاجت او برآورده مى‏شود اگر خواست در دنیا و اگر خواست در آخرت». - کافى، ج 4، ص 412، حدیث 3؛ من لایحضرةالفقیه، ج 3، ص 33. ر آورده‏اند.ط - شفاءالغرام، ج 14، ص 285. اب وابسته به موقعیت و کیفیت عمل است و در تاریخ اسلام افرادى بوده‏اند که طواف خانه کعبه را تمام عمر، سالى چندین بار به جا مى‏آورده‏اند، ولى از آنها اعمالى یا دستوراتى صادر شده که صدها هزار مردم آزاد را به بردگى کشانده است، آرى این ثوابها همگى شرط و شروطى دارد و مطلق نیست و با اختلافِ شرایط، کم و زیاد مى‏شود.غ‏ - على اکبر غفارى، شرح من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 34. ابن عباس نقل کرده که رسول خدا - ص - فرمودند: «کسى که پنجاه مرتبه طواف کند از گناه پاک مى‏شود، همچون زمانى که از مادر متولّد شده است».اً - شفاءالغرام، ص 484. خواهد داشت. محب طبرى نیز مى‏گوید: برخى از علما براى عدد طواف هفت مرحله ذکر کرده‏اند: 1 - پنجاه بار طواف کردن در روز و شب، 2 - بیست و یک مرتبه، 3 - چهارده مرتبه، 4 - دوازده مرتبه؛ 5 بار در روز و 5 بار در شب، 5 - هفت مرتبه، 6 - سه مرتبه، 7 - یک مرتبه.4 (لازم به ذکر - شفاءالغرام، ج 1، ص 284 و 285. روایت دیگرى آمده که حضرت در پاسخ سؤال کسى که علّت این کار را جویا شده بود با اشاره به آیه «لیشهدوا منافع لهم» فرمودند: همانا من دوست مى‏دارم از منافعى که خداوند فرموده، بهره بگیرم.0 - مجمع‏البیان، ج 7، ص 81؛ وسایل، ج 8، ص 70. لم مالاتعلمون». [بدنبال آن] پروردگار متعال هفت هزار سال نور خود را از آنان پوشانید، ملائکه هفت هزار سال به عرش پناه بردند، پس خداوند بر ایشان رحمت آورد و توبه‏شان را پذیرفت و بیت‏المعمور را که در آسمان چهارم بود براى آنان قرار داد (وجعله مثابة...)، و بیت‏الحرام را براى مردم [در روى زمین] مقابل بیت‏المعمور قرار داد (فجعله مثابة للناس و امناً). پس طواف بر بندگان هفت شوط واجب شد؛ براى هر هزار سال یک شوط.ة - علل الشرائع، ج 1، ص 401؛ نورالثقلین، ج 1، ص 53 تا 83. در نقل دیگرى آمده است که: قبل از اسلام طواف در میان قریش عدد خاصّى نداشت، عبدالمطلب آن را هفت شوط تعیین کرد و خداوند نیز پس از پیدایش اسلام همان را قرار داد.ز - بحارالانوار، ج 96، ص 384. ف‏ در جریان فتح مکه، رسول خدا - ص - پس از ورود به شهر، خانه ابوسفیان را - مکان امن - قرار داد، مردم نیز به این خانه پناه آورده، در به روى خویش بسته و جنگ‏افزارهایشان را بر زمین نهادند. آنگاه پیامبر - ص - نزد حجرالأسود آمده، آن را لمس فرمود و مشغول طواف شد. حضرت به بتى رسید که کنار کعبه قرار داشت، آنگاه با کمانى که قوس آن را در دست گرفته بود، در چشم بت فرو کرده، فرمود: «جاء الحق و زهق الباطل اِنَّ الباطل کان زهوقا».ذ. - اسراء: 81. و چون از طواف خانه فارغ شدند به کوه صفا آمده از آن، بالا رفتند و از آنجا به خانه کعبه نگاه کرده، دستها را بلند نمود و دعا کرد.. - فتوح البلدان، ص 59. طواف کردند؛ سه شوط را با حالت هروله و تند رفتن و چهار شوط را به حالت راه رفتن».،. - دعائم الاسلام، ج 1، ص 312. بن رواحه افسار شتر حضرت را در دست داشت، سه شوط را هروله کنان انجام داده، قدرت خویش را آشکار ساختند مشرکان نیز در برابر ناودان [کعبه] آنها را نگاه مى‏کردند. پس از آن، رسول خدا - ص - بار دیگر حج گزارد ولى [در طواف] هروله نکرد و مردم را نیز بدان امر ننمود. پس آنها هم راست گفتند و هم دروغ.ه. - مستدرک، ج 9، ص 394. همچنین در روایتى آمده است: دیدم على بن الحسین - ع - در طواف راه مى‏رفت و هروله نمى‏فرمود.. - مستدرک، ج 9، ص 395. بن سائب بن برکة از مادرش نقل کرده که گفته است: شبى عایشه همسر پیامبر - ص - به چراغ‏داران پیام داد چراغ‏ها را خاموش کردند و آنگاه در حجاب کامل و پوشیده طواف کرد.. - اخبار مکه، ص 262. پس از آن خالد بن عبدالله قسرى چراغى کنار چاه زمزم و روبروى حجرالاسود نهاد و این به روزگار حکومت عبدالملک بن مروان بود و اینها را از گذاشتن آن چراغ منع کرد.ع . - اخبار مکه، ص 220. . - اخبار مکه، ص 220. گفته‏اند: ستونهاى زرد مسى که اطراف کعبه نصب شده بود، ابتدا در کاخ بابک خرمى در ارمنستان بوده و در صحن خانه او روشن مى‏شده است و چون خداوند او را زبون ساخت و کشته شد (و پسرش را به سامرا آوردند و در شهرها گرداندند و خانه‏اش را خراب کردند، زیرا او گروه بسیارى از مسلمانان را کشته بود و خداوند مردم را از او آسوده کرد) این ستونها را از کاخ وى آوردند که چهارده‏ ستون بود، چهارتاى آن را در دارالخلافه سامرا نصب کردند و ده ستون دیگر را معتصم در سال دویست و سى و چند، براى کعبه فرستاد که اطراف کعبه در صف اول نصب کردند.ف. - اخبار مکه، ص 220. زودند چنانکه نزدیک به یک هزار و پانصد رسید و همچنان نفت‏سوز و روغن‏سوز بود تا سال 1339 قمرى که تمام چراغهاى آن به برق مبدّل شد.ه. - اخبار مکه، ص 221. دعا و ذکر در طواف‏ مجاهد گفته است: همراه عبدالله بن عمر در طواف بودیم نظرش به مردى افتاد که به نظر مى‏رسید از بیابان نشین‏ها باشد؛ کشیده قامت و مضطرب بود و کمى دورتر از مردم طواف مى‏کرد. ابن عمر از او پرسید: اینجا چه مى‏کنى؟ گفت: طواف مى‏کنم. گفت: مثل شتر نر پاى بر زمین مى‏کوبى! نه تکبیر مى‏گوئى و نه خداى تعالى را یاد مى‏کنى و نه استلام مى‏کنى! سپس از او پرسید: نامت چیست؟ گفت: حنین. مى‏گوید از آن پس ابن عُمر هرکس را مى‏دید که استلام نمى‏کند مى‏گفت آیا این مرد حنینى است؟ک - اخبار مکه، ص 252. ر - ص - میان رکن یمانى و رکن حجرالاسود - در حال طواف - این آیه را تلاوت مى‏فرمود: «رَبَّنا آتنا فى الدنیا حسنةً و فى الآخِرة حسنة و قنا عذاب النار».ل. - اخبار مکه، ص 255. عثمان بن ساج از امام صادق - ع - نقل کرده که آن حضرت از پدر بزرگوار خود نقل کردند که پیامبر - ص - در طواف، هرگاه مقابل ناودان مى‏رسیدند، عرضه مى‏داشتند: «پروردگارا! از تو راحتى به هنگام مرگ و عفو به هنگام رسیدگى به حساب را مسألت مى‏کنم». یاد خدا و توجّه به حقّ، بر ارزش طواف خواهد افزود.7 - اخبار مکه، ص 240. و باز امام صادق - ع - فرمودند: سخن گفتن و دعا خواندن در طواف اشکالى ندارد، لیکن خواندن قرآن افضل است».ُ7 - مستدرک، ج 9، ص 405. عبدالسلام ابن عبدالرحمن بن نعیم گوید: به امام صادق - ع - عرض کردم: من مشغول انجام طواف واجب شدم دعایى به یادم نیامد جز صلوات و درود بر پیامبر - ص - و خاندان او، لذا در طواف و سعى فقط صلوات فرستادم. حضرت فرمود: به هیچ درخواست کننده‏اى بهتر از آنچه تو خواسته‏اى داده نشده است. 7 - کافى، ج 4، ص 407. به تشکیل شود و این به سبب تنگ شدن منطقه بالاى مسجد براى نمازگزاران بود. به او گفته شد با این ترتیب طواف را متوقف مى‏سازى بدون آنکه دلیل بر جلوگیرى از طواف مستحبى باشد، گفت من دستور مى‏دهم میان هر دو رکعت نماز تراویح یک دور هم طواف انجام شود، گفته شد ممکن است در گوشه و کنار کعبه افرادى متوجه نباشند که وقت طواف تمام شده و آماده نماز گردند. خالد به خدمتگزاران کعبه دستور داد که بر گرد کعبه در شش دور طواف، الحمدلِلّه واللّه اکبر بگویند و چون در دور ششم به حجرالاسود رسیدند میان الحمدلله و الله اکبر اندکى فاصله بیاندازند تا مردمى که در حجر اسماعیل و دیگر جاهاى مسجد قرار دارند، براى نماز آماده شوند و از فاصله میان تکبیر متوجه شوند و نماز خود را با عجله خوانده و زودتر به پایان رسانند. و آنها تا پایان دور هفتم به تکبیر ادامه مى‏دادند و سپس کسى با صداى بلند مى‏گفت: نماز، نماز، خدایتان رحمت فرماید. 7 - همان، ص 353 و 354. خالد بن عبدالله قسرى از فرماندهان ستمگر عبدالملک بن مروان است که به سفارش حجاج بن یوسف ثقفى امیر مکه شد و حجاج با همه سفاکیش او را لعنت مى‏کرده است.7 - ترجمه نهایةالارب، ج 6، ص 252، 253 و 260. بوسیدند.ک‏7 - اخبار مکه، ص 258. عبدالرحمان مى‏افزاید: حضرت مشغول طواف بودند و من با کمى فاصله دنبال ایشان حرکت مى‏کردم، دیدم امام صادق - ع - به حجرالاسود که رسیدند آن را لمس نکردند، به ایشان عرض کردم: آیا شما به من خبر ندادید که رسول خدا - ص - در هر طواف واجب و مستحبى، حجرالأسود را لمس‏ مى‏فرمود؟ فرمودند آرى، گفتم شما از حجرالاسود گذشتید و آن را لمس نکردید، حضرت فرمودند: رسول خدا - ص - هرگاه به حجرالاسود مى‏رسیدند، مردم براى ایشان راه باز مى‏کردند تا حجرالأسود را لمس کنند ولى اکنون این کار را نمى‏کنند و من ازدحام و شلوغى را خوش ندارم.78 - کافى، ج 4، ص 405. اشاره کن».ئ7 - کافى، ج 4، ص 405. همچنین از امام رضا - ع - در این زمینه سؤال شد، فرمودند: «هرگاه جمعیت براى استلام حجرالأسود زیاد بود با دستهایت به آن اشاره کن».ه7 - همان مدرک. بکّه نامیدن کعبه نیز بدان خاطر است که مردم در طواف نسبت به یکدیگر ایجاد زحمت و ازدحام مى‏کردند.ط 7 - اخبار مکّه، ص 216. ابوبصیر نیز به نقل از امام صادق - ع - مى‏گوید: «چند چیز براى زنان لازم نیست: 1 - با صداى بلند لبیک گفتن، 2 - حجرالأسود را لمس کردن، 3 - ورود به کعبه، 4 - هروله نمودن بین صفا و مروه».» - کافى، ج 4، ص 405. عایشه به خانمى چنین گفت: براى لمس حجرالأسود ایجاد مزاحمت نکن، اگر دیدى خلوت است استلام کن و اگر دیدى جمعیت زیاد است «اللّه اکبر» و «لااله الاّ اللّه» بگو و بگذر. 7 - شفاءالغرام، ص 280. در گذشته فشار زنان براى استلام حجر، گاهى موجب درگیرى لفظى مى‏شد. مثنى بن صباح مى‏گوید: همراه عطاء بن ابى رباح طواف مى‏کردیم که او متوجه شد زنى مى‏خواهد استلام [حجر] کند بر سرش فریاد زد و گفت: دستت را بپوش، زنان را حقى براى استلام حجر و رکن نیست.ح؟ - اخبار مکه، ص 253. در نقل دیگرى آمده که عطا گفت: فرزند هشام زنان را از طواف کردن همراه با مردان، منع کرد.لا؟ - صحیح بخارى، کتاب‏الحج، باب طواف النساء مع الرجال. غازى در جزء دوم از تاریخش گفته است: در گذشته مردان و زنان همراه با هم طواف مى‏کردند لیکن از زمانى که خالد بن عبدالله قسرى از سوى عبدالملک مروان به امارت مکّه منصوب شد طواف مردان و زنان را از یکدیگر جدا ساخت. وى در کنار هر رکنى از ارکان کعبه، پاسبانى تازیانه بدست گماشت تا میان مردان و زنان فاصله ایجاد کند و او اولین کسى است که چنین کرد.و؟ - التاریخ القویم لمکّة و بیت‏اللّه الکریم، ج 4، ص 274. 255 هجرى قمرى مربوط مى‏شود.؟ - همان، ج 4، ص 274. حمّاد بن عثمان مى‏گوید: مردى از دوستان بنى‏امیه به نام ابن ابى عوانه که با اهل بیت عصمت و طهارت دشمنى داشت، هرگاه امام صادق - علیه‏السلام - یا یکى از بزرگان اهل بیت به مکه مى‏آمدند به دنبال آنان رفته و با حرفهاى بیهوده آزارشان مى‏داد. روزى وى به امام صادق - ع - برخورد کرده گفت: چرا حجرالاسود را لمس نکردید؟ حضرت فرمود: من دوست نمى‏دارم ضعیفى را آزار رسانده، یا خود اذیت شوم.ه؟ - «أکره اَن أوذى ضعیفاً او أتأذى». گفت: گمان دارم که رسول خدا - ص - آن را لمس مى‏کرد. حضرت فرمود: آرى، لیکن مردم وقتى رسول خدا - ص - را مى‏دیدند حق او را مى‏شناختند ولى حق مرا نمى‏شناسند. ؟ - کافى، ج 4، ص 409. در روایتى از امام کاظم - ع - به نقل از رسول خدا - ص - آمده است: «ویستلم الحجر فى کلّ طوافٍ من غیر أن اوذى احداً»؛ «در هر طوافى، بدون آن که کسى را آزار دهد، حجرالاسود را لمس مى‏فرمود».پ؟ از این تعبیر مى‏توان فهمید که آزار نرساندن به دیگران - کافى، ج 4، ص 412. - اخبار مکه، ص 249. ابن عباس در این زمینه مى‏گوید: «مسلمانى را آزار مده و کسى هم تو را آزار ندهد. اگر خلوت بود، حجرالاسود را ببوس یا بر آن دست بکش وگرنه برو». ؟ - اخبار مکه، ص 251. ماً - مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 169. ترجمه انوارالبهیه) ص 123. در اهمیت این سروده فرزدق، عبدالرحمن جامى در سلسلةالذهب مى‏نویسد: زنى از کوفه فرزدق را در خواب دیده، از وى پرسید: خدا با تو چه کرد؟ فرزدق گفت: خداوند براى قصیده‏اى که در مدح على بن الحسین - ع - سرودم مرا آمرزید. آنگاه عبدالرحمن جامى که مشهور به ناصبى بودن است مى‏گوید: سزاوار است که خداوند به واسطه این قصیده تمام مردم را بیامرزد.ظاً - همان، ص 125. د که به ولایت و دوستى آنها دین خود را پذیرفتم. حضرت فرمودند: به خدا سوگند هم اینک نیز داراى دین خدا هستى، دینى که خداوند غیر آن را از بندگانش نمى‏پذیرد. گفتم و گاهى هم به نیابت از مادرتان فاطمه - س - طواف نمودم و گاهى نیز طواف نکردم امام - ع - فرمودند: [براى مادرم زهرا - س -] فراوان طواف کن؛ زیرا که بهترین عملى که انجام مى‏دهى همین است - انشاءالله تعالى - .ن‏اً - کافى، کتاب الحج، باب الطواف و الحج عن الائمه، حدیث 2. تلاوت فرمود: «ثم الیَقْضُوا تفثهم والیوفوا نذورهم ولیطوّفوا بالبیت العتیق».اً - حج: 29 . سپس چرک از خود دور کنند و نذرهاى خویش را ادا کنند و بر آن خانه کهن طواف کنند. قال، التفث، الشعث، والنذر لقاء الامام.پ2اً - تفسیر البراهان، ج 3، 90/29. در این آیه حضرت «نذر» را «لقاء الإمام» معنا فرموده‏اند. زراره و ابى حمزه ثمالى هر دو به نقل از امام باقر - ع - همین مطلب را آورده‏اند، همچنین در روایت دیگرى سدیر به نقل از امام باقر - ع - مى‏گوید: از مکّه آغاز و به ما ختم کنید.ع‏اً - وسائل، ج 14، احادیث 19318، 19310 و 19311. ما حج گزارد، حج خود را با زیارت ما به پایان ببرد؛ زیرا زیارت ما شرط تمامیّت حج است».اً - وسائل الشیعه، ج 14، ح 19316. امام باقر - ع - نیز فرمود: «تمام الحج لقاء الإمام»؛ «کامل شدن حج، دیدار با امام است». از این روایات، و روایات دیگرى که در این زمینه رسیده، مى‏توان فهمید: حج پیوندى عمیق و ناگسستنى با ولایت داشته و در نتیجه اگر شروع سفر از مکّه و پایان آن مدینه و دیدار با پیامبر - ص - و ائمه معصوم - علیهم‏السلام - و تجدید بیعت با آنان باشد بهتر است و چنین عملى حج را کامل مى‏کند. لذا شخصى از امام باقر - ع - سؤال کرد: [حج را] از مدینه آغاز کنم یا از مکّه؟ امام فرمودند: «از مکه آغاز و به مدینه ختم کن، این بهتر و افضل است». پ‏ - وسائل الشیعه، ج 14، حدیث 19309. - زندگانى رهبران اسلام، ترجمه انوارالبهیه، ص 416. معلوم مى‏شود دیدار با امام پس از حج، با دستورالعمل‏ها و رهنمودهاى مهم و ارزشمندى همراه است که در چگونه زیستن و رفتار مردم دقیقاً اثر خواهد گذاشت. طواف و حوائج مردم‏ حل گرفتاریهاى مردم، و رفع نیاز نیازمندان آن چنان اهمیّت دارد که پیشوایان دین به آنان که طواف انجام مى‏دهند، اجازه داده‏اند طواف را قطع، و مشکل برادر دینى خود را حلّ کنند. امام صادق - ع - فرمود: «قدم برداشتن مسلمان براى رفع گرفتارى مسلمانى دیگر، از هفتاد طواف مستحبى بیت‏اللّه الحرام برتر است».8پ‏ - اختصاص مفید، ص 26. 403. مردى از حلوان مى‏گوید: مشغول طواف خانه خدا بودم که فردى از یاران ما آمد و از من دو دینار قرض خواست در حالى‏که من فقط 5 شوط طواف کرده بودم، به او گفتم هفت شوط طواف مى‏کنم، سپس از مطاف خارج خواهم شد، در شوط ششم به امام صادق - ع - برخوردم، دستشان را بر شانه من نهادند، من هفت شوط را تمام کردم، لیکن چون دست حضرت بر شانه‏ام بود، به طواف ادامه دادم، به حجرالاسود که مى‏رسیدیم این مرد به من اشاره مى‏کرد، حضرت سؤال فرمودند: این که اشاره مى‏کند کیست؟ گفتم فدایت شوم، او مردى از دوستان شماست دو دینار از من قرض خواسته، گفته‏ام طواف را تمام کرده به سوى تو مى‏آیم. امام صادق - ع - مرا از خود دور کرده فرمودند: برو و دو دینار را به او بده. پ‏ - مستدرک، ج 9، ص 402. عرض کردم طواف را قطع کنم؟ فرمود: آرى، گفتم: اگرچه طواف واجب باشد؟ فرمود: آرى، اگر چه‏ واجب باشد.پ‏ - کافى، ج 4، ص 415. کنى اى مهربانترین مهربانان. سپس این شعر را مى‏خواند: یا من یجیب المضطر فى الظلم یا کاشف الضر و البلوى مع السقم‏ قد نام و فدک حول البیت قاطبة و انت وحدک یا قیوم لم تنم‏ أدعوک ربّ دعاء قد أمرت به فارحم بکائى بحق البیت والحرم‏ ان کان عفوک لایرجوه ذوسرف فمن یجود على العاصین بالنعم‏ اصمعى مى‏گوید: جستجو کردم فهمیدم این جوان، زینت عبادت‏کنندگان؛ امام سجاد - ع - است.ث پ‏ - مستدرک الوسائل، ج 9، ص 353، حدیث 11058. به یاران خویش فرمودند: «به خدا سوگند این اسم اکبر به زبان یونانى است که حبیب من رسول خدا - ص - آن را به من خبر داده است. او بهشت را طلب کرد و خداوند به او عنایت نمود، او از خداوند خواست آتش را از وى بگرداند و خداوند نیز چنین کرد.پث‏ - مستدرک الوسائل، باب استحباب التعلّق باستتار الکعبة والدعاء عندها، ج 9، ح 1. اووس مى‏گوید: دقت کردم دیدم على بن الحسین امام سجاد - ع - است.ث‏ - کافى، ج 9، حدیث 11057.

تبلیغات