آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

«اِنَّ اوّل بیتٍ وضع للناس للّذى ببکّة مبارکاً و هدى للعالمین فیه آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا وللّه على الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً و من کفرفانَّ اللّه غنى عن العالمین».1 «تحقیقاً اولین خانه‏اى که براى انتفاع عبادى مردم نهاده شد، خانه‏اى است که در سرزمین بکّه(مکّه) قرار دارد. این خانه براى آن نهاده شد که منشأ برکات فراوان و هدایت جهانیان باشد، در این خانه نشانه‏هاى فراوانى بر توحید خداست؛ از آن جمله «مقام ابراهیم» - سلام‏اللّه علیه - است و هرکس وارد این سرزمین شد، شرعاً در امان است و حج این خانه از طرف خدا بر آنان که قدرت رفتن به سوى آن را دارند لازم گردیده و هرکس استطاعت داشته و مُشرّف نشود، کفر عملى ورزیده است. تحقیقاً ذات اقدس‏اله، از همه جهانیان بى‏نیاز است.» ارتباط آیه، با آیات قبل: خداوند قبلاً فرمود: «فاتّبعوا ملة ابراهیم حنیفاً و ماکان من المشرکین»2، از ملّت ابراهیم پیروى کنید و او از مشرکین نبوده است. بدیهى است یکى از بارزترین مصادیق پیروى ملت ابراهیم - سلام‏اللّه علیه - «حرمت نهادن به کعبه» است. آنگاه فرمود: «اِنّ اوّل بیت وضع للناس ...». خطاب به یهودیهایى که مدعى بودند بر دین ابراهیم خلیل هستند مى‏فرماید: اگر شما بر ملّت ابراهیم هستید، باید بناى ابراهیمى را نیز گرامى بدارید، آن را قبله و مطاف بدانید و اطرافش طواف کنید. روى این دوجهت آیه مزبور ، بعد از آیه «فاتبعوا ملّة ابراهیم...» آمده است. شبهه اهل کتاب: همچنین ظاهراً این آیه، ناظر به جواب شبهه دیگرى است که از ناحیه اهل کتاب القا شد. آنها به مسلمانان مى‏گفتند: اولاً نسخ روا نیست و نمى‏توان باطلى را در دین ابراهیم خلیل - ع - راه داد، قبله نمازگزاران بیت‏المقدس است، چنانکه شما مسلمانان نیز قبل از آمدن به مدینه به طرف آن نماز مى‏خواندید، حال از این حکم خدا برگشته، به طرف کعبه نماز مى‏خوانید، به این خیال که حکم قبله نسخ شده، در حالى که نسخ ممکن نیست. ثانیاً: این را به دین ابراهیم - ع - نسبت مى‏دهید و وى را مسلمان دانسته خود را پیرو او مى‏دانید. شما امر باطلى را حق دانسته به ابراهیم استناد دادید و گفتید ما در این امر پیرو او هستیم علاوه برآنکه نسخ را مرتکب شدید. جواب از شبهه اهل کتاب: جوابى که از این شبهه داده مى‏شود این است که: نسخ البته جایز بوده و هیچ استحاله‏اى در آن نیست. حکم اصلى، قبله‏بودن کعبه بود. «ان اول بیت وضع...» قبل از آن که سلیمان - سلام اللّه علیه - بیت المقدس را در فلسطین بنا کند، وجود مبارک ابراهیم خلیل - ع - کعبه را در مکه بنا نهاد و قبل از آن که بیت‏المقدس قبله باشد، کعبه هم قبله بود و هم مطاف؛ پس اگر ما از بیت‏المقدس به طرف کعبه برگشتیم، به همان قبله اول برگشته‏ایم؛ و این کار، سیره ابراهیم و انبیاى ابراهیمى بود. ذات اقدس‏اله، وقتى جریان حضرت ابراهیم را شرح مى‏دهد، مى‏فرماید: حضرت ابراهیم فرزند و همسر خود را در آن سرزمین سوزان و غیر قابل کشت آورده، گفت: خدایا! من ذریه‏ام را در کنار خانه تو قرار دادم!، تا نماز را اقامه نمایند، یعنى بهترین دودمان در برجسته‏ترین سرزمین مأمور اقامه نماز شده‏اند. اِعْراب «مبارکاً» و «هدى» جمله «مبارکا» و «هدى» یا منصوبند بنابرحال از متعلق «ببکّة»؛ یعنى در حال مبارک و هدایت. یا حال است براى ضمیر«وضع»؛ یعنى «وضع مبارکاً و هدىً.» یا «للناس مبارکاً و هدى» یا، «للذّى ببکة مبارکاً و هدى». بر همه این احتمالات قابل تطبیق مى‏باشد، یعنى کعبه هدایت است براى جهانیان که همه مى‏توانند از این هدایت و برکت طرفى ببندند. موارد اولیّت در قرآن‏ اولیت در قرآن کریم در موارد فراوانى به کار رفته است که نوعاً نسبى است، لیکن اولیّت در آیه: «اوّل بیتٍ وضع للناس» نفسى است. اما در سوره مبارکه «توبه» بعد از آنکه درباره حضور در مسجد اهل نفاق، مى‏فرماید: «لاتقم فیه ابداً»؛ «در آن مسجد - ضرار - که اهل نفاق اتخاذ کردند، حضور پیدا نکن» مى‏فرماید: «لمسجد أُسِّسِّ عَلَى التّقوى‏ من أوّل یوم اَحق ان تقوم فیه»3 «مسجدى که روز اوّل براساس تقوا نهاده شده (مسجد قبا و...) شایسته‏تر است که تو در آن اقامه کنى و قائم باشى.4 نه مسجد ضِرارى که براساس نفاق بنا شده است.» در این آیه «أول یوم» نسبى است نه نفسى یعنى در روز بناى آن، با تقوا و تقرب ساخته شده است. بیان شیخ طوسى(ره): مرحوم شیخ در «تبیان»5 ذیل آیه شریفه مى‏فرماید: گاهى چیزى اول دارد، و آخر ندارد مثل «واحد» که آخر ندارد چون پایانى براى عدد نیست (غیرمتناهى، لایَقفى). یا نعمت‏هاى بهشت که اول دارد؛ زیرا مؤمنین بعد از ارتحال از دنیا، وارد بهشت مى‏شوند ولى آخر ندارد، چون در آن، جاودانند(خالدین فیها) پس لازم نیست هرچه اول داشت آخر نیز داشته باشد تا کسى بپرسد: اگر اوّل بیت این خانه است، آخر بیت کدام است». مفسرین دیگر6 نیز این نکته را دارند که لازم نیست اوّل، ثانى هم داشته باشد مانند کسى که مى‏گوید: این اولین سفر من است که به حجّ مشرف شده‏ام؛ لازمه‏اش این نیست که حتماً موفق به سفر دوم هم بشود. اول است یعنى قبلاً نبوده، پس لازم نیست ثانى بیت هم باشد. البته ثانى بیت و ثالث بیت به عنوان «فى بیوت أذن اللّه اَن ترفع و یذکر فیها اسمه»7 و مصادیق دیگر براى خانه‏هائى که جاى عبادت بندگانست، هست اما نه این که در مقابل کعبه، ثانى بیت نیز داشته باشیم. این سخن شیخ طوسى (قده) فى نفسه خطاء نیست اما این که فرمود: «چیزى که اول دارد ولى آخر ندارد» نظیر نعمت‏هاى بهشت»، صحیح نیست؛ زیرا گرچه تنّعم نعمت‏هاى بهشت اول دارد و آخر ندارد اما خود نعمت‏هاى آن نه اول دارد نه آخر؛ بهشت الآن هم موجود است، نه اینکه بعد از دنیا خلق شود. نعمت‏هاى بهشت همواره بوده وهست و انقطاعى ندارد، مخصوصاً آن جنّت و بهشتى که «عِْنَدَملیکٍ مُقْتَدِر»8 است. «اوّلیت» بالذّات و بالغیر: اولیت بالذّات، مخصوص خداوند است که: «هو الأوّل و الاخر»9 و چیزى مثل فیض حق، که نامحدود است؛« وکلّ مَنِّهُ قدیم» و (دائم الفضل) است، اول و آخر ندارد امّا بالعرض نه بالذات، اولش به «هو الأول» وابسته است و آخرش هم به «هوالآخر» ولى ذات اقدس اله، اول و آخر ندارد بلکه خود بالذات اول و آخر است. کعبه اوّلین معبد کعبه نه اولین خانه مسکونى، بلکه اولین معبدى است که در روى زمین بنا شده و استفاده این معنا، از آیه که، اولین خانه ساخته شده کعبه است، مشکل به نظر مى‏رسد چون آیه اوّلیتش را مقید به مَعْبد بودن ساخته است. گرچه ممکن است گفته شود، مکّه اولین سرزمینى بود که از زیرآب بیرون آمد ولى اثبات اولین خانه بودن کعبه از آیه مشکل است. البته آیه، نفى هم نمى‏کند چون وصف و سائر قیود مفهوم ندارند، همانطور که اطلاق نیز ندارند. مقصود از «مفهوم» نداشتن وصف و لقب آن است که اگر دلیل مطلقى داشتیم، جمله‏اى که مشتمل بر لَقَب و وصف باشد مُقَیِّد آن اطلاق نیست نه اینکه مى‏توان از جمله و صفیّه یالقبیّه، اطلاق اصطیاد کرد، بین مفهوم نداشتن و مطلق بودن، فرق است؛ جمله‏اى که وصف یا لقب در آن است مفهوم ندارد مگر آنکه در مقام تحدید باشد. در مورد بحث اگر دلیلى از خارج دلالت کرد که اولین خانه بنا شده در روى زمین، براساس. «دحو الأرض» و... کعبه بوده این آیه، مخالف با آن نیست. ولى اگر از این آیه بخواهیم استفاده کنیم اولین خانه بناشده چه براى عبادت یا استراحت کعبه بود، مشکل است. بازسازى کعبه: منظور از «بیت» نیز خصوص کعبه است که در سوره مائده به این صورت بیان شده:«جعل اللّه الکعبة البیت الحرام قیاماً للناس‏10». «قیاماً» مفعول دوّم «جَعَل» است - کعبه‏اى که این صفت را دارد که بیت حرام است خداوند آن را عامل قیام براى همه مردم قرار داد: گرچه در آیه محل بحث فرمود: «مبارکاً و هدى للعالمین» اما سرّ مبارک بودن، و هدایت جهانى را به دنبال داشتن، در آیات دیگر تشریح شد. قبل از جریان حضرت ابراهیم - سلام اللّه علیه - این بیت و سرزمین آن، مشخص بود؛ امّا حوادث فراوانى از قبیل طوفان نگذاشت با همان وضع قبلى باقى بماند؛ آنچه فعلاً تاریخ روشنى دارد ساختن این بیت توسط ابراهیم خلیل - سلام الله علیه - است وگرنه قبلاً هم اصل خانه بوده است. سوره مبارکه ابراهیم این قسمت را به عهده دارد: «ربنا إنى اسکنت من ذرّیتى بواد غیر ذى زرعٍ عند بیتک المحرّم»11 وقتى ابراهیم - ع - همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل - سلام اللّه علیهما را به این سرزمین آورد، هنگام تودیع، هاجر به ابراهیم عرض کرد: «الى من تدعنى»؟ ما را به چه کسى مى‏سپارى؟ فرمود: «الى ربّ هذه البنیة» به پروردگار این بناء! لذا ابراهیم - ع - عرض کرد: «ربنا انى اسکنت...» سپس خواسته خود را بیان نمود که: ربنا لیقیموا الصلاة فاجعل افئدة من الناس تهوى الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلّهم یشکرون»12 در این سرزمین که بحسب ظاهر، سوزان و غیر معمور است آنان را اسکان دادم تا نماز را اقامه کنند، براى موفقیت آنها، دلهاى گروهى از مردم را به سمت آنان متوجه ساز؛ چون تو «مقلّب القلوب» هستى و آنها را نیز از میوه‏ها روزى ده تا شاکر باشند. طبرى در ذیل آیه مزبور نقل مى‏کند که: اگر حضرت خلیل - ع - گفته بود: افئدة الناس همه مردم اعم از یهود و نصارى و... حج بجا مى‏آوردند. این دعا را حضرت ابراهیم - سلام اللّه علیه - در سرزمین سوزانى بیان فرموده که هیچ اثرى از آبادانى در آن نبود، مکّه تنها سرزمین بایر و موات مصطلح نبود که به آن «لم یُزرع» مى‏گویند، سرزمین غیر مزروعى، به سرزمینى گفته مى‏شود که قابلیّت آبادشدن را دارد ولى تاکنون آباد نشده و «غیر ذى زرع» به سرزمینى مى‏گویند که نمى‏شود آن را آباد ساخت چون کوهستانى، سنگلاخ و بدون آب است. زمینى که آب دارد ولى کسى روى آن کارى انجام نداده «لم یزرع» است از باب «عدم ملکه» یعنى شأنیّت آبادى و کشاورزى را دارد. ولى از سرزمینى که سنگ خارا است و آبى ندارد و کسى در آن ساکن نیست «غیر ذى زرع» تعبیر مى‏شود. از طرف دیگر چون قدرت ذات اقدس اله، بیکران است حضرت ابراهیم - ع - عرض کرد: «ربنا انى اسکنت من ذریّتى بوادٍ غیر ذرع» یعنى پروردگارا همه امکانات عادى در آن سرزمین منتفى است امّا تو هرچه بخواهى مى‏توانى! در این مقطع چند دعا دارد: 1 - خدایا آنان را بر اقامه نماز موفق گردان «ربنا لیقیموا الصلوة» گرچه انگیزه است امّا خواسته‏اى ضمنى را به همراه دارد، 2 - دلهاى مردم را نیز به سمتشان متوجه کن که خواهان آنان باشند. 3 - آنان را نیز از ثمرات برخوردار ساز. در آخر وظیفه آنها را که حق‏شناسى است گوشزد نموده که: «لعلّهم یشکرون»13 دعاهاى این مقطع در سوره مبارکه بقره‏14 آمده که ابتدا عرض کرد: «ربّ اجعل هذا بلداً آمنا»؛ «خدایا این وادى غیر ذى زرع را شهر امن قرار بده» سپس سالیان متمادى گذشت، چشمه زمزم به برکت این دعا و استغاثه هاجر - علیها سلام‏اللَّه - و ناله آن کودک؛ اسماعیل - ع - جوشیدن گرفته، کم‏کم پرنده و غیر پرنده و قافله‏ها فراهم آمدند و آنجا «بَلد» شد و دعاى اول مستجاب گردید. بار دوم که حضرت ابراهیم - ع - تشریف آورده‏ند آنجا را شهر یافتند خواسته قبلى را با تغییر سیاق، بار دیگر در سوره ابراهیم عرض کرد: «و اذقال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا»15 که در اینجا کلمه بلد با الف و لام تعریف ذکر شد در هردو حال «أمن» را از خدا خواست و این خواسته را نیز خداوند برآورد لذا درباره آن چنین فرمود: آیا نمى‏بینند همه جا قتل وغارت و آدمکشى است جز سرزمین مکه که بلد امن است؟ «أولم یروا اناجعلنا حرماً آمناً و یتخطّف الناس من حولهم أفبالباطل یؤمنون و بنعمة اللّه یکفرون».16 بیرون مکّه جاى آدم ربایى است («خطفه» یعنى ربودن، کارى که کرکس و شاهین نسبت به گنجشک و کبوتر انجام مى‏دهند و آنها را در حال ناآگاهى و غفلت مى‏ربایند) امّا ما اینجا را امن قرار دادیم. این امنیّت به دعاى ابراهیم خلیل - سلام اللّه علیه - حاصل شد که حکم فقهى نیز چنین است: «من دخله کان آمناً.17 غرض آنکه از جمله «عندبیتک المحرم» معلوم مى‏شود که قبل از ابراهیم - سلام‏اللّه علیه - نیز، کعبه به عنوان بیت حرام سابقه داشته، گرچه در اثر حوادث فراوانى قبل از آن حضرت و بعد از وى چندین بار کعبه ویران شده، خواه به وسیله سیل یا حادثه دیگر همچون مورد هدف قرار دادن حجّاج پلید کعبه را از بالاى کوه ابوقبیس توسط منجنیق! و این سنگ‏هاى سیاه که دیوارهاى کعبه را تشکیل مى‏دهند، عین همان سنگهاى چند قرن قبل نیست. از این که در زمان ظهور اسلام، وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین - ع - بر بالاى دوش رسول خدا صلى اللّه علیه و آله - پانهاده، بتها را فرو ریخت معلوم مى‏شود؛ بر حسب ظاهر و جریان طبیعى، کعبه تقریباً به اندازه قامت دو انسان متوسط بوده (یعنى دوبرابر قد یک انسان). البته آن بخش معنوى از این حادثه که وقتى حضرت على - ع - پا روى دوش مبارک پیامبر نهاد دستش به هرجا که مى‏خواست برسد مى‏رسید، حساب دیگرى دارد. این کعبه خراب شد. آنگاه خداوند دستور بازسازى کعبه را به ابراهیم خلیل داد: «و اذ بَوَّأْنا لابراهیم مکان البیت»؛ یعنى ما مهندسى کعبه را خود به عهده گرفتیم. نقشه آن را، که در کجا ساخته شود، تنظیم کرده به ابراهیم نشان دادیم سپس خطاب به او گفتیم: «ألاّتشرک بِى شیئاً و طهّرِبیتى للطائفین و القائمین و الرّکع السجود»18... به هیچ چیز به من شرک نورز و خانه‏ام را براى طواف کننده‏ها و نمازگزاران و راکعان ساجد پاکیزه‏نما تا هم معبد پاکان باشد هم قبله و هم مطاف پاکیزگان. بیت المقدس و کعبه: بیت المقدس، با همه قداستى که دارد، ذات اقدس اله در قرآن آن را به خود این چنین اسناد نداده است، تنها کعبه به خدا مستند است فرمود: «بیتى» خانه من: کعبه،«بیت‏اللّه» است. سپس به ابراهیم خلیل - سلام‏اللّه علیه - فرمود: تو اعلام کن مردم هم به سوى تو براى زیارت کعبه مى‏آیند. از تو گفتن و از مردم حضور بهم‏رساندن: «و أذّن فى الناس بالحج یا توک رجالاً» جمله «یأتوک» جواب امر است؛ یعنى سرانجام مى‏آیند به هرنحو ممکن هم پیاده «و على کل ضامر» هم با مرکوب‏هاى لاغراندام. معلوم مى‏شود پیروان ابراهیم و آنان که دعوتش را اجابت مى‏کنند یا پیاده‏ها هستند یا اگر مرکوب دارند لاغراندام است؛ البته آنان که از امکانات بهترى برخوردارند، سواره هستند و مرکوب فربه دارند، کمتر توفیق مى‏یابند، «یأتین من کل فّج عمیق»19 از هر درّه پرعمق مى‏آیند. حاصل آنکه، ابراهیم خلیل - سلام اللّه علیه - به دستور ذات اقدس‏اله، مراحلى را طى کرد. ابتدا این سرزمین که معلوم بود سرزمین مکه است، جاى آن شناخته شده نبود بعد ابراهیم فرزند و همسرش را در آنجا نهاد و از خدا خواست که آنجا را بلد امین قرار دهد. بار دوم که تشریف آوردند آن جا را «شهر» یافتند ولى مأمن بودن را مجدّداً مسألت نمود، دستور رسید که باید این خانه را نوسازى و بازسازى کنى جاى آن را خداوند مشخص نمود، ایشان شروع به ساختن کردند، آنگاه در حین ساختن عرض کرد: «تقبّل منّا اِنَّکَ أنت السّمیع العلیم»20 خداوند در باره کعبه ساخته شده فرمود: «جعل اللّه الکعبة البیت الحرام قیاماً للناس»21 نه تنها خود کعبه را عامل قیام مردم قرار داده، محرّم کرد، بلکه آن محدوده وسیع حَرَم و ماهى که حج در آن انجام مى‏شود همه آنها را به عنوان شعار و قیام مردمى قرار داد.«والشهر الحرام و الهدى و القلائد...» طبرى در ذیل آیه مزبور مى‏گوید: قوام مردم در جاهلیت که به دوزخ و بهشت معتقد نبودند به کعبه بود، خداوند آن را با اسلام تأیید و تحکیم نمود، پناهنده به حَرَم از تعرّض مصون بود، اگر کسى قاتل پدر خود را در ماه حرام مى‏دید متعرض وى نمى‏شد، و اگر قِلاده به گردن قربانى آویخته مى‏شد آن حیوان از تعرض محفوظ بود گرچه علف دیگران را از گرسنگى مى‏خورد. خلاصه آنکه: آهنگ زیارت خانه خدا مایه احساس امنیّت بود. قبله بودن بیت مقدس: شکى نیست که «بیت مقدس» از زمان سلیمان - سلام اللّه علیه - به بعد قبله بوده چون بانى و معمار آن، حضرت سلیمان است. وجود مبارک رسول خدا - صلى‏اللّه علیه وآله - نیز وقتى در مکّه نماز مى‏خواندند به گونه‏اى مى‏ایستادند که هم کعبه قبله ایشان باشد و هم بیت مقدس؛ زیرا بیت مقدس در شمال غربى کعبه است و آن حضرت در قسمت جنوب کعبه قرار مى‏گرفت که هم به کعبه روکرده باشد و هم به بیت مقدس. اما در مدینه وضع تفاوت کرد و چاره‏اى هم نبود. چون در اوائل قبله بیت مقدس بود مدتى هم که رسول اکرم - ص - در مدینه به آن سو نماز مى‏خواندند فقط رو به بیت مقدس بود و کعبه پشت سر قرار مى‏گرفت! سرانجام در مسجد ذوقبلتین، در حال نماز وضع برگشت و تحویل قبله صورت گرفت. مسجد حرام و مسجد اقصى: در سوره مبارکه «اسراء» بین کعبه و بیت مقدس جمع کرده است:«سبحان الذى أسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام الى المسجد الأقصى الذى بار کناحوله» گرچه اطراف مسجد اَقصى پر برکت است؛ زیرا از نظر اقلیمى سرزمینش حاصلخیز و از آب خوب و هواى لطیف و... برخوردار است ولى امروزه همه آن نعمت‏ها یا بیش از آن در مکّه یافت مى‏شود؛ بدون اینکه سرزمین سوزان مکه از خود چیزى داشته باشد، این در اثر استجابت دعاى حضرت ابراهیم(«و ارزقهم من الثمرات») و جزو آیات الهى است که مکه همواره پر از نعمت‏هاى خدا باشد. تفاوت کعبه و مسجد اَقصى: بین مسجد اقصى و کعبه تنها این فرق نیست که یکى را ابراهیم خلیل که از انبیاء اولوالعزم است ساخته و دیگرى را سلیمان سلام‏اللّه علیه - که از حافظان شریعت انبیاى اولوالعزم است نه جزو آنان. بلکه فرق دیگر، آن که ظاهراً در باره بیت مقدس خدا وعده نداده که من آن را از خطر دشمنان حفظ مى‏کنم ولى در باره کعبه این وعده داده شد عمل هم شده است. اگر کسى بخواهد کعبه را محو سازد همان خدایى که با «طیر ابابیل» از آن حمایت کرد، با معجزه‏اى دیگر آن را مصون نگه مى‏دارد ولى در باره مسجد اقصى و بیت مقدس چنین وعده‏اى نیست به همین جهت،...«بخت نصر» که تمام مسجد اقصى را ویران نمود، خطرى نظیر جریان ابرهه متوجه او نشد. بناى کعبه به سود مردم است: ظاهر آیه شریفه این است که اولین خانه‏اى که به عنوان معبد براى مردم بنا شده خانه‏اى است که در مکه به سود آنان وضع شده است در اینجا فرمود: «وضع للناس» گرچه در باره تکلیف حج با کلمه - عَلى‏ - مى‏فرماید: «للَّه على الناس» که توضیحش خواهد آمد چون عبادت و تکلیف هرگز علیه مردم نیست بلکه به سود آنان است لذا آنها که اهل راهند در باره مکلّف شدن مى‏گویند: «مشرّف مى‏شوند نه مکلف»! هرگاه سنّ مرد به اول شانزده سالگى، و زن به اول ده سالگى رسید مى‏گویند آنها مشرف شده‏اند به خطابات الهى. زیرا دستورات الهى کلفت نیست، شرافت است. کسى که قبلاً این شایستگى را نداشت که خداوند به او خطاب کند «اقیموا الصلوة و آتوا الزکاة»22 همراه با بلوغ، این شایستگى را بدست مى‏آورد چون در باره دستورات دینى مى‏فرماید: «ذلکم خیرلکم»23 و... از این رو در عبادت با «لام» تعبیر شده است. معبد سایر پیامبران‏ ظاهر اطلاق آیه این است که بیت حرام و کعبه معظّمه اولین معبد جهانى است و هیچ پیامبرى غیر از کعبه قبله‏اى نداشته است. همین معنا را مى‏توان با بعضى از آیات سوره مبارکه «مریم» تأیید کرد. در این سوره گذشته از این که در جریان حضرت «مسیح» آمده است: «وجعلنى مبارکاً أینما کنت و أو صانى بالصلوة و الزکوة مادمتُ حیّاً»24 و نیز وصایایى که در باره انبیاى دیگر دارد وقتى تعدادى از انبیا را نام مى‏برد، مى‏فرماید: «اولئک الذین أنعم‏اللَّه علیهم من النبیین من ذریة آدم و ممن حملنا مع نوح و من ذریة ابراهیم و اسرائیل و ممن هدینا و اجتبَینا اذا تتلى علیهم آیات الرحمن خرّوا سُجّدا و بکیّاً»25 از آدم - سلام اللّه علیه - تا نوح و از نوح تا ابراهیم و انبیاى بین ایشان تا ذرارى دیگر،از همه این انبیا به نیکى یاد کرده مى‏فرماید: «اذا تتلى علیهم...» همگى سجده مى‏کنند. ناچار به سمتى سجده مى‏کنند، اگر مقصود از این سجده خصوص سجده باشد بالأخره جهتى خواهد داشت و اگر مراد سجده نماز باشد باز هم سمت و قبله‏اى دارد. چنانکه از آیه بعد که مى‏فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّاً» گروهى ناصالح، که بعد آمدند نماز را ضایع ساخته، پیروى از شهوات را سنّت سیّئه خود قرار دادند، معلوم مى‏گردد که انبیا، اهل نماز بودند و نماز و سجده هم سمت و قبله‏اى دارد؛ یا باید بگوییم همه جهت‏ها مساوى بوده، براساس: أینما توَلّوا فثم وجه اللّه»26 که بعید است و یا باید بگوییم جهت خاصى قبله آنان بوده. از ظاهر آیه چنین استفاده مى‏شود که قبله همه انبیاء از آدم تا خاتم - علیهم‏السلام -، کعبه بوده است؛ زیرا همه نماز و سجده داشته‏اند و این که بگوییم قبله مشخصى غیر از کعبه داشتند، با اطلاق آیه سازگار نیست. علّت نامگذارى مکّه به «بکّه» «للّذى ببّکة» هر آینه خانه‏اى است که در بکّه بنا نهاده شد. گفته‏اند منظور از «بکّه» همان «مکّه» است ،گاهى «میم» تبدیل به «باء» مى‏شود نظیر «لازب و لازم» یا اینکه مسأله تبدیل نیست، بلکه «لان لناس یَبُکُّ بعضهم بعضاً»27 «بکّ» یعنى کوبیدن، چون مردم در آنجا در اثر وفور و ازدحام جمعیت، مزاحم یکدیگر مى‏شوند بکّه نامیده شده یا اینکه «بکَ» به معناى دفع و کوبیدن است از آن جهت که اعناق جبابره را مى‏کوبد. مبارک بودن کعبه‏ «مبارکاً و هدىً للعالمین» اولین خانه‏اى که در مکّه به عنوان معبد نهاده شده منشأ برکات فراوان و وسیله هدایت جهانیان است. «برکت» مال و شئ ثابت رامى‏گویند، چیزى که سهمى از ثبات و دوام داشته باشد. گودال‏هاى آب در بیابان که در آن آب جمع شده نمى‏گذارد هدر برود، را«بِرکْه» مى‏گویند و به تعبیر شیخ طوسى سینه را نیز «برک» مى‏نامند چون جایگاه حفظ اندیشه و اسرار و علوم است. و نیز کرک مخصوص سینه شتر را «برک» مى‏گویند. ذات اقدس اله، از آن جهت که ثابت و دائم است. «تبارک» است و خیر او از آن رو که دوام دارد مبارک. ولى در مکّه و کعبه، چون این خیر بیش از جاى دیگر از ثبات برخوردار است فراوانتر و پایدارتر یافت مى‏شود لذا فرمود: «مبارکاً». از جهت دیگر کعبه وسیله هدایت جهانیان نیز هست؛ زیرا همه عابدان و سالکان به آن سمت متوّجهند و از آن جا دعوت حق توسط انبیا به گوش جهانیان رسیده است. وجود مبارک پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلم - از آن جا نداى. لااله الااللّه را به گوش مردم رساند؛ و وجود مبارک خاتم الاوصیاء - سلام اللّه علیه - نیز هنگام ظهور از آن جا پیام خویش را به گوش جهانیان مى‏رساند و سخن حق از آن جا برمى‏خیزد، وسیله‏هاى فراوان دیگر براى هدایت مردم در آن جا وجود دارد. از آن جهت که آیات بیشمارى را در مکّه برمى‏شمرد: «فیه ایات بیّنات» دراین خانه نشانه‏هاى فراوان و روشن خدا وجود دارد. مقام ابراهیم‏ «مَقامُ اِبراهیم»؛ بعضى خواسته‏اند بگویند. مقام ابراهیم بیان آیات بیّنات است و همانطور که خود ابراهیم - سلام اللّه علیه - «کان امة واحدة» مقام او نیز به منزله آیات بینات است؛ یعنى آنجا که اثر پاى حضرت خلیل - سلام‏اللّه علیه - است بینات و معجزات فراوانى را به همراه دارد، خود این مقام به منزله «امت واحده» در بحث اعجاز است. حال چگونه «مقام ابراهیم» به تنهایى آیات بینات است به (صورت جمع) با اینکه «آیة بینّة» به (صورت مفرد) است؟ احتمال نخست این که: اولاً سنگ سخت به شکل خمیر درآید خود آیت و معجزه‏اى است. ثانیاً جاى مشخص آن به صورت خمیر درآید نه همه آن. ثالثاً بعد از این، تا عمق و گودى معیّنى به صورت خمیر درآید سپس به حالت سنگ باقى باشد رابعاً دشمنان فراوانى خواستند این اثر را محو سازند ولى از دستبرد همه طاغیان محفوظ مانده است. خامساً عده‏اى در این فکرند که آثار هنرى و باستانى و هرچه جنبه قدمت و حرمت خاص دارد را از دیار مسلمین بربایند ولى از دستبرد همه آنها محفوظ مانده باشد. هم اکنون نیز اثر این دو پا وجود دارد، نوارى برنجى درلبه این دو قدم شریف تعبیه شده که بر چهره آن، با حسن انتخاب، این جمله از آیةالکرسى نوشته شده است: «ولایؤده حفظهما»28 شکل‏گیرى مقام ابراهیم: آیا شکل گیرى مقام ابراهیم که حضرت روى آن ایستاد هنگام چیدن بناى کعبه بود؟ یا وقتى که حضرت براى بار دوّم برگشت و همسر اسماعیل - سلام‏اللّه علیه - گفت: پیاده شوید تا من شما را شستشو کنم (سریا پایتان را بشویم) و حضرت پیاده نشد، پا روى سنگ گذاشت و پاى مبارک در سنگ اثر کرد؟ یا هنگام امتثال «و اذّن فى الناس بالحج یأتوک رجالاً...»29 بر بالاى آن سنگ قرار گرفته، اعلان کرد که مردم به طرف کعبه آمده حج بجا آورند؟ در همه حالات، یا در یکى از این حالات بود که بر روى سنگ پانهاد و سنگ نظیر جسمى نرم، اثرپذیر شد؟ همه اینها محتمل است اما آنچه مسلم است اصل پاگذاشتن آن حضرت و ماندن اثر پا در آن سنگ است؛ حال کدامیک از این سه مقطع بوده، آن را باید روایات خاصه مشخص کند. مشابه این خصیصه، در جریان حضرت داود - سلام اللّه علیه - در سوره «سبا»30 آمده که: و لقد آتینا داود منّا فَضْلاً یا جبال أوّبى معه و الطّیر و ألنّا له الحدید» در باره داود کارهاى فراوانى انجام پذیرفت، یکى تعلیم صنعت زره‏سازى بود. «و علمّناه صنعة لبوس»31 یکى هم «و ألناله الحدید» بود که آهن سرد و سخت را ما در دست او نرم کردیم! تعبیر قرآن: «ألنّا» است یعنى ما براى او نرم کردیم اما در مسأله زره سازى سخن از تعلیم است چون زره‏سازى جزو علوم و حرفه‏هاى صناعى و قابل انتقال به دیگران نیز هست. اما دیگران نمى‏توانند آهن سخت و سرد را با انگشتان نرم کنند. در این جا سخن از تعلیم نیست. نفرمود: «و علمناه اِلانة الحدید» ما یادش دادیم چگونه آهن را نرم سازد، مثلاً اگر بصورت کارخانه ذوب آهن باشد! که علم است نه معجزه، بلکه فرمود: همانطور که شخصى عادى موم را به صورت دلخواه خود در مى‏آورد، آهن در دست وجود مبارک داود - ع - مانند موم نرم بود و در دستش مى‏چرخید، لذا روى این جهت تکیه مى‏کند. مقام ابراهیم نیز از این قبیل است با این تفاوت که: «والنّا له الحجر» خواهد بود؛ یعنى سنگ را آنچنان نرم قرار دادیم که پاهاى مبارک حضرت خلیل همین که روى آن قرار گرفت فرو رفت تا اثر پاها بماند. گذشته از این که مقام ابراهیم براى خلیل حق، یک نوع محفظه نیز براى پاى مبارک بود، همان گونه که حدید براى داود - سلام اللّه علیه - بود. در باره اینکه چگونه مقام ابراهیم به تنهایى آیات بینات است دو احتمال بود، احتمال اول ذکر شد و همان است که جناب «زمخشرى» ذکر کرده است. احتمال دیگر اینکه: «آیات بیّنات» شماره‏هاى فراوانى دارد یکى از آنها مقام ابراهیم است و دیگرى: «ومن دخله کان امناً». امنیت تکوینى و تشریعى بیت اللّه الحرام: خانه کعبه، یک امن تکوینى دارد، زیرا بسیارى از طاغیان خواستند آن را از بین برده به اهل مکه نیز آسیب وارد سازند ولى ذات اقدس‏اله آن جا را مأمن قرار داده فرمود: «الذى اطعمهم من جوع وامنهم من خوف»32 آن روز که از تشریع سخنى نبود مردم مشرک مکه از امنیت خاصى برخوردار بودند. یک امن تشریعى که: «من دخله کان امناً» یعنى کسى که وارد حرم شد شرعاً در امان است، طبرى در ذیل آیه 97 سوره آل عمران نقل مى‏کند: در جاهلیّت اگر جانى به کعبه پناه مى‏برد هیچ کس متعرض او نمى‏شد. نیازى نیست، به تکلف افتاده بگوییم منظور از «آیات بینات» خصوص «مقام ابراهیم» یا خصوص امنیّتى است که خدا قرار داده؛ جریان. «زمزم»، «حجر اسماعیل» و «حجر اسود» نیز از آیات بیّنه است. به علاوه خود «بیت» آیه بینّه و معجزه است؛ زیرا براساس آیات سوره «فیل» آنها که خواستند کعبه را از بین ببرند، با هجوم لشکریان الهى مواجه شدند: « ألم ترکیف فعل ربّک بأصحاب الفیل... فجعلهم کعصفٍ مأکول» پس لازم نیست بگوییم «مقام ابراهیم» بیان آیات بینات است، بلکه از باب ذکر خاص بعد از عام است. در سوره مبارکه «بقره» مى‏فرماید: «و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و أمناً و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلَّى و عهدنا الى ابراهیم و اسماعیل أن طهّرابیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود»33 طى بحث مبسوطى آمده است که چطور بیت اللَّه مرجع جمیع مردم و امن همگانى است هم امن تکوینى دارد؛ زیرا اگر کسى بخواهد کعبه را محو سازد خدا به او امان نمى‏دهد و هم امن «تشریعى»؛ زیرا هرکس به آن جا پناه برده نمى‏توان حدود الهى را در آن جا بر او جارى کرد. مگر خود او حرمت بیت را رعایت نکند: «والحرمات قصاص»34 اگر کسى حرمت کعبه و مسجد حرام و حرم یا ماه حرام را رعایت نکرد شما نیز مى‏توانید او را و حرمت امور یاد شده را قصاص کرده، رعایت نکنید. اگر جانى در خود حرم، جنایت کرد مى‏توان حد را بر او جارى کرد ولى اگر در خارج حَرَم مرتکب جرمى شده و به حرم پناهنده شد، باید به او مهلت داد تا از حرم بیرون بیاید. البته خرید و فروش با او، احسان و اطعام به او ممنوع است تا با فشارآوردن به وى از آنجا خارج گردد. در بعضى از آیات به امنیتى که خداوند، نصیب سرزمین مکه کرده اشاره شده، نظیر آیه سوره عنکبوت: «أولم یروا أنّاجعلنا حرماً آمناً و یتخطّف الناس من حولهم أفبالباطل یؤمنون و بنعمةاللَّه یکفرون»35 مگر اینها نمى‏بینند همه جا آدمکشى و آدم ربایى و غارتگرى است ولى، ما این سرزمین را امن قرار دادیم! حتى در زمان جاهلیّت نیز این منطقه را امن قرار دادیم، مردم در جاى دیگر اختطاف مى‏شوند ولى در این جا محفوظند. سرّش این است که اگر کسى بخواهد به کعبه یا مردم آن سرزمین آسیب برساند خدا به او مهلت نمى‏دهد مخصوصاً اگر بخواهد به کعبه صدمه برساند: «و من یردفیه بالحاد بظلم نذقه من عذاب الیم»36 و این از خصائص حرم است، اگر کسى ملحدانه بخواهد ستمى روا دارد ما به او مهلت نمى‏دهیم. روایتى مرحوم ابن بابویه قمى در کتاب شریف «من لایحضره الفقیه» نقل کرده که اگر کعبه از حرمت خاص برخوردار است و اگر در جریان ابرهه با «طیر ابابیل» از کعبه حمایت شده چطور در جریان تحصّن ابن زبیر در درون کعبه، خدا از او حمایت نکرد؟ آنگاه که حجاج بن یوسف به دستور عبدالملک بالاى کوه ابوقبیس منجنیق نصب نموده کعبه را از آن جا زیرسنگهاى فراوان، در هم کوبید و ابن زبیر را دستگیر کرده به هلاکت رساند؟ مرحوم «صدوق» در جواب فرموده‏اند: حرمت کعبه براى آن است که دین محفوظ بماند و حافظ و ضامن دین، در زمان حضور، امام معصوم - ع - و ولى خدا؛ و در زمان غیبت نایبان اوهستند. حضرت (ظاهراً امام سجاد - ع -) فرمود: این زبیرى که سیدالشهدا - سلام اللّه علیه - و امام زمانش را یارى نکرد و بعد از شهادت آن بزرگوار امام زمان دیگرش (امام سجاد - ع -) را نیز یارى ننمود و خود داعیه‏اى داشت، اگر به کعبه هم پناه ببرد، خدا او را پناه نمى‏دهد؛ چه اینکه خداوند در جریان ابرهه طیر ابابیل را اعزام کرد ولى در جریان منجنیق بستن حجاج چنین لشکرى را نفرستاد. بالاخره امویان ابن زبیر را که آدم فاسدى بود گرفته و کشتند بعد هم کعبه را ساختند، مشکلى هم پیش نیامد. اما ابرهه آمده بود که قبله و مطاف را بردارد خدا نیز به او امان نداد؛ پس جریان کار حَجّاج نقض آیه «من یرد فیه بالحاد بظلم...» نیست و با آن منافاتى ندارد. هم اکنون نیز این خطر وجود دارد! اگر خداى ناکرده آن سرزمین، سرزمین ستم بشود مادامى که مردم در صراط مستقیم نباشند چنین نیست که خدا دست ظالم را کوتاه سازد؛ بلکه ممکن است براساس «نُوَلّى بعض الظالمین بعضاً»37 ظالمى را بر ظالم دیگر مسلط گرداند! عمده آن است که مسلمین وظیفه اصلى خود را انجام دهند آنگاه و عیدالهى («من یرد فیه بالحاد بظلم نذقه من عذاب الیم») تحقق پذیرفته به آن ظالم مهلت نمى‏دهد. منسوب بودن «بیت» به خدا و مردم‏ شروع آیه با تأکید نشانه اهمیّت مطلب است فرمود: «إنّ أوّل بیت...» این بیت، هم به ذات اقدس اله منسوب است و هم به مردم. اما با دو تفاوت أدبى و تفاوت معنوى: تفاوت ادبى آن که «بیت» بدون «لام» به خدا اسناد پیدا کرده مى‏فرماید: «أن طهّرا بیتى...»38 لذا گفته مى‏شود کعبه بیت اللَّه است ولى وقتى به مردم اسناد پیدا مى‏کند همراه با «لام» است. «... وضع للناس» کعبه بیت اللّه است نه بیت الناس ولى این بیت اللّه براى مردم وضع شده است. و امّا تفاوت معنوى، آن است که این بیت در اثر اضافه به «اللّه» شرافت پیدا کرده و مردم در اثر اضافه به کعبه، شریف مى‏شوند. شرف کعبه به خاطر ارتباط با حق، شرف مردم بر اثر ارتباط با کعبه است. فرمود. «وضع» للناس نه «بُنِىَ» للناس؛ یعنى تشریعاً براى این که معبد و قبله و مطاف مردم بشود، براى همه مردم وضع شده، اختصاص به گروهى معیّن ندارد. قبله تنها کعبه است: این آیه شریفه فرضاً به خود آن سرزمین هم اشاره کند به این اعتبار است که خود آن سرزمین حرم است و آنچه مهم است آن محدوده، آن بناى خاص و مبناى خاص مى‏باشد. این که مى‏گویند کعبه قبله است در مقابل کسانى گفته مى‏شود که مى‏گویند. «براى افراد نزدیک کعبه، و براى آنان که در مکه هستند مسجد حرام، و براى افرادى که دور هستند حرم قبله است»39 که البته سخنى است ناصواب. قبله فقط کعبه است چه براى دور یا نزدیک، لیکن تفاوت در نحوه استقبال است، صدق استقبال فرق مى‏کند. اسلام در همه موارد به پیامبر و دیگران آموخت که در تمام حالات بگویند: «والکعبة قبلتى».40 در تمام اذکارِ تلقینى سخن از این جمله است. تمام زنده‏ها و مرده‏ها با کعبه سرو کار دارند در حال احتضار، به نوعى و در حال دفن، به نوع دیگر، هیچ کس با مسجد حرام یا حرم کار ندارد و جمله «شطر المسجد الحرام»41 از آن جهت است که: «فلنولینک قبلة ترضیها».42 چون شطر المسجد حرام استقبال کنى به کعبه رو کرده‏اى؛ پس تفاوت در روگرداندن و استقبال است نه در قبله. افراد نزدیک متوجه جِرم کعبه و افراد دور به سمت حرم که بایستند به کعبه رو کرده‏اند. و نیز آیه «و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره»43 یعنى استقبالتان به آن سمت باشد نه اینکه قبله مسجد حرام است. هم‏اکنون نیز که به طرف حرم رو مى‏کنیم به طرف جهت، استقبال داریم. تا این جا نزد محققین قطعى است که قبله، مسجدالحرام و حرم نیست بلکه خصوص کعبه است اما بعضى از بزرگان این نکته ظریف را نیز یادآور شده‏اند که: خود کعبه قبله نیست، بلکه فضاى خاصّ آن قبله است. خداى رحمت کند استاد ما مرحوم محقق داماد، مکرر این جمله را مى‏فرمود: خود کعبه قبله نیست زیرا روزى که کعبه به وسیله سیل و امثال آن ویران شد چنین نبود که مسلمانان بى‏قبله باشند بلکه آن فضا و آن بعد خاص «من تخوم الارض الى عنان السماء»44 قبله است، نه همین خانه چند ضلعى که ارتفاع خاص دارد! بلکه این بیت در جاى قبله قرار گرفته، لذا کسانى که زیر زمین نماز مى‏خوانند اگرچه چند طبقه هم زیر باشند باز استقبالشان همچون افرادى که بالا هستند محفوظ است سمت آن بعد و فضا که قبله است قابل تغییر و تبدیل نیست. این لطیفه نیز در کلام فخر رازى آمده و بعدها به کتابهاى دیگر منتقل شده است که: «در شرف کعبه همین بس که عامرش ذات اقدس جلیل، مهندسش جبرئیل، و معمارش خلیل و دستیارش اسماعیل است!45 «و کفى بذلک فضلا و شرفاً» ولى دلیلى بر ثبوت این شرافت در مورد بیت مقدس وجود ندارد. مصادیق آیات بیّنات: در این سرزمین، آیات بینات، نشانه‏هاى روشنى براى غیب است. آیت یعنى علامت، به لسان و اصطلاح قرآن کریم اینها علامت صدق انبیا، ربوبیت حقّ و خالقیت خالقند. در تفسیر. فخر رازى» نشانه‏هاى فراوانى، از کیفیت ساختمان کعبه و خصوصیتهایى که در آن محور و محدوده هست ذکر شده:46 1 - جوشش زمزم‏ آب زمزم گذشته از آن که شفاست، اگر مدتها نیز بماند محفوظ است، و نیز چشمه‏اى است که هزاران سال جوشش دارد؛ باتوجه به این که آن جا سرزمین باران و برف نیست که براساس «فسلکه ینابیع فى الأرض»47 باشد جایى که بارانش بسیارکم، و بارش برف در آن کمتر سابقه دارد چشمه‏اى چندهزار سال بجوشد و هیچگاه نخشکد! از آیات بینه الهى بشمار مى‏آید. برکاتى نیز در این آب وجود دارد تا جایى که وجود مبارک پیامبر اکرم - صلى‏اللّه علیه و آله و سلم - آن را استهداء مى‏کردند، یعنى از کسانى که از مکه مى‏آمدند هدیه آب زمزم را طلب مى‏نمودند: جوشش زمزم، دوام جوشش آن، شفابخشى وصیانتش از فساد و بو برداشتن، هر یک به نوبه خود معجزه است پس تنها در خود این آب آیات بینّاتى وجود دارد. 2 - مشعر حرام: آنچه در اطراف مکه قرار دارد (سرزمین مشعر، عرفات و منى) نیز از آیات بیّنه حق است با اینکه آن جا سیلى نیست که سنگریزهایى به وسیله آن پدید آید (چون جایى که مسیل و سیل خیز باشد سنگهاى بزرگ همراه با آبهاى تند کوبیده شده به صورت ریگ در مى‏آیند) فراهم بودن این همه ریگ، که هر زائر بطور متوسط یا حداقل هفتاد ریگ برمى‏دارد و هنوز تمام نشده، خود معجزه است: فخر رازى در تفسیر خود مى‏گوید: سالانه ششصدهزار نفر(درآن زمان) هرکدام هفتاد ریگ برمى‏دارند و با آن جمره‏ها را رمى مى‏کنند اما معلوم نیست چه کسى آنها رابعد از رَمى جمع مى‏کند؟! سپس مى‏گوید: «جزء فضایل آن سرزمین است که طولى نمى‏کشد ریگها پس از جمع شدن برچیده مى‏شوند»48 هم اکنون مى‏گویند مأموران سعودى آمده تسطیح مى‏کنند ولى آن زمان چنین نبوده. 3 - حیوانات حرمت کعبه را نگه مى‏دارند: پرندگان سعى مى‏کنند بر بالاى کعبه آرام نگرفته آنجا را آلوده نسازند: البته آلوده‏نکردن در مشاهد مشرفه نیز هست ولى اینکه پرنده آن جا ننشیند و اگر از بالا به سرعت پایین بیاید وقتى به کعبه رسید زاویه‏اى ایجاد کرده فاصله بگیرد خود نشانه آیه بیّنه بودن است. درباره حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین - سلام اللّه علیه - نیز چنین کرامتى گفته شده براساس «ینحد رعنى السیل و لایرقى الى الطیر»49 در آنجا نیز پرندگان ادب را رعایت مى‏کنند. و نیز گفته شده: درنده‏ها در محور حرم به یکدیگر کارى ندارند و به حیوانات اهلى آسیب نمى‏رسانند: و بالاخره شواهد ظنّى فراوانى است که آن منطقه، سرزمین عادى نیست حیوانات در امن هستند انسان نیز از یک امن نسبى خوب برخوردار است «اطعمهم من جوع وامنهم من خوف»50 با این که «... یتخطف الناس من حولهم أفباطل یؤمنون و بنعمة اللّه هم یکفرون».51 4 - مقام ابراهیم: مقام حضرت خلیل - سلام اللّه علیه - که قرآن در بخش نماز و طواف روى آن تکیه مى‏کند حرمت خاصى داشته از آیات بنیه الهى است. فرمود «اذجعلنا البیت مثابة للناس و أمْناً و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلّى و عهدنا الى ابراهیم و اسمعیل ان طهرّا بیتى للطائفین و العاکفین والرّکع السجود»52 آیا نماز باید خلف المقام باشد یا عندالمقام کافى مى‏باشد بحث فقهى است که براساس اختلاف روایات، بعضى احتیاطاً گفته‏اند حتماً باید پشت مقام باشد. عده‏اى هم عندالمقام را کافى دانسته‏اند. بحث در باره معجزه بودن مقام، قبلاً تحت عنوان شکل‏گیرى مقام ابراهیم، گذشت.
* * *
«و للَّه على الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً» تقابل «لام» و «على» در اینجا گرچه «على الناس» است اما این «على» در حقیقت «للناس» است نه على‏الناس که به معناى ضرر باشد. چنانکه لام «للّه» نیز به معناى نفع نیست یعنى از طرف خدا بر مردم است... تنها وجوبى را مى‏رساند که براى مردم خیر است نظیر «کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عیسى ان تکرهوا شیئاً هو خیرلکم»53 و اگر چیزى خیر شد البته به زیان کسى نیست. «لام» و «عَلى» وقتى در مقابل یکدیگر قرار مى‏گیرند نشانه آن است که از یک طرف حکمى برطرف دیگر جعل و واجب شده است نه اینکه بر ضرر او باشد. عظمت و فضیلت حج بر سایر عبادات: ظاهراً در قرآن کریم، در بین عبادات، تنها خصوص حجّ است که با تعبیر «للَّه على‏الناس» آمده است؛ در باره نماز، روزه و امثال آن، نیامده «لله على‏الناس اقامة الصلوة» یا «اتیاء الزکاة» و... این خود نشانه عظمت و خصوصیتى است که در حج نهفته و در سایر عبادات نیست. در باره نماز فرمود «اقیموا الصلوة»54 «نماز را به پاى دارید» ولى در مورد حج نفرموده: حج کنید بلکه فرمود: للّه على الناس ...» لغت «حج» «حج» مصدر است، بعضى آن را اسم مصدر مى‏دانند به معناى آهنگ بیت، قصد خانه خدا. از دیر زمان، مسأله «حجّ‏البیت» رواج داشت، از زمان حضرت ابراهیم - سلام الله علیه - به بعد رسم بر آن بود که سال را با حج مى‏شمردند حضرت شعیب به موسى - سلام اللّه علیهما فرمود: «انى أرید ان أُنکحکَ إحدى ابنتىَ‏هاتین على ان تأجرنى ثمانى حجج»55 یعنى من یکى از این دو دختر را به نکاح و عقد تو درمى‏آورم. بر این مهر که هشت حجّه اجیر من باشى، یعنى هشت سال، چون هرسال یکبار حج انجام مى‏شد لذا به جاى اینکه بگویند مثلاً چهار سال مى‏گفتند چهار حج. «ذوالحجة» را نیز که ذوالحجه مى‏گویند براى آن است که «حج‏البیت» در آن ماه انجام مى‏پذیرد. در این آیه («لله على الناس حج البیت...») تأکیدهاى فراوانى وجود دارد: 1 - در سراسر قرآن ظاهراً تنها حج است که با این تعبیر آمده. 2 - «للّه» مقدم شده و مبتداء را مؤخر آورده تا مفید حصر بوده و نشان بدهدکه فقط براى خداست. 3 - مطلب را با بدل بیان فرموده و مى‏گویند ابدال به منزله تکریر است: نفرمود للّه على المستطیع... بلکه فرمود: «لله على‏الناس حج‏البیت من استطاع». 4 - براى «الناس» که مشمول تکلیف هستند بدل «بعض من الکل» آورده شده: «من استطاع الیه سبیلاً» که تفصیل بعد از اجمال یا تبیین بعد از ابهام مفید تکرار و تأکید است. و اگر مى‏فرمود «للّه حج البیت على المستطیع» یا «لله على المستطیع» یا «على من استطاع الیه سبیلاً حج البیت» این معنا را نمى‏فهماند. «البیت»؛ مقصود همان «أول بیت وضع للناس» است و استطاعت عقلى و شرعى هر دو مطرح است. عقلاً هرکس توان رفتن ... را داشته‏باشد (و لو متسکِّعاً) مى‏تواند مشرف شود گرچه حج وى حج واجب نبوده و مستحب است، و اگر مستحب هم نباشد زیارت است و معناى عام «مبارکاً و هدى للعالمین» براى همه هست، مستطیع باشد یا نه، حج باشد یا عمره، واجب باشد یا مستحب. اما حج واجب تنها بر مستطیع لازم است. در باب استطاعت بحثى فقهى است که آیا تنها استطاعت «الیه» لازم است یا استطاعت «الیه» و «عنه» هردو؟56. پاورقى‏ها: 1 - آل عمران: 96 2 - آل عمران: 95 3 - توبه: 108 4 - ج 2، ص 535 5 - مجمع البیان،ج‏2، ص 477. 6 - نور: 36. 7 - قمر: 55. 8 - حدید: 3 9 - مائده: 97 10 - ابراهیم: 37 11 - ابراهیم: 37 12 - ابراهیم: 37 13 - بقره: 126 14 - ابراهیم: 36 15 - عنکبوت: 67 16 - آل عمران: 97 17 - حج: 26 18 - حج: 27 19 - بقره: 127 20 - مائده: 97 21 - اسراء: 1 22 - بقره: 43 23 - بقره: 54، 184، 271 24 - مریم: 31 25 - مریم: 58 26 - بقره: 115 27 - نورالثقلین، ج‏1، ص 367. 28 - بقره: 255 29 - حج: 27 30 - سبا: 10 31 - انبیا: 80 32 - قریش: 4 33 - بقره: 125 34 - مائده: 45 35 - عنکبوت: 67 36 - حج: 25 37 - انعام: 129 38 - بقره: 129 39 - جواهرالکلام، ج 7، ص 320 40 - شرایع الأحکام، ج 1، ص 41 - بقره: 144 42 - بقره: 144 43 - بقره: 144 44 - وسائل، ج‏3، ص 247. 45 - تفسیر کبیر، ج 8، ص 145. 46 - التفسیر الکبیر، ج 8، ص 145. 47 - زمر:21 48 - التفسیر الکبیر، ج 8، ص 145 49 - نهج‏البلاغه خطبه 3. 50 - قریش: 4 51 - عنکبوت: 67 52 - بقره: 125 53 - بقره: 216 54 - بقره: 43 55 - قصص: 27 56 - جواهر الکلام، ج‏17، ص 273. 

تبلیغات