آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

متن

‏ 1 - در ذیل آیه مبارکه «و اذن فى الناس بالحج یأتوک رجالاً و على کل ضامرٍ یأتین من کل فج عمیق». «(اى ابراهیم!) فریاد حج در میان مردم برآور که پیادگان و سوار بر شتران لاغر، از همه دره‏هاى ژرف به سویت آیند». قتاده گوید: چون خداى تعالى - که با عزّت و جلال باد - به ابراهیم - ع - دستور داد که در میان مردم اعلان حج دهد. فریاد برآورد: «اى مردم! خداى را خانه‏اى است، پس آهنگ آن کنید». و خدا فریاد او را - تا روز رستاخیز - به گوش همه آنان که از دودمان ابراهیمند رسانید. 2 - خداوند مى‏فرماید: «لیشهدوا منافع لهم»؛ «براى آنکه سودهایى که دارد ببینند». برخى گفته‏اند «(این سود) تجارت در موسم حج و اجر در آخرت است» و پاره‏اى از گذشتگان چون این را شنیدند گفتند: «سوگند به پرودگار کعبه که آمرزیده شدند». 3 - و در تفسیر آیه «لاقعدن لهم صراطک المستقیم» «من در برابر آنان، بر سر راه راست تو سخت خواهم نشست» گفته‏اند: مراد از «مستقیم» در اینجا راه مکه است که شیطان بر آن مى‏نشیند تا مردم را از طى نمودن آن باز دارد.1 4 - و پیغمبر - ص - فرمود: آنکه حج خانه کند، پلیدى نکند و فسق بجا نیاورد،*ق‏د * لم یرفث و لم یفسق. از گناهان خود بیرون رود مانند روزى که مادرش زاده باشد.2 5 - و باز آن حضرت - ص - فرمود: هیچ روزى، شیطان کوچک‏تر و خردتر و زبون‏تر**د و خشمگین‏تر از روز ** ادحر. «عرفه» دیده نشد.3 و این نیست مگر بدانجهت که مهربانى، گذشت و آمرزیدن خدا گناهان بزرگ را مى‏بیند. که گفته‏اند: «پاره‏اى از گناهان است که جز وقوف به عرفه کفاره آن نیست». و جعفر بن محمد - ع - این گفته رابه رسول‏خدا - ص - نسبت داده است. در کتاب «من لایحضره‏الفقیه» چنین آمده است: 1 - ابراهیم - ع - چنین ندا در داد: «هُلَّم الى الحجّ به هَلُمَّ الى الحجّ». و اگر چنین ندا در داده بود که: «هَلُّموا الى الحجّ»، به جز همان انسانهایى که آن روز، آفریده شده بودند، حجّ بجا نمى‏آوردند ولى چون ابراهیم ندا در داد که: «هُلَّم الى الحج» مردمى که در صلب مردان و رحم زنان بودند، به او چنین لبیک گفتند: «لَبّیک داعى‏اللَّه! لبیک داعى‏اللَّه!» یعنى «تو را پاسخگوییم، اى که ما را به خدا مى‏خوانى! تو را پاسخگوییم اى که ما را به خدا مى‏خوانى!». هر که پاسخ ابراهیم - ع - را یکبار گفت، یکبار حج کرده و آنکه ده بار گفت، ده بار حج کرد، و آنکه پاسخ نگفت، حج نکرد.4 2 - قال‏اللَّه تعالى: «ففرّوا الى اللَّه» یعنى: «حجّوا الى اللَّه» من اتخذ محملاً للحج کان کم ارتبط فرساً فى سبیل‏اللَّه.5 ترجمه: «ففِرّوا الى‏اللَّه»؛ به سوى خدا فرار کنید؛ یعنى: به سوى خدا حج کنید. و هر کس مرکبى براى سفر گیرد، چنان است که اسب خود را در راه خدا آماده جنگ کرده باشد. 3 - در کتاب «من لایحضره‏الفقیه» روایت شده است که خداى جبار - جل‏جلاله - فرماید: آن بنده‏اى که من به او نیکى و خوبى کرده‏ام و او هر 5 سال یکبار مرا در این مکان زیارت نکند به حقیقت، محروم است.6 4 - حضرت امام باقر - ع - فرمود: «آن بنده که حاجت دنیائیش را بر حجّ مقدم دارد، پیش از آنکه حاجتش برآورده شود، به نظاره حاجیان سرتراشیده خواهد پرداخت!».7 5 - حضرت صادق - ع - فرمود: «هیچکس جز به گناه، از حجّ تخلّف نکند و خدا بیش از اینها را عفو خواهد کرد!»8 6 - از امام صادق - ع - پرسیدند: «شخص وام داده، وام گیرد و حج کند؟ فرمود: آرى! قرضش زودتر ادا مى‏شود!».9 7 - در حدیث صحیح از حضرت صادق - ع - روایت شده است که: یک اعرابى به حضرت رسیده گفت: اى پیامبر خدا! من به قصد حج، بیرون آمده‏ام ولى حجّ از کفم رفت! من مردى ثروتمندم، به من دستورى ده که با داراییم کارى کنم که به اجرى مانند اجر حج برسم. امام - ع - مى‏گوید: پیامبر - ص - رو به او کرد و گفت: به «ابوقبیس» بنگر! اگر ابوقبیس طلاى سرخ شود، که تو در راه خدایش انفاق کنى، به چیزى که حاجى مى‏رسد، نمى‏رسى!». سپس فرمود: «آنگاه که حاجى بار سفر کرد، چیزى برندارد و نگذارد، مگر آنکه خدا برایش ده حسنه نویسد و ده سیّئه محو کند و ده درجه بالا برد». و آنگاه که سوار شترش شود، گامى بر ندارد و نگذارد، مگر آنکه همانند آن برایش نویسد. و آنگاه که به دور خانه طواف کند، از گناهانش بدر آید. و آنگاه که سعى بین صفا و مروه کند، از گناهانش بدر آید. و آنگاه که وقوف به عرفات کند، از گناهانش بدر آید. و آنگاه که رمى جمرات کند، از گناهانش بدر آید. امام - ع - مى‏گوید: پیامبر این موقف و آن موقف حج را شمرد که وقتى حاجى بدان موقف رسد، از گناهانش بدر آید و آنگاه بدان مرد فرمود: «تو کجا مى‏توانى به آنچه حاجى مى‏رسد، برسى؟» آنگاه امام صادق - ع - در پایان این روایت فرمود: «تا چهار ماه، بر حاجى گناه ننویسند و برایش حسنات نویسند مگر آنکه گناه کبیره‏اى بجاى آورد».10 8 - باز در روایت صحیح از معاویة بن عمار از امام صادق - ع - آمده است که پیامبر - ص - فرمود: «حج و عمره بى‏چیزى را مى‏زداید، همانگونه که آتش تیرگى آهن را مى‏زداید». معویه گوید: به امام گفتم: «یک بار حج برتر است یا بنده آزاد کردن؟» فرمود: «حج افضل است». گفتم: دوتا؟ گفت: حج. و من هر چه بر شمار مى‏افزودم امام - ع - مى‏گفت: حج افضل است. تا رسیدم به سى بنده، باز فرمود: حج افضل است!11 9 - باز در روایت صحیح آمده است که: «حاجیان سه دسته‏اند: یک دسته‏اند که از آتش آزاد گردند، دسته دیگر، از گناهانشان بدر آیند به گونه روزى که از مادر زادند و دسته دیگر، خانواده و دارائیشان محفوظ ماند و این کمترین چیزى است که حاجیان به آن باز گردند.12 10 - در «من لایحضره الفقیه» آورده است: امیرالمؤمنین - ع - فرمود: «کسى که فریاد خود به تلبیه» (لبیک گفتن) بلند کند، همه چیزهایى که در طرف راست اویند، تا آنجا که خاک به پایان رسد و همه چیزهایى که در طرف چپ اویند، تا آنجا که خاک به پایان رسد، با او تلبیه گویند و دو فرشته - که بر او مکّلند - به او گویند: «مژده باد ترا، اى بنده خدا! و خدا جز به بهشت بشارت ندهد!» و هر که در احرام خود هفتاد بار با ایمان و احقاب «لبیک» گوید خداوند هزار فرشته شاهد گیرد که از آتش و از نفاق بیزار است. و آنکه به حرم رسد و فرود آید و غسل کند و دو کفش به دست گیرد، و پیاده در حال تواضع در برابر خدا به حرم درآید، خدا صدهزار «سیئه» از او محو کند و صدهزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار درجه برایش بالا برد و صد هزار حاجت برایش برآورد. و آنکه با آرامش به مکه درآید - یعنى بدون تکبر و زورگویى بدان درآید. و آنکه پابرهنه، با آرامش و وقار و خضوع به مسجدالحرام درآید، خدا او را بیامرزد. و آنکه با معرفت، به کعبه نظر افکند، خدا گناهانش را بیامرزد و مهماتش را کفایت کند.13 11 - امام على بن الحسین - ع - فرمود: «آنکه بین صفا و مروه سعى کند، فرشتگان شفیع او گردند و شفاعتشان مورد قبول قرار گیرد».14 12 - امام باقر - ع - فرمود: «هیچ نیکوکارى و بدکارى براین کوهها نایستد مگر آنکه خدا دعایش را مستجاب کند، نیکوکار براى آخرتش مستجاب شود و بدکار براى دنیایش!»15 13 - امام صادق - ع - فرمود: «هر آبادى‏نشین مؤمنى که در عرفه وقوف کند، خدا همه مؤمنان آن آبادى را بیامرزد، و هر شخص مؤمنى از یک خانواده در عرفه وقوف کند، خدا مؤمنان آن خانواده را بیامرزد».16 14 - باز در «من لایحضره الفقیه» آورده است: «گناهکارترین مردم در عرفاتیان، آن کسى است که از عرفات برگردد، با این گمان که خدایش نمى‏آمرزد؛ یعنى کسى که نا امید از رحمت خداست.17 غزالى سند گفته بالا را به حدیثى از اهل بیت - علیهم‏السلام - مى‏رساند، مى‏گوید: «گفته‏اند پاره‏اى از گناهان که چیزى جز وقوف به عرفه، کفاره‏اش نیست و جعفر بن محمد - ع - سند این گفته را به رسول خدا - ص - رسانده است».18 15 - باز در «من لایحضره‏الفقیه» از امام صادق - ع - آورده است: آنکه یک حَجةالاسلام بجاى آورد، بندى از آتش از گردن خود گشوده است و آنکه دو حج کند پیوسته تا روزى که بمیرد در خیر به سر برد و آنکه سه حج پى‏درپى بجا آورد، خواه پس از آن حج کند یا نکند، چون کسى است که همه ساله حج بجا آورد.19 16 - و روایت شده که: «آنکه سه حج بجا آورد، هرگز بى‏چیز نخواهد شد، و هر شتر که سه سال به حجّش برند، جاندار بهشتى‏اش سازند!» - هفت سال هم روایت شده است - .20 17 - حضرت رضا - ع - فرمود: «هر مؤمنى که سه بار حج کند، خود را به قیمت به خداى - عزّوجلّ - فروخته باشد و از او نپرسند که مال را از حلال یا حرام به دست آورده است.* * صدوق در عیون اخبارالرضا - ع - پس از نقل کامل خبر، مى‏فرماید: «فقط در این روایت اینست که اگر شبهه‏اى در مالش باشد از او نپرسند و مُدّعیان او را با «عوض» راضى سازند. فیض در وافى پس از نقل این سخن گوید: احتمالاً این، در صورتى است که شخص توبه کرده باشد و صاحبان مال را بطور مشخص نشناسد که آن را بدیشان بازگرداند. و هرکس چهار حج بجاى آورد، فشار قبر به او نرسد و وقتى بمیرد، خدا حجهایى را که به جاى آورده در چهره‏اى زیبا و زیباترین چهره درآورد، که در اندرون گور، نماز خواند تا خدا از گورش برانگیزد و ثواب نمازها از آن او باشد و بدانکه یک رکعت از این نماز همآورد یک هزار رکعت از نماز آدمیان است. و هرکس پنج حج انجام دهد، خدا هیچگاه عذابش نکند. و هرکس ده حج بجاى آورد، خدا هیچگاه از او حساب نخواهد. و هرکس بیست حج انجام دهد، جهنم را نبیند و شیهه و زوزه‏اش را نشنود. و هرکس چهل حج انجام دهد به او گویند: از هرکس دوست دارى شفاعت کن و درهاى بهشت را برویش بگشایند که خود و آنها که شفاعتشان کرده است به بهشت درآیند. و هرکس پنجاه حج انجام دهد، در بهشت «عدن» برایش شهرى بسازند که در آن یک هزار قصر باشد و در هر قصرى یک هزار حورالعین و یک هزار همسر و او را از رفقاى حضرت محمد - ص - در بهشت کنند. و هر کس بیش از پنجاه حج کند، همانند کسى باشد که پنجاه حج با محمد - ص - و اوصیاى او - صلوات اللَّه علیهم - به جا آورده باشد و از کسانى باشد که خدا هر روز جمعه به دیدار او رود و از کسانى باشد که به بهشت «عدن» که خدایش به دست خود ساخته، و هیچ چشمى آن را ندیده و هیچ آفریده‏اى بر آن اطلاع نیافته، اندر آید. و هیچکس نباشد که حج بسیار بجاى آورد، مگر آنکه خدا براى او در برابر هر حجى، شهرى در بهشت سازد که در هر غرفه‏اى از آن یک حورا از حورالعین بهشتى باشد که با هر حوریه‏اى سیصد کنیز زیبا باشد که مردمان به حُسن و زیبایى آنان ندیده باشند.21 18 - حضرت صادق - ع - فرمود: «هرکس، یک سال در میان حج کند، دائم‏الحج به شمار آید».22 19 - اسحق بن عمار گوید: «به امام صادق گفتم: من با خودم قرار گذاشته‏ام که هر ساله، خودم، یا یکى از خاندانم با دارایى خودم حج کنم. حضرت فرمود: بر این کار، تصمیم دارى؟ گفتم: آرى! فرمود: اگر چنین کرده‏اى، یقین داشته باش که مالت زیاد شود، یا فرمود: بشارت باد تو را به افزونى مال».23 20 - و نیز روایت شده است که: «هیچ بنده‏اى به خدا نزدیک نشود به کارى که از پیاده رفتن به خانه خدا، محبوب‏تر باشد که یک حج پیاده، هماورد هفتاد حج است و هرکس بر شتر خود رود، خدا ثواب میان سواره و پیاده را براى او بنویسد و آنگاه که بند کفش حج گزار، بگسلد، خدا ثواب میان پابرهنه و کفش بپا را به او بدهد و حجّ سواره، از حج پیاده افضل است؛ زیرا که رسول خدا - ص - سواره حج کرد.24 * جمع بین این دو خبر، در این معنى، روایتى است که ابوبصیر از حضرت صادق - ع - روایت کرده است که فرمود: «راه رفتن افضل است یا سواره؟ فرمود: اگر شخص توانگر است و بخواهد به خاطر خرج کمتر پیاده رود، سواره افضل است».25 و حسن بن على - ع - پیاده مى‏رفت و محملها و توشه‏ها را همراه او راه مى‏بردند.26 روایت شده است که فضیلت حج، از نماز و روزه بیشتر است زیرا نمازگزار، تنها ساعتى از خانواده‏اش مشغول مى‏شود و روزه‏دار از سپیدى روز، مشغول مى‏شود؛ ولى حاجى، با تمام وجود، بیرون مى‏آید و خودش را فدا مى‏کند و داراییش را خرج مى‏کند و مدت زیادى از خاندانش غایب مى‏شود در حالى‏که نه امید دریافت مال دارد و نه در پى تجارت است.27 22 - از اسحاق بن عمار روایت شده است که مى‏گوید: «به امام صادق - ع - گفتم: مردى ناتوان در مورد حج با من مشورت کرد و من به او اشاره کردم که حج نکند، فرمود: سزد که یکسال بیمار شوى؛ و من یکسال بیمار شدم!»28 23 - حضرت صادق - ع - فرمود: «مبادا احدى از شما برادرش را از حجّ باز دارد که در دنیا به او فتنه خواهد رسید، افزون برآنچه در آخرت برایش ذخیره شود».29 24 - از امام صادق - ع - درباره کسى که از جانب دیگرى حج مى‏کند سؤال شد که هیچ اجر و ثوابى دارد؟ حضرت فرمود: «کسى که از جانب دیگرى حج مى‏کند اجر و ثواب ده حج دارد و خودش، پدر، مادر، پسر، دختر، برادر، خواهر، عمو، عمه، دائى و خاله‏اش آمرزیده شوند که خدا گشاده دست و با کرامت است».30 25 - هر کس از سوى انسان دیگرى حج کند، آن دو شریک همند تا وقتى که طواف واجب به پایان رسد، شرکت هم منقطع مى‏شود و اعمالى که بعد از طواف فریضه انجام مى‏دهد، ویژه حج‏گزار خواهد بود.31 26 - حضرت صادق - ع - فرمود: «اگر هزار نفر را در حج خود شریک گیرى هر کدام آنان، (ثواب) حج خواهند داشت بى‏آنکه از حج خودت چیزى کم شود».32 27 - روایت شده است که خدا براى حج گزار و کسانى که شریک حج خویش گرفته، حجّ خواهد نوشت و حج‏گزار اجر دیگرى خواهد داشت؛ زیرا او آنان را به هم پیوند داده است.33 28 - امام صادق - ع - فرمود: «هرکس یک درهم در حج خرج کند، برایش بهتر از یک هزار درهم است که به حق خرج کند».34 29 - حضرت على بن الحسین - ع - فرمود: «اى گروه حج ناکرده! شما را به حاجیان بشارت باد، آنگاه که از حج بازگشتند با آنان مصافحه کنید و آنان را بزرگ شمارید که این بر شما واجب است و شما شریک اجر آنان خواهید بود...»35 30 - باز آن حضرت فرمود: به سلام و دست دادن به حاجیان - پیش از آنکه گناهان با آنان درآمیزد - پیشى جوئید.36
* * *
گروهى از اهل مکاشفه و مقرّبان چنین آورده‏اند: دیو پلید - که نفرین خدا بر او باد - به صورت کسى لاغراندام با رنگ زرد و چشم گریان و پشت خمیده نمودار شد، آن کس به شیطان گفت: چرا گریه مى‏کنى؟ دیو پاسخ داد: شیهه اسب پیکارجویان در راه خدا به گریه‏ام انداخته است و اگر در راه من بود آن را دوست مى‏داشتم! گفت: چرا رنگت دگرگون شده؟ گفت: همکارى این گروه بر فرمانبرى از خدا که اگر بر نافرمانى همکارى مى‏کردند، دوست مى‏داشتم. گفت: چرا پشتت خمیده؟ پاسخ داد: اینکه بنده به خدا مى‏گوید: از تو پایان کار خوب درخواست مى‏کنم. مى‏گویم: واى من! به کجا این مرد از کار خود به شگفت مى‏آید، من مى‏ترسم که زیرک باشد.*37 * متى یعجب هذا بعمله اخاف ان یکون قد فطن، احیاء، ج 1، ص 240. 7 - و پیغمبر - ص - فرمود: هرکس به قصد حج یا عمره از خانه‏اش بیرون رود و بمیرد، تا روز رستاخیز به او پاداش حج‏گزار و عمره‏گزار مى‏دهند و آنکه در مکه یا مدینه بمیرد، او را به عرضه حساب نبرند و به حساب نکشند و به او گویند: به بهشت اندر آى!38 8 - و پیغمبر - ص - فرمود: «یک حج نیکو، (مبرور) از دنیا و هر آنچه که در دنیاست، بهتر است و چنین حجّى پاداشى، جز بهشت ندارد».39 9 - و پیغمبر - ص - فرمود: حج‏گزاران وعمره‏گزاران مهمانان**؛ژ و دیدار کنندگان ** وفداللَّه و زواره. با خدایند، اگر از او درخواست کنند، به آنان خواهد داد و اگر آمرزش خواهند، آمرزیده خواهند شد و اگر خدا را بخواهند پاسخ خواهند یافت و اگر شفاعت برند، شفاعتشان پذیرفته خواهد شد.40 10 - در حدیث مُسندى از طریق اهل بیت - علیهم‏السلام - آمده است: «گناهکارترین مردم آن کسى است که در عرفه وقوف کند و گمان برد خداى متعال او را نخواهد آمرزید».41 11 - و ابن عباس - رضى‏اللَّه عنه - از پیامبر - ص - روایت کرده است که فرمود: «هر روز، یکصد و بیست رحمت بر این خانه فرود مى‏آید: شصت رحمت براى طواف‏گران، چهل رحمت براى نمازگزاران و بیست رحمت براى نگاه کنندگان به خانه».42 12 - و در خبر آمده است: «بسیار طواف خانه کنید که مجلل‏ترین چیز و مورد غبطه‏ترین کارى است که روز رستاخیز در کارنامه‏هاتان (نامه عملتان) خواهید یافت و از اینروست که طواف ابتدایى بى حج و بى‏عمره مستحب است».43 13 - و در خبر آمده است که: «هرکس یک هفته و سربرهنه***ژ طواف کند، *** حاسراً. پاداشى چون پاداش یک بنده آزاد کردن دارد. و هر کس یک هفته در بار طواف کند گناهان گذشته‏اش آمرزیده شود».44 14 - و گفته‏اند: «خدا، آنگاه که گناهى را براى بنده‏اى در «موقف عرفه» بیامرزد، هر چیزى هم که در «موقف» به او برسد، خواهد آمرزید».45 15 - گروهى از پیشینیان گفته‏اند: «هنگامى‏که عرفه با جمعه یکى شود، خداوند همه اهل عرفه را خواهد آمرزید و آن برترین روز در گیتى است. و در این روز بود که پیامبر - ص - حجةالوداع را انجام داد. او در حال وقوف به عرفه بود که این آیه بر او نازل شد: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دنیاً». که اهل کتاب گفتند:46 اگر این آیه بر ما فرود آمده بود، آن روز را عید مى‏گرفتیم و عمر در پاسخ گفت: من گواهى مى‏دهم که این آیه در دو عید روز عرفه و روز جمعه بر پیغمبر - درود خدا بر او باد - فرود آمد در هنگامى که وقوف به عرفه داشت.47 16 - و پیغمبر - ص - فرمود: «خدایا! حج‏گزار و هر که حج‏گزار برایش آمرزش خواهد، بیامرز.48 17 - و روایت کرده‏اند که: على بن موفق، از سوى پیامبر - ص - چند حج گزارد. مى‏گوید پیامبر خدا - ص - را در خواب دیدم، به من گفت: اى ابن موفق از سوى من حج گزاردى؟ گفتم: آرى! گفت: از سوى من «لبیک» گفتى؟ گفتم! آرى! گفت: من روز رستاخیر پاداشت*ض‏ژ مى‏دهم. * اکافئک. دستت را در «موقف قیامت» مى‏گیرم و در حالى که مردمان در گرفتارى «حساب»اند به بهشت اندر مى‏آورم.49 18 - مجاهد و علماى دیگر گفته‏اند: هنگامى‏که حاجیان به مکه در آیند. فرشتگان با آنان دیدار مى‏کنند و بر شتر سواران سلام مى‏کنند و با درازگوش سواران دست مى‏دهند و با پیادگان گردن به گردن مى‏نهند (معانقه مى‏کنند).50 19 - و حسن جبصرى‏ج گفته است: هر که پس از رمضان یا پس از جنگ یا پس از حج بمیرد، «شهید» مرده است.51 20 - و عمر گفته است: «حج‏گزار آمرزیده است و هرکس که حج‏گزار در ذى‏الحجه و محرم و صفر و بیست روز اول ربیع‏الاول براى او آمرزش بخواهد، آمرزیده خواهد شد».52 و رویه پیشینیان - رضى‏اللَّه عنهم - این بود که جنگ آوران را بدرقه مى‏کردند و به پیشواز حاجیان مى‏رفتند و میان چشمهایشان را مى‏بوسیدند و از آنان درخواست دعا مى‏کردند و به این کار پیشى مى‏جستند پیش از آنکه به گناهان آلوده شوند».53 21 - و از على بن موفق روایت شده است که گفت: «سالى، حج گزاردم و چون شب عرفه شد در منى در مسجد خیف خوابیدم در خواب دیدم گویى دو فرشته که جامه سبز بر تن داشتند، از آسمان فرود آمدند، یکى دیگرى را فریاد زد: اى بنده خدا! و دیگرى گفت: «لبیک» اى بنده خدا! فرشته نخست گفت: مى‏دانى امسال چند کس حجّ خانه پروردگار، - که بلند مرتبه و والا باد - گزاردند؟ فرشته دوم گفت: نمى‏دانم. فرشته نخست گفت: شصت هزار کس حج خانه پروردگار گزاردند، آیا مى‏دانى حج چند تن پذیرفته شده است؟ فرشته دوم گفت: نه. فرشته نخست گفت: شش کس! مى‏گوید: آن دو فرشته، به هوا برخاستند و از دید من پنهان شدند و من سراسیمه از خواب بیدار شدم و به سختى اندوهگین گشتم و در کار خود به اندیشه فرو رفتم و گفتم: اگر تنها حج شش کس پذیرفته شده باشد من کجا در میان این شش کس باشم؟ و چون از عرفه کوچ کردم و در «مشعرالحرام» وقوف کردم همچنان در اندیشه بسیار بودن آفریدگان و اندک بودن کسانى که حجشان پذیرفته شده است بودم که خواب بر من چیره شد و آن دو فرشته را دیدم با همان شکل فرود آمدند و یکى دیگرى را فریاد زد و همان سخن را دوباره گفت. و آنگاه گفت: مى‏دانى پروردگار امشب چه فرمانى داده است؟ دیگرى گفت: نه. فرشته نخست گفت: به هر یک تن، صد هزار کس بخشید!. مى‏گوید: از خواب بیدار شدم و چنان شاد بودم که به توصیف درنمى‏آید».54 22 - باز على از بن موفق رسیده است که مى‏گوید: «به سالى حج گزاردم و چون مناسک حجم رابه پایان رساندم درباره کسانى که حجّشان پذیرفته نشده است در اندیشه رفتم و گفتم: خدایا! من حجم را بخشیدم و پاداش آن را به کسانى دادم که حجشان پذیرفته نشده است. مى‏گوید: خداى را - که والا و بلند مرتبه باد - در خواب دیدم که به من گفت: اى على! تو بر من، گشاده دستى مى‏کنى در حالى که من گشاده دستى و گشاده دستان را آفریده‏ام! و من از همه بخشندگان بخشنده‏ترم و از همه بزرگواران بزرگوارترم و از همه جهانیان به بخشندگى و بزرگوارى شایسته‏ترم من حج همه کسانى را که حجشان را نپذیرفته‏ام به کسانى که حجشان پذیرفته شده است، بخشیدم».55 * مرحوم فیض کاشانى، با آنکه حج را - از قول غزالى - تمام اسلام و کمال دین معرفى کرده است، اما آیه کریمه‏اى را که غزالى در این مورد آورده، ذکر نکرده است. این آیه، آیه معروف «الیوم اکملت لکم دینکم...» است که در روایات شیعه، مربوط به جریان غدیر خم و نصب حضرت على - ع - بر خلافت دانسته شده است. براى تفصیل این بحث رجوع بفرمائید تفسیر المیزان ج 5، ص 178 تا 194 (بحث تفسیرى) و نیز ص 205 تا 214 (بحث روایى). استاد فقید علامه طباطبائى رضوان‏اللَّه علیه، بحثى مستوفى و مستدل با ذکر اقوال مفسرین عامه و بیان موارد ایراد و اشکال، ثابت کرده‏اند که آیه مورد بحث (که بخشى ازآیه 4 سوره مائده است) در مورد ولایت حضرت على - ع - نازل شده است. * آنچه از على بن موفق در مورد خواب دیدن خدا آمده است، با مذاق «مُجسّمه» سازگار است که نه تنها با مذاق اهل بیت - ع - و شیعه اهل بیت - ع - سازگار نیست، بلکه درست اندیشان اهل سنت نیز چنین گفته‏هایى را نادرست مى‏دانند. مگر آنکه کسى بگوید خواب دیدن خدا به معنى شنیدن صداى محض است بدون دیدن کسى که آن هم از شأن امثال على بن موفق بسى بالاتر است. * روایات فراوانى که ثوابهاى بسیار با رقمهاى هزار و ده هزار و صدهزار و بیش و کم از اینها نقل مى‏کند، جز آنکه از خزانه بیکرانه رحمت الهى، هر چه بگویى، برمى‏آید، شاید به مراتب مختلف روحى و اوج و فرود حالات عبادى حاجیان نیز نظر داشته باشد. و به هر حال نباید از بسیارى عطایاى الهى چه معنوى چه مادى چه بهشتى و چه دنیایى در شگفت شد... کرم خدا، بى‏نهایت است و اینها، تازه، قطراتى ناچیز از کرم الهى است... پاورقى‏ها: 1 . درالمنثور، ج 3، ص 426. (طبع جدید) 2 . مسند احمد، ج 2، ص 484 و صحیح مسلم کتاب الحج، ح 438 و صحیح البخارى کتاب الحج، باب 4. 3 . احیاء علوم، ج 1، ص 240. 4 . فقیه ج 2، ص 150، ضمن ح 658. 5 . فقیه ج 2، ص 130. 6 . فقیه ج 2، ص 136 ح 581. 7 . فقیه ج 2، ص 260، ح 1261. 8 . فقیه ج 2، ص 259، ح 1260. 9 . فقیه ج 2، ص 267، ح 1303. 10 . تهذیب ج 5، ص 19، ح 56. 11 . تهذیب ج 5، ص 21، ح 60. 12 . تهذیب ج 5، ص 21، ح 59 و کافى ج 4 ص 253، ح 6 و ثواب‏الاعمال ص 72، ح 9. 13 . فقیه ج 2، ص 132، ح 553. 14 . فقیه ج 2، ص 135، ح 577. 15 . فقیه ج 2، ص 136، ح 583. 16 . فقیه ج 2، ص 136، ح 584. 17 . فقیه ج 2، ص 137، ذیل ح 587. 18 . احیاء علوم ج 1، ص 240 و در آخر صفحه اوّل گذشت. 19 . فقیه ج 2، ص 139، ح 603. 20 . فقیه ج 2، ص 139، ح 604 و 605. 21 . فقیه ج 2، ص 139، ح 606. 22 . فقیه ج 2، ص 140، ح 607. 23 . فقیه ج 2، ص 140، ح 608. 24 . فقیه ج 2، ص 140، ح 609. 25 . فقیه ج 2، ص 141، ح 610. 26 . فقیه ج 2، ص 141، ح 611. 27 . فقیه ج 2، ص 143، ح 726. 28 . فقیه ج 2، ص 143، ح 74. 29 . فقیه ج 2، ص 143، ح 625. 30 . فقیه ج 2، ص 144، ح 629. 31 . فقیه ج 2، ص 144، ح 630. 32 . فقیه ج 2، ص 144، ح 632. 33 . فقیه ج 2، ص 144، ح 630. 34 . فقیه ج 2، ص 145، ح 637. 35 . فقیه ج 2، ص 147، ح 647. 36 . فقیه ج 2، ص 147، ح 648. 37 . احیاءعلوم، ج 1، ص 240. 38 . احیاء علوم ج 1، ص 240، کامل ابن عدى ج 5، ص 1992 مختصراً. 39 . احیاءعلوم، ج 1، ص 240، ذیله فى کامل ابن عدى ج 3 ص 1288 و ج 6، ص 2146. 40 . احیاءعلوم، ج 1، ص 240، کامل ابن عدى ج 6، ص 2204. 41 . احیاءعلوم، ج 1، ص 240. 42 . احیاءعلوم، ج 1، ص 240. 43 . احیاءعلوم، ج 1، ص 240. 44 . احیاءعلوم، ج 1، ص 240. 45 . احیاءعلوم، ج 1، ص 240. 46 . صحیح بخارى ج 1، ص 31، ح 44، کتاب الایمان و صحیح مسلم ج 5، 517 تا 518 ح 3 تا 5 و مصادر آخر لاتعدّ ولاتحصى. 47 . احیاءعلوم، ج 1، ص 240 و 241. 48 . احیاءعلوم، ج 1، ص 241، مستدرک الحاکم ج 1، ص 441، کامل ابن عدى، ج 4، ص 1326. 49 . احیاءعلوم، ج 1، ص 241. 50 . احیاءعلوم، ج 1، ص 241. 51 . احیاءعلوم، ج 1، ص 241. 52 . احیاءعلوم، ج 1، ص 241. 53 . احیاءعلوم، ج 1، ص 241. 54 . احیاءعلوم، ج 1، ص 241. 55 . احیاءعلوم، ج 1، ص 241. 

تبلیغات