آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

متن

زائران بیت خدا که عازم حج و حرم مطهر رسول اکرم - صلى‏اللَّه علیه وآله - و ائمه - علیهم‏السلام - هستند عنایت کنند که ذات اقدس اله در قرآن کریم فرمود: «لِلَّهِ عَلىَ النّاسِ حِجُّ البیت مَن استطاعَ الیه سبیلاً»1. اگر لِلَّهِ على الناس حجُّ البیت است پس‏حج هم‏باید لِلّه باشد. اگرلزوم حج از طرف خدا و مال خداست (که این تعبیر مخصوص حج است، درباره نماز، روزه و مانند آن، مشابه این تعبیر نیامده است) پس انجام آن باید لِله باشد. اگر کسى به قصد سیاحت، تجارت و مانند آن، به طرف مکّه حرکت کرد، چنین حجى سرّى ندارد، چراکه سیرالى‏اللَّه نیست. مهمترین سر حج آن است که: این سیر، الى‏اللَّه باشد، زیرابه صورت «لِله عَلى النّاس» تعبیر شده است. نکته بعدى آن است که ائمه - علیهم السلام - ازوجود مبارک رسول‏اکرم - صلى اللَّه علیه و آله - نقل کرده‏اند که: رسول خدا - صلى‏اللَّه علیه و آله - علامت قبولى حج را به زائران بیت خدا گوشزد کرد و فرمود: اگر کسى به حج موفق شد، زیارت خانه خدا نصیبش گردید و برگشت و انسان صالحى شد، دیگر دستش به گناه و پایش به اشتباه دراز نشد، این نشانه قبولى حج او است. و اگر بعد از زیارت خانه خدا باز تن به تباهى و گناه داد نشانه مردود بودن حجّش مى‏باشد. این نکته مى‏تواند به نوبه خود بیانگر سر حج باشد. زیرا اسرار عبادتهاى ما در قیامت ظهور مى‏کند که روز ظهور باطن است. در آن روز، هر انسانى مى‏فهمد کار او مقبول است یا مردود. و سرّ رد و قبول را هم مشاهده مى‏کند. نه تنها نتیجه را، که دلیل را هم مى‏بیند. در قیامت هم قبول و هم نکول مشهود است، همچنین هم سرّ قبول و هم سرّ نکول. چون روز ظهور حق و فاش شدن اسرار است «یوم تُبلَى السَّرائر»2. اگر کسى در دنیا توانست به مرحله‏اى برسد که نظیر قیامت بفهمد حجّش مورد قبول واقع شده یا نکول، این شخص به گوشه‏اى از اسرار حج رسیده است، و قهراً سبب قبولى یا رد عمل را هم بررسى مى‏کند. مضمون حدیثى که از وجود مبارک پیامبر - ص - رسیده اینست: اگر کسى خواست ببیند حج او مقبول است یا نه، ببیند بعد از برگشت از بیت‏اللَّه، دست به گناه دراز مى‏کند یا نه؟ اگر گناه نمى‏کند نشانه قبولى حج است و اگر باز گناه انجام مى‏دهد نشانه مردود بودن آن مى‏باشد. این معنا در سایر عبادت‏ها نیز هست؛ مثلاً درباره نماز گفته شد: «اِنَّ الصَّلوة تَنهى‏ عَنِ الفَحشاء و المُنکر»3. نماز یک حقیقتى دارد که جلوى اراده‏هاى زشت را مى‏گیرد. گرچه خود نماز یک امر اعتبارى است ولى حقیقت آن یک امر تکوینى است. اگر کسى خواست کارى را انجام دهد مبادى نفسانى دارد، زیرا آن را مى‏فهمد تصدیق پیدا مى‏کند، شوق و عزم و اراده و مانند آن پیدا مى‏شود. حالا آیا علم به «باید» هم هست یا همان «اراده» کافى است. این یک مطلب فنّى جدایى است و همه اینها جزء امور تکوینى مى‏باشند. نماز، براى نمازگزار یک نقش تکوینى دارد؛ یعنى انگیزه‏ها، اراده‏ها، شوقها، تصمیمها و عزمهاى او را تعدیل مى‏کند که نسبت به خیر مصمم باشد و نسبت به شر بى‏رغبت. چیزى که در محور تصمیم‏گیرى انسان، سهم تکوینى دارد، حقیقت نماز است. آنچه که در انسان شوق به شرف و شرع و فضیلت ایجاد مى‏کند، حقیقت نماز است. همین معنى در حج نیز هست، این روح حج است که امر تکوینى است و جلوى انگیزه‏ها و اراده‏هاى زشت را مى‏گیرد. نکته سوم آن است که، ابوبصیر نابینا مى‏گوید: سالى مکه مشرف بودم که وجود مبارک امام باقر، محمد بن على - علیهما الصّلات و السلام - نیز مشرف بود. من از نشانه‏ها و علامتهایى که از راه حواس دیگر - غیر از باصره - احساس مى‏کردم، فهمیدم زائران زیادند. گفتم: «ما اکثَر الحَجیج وَ اَعظَمَ الضَجیج!»،با تعجّب گفتم: چقدر امسال زائر زیاد است و چه ناله‏ها دارند، در سرزمین عرفات همه مشغول دعایند. در اطراف کعبه همه مشغول طواف و نماز و زمزمه و اذکار و اشواط سبعه و...! امام باقر - سلام‏اللَّه علیه - به ابى بصیر فرمود: چنین نیست، ابى‏بصیر! جلوبیا. ابى‏بصیر به‏امام نزدیکترشد، دست‏مبارک امام‏باقر - سلام اللَّه علیه - به چشم ابى‏بصیر رسید. ناگهان وى صحراى وسیعى را دید که بسیارى از موجودات آن صحرا حیوان بودند، بر این اساس، حضرت فرمود: «ما اَقَلَّ الحجیج و اکثَر الضجیج». فرمود: ابى‏بصیر! حاجیان کم، ناله و فریاد و سر و صدا زیاد است. حج حقیقت انسان را مى‏سازد حج، سرّى دارد که صور نفسانى آن، حقیقت انسان را تأمین مى‏کند. حقیقت هر کسى را عقاید، اخلاق، اعمال و نیات او مى‏سازد. حج، انسان ساز است. و اگر کسى حاجى راستین نبود انسان واقعى نیست. سایر دستورات دینى نیز این چنین است، نماز، روزه و عبادتهاى دیگر، انسان سازند. و اگر کسى به حقیقت نماز و سرّ روزه راه نیافت از انسانیت سهمى ندارد. صورتش صورت انسان است ولى سیرتش سیرت حیوان. همان که در نهج البلاغه آمده است. حضرت امیر - سلام‏اللَّه علیه - طبق این نقل فرمود: «فالصّورةُ صورةُ اِنسانٍ و القَلبُ قَلبُ حیوان». قلب یعنى حقیقت آدمى. آن لطیفه الهى، آن روح. فرمود: روح، روح حیوانى است اما در بدن انسان؛ یعنى قیافه قیافه آدم است ولى حقیقت حقیقت حیوان. آنچه که حقیقت انسان را تأمین مى‏کند، یا به صورت انسانیت، یا به صورت حیوانیت، همان عقاید، اخلاق و اعمال است. حج سرّى دارد که سریره انسان با سرّ حج هماهنگ است و ساخته مى‏شود. لذا وجود مبارک امام باقر - سلام‏اللَّه علیه - به ابى‏بصیر فرمود: بسیارى از اینها که مى‏بینى حیوانند. البته زائران بیت خدا که از کشور و منطقه‏هاى شیعه نشین حرکت مى‏کنند باید خوشحال و مسرور باشند؛ چون به برکت ولایت از این شرّ و خطرى که ابى‏بصیر دید مصونند. این نکته‏اى بود که امام باقر - سلام اللَّه علیه - به ابى‏بصیر فرمود. آنگاه دستى به چشم ابى‏بصیر کشید و ابى بصیر به حالت اول در آمد و افرادى را که در عرفات بودند به صورت انسان دید. بعد به ابى‏بصیر فرمود: ابى‏بصیر! ما اگر این کارها را که نسبت به تو کردیم نسبت به دیگران هم بکنیم، دیگران هم اسرار مردم را بفهمند و ببینند که در صحنه عرفات چه خبر است، ممکن است ظرفیّت نداشته باشند و درباره ما، بیش از اندازه‏اى که هستیم غلوّ کنند. ما بندگان خداییم، عبیدیم، «لا نَستَکبرُ عن عِبادتَهِ ولا نَسْئمُ مِن عِبادَتِه». همان وصفى که خداوند براى فرشتگان و مقربین و انسانهایى که الهى هستند در پایان سوره اعراف بیان کرد، همان بیان را امام باقر - سلام‏اللَّه علیه - درباره خودشان منطبق کرده‏اند فرمود: ما بندگان حقیم. از عبادت خدا استکبارى نداریم و خسته هم نمى‏شویم و در پیشگاه حق مُنقاد، مسلم، مسلمان و مطیعیم. نکته دیگر از همین قبیل، سدیر سیرفى مى‏گوید: در سرزمین عرفات محضر امام ششم بودم، دیدم جمعیت زیادى مشغول انجام وظیفه حج، دعا و مانند آنند. در قلبم خطور کرد: آیا اینها به جهنم مى‏روند؟ و این همه جمعیّت بر ضلالت و گمراهیند؟ - چون کسى که معتقد به ولایت و امامت على و اولاد على - علیهم‏السلام - نباشد و کسى که دستور روشن پیغمبر - صلى‏اللَّه علیه و آله - را عالماً و عامداً زیر پا بگذارد، حقیقتش حقیقت انسان نیست. - آنگاه امام صادق - سلام‏اللَّه علیه - به من فرمود: «سدیر تَاَمَّل» تأمّل کن. دقت کردم، دیدم در اثر تصرفى که امام ششم در من کرد، باطن بسیارى از افراد را مى‏بینم که به صورت انسان نیستند. و وضع من دوباره به حالت اول برگشت. پس حج سرّى دارد که سیره، حقیقت و سریره انسان را مى‏سازد. اگر کسى با واقعیت حج همراه بود، انسان راستین است. و اگر براى تجارت و سیاحت، حج کرده و از ولایت سهمى نداشت، به عترت طاهره ایمان نیاورد و... از سرّ حج محروم است. نقش کلیدى ولایت‏ مسأله ولایت، نقش کلیدى دارد. لذا در روایات ما آمده است که: والى، دلیل و راهنماى خطوط کلى دین است، اگر نماز، روزه، زکات، حج و عبادتهایى مانند اینها، پایه‏ها و مبانى دین هستند، والى دلیل و مجرى و مبیّن و مفسّر و نیز حافظ حدود اینهاست. متخلّفین را مجازات و امتثال کنندگان تأیید و تشویق مى‏کند. در نتیجه حدود الهى را حفظ مى‏نماید. وجود مبارک پیغمبر - صلى‏اللَّه علیه وآله - فرمود: «اِنّى تارک فیکُم الثّقلین، کتابَ اللَّه و عترتى». در وصیتنامه حضرت امیر - سلام اللَّه علیه - نیز آمده است که: «اَقیموا هذیْن العمودیْن وَ اقِدوا هذینِ المصباحین»؛ یعنى این دو ستون قرآن و عترت را سر پا نگهدارید و این دو مشعل فروزان را همچنان افروخته و روشن کنید که کارتان به دست اینها انجام گیرد. اینها رهبران الهى هستند. اگر کسى حقیقت ولایت را عمداً رها کند، گرچه به نماز، روزه، زکات و حج هم موفق بشود انسان نیست؛ چرا که ولایت سر عبادتهاست و انسان ساز است. بنابراین، طبق روایات نقل شده، دستورات دینى ظاهرى دارد و باطنى که باطنش با جان ما کار دارد. دیگران که مسأله اخلاق را در حد ملکات «فاضله» یا «رذیله» تبیین مى‏کردند، مسأله تجسّم خود انسان و تجسّم انسان به صُور ملکات نفسانى را نمى‏توانستند تبیین کنند. گرچه نقل مى‏کردند و تعبداً مى‏پذیرفتند که بعضى از افراد به صورت حیوان محشور مى‏شوند، ولى راه علمى نداشتند. اما بر اساس دو مبناى حکمت متعالیه: «جسمانیّةُ الحدوث و روحانیّةُالبقاء» و «حرکت جوهرى»، به خوبى مى‏توان براى این روایات یک راه علمى درست کرد، و مى‏توان پى‏برد که چطور یک شخص به صورت حیوانیت حرکت مى‏کند یا به صورت انسان حرکت مى‏کند، واقعاً مى‏شود حیوان، در عین حالى که انسانى است که حیوان شده است. نه اینکه یک حیوانى مى‏شود در عرض انسان، نظیر حیوانات دیگر و گرنه آن عقوبت و کیفر نبود بلکه یک حیوانى است در طول انسان؛ یعنى میمون انسان‏نما، خوک انسان‏نما، گرگ انسان‏نما و سگ انسان‏نما و مانند آن. مطلب دیگر آن است که: در جریان حج، ذات اقدس اله فرمود: «فیه ایات بیّنات»4. گرچه در بسیارى از موارد مراد از آیه، اصل و علامت است ولى درباره حج فرمود: «ایات بیّنات». آیات فراوانى در مسأله حج است. زائران بیت‏اللَّه در حج نشانه‏هاى زیادى مى‏بینند. گاهى کسى نه به قصد حج یا عمره، بلکه به قصد تجارت به مکه و مدینه مى‏رود. آن آیات تکوینى مثل آسمان و زمین و خصوصیتهاى جوّى، فضایى، اقلیمى و مانند آن براى همه است. اما یک سلسله دستورات به عنوان مناسک حج است که عدّه زیادى از راه دور و نزدیک آنجا سر مى‏سایند. در خود حج، آیات الهى است، کعبه جزء آیات الهى است. حجرالأسود، جزء آیات الهى است. مقام ابراهیم جزء آیات الهى است. اینکه سرزمین غیر ذى زرع به جایى برسد که: «فاجعَل اَفئدَةً مِن النّاس تهوى الیهم»5. دلهاى عده‏اى مشتاقانه علاقه‏مند به کعبه و زیارت خانه خدا و حرم خداست، جزء آیات الهى است... البته این نیازى به شرح جداگانه دارد. غَفَرَاللَّه لنا ولکم والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته. قم 1371 هجرى شمسى‏ پاورقى‏ها: 1 . آل عمران: 97. 2 . طارق: 9. 3 . عنکبوت: 45. 4 . آل‏عمران: 97. 5 . ابراهیم: 37. 

تبلیغات