قاموس واژهها و اصطلاحات حج (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
در این «مقال» برآنیم «تا با پشتوانه توفیقات و تأییدات خداوندگار»، مفاهیم لغوى و معانى شرعى و فقهى واژهها و اصطلاحات «حج» را مورد بحث و پژوهش قرار دهیم... این «تحقیق» با جامعیت و گستردگى که مىتواند داشته باشد، تا آنجا که آگاهى اندک و استقراء ناقص ما گواه است، نخستین گامى است که در این «مقوله» برداشته مىشود و نویسنده انتظار دارد به عنوان تنها «گامى در مسیر» و مقدمه و پیش درآمدى بر تحقیقات همه جانبهتر و پژوهشهاى گستردهتر آینده، مورد عنایت اندیشمندان و پژوهشگران قرار گرفته و با رهنمودهاى مفید و انتقادات سازنده خود بر وسعت و جامعیت و غناى آن بیافزایند:
* * *
«اِحْرام» - به کسر همزه - در لغت به مفهوم «منع»1 است، و به معنى «دخول در حرم»، «دخول در شهر مکه»، و یا «دخول در حرمتى که هتک آن روا نیست»، نیز آمده است. و همچنین به دخول در ماههاى حرام (ذیعقدةالحرام، ذیحجةالحرام، محرمالحرام، و رجب المرجب)، اِحرام گفته مىشود: «اَحْرَمَ»: دَخَلَ فِى الشَّهر الحرام، دَخَلَ فِى الْحَرَم، اوفى حُرمةٍ لاتُهتَک»2. «اِحرام»: شرب سیاه و از آن طیلسان کردندى. «اَحرام»: جمع حَرَم و حَریم. «اِحْرام بَند»: آنکه اِحرام بسته باشد.3 طراوت که از جان هوا خواه تُست ز اِحرام بندانِ درگاه تُست4 در «لغتنامه دهخدا»، ذیل مادّه «اِحرام» آمده است: «آهنگ حج کردن، به حرمت شدن، در حرمتى که هتک آن روا نیست درآمدن، در ماه حرام شدن، در حرم مکه یا مدینه درآمدن...» «اِحْرام حاج و معتمر»: «بکارى درآمدن او که به سبب آن حرام شود چیزى که حلال بود، مقابل «اِحلال» در حج. بر خود حرام گردانیدن بعضى چیزهاى حلال و مباح (مانند استعمال طیب و مباشرت) ... و مجازاً به معناى دو چادر نادوخته که در ایام احرام یکى را لنگ و تهبند و دیگرى را بر دوش پوشند. «اِحرام بستن»: آهنگ کردن، قصد و نیّت کردن: چه آسان است بابىبرگى اِحرام بستن که هم مرکب بود هم توشه دامن بر کمر بستن «صائب» «اِحرام گرفتن»: مراسم احرام بجا آوردن (در حج)... چون همى خواستى گرفت اِحرام چه نیت کردى اندر آن تحریم «ناصرخسرو» «مُحْرِمْ»: احرام بند - احرام گرفته...5 صاحب6 کتاب «کشّاف اصطلاحات الفنون» زیر واژه «اِحرام»، چنین آورده است: «اِحرام، - به کسر همزه - لغتاً به معناى «منع» آمده، و شرعاً تحریم چیزهایى و ایجاب چیزهایى7، حرام کردن پارهاى از امور و واجب ساختن امور دیگرى است، آنگاه که آهنگ و قصد انجام مناسک حج را دارد...8 «بیرجندى» گوید: (در مذهب «ابوحنیفه»، احرام عبارت است از نیّت حج به همراه لفظ تلبیه (یعنى: لبیک، اللهم لبیک... گفتن) و به کسى که قاصد اِحرام است، مُحْرِمْ گفته مىشود).9 و نزد صوفیه اِحرام عبارت است از ترک شهوت نسبت به مخلوقات و یا ترک «شهود مخلوقات»؟!10 و خروج از احرام نزد ایشان، عبارت است از توسّع و گشادهرویى (تواضع و فروتنى) نسبت به خلق و فرود آمدن به سوى آنان، بعد العندیّه فى مقعد صدق...»11 «علامه طریحى»، «اِحرام» را مصدرِ «اَحْرَمَ الرَّجُل یُحْرِم» مىداند، آنگاه که محرم به انجام مناسک حج و یا اعمال عمره مىآغازد و همه اسباب و شرائط آن را، از برکندن لباس مخیط (دوخته شده) و پرهیز از تمامى آنچه را که شرعاً در حال احرام ممنوع است، فراهم مىسازد.12 و نیز «اِحْرام» را عبارت از «توطین نفس» بر اجتناب محرمات، از: صید، استعمال عطر، نزدیکى با زن و پوشیدن لباس دوخته شده و امثال ذلک، برشمرده است.13 در کتاب «معجم معالم الحجاز» آمده است: «... کسى که در شهرهاى حرام از میقات براى حج احرام بگیرد، پس او محرم است و مأمور است مناسک را تا آخر به پایان برساند، براى وى در این هنگام، (رفث و آنچه مربوط به زنان مىباشد، خوشبو کردن خویش با عطر، پوشیدن لباس دوخته و شکار صید...) حرام مىباشد».14 در برخى از منابع «احرام شرعى» را این چنین به شرح کشیده است: «عدم داخل شدن در حرمات (حرامهاى) ویژهاى، یا التزام به عدم دخول. امّا اِحرام شرعى آنگاه محقق مىگردد که با نیّت، ذکر و یا خصوصیتى همراه باشد». و نیز «احرام شرعى»؛ یعنى: «نیّت دخول در حج یا عمره». «احرام شرعى» از دیدگاه «مذهب مالکى» عبارت است از: «نیة احد النسکین»، نیّت حج یا عمره با «قول» و «فعلى» که در ارتباط با حج و عمره باشند. و در نظر «مذهب حنفى» عبارت است از نیت مناسک حج یا عمره به همراه ذکر (یعنى تلبیه) یا یک عمل ویژهاى که در واقع قائم مقام تلبیه است، مانند «سوقالهدى» یا «تقلید البدن» و در مکتب فقهى شافعى، «اِحْرام» عبارت است از دخول در مناسک (اعم از حج یا عمره) با نیت ولو بدون تلبیه...15 اما از دیدگاه «فقه امامیه» اِحرام به دو چیز محقق مىگردد: 1 - قصد انجام حج یا عمره (البته مراد از قصد همان نیتى است که باید با خلوص و قربت همراه باشد. 2 - تلبیه (لبیک، لبیک، اللهم لبیک، لاشریک لک لبیک... گفتن) اما پوشیدن دو پارچه نادوخته هر چند از واجبات احرام مىباشد، به نحو واجب تعبدى، ولى ظاهراً بلکه قویاً شرط در تحقق ماهیت احرام نیست.16 «ابن اثیر» در حدیث عمر آورده است: «الصیام، اِحرامٌ»، به جهت پرهیز و اجتناب شخص روزهدار از مبطلات روزه، و لذا به شخص «صائم»، «مُحْرِم» نیز اطلاق مىگردد...» در اشعار «الراعى» آمده است: قتلوا «ابنِ عُفّانَ» الْخَلیفَة مُحَرّماً17 وَ دَعَا فَلَمْ اَرَمِثلَهُ فَخذُولاً (مقتولاً) هر چند «علامه جمالالدین، ابن منظور مصرى» در اثر گرانسنگ خویش، نقل کرده است که مراد از «مُحْرماً» در شعر الراعى این است که کشندگان عثمان بن عُفّان او را در دهه آخر ذیحجةالحرام کشتند. و به نقل از «ابوعمر»، مراد از «مُحْرماً»، «صائماً» مىباشد، چون عثمان در آن روز، روزهدار بود. و نیز از «ابن برى» روایت کرده است که وى بر این باور است: «مُحْرماً» در بیت فوق نه از باب «احرام حج» است و نه از مقوله دخول در ماه حرام، بلکه مراد شاعر این است که خلیفه در موقعیتى به قتل رسید که در ذمّه و حُرمت اسلام بود؟!18 «الحُِرمْ» (به ضم حا و یا به کسر آن) یعنى اِحرام براى حج... و در حدیث عایشه آمده است: «کُنْتَ اَطْیَبْتُه (صلىاللَّه علیه و سلم)، لِحِّلِه و لِحِرْمِه».19 «ازهرى» گفته است مراد عایشه این است: آن هنگام که رسول خدا ص - غسل مىفرمود و آماده احرام و اِهلال مىشد، من آن حضرت را عطرآلود مىکردم (اعم از اِحرام حج، یا اِحرام عمره) و همچنین آنگاه هم که نبىاکرم - ص - ، از احرام خارج گشته و به اصطلاح «مُحِلّ» مىگردید، من او را عطرآگین مىکردم... و نیز گفته شده است که «حُرْم» (به ضم حاء و سکون راء)، یعنى اِحرام به حج، امّا «حِرْم» (به کسر حاء و سکون راء)، یعنى: «الرَّجل الْمُحْرِم = انسان مُحْرِم» و لذا به شخصى که در حال احرام و یا «مُحْرِم» است، گفته مىشود: «اَنْتَ حِرْمٌ». و به آدمى که از احرام خارج گشته و یا «مُحِّل» شده است، مىگویند: «اَنْتَ حِلٌّ».
* * *
پس «اِحرام» مصدرِ «اَحْرَمَ، یُحْرِمُ، اِحراماً» به آن زمان و آن «گاهى» اطلاق مىگردد که آدمى آماده مناسک حج و یا اعمال عمره است.20 و تمامى اسباب و شرایط و زمینهها را (از کندن لباس دوخته و اجتناب از همه آنچه که در شرع مطهر منع گردیده، از قبیل زدن عطر، صید و نکاح) فراهم کرده باشد. و هنگامى که دانستیم که اصل واژه «اِحرام» همان «منع» مىباشد، باید بدانیم «مُحْرم» از همه آنچه را که در شریعت اسلامى براى او برشمرده شده است، ممنوع مىباشد... در حدیث «صلوة = نماز»، نیز آمده است: «تَحریمُها التکبیر»، یعنى کَاَنّ «مصلى = نمازگزار» بوسیله تکبیر و دخول در نماز از تمام اقوال و افعال و کلمات خارج از افعال و اذکار صلوتى، ممنوع گردیده است. و از همین رو به «تکبیر» نیز «تحریم» اطلاق شده، به جهت منع «مصلى = نمازگزار» از سخنان و اعمال و اطوار و حرکات خارج از نماز... و به همین علت است که «اللَّه اکبر = تکبیر» اوّل نماز را، «تکبیرةالاحرام» گویند. یعنى: «الاحرام بالصلوة»21، به گونه «الاِحْرامُ بِالْحَج». با توجه به همگونگى و شباهتى که در توضیحات بالا میان: «الاحرام بالصلوة» و «الاحرام بالحج» برشمردیم، اظهار نظر «وینسینک = بآپاتپأث/د/ا» اسلام شناس نامدار معاصر غربى و یکى از نویسندگان «دائرةالمعارف اسلام» و مؤلف کتاب گرانقدر «فهرست احادیث نبوى»- ص -، در این مورد، کاملاً ناتمام و غیرصحیح به نظر مىرسد، وى مىنویسد: «اِحرام در ترکیب واژه «تکبیرةالاحرام» به معنایى کاملاً متفاوتِ با «اِحرام» در مراسم حج، بکار مىرود و نشانگر ورود نمازگزار و پرستنده به حالت موقت ارتباط با خداست و ربطى به اصطلاح مورد بحث ما در اینجا ندارد».22 که مشاهده کردیم این دو اصطلاح نه تنها با هم ارتباط دارند که در شباهت و همگونگى تنگاتنگى نیز با یکدیگر قرار گرفتهاند. مستشرق مزبور در باره «اِحْرام» مطالب نسبتاً جامع و جالبى دارد که - البته در پارهاى موارد نظرات وى با فقه شیعه سازگارى ندارد که در پاورقى به آن اشاره کردهام - ذیلاً به نقل آنها مبادرت مىورزیم: «اِحرام: مصدر فعل «اَحْرَمَ» و عبارت است از اِعلام ممنوعیت یا ممنوع ساختن چیزى. ضد آن واژه «اِحلال» است که به مفهوم اِعلام مجاز و روا بودن چیزى مىباشد. این لغت که یک اصطلاح فنّى است و براى بیان وضعیت کسى بکار مىرود که در زمانى خاصّ اشتغال به اجراى عمل «حج» یا «عمره»، یافته است. چنین شخصى را اصطلاحاً «مُحرِم» مىگویند. ورود به چنین حالت و وضعیّتى براى مردان و زنان یکسان است و از طریق نیت کردن و انجام مناسک ویژهاى تحقق مىیابد. البته براى مردان، افزون بر نیّت و انجام مناسک، پوشیدن جامه مخصوص نیز ضرورت دارد. زائر حجگزار بایستى نوع فقهى زیارت خود را اظهار دارد و قصد کند.23 وضعیت احرام از دیدگاه «مذهب حنفى» یک شرط واجب است که در سه مذهب24 دیگر اهل سنت «رکن» نامیده مىشود و هم در «حج اکبر» و هم در «حج اصغر» باید رعایت شود. ورود به این حالت25 در مراسم حج در ماه شوّال، ذوالقعد، و اوائل ذىالحجه (که تا شب نهم یا دهم نیز ادامه خواهد داشت)، صورت مىگیرد. امّا در مورد «عمره»26، ورود به حالت اِحرام، مىتواند در هر فصل از سال واقع شود (به استثناى روزهاى اواسط حجّ).. بطور سنّتى مکانهایى (میقات) جهت اتخاذ وضعیت احرام مقرر شده است که عبارتند از: الف: براى حج گزارانى که از سوریه، مصر و یا غرب مىآیند، در اصل «جُحْفه» مکانِ (میقاتِ) احرام مىباشد. ب : براى کسانى که از عراق یا دورتر از آن مىآیند «ذاتِ عِرقْ» (که در حدود 94 کیلومترى شمال شرقى مکه، در دامنه کوه عِرق که وادى عتیق را دربرمىگیرد واقع شده است). ج : براى ساکنان مدینه، «ذُوالْحَلیفه» (که حدود ده کیلومترى مدینه قرار دارد). د : براى کسانى که از یمن و از طریق جاده ساحلى کناره دریاى سرخ (بحر احمر) مىآیند، «یَلَمْلَمْ» (54 کیلومترى جنوب مکه واقع است). ه : براى آنان که از نجد مىآیند، «قَرْنُ الْمَنازِل» (در سمت شرق عرفات). و : براى مردم مکّه و سایر مسلمانانى که در مکّه حضور دارند، احرام حج در خود مکّه صورت مىپذیرد. امّا جهت برگزارى «عمره» آنان ناگزیرند که محیط مقدس مکه را ترک گویند. در این صورت آنان مىتوانند به «جعفرانه» و یا تنعیم بروند. حاجیانى که با کشتى و از طریق دریا به مکّه مىآیند مىتوانند در همان حال که سوار کشتى هستند جامه احرام بپوشند. حجگزارانى هم که با هواپیما خود را به مراسم حج مىرسانند، مىتوانند همین کار را به هنگام سوار بودن در هواپیما که عازم جدّه است، انجام دهند؟27 جامه احرام براى مردان از دو تکه پارچه سفید بىدوخت تشکیل مىشود که به آن دو «ازار» و «رداء» مىگویند. نخستین جامه را مانند لنگ به کمر مىبندد، آن طور که ناف و زانوها با آن پوشانده شوند. و دیگرى را به دوش مىاندازد به گونهاى که سینه و شانههایش را فراگیرد. این جامه که در گذشته رواج عام داشته است، امروز نیز در بین ساکنان «اتیوپى» که در صحراهاى دامنه کوههاى اتیوپى زندگى مىکنند و نیز قبایل سومالى رائج است. پوشش حاجى با پوشیدن دمپایى که انگشتان و قوزک پا از آن بیرون مىزنند کامل مىشود.28 مردان لازم نیست سرا را بپوشانند، به علاوه ممکن است کلاه عرقچینى بر سرنهاده، یا مقدارى کاغذ و قطعات اشیاء نفیس خود را در کیفى چرمى که به شانه آویختهاند با خود حمل کنند.29 براى زنان حجگزار، جامه خاصى وجود ندارد، امّا مراعات پارسایى و پرهیزکارى ایجاب مىکند که آنها دامنهاى فراخ و پیراهنى گشاد با آستینهاى بلند به تن کنند. و البته امروزه نوعى پیراهن کیسهاى بهمراه روسرى، پوشش آنها را تشکیل مىدهد. ... قبل از محرم شدن، زائر حجگزار بایستى غسل نماید و موهاى سر و زیر بغل و ناخنهاى خود را کوتاه کند.30 در این مرحله، استعمال عطر و بوى خوش در صورتى که اثرى بجاى نگذارد مجاز است،31 همچنانکه رسول خدا - ص - در حجةالوداع چنین فرمود. دو رکعت نماز نیز به عنوان سنت باید بجاى آورده شود. پس از این حجگزار32 چندین بار بایستى تلبیه را قرائت کند. فقها این نکات را توصیه نمودهاند: پوشیدن هرگونه جامه دوختهاى براى مُحرم ممنوع است،33 مُحرم باید از جدال بپرهیزد، همچنین باید از شکار، آمیزش جنسى، استعمال عطر، کوتاه کردن یا تراشیدن موى سر و بدن و ناخنها و نیز از آرایش کردن اجتناب نماید... انعقاد هرگونه پیمان زناشوئى در حال احرام از درجه اعتبار ساقط است... با پایان یافتن مراسم حج، تمام ممنوعیتها لغو گردیده و زندگى عادى آغاز مىگردد که شامل تراشیدن موها، آرایش و پوشیدن لباسهاى معمولى، مىشود.34 واعظان و مبلغان دینى تأکید مىکنند که «اِحْرام» نِماد و مظهر جداگشتن زائر از دنیا و نشاندهنده عزم او براى خلوت با خداست. و نیز «اِحْرام» نمایانگر وحدت و برابرى جامعه اسلامى و تمامى اعضا آن مىباشد، بگونهاى که هیچ مزیتى براى صاحبان مناصب دنیوى با روحانیان دین وجود ندارد و هیچ نشانى از وابستگىهاى دنیوى در کار نیست.35 «پایان نقل آقاى وینسینک»
* * *
... همانطور که یادآور شدیم یکى از مفاهیم «اِحْرام» عبارت است از «دخول در حرم» حدیث معتبرى از رسول اکرم - ص -، علت وجود اِحرام را دخول در حرم دانسته و فرموده است: «وَجَبَ الاْحِرام لِعِلّةالْحَرَمْ»36 و در «علل الشرایع» در حدیث دیگرى از امام جعفر صادق - ع -، چنین آمده است: «حرمت مسجدالحرام به جهت «کعبه» است و حرمت حرم به واسطه مسجد و وجوب اِحرام به علّت حرم مىباشد».37 «حَرَمْ» مکانى است داراى حُرمت و قداست که مىبایست جهت تنظیم و بزرگداشت آن از ارتکاب بسیارى از اعمال خوددارى کرد. آن کس که به نیّت «حَجّةالاسلام» و یا «عمره مفرده» وارد شهر مقدس مکّه مىشود، عقد و قصد اِحرام نخستین عمل اوست و براى چنین کسى محظوراتى است گوناگون که برخى از آنها اساساً حج را فاسد مىکند و انجام بعضى دیگر موجب تعلّق کفاره مخصوص مىشود. که در حقیقت این کفاره جبران کننده عدم رعایت محظور است. برخى از محظورات هم موجب کیفر و مجازات الهى مىباشد. خروج از «اِحرام» را «اِحلال» مىنامند و در «عمره مفرده» پس از تقصیر، همه محظورات جز مباشرت با زنان حلال مىشود که پس از «طواف نساء» این محظور هم از میان مىرود. «عمره تمتع» که پیش از مناسک حج پایان مىپذیرد، داراى همین حکم است، جز آنکه طواف نساء ندارد و بدون طواف نساء، پس از تقصیر مباشرت با زنان حلال مىشود و متمتع مجدداً براى «حج تمتّع» عقد و قصد احرام مىکند. در حج نیز بعد از تقصیر یا حلق (سرتراشیدن) همه محظورات بجز صید و استعمال عطر و مباشرت با زنان از میان مىرود که پس از طواف زیارت (طواف افاضه) محظور صید و استعمال عطرنیز برداشته مىشود. امّا حلیّت مباشرت با زنان بر طبق فقه امامیه بعد از انجام طواف نساء محقق مىگردد...38 پاورقىها: - 1 - و اصل التحریم المنع (مجمعالبحرین الشیخ فخرالدین طریحى ، ج 5 و 6 ، صفحه 34 مکتبةالمرتضویه - الاِحْرام بکسر الهمزه لغةً المنع ، کشاف اصطلاحات الفنون، محمد اعلى بن على التهاوى، ج 1 ، ص 369، از انتشارات کتابفروشى خیّام). 2 - المنجد فىاللغة والاعلام ، چاپ 23 ، صفحه 130 ، ط - بیروت: در ماههاى حرام درآمد، در حرم داخل شد و در حرمتى که هتک آن روا نیست. و نیز «حُرْمت» آنچه شکستن آن روا نباشد و آبرو. جمع آن «حُرمات» است. و نیز عهد و پیمان و مهابت و بهره چیزى. و قوله تعالى: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّه: اى ما وجب القیامُ بِهِ...» (ر.ک به «منتهى الارب فى لغة العرب»، عبدالرحیم بن عبدالکریم صفىپور، ج 2-1 ، صفحه 240 ، از انتشارات، کتابخانه خیام). 3 - رحله ابن جبیر - به نقل «لغت نامه دهخدا» زیر نظر مرحوم دکتر محمد معین، ج اثبات، اختیار، صفحه 1082. 4 - لغت نامه دهخدا، شماره مسلسل 3 ، صفحه 1082 . 5 - همان، صفحه 1082 . 6 - شیخ اجل محمد اعلى بن على التهاوى، از دانشمندان و دائرةالمعارف نویسهاى قرن چهارم هجرى. در الذریعه نام وى «تهانوى» و سال درگذشت او 1158 آمده است. 7 - تَحریم اَشْیاءٍ و ایجابُ اَشْیاءِ عِنْدَ قَصْدِ الْحَجْ... 8 - در جامع الرموز، همین معنا را براى اِحرام برشمرده است. 9 - والقاصدُ لِلْاِحْرام یُسّمى مُحْرِماً. 10 - مؤلف «کشّاف...» در ذیل مادّه «حج» ، ج اوّل، صفحه 283 ، آنگاه که مىخواهد واژه حج و سایر اصطلاحات مربوط به مناسک حج را از دیدگاه صوفیه برشمرد، به لفظ «اِحْرام» که مىرسد، چنین مىنویسد: فالِاحْرام (عندالصوفیه) اشارة الى ترک شهود المخلوقات! ولى در زیر مادّه اِحرام، در همان جلد، صفحه 369، مىنویسد: الاِحرام عندالصوفیه عبادةٌ عن ترک شهوة المخلوقات؟! به نظر ما همان «شهودالمخلوقات» باید صحیح باشد، چرا که اصطلاح شهود بیشتر با اصطلاحات عرفا و تعبیرات صوفیه تناسب دارد، وانگهى سیاق «شهودالمخلوقات» با عبارت بعدى صاحب کشّافَ که «خروج از اِحرام» را از نظر صوفیه معنا مىکند، بیشتر ارتباط دارد، تا «شهوةالمخلوقات»؟! متن عبارت بعدى مؤلف کشاف چنین است: «والخروج عن الاحرام عندهم عبارة عن التوّسع للخلق و النزول الیهم...» (ر.ک به «کشاف اصطلاحات الفنون، ج 1 ، صفحه 369). البته دهخدا در «لغت نامه، شماره مسلسل3، ج اثبات - اختیار، صفحه 1082»، «شهوت نسبت به مخلوقات» ترجمه کرده است که به عقیده ما نباید صحیح باشد! واللَّه اعلم بحقایق الامور... 11 - کشاف اصطلاحات الفنون، ج 1 ، صفحه 369 : در باره ارتباط و تناسب عبارات صدر و ذیل صاحب کشّاف، در صورتىکه «شهود المخلوقات» باشد، نه «شهوةالمخلوقات»، باید به این نکته نیز اشاره شود که مُحْرِم در حقیقت شهود مخلوق را ترک کرده و به «شهود خالق» و «عندیّت» ذات مقدس الهى، فى مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مقتدر اشتغال دارد؟! امّا آنگاه که از احرام خارج شد از نزد ملیکٍ مقتدر فى مقعد صدق و یا «شهود خالق» تنزل کرده و باز به «شهود مخلوق» و مؤانست و معاشرت ایشان مشغول گشته که البته همراه با گشادهرویى و فروتنى است! اللَّه اعلم؟! 12 و 13 - مجمعالبحرین، ج 5 و 6 ، ص 38 ، مکتبةالمرتضویه: الاحرام توطین النفس على اجتناب المحرمات من الصید و الطیب و النساء و لبس المخیط و امثال ذلک. 14 - معجم معالم الحجاز، المقدّم: عاتق بن غیث البلادى ، ج دوّم، صفحه 262 ، نشر دارمکّة: و من احرم منها للحج فى اشهر الحج فهو محرمٌ مامورٌ بالانتهاء، مادام محرماً عن الرفث و ماوراء من امر النساء و عن التطیب بالطیب و عن لبس الثوب المخیط و عن صید الصید... 15 - سلسلة الینابیع الفقهیه، اشراف: علامة على اصغر مروارید، حج، (قوامیس الحج)، صفحه 795 . 16 - ...والاقوى عدم کون لبسهما شرطاً فى تحقق الاحرام، بل واجباً تعبدیاً...(ر.ک به تحریرالوسیله، امام خمینى - ره -، ج 1 ، صفحه 413 و 416، مطبعة الادب فى النجف: امام خمینى - رضواناللَّه علیه - در خصوص «نیّت» و «قصد احرام» رأى دقیقى را ابراز مىدادند. که مظنون ما اینست این «فتوا» در میان آراء و فتاواى فقهاى اسلام، منفرد است! مغفورٌ له در باب «کیفیت احرام»، آنگاه که واجبات وقت احرام را شمارش مىکنند، مىفرمایند: الاوّل القصد، لا بمعنى قصد الاحرام، بل بمعنى قصد احد النسک (حج یا عمره)... و امّا قصد الاحرام فلا یعقل ان یکون محققاً لعنوانه...«فتأمّل». 17 - اى، صائماً... (ر.ک به النهایة فى غریب الحدیث والاثر، ابن اثیر، ج 1، صفحه 372 ، ناشر: مکتبة الاسلامیة - قاهره. 18 - لسان العرب، علامه جمالالدین، ابن منظور مصرى، ج 12 ، 123 و 124 ، نشر ادب الحوزة - قم. 19 - منتهى الارب، ج 1 و 2 ، صفحه 240 : اِىْ وقت اِحلاله و اِحرامه... 20 - دکتر جواد على در کتاب المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 6 ، ص 353 ، فصل 73 . (الحج و العمرة)، مىنویسد: «و یبدأ الحج فى الاسلام بلبس (الاحرام) حین بلوغه (المیقات)...». 21 - النهایة فى غریب الحدیث و الاثر، ابن اثیر، ج 1 ، ص 373 ، المکتبةالاسلامیه، قاهره، و «لسانالعرب»، ابن منظور، ج 12 ، صفحه 122 ، نشر ادب الحوزة - قم . 22 - دائرةالمعارف اسلام، ج 3، صفحات 1052 ، 1053 ، نوشته آ.ج وِنسینگ. 23 - مراد اینست که در نیّت مُحِرم مشخص گردد، نوع حج «حج اکبر» یا «حج اصغر»، «حجةالاسلام» است یا عمره تمتع و یا عمره مفرده. البته اظهار آن به زبان، آن طور که بآپاتپأث/ب/ا ، تصریح کرده است، واجب نیست و همان نیت قلبى کفایت مىکند. 24 - شافعى، مالکى و حنبلى. 25 - حالت احرام. 26 - مراد عمره مفرده است. 27 - اگر مراد صِرف پوشیدن لباس احرام باشد، بدون نیّت و قصد مُحْرِم شدن (با همه اسباب و شرائط و زمینهها)، مانعى نیست، امّا اگر مقصود نویسنده مُحرم شدن اصطلاحى و سنّتى است، حتماً باید احرام در میقاتى از میقاتهاى مشخص شده تحقق پذیرد. آرى بر طبق نظر و فتواى فقهاى امامیه اگر عذر و ضرورتى اقتضا نمود که براى حاجى امکان اینکه خود را به «میقات» و یا «محاذى میقات» برساند، وجود نداشت، در این صورت مىتواند نذر کند که مثلاً از جدّه مُحرم شود. اذا نذر الاحرام قبل المیقات، فانّه یجوز یصح و یجب العمل به... (تحریرالوسیله، ج 1، امام خمینى ره -، کتاب الحج، صفحه 411 ، ط.نجف اشرف). ما در این سلسله بحثها پیرامون واژه «میقات» بطور مستقل و مشروح، بحث خواهیم کرد. 28 - نویسنده در اینجا اشاره به یکى از محرمات احرام دارد، یعنى پوشیدن کفشى که تمامى پشت پا را بپوشاند، (لبس ما یستتر جمیع ظهر القدم...) البته اختصاص به مردها دارد و بر زنها حرام نیست: (و یختص ذلک بالرجال و لایحرم على النساء...) ر.ک به تحریرالوسیله، ج 1 ، صفحه 423 . 29 - از عبارات اخیر این نویسنده غربى اینطور استظهار مىگردد که این قبیل مسائل را با مشاهده اعمال حاجیان برداشت نموده، نه اینکه به منابع فقهى و کتاب حج رجوع کرده باشد. در اینجا لازم است یادآور شویم که یکى از محرمات احرام «تظلیل» است، یعنى زیر سایه رفتن و یا چتر و یا وسیله دیگرى را روى سر قرار دادن، البته حرمت استظلال مخصوص حال سیر است و نیز ویژه مردان مىباشد: التظلیل فوق الرأس للرجال دون النساء، تظلیل المُحَرَّم علیه سائراً - حرمة الاستظلال مخصوصة بحال السیر - اختص العلیل و المراة بجواز التظلیل... (ر.ک به «شرایع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام»، محقق حلّى، کتاب الحج، ج 1 و 2 ، صفحه 251 ، دارالاضواء بیروت - تحریرالوسیله، ج 1 ، کتاب الحج، صفحه 426 ، ط . نجف اشرف) 30 - اینها و برخى اعمال دیگر از مقدمات و مستحبات احرام است:... و ان ینظف جسده، و یقصّ اظفاره، و یاُخد من شاربه... (شرایع الاسلام، محقق حلّى، ج 1 ، 2 ، کتاب الحج، صفحه 244، ط.بیروت). 31 - ... بل لایجوز التدهین بالمطیب قبل الاحرام لوبقى طیبه الى حین الاحرام. تحریرالوسیله... 32 - یا معتمر. 33 - البته براى مُحرم مَرد.. 34 - در گفتار آینده در باره ممنوعیتها و محرمات احرام بطور مبسوط بحث خواهیم کرد. / 53 - 1052/پپ ، 103 پث ،بابتا أپ ااآأپپبآثآپأ أاًت /بآپاتپپث/ب/ا - 35 ترجمه دانشمند گرامى دکتر همتى آقاى دکتر همتى که بخش فوق را از دائرةالمعارف اسلام، جهت بهرهورى در این سلسله بحثها براى اینجانب ترجمه فرمودند، در تاریخ 16/9/71 طى نامه کوتاهى این چنین یادآور شدند: ... چنانکه مشهود است نویسنده مقاله، این مطالب را براساس فقه اهل سنت نوشته است. و این گناه ما نیز هست که تشیّع را در جهان معرفى نکردهایم، و منابع تحقیق در اسلام، انحصاراً منابع اهل تسنن است. تذکر این نکته را جهت پیشگیرى از هرگونه سوء تفاهم - نه براى شما - بلکه براى خوانندگان مقاله ضرورى یافتم. برادر شما: دکتر همّتى 36 - وسائل الشیعه، ج 9 ، صفحه 3 ، حدیث 3 . 37 - وسائل الشیعه، ج 9 ، صفحه 3 ، حدیث 5 : حرَّم المسجد لعلة الکعبه، و حرَّم الحَرَم لِعّلة الْمَسجِد، و وجب الْاِحْرام لِعِلَّة الْحَرَمْ. 38 - ما در بخشهاى آینده این تحقیق و به هنگام برشمردن «محرمات احرام» در این باره مشروحاً سخن خواهیم گفت.
* * *
«اِحْرام» - به کسر همزه - در لغت به مفهوم «منع»1 است، و به معنى «دخول در حرم»، «دخول در شهر مکه»، و یا «دخول در حرمتى که هتک آن روا نیست»، نیز آمده است. و همچنین به دخول در ماههاى حرام (ذیعقدةالحرام، ذیحجةالحرام، محرمالحرام، و رجب المرجب)، اِحرام گفته مىشود: «اَحْرَمَ»: دَخَلَ فِى الشَّهر الحرام، دَخَلَ فِى الْحَرَم، اوفى حُرمةٍ لاتُهتَک»2. «اِحرام»: شرب سیاه و از آن طیلسان کردندى. «اَحرام»: جمع حَرَم و حَریم. «اِحْرام بَند»: آنکه اِحرام بسته باشد.3 طراوت که از جان هوا خواه تُست ز اِحرام بندانِ درگاه تُست4 در «لغتنامه دهخدا»، ذیل مادّه «اِحرام» آمده است: «آهنگ حج کردن، به حرمت شدن، در حرمتى که هتک آن روا نیست درآمدن، در ماه حرام شدن، در حرم مکه یا مدینه درآمدن...» «اِحْرام حاج و معتمر»: «بکارى درآمدن او که به سبب آن حرام شود چیزى که حلال بود، مقابل «اِحلال» در حج. بر خود حرام گردانیدن بعضى چیزهاى حلال و مباح (مانند استعمال طیب و مباشرت) ... و مجازاً به معناى دو چادر نادوخته که در ایام احرام یکى را لنگ و تهبند و دیگرى را بر دوش پوشند. «اِحرام بستن»: آهنگ کردن، قصد و نیّت کردن: چه آسان است بابىبرگى اِحرام بستن که هم مرکب بود هم توشه دامن بر کمر بستن «صائب» «اِحرام گرفتن»: مراسم احرام بجا آوردن (در حج)... چون همى خواستى گرفت اِحرام چه نیت کردى اندر آن تحریم «ناصرخسرو» «مُحْرِمْ»: احرام بند - احرام گرفته...5 صاحب6 کتاب «کشّاف اصطلاحات الفنون» زیر واژه «اِحرام»، چنین آورده است: «اِحرام، - به کسر همزه - لغتاً به معناى «منع» آمده، و شرعاً تحریم چیزهایى و ایجاب چیزهایى7، حرام کردن پارهاى از امور و واجب ساختن امور دیگرى است، آنگاه که آهنگ و قصد انجام مناسک حج را دارد...8 «بیرجندى» گوید: (در مذهب «ابوحنیفه»، احرام عبارت است از نیّت حج به همراه لفظ تلبیه (یعنى: لبیک، اللهم لبیک... گفتن) و به کسى که قاصد اِحرام است، مُحْرِمْ گفته مىشود).9 و نزد صوفیه اِحرام عبارت است از ترک شهوت نسبت به مخلوقات و یا ترک «شهود مخلوقات»؟!10 و خروج از احرام نزد ایشان، عبارت است از توسّع و گشادهرویى (تواضع و فروتنى) نسبت به خلق و فرود آمدن به سوى آنان، بعد العندیّه فى مقعد صدق...»11 «علامه طریحى»، «اِحرام» را مصدرِ «اَحْرَمَ الرَّجُل یُحْرِم» مىداند، آنگاه که محرم به انجام مناسک حج و یا اعمال عمره مىآغازد و همه اسباب و شرائط آن را، از برکندن لباس مخیط (دوخته شده) و پرهیز از تمامى آنچه را که شرعاً در حال احرام ممنوع است، فراهم مىسازد.12 و نیز «اِحْرام» را عبارت از «توطین نفس» بر اجتناب محرمات، از: صید، استعمال عطر، نزدیکى با زن و پوشیدن لباس دوخته شده و امثال ذلک، برشمرده است.13 در کتاب «معجم معالم الحجاز» آمده است: «... کسى که در شهرهاى حرام از میقات براى حج احرام بگیرد، پس او محرم است و مأمور است مناسک را تا آخر به پایان برساند، براى وى در این هنگام، (رفث و آنچه مربوط به زنان مىباشد، خوشبو کردن خویش با عطر، پوشیدن لباس دوخته و شکار صید...) حرام مىباشد».14 در برخى از منابع «احرام شرعى» را این چنین به شرح کشیده است: «عدم داخل شدن در حرمات (حرامهاى) ویژهاى، یا التزام به عدم دخول. امّا اِحرام شرعى آنگاه محقق مىگردد که با نیّت، ذکر و یا خصوصیتى همراه باشد». و نیز «احرام شرعى»؛ یعنى: «نیّت دخول در حج یا عمره». «احرام شرعى» از دیدگاه «مذهب مالکى» عبارت است از: «نیة احد النسکین»، نیّت حج یا عمره با «قول» و «فعلى» که در ارتباط با حج و عمره باشند. و در نظر «مذهب حنفى» عبارت است از نیت مناسک حج یا عمره به همراه ذکر (یعنى تلبیه) یا یک عمل ویژهاى که در واقع قائم مقام تلبیه است، مانند «سوقالهدى» یا «تقلید البدن» و در مکتب فقهى شافعى، «اِحْرام» عبارت است از دخول در مناسک (اعم از حج یا عمره) با نیت ولو بدون تلبیه...15 اما از دیدگاه «فقه امامیه» اِحرام به دو چیز محقق مىگردد: 1 - قصد انجام حج یا عمره (البته مراد از قصد همان نیتى است که باید با خلوص و قربت همراه باشد. 2 - تلبیه (لبیک، لبیک، اللهم لبیک، لاشریک لک لبیک... گفتن) اما پوشیدن دو پارچه نادوخته هر چند از واجبات احرام مىباشد، به نحو واجب تعبدى، ولى ظاهراً بلکه قویاً شرط در تحقق ماهیت احرام نیست.16 «ابن اثیر» در حدیث عمر آورده است: «الصیام، اِحرامٌ»، به جهت پرهیز و اجتناب شخص روزهدار از مبطلات روزه، و لذا به شخص «صائم»، «مُحْرِم» نیز اطلاق مىگردد...» در اشعار «الراعى» آمده است: قتلوا «ابنِ عُفّانَ» الْخَلیفَة مُحَرّماً17 وَ دَعَا فَلَمْ اَرَمِثلَهُ فَخذُولاً (مقتولاً) هر چند «علامه جمالالدین، ابن منظور مصرى» در اثر گرانسنگ خویش، نقل کرده است که مراد از «مُحْرماً» در شعر الراعى این است که کشندگان عثمان بن عُفّان او را در دهه آخر ذیحجةالحرام کشتند. و به نقل از «ابوعمر»، مراد از «مُحْرماً»، «صائماً» مىباشد، چون عثمان در آن روز، روزهدار بود. و نیز از «ابن برى» روایت کرده است که وى بر این باور است: «مُحْرماً» در بیت فوق نه از باب «احرام حج» است و نه از مقوله دخول در ماه حرام، بلکه مراد شاعر این است که خلیفه در موقعیتى به قتل رسید که در ذمّه و حُرمت اسلام بود؟!18 «الحُِرمْ» (به ضم حا و یا به کسر آن) یعنى اِحرام براى حج... و در حدیث عایشه آمده است: «کُنْتَ اَطْیَبْتُه (صلىاللَّه علیه و سلم)، لِحِّلِه و لِحِرْمِه».19 «ازهرى» گفته است مراد عایشه این است: آن هنگام که رسول خدا ص - غسل مىفرمود و آماده احرام و اِهلال مىشد، من آن حضرت را عطرآلود مىکردم (اعم از اِحرام حج، یا اِحرام عمره) و همچنین آنگاه هم که نبىاکرم - ص - ، از احرام خارج گشته و به اصطلاح «مُحِلّ» مىگردید، من او را عطرآگین مىکردم... و نیز گفته شده است که «حُرْم» (به ضم حاء و سکون راء)، یعنى اِحرام به حج، امّا «حِرْم» (به کسر حاء و سکون راء)، یعنى: «الرَّجل الْمُحْرِم = انسان مُحْرِم» و لذا به شخصى که در حال احرام و یا «مُحْرِم» است، گفته مىشود: «اَنْتَ حِرْمٌ». و به آدمى که از احرام خارج گشته و یا «مُحِّل» شده است، مىگویند: «اَنْتَ حِلٌّ».
* * *
پس «اِحرام» مصدرِ «اَحْرَمَ، یُحْرِمُ، اِحراماً» به آن زمان و آن «گاهى» اطلاق مىگردد که آدمى آماده مناسک حج و یا اعمال عمره است.20 و تمامى اسباب و شرایط و زمینهها را (از کندن لباس دوخته و اجتناب از همه آنچه که در شرع مطهر منع گردیده، از قبیل زدن عطر، صید و نکاح) فراهم کرده باشد. و هنگامى که دانستیم که اصل واژه «اِحرام» همان «منع» مىباشد، باید بدانیم «مُحْرم» از همه آنچه را که در شریعت اسلامى براى او برشمرده شده است، ممنوع مىباشد... در حدیث «صلوة = نماز»، نیز آمده است: «تَحریمُها التکبیر»، یعنى کَاَنّ «مصلى = نمازگزار» بوسیله تکبیر و دخول در نماز از تمام اقوال و افعال و کلمات خارج از افعال و اذکار صلوتى، ممنوع گردیده است. و از همین رو به «تکبیر» نیز «تحریم» اطلاق شده، به جهت منع «مصلى = نمازگزار» از سخنان و اعمال و اطوار و حرکات خارج از نماز... و به همین علت است که «اللَّه اکبر = تکبیر» اوّل نماز را، «تکبیرةالاحرام» گویند. یعنى: «الاحرام بالصلوة»21، به گونه «الاِحْرامُ بِالْحَج». با توجه به همگونگى و شباهتى که در توضیحات بالا میان: «الاحرام بالصلوة» و «الاحرام بالحج» برشمردیم، اظهار نظر «وینسینک = بآپاتپأث/د/ا» اسلام شناس نامدار معاصر غربى و یکى از نویسندگان «دائرةالمعارف اسلام» و مؤلف کتاب گرانقدر «فهرست احادیث نبوى»- ص -، در این مورد، کاملاً ناتمام و غیرصحیح به نظر مىرسد، وى مىنویسد: «اِحرام در ترکیب واژه «تکبیرةالاحرام» به معنایى کاملاً متفاوتِ با «اِحرام» در مراسم حج، بکار مىرود و نشانگر ورود نمازگزار و پرستنده به حالت موقت ارتباط با خداست و ربطى به اصطلاح مورد بحث ما در اینجا ندارد».22 که مشاهده کردیم این دو اصطلاح نه تنها با هم ارتباط دارند که در شباهت و همگونگى تنگاتنگى نیز با یکدیگر قرار گرفتهاند. مستشرق مزبور در باره «اِحْرام» مطالب نسبتاً جامع و جالبى دارد که - البته در پارهاى موارد نظرات وى با فقه شیعه سازگارى ندارد که در پاورقى به آن اشاره کردهام - ذیلاً به نقل آنها مبادرت مىورزیم: «اِحرام: مصدر فعل «اَحْرَمَ» و عبارت است از اِعلام ممنوعیت یا ممنوع ساختن چیزى. ضد آن واژه «اِحلال» است که به مفهوم اِعلام مجاز و روا بودن چیزى مىباشد. این لغت که یک اصطلاح فنّى است و براى بیان وضعیت کسى بکار مىرود که در زمانى خاصّ اشتغال به اجراى عمل «حج» یا «عمره»، یافته است. چنین شخصى را اصطلاحاً «مُحرِم» مىگویند. ورود به چنین حالت و وضعیّتى براى مردان و زنان یکسان است و از طریق نیت کردن و انجام مناسک ویژهاى تحقق مىیابد. البته براى مردان، افزون بر نیّت و انجام مناسک، پوشیدن جامه مخصوص نیز ضرورت دارد. زائر حجگزار بایستى نوع فقهى زیارت خود را اظهار دارد و قصد کند.23 وضعیت احرام از دیدگاه «مذهب حنفى» یک شرط واجب است که در سه مذهب24 دیگر اهل سنت «رکن» نامیده مىشود و هم در «حج اکبر» و هم در «حج اصغر» باید رعایت شود. ورود به این حالت25 در مراسم حج در ماه شوّال، ذوالقعد، و اوائل ذىالحجه (که تا شب نهم یا دهم نیز ادامه خواهد داشت)، صورت مىگیرد. امّا در مورد «عمره»26، ورود به حالت اِحرام، مىتواند در هر فصل از سال واقع شود (به استثناى روزهاى اواسط حجّ).. بطور سنّتى مکانهایى (میقات) جهت اتخاذ وضعیت احرام مقرر شده است که عبارتند از: الف: براى حج گزارانى که از سوریه، مصر و یا غرب مىآیند، در اصل «جُحْفه» مکانِ (میقاتِ) احرام مىباشد. ب : براى کسانى که از عراق یا دورتر از آن مىآیند «ذاتِ عِرقْ» (که در حدود 94 کیلومترى شمال شرقى مکه، در دامنه کوه عِرق که وادى عتیق را دربرمىگیرد واقع شده است). ج : براى ساکنان مدینه، «ذُوالْحَلیفه» (که حدود ده کیلومترى مدینه قرار دارد). د : براى کسانى که از یمن و از طریق جاده ساحلى کناره دریاى سرخ (بحر احمر) مىآیند، «یَلَمْلَمْ» (54 کیلومترى جنوب مکه واقع است). ه : براى آنان که از نجد مىآیند، «قَرْنُ الْمَنازِل» (در سمت شرق عرفات). و : براى مردم مکّه و سایر مسلمانانى که در مکّه حضور دارند، احرام حج در خود مکّه صورت مىپذیرد. امّا جهت برگزارى «عمره» آنان ناگزیرند که محیط مقدس مکه را ترک گویند. در این صورت آنان مىتوانند به «جعفرانه» و یا تنعیم بروند. حاجیانى که با کشتى و از طریق دریا به مکّه مىآیند مىتوانند در همان حال که سوار کشتى هستند جامه احرام بپوشند. حجگزارانى هم که با هواپیما خود را به مراسم حج مىرسانند، مىتوانند همین کار را به هنگام سوار بودن در هواپیما که عازم جدّه است، انجام دهند؟27 جامه احرام براى مردان از دو تکه پارچه سفید بىدوخت تشکیل مىشود که به آن دو «ازار» و «رداء» مىگویند. نخستین جامه را مانند لنگ به کمر مىبندد، آن طور که ناف و زانوها با آن پوشانده شوند. و دیگرى را به دوش مىاندازد به گونهاى که سینه و شانههایش را فراگیرد. این جامه که در گذشته رواج عام داشته است، امروز نیز در بین ساکنان «اتیوپى» که در صحراهاى دامنه کوههاى اتیوپى زندگى مىکنند و نیز قبایل سومالى رائج است. پوشش حاجى با پوشیدن دمپایى که انگشتان و قوزک پا از آن بیرون مىزنند کامل مىشود.28 مردان لازم نیست سرا را بپوشانند، به علاوه ممکن است کلاه عرقچینى بر سرنهاده، یا مقدارى کاغذ و قطعات اشیاء نفیس خود را در کیفى چرمى که به شانه آویختهاند با خود حمل کنند.29 براى زنان حجگزار، جامه خاصى وجود ندارد، امّا مراعات پارسایى و پرهیزکارى ایجاب مىکند که آنها دامنهاى فراخ و پیراهنى گشاد با آستینهاى بلند به تن کنند. و البته امروزه نوعى پیراهن کیسهاى بهمراه روسرى، پوشش آنها را تشکیل مىدهد. ... قبل از محرم شدن، زائر حجگزار بایستى غسل نماید و موهاى سر و زیر بغل و ناخنهاى خود را کوتاه کند.30 در این مرحله، استعمال عطر و بوى خوش در صورتى که اثرى بجاى نگذارد مجاز است،31 همچنانکه رسول خدا - ص - در حجةالوداع چنین فرمود. دو رکعت نماز نیز به عنوان سنت باید بجاى آورده شود. پس از این حجگزار32 چندین بار بایستى تلبیه را قرائت کند. فقها این نکات را توصیه نمودهاند: پوشیدن هرگونه جامه دوختهاى براى مُحرم ممنوع است،33 مُحرم باید از جدال بپرهیزد، همچنین باید از شکار، آمیزش جنسى، استعمال عطر، کوتاه کردن یا تراشیدن موى سر و بدن و ناخنها و نیز از آرایش کردن اجتناب نماید... انعقاد هرگونه پیمان زناشوئى در حال احرام از درجه اعتبار ساقط است... با پایان یافتن مراسم حج، تمام ممنوعیتها لغو گردیده و زندگى عادى آغاز مىگردد که شامل تراشیدن موها، آرایش و پوشیدن لباسهاى معمولى، مىشود.34 واعظان و مبلغان دینى تأکید مىکنند که «اِحْرام» نِماد و مظهر جداگشتن زائر از دنیا و نشاندهنده عزم او براى خلوت با خداست. و نیز «اِحْرام» نمایانگر وحدت و برابرى جامعه اسلامى و تمامى اعضا آن مىباشد، بگونهاى که هیچ مزیتى براى صاحبان مناصب دنیوى با روحانیان دین وجود ندارد و هیچ نشانى از وابستگىهاى دنیوى در کار نیست.35 «پایان نقل آقاى وینسینک»
* * *
... همانطور که یادآور شدیم یکى از مفاهیم «اِحْرام» عبارت است از «دخول در حرم» حدیث معتبرى از رسول اکرم - ص -، علت وجود اِحرام را دخول در حرم دانسته و فرموده است: «وَجَبَ الاْحِرام لِعِلّةالْحَرَمْ»36 و در «علل الشرایع» در حدیث دیگرى از امام جعفر صادق - ع -، چنین آمده است: «حرمت مسجدالحرام به جهت «کعبه» است و حرمت حرم به واسطه مسجد و وجوب اِحرام به علّت حرم مىباشد».37 «حَرَمْ» مکانى است داراى حُرمت و قداست که مىبایست جهت تنظیم و بزرگداشت آن از ارتکاب بسیارى از اعمال خوددارى کرد. آن کس که به نیّت «حَجّةالاسلام» و یا «عمره مفرده» وارد شهر مقدس مکّه مىشود، عقد و قصد اِحرام نخستین عمل اوست و براى چنین کسى محظوراتى است گوناگون که برخى از آنها اساساً حج را فاسد مىکند و انجام بعضى دیگر موجب تعلّق کفاره مخصوص مىشود. که در حقیقت این کفاره جبران کننده عدم رعایت محظور است. برخى از محظورات هم موجب کیفر و مجازات الهى مىباشد. خروج از «اِحرام» را «اِحلال» مىنامند و در «عمره مفرده» پس از تقصیر، همه محظورات جز مباشرت با زنان حلال مىشود که پس از «طواف نساء» این محظور هم از میان مىرود. «عمره تمتع» که پیش از مناسک حج پایان مىپذیرد، داراى همین حکم است، جز آنکه طواف نساء ندارد و بدون طواف نساء، پس از تقصیر مباشرت با زنان حلال مىشود و متمتع مجدداً براى «حج تمتّع» عقد و قصد احرام مىکند. در حج نیز بعد از تقصیر یا حلق (سرتراشیدن) همه محظورات بجز صید و استعمال عطر و مباشرت با زنان از میان مىرود که پس از طواف زیارت (طواف افاضه) محظور صید و استعمال عطرنیز برداشته مىشود. امّا حلیّت مباشرت با زنان بر طبق فقه امامیه بعد از انجام طواف نساء محقق مىگردد...38 پاورقىها: - 1 - و اصل التحریم المنع (مجمعالبحرین الشیخ فخرالدین طریحى ، ج 5 و 6 ، صفحه 34 مکتبةالمرتضویه - الاِحْرام بکسر الهمزه لغةً المنع ، کشاف اصطلاحات الفنون، محمد اعلى بن على التهاوى، ج 1 ، ص 369، از انتشارات کتابفروشى خیّام). 2 - المنجد فىاللغة والاعلام ، چاپ 23 ، صفحه 130 ، ط - بیروت: در ماههاى حرام درآمد، در حرم داخل شد و در حرمتى که هتک آن روا نیست. و نیز «حُرْمت» آنچه شکستن آن روا نباشد و آبرو. جمع آن «حُرمات» است. و نیز عهد و پیمان و مهابت و بهره چیزى. و قوله تعالى: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُماتِ اللَّه: اى ما وجب القیامُ بِهِ...» (ر.ک به «منتهى الارب فى لغة العرب»، عبدالرحیم بن عبدالکریم صفىپور، ج 2-1 ، صفحه 240 ، از انتشارات، کتابخانه خیام). 3 - رحله ابن جبیر - به نقل «لغت نامه دهخدا» زیر نظر مرحوم دکتر محمد معین، ج اثبات، اختیار، صفحه 1082. 4 - لغت نامه دهخدا، شماره مسلسل 3 ، صفحه 1082 . 5 - همان، صفحه 1082 . 6 - شیخ اجل محمد اعلى بن على التهاوى، از دانشمندان و دائرةالمعارف نویسهاى قرن چهارم هجرى. در الذریعه نام وى «تهانوى» و سال درگذشت او 1158 آمده است. 7 - تَحریم اَشْیاءٍ و ایجابُ اَشْیاءِ عِنْدَ قَصْدِ الْحَجْ... 8 - در جامع الرموز، همین معنا را براى اِحرام برشمرده است. 9 - والقاصدُ لِلْاِحْرام یُسّمى مُحْرِماً. 10 - مؤلف «کشّاف...» در ذیل مادّه «حج» ، ج اوّل، صفحه 283 ، آنگاه که مىخواهد واژه حج و سایر اصطلاحات مربوط به مناسک حج را از دیدگاه صوفیه برشمرد، به لفظ «اِحْرام» که مىرسد، چنین مىنویسد: فالِاحْرام (عندالصوفیه) اشارة الى ترک شهود المخلوقات! ولى در زیر مادّه اِحرام، در همان جلد، صفحه 369، مىنویسد: الاِحرام عندالصوفیه عبادةٌ عن ترک شهوة المخلوقات؟! به نظر ما همان «شهودالمخلوقات» باید صحیح باشد، چرا که اصطلاح شهود بیشتر با اصطلاحات عرفا و تعبیرات صوفیه تناسب دارد، وانگهى سیاق «شهودالمخلوقات» با عبارت بعدى صاحب کشّافَ که «خروج از اِحرام» را از نظر صوفیه معنا مىکند، بیشتر ارتباط دارد، تا «شهوةالمخلوقات»؟! متن عبارت بعدى مؤلف کشاف چنین است: «والخروج عن الاحرام عندهم عبارة عن التوّسع للخلق و النزول الیهم...» (ر.ک به «کشاف اصطلاحات الفنون، ج 1 ، صفحه 369). البته دهخدا در «لغت نامه، شماره مسلسل3، ج اثبات - اختیار، صفحه 1082»، «شهوت نسبت به مخلوقات» ترجمه کرده است که به عقیده ما نباید صحیح باشد! واللَّه اعلم بحقایق الامور... 11 - کشاف اصطلاحات الفنون، ج 1 ، صفحه 369 : در باره ارتباط و تناسب عبارات صدر و ذیل صاحب کشّاف، در صورتىکه «شهود المخلوقات» باشد، نه «شهوةالمخلوقات»، باید به این نکته نیز اشاره شود که مُحْرِم در حقیقت شهود مخلوق را ترک کرده و به «شهود خالق» و «عندیّت» ذات مقدس الهى، فى مقعد صدقٍ عند ملیکٍ مقتدر اشتغال دارد؟! امّا آنگاه که از احرام خارج شد از نزد ملیکٍ مقتدر فى مقعد صدق و یا «شهود خالق» تنزل کرده و باز به «شهود مخلوق» و مؤانست و معاشرت ایشان مشغول گشته که البته همراه با گشادهرویى و فروتنى است! اللَّه اعلم؟! 12 و 13 - مجمعالبحرین، ج 5 و 6 ، ص 38 ، مکتبةالمرتضویه: الاحرام توطین النفس على اجتناب المحرمات من الصید و الطیب و النساء و لبس المخیط و امثال ذلک. 14 - معجم معالم الحجاز، المقدّم: عاتق بن غیث البلادى ، ج دوّم، صفحه 262 ، نشر دارمکّة: و من احرم منها للحج فى اشهر الحج فهو محرمٌ مامورٌ بالانتهاء، مادام محرماً عن الرفث و ماوراء من امر النساء و عن التطیب بالطیب و عن لبس الثوب المخیط و عن صید الصید... 15 - سلسلة الینابیع الفقهیه، اشراف: علامة على اصغر مروارید، حج، (قوامیس الحج)، صفحه 795 . 16 - ...والاقوى عدم کون لبسهما شرطاً فى تحقق الاحرام، بل واجباً تعبدیاً...(ر.ک به تحریرالوسیله، امام خمینى - ره -، ج 1 ، صفحه 413 و 416، مطبعة الادب فى النجف: امام خمینى - رضواناللَّه علیه - در خصوص «نیّت» و «قصد احرام» رأى دقیقى را ابراز مىدادند. که مظنون ما اینست این «فتوا» در میان آراء و فتاواى فقهاى اسلام، منفرد است! مغفورٌ له در باب «کیفیت احرام»، آنگاه که واجبات وقت احرام را شمارش مىکنند، مىفرمایند: الاوّل القصد، لا بمعنى قصد الاحرام، بل بمعنى قصد احد النسک (حج یا عمره)... و امّا قصد الاحرام فلا یعقل ان یکون محققاً لعنوانه...«فتأمّل». 17 - اى، صائماً... (ر.ک به النهایة فى غریب الحدیث والاثر، ابن اثیر، ج 1، صفحه 372 ، ناشر: مکتبة الاسلامیة - قاهره. 18 - لسان العرب، علامه جمالالدین، ابن منظور مصرى، ج 12 ، 123 و 124 ، نشر ادب الحوزة - قم. 19 - منتهى الارب، ج 1 و 2 ، صفحه 240 : اِىْ وقت اِحلاله و اِحرامه... 20 - دکتر جواد على در کتاب المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 6 ، ص 353 ، فصل 73 . (الحج و العمرة)، مىنویسد: «و یبدأ الحج فى الاسلام بلبس (الاحرام) حین بلوغه (المیقات)...». 21 - النهایة فى غریب الحدیث و الاثر، ابن اثیر، ج 1 ، ص 373 ، المکتبةالاسلامیه، قاهره، و «لسانالعرب»، ابن منظور، ج 12 ، صفحه 122 ، نشر ادب الحوزة - قم . 22 - دائرةالمعارف اسلام، ج 3، صفحات 1052 ، 1053 ، نوشته آ.ج وِنسینگ. 23 - مراد اینست که در نیّت مُحِرم مشخص گردد، نوع حج «حج اکبر» یا «حج اصغر»، «حجةالاسلام» است یا عمره تمتع و یا عمره مفرده. البته اظهار آن به زبان، آن طور که بآپاتپأث/ب/ا ، تصریح کرده است، واجب نیست و همان نیت قلبى کفایت مىکند. 24 - شافعى، مالکى و حنبلى. 25 - حالت احرام. 26 - مراد عمره مفرده است. 27 - اگر مراد صِرف پوشیدن لباس احرام باشد، بدون نیّت و قصد مُحْرِم شدن (با همه اسباب و شرائط و زمینهها)، مانعى نیست، امّا اگر مقصود نویسنده مُحرم شدن اصطلاحى و سنّتى است، حتماً باید احرام در میقاتى از میقاتهاى مشخص شده تحقق پذیرد. آرى بر طبق نظر و فتواى فقهاى امامیه اگر عذر و ضرورتى اقتضا نمود که براى حاجى امکان اینکه خود را به «میقات» و یا «محاذى میقات» برساند، وجود نداشت، در این صورت مىتواند نذر کند که مثلاً از جدّه مُحرم شود. اذا نذر الاحرام قبل المیقات، فانّه یجوز یصح و یجب العمل به... (تحریرالوسیله، ج 1، امام خمینى ره -، کتاب الحج، صفحه 411 ، ط.نجف اشرف). ما در این سلسله بحثها پیرامون واژه «میقات» بطور مستقل و مشروح، بحث خواهیم کرد. 28 - نویسنده در اینجا اشاره به یکى از محرمات احرام دارد، یعنى پوشیدن کفشى که تمامى پشت پا را بپوشاند، (لبس ما یستتر جمیع ظهر القدم...) البته اختصاص به مردها دارد و بر زنها حرام نیست: (و یختص ذلک بالرجال و لایحرم على النساء...) ر.ک به تحریرالوسیله، ج 1 ، صفحه 423 . 29 - از عبارات اخیر این نویسنده غربى اینطور استظهار مىگردد که این قبیل مسائل را با مشاهده اعمال حاجیان برداشت نموده، نه اینکه به منابع فقهى و کتاب حج رجوع کرده باشد. در اینجا لازم است یادآور شویم که یکى از محرمات احرام «تظلیل» است، یعنى زیر سایه رفتن و یا چتر و یا وسیله دیگرى را روى سر قرار دادن، البته حرمت استظلال مخصوص حال سیر است و نیز ویژه مردان مىباشد: التظلیل فوق الرأس للرجال دون النساء، تظلیل المُحَرَّم علیه سائراً - حرمة الاستظلال مخصوصة بحال السیر - اختص العلیل و المراة بجواز التظلیل... (ر.ک به «شرایع الاسلام فى مسائل الحلال والحرام»، محقق حلّى، کتاب الحج، ج 1 و 2 ، صفحه 251 ، دارالاضواء بیروت - تحریرالوسیله، ج 1 ، کتاب الحج، صفحه 426 ، ط . نجف اشرف) 30 - اینها و برخى اعمال دیگر از مقدمات و مستحبات احرام است:... و ان ینظف جسده، و یقصّ اظفاره، و یاُخد من شاربه... (شرایع الاسلام، محقق حلّى، ج 1 ، 2 ، کتاب الحج، صفحه 244، ط.بیروت). 31 - ... بل لایجوز التدهین بالمطیب قبل الاحرام لوبقى طیبه الى حین الاحرام. تحریرالوسیله... 32 - یا معتمر. 33 - البته براى مُحرم مَرد.. 34 - در گفتار آینده در باره ممنوعیتها و محرمات احرام بطور مبسوط بحث خواهیم کرد. / 53 - 1052/پپ ، 103 پث ،بابتا أپ ااآأپپبآثآپأ أاًت /بآپاتپپث/ب/ا - 35 ترجمه دانشمند گرامى دکتر همتى آقاى دکتر همتى که بخش فوق را از دائرةالمعارف اسلام، جهت بهرهورى در این سلسله بحثها براى اینجانب ترجمه فرمودند، در تاریخ 16/9/71 طى نامه کوتاهى این چنین یادآور شدند: ... چنانکه مشهود است نویسنده مقاله، این مطالب را براساس فقه اهل سنت نوشته است. و این گناه ما نیز هست که تشیّع را در جهان معرفى نکردهایم، و منابع تحقیق در اسلام، انحصاراً منابع اهل تسنن است. تذکر این نکته را جهت پیشگیرى از هرگونه سوء تفاهم - نه براى شما - بلکه براى خوانندگان مقاله ضرورى یافتم. برادر شما: دکتر همّتى 36 - وسائل الشیعه، ج 9 ، صفحه 3 ، حدیث 3 . 37 - وسائل الشیعه، ج 9 ، صفحه 3 ، حدیث 5 : حرَّم المسجد لعلة الکعبه، و حرَّم الحَرَم لِعّلة الْمَسجِد، و وجب الْاِحْرام لِعِلَّة الْحَرَمْ. 38 - ما در بخشهاى آینده این تحقیق و به هنگام برشمردن «محرمات احرام» در این باره مشروحاً سخن خواهیم گفت.