جایگاه «حج» در اندیشه اسلامى (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
حج از دیرباز تاکنون از اهمیّت ویژهاى در بین مسلمانان برخوردار بوده است، همه ساله صدها هزار مسلمان مشتاق از گوشه و کنار جهان، بسوى سرزمین مقدس مکه و مدینه حرکت کرده، با تمامى سختیها و مشقتها خود را به میقات مىرسانند و لبیکگویان آماده انجام فریضه حج مىشوند. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «... ما من مَلِکٍ ولاسُوقَةٍ یصل الى الحج الاّ بمشقّة فى تغییر مطعم او مشرب او ریح او شمس لا یستطیع ردّها و ذلک قوله عزّوجلّ: و تحمل اثقالکم الى بَلَدٍ لَمْ تکوُنوُا بالغیه الاّ بِشِقِ الأَ نْفُسِ اِنَّ ربّکم لرؤف رحیم».1 «هیچ پادشاه و هیچ رعیتى به خانه خدا نمىرسد جز با مشقت و ناگوارى در آب و غذا، و تحمل باد و توفان و تابش خورشید و این است معناى کلام خداوند عزّوجل که فرمود: چارپایان بارهاى شما را بر پشت کشیده، به شهر مىرسانند که اگر آنها نبودند شما جز با مشقت و جان کندن به مقصد نمىرسیدید همانا پروردگار شما رئوف و رحیم است.» و نیز هشام ابن حکم از امام صادق(ع) نقل مىکند که فرمود: «... و ما احد یبلغه حتى تناله المشقه». «هیچکس بدون زحمت و مشقت به مکه نمىرسد.»2 در گذشته، طولانى بودن راه، نداشتن وسیله نقلیه مناسب و مطمئن، نبود امکانات رفاهى و درمانى، ناامنى و وجود سارقین مسلّح ... همه و همه عواملى بودند که حجاج را با خطر مواجه مىکردند. بسیارى از آنها در بین راه مىمردند و هرگز به وطن باز نمىگشتند. در سال 402 گروهى از حجاج گرفتار توفان شدند، باد سیاهى برآنها وزیدن گرفت، در نتیجه راه آب را گم کرده، عدّه زیادى از آنها مردند. در سال 403، سارقین بیابانگرد، قبل از رسیدن کاروان به محلّ آب، در آنجا فرود آمده برخى از آبگیرها را پرکردند و در برخى حنظل ریخته، در کمین حجاج نشستند و پس از ورود، از آنان پول گزافى مطالبه کردند. عطش، زندگى را بر حاجیان تنگ نمود و نزدیک به 15 هزار نفر از آنان مردند و تنها تعداد کمى نجات پیدا کردند.3 برخى «بنى خفاجه» را از حاجى آزارترین قبایل عرب در این دوران دانسته، در باره آنها مىگویند: تعدادى از حجاج را اسیر و آنان را وادار به چوپانى کردند، پس از گذشت دو سال، مأمورین دولتى توانستند حاجیان را از دست دزدان آزاد کنند.4 در سال 405 از بیست هزار حاجى، تنها شش هزار نفر زنده ماندند و بر افراد باقیمانده نیز بحدى شرایط سخت شد که شتران سوارى و مورد نیاز خود را کشته از گوشت آنها براى رفع گرسنگى استفاده کردند. گاهى اوقات حاجیان، گرفتار سیل و خشم طبیعت مىشدند چنانکه در سال 349 وقتى حجاج مصر به کشورشان بازمىگشتند شب هنگام، سیل عظیمى آمد و بسیارى از آنان غرق شدند، آب جنازهها و اثاثیهشان را به دریا برد.5 با توجه به دورى راه و خطرات گوناگونى که بر سر راه حاجیان وجود داشت آنان که جان سالم بدر برده، و به سلامت برمىگشتند با عزت و تکریم فراوان به شهر و روستاى خویش وارد مىشدند، و مردم از آنها تجلیل فراوان مىکردند. در باره حاجیان بغدادى نوشتهاند که هنگام ورود در «یاسریه» (حومه بغداد) شب را مىخوابیدند و صبح هنگام وارد شهر مىشدند تا مردم بتوانند از آنها بخوبى استقبال کنند. حجاج شرق نیز که از بغداد به وطن خود بازمىگشتند در این شهر از طرف شخص خلیفه مورد استقبال قرار مىگرفتند.6 لیکن در برابر این همه ارزش و عظمت، معاندین با اسلام و عناصر نادان و متحجر، با تبلیغات مسموم خود در طول تاریخ، تلاش کردهاند تا از اهمیّت و نقش عظیم حج بکاهند و مردم را نسبت به این فریضه مهم بىرغبت کنند. ابراهیم بن میمون براى امام صادق(ع) نقل کرده و مىگوید: در حضور ابوحنیفه نشسته بودم مردى آمد و از او پرسید: کسى که حج واجب را انجام داده، آیا باز هم اگر به حج برود، بهتر است یا آنکه با هزینه حج، بندهاى خریده او را در راه خدا آزاد کند؟ ابوحنیفه پاسخ داده بود: آزاد کردن بنده بهتر است! امام صادق(ع) پس از نقل این مطلب فرمودند: به خدا سوگند که ابوحنیفه دروغ گفته و فتواى ناحق داده است، به خدا سوگند که حج خانه خدا بهتر است از خریدن و آزاد کردن یک بنده و بنده دیگر تا برسد به ده بنده، سپس فرمود واى بر ابوحنیفه، آزاد کردن کدام بنده به طواف کعبه و سعى صفا و مروه و فیض عرفه و سرتراشیدن و رمى جمرات خواهد رسید؟ اگر آنگونه که ابو حنیفه گفته، باشد (و این مطلب شهرت پیدا کند) مردم حج خانه خدا را تعطیل خواهند کرد.7 در حدیثى دیگر عمر بن یزید مىگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که مىفرمود: «حج از آزاد نمودن ده برده بالاتر است و شمردند تا به هفتاد بنده رسید سپس فرمود یک طواف و دو رکعت نمازش از یک بنده آزاد کردن بالاتر است».8 از برخى روایات استفاده مىشود که در آن زمان بر اثر تبلیغات غلط، این اندیشه در اذهان تعدادى از متدینین نیز نفوذ کرده بود. سعید سمّان مىگوید: من همه ساله به حج مشرف مىشدم در یک سالى که مردم دچار قحطى و سختى شدند یاران من گفتند: اگر امسال هزینه سفرت را در راه خدا صدقه دهى از حج افضل و برتر است. من به آنها گفتم شما مطمئن هستید؟ گفتند آرى، من هم هزینه سفر حج را به مستمندان داده و آن سال در خانه ماندم، لیکن در شب عرفه خوابى دیدم که در نتیجه از کار خود پشیمان شده و با خود گفتم از این پس به سخن کسى گوش فرا نمىدهم و حج خانه خدا را ترک نمىگویم... سال بعد به حج رفته و در منى خدمت امام صادق(ع) رسیدم و داستان خود را شرح دادم، حضرت پس از بیان مطالبى سه مرتبه فرمود: «واَنّى له مثل الحجّ؟» انسان با کدام طاعت دیگر مىخواهد به پاداش حج دست یابد؟...9 این مسأله بحدى در جامعه جدى شد که برخى به خود اجازه داده رسماً به امامان شیعه اعتراض مىکردند: ابوحمزه ثمالى نقل مىکند که شخصى به امام سجاد(ع) گفت: شما جهاد در راه خدا را که کارى مشکل و سخت است رها کرده و حج را که کارى ساده و آسان است انتخاب کردهاید؟ راوى مىگوید امام در آن هنگام تکیه داده بودند، یک مرتبه نشستند و به آن شخص فرمودند: واى بر تو آیا آن مطلبى که رسول خدا(ص) در حجةالوداع فرمود به تو نرسیده است؟ پیامبر(ص) هنگام وقوف به عرفه و در حالى که خورشید غروب مىکرد به بلال فرمودند تا از مردم بخواهد ساکت شوند، آنگاه که مردم سکوت کردند فرمود: خداوند، امروز شما را مورد عنایت قرار داده، نیکوکارتان را آمرزید و شفاعت نیکوکاران را در حق گنهکارانتان پذیرفت، پس با آمرزش گناهان کوچ کنید، و از براى آنان که جرمهایى دارند خشنودى خود را ضمانت کرد.10 برخى از قصّهپردازان نیز در دامن زدن به این طرز تفکر سهیم بودهاند؛ عبدالرحمن ابى عبدالله مىگوید به امام صادق(ع) عرض کردم عدهاى از قصّاص مىگویند اگر کسى حج واجب را انجام داده و پس از آن بجاى رفتن به حج، صدقه بدهد براى او بهتر است. امام فرمودند: «دروغ گفتهاند! اگر مردم چنین کنند این بیت تعطیل خواهد شد و حال آنکه خداوند عزوجل این خانه را وسیله قیام براى مردم قرار داده است».11 پس از آنکه بنىامیه، پایههاى حکومت خویش را تحکیم بخشیده، بر مردم مسلط شدند، با یک برنامه حساب شده مسجد جامع اموى را در دمشق بنا کردند تا مردم را از مدینه منوره و مکه مکرمه منصرف نموده، به آنجا متوجه کنند و بلکه به جاى کعبه معظمه به حج آن وادار سازند.12 عبدالملک بن مروان نیز مردم شام را از رفتن به حج باز مىداشت، مردم به فریاد آمده، به وى گفتند: ما را از حج و زیارت بیتاللَّهالحرام که یک واجب شرعى است باز مىدارى؟ پاسخ داد محمد بن شهاب زهرى از رسول خدا(ص) نقل کرده که آن حضرت فرموده است: بار سفر، بسته نمىشود مگر بسوى سه مسجد: «مسجدالحرام»، «مسجد من» و «مسجد بیتالمقدس»، سپس گفت: بیتالمقدس براى شما به جاى مسجدالحرام است و این سنگى که بر حسب روایت، چون پیامبر(ص) مىخواست به معراج رود پاى خود را بر روى آن گذاشت، براى شما به جاى کعبه است، آنگاه بر آن صخره، قبهاى بنا کرد و پردههاى دیبا بر آن آویخت و خدمتگزارانى نیز براى آن قرار داده و از مردم خواست همانگونه که پیرامون کعبه طواف مىکنند برگرد آن بنا طواف نمایند. و در روز عید، قربانى کرده، سر خود را بتراشند این رسم در دوران بنىامیه برقرار بود.13 ناصر خسرو پیرامون حوادث قرن پنجم مىنویسد: گروهى از اهل شام در موسم حج به قدس آمده مراسمى داشته، گوسفند قربانى مىکنند و گاهى در یک سال بیش از 20هزار نفر آنجا حاضر مىشوند...14 حجاج بن یوسف ثقفى که از کارگزاران سفّاک و مشهور این دوران است از زائرین قبر رسولخدا(ص) مىخواست به جاى قبر پیامبر(ص) گرداگرد قصر عبدالملک طواف کنند.15 متوکل، خلیفه عباسى نیز براى شکستن حرمت حج و بىاعتبار ساختن آن در جامعه، بنایى در سامرّا شبیه کعبه ساخت و در نزدیکى آن، سرزمینهایى را به نامهاى منا و عرفات و... نامگذارى کرد و آنگاه که امیران او درخواست رفتن به حج داشتند به آنان پیشنهاد مىکرد در همین جا حج گذارده، طواف کنند.16 در همین دوران نیز تعدادى از صوفیه با ایجاد انحراف در اذهان عمومى، مردم را از رفتن به حج برحذر داشته، به کارى دیگر ترغیب مىکردند. یکى از آنان به مریدى از مریدانش مىگوید: «به جاى رفتن به مکه، به خانهات برگرد و به مادرت خدمت کن.»17 ابو حیان توحیدى متکلم معتزلى مشرب، کتابى نوشته بنام «الحج العقلى اذا ضاق الفضاء عن الحج الشرعى» در آن کتاب نقل مىکند: نظام الملک وزیر ملکشاه، عازم حج شد، چون در کنار دجله خیمه زد فقیرى که سیماى صوفیان داشت به چادر وزیر آمده نامهاى دربسته را به او داد. وقتى وزیر نامه را گشود در آن نوشته شده بود که: پیامبر(ص) را به خواب دیدم فرمود برو به حسن (نظام الملک) بگوى چرا به مکه مىروى؟ حج تو همین جاست مگر ترا امر نکرده بودیم که پیش این ترک (ملکشاه) بایستى حاجتمندان امت را یارى کنى؟ نظامالملک پس از خواندن این نامه از حج منصرف گشته به شهر خویش مراجعت کرد!18 در قرن اخیر نیز پارهاى از به اصطلاح روشنفکران غربزده و دل به دنیاى دیگران بسته، درصدد برآمدند با استفاده از شعر، قصه و داستان و طنز و غیره از ارزش حج کاسته آن را در اذهان عمومى، عملى غیر مهم جلوه دهند. گاهى مىگفتند اگر حاجى به جاى رفتن به مکه و طواف خانه خدا پول آن را خرج مستمندان و فقیران جامعه بنماید ارزش بیشترى دارد، گاهى مىگفتند، چرا پول و ارزى که با این زحمت بدست آمده است را در اختیار اعراب قرار داده به حلقوم آنان بریزیم و... لیکن برخلاف اینگونه حرکتها که از دیرزمان آغاز و تا عصر ما نیز ادامه یافته، ائمه معصومین(ع) کوشیدهاند این تفکر را تخطئه و مردم را از برکات و ثمرات عظیم حج آگاه سازند. معاویة بن عمّار از امام صادق(ع) نقل مىکند که حضرت فرمود: هنگامىکه رسول خدا(ص) از عرفات کوچ نمود در «ابطح» یکى از اعراب بیابانى به حضور آن حضرت شرفیاب شده، عرضه داشت: من مردى ثروتمندم، قصد حج داشتم هنگام حرکت مانعى پیش آمد و نتوانستم به حج مشرف شوم حال شما امر فرمایید من با این مال کار نیکى انجام دهم که ثواب حج را درک کنم! حضرت بسوى کوه ابوقبیس رو کرد و فرمود: «اگر به مقدار این کوه طلاى سرخ داشته باشى و همه را در راه خدا انفاق کنى به ثواب و بهرهاى که حاجیان رسیدهاند نخواهى رسید».19 باز عمر بن یزید مىگوید که از امام صادق شنیدم که مىفرمود: حج از هفتاد بنده آزاد کردن ارزشش بالاتر است، پرسید: «ما یعدل الحج شئ»؟ قال: «ما یعدله شئ» آیا ارزش چیزى با حج برابرى مىکند؟ فرمود: چیزى با او برابرى نمىکند.20 در روایت دیگر آمده است: نماز واجب ارزشش از بیست حج بالاتر است و حج از خانه پر از طلائى که انسان تمامى آنرا در راه خدا انفاق کند ثواب و ارزشش بالاتر است.21 همچنین از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: «... لیس شیى افضل من الحج الا الصلوة و فى الحج هیهنا صلوة و لیس فى الصلوة قبلکم حج...» مرحوم صدوق، نکته لطیفى در تبیین این روایت و روایات مشابه آن دارد، مىفرماید: اگر نماز واجب را به تنهایى با حج مقایسه کنیم نماز واجب از بیست حج منهاى نماز، ارزشش بالاتر است، لیکن حجى که در آن نماز هم هست از نماز به تنهایى افضل است.22 در روایت دیگرى حج از نماز و روزه افضل و بالاتر دانسته شده است.23 جالب توجه است که بدانیم در برخى اوقات حج از جهاد در راه خدا نیز افضل و برتر شمرده شده است. محمد بن عبدالله مىگوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: پدرم براى من نقل کرده که به اجداد شما - علیهمالسلام - گفته شده در همسایگى ما شهرى به نام قزوین وجود دارد که پایگاه مرزى است و در برابر آنان دشمنى بنام «دَیْلَم» وجود دارد آیا اجازه مىدهید که با دشمن جهاد نموده و یا در حال آماده باش دفاعى باشیم؟ و اجداد شما پاسخ دادهاند که «علیکم بهذا البیت و حجوه» بر شما باد که راه مکه را در پیش گرفته و خانه خدا را زیارت کنید. پدرم سه مرتبه این مطلب را تکرار کرده و همان پاسخ را شنیده است و در آخرین مرتبه آباء بزرگوار شما این سخن را نیز افزودهاند که: «آیا شیعه ما رضایت نمىدهد که در خانه خود بنشیند و دارائى خود را براى اهل و عیال خود خرج کرده و منتظر فرمان ما بماند؟...» در پایان مىپرسد آیا این حدیث که نقل شده صحیح است؟ امام رضا(ع) فرمودند: آرى صحیح است و سخن حق همان است که بازگو کرده است.24 تأکید ائمه معصومین(ع) بر این بوده که از عظمت حج کاسته نشود و همیشه این مراسم عظیم عبادى سیاسى با شکوه هر چه تمامتر برگزار گردد، لذا از هر فرصتى استفاده کرده و مردم را به انجام حج ترغیب مىفرمودهاند: عذافر مىگوید: امام صادق(ع) به من فرمود: چه چیز مانع شده که همه ساله به حج نروى؟ گفتم: فدایت گردم، زن و فرزند! مىگوید امام صادق(ع) به من فرمود هنگامى که از دار دنیا رفتى چه کسى آنها را اداره مىکند؟ به همسر و فرزندانت سرکه و زیتون بخوران و با مازاد آن همه ساله به حج مشرف شو.25 امام صادق(ع) با افراد دیگرى نیز، همین برخورد را داشتهاند. عیسى بن ابى منصور مىگوید: امام صادق(ع) به من فرمود: اى عیسى اگر مىتوانى نان را با نمک بخورى و همه ساله به حج بروى این کار را بکن.26 ترغیب و تشویق مردم بحدى است که امام صادق(ع) مىفرماید: «لیس فى ترک الحج خیره» براى ترک حج، استخاره جایز نیست و حتى براى نرفتن به حج نباید مشورت کرد. اسحاق بن عمار مىگوید به امام صادق(ع) گفتم: مردى ضعیف الحال با من در مورد حج مشورت کرد به او گفتم حج نرود آنگاه امام فرمود: «ما اخلقک ان تمرض سنة» و اسحاق بن عمارمىگوید یک سال پس از آن مریض بودم.27 یکى از شرایط انجام حج استطاعت مالى است لیکن در روایات حتى کسانى که مستطیع هم نیستند براى انجام این فریضه الهى تشویق شدهاند. معاویة بن وهب از افراد مختلفى نقل مىکند که به امام صادق(ع) گفتهاند ما مقروض هستیم آیا پول قرض کرده و حج انجام دهیم؟ امام فرمودهاند: آرى جحج وسیله خواهد بود کهج دین او زودتر ادا شود.28 در پارهاى از روایات از تجّار خواسته شده تا در طول سال مقدارى از سود حاصله از تجارت را براى حج کنار گذاشته از آن براى انجام فریضه حج استفاده نمایند.29 عیسى بن ابى منصور مىگوید: امام صادق(ع) به من فرمود: اى عیسى دوست مىدارم خداوند در فاصله بین حج گذشته و آینده همیشه تو را در حالتى ببیند که براى حج جآیندهج آماده مىشوى.30 امامان معصوم (ع) تنها به تشویق و ترغیب مردم بسنده نکرده، کسانى را که خانه خدا را ترک نموده تنها بگذارند به هلاکت و نابودى تهدید کردهاند: على بن ابیطالب(ع) در واپسین لحظات زندگى به فرزندانش وصیت کرده مىفرماید: «اللَّه اللَّه فى بیت ربکم لاتخلوه مابقیتم فانه ان ترک لم تناظروا». «فرزندانم تا زنده هستید حج خانه خدا را ترک نکنید که در چنین صورتى مهلت داده نخواهید شد.»31 و بالاخره اگر با این همه تشویق، مسلمانان به حج خانه خدا بىتوجهى کنند برحاکم اسلامى واجب است تا مردم را براى رفتن به حج مجبور نماید. عبداللَّه بن سنان از امام صادق(ع) نقل مىکند که آن حضرت فرمود: «اگر مردم خانه خدا را متروک بگذارند بر امام زمان ج حکومت اسلامىج واجب است آنان را به زیارت حج مجبور کند، چه بخواهند چه نخواهند، چرا که خانه خدا براى حج و زیارت برپا شده است.32 اهمیت این امر بحدّى است که اگر مردم هزینه سفر هم نداشته باشند، باید از بودجه حکومت اسلامى مخارج سفر آنان تأمین و به حج اعزام شوند. «...فان لم یکن لهم اموال انفق علیهم من بیت مال المسلمین...».33 در قرآن کریم نیز تارکین حج مورد تهدید جدّى قرار گرفتهاند... «و من کفر فانّ اللَّه غنىّ عن العالمین.»34 امید آنکه این مراسم عظیم دینى هر سال پرشکوهتر از گذشته برگزار و مسلمانان جهان بتوانند در تحقق حج ابراهیمى که امام راحل و فقیدمان حضرت امام خمینى - قدسسره - براى اقامه آن تلاش فراوان فرمود بیش از پیش موفق گردند. پاورقىها: - 1- نورالثقلین، ج 3 ، ص 41، ح 15 . 2- وسائل، ج 11، ص 112 . 3- تمدن اسلامى، ج 2، ص 357 . 4- همان. 5- همان. 6- همان. 7- فروع کافى، ج 4، ص 259 . 8- ثواب الاعمال، ج 1، ص 113 . 9- فروع کافى، ج 4، ص 257 . 10- ثواب الاعمال، ج 1، ص 111 . 11- وسائل، ج 11، ص 22 . 12- سفرنامه حج، لطفالله صافى، ص 52 . 13- تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 161 . 14- همان، ص 357 . 15- الصحیح من سیرة النبى(ص)، ج 1، ص 21 . 16- تمدن اسلامى، ج 2، ص 358 . 17- همان. 18- همان. 19- فروع کافى، ج 4، ص 258 . 20- وسائل، ج 11، ص 111 . 21- همان ص 112 . 22- همان. 23- همان، حدیث 14374 . 24- فروع کافى، ج 4، ص 260 . 25- وسائل، ج 11، ص 134 . 26- همان، ج 11، ص 135 . 27- فروع کافى، ج 4، ص 271 . 28- وسائل، ج 11، ص 140 . 29- همان، ص 143 . 30- همان، ص 150 . 31- نهجالبلاغه. 32- فروع کافى، ج 4، ص 272 . 33- همان. 34- آل عمران: 97 .