استطاعت چیست و مستطیع کیست؟ (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
«بسماللَّه الرحمن الرحیم وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَن اِسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلاً»1. براى پذیرفتن این دعوت آسمانى که از تأکید گونهاى هم خالى نیست، همه ساله، صدها هزار تن از مسلمانان جهان خود را با هواپیما، کشتى و یا اتومبیل به بندر جدّه و مدینةالحاج مىرسانند، تا عمره تمتّع و حج تمتُّع را انجام دهند. اینان کسانى هستند که خود را مستطیع مىدانند، و چون استطاعت یافتهاند، باید این فریضه الهى را ادا کنند. حج امانتى الهى ز رکنى از ارکان اسلام، و چهارمین رکن این دین است. سه رکن پیش از آن، نماز، زکات و روزه است2. درباره حج تا آنجا تأکید شده است که گفتهاند: اگر مسلمانى مستطیع به مکه نرود و بمیرد، شایسته نام مسلمانى نیست و دم مرگ به هر دین که خواهد بمیرد، ترسا یا جهود3. و در خبر دعائم الأسلام از امام صادق(ع) است که اگر مالدارى حج نکند و بمیرد، از کسانى است که خدا درباره او گفته است: «در روز قیامت او را کور بر مىانگیزانیم4.» پرسیدند کور؟ فرمود: آرى کور از راه خیر5. استطاعت چیست و مستطیع کیست؟: استطاعتِ حج را فقهاى مذاهب اسلام در رسالههاى عملى و کتابهاى مناسک، معنى کردهاند: آنقدر پول که بتوان به مکه رفت و برگشت، آن اندازه که زن و بچه او تا بازگشت وى بدان زندگى کنند، بعلاوه دارا بودن مایهاى براى گذران خود و عائلهاش پس از بازگشت از حج. همین و همین، تکلیفى ساده، تا آنجا که بسیارى از مسلمانان خود را بر انجام دادن این تکلیف، قادر مىبینند، و شاید به خاطر همین آسان بودن است که همه ساله صدها هزار، و در عصرما افزون از یک میلیون مسلمان از گوشه و کنار جهان به راه مىافتند، تا خود را به یکى از میقاتها برسانند. اما اعمال حج، بظاهر آسانتر از مستطیع شدن است: در یکى از میقاتگاهها، مُحْرم شود و به مکه برود. هفت بار به دور خانه کعبه طواف کند، دو رکعت نماز در مقام ابراهیم(ع) بخواند، هفت بار بین دو کوه صفا و مروه برود و برگردد، اندکى از موى یا ناخن را بچیند و از لباس احرام بیرون آید، کار عمره تَمتُّع پایان یافته است، و باید منتظر احرام حج باشد. سپس روز هشتم یا نهم ذوالحجه از مسجدالحرام یا از شهر مکه محرم شود، براى ظهر روز نهم ذىحجه خود را به عرفات برساند. تا غروب آفتاب در عرفات بماند، شب دهم به مشعرالحرام رسد، و تا طلوع خورشید در آنجا توقف کند، سپس عازم منى گردد، هفت بار به جمره عَقَبَه سنگ بیندازد، گوسفندى قربانى کند، سر را بتراشد یا اندکى از موى سر بچیند، براى طواف زیارت و نماز طواف و سعى و طواف نساء و نماز طواف به مکه برگردد، شب یازدهم و روز آن و شب دوازدهم و نیمه روز دوازدهم را در منى توقف کند و به جمرههاى سهگانه هر یک هفت سنگ بیفکند، از این به بعد تا پایان عمر حاجى است. استطاعتى که بظاهر تحصیل آن بسیار آسان است، و اعمالى که انجام دادن آن آسانتر از استطاعت مىنماید. آنچه در مناسک حج مىخوانیم، آنچه در کتابهاى فقهى نوشته شده همین است و همین. ولى راستى اگر استطاعت این چنین مختصر و اعمال حج بدین سادگى است، چرا در روایت ابن عباس حج را نوعى از جهاد شمردهاند6. باید دانست آنچه فقها در رسالهها و مناسک نوشتهاند، تشریح حکم ظاهرى مکلف است. حکمى است که مکلَّف باید با دست و پا و زبان انجام دهد، اما تعریف کامل حج را باید در کتابهاى اخلاق اسلامى و دستورالعملهاى أئمه(ع) جستجو کرد. باید در نظر داشت که مکلَّف پیش از آنکه فریضه حج بر او تعلق گیرد، مسلمان است و مسلمان در سنَّت تعریفى روشن دارد. اینکه سنت مىگویم چون بین تعریف مسلمان در کتاب خدا و سنت رسول(ص) و اخبار اهل بیت(ع) ملازمه اجمال و تفصیل است. در قرآن، مسلمان از جهت سهیم بودن در حقوق سیاسى و اجتماعى تعریف شده است و در سنت از جهت شایسته بودن براى دریافت این لقب افتخارآمیز، شایسته این که او را بتوان موجودى با ایمان خواند، مسلمانى آنچنان که امام صادق(ع) او را توصیف مىکند. چنین کساگر بخواهد فریضهحج راآنچنان کهباز دراخلاق اسلامىبیان شده است بگذارد، حقیقتاً جهاد و یا کارى بالاتر از جهاد کرده است. سختى شهادت، یکدم بیش نیست، اما در چنین جهاد هرلحظه باید خود را قربان کرد: بگذرند از سر مویى که صراطش دانند پس به صحراىفلک جاىتماشا بینند7 در میان آنان که با ادبیات فارسى سروکار دارند، کمتر کسى را مىتوان یافت که این قطعه ناصر خسرو قبادیانى را براى یک بار هم که شده نخوانده باشد: حاجیان آمدند با تعظیم شاکر از رحمت خداى رحیم... مرمرا در میان قافله بود دوستى مخلص و عزیز و کریم گفتم او را بگو که چون رستى زین سفر کردن به رنج و به بیم... چون همى خواستى گرفت احرام چه نیت کردى اندر آن تحریم؟ جمله بر خود حرام کرده بدى هر چه مادون کردگار قدیم گفت نى، گفتمش زدى لبیک از سر علم و از سر تعظیم مىشنیدى نداى حق و جواب باز دادى چنانکه داد کلیم... و همین گونه سؤالاتى چند درخصوص اسرار باطنى حج از دوستش مىپرسد و او در پاسخ اظهار مىکند که در حین اعمال حج به هیچیک از این معانى و اسرار توجهى نداشته است. گفت از این باب هرچه گفتى تو من ندانستهام صحیح و سقیم گفتم اى دوست پس نکردى حج نشدى در مقام محو مقیم رفتهاى مکه دیده، آمده باز محنت بادیه خریده به سیم8 اگر حاجى شدن بدان آسانى است که نوشتیم این شاعر متکلم چه مىگوید؟ آیا حجى را که از دوستش خواسته بِه رَوِشِ تفسیر باطنیان از احکام فقهى است؟ درست است که ناصر خسرو اسماعیلى و بر مذهب باطنى است، اما آنچه سروده و انجام دادن آن را حج واقعى دانسته در سنت رسول(ص) و اخبار اهلالبیت - مخصوصا روایتى که از امام صادق(ع) رسیده - مىتوان دید: «هرگاه خواستى حج کنى بر آن باش که دلت را براى خدا از چیزى که تو را به خود مشغول سازد و از هر چه میان تو و او در آید خالى کنى. همه کارهاى خود را به آفریدگارت واگذار و در هر حرکت و سکون که از تو پدید مىشود بر او توکل کن. تسلیم حکم خدا و قضا و قدر او باش. دنیا، آسایش و آفریدگان را رها ساز»9. در مستدرکالوسائل10 حدیثى است نظیر پرسش و پاسخهاى ناصر خسرو و دوستش. این پرسشها میان امام سجاد(ع) و شبلى رفته است. اما اگر مقصود از شبلى، همان صوفى معروف است، وى در سده سوم (247 ه . ق) متولد شده و در سده چهارم (334 ه . ق) در گذشته است. و شبلى دیگرى را که در سده نخست (معاصر امام سجاد(ع)) در مدینه بسر برده باشد در کتابها نمىبینم «والعلم عنداللَّه». بهر حال مضمون آن روایت، رعایت شرایط معنوى در اداى مناسک حج به موازات انجام تکلیفهاى ظاهرى است. پس بار دیگر مىپرسم: استطاعت چیست؟ در آغاز بحث، از استطاعت سخن گفتیم، و گفته شد باید توجه داشت استطاعتى را که فقها شرط دانستهاند، استطاعت «مالى» و «جسمى» است، اما پیش از این دو، باید استطاعت دیگرى تحصیل شده باشد. استطاعتى که مخصوص زائر خانه خدا نیست. استطاعتى که هر مسلمان مکلف باید دارا باشد. استطاعت «علمى»، یعنى چه باید بکند و استطاعت «اخلاقى» یعنى آنچه را مىداند چگونه انجام دهد. در شریعتى که درباره اخلاق عملى آن کتابهائى مانند: محجةالبیضاء، احیاء علومالدین، معراجالسعادة، کیمیاى سعادت، مقاماتالعلیة و دهها کتاب اخلاقى دیگر نوشته شده است، در دینى که طلب علم را بر هر مسلمان واجب کرده است، مسلماً باید این استطاعت پیش از بلوغ فراهم گردد، و یا لااقل به تدریج در مدتى نه بسیار طولانى آماده شود. اما متأسفانه بسیارى از برادران مسلمان بدین دو امر مهم توجه ندارند. زائران خانه خدا بطور معمول هنگامى استطاعت مالى پیدا مىکنند که بیش از نیمى از عمر طبیعى را پشت سر گذاردهاند؛ یعنى در سنین بالاتر از چهل سالگى. در چنین وقتى به فکر یادگرفتن احکام حج مىافتند، آن هم در روزهاى معین و در ساعتهاى معدود. مىدانیم در چنین دوره از زندگى، تعلیم گرفتن دشوار است. و آنچه روحانیان گروههاى حج از حاجیان مىخواهند تقریباً محال. دشوارى کار تنها در آموختن واجبات حج، یعنى همان اعمال و گفتار ساده نیست. بسیارى از برادران و خواهران مىخواهند حمد و سوره و اعمال نماز واجب را هم در همان مجالس یاد گیرند؛ مثل اینکه نماز، هنگام بیرون شدن براى حج بر آنها واجب شده است. خوب به قول معروف: «از هر جاى ضرر برگردیم منفعت است»، اما چگونه برگردیم؟ به تجربه دانسته شده است، چون سنین عمر از پانزده گذشت و تارِ آواهاى گلو ستبر شد، دیگر محال است بتوان حرفها را مانند عرب زبانان از مخرج ادا کرد و چقدر آن روحانى محترم رنج مىبَرَد که مىخواهد به پیر مردى هفتاد ساله از روستاى دور افتاده زنجان تعلیم دهد، تا «انَّ الْهَمْتَ وَالنِّهْمَةَ» نگوید و ، «إنَ الْحَمْدَ وَالنِّعَمةَ» بگوید، و یا «وَلاَالضّالین» را «ولاالزّالین» تلفظ نکند. اگر آن برادر مسلمان پیش از آغاز بلوغ شرعى به یاد گرفتن و درست گفتن حمد و سوره مىپرداخت و اگر در همان سالها احکام حج را که ممکن است روزى بر او واجب گردد مىآموخت با چنین دشواریهایى روبرو نمىشد. این بنده در نخستین سال تأسیس جمهورى اسلامى پیشنهاد کردم که سازمان حج و اوقاف چند ماه پیش از فرستادن حاجیان به زیارت، کلاسهایى در تهران و شهرستانها تشکیل دهد و از داوطلبان زیارت خانه خدا بخواهد در آن کلاسها شرکت کنند و معلمان، علاوه بر تعلیم مناسک حج، آنان را با حداقل معلومات درباره وضعیت تاریخى، جغرافیایى و فرهنگى این دو حرم مقدس آشنا سازند. در تهران چندى این کار انجام شد و بعد تعطیل گردید و در شهرستانها نمىدانم عملى شد یا نه. باید پذیرفت که مقدار توجه به فراگرفتن احکام و آداب دین نمایانگر درجه علاقه ما نسبت به دین است. اگر در مکه و مدینه اعمال بعضى حاجیان نشان مىدهد که از دین و معارف اسلامى جز تعلیماتى سطحى ندارند، علامت این است که اجتماع مسلمان نسبت به آموختن احکام دین و فقه اسلام و اخلاق اسلامى بىاعتناست، مگرنه این است که در حدیث مىخوانیم: «مسلمان نسبت به مسلمان دیگر مانند اندامى از کالبد است که اگر فاسد شود به همه کالبد اثر مىگذارد.» تأسف ما وقتى شدیدتر خواهد شد که بر چنین سهلانگارى، این مطلب را نیز اضافه کنیم که شاید صد یک و بلکه هزار یک زائرانِ خانه خدا و حرم شریف پیغمبر، از وضع این منطقه، آداب و رسوم مردم حرمین، مقرراتى که در آنجا حاکم است، اماکن زیارتى و آداب خاص آن اماکن، اطلاع درست ندارند، تا چه رسد به وضع اقتصادى و موقعیت جغرافیایى حجاز و حرمین در بین دیگر کشورهاى اسلامى. زیان این ندانستن مخصوصاً در آن قسمت که به آداب و رسوم مذهبى مردم حجاز مربوط مىشود کمتر از نقص ندانستن اعمال و فرایض حج نیست و بسا مشکلاتى را پیش مىآورد. بدون شک اگر بازرگانى بخواهد کالایى را به ارزش همان مبلغ که یک تن حاجى در سرزمین حجاز مصرف مىکند خریدارى کند، اطلاعاتى وسیعتر از معلومات این برادر مسلمان درباره خصوصیات آن کالا، چگونگى تولید آن، بهاى آن و بازار فروش آن به دست خواهد آورد. متأسفانه مىبینیم در این چند سال که رفتار زائران باید نشان دهنده درجه آشنایى ما به احکام و آداب دین باشد، توجهمان به خرید و انتخاب کالا بسیار بیشتر از توجه به روشى است که امامان ما از ما همیشه و بخصوص در این سفر انتظار دارند. این بنده آن دسته از زائرانى را که گاهگاه در روزنامههاى کشور خودمان از آنان انتقاد مىشود به هیچ وجه مقصر نمىدانم، گناه از امثال من بنده است که در تعلیم آنان چنان که باید نکوشیدهایم. بیشتر برادران مسلمان ما به حج مىروند و بر مىگردند و درست نمىدانند به کجا رفتهاند وبراى چه رفتهاند. بلکه گروهى از آنان حتى به ظاهر هم نمىدانند به کجا رفتهاند. و اگر از آنان بپرسند شهر مقدس مکه و مدینه را از روى نقشه جهان بشناسانند که در کدام نقطه است، در مىمانند، تا چه رسد به اینکه بدانند این دو شهر پیش از ظهور اسلام چه وضعى داشته و چگونه اداره مىشده و اسلام چه تغییرهاى بنیادى در آن پدید آورده است. بیشتر حاجیان نمىدانند چه رژیمى بر این منطقه حکومت دارد. نمىدانند مردم این شهرها بر چه مذهبى هستند. آنان که آشنایى مختصرى به تاریخ داشته باشند، شنیدهاند که مکه و مدینه جزء عربستان سعودى است. و مذهب سعودیان، وهابى است. اما سعودیان کیستند و وهابى چیست؟ جزء مذهبهاى اسلامى است و یا خود مذهبى ابداع شده است؟ پاسخ مىدهند به ما چه مربوط است. چرا باید این چیزها را بدانیم. ما آنچه در کتاب مناسک نوشته شده و یا آنچه روحانى کاروان بگوید انجام مىدهیم و برمىگردیم، ما مىخواهیم حاجى بشویم و برگردیم. دانستن تاریخ مکه و مدینه به چه کار مىآید؟ عربستان سعودى چه نوع حکومتى داشته باشد و چگونه اداره شود به ما چه؟ شاید این پاسخها تا حدى درست باشد، اما حج چنان که مىدانیم عبادت است، جهاد است، رکنى از ارکان اسلام است. مجاهد در میدان جهاد باید از همه سو مواظب حمله دشمن باشد و بنیانگذار رکن، باید تا آنجا که مىتواند پایه را استوار سازد. حج، عبادتى واجب است و در هر عبادت باید مراقب بود که با محظورى بر خورد نکند، چه اگر چنین برخوردى پیش آید، تکلیف دشوار خواهد شد. اما متأسفانه کمتر سالى است که دشوارىهایى براى حاجیان پیش نیاید. گاهى هم ممکن است کار از مرحله دشوارى بالاتر رود و با فاجعهاى دلخراش پایان یابد چنان که نمونههایى از آن را در عمر خود دیدیم. پاورقىها: - 1 - خداراست حج آن خانه، بر کسى که توانایى رفتن بدان را داشته باشد. آل عمران: 97 . 2 - اصول کافى (چاپ آخوندى)، ج 2 ، ص 18 ، حدیث 3 . 3 - سفینةالبحار، ج 1 ، ص 211 . 4 - طه: 124 . 5 - بحار، ج 96 ، ص 22 . 6 - حج جهاد، و عمره تطوع است. (کنزالعمال، کتاب حج، حدیث 11787 ، چاپ جدید، ج 5 ، ص 4 . 7 - خاقانى شروانى. 8 - دیوان ناصر خسرو، چاپ مینوى و ص 301 - 300 - با توجه به اینکه متن کامل این قطعه در صفحه همین شماره آمده است در اینجا از تکرار آن خوددارى گردید. 9 - سفینةالبحار، ج 1 ، ص 213 . 10 - مستدرک (چاپ مؤسسه آلالبیت، قم) ج 10 ص 72 - 166 .