هدف از این جستار، بررسی و بازسنجی ِشکل ِارتدوکس ِنظریه ی انتخاب عقلایی به طور کلی، و نیم نگاهی به جایگاه ِتئوریک ِآن در پیکره ی علم ِاقتصاد به طور ِخاص است. بدین منظور، از خلال ِگفتمانی روش شناختی بهکاستی ها و نارسایی های ِاین نظریه - چنان که به مثابه نظریه ای بنیادین در علم ِاقتصاد جا افتاده و به بُن انگاره ای آکسیوماتیک تبدیل شده - اشاره می کنیم و در روشن کردن ضرورت ِبه پیش کشیدن ِروشهای نوین ِپژوهش در مطالعه ی دانش ِانسانی که به اهمیت ِنقش ِزبان و عوامل ِزبان شناختی در نظرورزی های این حوزه صحه می نهند، تلاش می کنیم. در این میان، هرمنوتیک در کانون ِتوجه ِجستار قرار می گیرد و از آن به منزله ی موضعی انتقادی، نگاهی نقادانه و در عین ِحال سازنده به نظریه ی انتخاب عقلایی افکنده خواهد شد.