سن ازدواج دختران (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
مدتى است سن 9 سال براى بلوغ دختر و واداشتن او به تکالیف اجتماعى در این سنّ و به طور خاص, سن ازدواج در 9 سالگى مورد سؤال قرار گرفته است.
موارد قانونى در این باره بدین قرار است:
ماده 1210 قانون مدنى اصلاحى سال 1361:
(هیچ کس را نمى توان بعداز رسیدن به سن بلوغ, به عنوان جنون یا عدم رشد, محجور نمود, مگر آن که رشد یا جنون او ثابت شده باشد.
تبصره 1: سن بلوغ در پسر 15 سال تمام قمرى و در دختر 9 سال تمام قمرى است.
تبصره 2: اموال صغیرى را که بالغ شده است, در صورتى مى توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد.)
ماده 1041 اصلاحى سال 1370:
(نکاح قبل از بلوغ ممنوع است.
تبصره: عقد نکاح, قبل از بلوغ با اجازه ولى, به شرط رعایت مصلحت مولى علیه صحیح مى باشد.)
در قانون مدنى, پیش از انقلاب اسلامى ایران, قانون بدین صورت بوده است.
ماده 1041:
(نکاح اناث, قبل ازرسیدن به سن 15 سال تمام و نکاح ذکور, قبل ازرسیدن به سن 18 سال, تمام ممنوع است. مع ذلک در مواردى که مصالحى اقتضا کند, با پیشنهادمدعى العموم و تصویب محکمه, ممکن است استثنائاً معافیت از شرط سن اعطا شود, ولى در هر حال این معافیت نمى تواند به اناثى داده شود که کم تر از 13 سال تمام و به ذکورى شامل گردد که کم تر از 15 سال تمام دارند.)
براى آن که این ماده قانونى ضمانت اجرا داشته باشد و افراد به دلیل عرف رایج اجتماعى خویش یا دلیلهاى دیگر, در زیر سن قانونى ازدواج نکنند, ماده دیگرى نیز, تصویب شده بود.
ماده سوم قانون ازدواج مصوب 20 مرداد 1310:
(هر کس بر خلاف مقررات ماده 1041 قانون مدنى, با کسى که هنوز به سن قانونى براى ازدواج نرسیده است, مزاوجت کند به 6 ماه الى 2 سال حبس تأدیبى محکوم خواهد شد. در صورتى که دختر به سن 13 سال تمام نرسیده باشد, لااقل به دو الى سه سال حبس تأدیبى محکوم مى شود و در هر دو مورد, ممکن است علاوه بر مجازات حبس به جزاى نقدى از 2000 ریال الى 20000 ریال محکوم گردد و اگر در اثر ازدواج برخلاف مقررات فوق, مواقعه, منتهى به نقص یکى از اعضا یا مرض دائم زن گردد, مجازات زوج از 5 الى 10 سال, حبس با اعمال شاقه است و اگر منتهى به فوت زن شود, مجازات زوج حبس دائم با اعمال شاقه است. عاقد و خواستگار و سایر اشخاصى که شرکت در جرم داشته اند نیز, به همان مجازات یا مجازاتى که براى معاون جرم مقرر است, محکوم مى شوند.)
در این نوشتار, سعى شده سن ازدواج دختر از نظر فقهى مورد بررسى قرار گیرد و با نگاهى مختصر به دیدگاه پزشکى و روان شناسى در این موضوع, این امر مورد بحث قرار گیرد که آیا دستاوردهاى علوم تجربى, با آنچه در روایات بیان شده, ناسازگارند, یا خیر؟
امید آن که, این تلاش مورد قبول خداوند قرار گیرد و روشن گرِ پاره اى از ابهامها در موضوع مورد بحث باشد.
بلوغ در قرآن
بلوغ حُلم:
(واذا بلغ الاطفال منکم الحُلُم فلیستأذنوا کما استأذن الذین من قبلهم کذلک یبیّن اللّه لکم آیاته واللّه علیم حکیم.)1
آن گاه که کودکان شما به حد بلوغ و احتلام رسیدند, باید مانند سایر بالغان با اجازه وارد شوند. خدا آیات خود را براى شما به این روشنى بیان مى کند که او دانا و محکم کاراست.
(یا ایها الذین آمنوا لیستأذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات من قبل صلاة الفجر وحین تضعون ثیابکم من الظهیرة ومن بعد صلاة العشاء ثلاث عورات لکم.)2
اى ایمان آورندگان, باید بندگان شما که مالک آنها هستید و اطفالى که هنوز به وقت احتلام نرسیده اند در شبانه روز سه مرتبه براى ورود اجازه بخواهند: پیش از نماز صبح, پس از نماز عشا و هنگام ظهر, آنگاه که جامه از تن بر مى گیرید که این سه وقت هنگام خلوت شماست.
بلوغ نکاح:
(وابتلوا الیتامى حتى اذا بلغوا النکاح فان انستم منهم رشداً فارفعوا الیهم اموالهم.)3
ییتیمان را آزمایش کنید, تا هنگامى که بالغ شده و به ازدواج گرایش پیدا کردند, اگر آنان را به درک مصالح زندگانى خود دانا یافتید, اموالشان را به آنان بدهید.
بلوغ اشدّ:
(ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتى هى احسن حتى یبلغ اشدّه.)4
به مال یتیم نزدیک نشوید, مگر آن که راه بهترى را برگزینید, تا آن که به حد رشد برسد.
(ولمّا بلغ أشدّه اتیناه حکماً و علماً وکذلک نجزى المحسنین.)5
چون یوسف به رشد رسید, او را حکمفرمایى و دانش بخشیدیم و چنین نیکوکاران را پاداش مى دهیم.
(وامّا الجدار فکان لغلامین یتیمین فى المدینة وکان تحته کنز لهما وکان ابوهما صالحاً فاراد ربک ان یبلغا اشدهما و یستخرجا کنزهما رحمة من ربّک.)6
اما بازسازى دیوار به آن جهت بود که زیر آن گنجى از دو کودک یتیمى که پدرى صالح داشتند, پنهان بود. خدا خواست تا آن کودکان به حد رشد برسند, تا به لطف خدا خودشان گنج را بیرون آورند.
(یا ایها الناس ان کنتم فى ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة وغیر المخلّقة لنبیّن لکم ونقر فى الارحام ما نشاء الى اجل مسمى ثم نخرجکم طفلاً ثم لتبلغوا اشدکم.)7
اى مردم, اگر شما در روز قیامت و قدرت خدا بر برانگیخته شدن مردگان شک دارید, بدانید که ما شما را ابتدا از خاک آفریدیم, آنگاه از نطفه, سپس از خون بسته, بعد از پاره گوشت تمام و ناتمام, تا قدرت خود را بر شما آشکار سازیم و از نطفه ها آنچه را مشیت ما تعلق گیرد, در رحمها قرار دهیم, تا در وقتى معین, کودکى از رحم بیرون آوریم تا زندگى کرده و به حد رشد برسد.
(ولمّا بلغ اشدّه واستوى اتیناه حکماً و علماً وکذلک نجزى المحسنین.)8
و هنگامى که موسى به رشد رسید و کمال یافت, ما به او حکم و علم بخشیدیم و چنین به مردم نیکوکار پاداش مى دهیم.
(هو الّذى خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم یخرجکم طفلاً ثم لتبلغوا اشدّکم ثم لتکونوا شیوخاً.)9
او خدایى است که شما را از خاک آفرید, سپس از نطفه, آن گاه از خون بسته, پس از آن شما را از رحم مادر, کودکى بیرون آورد, تا آن که به سنّ رشد رسیده و سپس پیر شوید.
(و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امه کرهاً ووضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة قال ربّ او زعنى ان اشکر نعمتک التى انعمت على و على والدى وان اعمل صالحاً ترضیه واصلح لى فى ذریتى انى تبت الیک وانى من المسلمین.)10
ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش کردیم. مادر, با رنج, بار حمل را تحمل کرد و با مشقت وضع حمل کرد و سى ماه مدت حمل و شیرخوارى بود, تا وقتى که به حد رشد رسید و چهل ساله شد آن گاه سزاوار است که بگوید: خدایا مرا بر نعمتى که به من و پدر و مادر من بخشیدى شکر بیاموز و به کار شایسته اى که خشنودى تو در آن است, موفق بدار و فرزندان مرا صالح گردان. بارالها! من به سوى تو بازگشتم به درستى که من از تسلیم شدگانم.
بلوغ در روایات
روایات 9 سال
1. امام صادق(ع) مى فرماید:
(حدّ بلوغ المرأة تسع سنین.)11
حد بلوغ زن نُه سالگى است.
2. همان بزرگوار مى فرماید:
(اذا بلغ الغلام ثلاث عشرة سنة کتبت له الحسنة وکتبت علیه السیئة وعوقب واذا بلغت الجاریة تسع سنین فکذلک وذلک انها تحیض لتسع سنین.)12
هنگامى که پسر سیزده ساله شد, خوبیها و بدیهاى او نوشته مى شود و بر بدیها کیفر مى شود. زمانى که دختر نُه ساله شد همان حکم را دارد; زیرا در نُه سالگى حیض مى شود.
3 . همان بزرگوار مى فرماید:
(اذا بلغت الجاریة تسع سنین دفع الیها مالها و جاز امرها فى مالها و اقیمت الحدود التامة لها و علیها.)13
زمانى که (دختر) به نُه سالگى رسید, دارایى او, به او بازگردانده مى شود و رواست که در مال خود تصرف کند و حدود تامه, به سود او و علیه او جارى مى شود.
4 . امام باقر(ع) مى فرماید:
(الجاریة اذا بلغت تسع سنین ذهب عنها الیتم وزوجت واقیمت علیها الحدود التامة علیها و لها….)14
هنگامى که دختر نُه ساله شد, کودکى او پایان مى پذیرد و ازدواج مى کند و حدود عمومى علیه او و به سود او جارى مى شود.
5 . همان بزرگوار مى فرماید:
(فى حدیث قال: ان الجاریة لیست مثل الغلام ان الجاریة اذا تزوجت و دخل بها ولها تسع سنین ذهب عنها الیتم و دفع الیها مالها و جاز امرها فى الشراء والبیع و اقیمت علیها الحدود التامة و اخذت لها وبها….)15
به درستى که دختر مانند پسر نیست, همانا دختر نُه ساله هنگامى که ازدواج و پیوند زناشویى برقرار کند, از کودکى خارج شده و دارایى او را مى توان به او واگذارد و خرید و فروش او نیز نافذ است و حدود تامه بر او جارى مى شود و براى او نیز, علیه دیگرى حدود تامه اجرا مى شود.
6. امام صادق(ع) مى فرماید:
(اذا تم للغلام ثمان سنین فجائز امره و قد و جبت علیه الفرائض والحدود و اذا تم للجاریة تسع سنین کذلک.)16
زمانى که پسر هشت ساله شد, تصرفات مالى او روا مى شود واجبات و حدود بر او جارى مى گردد و زمانى که دختر نُه ساله شد, همان حکم را دارد.
7 . امام باقر(ع) مى فرماید:
(لایدخل بالجاریة حتى یأتى لها تسع سنین او عشر سنین.)17
همبستر شدن با دختر تا پیش از نُه یا ده سالگى جایز نیست.
8 . امام صادق(ع) مى فرماید:
(اذا تزوج الرجل الجاریة وهى صغیرة فلایدخل بها حتى یأتى لها تسع سنین.)18
هنگامى که مردى با دختر کوچکى ازدواج کرد, نباید با او پیوند زناشویى برقرار کند, تا دختر نُه ساله شود.
9. امام صادق(ع) به مردى فرمود: برو به قاضى بگو: رسول خدا(ص) فرمود:
(حد امرأة ان یدخل بها على زوجها ابنة تسع سنین.)19
حد زنى که شوهرش مى تواند با او پیوند زناشویى برقرار کند, دختر نُه ساله است [از نُه سالگى به بعد].
10. امام صادق(ع) فرمود:
(ثلاث یتزوجن على کل حال: التى لم تحض ومثلها لاتحیض.
قال: قلت: و ما حدها؟ قال(ع): اذا اتى لها اقل من تسع سنین.)20
سه گروه از زنان هستند که عده ندارند: زنى که حیض نشده است و مانند او نیز حیض نمى شوند.
راوى گوید: پرسیدم: حد آن چیست؟
حضرت فرمود: هنگامى که کم تر از نُه سال داشته باشد.
روایتى دیگر بمانند این روایت بیان شده است: راوى مى گوید: شنیدم امام صادق(ع) مى فرماید:
(ثلاث یتزوجن على کل حال التى قد یئست من المحیض… والتى تحض ومثلها لاتحیض.
قلت: و متى تکون کذلک؟
قال: ما لم تبلغ تسع سنین فانها لاتحیض و مثلها لاتحیض.)21
توضیح: روایاتى که دلالت مى کنند: (صبیه التى لاتحیض مثلها لا عدة علیها) بسیارند ولى در این روایت, سن مطرح شده است.
11. از امام رضا(ع) درباره کنیز کم سنى که بالغ نشده و لازم نیست مرد او را استبرا کند(با خبر شود که حامله است یا خیر) فرمود:
(اذا لم تبلغ استبرأت شهر.
قلت: و ان کانت ابنة سبع سنین او نحوها مما لاتحمل؟
فقال: هى صغیرة ولایضرک ان لاتستبرأها.
فقلت: ما بینها وبین تسع سنین؟
فقال: نعم, تسع سنین.)22
هنگامى که بالغ نشده, یک ماه استبرا مى شود.
راوى گوید پرسیدم: اگر هفت سال یا مانند آن داشت که امکان حاملگى وجود ندارد چه باید کرد؟
حضرت فرمود: چنین دخترى کوچک است و براى تو ضررى ندارد که استبرا نکنى.
سپس گفتم: بین هفت تا نُه سال چطور؟
حضرت فرمود:
بله 9 سال [از 9 سال به بعد باید روشن شود که حامله است یا نه.]
12 . امام صادق(ع) مى فرماید:
(ان من دخل بامرأته قبل تسع سنین فأصابها عیب فهو ضامن.)23
کسى که با همسر خود پیش از نُه سالگى پیوند زناشویى برقرار کند و به دختر آسیبى وارد آید, مرد ضامن است.
13 . امام على(ع) مى فرماید:
(من تزوج بکراً فدخل بها فى اقل من تسع سنین فعیبت ضمن.)24
کسى که با دخترى ازدواج کند و پیش از نُه سالگى, با او در آمیزد و به دختر آسیبى وارد آید شوهر ضامن است.
14. از امام صادق(ع) درباره دختر نابالغى پرسش شد که مردى با او در آمیخته و دختر آسیب دیده و مجراى ادرار, یا نشیمنگاه با واژن او یکى شده است؟
امام فرمود:
(ان کان دخل بها حین دخل بها ولها تسع سنین فلا شیئ علیه و ان کانت لم تبلغ تسع سنین او کان لها اقل من ذلک بقلیل حین دخل بها فافتضها فانه قد افسدها و عطلها على الازواج فعلى الامام ان یغرمه دیتها وان امسکها ولم یطلقها حتى تموت فلاشیئ علیه.)25
اگر هنگام آمیزش, دختر نُه سال داشته, مرد ضامن نیست, ولى اگر نُه سال نداشته, اگرچه اندکى از نُه سال کم تر داشته در صورتى که با او آمیزش شده و دختر آسیب دیده و مجراى ادرار با واژن او یکى شده, در حقیقت, مرد او را فاسد کرده و امکان ازدواج را از او سلب کرده, پس بر امام واجب است که دیه زن را بپردازد و اگر مرد تا پایان زندگى زن, او را نگاه دارد و طلاقش ندهد, چیزى بر مرد نیست.
15 . از امام باقر(ع) درباره مردى که به زن خود آسیب برساند و مجراى ادرار با واژن او را یکى کند, پرسیده شد, امام فرمود:
(علیه الدیة ان کان دخل بها قبل ان تبلغ تسع سنین.)26
اگر مرد پیش از نُه سالگى با دختر در آمیزد, باید دیه او را بپردازد.
16 . از امام صادق(ع)روایت شده که حضرت على(ع) مى فرمود:
(من وطىء امرأة من قبل ان یتم لها تسع سنین فأعنف ضمن.)27
کسى که قبل از به پایان رسیدن نُه سالگى, با همسر خود درآمیزد و به او آسیب برساند, ضامن است.
17 . امام صادق(ع)مى فرماید:
(اذا خطب الرجل المرأة فدخل بها قبل ان تبلغ تسع سنین فرق بینهما و لم تحل له ابدا.)28
هنگامى که مردى با دخترى که نُه ساله نشده ازدواج کند و با او درآمیزد, باید بین آن مرد و همسرش جدایى افکند و آن زن تا ابد بر آن مرد حرام است.
18. از امام باقر(ع) درباره مردى که با همسر خود درآمیخته و به وى آسیب رسانده پرسیده شد, امام فرمود:
(علیه الدیه ان کان دخل بها قبل ان تبلغ تسع سنین قال: وان امسکها ولم یطلقها فلاشیئى علیه ان شاء امسک وان شاء طلق.)29
اگر آمیزش, پیش از نُه سالگى دختر بوده, مرد باید به او دیه بپردازد. البته اگر زن را نگهدارد و طلاق ندهد, لازم نیست دیه بپردازد. حال اگر خواست او را نگهدارد و اگر خواست او را طلاق دهد.
19. امام على(ع) مى فرماید:
(اذا تزوجت البکر بنت تسع سنین فلیست مخدوعة.)30
هنگامى که دختر نُه ساله ازدواج کرد, فریب خورده نیست.
20. از امام صادق(ع) پرسیده شد: دختر از چه زمانى کودک به شمار نمى آید؟ شش, یا هفت ساله؟ امام فرمود:
(لا ابنة تسع لاتستصبى واجمعوا کلهم على ان ابنة تسع لاتستصبى الا ان یکون فى عقلها ضعف والافهى اذا بلغت تسعا فقد بلغت.)31
خیر, دختر نُه ساله کودک به حساب نمى آید و همگى اتفاق دارند بر این که دختر نُه ساله کودک به شمار نمى آید, مگر آن که در عقل او ضعفى وجود داشته باشد. در غیر این صورت, دختر هنگامى که نُه ساله شد بالغ شده است.
21 . راوى مى گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم:
(متى یجوز للأب ان یزوج ابنة ولایستأمرها؟
قال: اذا جازت تسع سنین فان زوجها قبل بلوغ التسع سنین کان الخیار لها اذا بلغت تسع سنین. قلت: فان زوجها ابوها و لم تبلغ تسع سنین فبلغها ذلک فسکتت ولم تأت ذلک أیجوز علیها؟ قال: لیس یجوز علیها رضاء فى نفسها ولایجوز لها تأب ولاسخط فى نفسها حتى تستکمل تسع سنین واذا بلغت تسع سنین جاز لها القول فى نفسها بالرضا والتأبى و جاز علیها بعد ذلک وان لم تکن ادرکت مدرک النساء قلت: افتقام علیها الحدود و تؤخذ بها و هى فى تلک الحال وانما لها تسع سنین ولم تدرک مدرک النساء فى الحیض؟ قال: نعم اذا دخلت على زوجها و لها تسع سنین ذهب عنها الیتم ودفع الیها مالها و اقیمت علیها الحدود التامة علیها و لها.)32
چه زمانى پدر مى تواند دخترش را شوهر بدهد و با او مشورت نکند؟
امام فرمود: تا زمانى که نُه ساله شود. پس اگر پیش از نُه سالگى او را شوهر بدهد, وقتى او نُه ساله شد در قبول یا رد ازدواج مختار است.
راوى گوید: گفتم: اگر پدر, دختر را پیش از نُه سالگى شوهر داد و دختر اطلاع یافت و مخالفت نکرد, آیا این ازدواج بر دختر لازم مى شود؟
امام فرمود: خیر, او قبل از نُه سالگى نمى تواند رضایت دهد یا رد کند, ولى وقتى نُه ساله شد این اختیار را دارد و پس از اختیار, ازدواج قطعى مى شود, اگر چه هنوز حیض نشده باشد.
راوى گوید: گفتم: در حالى که نُه ساله شد, ولى حیض نشد آیا حدود بر او جارى مى شود؟
امام فرمود: بله, وقتى وارد بر شوهر شد و نُه سال داشت, کودکى او پایان یافته است, مالش را در اختیارش مى گذارند و حدود علیه او و به سود او اقامه مى شود.
دو روایت نیز ذکر شده که در آن حکم به قطع دست دزد نُه ساله شده, ولى چون در روایت واژه (صبى) آمده و به طور خاص در مورد دختر مطلبى بیان نشده از ذکر آن خوددارى مى کنیم.33
روایت 7 سال:
1. امام حسن عسکرى مى فرماید:
(اذا بلغ الغلام ثمانى سنین فجائز امره فى ماله وقد وجب علیه الفرائض والحدود واذ اتم للجاریة سبع سنین فکذلک.)24
زمانى که پسران هشت ساله شدند, جایز است که در دارایى خود تصرف کنند و واجبات و حدود بر آنها واجب مى شود و همین گونه اند دختران, وقتى که هفت سال آنان تمام شد.
یادآورى:
1. سند روایت ضعیف است.
2 . اصحاب همگى از آن روى برگردانده و کسى به مضمون آن عمل نکرده است.
3. احتمال دارد واژه تسع بوده که در نسخه بردارى, در نقطه گذارى اشتباه رخ داده و تبدیل به سبع شده, از این روى, صاحب جواهر این روایت را با واژه (تسع) نقل کرده است.35
روایات 10 سال:
راوى مى گوید:
(سئلته عن الجاریة یتمتع منها الرجل؟
قال: نعم الا ان تکون صبیة تخدع. قال: قلت: اصلحک الله وکم الحد الذى اذا بلغته لم تخدع؟ قال: بنت عشر سنین.36
از امام در باره دخترى پرسیدم که مرد از او بهره جنسى مى برد.
امام فرمود: بله, مگر آن که دختر فریب خورد.
پرسیدم: میزانى که وقتى دختر به آن حد رسید, فریب خورده به شمار نمى آید, چه زمانى است؟
حضرت فرمود: دختر 10 ساله.
2. امام صادق از پدر بزرگوارش و آن حضرت از على(ع) روایت کرد که فرمود:
(لا توطأ جاریة لاقل من عشر سنین فان فعل فعیبت فقد ضمن.)37
با دختر کم تر از ده سال همبسترى روا نیست و اگر این کار انجام شد و دختر آسیب دید, مرد ضامن است.
اسماعیل بن جعفر مى گوید:
(ان رسول الله(ص) دخل بعایشه وهى بنت عشر سنین و لیس یدخل بالجاریة حتى تکون امرئة).38
به درستى که پیامبر(ص) با عایشه آن گاه که دخترى ده ساله بود, ارتباط زناشویى برقرار کرد و ارتباط زناشویى برقرار نمى شود, تا این که دختر, زن به شمار آید.
یادآورى: بسیارى بر این باروند مراد از روایات نُه سال, پایان نُه سال است و منظور از روایات ده سال نیز, ورود در ده سالگى است, پس روایات نُه سال و ده سال, هر دو یک سن را مطرح مى کنند.39
روایت 13 سال:
1. راوى مى گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: پسر در چه زمانى باید نماز بگزارد؟ امام فرمود:
(اذا اتى علیه ثلاث عشرة سنة فان احتلم قبل ذلک فقد وجبت علیه الصلاة وجرى علیه القلم والجاریة مثل ذلک ان اتى لها ثلاث عشرة سنة او حاضت قبل ذلک فقد وجبت علیها الصلاة وجرى علیها القلم.)40
هرگاه سیزده ساله شود. البته اگر پیش از سیزده سالگى محتلم شود, نماز بر او واجب است و قلم تکلیف بر او جارى مى شود. دختر هم مثل پسر است, هرگاه سیزده ساله شد, یا پیش از آن حیض شد, نماز بر او واجب مى شود و قلم تکلیف بر او جارى مى گردد.
سه حدیث دیگر نیز بیان شده که در آن سیزده سالگى مطرح شده است, ولى این سه عام بوده و ذکرى از دختر به طور خاص در آنها به میان نیامده است.41
روایات زمان وقوع حیض:
درپاره اى از روایات, واجب شدن برخى از احکام بر دختران, به فرا رسیدن سن خاصى بسته نشده است, بلکه زمان واجب شدن آن احکام را زمانى بیان کرده اند که دختر حائض مى گردد. در حقیقت, روشن ترین نشانه بلوغ جنسى را در دختر زمان واجب شدن پاره اى از کارهاى عبادى یاد کرده اند:
1. امام صادق(ع) مى فرماید:
(على الصبى اذا احتلم الصیام وعلى الجاریة اذا حاضت الصیام والخمار.)42
پسر وقتى محتلم شد, باید روزه بگیرد و دختر وقتى که حیض شد, روزه و پوشش بر او واجب است.
2. در خبر دیگر آمده:
(على الصبى اذا احتلم الصیام وعلى المرأة اذا حاضت الصیام.)43
3. امام باقر(ع) مى فرماید:
(لایصلح لجاریة اذا حاضت الا ان تختمر الا ان لاتجده.)44
دختر از هنگامى که حیض شد, نباید بدون پوشش باشد, مگر آن که وسیله پوشش نیابد.
4. راوى از پوشش زن در نماز مى پرسد, امام صادق(ع) مى فرماید:
(ولا یصلح للحرة اذا حاضت الا الخمار الا ان لا تجده.)45
آزاد (غیر کنیز) از هنگامى که حیض شد, نباید بدون پوشش باشد, مگر آن که وسیله پوشش نیابد.
5 . از امام على(ع) نقل شده که فرمود:
(اذا حاضت الجاریة فلاتصلى الا بخمار.)46
از هنگامى که دختر حیض شد, نباید بدون پوشش نماز بگزارد.
6. از امام باقر(ع) درباره پوشش کنیز پرسیده شد, امام فرمود:
(لو کان علیها لکان علیها اذا هى حاضت ولیس علیها التقنع فى الصلوة.)47
اگر بر کنیز پوشش لازم باشد, این امر از زمانى است که حیض شود….
7. پیامبر(ص) مى فرماید:
(لایقبل الله صلوة جاریة قد حاضت حتى تختمر.)48
خداوند نماز دخترى را که حیض شده نمى پذیرد, مگر آن که با پوشش باشد.
8. اسحاق بن عمار مى گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: آیا پسر ده ساله باید حج بگزارد؟ امام فرمود:
(علیه حجة الاسلام, اذا احتلم وکذلک الجاریة علیها الحج اذا طمثت.)49
از هنگامى که محتلم مى شود, بر او حج واجب است و دختر هم از زمانى که خون حیض دید, بر او حج واجب مى شود.
9. عبدالرحمان بن حجاج مى گوید: از امام کاظم(ع) پرسیدم: دختر نابالغ, از چه زمانى باید سر خود را از نامحرم بپوشاند و چه زمانى باید در نماز با پوشش باشد؟ امام فرمود:
(لاتغطى رأسها حتى تحرم علیها الصلاة.)50
از زمانى که گزاردن نماز بر او حرام مى شود [ یعنى از زمانى که حیض مى شود.]
10. امام صادق(ع) مى فرماید:
(اتى على(ع) بجاریة لم تحض قد سرقت فضربها اسواطاً ولم تقطعها.)51
حضرت على(ع) درباره دخترى که هنوز حائض نشده و دزدى کرده بود, دستور داد که او را چند تازیانه بزنند, ولى دست او را قطع نکنند.
روایاتى که اشاره به بلوغ دختر دارد:
1. پیامبر اکرم(ص) مى فرماید:
(ثمانیة لایقبل الله لهم صلاة: منهم المرأة المدرکة تصلى بغیر خمار.)52
هشت گروهند که نماز آنان مورد قبول خداوند واقع نمى شود. یک گروه از آنان دختران بالغ هستند در حالى که نماز خود را بدون پوشش بخوانند.
2. (… قال سألت ابا عبداللّه(ع) عن الجاریة الصغیرة یزوجها ابوها أ لها امر اذا بلغت؟
قال: لا, لیس لها مع ابیها امر.
قال: و سألته عن البکر اذا بلغت مبلغ النساء أ لها مع ابیها امر؟
قال: لیس لها مع ابیها امر ما لم تکبر (تثیب).)53
راوى گوید: از امام صادق(ع) سؤال کردم که آیا دختر بچه اى که پدرش او را به عقدازدواج دیگرى درآورده است, هنگامى که بالغ شد در امر ازدواج خود اختیارى دارد؟
حضرت فرمود: خیر, با وجود پدرش او دیگر اختیارى ندارد.
راوى گوید: سؤال کردم دختر باکره, آن گاه که چون زنان بالغ شد, آیا با وجود پدرش, اختیارى در امر ازدواج خویش دارد؟
حضرت فرمود: مادامى که بزرگ نشده است, با وجود پدرش, اختیارى در امر ازدواج خویش ندارد [در نسخه دیگر: مادامى که با کره باشد….].
نکته: در این موضوع, فقها دیدگاههاى گوناگونى دارند و روایات نیز, در این زمینه گوناگونند بسیارى از فقیهان, به دلیل روایات موجود در این زمینه, اعتقاد دارند: دختر بالغ رشید, گرچه تاکنون ازدواج نکرده و باکره باشد, باید راضى به ازدواج باشد. البته راضى بودن دختر به تنهایى, کافى نیست, بلکه راضى بودن پدر نیز, شرط است, مگر آن که دختر مایل به ازدواج با مردى باشد که در عرف و شرع همتاى او به شمار مى آید و پدر اجازه ندهد که در این صورت, اجازه پدر لازم نیست.54
3. على بن یقطین مى گوید: از امام رضا(ع) درباره دختر و پسر سه ساله و یا کوچک تر که به عقد ازدواج دیگرى در مى آید, پرسیدم: وقتى دختر بالغ شد و راضى به این ازدواج نبود, حکم این دختر چیست؟ امام فرمود:
(لابأس بذلک اذا رضى ابوها او ولیها.)55
هنگامى که پدر و یا ولى او به این امر راضى بودند, اشکالى ندارد.
4. راوى مى گوید از امام باقر(ع) درباره دختر بچه اى که به عقد پسر بچه اى در مى آید پرسیدم, امام فرمود:
(ان کان ابواهما اللذان زوجاهما جایز ولکن لهما الخیار اذا ادرکا….)56
اگر پدر آن دو, آنان را به عقد ازدواج یکدیگر درآورده اند, این عقد جایز است, ولى این دختر و پسر هنگامى که بالغ شدند اختیار دارند که آن را بپذیرند یا نپذیرند.
5. (عن محمد بن اسماعیل ابن بزیع قال: سأله رجل عن رجل مات و ترک اخوین وابنة والبنت صغیرة فعقد احد الأخوین الوصى فزوج الابنة من ابنه….
فقال: الروایة فیها انها للزوج الاخیر وذلک انها قد کانت ادرکت حین زوجها ولیس لها ان تنقض ما عقدته بعد ادراکها.)57
راوى گوید: مردى از او پرسید درباره مردى که از دنیا رفته و از او دو برادر و یک دختر و یک دختربچه باقى مانده است, آن گاه یکى از دو برادر, که وصى میت است, دختر او را به عقد ازدواج پسر خود در مى آورد [سپس پدر شوهر از دنیا مى رود و برادر دیگر, دختر را به عقدازدواج پسرش در مى آورد….]
گفت: روایت در این مسأله این است که: دختر از آن شوهر آخرى است; زیرا هنگام ازدواج بالغ بوده است و دختر نمى تواند ازدواج با مردى را که پس از بلوغ با او ازدواج کرده است, بر هم بزند.
6. ابى بکر از امام صادق(ع) از دختر نابالغى مى پرسد که در حال زنا با مردى یافت شده است, امام مى فرماید:
(تضرب الجاریة دون الحد ویقام على الرجل الحد.)58
برمرد حد جارى مى شود, ولى بر دختر حد جارى نمى شود, تنها تعزیر مى شود.
روایاتى که اشاره به بلوغ اعم از دختر و پسر دارد:
1. امام صادق(ع) مى فرماید:
(لیس على مال الیتیم زکاة و ان بلغ الیتیم فلیس علیه لما مضى زکاة ولا علیه فیما بقى حتى یدرک فاذا ادرک فانما علیه زکاة واحد ثم کان علیه مثل ما على غیره من الناس.)59
یتیم تا زمان بلوغ, در دارایى پیش خود و یا آنچه از پیش از بلوغ برایش باقى مانده, لازم نیست زکات بپردازد, پس هنگامى که بالغ شد, یک زکات باید بپردازد, سپس حکم او مانند سایر مردم مى گردد.
2. امام صادق(ع) در تفسیر آیه (وابتلوا الیتامى) مى فرماید:
(من کان فى یده مال بعض الیتامى فلایجوز له ان یعطیه حتى یبلغ النکاح ویحتلم.)60
کسى که مالى از یتیمان نزد او باشد, حق ندارد مال را در اختیار یتیم بگذارد, مگر آن که یتیم به بلوغ جنسى و احتلام برسد.
3. امام على(ع) مى فرماید:
(اذا اسلم الاب جر الولد الى الاسلام فمن ادرک من ولده دعى الى الاسلام فان ابى قتل وان اسلم الولد لم یجر ابویه ولم یکن بینهما میراث.)61
هنگامى که پدر مسلمان شد, فرزند نیز مسلمان به شمار مى آید. پس هر کدام از فرزندان او بالغ شد, به اسلام فراخوانده مى شود. اگر اسلام را نپذیرفت, به قتل مى رسد, ولى اگر فرزند مسلمان شود پدر و مادر او مسلمان به شمار نمى آید و بین فرزند و پدر و مادر میراثى وجود ندارد.
4. امام على(ع) درباره کودکانى که پدرشان کشته شده بود, فرمود:
(انتظروا بالصغار الذین قتل ابوهم ان یکبروا فاذا بلغوا خیروا فان احبوا قتلوا او عفوا او صالحوا.)62
صبر کنید تا بزرگ شوند پس هنگامى که بالغ شدند, تصمیم مى گیرند اگر دوست داشتند قاتل را به قتل مى رسانند, یا مى بخشند و یا مصالحه مى کنند.
5. از امام صادق(ع) روایت شده درباره کودکى که جوان شد و مسیحیت را برگزید, در حالى که پدر و مادرش, یا یکى از آن دو مسلمان هستند, فرمود:
(لایترک ولکن یضرب على الاسلام.)63
این جوان رها نمى شود, ولى براى اسلام مورد ضرب قرار مى گیرد.
6. امام رضا(ع) مى فرماید:
(وان الصبى لایجرى علیه القلم حتى یبلغ.)64
بر کودک قلم جارى نمى شود. [گناهان او ثبت نمى گردد] تا زمانى که بالغ شود.
7. راوى مى گوید از امام صادق(ع) از پسربچه و دختربچه اى پرسیدم که:
(زوجهما ولیان لهما و هما غیر مدرکین.
قال: فقال: النکاح جائز ایهما ادرک کان له الخیار فان ماتا قبل ان بدر کاملا میراث بینهما ولا مهر الا ان یکونا قد ادرکا ورضیا.
قلت: فان ادرک احدهما قبل الآخر.
قال: یجوز ذلک علیه ان هو رضى.
قلت: فان کان الرجل الذى ادرک قبل الجاریة ورضى النکاح ثم مات قبل ان تدرک الجاریة اترثه؟
قال: نعم یعزل میراثها منه حتى ادرک و تحلف بالله مادعاها الى اخذ المیراث الا رضاها بالتزویج ثم یدفع الیهاالمیراث و نصف المهر.
قلت: فان ماتت الجاریة ولم تکن ادرکت ایرثها الزوج المدرک؟
قال: لا لان لها الخیار اذا ادرکت.
قلت: فان کان ابوها هوالذى زوجها قبل اَن ادرکت؟
قال: یجوز علیها تزوج الاب ویجوز على الغلام والمهر على الاب للجاریة.)65
ولیّ آنان, آن دو را به عقد ازدواج یکدیگر در آورده اند.
حضرت فرمود: عقد ازدواج جایز است و هر کدام آنان, زمانى که بالغ شدند, اختیار دارند که ازدواج را بپذیرند یا نپذیرند. حال اگر هر دو قبل از بلوغ بمیرند, از یکدیگر ارث نمى برند و به دختر نیز مَهریه پرداخت نمى شود, مگر آن که بالغ شوند و به ازدواج رضایت دهند.
راوى گوید پرسیدم: اگر یکى زودتر از دیگرى بالغ شد, چه حکمى دارد؟
حضرت فرمود: عقد ازدواج براى او اگر راضى به ازدواج باشد, جایز است.
پرسیدم: اگر پسر قبل از دختر بالغ شد و راضى به ازدواج شد, ولى هنوز دختر بالغ نشده, پسر از دنیا رفت, آیا دختر از پسر ارث مى برد؟
حضرت فرمود: باید سهم الارث زن از اموال پسر جدا شود و وقتى دختر بالغ شد, بگوید که به ازدواج راضى بوده است, یا نه. البته باید قسم بخورد که به ازدواج [در صورت ادامه حیات پسر] راضى است و علت اعلام رضایت او بهره بردارى از اموال او با عنوان ارث نیست. آن گاه سهم دختر را از ارث مى دهند و نصف مهریه او را نیز از اموال شوهر به او مى پردازند.
راوى گوید پرسیدم: حال اگر دختر پیش از بلوغ از دنیا رفت, آیا پسر که بالغ شده است از دختر ارث مى برد؟
حضرت فرمود: ارث نمى برد; زیرا ممکن است دختر اگر زنده مى ماند, پس از بلوغ به ازدواج رضایت نمى داد.
پرسیدم: اگر پدر دختر, او را قبل از بلوغ به عقد ازدواج پسر درآورده باشد, چه حکمى دارد؟
حضرت فرمود: تزویج پدر بر دختر و پسر جایز است و مهریه را باید پدر به دختر بپردازد.
توان جسمانى شرط در واجب بودن روزه
در سه روایت توان جسمى براى روزه شرط شده است:
1. از امام صادق(ع) پرسیده شد: کودک از چه زمانى باید روزه بگیرد؟ فرمود:
(اذا قوى على الصیام.)66
هنگامى که توان روزه گرفتن را پیدا کرد.
2. امام صادق(ع) مى فرماید:
(اذا اطاق الصبى الصوم وجب علیه الصیام.)67
هنگامى که کودک طاقت روزه را داشت روزه بر او واجب مى شود.
3. حضرت على(ع) فرمود:
(یجب الصلوة على الصبى اذا عقل والصوم اذا اطاق والشهادة والحدود اذا احتلم.)68
نماز هنگامى بر کودک واجب مى شود که عاقل گردد و روزه, آن گاه که طاقت جسمانى پیدا کند و حدود, زمانى که محتلم گردد.
رشد شرط در داد وستدها
خداوند در آیه 6 سوره نساء, افزون بر بلوغ, رشد را نیز در انجامِ داد و ستدها لازم مى داند. روایات نیز به این مطلب اشاره دارند, از جمله:
1. راوى مى گوید: از امام صادق(ع) درباره دختر یتیم پرسیدم: چه زمانى دارایى او را مى توان در اختیارش قرار داد؟ حضرت فرمود:
(اذا علمت انها لاتفسد ولاتضیع. فسألته: ان کانت زوجت. فقال: اذا زوجت فقد انقطع ملک الوصى عنها.)69
هنگامى که دانستى اموال خود را فاسد و ضایع نمى کند….
2. امام صادق(ع) مى فرماید:
(انقطاع یتم الیتیم الاحتلام وهو اشده وان احتلم ولم یؤنس منه رشده وکان سفیهاً او ضعیفاً فلیمسک عنه ولیه ماله.)70
پایان کودکى, زمان محتلم شدن است… اگر کودک محتلم شد, ولى در او رشد نیافتید و سفیه یا ضعیف بود, ولیّ او باید اموال او را نگاهدارى کند.
3. از امام موسى بن جعفر(ع) پرسیده شد از یتیم, چه زمانى کودکى او پایان مى پذیرد؟ امام فرمود:
(اذا احتلم و عرف الاخذ والعطاء.)71
هنگامى که محتلم شد و شناخت نسبت به به دست آوردن اموال و بخشیدن آن پیدا کرد.
4. امام صادق(ع) درباره سرپرست یتیم مى فرماید:
(اذا قرأ القرآن و احتلم واونس منه الرشد دفع الیه ماله وان احتلم ولم یکن له عقل یوثق به لم یدفعه الیه وانفق منه بالمعروف علیه.)72
هنگامى که یتیم قرآن خواند و محتلم شد و در او رشد دیده شد, اموال او به او پرداخته مى شود, ولى اگر یتیم محتلم شد و داراى درک و عقلى که بتوان به آن اعتماد کرد نشده بود, اموال او را به دست او نمى سپارند و از اموال او مخارج او را به نیکى و شایستگى مى پردازند.
احتلام
در پاره اى از روایات, زمان واجب شدن پاره اى از تکالیف بر کودک, از زمان احتلام او مطرح شده است. در بیش تر این روایات, نشانه هایى وجود دارد که روشن مى سازد مراد از احتلام, خارج شدن منى از پسران است و دختران منظور نیستند, از جمله: تقابل و رویارویى که بین حیض و احتلام در متن پاره اى از این روایات به چشم مى خورد از نظر پزشکى نیز احتلام در دختران پیش از ازدواج, بسیار کم رخ مى دهد.
شاید بتوان گفت: به دلیل بسیار کم بودن احتلام در دختران, مراد از حلم در روایات, محتلم شدن پسران باشد. شمارى از فقها به این روایات استناد کرده و آن را به دختران نیز گسترانده اند.
از جمله روایتى که در این بحث مى تواند مورد استفاده قرار گیرد این حدیث شریف است:
على(ع) مى فرماید:
(ان القلم یرفع عن ثلاثة: عن الصبى حتى یحتلم وعن المجنون حتى یفیق وعن النائم حتى یستیقظ.)73
به درستى که قلم تکلیف از سه گروه برداشته شده است: از کودک تا زمانى که محتلم شود, از دیوانه تا زمانى که عاقل گردد و از کسى که در خواب است تا زمانى که بیدار شود.
روایاتى چند اشاره به این مطلب دارند: کارهاى گوناگون فردى و اجتماعى در یک زمان, بر فرد لازم و واجب مى گرد و جداسازى بین زمان واجب شدن کارهاى عبادى و زمان واجب شدن کارهاى اجتماعى وجود ندارد.
اکنون به نمونه هایى از این روایات اشاره مى گردد:
1. روایاتى که نوشتن خوبیها و بدیها را در یک زمان, دانسته, یا پایان کودکى را یک زمان بیان کرده و یا کارهاى عبادى و اجتماعى را جدا جدا یادآور شده و براى همگى یک زمان را در نظر گرفته اند, مانند روایات: 2, 4, 5, 20, 21و 6 از روایات نُه سال, روایات 1 و 2 از روایات 13 سال و روایت 6 از روایات بلوغ جنسى در دختر و پسر و حدیث رفع (حدیث احتلام).
2. امام رضا(ع) درباره زمان بلوغ مى فرماید:
(ما اوجب على المؤمنین الحدود.)74
زمان بلوغ آن هنگام است که حدود بر مؤمنان واجب مى گردد.
3. امام صادق(ع) مى فرماید:
(انما یجب ان یصلى على من وجبت علیه الصلاة والحدود ولایصلى على من لم تجب علیه الصلاة ولا الحدود.)75
نماز میت از زمانى بر کودک واجب مى شود که نماز بر خود او واجب شده و حدود نیز بر او واجب باشد و بر کسى که هنوز نماز و حدود واجب نشده, واجب نیست که نماز میت گزارده شود.
جمع بندى آیات و روایات:
در آیات, آنچه از کارهاى واجب عبادى و اجتماعى به آن اشاره شده, زمان جایز بودن تصرف در اموال است که آن هم از هنگام بلوغ نکاح و هرگاه که رشد فرد ثابت شد, خواهد بود.
در روایات هر چند بحثهایى چند در سند و نیز دلالت آنها وجود دارد, ولى با فرض امکان استناد به آنها مى توان مطالب یاد شده را در روایات, بدین گونه دسته بندى کرد:
روایات 9 سال:
دست کم 21 روایت داریم که دلالت بر نُه سال مى کنند. سند حدود ده روایت صحیحه است, در صورتى که روایات هفت سال و ده سال نیز, همان پایان نُه سال را مورد نظر داشته باشند, شمار این روایات, به بیست وچهار مى رسد که البته ممکن است پاره اى از روایاتى که محتواى بسیار همانند دارند و داراى سندهاى گوناگونند, جدا جدا به شمار آیند که در این صورت, شمار روایات بیش تر از این خواهد بود.
الف. ده روایت بیان مى کنند: با دختر از نُه سالگى مى توان آمیزش کرد و اگر مردى با زن خود, پیش از نُه سالگى آمیزش داشته باشد و زن آسیب ببیند مرد ضامن است و احکامى علیه او اجرا مى گردد.
ب. پنج روایت بیان مى کنند: حدود به سود دختر نُه ساله و علیه او اجرا مى گردد.
ج. چهار روایت بیان مى کنند: دختر نُه ساله دیگر کودک به شمار نمى آید و نُه سالگى حد بلوغ دختر است.
البته یکى از این روایات اشاره مى کند: دختر نُه ساله تنها اگر کم خرد باشد, کودک به شمار مى آید.
د. دو روایت بیان مى کنند: از نُه سالگى کارهاى نیک و گناهان دختر ثبت مى شود و در برابر گناهان کیفر مى بیند.
هـ. یک روایت نیز نُه سال را زمان واجب شدن کارهاى عبادى بیان داشته است.
و. سه روایت بیان مى دارند: دختر از نُه سالگى مى تواند در اموال خویش تصرف کند (البته به قرینه آیه ها و روایات دیگر, به شرط آن که رشد فکرى جهت انجام دادوستدها را هم داشته باشد).
ز. دو روایت بیان مى دارند: تـا پیـش از نُه سالگـى امکـان حیـض دختر وجـود ندارد. یک روایت مى گوید: امکان پدید آمدن حیض, از نُه سالگى است. یک روایت بیان مى کند: حکم به حاملگى دختر پیش از نُه سال نمى توان کرد, از این روى عدّه و استبرا ندارد.
ح. یک روایت مى گوید: دختر نُه ساله در ازدواج خویش فریب خورده نیست.
ط. یک روایت مى گوید: دختر اگر پیش از نُه سال توسط ولیّ خود به عقد ازدواج کسى درآمده باشد, پس از نُه سالگى مى تواند این ازدواج را بپذیرد, یا نپذیرد.
روایت 7 سال:
تصرف در اموال و واجب شدن کارهاى عبادى و اجراى حدود را از این زمان به بعد مى داند.
روایات 10 سال:
سه روایت است که یک روایت مى گوید: از این زمان به بعد دختر فریب خورده به شمار نمى آید و دو روایت مى گویند: با دختر کم تر از ده سال نباید آمیزش کرد.
روایات 13 سال:
واجب شدن نماز و جارى شدن قلم تکلیف بر دختر را از این سن و یا از زمان پدید آمدن حیض, در صورتى که پیش از سیزده سال رخ داده باشد, مى دانند.
روایات حیض:
ده روایت در این باره وجود دارد:
الف. چهار روایت: زمان واجـب شدن پوشش, از زمـان وقـوع حیـض به بعد مى باشد.
ب. چهار روایت: زمان واجب شدن حجاب در نماز, از زمان وقوع حیض به بعد است.
ج. دو روایت: زمان واجب شدن روزه از زمان وقوع حیض به بعد است.
د. یک روایت: زمان واجب شدن حج از زمان وقوع حیض به بعد است.
هـ. یک روایت: مى گوید امـام(ع) قبـل از این زمـان, بر دختر حـدود را اجـرا نکرده است.
روایات بلوغ دختر:
در این باره, پنج روایت وجود دارد:
الف. یک روایت: واجب شدن حجاب در نماز, از زمان بلوغ دختر به بعد است.
ب. سه روایت: درباره پذیرفتن و نپذیرفتن دختر ازدواج کودکى خود را از سوى پدر یا ولى.
ج. یک روایت: در این باره که دختر بالغ نمى تواند ازدواج خود را بر هم زند.
روایات بلوغ کودک: دراین باره هفت روایت وجود دارد:
الف. یک روایت مى گوید: پس از بلوغ کودک, پرداخت زکات بر او واجب مى شود.
ب. دو روایت مى گوید: حد مرتد پس از بلوغ کودک اجرا مى شود.
ج. یک روایت مى گوید: کودک پس از بلوغ علیه دیگران حد را مى تواند اجرا کند.
د. یک روایت مى گوید: پس از بلوغ کودک او مى تواند در اموال خودتصرف کند.
هـ. یک روایت مى گوید: کودک وقتى بالغ شد, مى تواند نسبت به ازدواج زمان کودکى خویش تصمیم بگیرد.
و. یک روایت مى گوید: از زمان بلوغ کارهاى فرد ثبت مى گردد.
آراى فقیهان
فقیهان در بیان آراى فقهى خود, به طور معمول در کتاب (الحجر) و گاه در کتاب الصلاة یا صوم یا زکات یا حج, یا تجارة یا نکاح یا حدود و قصاص و بسیار کم در جاهاى دیگر, به بحث بلوغ پرداخته اند که سعى مى شود آراى فقهاى معروف از ابتداى عصر غیبت, به گونه مختصر ذکر شود.
یادآورى:1. واژه بلوغ در آراى فقهى یاد شده در جدول زیر, به معناى زمان واجب شدن کارهاى شرعى است.
2. فقیهان که چند نشانه براى بلوغ یاد کرده اند, هر نشانه را که زودتر واقع شد, نشانه شروع کارهاى واجب مى دانند.
با بررسى آراى فقیهان روشن گردید:
1. همگان سن را به عنوان حد بلوغ مطرح کرده اند. البته شیخ مفیدتنها در بحث واجب بودن روزه, زمان آن را وقوع حیض بیان کرده. شیخ صدوق نیز در دو کتاب خود, واجب شدن روزه و حجاب را از زمان حیض به بعد یاد کرده است.
2. شمارى افزون بر سن, حیض را نیز, به عنوان زمان بلوغ; یعنى زمان واجب شدن کارهاى عبادى و اجتماعى مطرح کرده اند, ولى گفته اند: خونى که دختر پیش از نُه سالگى ببیند, خون حیض نیست. بنابراین, در همه دختران, نُه سالگى زمان واجب شدن کارهاى عبادى و اجتماعى است, حال چه در همان نُه سالگى حیض شوند, یا پس از آن. (فایده ذکر حیض در جایى است که سن فردى روشن نباشد.)
آنان که احتلام یا رویش موى خشن بر شرمگاه یا حمل را مطرح کرده اند, در صورت تقدم سن, نُه سالگى دختر را زمان وجوب تکالیف دانسته اند.
3. سن واجب شدن کارهاى عبادى و اجتماعى را بر دختر, همه, نُه سال بیان داشته اند, به جز شیخ طوسى و ابن حمزه که در برخى کتابهاى خویش, نُه سال و در برخى دیگر ده سال را مطرح کرده اند و البته شیخ طوسى در مبسوط پانزده سال را هم بیان کرده است.
ییکى از آقایان, دررساله عملیه خود, سیزده سال را در صورتى که نشانه حیض یا رویش موى خشن بر شرمگاه پیش از آن واقع نشده باشد, زمان واجب شدن تکالیف ذکر کرده است.115
4. فیض کاشانى نیز, رأى خاصى دارد:
آن گونه که صاحب جواهر نیز بیان داشته, همه فقهاى شیعه و اهل سنّت, یک زمان را زمان واجب شدن تکالیف دانسته اند و بین تکلیفهاى گوناگون فرق قائل نشده اند.116
در این موضوع, فیض کاشانى رأیى جداگانه داشته, روزه را در سیزده سالگى یا زمان وقوع حیض قبل از سیزده سال و حدود را نُه سالگى, واجب و وصیت و عتق را در ده سالگى جایز دانسته است.
ییکى از آقایان, در معاملات (بیع, اجاره, وصیت, عتق, طلاق) ده سالگى را به شرط رشد فکرى, در حدود شرعى و تعزیرات, رسیدن به حد زنانگى و در کارهاى عبادى (نماز, روزه, حج و…) سیزده سالگى یا حیض را زمان واجب شدن این کارها دانسته است.117
5. مراجع تقلیدِ زمان ما, همگى, نُه سال را زمان واجب شدن همه تکالیف مى دانند. این مراجع عبارتند از: آیات عظام: خمینى, خویى, اراکى, نجفى مرعشى, گلپایگانى, صدر, خامنه اى, فاضل لنکرانى, وحید, شبیرى زنجانى, تبریزى, بهجت, مکارم و سیستانى.118
بررسى دلیلهاى فقیهان119
دلیلهاى باورمندان به واجب شدن کارهاى عبادى و اجتماعى پس از پدید آمدن حیض:
1. آیه, در بیان بلوغ, سن را مطرح نکرده است و اگر سن نشانه بود, باید ذکر مى شدزیرا واپس انداختن بیان از وقت نیاز, نکوهیده و نادرست است.
2. آیه (نساءکم حرث لکم) مفید این معناست که تا وقتى به طور طبیعى شایستگى تولید فرزند در زنان نباشد, شایستگى ازدواج ندارند.
3. از پیامبر(ص) روایتى در مورد سن نداریم و به دلیل نکوهیدگى واپس انداختن بیان از وقت نیاز, اگر سن بلوغ تشریع دینى بود, باید در زمان پیامبر(ص) بیان مى شد.
4. روایات بسیارى زمان حیض را به عنوان زمان واجب شدن پاره اى از تکالیف مطرح کرده اند.
5. روایاتى بلوغ را درپاره اى از تکالیف مطرح کرده اند.
6. روایاتى احتلام را به میان آورده اند.
7. در روایات, سنهاى گوناگونى بیان شده است: 9, 10 و 13 پس ملاک, حیض است که نسبت به افراد گوناگون, فرق مى کند.
8. قید (ذلک انها تحیض) در روایت دوم از احادیث نُه سال, نشانه این است که ملاک حیض است و نه سن.
9. قید (اذا تزوجت و دخل بها و لها تسع سنین) نشانه بر این است که در 9 سال در حقیقت رشد جسمانى جهت ازدواج موردنظر بوده که با حیض این رشد اثبات مى گردد.
10 . تردید در روشن کردن سن درروایت امام باقر(ع) (حدیث 7 از روایات 9 سال) نشانگر آن است که سن, از روى تعبد مطرح نیست: (لایدخل الجاریة حتى یأتى لها تسع سنین او عشرة سنین.)
11. در روایاتى که روایى تصرف در مال, بر سن خاصى مترتب شده, به بیان روشن آیات, روایات و فتاواى فقها, براى تصرفات مالى, افزون بر بلوغ, رشد نیز لازم است, پس سن در شرایطى فرض شده که کودک رشید شده است.
12. درموثقه عمار ساباطى (حدیث 8 از روایات زمان وقوع حیض) برخلاف پرسشِ پرسش کننده, امام(ع) مى فرماید: (وکذا الجاریة علیها الحج اذا طمثت.)
13 ـ بلوغ امرى تکوینى است, پس اماره آن هم باید امرى تکوینى باشد که عادت ماهیانه است. این مطلب با بیانى دیگر نقل شده:
(سلوک شارع در جعل احکام نسبت به موضوعات طبیعى خارجى, تعیین نشانه اى طبیعى است.)
و نیز بیان داشته اند:
(در مسأله بلوغ, شارع نشانه هاى طبیعى, چون احتلام و رویش مو را مطرح کرده, پس این امر که حیض, نشانه بلوغ باشد, چندان بعید نیست.)
14. نشانه بلوغ باید دائمى باشد, یا غالبى و روایات نُه سال با واقعیت خارجى برابرى ندارد.
15. ازدواج امرى تعبدى نیست, زیرا پیش از نُه سال هم براى ولى مشروع بوده است. ازدواج به عنوان امرى طبیعى و خارجى به معناى آمادگى جسمى براى ازدواج مطرح شده, پس نُه سال نشانه حصول این آمادگى; یعنى بلوغ مى باشد و اصل, بلوغ مى باشد نه سن.
16. از مستندات باورمندان به نُه سال, شهرت است که در شهرت باید توجه داشت, به دلیل روایات معارض, روى گرداندن از مشهور زشت و نکوهیده نیست.
17. بعد از تعارض و تعادل یا تساقط دو دسته روایات, مرجع کتاب و سنت مى شود که قاعدگى و بلوغ نکاح را میزان بلوغ معرفى کرده اند.
18. علماى شیعه پانزده سال را براى پسر و نُه سال را براى دختر نمایانگر بلوغ دانسته اند در قانون مدنى جمهورى اسلامى ایران نیز, همین مطلب آمده است و این براساس پاره اى از احادیث است, ولى ما از راه قانون تحول اجتهاد, با تحول زمان و شرایط ویژگیهاى موضوعات مى توانیم بگوییم: حاصل شدن بلوغ در نُه سالگى براى دختران در زمان صدور روایات بود, نه دخترانى که در این زمان هستند; زیرا دختران در روزگار معصومان به نشانه هاى بلوغ, که حیض و حمل باشد, در نُه سالگى دست مى یافتند و بیش تر آنان در سن یاد شده عادت ماهانه مى شدند, پس مى توانیم بگوییم نُه سالگى براى حاصل شدن بلوغ آنها موضوعیت ندارد, بلکه طریقیت دارد. در آن زمان که نُه سال گفته شده, از باب تعیین مصداق بوده است. پس معیار ومیزان براى پیدایش بلوغ, عادت ماهانه است, نه نُه سالگى.
19. بسیارى بر این باورند: علت آن که در روایات نُه سالگى زمان بلوغ اعلام شده, آن است که درعربستان هوا گرم بوده و در مناطق گرمسیر بلوغ جنسى زودتر واقع مى شود.
20. لازمه پذیرش نُه سال, کنار گذاردن بسیارى از روایات است که در آن حیض بیان شده است.
دلیلهاى واجب شدن کارهاى عبادى و اجتماعى دختران از 9 سالگى
1. بیش از بیست روایت که سند پاره اى صحیحه و پاره اى گمان به درستى آنها مى رود, دلالت دارند که دختران از نُه سالگى باید به عبادت بپردازند و مسؤول کارهایى که انجام مى دهند خواهند بود و قانون بر آنان جارى مى شود.
2. شهرت; با توجه به این امر که مسأله مورد نیاز همگان بوده و مسلمانان در امر ازدواج, طلاق, داد وستد, ارث و… پى گیر سن بلوغ دختران بوده اند, پس بى گمان از امام(ع) زیاد پرسش مى شده و امام جواب مى فرموده; از این روى, قول مشهور, برابر نظر معصوم بوده است و نمى توان پذیرفت معصومان(ع) در پاسخ پرسشهاى مکرر شیعیان, 13 سال یا زمان پدید آمدن حیض را هنگام واجب شدن کارهاى عبادى بیان کرده اند, ولى فقها همگى رأى به خلاف آن داده اند.
3. در صورت ناسازگارى روایات, برابر امرِ: (خذ بما اشتهر بین اصحابک) مى بایست عمل کرد.
4. شمارى 9 سالگى را سن بلوغ دختران و زمان واجب شدن کارهاى عبادى دانسته اند و بر آن, ادعاى اجماع کرده اند, مانند: ابن ادریس در سرائر, صاحب جواهر, شیخ طوسى و ابن زهره.120
5. ما علم اجمالى به یکى از دو حجت داریم:
الف. یا اجماع فقها, بدون استناد به روایات تحقق یافته (اجماع بر 9 سال و یا دست کم اجماع بر این که 13 سالگى سن بلوغ نیست یا اجماع بر جدا نبودن تکلیفها) و خود به عنوان دلیلِ کاشف و مستقل حجت است.
ب. یا روایات, مورد استناد فقها بوده که شهرت استنادیه, سبب قوت اسناد روایات مى گردد.
6. دلیلهاى تکلیفها, فراگیرند و همه انسانها را در بر مى گیرند. دلیلهاى دلالت کننده بر برداشته شدن قلم از کودک, کودکان را جدا کرده است. احادیث مى گویند در 9 سالگى, یتم و کودکى از بین مى رود.
7. روایت یزید کناسى (حدیث 21 از احادیث 9 سال) دلالت روشن بر این مطلب دارد که 9 سال سن بلوغ دختر (در امر ازدواج و اقامه حدود) است, اگر دختر در این سن خون حیض ندیده باشد, روایت حمران (حدیث 14 از احادیث 9 سال) نیز دلالت بر جایز بودن آمیزش پس از نُه سال و پیش از پدید آمدن حیض مى کند پس در این دو روایت, به روشنى بیان شده که سن مطرح است, اگر چه دختر خون ندیده باشد.
باورمندان به بلوغ دختر در 9 سالگى, رأى افرادى را که دختران را از زمان پدید آمدن حیض مورد خطاب شارع مى دانند و بر آنان واجب مى دانند که به دستورهاى او گردن نهند, قبول ندارند و دلیلهایى براى این نظر بیان مى دارند:
1. زمان واجب شدن انجام دستورهاى خداوند بر افراد, یک زمان است و نمى توان بین زمان انجام دستورها, جدایى انداخت و هر دستورى را در زمان خاصى لازم دانست. این مطلب برابر اجماع فقها بوده و هیچ یک از پیشینیان باورمند به جدایى نشده است. لسان روایات نیز مؤید این مطلب است و عنوان نوشته شدن حسنات و سیئات, یا ذهاب یتم یا وجوب فرائض در روایات, براى یک زمان, مطرح شده است; از این روى, تمامى دستورهاى فردى و اجتماعى را در بر مى گیرند. عنوانهایى چون: جایز بودن آمیزش و واجب بودن شمارى از کارهاى عبادى و اجراى حد در یک زمان نیز جهت تأکیدبر همان عنوانهاى کلى است.
2. در صورتى که سن را برداریم و زمان حیض را زمان واجب بودن دستورهاى شارع بدانیم, مواردى که دختران هرگز حیض نمى شوند, آیا هرگز دستورى بر عهده ندارند؟
3. در صورت واجب بودن انجام دستورها, در زمان وقوع حیض, آیا مواردى که دختران بلوغ دیررس دارند و کم هم نیست, دختر در سن بالا, مانند: 16 یا 17 سالگى مکلف مى گردد؟
4. به نظر مى رسد حکم به اجراى حد بر دختر 10 ساله اى که حیض شده و حکم به اجرا نکردن حد بر دختر 16 ساله اى که هنوز حیض نشده است, درست نباشد.
5. در صورت حذف سن و واجب بودن انجام دستورها هنگام وقوع حیض, در قانونهاى اجتماعى, بویژه در قانونهاى جزایى, جامعه, دچار گرفتاریهاى فراوان خواهد شد; زیرا راه آگاه شدن از حیض شخصى که قرار است بر اوحکم جارى شود, خود اوست و بى گمان هنگام حکم به اجراى حدود یا قصاص یا دیات, منکر حیض خود خواهند شد و ثابت کردن آن به وسیله دیگران بسیار مشکل است.
نکته: به دلیل گرفتاریهاى موجود در حذف سن, دیده مى شود در قانونهاى همه کشورها, سن خاص در مباحث قانون جزا, حقوق مدنى و دادوستدها مطرح شده است. سن امرى است که ثابت کردن آن براى دیگران, بسیار آسان است.
عقیده مندان به نُه سال در پاسخ دلیلهاى گروهى که وقوع حیض را مطرح مى کنند, به ترتیب دلیلهاى وارده چنین مى گویند:
1. اگر در آیات سنى براى بلوغ مطرح نشده است, دلیل بر مدعاى مورد نظر نیست, چه بسا مسائلى که تمامى مسلمانان اتفاق بر وجوب آن دارند و از مسائل روشن و بى خدشه فقهى است, ولى در آیات قرآن برخلاف این که زمان حاجت آنان بوده, ذکرى به میان نیامده است و بیان مطلب به عهده پیامبر(ص) واگذار شده است; از این روى, پیامبر(ص) با گفتار یا عمل خویش, آن موضوع را براى مسلمانان روشن مى فرمود. اگر در قرآن بارها امر به اقامه نماز شده است, آیا چگونگى گزاردن آن در اوقات پنجگانه نیز بیان شده؟ بى گمان عصر نزول آیات قرآن, زمان حاجت به بیانِ چگونگى اداى نماز بوده است. مسلمانان نیز هرگز تردیدى در سه رکعتى بودن نماز مغرب یا دو رکعت بودن نماز صبح نداشته و ندارند; چرا که پیامبر(ص) این امر و امور بسیار دیگرى را در عمل و گفتار براى مسلمانان روشن فرموده است.
2. استثنا به آیه (نساءکم حرث لکم) نیز در اثبات مدعا فایده اى نخواهد داشت. آیه در مقام بیان مطلبى دیگر است و زمان روایى ازدواج را بیان نمى کند. برابر مدعاى این گوینده, زمانى که زنان یائسه شده و دیگر تخمک گذارى نداشته و در نتیجه شایستگى تولید فرزند ندارند, همگى باید طلاق داده شوند یا ازدواج آنان فسخ گردد! آیا چنین ادعایى را مى توان پذیرفت؟ افزون بر این, روایات بسیارى, نفى کننده ادعاى گوینده در تفسیر آیه شریفه اند.
3. این مطلب که از پیامبر(ص) روایتى در مورد سن نداریم نیز, دلیل بر ادعاى یاد شده نیست. با گذرى اندک بر تاریخ تدوین و نیز نقل حدیث و با توجه به بازدارى از نگارش احادیث پیامبر(ص) در سالیان مدید, روشن مى گردد که در موارد بسیارى, بر خلاف آن که مسائلى مورد نیاز مسلمانان بوده, حدیثى از پیامبر(ص) به دست ما نرسیده است و همگان باور دارند: از پیامبر(ص) روایات بسیارىاز بین رفته است. آنچه که ائمه(ع) بیان مى فرموده اند نیز, در حقیقت, چیزى جز احیاى سنت نبوى نبوده است. هیچ یک از امامان معصوم(ع) بر آن نبوده که شریعتى جدید پدید آورد و تنها شریعت محمدى را روشن مى فرموده اند.
از این روى, بیش از بیست روایت از امامان(ع) که سن 9 سال را مطرح مى کند, در تفسیر همان شریعت رسول اللّه(ص) آمده است.
شیعه به دلیل دیدگاه کلامى خویش درباره علم و عصمت ائمه(ص) و جایگاه امامت و وظیفه امت نسبت به امام, هرگز در قوانین, به کتاب خدا و کلام پیامبر(ص) که در دسترس باقى مانده بسنده نمى کند; از این روى مستند بیش تر احکام فقهى روایات وارده از امام باقر و امام صادق(ع) است که در عصرى مى زیستند که امکان روشن گرى اسلام ناب محمدى(ص) وجود داشته است. اگر بنابر آن باشد که روایات این دو امام, اگر توسط امامان پیش از ایشان به دست ما نرسیده قابل عمل نباشد, مى بایست قائل به تعطیل بیش تر احکام فقهى شد.
4. هر چند روایاتى زمان حیض را در انجام دستورهاى شرعى مطرح کرده, ولى باید توجه داشت که:
الف. در مجموعه این روایات, تنها زمان واجب بودن روزه, حجاب و پوشش و حج بستگى به حیض دارد و درحدیثى نیز حدّ بر دخترى که دست به دزدى زده و هنوز حیض نمى شده اجرا نگردیده, ولى دیگر کارهاى شرعى و انجام دیگر دستورها, بستگى به حیض شدن دخترندارند و در بین فقهاى پیشین نیز, اجماع بر جدا نبودن زمان واجب شدن دستورهاى شرعى بوده است. از طرفى در روایات نُه سال نیز, بارها زمان وجوب همه تکلیفها (با عنوان زمان نوشته شدن خوبیها و بدیها و زمان پایان پذیرفتن کودکى, حد بلوغ دختر, زمان واجب شدن دستورهاى شرعى) نُه سالگى دختر مطرح شده است.
ب. قرینه (ذلک انها تحیض لتسع سنین), در حدیث 2 از احادیث نُه سال, بیان مى دارد که دستورهاى شرعى براى دختر از نُه سالگى واجب مى شود و نُه سالگى زمان امکان حیض است احادیث دیگرى نیز بیان مى داشت: نُه سالگى سنّ امکان حیض است و پیش از آن (سن من تحیض) (سن امکان حیض) نیست و این همان مطلبى است که امروزه نیز متخصصان علم پزشکى بیان مى دارند: زمان حیض دختر در جهان (و نه در منطقه خاص جغرافیایى) از نُه سالگى تا 16 سالگى است و اگر پیش از نُه سالگى چنین پدیده اى رُخ داد, به معناى بلوغ زودرس است و از نظر علم پزشکى به منزله نوعى بیمارى است.
ج. روایاتى نیز به روشنى دلالت بر این امر داشت که در برخى تکلیفها, سن 9 سال ملاک است, حتى اگر دختر حیض نشده باشد.
5. مراد از روایاتى که بلوغ را در پاره اى از تکلیفها مطرح مى کنند, به نشانه روایات دیگر مشخص مى گردد. در روایت, به روشنى حد بلوغ دختر 9 سال مطرح شده است.
6. همان گونه که بیان شد به نظر مى رسد به دلیل احتلام در دختران و نیز به دلیل رویارویى که بین حیض و احتلام در متن پاره اى از روایات بحث احتلام آمده, مراد از حُلم در روایات, احتلام در پسران باشد. افزون بر آن, بحثى وجود دارد که آیا احتلام در دختران پیش از ازدواج واقع مى شود یا خیر و اگر واقع مى شود, چگونه است؟
7. شمارى گوناگون بیان شدن سن (9, 10, 13) در روایات را دلیل بر مدعاى خود گرفته اند:
الف. اگر ملاک حیض بود, چرا سن مطرح شده است؟
ب. مگر امامان(ع) عالم به تغییر زمان حیض در مکانها و زمانهاى گوناگون و… نبودند؟ چرا در پاسخ در همه موارد, نمى فرمودند: (اذا حاضت) و با توجه به این که مى دانستند, کلام ایشان براى همه شیعیان در همه عصرها حجت به شمار مى آید, چرا سن خاص را مطرح کرده اند؟ این مسأله امرى روشن است که حتى در بین دختران یک شهر و یک فامیل, زمان پدیدارى حیض, گوناگون است. و مردان عادى با علم معمولى خویش, این نکته را مى دانند, چه رسد به امام معصوم.
8. شمارى قید (ذلک انها تحیض لتسع سنین) را قرینه بر این مسأله گرفته اند که حیض, ملاک است, نه سن. به نظر مى رسد: این استدلال منطقى نباشد; زیرا مراد از این روایت این است که نُه سالگى زمانى است که امکان پدیدآمدن حیض وجود دارد; از این روى از همان زمان که امکان حیض شدن دختر وجود دارد, مى بایست دختران به دستورهاى شرعى, جامه عمل پوشند. روایت امام صادق(ع): (اذا کمل لها تسع سنین امکن حیضها.)121
و نیز حدیث 10 از احادیث نُه سال: (ما لم تبلغ تسع سنین فانها لاتحیض و مثلها لاتحیض) این مطلب را تأیید مى کنند.
9. قید (اذا تزوجت و دخل لها تسع سنین) نیز قرینه بر مدعا نیست; زیرا ده روایت از احادیث نُه سال, زمان روا بودن آمیزش را نُه سال بیان کرده است. پس در خود روایات مراد از (اذا تزوجت و دخل بها) روشن شده که نُه سالگى است.
10. تردید در روشن ساختن سن نیز تأیید سخن نیست. صاحب جواهر مى نویسد: تردید از راوى است122 و صاحب وسائل نیز زیادى را به شیخ طوسى نسبت داده است.123
11. این که در پاره اى از روایات جایز بودن دست یازى بر مال, بر سن خاص مترتب شده, حال آن که بى گمان رشد نیز لازم است, ثابت نمى کند که سن در شرایطى فرض شده که کودک رشید گردیده است; زیرا در این احادیث یکى از شرایط تصرف مالى که بلوغ سنى باشد, ذکر شده و در دیگر روایتها شرطهاى دیگر بیان شده است.
12. شمارى مى گویند: براى موضوع خارجى طبیعى, مانند: بلوغ, باید نشانه طبیعى وجود داشته باشد.
در جواب گفته اند: با توجه به این که در روایات بسیارى, سن خاص مطرح شده, روشن مى گردد که واجب بودن تکلیف بستگى به بلوغ جنسى ندارد (تا نشانه آن هم تکوینى باشد) و باید توجه داشت که واژه بلوغ در کلام فقها, به معناى ابتداى زمان واجب شدن انجام دستورهاى شرعى است, حال آن که واژه بلوغ در کلام پزشکان و… به معناى زمان ظهور علائم ثانویه جنسى است. در حقیقت, این لفظ با دو معناى گونه گون به کار مى رود. اگر در روایات بیان شده بود که نماز بر دختر بالغ واجب مى شود, مى توان گفت: بلوغ دختر را باید از راه حیض یا… بازشناخت, ولى در روایات از ابتدا, واجب شدن انجام دستورهاى شرعى بر دختر در سن خاص مطرح شده است. افزون بر این, به طور معمول, واژه بلوغ در روایات به معناى بلوغ جنسى به کار نمى رفته, بلکه به معناى رسیدن به مرز واجب شدن انجام دستورهاى شرعى مطرح مى شده, از جمله در روایت اول که آمده: (حد بلوغ المرأة تسع سنین) در روایاتى که آمده: (پایان کودکى دختر 9 سال است) نیز, به همین مطلب اشاره شده است.124
این نکته درخور توجه است: بلوغ در روایات, به معناى رسیدن است و نشانه اى که پدیدار مى شده, مى رسانده که مراد از بلوغ, بلوغ چه امرى است. در مثل, بلوغ نکاح رسیدن به حد ازدواج یا بلوغ حلم به معناى رسیدن به حد احتلام یا… است.
13. در طرح این امر که نشانه بلوغ باید همیشگى یا غالبى باشد, باید گفت: با توجه به مطالب یاد شده در بالا نمى توان ادعا کرد روایات 9 سال, چون با واقعیت خارجى برابرى ندارند, درخور پذیرش نیستند, بویژه اگر بلوغ جنسى نیز, مد نظر باشد, نُه سال به طور کامل درخور پذیرش هستند, نه از جهت همیشگى, یا غالبى بودن نشانه بلوغ, بلکه از جهت ابتداى زمان امکان بلوغ جنسى.
14. در جواب دلیل پانزدهم اشاره به روایاتى مى شود که تزویج به معناى آمیزش مطرح شده و نه عقد نکاح و روشن است که هر چند عقد نکاح پیش از نُه سال نیز جایز است, ولى آمیزش از نُه سال به بعد رواست.
15. به نظر مى رسد اصلى ترین موضوع درخور بحث نحوه برخورد با روایات است. باورمندان به نُه سال بین روایات جمع کرده اند بدین گونه: سن واجب شدن دستورها و آیینهاى شرعى, نُه سال است که در همین زمان, حیض نیز امکان دارد پدید آید. روایات ده سال نیز, به معناى پایان نُه سال و شروع ده سالگى است. آنان تنها روایات 13 سال را نپذیرفته اند به این دلیل که:
الف. ضعف در سند وجود دارد, به دلیل وجود عمار ساباطى در سلسله روات این حدیث که روایات نادر در فقه دارد125 و نیز احمد بن که فطحى مذهب بوده است.
ب. در این روایات سن واجب شدن انجام دستورهاى شرعى براى پسران 13 سال یاد شده که مخالف اجماع همه فقیهان شیعه و نیز همه مسلمانان است.
ج. در این احادیث سن واجب شدن انجام دستورها و آیینهاى شرعى براى دختران و پسران یکسان یاد شده که مخالف اجماع فقیهان است.
د. در تعارض بین روایات 9 و 13, روایت 13 سال نادر است و امام صادق(ع) به عمر بن حنظله فرمودند:
(ویترک الشاذ الذى لیس بمشهور عند اصحابک.)
این گروه شهرت را نیز, برترى دهند و تأیید کننده نظر خویش دانسته اند (دلیلهاى 3 و 5 یاد شده در نُه سال).
باورمندان به واجب بودن انجام دستورهاى شرعى از زمان وقوع حیض, بین روایات بدین گونه جمع کرده اند: در روایاتى که سن مطرح شده سن موضوعیت ندارد, بلکه طریقیت دارد; بنابراین, یک گروه, احادیث را ناسازگار نیافته و گروه دیگر در هنگام ناسازگارى روایات, برترى دهنده اى یافته اند; از این روى, هیچ یک به ساقط شدن این دو گروه از روایات نظر نداده اند.
16 و 17. آنان که بیان سن نُه را در کلام معصوم به دلیل بلوغ دختران در آن زمان و در عربستان مى دانند, لازم است به نکاتى چند توجه کنند:
الف. ائمه(ع) علم به تغییر زمان حیض دختران درهمان عصر به نسبت مکانها و شرایط مختلف داشته اند. بسیارى از پرسش کنندگان از امام صادق یا امام باقر(ع) در همان عصر نیز اهل خراسان, رى, قم و… بوده اندکه منطقه آنها از منطقه هاى گرمسیر به شمار نمى آمده اند.
ب. با توجه با این که عوامل چندى چون نوع تغذیه, بهداشت, ارث و… در زمان پدیدآمدن حیض تأثیر دارند. بى گمان امام(ع) به دلیل این که فرد اهل عربستان است, سن 9 سال را مطرح نمى کند; چرا که یقین دارد دختران عربستان نیز در سنهاى گوناگونى حیض مى شوند. روایاتِ (فى سن من تحیض) نیز بیانگر علم امام(ع) است که شمارى از دختران در سنى که باید حائض شوند قرار گرفته اند, ولى هنوز خون حیض ندیده اند.
ج. آمارى که از زمان حیض سه نسل پشت سر هم (مادربزرگها, مادرها, دخترها) در ایران گرفته شده نشان داده است که با گذشت زمان, زمان حیض دختران پایین تر مى آید, نه این که بالاتر رود. در کشورهاى اروپایى نیز, بعضى پژوهشگران ابراز داشته اند: در چند دهه اخیر هر ده سال دخترها حدود 3 تا 4 ماه زودتر از سنهایى که پیش از این بالغ مى شدند, به بلوغ مى رسند; زیرا همیشه چگونگى تغذیه افراد و بهداشت آنان رو به بهبود بوده است و نیز عوامل محرک جنسى از قبیل عکس, کتاب, فیلم و… بیش تر شده است. حال باید گفت: به چه دلیل مى توان ثابت کرد که در عصر ائمه(ع) همه, یا بیش تر دختران در نُه سالگى حیض مى شده اند و اکنون در سنهاى بالاتر؟
چند نکته:
1. شمارى از نویسندگان در شمارش سن مباحثى را مطرح کرده و در این که آیا سن براساس ماههاى قمرى بوده یا شمسى و چگونه به شمارش مى آمده, تردیدهاى بسیار روا داشته اند و در پایان نتیجه گرفته اند: چه بسا نُه سال آن موقع13 سال بوده است و آنچه امروز با عنوان نُه سال تمام قمرى مطرح مى گردد ساخته دست فقیهان است!
صاحب جواهر, براى شمارش سن براساس ماههاى قمرى نوشته است: این امر معهود در شرع و معروف نزد عرب بوده است. معصوم(ع) نیز برابر عرف رایج آن عصر سال و ماه را مطرح مى کرده و بناى وضع شمارش نجومى جدیدى را نداشته است. در آیات قرآن نیز اشاراتى به شمارش سال براساس ماههاى قمرى شده است, از جمله:
(هو الذى جعل الشمس ضیاءً والقمر نوراً وقدره منازل لتعلموا عدد السنین والحساب) و یا (یسئلونک عن الاهلة قل هى مواقیت للناس والحج.)
2. شمارى گویند: روزه گرفتن در نُه سالگى براى دختر زیان آور است.
در جواب به این گروه باید گفت: سالیان سال دختران این مرز و بوم از نُه سالگى روزه گرفته اند و زیانى هم بر آنان وارد نیامده است.
حال اگر موردى پیش آید که دخترى بیمارى یا ضعف جسمانى داشته باشد و روزه به وى زیان برساند, شارع مقدس خودبه چنین دخترى اجازه روزه گرفتن نداده است. روایاتى که توان جسمانى را شرط واجب بودن روزه بیان مى کند, به همین مطلب اشاره دارند. افزون بر آن قاعده کلى لاضرر در این گونه موارد بر دلیل واجب بودن روزه حاکم مى گردد و چنین دخترى, بنا به دستور شارع مقدس, نباید روزه بگیرد.
دلیل قول به 13 سالگى
چون روایات, سن 9, 10و 13 سال را مطرح کرده اند و شک در واجب بودن انجام دستورهاى شرعى داریم, از این روى, بنابر اصل برائت یا استصحاب, مى گوییم: تا پیش از 13 سال, دختر مکلف نگردیده است.
در جواب به این دلیل به ضعف در سند روایت, یکسانى زمان تکلیف دختر و پسر که مخالف اجماع فقیهان است و حکم به واجب بودن انجام دستورهاى شرعى در 13 سالگى, که مخالف اجماع پیشینیان است, اشاره کرده اند.
سن ازدواج در قانون
چند سالى است که قانون سن ازدواج دختران از 9 سالگى به بعد, در مقاله ها و سخنرانیها مورد انتقاد قرار مى گیرد. گاه در این مطلب که دختر در نُه سالگى مکلف مى شود خدشه وارد مى شود و گاهى به مسأله سن قانونى ازدواج دختران در نُه سالگى. در این میان, نمى توان فشارهاى بین المللى بر قانونهاى داخلى پاره اى کشورها, از جمله ایران را نادیده گرفت. تلاش گسترده اى براى همسان کردن قانونهاى داخلى کشورها, با مصوبات سازمان ملل, که بیش تر توسط کشورهاى غربى تدوین گردیده و سپس تصویب گردیده, وجود دارد. اینان اصرار بر تغییر قانون سن ازدواج سازوار با قانونهاى سازمان ملل متحد دارند.
در مصوبات سازمان ملل, تأکید بر ممنوع بودن ازدواج کودکان است و کودک نیز به هر فردى که کم تر از هجده سال دارد, اطلاق مى شود.
در کنفراس جهانى زن در پکن, در سال 1374; یکى از دستورالعملهایى که در (سند عمل) براى همه مردم جهان صادر شد عبارت بود از:
ـ تأکید بر تدوین قانونها و آیینهایى که به طور دقیق, دست کم سن ازدواج و هماهنگى براى ازدواج را تعیین کند.126
در سند کنفرانس بیان شده است: به حکم ماده 297 هر چه زودتر و تا پایان سال 1995 دولتها باید با رایزنى با سازمانهاى مربوط و سازمانهاى غیر دولتى اجراى هدفهاى سند کنفرانس را شروع کنند.
در بند 305 آمده است: سند باید با اقدام کلیه سازمانها و ارگانهاى نظم سازمان ملل در دوره بین 1995 و 2000 اجرا شود.
در پایان کنفرانس, دبیر کل سازمان ملل در پیام پایانى خود گفت: سازمان ملل مسؤول اجراى مصوبات پکن و سند نهایى آن است و باید اجرا شود.
ییکى از امورى که سند کنفرانس پکن تأکیدفراوان بر آن دارد; پیوستن بى قید و شرط دولتها به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان است که دولتها وقتى آن را به تصویب رساندند, برایشان حکم قانون دارد و باید آن را اجرا کنند.
در بخش چهارم ماده پانزدهم کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان آمده است:
(نامزدى و ازدواج کودک هیچ اثر قانونى ندارد و کلیه اقدامات ضرورى, از جمله وضع قانون براى تعیین حداقل سن ازدواج و اجبارى کردن ثبت ازدواج در دفاتر رسمى مى بایست, به عمل آید.)
مقصود از کودک در قوانین بین المللى افراد زیر 18 سال است. کنوانسیون حقوق کودک که در سال 1989 میلادى در 54 ماده تدوین شد و در سال 1990 به مرحله اجرا در آمد و ایران نیز در سال 1373شمسى آن را پذیرفته و مجلس شوراى اسلامى آن را به صورت مشروط تصویب کرده, یکى از این مجموعه قوانین چنین است. در ماده یک این کنوانسیون آمده:
ماده 1. تعریف کودک: کسى که کم تر از هجده سال داشته باشد.
هر کشور که پیمان حقوق کودک را بپذیرد باید به اجراى آن گردن نهند و پس از دو سال از پذیرش آن, باید گزارشى از وضعیت کودکان آن کشور و چگونگى اجراى پیمان حقوق کودک را به کمیته بین المللى پیمان حقوق کودک ارائه دهد. از جمله خلاصه عملکرد کشورها از سال 1990 تا پایان سال 1996 که به سازمان ملل ارائه شده است, تدوین قانونهاى جدید یا اصلاح قانونهاى قبلى در پیوند با پیمان حقوق کودک, در سى و پنج کشور است که در زمره این قوانین قانون, سن بلوغ است.
در چند سال اخیر در ایران, سمینارهاى گوناگونى که برگزار شده است, به مواد قانون مدنى در ارتباط با سن ازدواج خرده گیریهایى شده و در این سمینارها, خواستار بالا رفتن سن ازدواج دختران تا 15 یا 18 سالگى شده اند, به نمونه هایى از این سمینارها اشاره مى شود:
1. در تیر ماه 1375 کارگاه مشورتى بررسى سلامت دختران نوجوان و جوان به همت وزارت بهداشت, درمان و آموزش پزشکى برگزار شد.
در این کارگاه, یکى از گزاره هایى که با عنوان مشکلات دختران نوجوان مطرح شد, عبارت است از قانونى بودن ازدواج دختران در سن بلوغ (9 سال تمام قمرى = 8 سال و 8 ماه و 27 روز شمسى) و عنوان دیگر:
ـ ازدواج در سنهاى پایین و پیش از رسیدن به بلوغ اجتماعى.
در نهایت, در این سمینار, در بخشى از استراتژیها جلب حمایت مراجع سیاستگذارى و قانونگذارى مطرح گردید, تا در زمینه بازنگرى قانون مدنى, تعیین سن مناسب ازدواج و بارورى, قضاوت کارشناسى در مورد مباحث سن تکلیف و ازدواج, بر داشتن بازدارنده هاى موجود در بهداشت بارورى نوجوانان (مواد قانونى 1041 و 1169) تلاش ورزند.
2. سمینار (حقوق کودک) در آبان 1376 توسط انجمن ملى حمایت از حقوق کودکان در ایران با همکارى یونیسف برگزار شد, در پایان این سمینار موادى تصویب شد و خواهان اجراى آن شدند. نخستین ماده آن عبارت است از:
افزایش سن بلوغ بر مبناى ماده اول کنوانسیون حقوق کودک
خالى از لطف نیست که به چند ماده دیگر از مصوبات این سمینار اشاره شود:
9. تدریس حقوق کودک بر مبناى اصول مندرج در کنوانسیون حقوق کودک در دانشکده هاى حقوق و دوره هاى کارآموزى قضاوت و وکالت.
10. آموزش حقوق کودک بر مبناى اصول پذیرفته شده در کنوانسیون حقوق کودک به عموم مردم, بویژه اولیا و مربیان, معلمان و کودکان.
11. اشاعه کنوانسیون حقوق کودک از طریق رسانه هاى گروهى.
3. انجمن همبستگى زنان طى سه دوره سمینار, زیر عنوان: مرورى بر حقوق زنان در قانون مدنى ایران در اواخر سال 76 و ابتداى سال 77 برخى مواد قانون مدنى را مورد انتقاد قرار داد و سپس با انتشار بیانیه اى خواستار تغییر برخى از قانونهاى مربوط به زنان در قانون مدنى شد. در این بیانیه با اشاره به پاره اى از مواد مانند ماده 1041 و 1210 قانون مدنى که مربوط به سن ازدواج دختران است, به روشنى بیان شده است: هرکس داراى 18 سال تمام نباشد در حکم غیررشد است.127
انجمن همبستگى زنان پیشنهادهاى اصلاحى خود را در قانون مدنى در اردیبهشت 1376 به دفتر ریاست جمهورى, جهت بررسى در هیأت دولت ارائه داد. افزون بر این موارد, در سمینارهاى دیگرى نیز سن ازدواج در قانون مدنى مورد انتقاد قرار گرفته و خواستار تغییر در این ماده قانونى شده اند, مانند: کارگاه آموزشى, مشورتى سلامت بلوغ دختران در دى ماه 1375 و…
در مجلّه ها و روزنامه ها نیز, بارهاى بار, به این ماده قانونى اشکال واردشده و خواستار تغییر این ماده قانونى شده اند.
البته نکته بسیار جالب توجه اینکه در پیشنهاد براى تغییر این قانون, به آیات و روایات اشاره مى گردد و نیز فتواى فقهى آیت الله صانعى, سن 13 سال, بسیار مطرح مى گردد. ولى نتیجه نهایى از این مباحث پیشنهاد تغییر قانون از 9 به 15 یا 18 سالگى است, که هیچ آیه و روایتى به آن اشاره ندارد.
در مجامع بین المللى, ایرانیان شرکت کننده, درباره سن ازدواج, مورد انتقاد قرار مى گیرند. یکى از خواهران مسؤول ایرانى که دراجلاس کمیسیون مقام زن در سال 77, شرکت مى کند و در پاسخ خبرنگار زن روز که مى پرسد:
آیا درباره سن بلوغ هم در اجلاس صحبت شد؟
مى گوید:
(آنها سن بلوغ نمى گویند; زیرا تکلیف و عبادت براى ما مهم است. آنها به سن ازدواج اشاره مى کنند که قطعنامه اى هم بود و بنده مجبور شدم توضیح دهم که ما انواع بلوغ داریم: بلوغ سیاسى, بلوغ عبادت, بلوغ ازدواج, بلوغ اجتماعى و تفاوت هر یک را بیان کردم. در عین حال آنها بر سن 18 سال تصریح کردند. در آن جا گفته شد: هر کس زیر 18 سال سن دارد کودک نامیده مى شود. این موضوع هم با تلاش کارشناسان به این شکل تغییر کرد که با استناد به سند پکن که سن روشنى قید نکرده عمل شود. اما درباره بلوغ و سن ازدواج, با استناد به سخنرانى اخیر مقام معظم رهبرى که فرمودند: تأکید مى کنم بر مسئله ازدواج, در برخى شهرها که دختران را در سن پایین و خلاف میلشان وادار به ازدواج مى کنند و دستور فرموده بودند که قوانین مانع این کارها بشود, سخن گفتم که بسیار مورد توجه قرار گرفت. آنها مى دیدند که جمهورى اسلامى ایران, با ازدواج تحمیلى در سن پایین و ازدواج زودرس مخالف است و در آن جا آمارى ارائه کردیم که این حداقل سن در قانون مدنى است در حالى که میانگین سن ازدواج براى زنان 22 و براى مردان 24 سال است.)128
در این اواخر, پس از سخنرانى مقام معظم رهبرى در استان هرمزگان و نصیحت و ارشاد مردم آن استان که: دختران خود را در سن پایین, به زور شوهر ندهند,129 بسیارى, سخنان ایشان را حمل بر مخالفت با ازدواج در سن پایین و در نتیجه اعتراض به قانون جایز بودن ازدواج از 9 سالگى کردند.
از این روى, شوراى فرهنگى ـ اجتماعى زنان وابسته به شوراى عالى انقلاب فرهنگى از دفتر ایشان درخواست توضیح بیش تر کرد و ایشان فرمود:
(نظر این جانب به اجبار بر ازدواج است که قاعدتاً در مورد سنین پایین محتمل تر است و گرنه اگر اجبارى درکار نباشد, ازدواج در سن تکلیف شرعى مانع ندارد.)
بلوغ دختران130
به هنگام تولد, کلیه اعضاى جنسى و مراکز فعالیت این اعضا وجود دارند. هیپوتالاموس, هیپوفیز, تخمدان, رحم, لوله ها و فرج همه سالم و بالقوه آمادگى هیجان, انگیزش و تلاش دارند, ولى تا سالها در خواب و آرامش هستند, تا این که مرکزهایى در مغز, تکامل یافته و فرمانهاى لازم را به هیپوتالاموس صادر کند. با صدور این فرمان, هیپوتالاموس سبب جنب و جوش غده هیپوفیز, و ترشح هورمونهاى گونادوتروپ FSH و LH مى گردد و این هورمون, به نوبه خود سبب جنب وجوش تخمدان, رشد و تکامل تخم و بستر رحم و قاعدگى ماهانه مى گردد.
اندازه تخمدانها تا پنج سالگى ثابت است, تا این که رشد تخمدانها برابر افزایش سن آغاز مى شود. بین سالهاى 6تا 8 سالگى, حجم کلى رحم افزایش چشمگیرى پیدا مى کند. با ترشح هورمونهاى استروئیدى جنسى, رشد پستانها, دستگاه ژنیتال, موهاى جنسى و ساختمان جسمانى, انگیخته مى شود.
سن بروز دگرگونیهاى بدنى دوره بلوغ, بسیار است, نخستین دگرگونى بدنى در دختران, شروع رشد پستانها (تلارک) و یا آغاز رشد موهاى زهار (پوبارک) است. سن شروع تلارک و پوبارک دگرگون شونده است. 1 2/3 سال به درازا مى کشد تا از شروع رشد پستانها, (منارک) (نخستین حیض یا عادت ماهیانه) ظاهر شود. منارک در پى یک سیکل بدون تخمک گذارى رخ مى دهد. اما چنانچه نخستین سیکل تخمک گذارى انجام شود, امکان حامله شدن فرد بدون بروز نخستین قاعدگى وجود خواهد داشت. به طور معمول, مراحل بلوغ در دخترها حدود 4/5 سال به طول مى انجامد و مدتها پس از نخستین قاعدگى تخمک گذارى آغاز مى گردد. از این روى, خونریزى آغازین دختران, به طور معمول به سامان نیست و بیش از 80% قاعدگیهاى سال اول بدون تخمک گذارى هستند, ولى ظرف 18 ماه پس از منارک (نخستین قاعدگى) بیش تر سیکلهاى قاعدگى با تخمک گذارى همراه مى شوند. هر چند ممکن است تخمک گذارى در 25% تا 50% نوجوانان تا چهار سال پس از نخستین قاعدگى اتفاق بیفتد. عوامل بسیارى بر شتاب یا پس افتادن بلوغ تأثیر مى گذارند. این عوامل عبارتند از: نوع تغذیه, وراثت, دورى یا نزدیکى به خط استوا.
در ضمن هیجانها و جنب وجوشهاى شدید بدنى, کاهش محتواى چربى بدن, بیماریهاى مزمن و سوء تغذیه و نیز ساکن بودن در مناطق بالا, بلوغ را واپس مى اندازد. عوامل اجتماعى و فرهنگى نیز در شتاب بلوغ کارگر خواهد بود.
درجهان, بلوغ در بین دختران معمولاً بین سالهاى 9 تا 16 سالگى اتفاق مى افتد و اگر قاعدگى پیش از نُه سال پدید آید یا پس از شانزده سال هنوز واقع نشده باشد, غیرطبیعى خواهد بود.
در قرن گذشته در آمریکا و تمام کشورهاى صنعتى, میانگین سن آشکار شدن بلوغ و سن نخستین قاعدگى (منارک) پیوسته در حال کاهش بوده است. علت این امر را در بهبود وضعیت تغذیه و بالا رفتن سطح بهداشت عمومى و نیز دگرگونى شیوه زندگى مردم دانسته اند. به عنوان نمونه بین سالهاى 1850 تا 1960 در اروپاى غربى, در برابر هر ده سال, 4 ماه سن بلوغ دختران کاهش یافته است.
بلوغ, به طور معمول از شتاب رشد بدن شروع مى شود و حدود یک سال پیش از قاعدگى به حداکثر مى رسد. پیدایش نخستین قاعدگى آخرین مرحله بلوغ است که سرعت رشد قد, پس از آن کندتر شده و تا 18 سالگى بیش از 6 سانتى متر نخواهد بود. از این روى شایستگى رشد دختران در مراحل بعد از منارش (عادت ماهیانه) محدود مى شود. رشد ناگهانى بدن به واقع بازتابى است از فرآیند فراگیرترى که دربرگیرنده افزایش توده عضلانى و رشد کم وبیش تمام اندامهاى داخلى مى شود. این سیرها هم به هورمون رشد و هم به استروئیدهاى جنسى وابسته اند. نخستین دگرگونى در رحم, افزایش طول جسم آن است, سپس عرض و ضخامت جسم و گردن رحم هر دو افزایش مى یابد. این سیر, بین 7 تا 9 سالگى آغاز مى شود. به طور معمول, در 12 سالگى سطح مقطع رحم به cm 2ھ4 مى رسد.با سونوگرافى مى توان دید که بدون فاصله, پیش از بروز منارک(قاعدگى) به سرعت بر ضخامت آندومتر افزوده مى شود. واژن (فرج) نیز مانند رحم, بافتى است که نسبت به استروژن واکنش نشان مى دهد. طى دوره بلوغ, استروژن که به تازگى بر غلظت آن افزوده شده, رشد کلى واژن و رشد بافت پوششى آن را بر مى انگیزد. لبهاى کوچک و بزرگ هر دو با افزایش اندازه و ضخامت به استروژن پاسخ مى دهند. در همین زمان ضخامت پرده بکارت و سوراخ آن نیز تا قطر حدود یک سانتى متر زیاد مى شود.
جدول سن شروع قاعدگى در ملیتهاى گوناگون131 و سن شروع قاعدگى دختران دبیرستانهاى تهران132 در این بخش ذکر مى گردد:
دبیرستانهاى تهران
سن قاعدگى
9/999 ـ 9
10/99 ـ 10
11/99 ـ 11
12/99 ـ 12
13/99 ـ 13
14/99 ـ 14
15/99 ـ 15
16/99 ـ 16
قاعده نشد
با شروع دوره بلوغ, ترشخ غدد و هورمونها, افزون بر اثرظاهرى در اندامها و بدن, اثرهایى بر روى احساس و انگیزه نوجوان مى گذارد; از این روى روان پزشکان بر این باورند انگیزه جنسى را آندروژن خاص مانند تستسترون شعله ور مى سازد که در دوره نوجوانى سطح آن بالاتر از تمام دوران زندگى است. در میانه هاى دوره نوجوانى, جریانهایى مربوط به سکس, تصویر زن, حاملگى, نقشهاى کلیشه اى مرد و زن, ذهن پسران و دختران نوجوان را به خود مشغول مى سازد .
اواخر دوره نوجوانى نیز, دوره احساسها و هیجانهاى قوى با جنس مخالف است.
افزون بر پیدایش احساسها و هیجانهاى جنسى و گرایش شدید نسبت به جنس مخالف, در دوران نوجوانى, دگرگونیهاى روانى دیگرى نیز در نوجوان ایجاد مى گرد.
روان شناسان دگرگونیهاى دوران نوجوانى را چنین برشمرده اند:
* تفکر در این دوره بیش تر انتزاعى, مفهومى, منطقى و آینده گراست. احساسها جنسى (عشق) و گرایش جنسى در این دوران شکوفا مى گردد.
* دوره نوجوانى با دو مفهوم استقلال طلبى و کسب هویت همراه است و فرد مى کوشد از شخصى وابسته به فردى مستقل تبدیل گردد. بسیارى از نوجوانها آفرینندگى در خور توجهى از خود نشان مى دهند.
* یکى دیگر از ویژگیهاى دوران نوجوانى آشفتگى است.
با توجه به آنچه تجربه هاى بشرى دریافته است, امکان پدید آمدن حیض (منارک) آخرین نشانه بلوغ در دختران از نُه سالگى است و این امر اختصاص به مکان خاصى ندارد. هر چند میانگین زمان پدید آمدن این پدیده در دختران فرق مى کند. در بسیارى از کشورها از جمله ایران, 13 سال و در برخى دیگر 12 یا 14 و گاه 15 سال است. با پیدایش بلوغ در دختران, میل جنسى در آنان پدید مى آید و شدت مى یابد و این دوران پرهیجان نوجوانى دختران, براى کشورهایى که سن ازدواج را از نظر قانونى بالا برده اند, بسیار مشکل آفرین شده است.
در این شرایط, قانونهاى اجتماعى, کارآیى خود را از دست مى دهند و دختران بر خلاف قانون موجود در کشور خویش(محدود بودن سن ازدواج) تن به پیوندهاى خارج از حریم قانون مى دهند. آمار موجود در کشورهاى اروپایى و آمریکایى که نشان دهنده پیوند جنسى دختران و پسران در زیر سن ازدواج است این مطلب را تأیید مى کنند. به نمونه هایى از این آمار که محققان آمریکایى ارائه کرده اند, اشاره مى شود:
* در آمریکا در سال 1984, 9965 زایمان مربوط به دختران زیر 15 سال بود (پایین تر از سن قانونى ازدواج) و این غیر از سقط جنینهایى است که توسط دختران زیر 15 سال واقع مى گردد. هر ساله در آمریکا حدود 400/000 سقط جنین در زنان کم تر از 20 سال صورت مى گیرد که بیش تر درنوجوانان مجرد است133.
ممنوع بودن ازدواج در بخشى از سالهاى پرهیجان جنسى در آمریکا سبب عادى شدن پیوندهاى جنسى خارج از کانون خانواده در سالهاى دیگر نیز شده است; از این روى, پژوهشگران آمریکایى مى گویند:
(تخمین زده مى شود در آمریکا 70% زنان مجرد 19 ساله و 80 تا 90% مردان جوان مجرد مقاربت جنسى داشته اند.)134
(آمارها نشان مى دهد ده سال قبل, سن میانگین براى نخستین رابطه جنسى در آمریکا 18 سال بود و تنها 55% دخترها تا آن سن رابطه جنسى را تجربه کرده بودند و اکنون میانگین سن براى نخستین رابطه جنسى در دختران آمریکایى 16 سالگى است [این بدین معناست که حدود نیمى از دختران آمریکایى پیش از سن قانونى ازدواج, نخستین رابطه جنسى را تجربه کرده اند] و در حال حاضر 80% پسرها و 70% دخترها تا 19 سالگى رابطه جنسى کامل را پشت سرگذاشته اند.)135
فراوانى روابط جنسى دختران و پسران در زیر سن قانونى ازدواج, کارشناسان آمریکایى را بر آن داشته است تا در برخى از قانونهاى خود استثنائاتى را قائل گردند, از جمله در قانون گرفتن رضایت نامه والدین براى درمان:
(در اکثر ایالتهاى آمریکا زیر سن 18 سال را صغر سن مى نامند [فرد کم تر از 18 سال کودک به شمار مى آید] و قاعدتاً براى انجام جراحى ها, درمان بیماریهاى غیرآمیزشى دراین رده سنى, اخذ رضایت نامه از والدین ضرورى است.
در پنجاه ایالت آمریکا, پزشکان مى توانند بیمارى هاى آمیزشى افراد صغیر را بدون اخذ رضایت نامه از والدین درمان کنند.)136
در ماده 16 کنوانسیون حقوق کودک, (زیر 18 سال) چنین آمده است: (محافظت از خلوت کودکان: خوددارى از دخالت در امور خصوصى و خانوادگى کودکان.)
به نظر مى رسد به دلیل امکان پدید آمدن آخرین نشانه بلوغ و وجود نیاز جنسى در دختران از نُه سالگى, بهتر است که امکان برآوردن نیاز جنسى در قالب ازدواج براى دختر از این سن فراهم آید و بدین وسیله جامعه گرفتار زیانهاى فراوان رابطه جنسى خارج از محدوده خانواد نگردد و با ثبت ازدواج قانونى دختر نیز حقى از او از بین نرود.
درباره ازدواج در سالهاى پایین دشواریها و گرفتاریهایى چند مطرح گردیده که به طرح و بررسى آن مى پردازیم:
الف. ازدواج در سن پایین, سبب حاملگى مى شود و این حاملگى, زیانهایى بر کودک و مادر وارد مى آورد, از جمله:
کودک: احتمال افزایش مرده زایى, سقط جنین, کمبود رشد کودک داده مى شود; زیرا بدن مادر هنوز در حال رشد است و جهت رشد خودنیاز به تغذیه مناسب دارد, در نتیجه جنین دچار کمبود مواد غذایى شده رشد کافى پیدا نمى کند و احتمال افزایش بیماریهایى چون عقب ماندگى ذهنى نیز در جنین زیاد است.
مادر:افزایش زایمان غیرطبیعى و سزارین, به دلیل کافى نبودن رشد لگن, که موجب ضرر به جسم مادر مى شود. مادر در حال رشد است و به دلیل حاملگى و مصرف مواد غذاییِ بدن او توسط جنین, بدن وى دچار کمبود مواد غذایى مى شود.
چند نکته:
1. حاملگى, پیش از تخمک گذرى هرگز به وقوع نمى پیوندد و دختر در هر سنى که ازدواج کند, از زمان تخمک گذارى, امکان حمل او وجود دارد. به طور معمول, دختران چند ماه پس از پدید آمدن حیض (6 ماه تا 18 ماه) داراى تخمک مى گردند; از این روى, حتى اگر دختر نُه ساله ازدواج کند, مدتى پس از پدید آمدن حیض امکان حاملگى او وجود دارد و با توجه به این که میانگین سن حیض در دختران ایرانى حدود 13 سالگى است, پس جوان ترین مادر, بیش از 14 سال خواهد داشت, البته به جز موارد کمیابى که در 10 و 11 سالگى تخمک گذارى دارند.
2. مدتها پیش از پدید آمدن حیض, اندامهاى جنسى دختر شروع به رشد مى کند و در زمان بروز پدیده حیض, این اندامها رشد خود را کرده اند, از این روى زمانى که امکان حاملگى و زایمان وجود دارد, به طور معمول, لگن مادر آمادگى جهت زایمان را دارد, مگر مواردى که لگن دختر رشد بیش ترى نخواهد کرد.
آمار بالاى زایمانهاى غیرطبیعى در سالهاى پایین توسط سازمان جهانى بهداشت روشن مى سازد که سزارینهاى فراوان در مادران نوجوان, در حقیقت, مربوط به نبود بهداشت, کمبود امکانات درمانى و بیمارستانى و ناآگاهى مادران نوجوان نسبت به مسائل درمانى و بهداشتى است; از این روى, آمارها, همواره, نشان مى دهد در کشورهاى توسعه یافته, مانند: ژاپن میزان زایمان غیرطبیعى در مادران نوجوان اندک بوده, ولى در کشورهاى فقیر, چون اتیوپى یا بنگلادش بسیار بالاست. این امر ارتباطى به سن مادر هنگام زایمان ندارد. با آموزش مناسب زنان باردار در هر سنى و گسترش امکانات بهداشت و درمان, میزان زایمان غیرطبیعى در هر سنى کاهش خواهد یافت.
مرده زایى و سقط جنین نیز, ارتباطى با سن مادر ندارد, بلکه به شرایط زندگى و امکانات بهداشتى, درمانى و دانش مادر در هر سنى که باشد مربوط مى شود. در کشورهاى توسعه یافته, آمار مرده زایى یا تولد نوزادان ناقص یا نارس در بارداریهاى در سن پایین, اندک است, ولى در کشورهاى در حال توسعه آمار بالاست.
3. مراحل رشد کودک نشانگر این امر است که رشد ناگهانى بدن در دختران, دو سه سال قبل از حیض شروع مى شود و بدن دختر تا زمان و پدید آمدن حیض, رشدخود را کرده است. پس از آن تا حدود زمان 18 سالگى, بین 2 تا حد اکثر 6 سانت قد رشد مى کند و رشد بدن اندک است. از این روى باردارى (که پس از تخمک گذارى است) زیان مهمى به بدن مادر یا کودک وارد نخواهد ساخت. برابر تحقیقى که درسال قحطى در یک کشورآفریقایى از نوزادان متولد شده در آن سال انجام شد, روشن گردید که بدى تغذیه مادر بر روى جنین اثر چندانى نمى گذارد, بلکه اثر منفى آن متوجه مادر مى گردد حال با توجه به این که مادر نوجوان رشد چندانى نخواهد کرد اگر در زمان باردارى تغذیه مناسب داشته باشد, نیاز مادر و جنین, هر دو, برآورده خواهد شد. پس در حقیقت عوارض منفى جسمانى در باردارى نوجوانان مربوط به فقر اقتصادى مادران نوجوان و یا ناآگاهى آنان نسبت به چگونگى تغذیه مناسب در زمان باردارى مى شود, بویژه ازدواج در سالهاى پایین, در جامعه هاى عقب مانده اقتصادى واقع شده است و آمارها نیز عوارض سوء را در همین جامعه ها نشان مى دهد.
به عنوان نمونه:
* در کشورهاى در حال توسعه مرگ و میر مادران جوان 450 در 100000 تولد است, حال آن که در کشورهاى توسعه یافته 30 در هر 100000 تولد است The health of young people who/1993
* در هر 1000 تولد در نیجریه 239 مرده زایى و در بنگلادش بیش از 200 نوزاد مرده از مادران 15 تا 19 ساله گزارش شده است, در صورتى که در ژاپن در هر 1000 تولد 4 مرده زایى بوده است. The health of young people
* از نظر علمى نیز, محققان بر این عقیده اند: در صورت وجود مراقبت هاى مناسب زمان باردارى, تغذیه خوب و حمایت اجتماعى, نبود بیماریهاى مقاربتى, نوجوان حامله باید شیرخوار سالمى را سر موعد وضع حمل کند. (گزیده اساسى طب کودکان ـ نلسون)
کم خونى رایج در زنان حامله نوجوان, ارتباط چندانى با سن آنان ندارد, بلکه در بسیارى از زنان وجود دارد و این امر در حقیقت بستگى به تغذیه نامناسب دوران حاملگى دارد.
4. امکان بیماریهایى چون منگولیسم در کودک, در بارداریِ در سالهاى بالا زیاداست و در باردارى در سالهاى نوجوانى احتمال این بیماریها زیادتر نمى شود. در این سالها, به طور معمول تخمکهاسالم و شاداب هستند و احتمال بیمارى به میزانى است که دختر جوانى حامله گردد. در اساس, خطرهاى باردارى در سن 35 سال به بالا, بسیار بیش تر از خطرهاى آن در سن نوجوانى است.
ب. ازدواج در سن پایین, همراه با آمیزش است و با توجه به این که در دختر نُه ساله, هنوز اندامهاى جنسى رشد کامل نیافته, این کار بر دختر زیان وارد مى کند.
با توجه به این مسأله که پیش از بروز منارک (اولین قاعدگى) اندامهاى جنسى دختر رشد مى یابد, بى گمان دخترانى که در آن منارک به وقوع پیوسته در آمیزش جنسى با همسر خود دچار مشکلى نخواهند شد, مگر آن که نقص جسمانى, یا بیمارى داشته باشند و این مطلب ارتباطى با سن آنان ندارد همان گونه که دختران 30 ساله نیز, گاه به دلیل نقص جسمانى مادرزادى یا در اثر سانحه دچار مشکلى هستند که در زناشویى دچار مشکل مى گردند. حال با توجه به این که امکان وقوع قاعدگى از 9 سالگى وجود دارد, پس دخترانى وجود دارند که در صورتى که در این سن ازدواج کنند ضررى متوجه آنان نخواهد شد.
ییادآورى: باید توجه داشت: کسى حق ندارد دختر نُه ساله را وادار به ازدواج کند و راضى بودن دختر شرط نفوذ عقد است (ماده 1070 قانون مدنى) پس در تمامى موارد, سخن از دختر نُه ساله اى است که خود,خواهانِ ازدواج باشد. افزون بر آن, یکى از شرطهاى درستى ازدواج دختر باکره راضى بودن پدر به آن ازدواج است; یعنى مردى با تجربه که سنى از او گذشته و علاقه مند به سرنوشت دختر خود است, درباره این ازدواج تصمیم مى گیرد. حال اگر دختر مایل به ازدواج با پسرى بود و پدر دختر نیز این ازدواج را برابر مصلحت دختر یافت و با آن موافق بود و دختر نیز در این ازدواج, زیانى نمى دید, آیا باید منع قانونى براى این ازدواج قرارداد؟ درواقع, مهم ترین مسأله در موفق نبودن برخى ازدواجهاى زود هنگام, وادار کردن دختر به ازدواج است که این تحمیل ازدواج, مخالف شرع مقدس اسلام و مخالف قانون مدنى ایران است.
پیشنهاد:
حال اگر دخترى نُه ساله برخلاف رضاى خود و پدرش, هنوز از نظر اندامهاى جنسى, رشد لازم را نکرده باشدو احتمال زیان در آمیزش با او وجود داشته باشد, مى توان بنابر تقاضاى هر یک از نزدیکان, یا مدعى العموم, یا مدیر و معلم مدرسه, یا محضر دارد و… پیشنهاد معاینه پزشکى دختر را داد احتمال ضرر مى تواند مجوز این معاینه باشد و در صورتى که پزشک جسم دختر را آماده ازدواج نیافت, به حکم دادگاه ازدواج صورت نگیرد و هیچ دفترخانه اى ثبت نکند و اگر بدون مراجعه به محضر, عقد انجام شد و برخلاف نظر پزشک آمیزش انجام شد و دختر آسیب دید, مرد باید به پرداخت جریمه واداشته شود.
بسیارى ازدواج در سن پایین را با توجه به دگرگونیهاى روانى در سن نوجوانى, سبب ضرر بر عروس نوجوان مى دانند.
به نظر مى رسد با توجه به دگرگونیهاى خاص دوران نوجوانى, این ایراد چندان منطقى نباشد. از نظر روانى نوجوان داراى احساسات جنسى و میل جنسى شدید مى گردد از طرفى گروه همسالان براى او نقش مهمى دارد. او مى کوشد تا هویت مستقل براى خویش کسب کند و نیز داراى آشفتگى و هیجانهاى روحى است.
ازدواج براى چنین فردى مى تواند بسیار مفید نیز باشد. نیاز جنسى او را بر مى آورد, هویت مستقل به عنوان خانم خانه براى او فراهم مى کند و آشفتگى روحى او را تسکین مى دهد. بیش ترین فایده اى که بر ازدواج بار است, آرامش زن و شوهر است. خداوند در قرآن نیز با عنوان (لتسکنوا الیها) به آن اشاره فرموده است.
در پژوهشهاى به عمل آمده در ایران روشن شده است که: سن ازدواج, اختلاف سنى با شوهر و سن شوهر, اثر چندانى در نبود تفاهم بین زن و شوهر ندارد و آزار و اذیت زنان در کانون خانواده, بیش تر تحت تأثیر عوامل فرهنگى قرار دارد.137
البته روشن است: دختران در دوران ما, نه در خانواده و نه در مدرسه آموزش خانه دارى, همسردارى, پرورش کودک و… نمى بینند و آمادگى تشکیل خانواده را ندارند و بدون این آمادگى نیز, تشکیل خانواده, دشواریهایى را در پى خواهد داشت.
در گذشته که دختران را از سنهاى پایین آموزش مى دادند: چگونه از کودک نگهدارى کنند, خانه دارى کنند و… در موارد بسیارى با وجود ازدواج در سن پایین, دختر ازدواج موفقى داشت و برخى دختران کنونى که در سن بالا نیز ازدواج مى کنند, و هیچ گونه آموزشى براى ورود به کانون خانواده نمى بینند, مشکل زیاد دارند. متأسفانه, به دلیل بى توجهى به اهمیت خانواده و حساسیت آن هنوز در دروس مقطع متوسطه یا دروس دانشگاهى, جاى خالى درسى که به طو جدى به موضوع خانواده بپردازد, خالى است. درسى که دختران و پسران را با حقوق زن و شوهر, وظیفه هر یک نسبت به یکدیگر وظیفه پدر و مادر نسبت به کودک چگونگى نگهدارى و تربیت کودک و… آشنا سازد.
متأسفانه برخلاف اهتمام شدید اسلام به خانواده و مسائل آن پس از گذشت بیست سال از پیروزى انقلاب اسلامى, هنوز واحد درسى با نام خانواده, وظایف و حقوق خانوادگى در دانشگاههاى کشورنداریم.
براساس تصمیمى که از سوى شوراى عالى برنامه ریزى وزارت فرهنگ و آموزش عالى گرفته شده است گذراندن واحد درسى تنظیم خانواده و جمعیت براى تمامى دانشجویانى که از ابتداى سال تحصیلى 78 ـ 77 وارد دانشگاه مى شوند, الزامى است. این درس براى رشته هاى گوناگون پزشکى و دامپزشکى به صورت دو واحدى و براى سایر رشته ها یک واحدى است و جزء دروس عمومى تمامى رشته هاى تحصیلى مقطع کاردانى, کارشناسى و کارشناسى ارشد پیوسته است.138
در صورتى که مشکلات اقتصادى و اجتماعى, ما را بر آن داشته که چنین درسى را در دانشگاه الزامى کنیم, آیا ناآگاهى دختر و پسر ما نسبت به وظایف و حقوق خود و همسر و فرزند, گرفتاریهاى فرهنگى و اخلاقى, اجتماعى و اقتصادى کم ترى ایجاد کرده است؟
بى گمان, آموزش دختران حتى در اوان نوجوانى, مى تواند توانایى همسردارى مناسب و نگهدارى و تربیت کودک را در او پدید آرد.
نکته مهم تر: با آموزش مهم و حساس بودن مسأله ازدواج, مى توان در عمل, به دختران فهماند که تا به دست آوردن توانایى لازم جهت تشکیل خانواده, احساسها و هیجانهاى خویش را کنترل کنند, همان گونه که وقتى دختر یا پسرى دریافت: براى انجام معاملات بانکى یا رانندگى یا… باید بعضى مسائل را آموزش دید و دانست و در غیر این صورت, امکان ضرر مالى یا جانى وجود دارد, از داد وستدهاى بانکى, یا رانندگى بدون گواهینامه, تا حد زیادى مى پرهیزد.
توجه:
ییادآورى: کسى اصرار بر ازدواج دختر در سن پایین یا در سن نوجوانى ندارد, بلکه سخن در این است: امکان ازدواج دختر نوجوانى که خود خواهان آن است و پدر هم راضى و زیانى هم به دختر وارد نمى آید, وجود داشته باشد.
نتیجه:
1. در روایات زمان واجب شدن انجام دستورهاى شرعى و نیز زمان روایى آمیزش, چند امر مطرح شده: 9 , 10 و 13 سال و زمان پدید آمدن حیض
2. به نظر مى رسد: طرح انجام باید و نبایدهاى اجتماعى,از زمان پدید آمدن حیض, در قانون مناسب نباشد; زیرا:
* بین افراد تفاوت قابل توجه در این مسئله وجود دارد;
* در موارد اندکى اصلاً حیض بوقوع نمى پیوندد;
* اثبات وقوع حیض در مواردى دشوار است;
* در صورتى که میانگین سن حیض در ایران (13 سال) به عنوان سن بلوغ در نظرگرفته شود, این مشکل پیش مى آید که هر چند سل یک بار به دلیل تغییر شرایط, این سن تغییر مى کند و درنتیجه قانون باید تغییر کند.
3. براساس متون دینى مى توان با اجتهاد در ادلّه, قائل به 9 یا 10 یا 13 سال شد که در نتیجه حکم به 15 یا 18 سال با نصوص فراوان دینى, ناسازگارى دارد.
4. اکنون مشکل جامعه ما, بالارفتن سن ازدواج دختران و پسران است. حدود شش میلیون پسر و دختر در سن ازدواج هستند که هنوز ازدواج نکرده اند. براساس آخرین سرشمارى عمومى کشور, میانگین سن در نخستین ازدواج دختران درکل کشور 22/5 سال در شهرها و 21/2 سال در روستاها بوده است (میانگین سن در اولین ازدواج مردان نیز در شهرها 26/2 سال و در روستاها 24/5 سال است) براساس این امار, فقط 0/2 درصد ازدواجها در ایران در سن زیر 16 سال انجام مى شود.139 بنابراین جاى تأمل دارد که طرح بالا بردن سن ازدواج در قانون, آیا در واقع براى از میان برداشتن مشکلى از مشکلات جامعه است, یا فقط براى ساکت کردن مخالفان؟ از یاد نبریم این کلام الهى را که:
(ولن ترضى عنک الیهود ولا النصارى حتى تتبع ملتهم.)
بقره120/
اى رسول, هرگز یهود و نصارى از تو راضى نمى شوند, تا این که پیرو آنان شوى.
مخالفان جمهورى اسلامى ایران, تنها زمانى سکوت اختیار مى کنند تا ما از بند بند قانونهاى تصویب شده پس از انقلاب اسلامى, دست برداریم و هماهنگ با جریان توسعه بین المللى که طراحان آن ابرقدرتها هستند, حرکت کنیم.
5. طرح بالابردن ازدواج در شرایطى بیان مى شود که روابط ناسالم بین دختران و پسران در سن نوجوانى زیاد شده و دوستیهاى نامشروع دختران در سن مدارس راهنمایى رشد زیادى یافته است. بررسى اجمالى مسأله در بین دختران مدارس راهنمایى, این امر را آشکار مى سازد. دراین اواخر, شمار دختران مراجعه کننده به پزشکى قانونى براى این که ثابت کنند, توسط دوست پسر خویش مورد تجاوز جنسى قرارگرفته اند, در خور درنگ است.
دختران نوجوانى که به ماما یا پزشک زنان مراجعه مى کنند تا پرده بکارت آنان, که توسط دوست پسر خود برداشته شده ترمیم گردد, یا بتوانند از قرص ضد باردارى, با این که مجرد هستند, استفاده کنند, یا معاینه شوند: آیا هنوز باکره اند, یا خیر, نگران کننده است.
اطلاعات صداى مشاور سازمان بهزیستى از شهر تهران بخش گسترده اى از پرسشها را درباره روابط نامشروع بارداریهاى نامشروع, چگونگى سقط جنین بیان مى کند. حال آیا بالا رفتن سن ازدواج, این زمینه مناسب را که دختران هوسباز نوجوان بتوانند از راه ازدواج رابطه مشروع داشته باشند, از بین نمى برد؟
این مسأله نیز قابل توجه است که بارواج کتابها, عکسها, فیلمها و نوارهاى موسیقى مبتذل که همگى گرایشهاى جنسى نوجوانان را بر انگیزاند, در عمل, سن بلوغ در دخترن و پسران پایین تر آمده است.
6. قانون مدنى, ازدواج دختر نُه ساله را جایز مى داند, نه این که دختران نُه ساله را تشویق به ازدواج در نُه سالگى کند.
7. در ازدواج دختر, موافقت دختر با ازدواج لازم و ضرورى است.
8. در ازدواج دختر باکره, باید پدر راضى باشد.
9. بالا رفتن سن ازدواج در قانون, سبب مى شود ازدواجهاى غیررسمى زیاد شود; زیرا مردم به دلیل مسائل اعتقادى و فرهنگى خود در سالهاى پایین ازدواج مى کنند. حال اگر این ازدواج را نشود به طور رسمى ثبت کرد, سبب مى شود زنان نتوانند در پرداخت مهریه, نفقه, ارث و امور مربوط به فرزند خود ادعاى خویش را درباره ازدواج خود, ثابت کنند.
10. برخى گویند: رشد شرط در دادوستدها, قصاص و ازدواج است و همان گونه که در انجام دادوستدها افزون بر بلوغ, فرد باید داراى رشد در معامله نیز باشد, در ازدواج نیز باید دختر و پسر, افزون بر بلوغ, داراى رشد نیز باشند, تا بتوانند ازدواج کنند. در حقیقت, دختر و پسر باید شایستگى اداره خانواده را داشته باشند, تا بتوانند ازدواج کنند.
پاسخ:
الف. در داد و ستدها, به دلیل آیه قرآن و روایات, مى بایست اثبات رشد گردد, ولى در ازدواج, دلیلى بر اثبات رشد وجود ندارد.
ب. مراد از رشد در امر ازدواج, روشن نیست. هم اکنون مردان چهل ساله اى یافت مى شوند خودخواه و مسؤولیت ناشناس که سرمایه عظیم خانواده خویش را از بین مى برند و به همسر و فرزندان خویش اجحاف روا مى دارند, آیا مى توان حکم کرد: آنان اجازه ازدواج ندارند؟
ج. بى گمان, سفیه یا فردى که داراى عقب ماندگى ذهنى است, ولى نیاز جنسى دارد. مى تواند ازدواج کند و در صورتى که میل به ازدواج داشته باشد, کسى نمى تواند او را از این کار بازدارد.
د. به نظر مى رسد: اسلام به امر ازدواج, به عنوان وسیله اى براى برآوردن نیاز جنسى زن و مرد مى نگرد و سفارش بسیار به سرعت بخشیدن به امر ازدواج مى کند و بر آسان گیرى ازدواج و به کنارنهادن قید و بندهاى اقتصادى و اجتماعى تأکید مى ورزد. البته همچون تمامى مسؤولیتهاى دیگرى که بر دوش افراد مى نهد, افراد را به حقوق خانواده آشنا مى سازد. چاره فردى را که تحت فشار غریزه جنسى, کنترل برخى رفتارهاى خود را از دست داده و در مرز فرو افتادن در باتلاق روابط نامشروع قرار گرفته در منع قانونى ازدواج تا زمان به دست آوردن رشد فکرى, لازم نمى بیند, بلکه سفارش مى کنند: خانواده و جامعه بکوشند, همزمان با بلوغ جنسى دختران و پسران, آنان را با مسائل خانواده و با وظیفه اى که در برابر خانواده دارند, آشنا سازند همان گونه که در عبادات نیز به دختر 15 ساله نازپرورده که شب و روز خود را به سرگرمى وغفلت به سر مى برد و مفهوم مناجات عبد با خدا را در نمى یابد, نمى گوید: هر وقت درک عبادت کردى, عبادت بر تو واجب مى شود, بلکه به او امر مى کند به انجام عبادت بپردازد و در ضمن, با روشنگرى توسط آیات و روایات, او را با مفهوم عبادت و ارزش آن آشنا مى سازد. خداوند بر پدر و مادر, لازم مى شمارد که فرزند خویش را با معارف اسلامى آشنا سازند. بر جامعه با عنوان امر به معروف, لازم مى شمارد که مکلّفان را باعبادت آشنا سازند و بر فرد مکلف نیز آموختن مسائل و احکام مورد نیاز را واجب مى سازد.
تجربه اى که غرب آموخت براى ما اندک نیست. بالا بردن سن ازدواج براى آن که دختر و پسر آمادگى جسمانى و فکرى لازم جهت ازدواج را داشته باشند. دختران و پسران آزمند بر مسائل جنسى را وادار به ایجاد ارتباط جنسى خارج از کانون خانواده کرد و روشن است که این روابط چه آسیبها و زیانهاى جبران ناپذیرى بر دختر, پسر و قربانیان این روابط, کودکان نامشروع و ناخواسته, خواهد زد. جالب این است که در بیش تر کشورهایى که سن قانونى ازدواج 16 یا 18 سال است, استفاده از لوازم پیشگیرى از حاملگى براى دختران دوازده یا سیزده ساله, از نظر قانون آسان است.
آیا بهتر نیست از زمانى که امکان دارد فرد داراى گرایشهاى جنسى گردد, امکان ازدواج نیز فراهم آید, ولى با برنامه ریزى فرهنگى به دختر و پسر فهمانده شود که با نیاز خویش, عاقلانه برخورد کنند. او را با بزرگى مسؤولیت تشکیل خانواده آشنا سازیم تا خود, گرایشهاى خویش را کنترل کند و توانایى ورود در کانون خانواده را نیز در خویش به وجود آورد و از طرفى اگر توانا به کنترل غرایز خویش نبود, بتواند از راه مشروع و قانونى, نیاز خود را در قالب ازدواج برطرف سازد؟
بى گمان, با ازدواج, زوایاى دیگر این پیوند نیز رشد خواهد یافت و دختر و پسر داراى رشد فکرى و اجتماعى نیز خواهند شد.
یادآورى: در بحث ولایت پدر یا جد پدرى در ازدواج دختر شمارى از فقها, پایان مهلت این ولایت را بلوغ و رشد دختر مطرح کرده و بیان داشته اند: از زمانى که دختر بالغ و نیز داراى رشد فکرى شد, مى تواند براى ازدواج خویش تصمیم بگیرد. بدین گونه, این شبهه پیش نمى آید: دختر نه ساله اگر پدر نداشته باشد, امکان دارد فریب بخورد و تن به ازدواجى نادرست بدهد; چرا که دختر فقط اگر رشد لازم را داشت, مى تواند براى ازدواج خویش تصمیم بگیرد و درغیر آن, پدر یا جد پدرى او, تنها به شرط آن که ازدواج برابر مصلحت دختر باشد, مى توانند دختر را به عقد ازدواج پسرى درآورند.
امام خمینى, در تحریر الوسیله مى نویسد:
(از زمانى که دختربالغه رشیده شد, احتیاط آن است که اذن پدر یاجدّ و نیز اذن دختر, هر دو در امر ازدواج دختر, در نظرگرفته شود.)140
صاحب جواهر نیز مى نویسد:
(پدر و جد بر بکر رشیده در دائم و منقطع, ولایت ندارند.)141
همو مى نویسد:
(عبارة المرأة معتبرة فى العقد مع البلوغ والرشد (اى العقل) فیجوز لها ان تزوّج نفسها.)
شمارى از فقیهان دیگر نیز از جمله ابن ادریس در سرائر142, به این مسأله اشاره کرده اند.
در صورتى که ازدواج به مصلحت دختر باشد, حال آن که دختر هنوز به رشد لازم جهت تصمیم گیرى براى ازدواج خویش نرسیده و در ضمن پدر و پدربزرگ نداشته باشد, برابر نظر برخى فقها مى توان با اجازه حاکم شرع, برابر مصلحت دختر, عقد کرد.
11. شمارى, از زیانهاى ازدواج زودرس را از دست دادن موقعیت تحصیلى و کسب مهارتهاى شغلى و موقعیت اقتصادى دختران یاد کرده اند.
بى گمان این امور به دلیل باورهاى غلط افراد است. سفارش مکرر در قرآن که مبناى زندگى مشترک بایدمعاشرت به معروف باشد143 و سفارش و تأکید بسیار شرع مقدس اسلام بر علم آموزى روشن مى سازد که در فرهنگ اسلامى, ازدواج مانع ادامه تحصیل نخواهد بود. اگر ازدواج را از پیرایه هایى که خود بر آن بسته ایم رها سازیم, آشکار مى گردد که ازدواج مى تواند سبب آرامش خاطر شود. آرامشى که موجب مى شودفرد تمرکز بهترى جهت فراگیرى علم داشته باشد. مردى که سفارشهاى مکرر خداوند را در امساک به معروف و معاشرت به معروف با همسر خویش نادیده نمى گیرد, رشد معنوى را حق زن مى داند و نه تنها مانع تحصیل او نخواهد شد, بلکه مشوق او نیز در این رشد عقلى و ادراکى خواهد بود.
کسب مهارتهاى شغلى نیز ارتباط چندانى با تجرد یا تأهل ندارد. برخى مى پندارند که شغل تنها به کار خارج از خانه و به مفهوم غربى آن اطلاق مى شود, غافل از آن که مبانى فکرى مسلمانان, با آنچه توسط سازمانهاى بین الملل ارائه مى گردد, گاه فاصله بسیار دارد.
در تفکر اسلامى ما, خانه دارى شغلى شریف است و زن علاوه بر پذیرش مسؤولیت خانه دارى, نگهدارى و تربیت فرزند, مى تواند شغل دیگرى نیز برگزیند و البته زن مسلمان ما, همسر و فرزند را قربانى موقعیت شغلى خویش نمى کند.
موقعیت اقتصادى دختران نیز با ازدواج, نه تنها به خطر نمى افتد, بلکه تا حدى برآورده نیز مى گردد. دختر با ازدواج, حق دریافت مهریه و نفقه دارد و به ازاى زحماتى که در منزل مى کشد, مى تواند از همسر خود اجرت المثل دریافت کند و در صورتى که همسرش از دنیا برود از دارایى او ارث مى برد و نیز مى تواند از اوقات خویش بهره بیش ترى برده, شغلى نیز برگزیند.
12. در صورت احتمال ضرر در ازدواج, مى توان به تقاضاى فردى یا مدعى العلوم, حکم به معاینه پزشکى دختر داد و در صورت اثبات ضرر, منع قانونى جهت ازدواج قرارداد.
13. از همه مهم تر آن که: اکنون نیز در ثبت ازدواج دختران کم تر از 13 سال منع قانونى وجوددارد, از این روى, هر چند در قانون مدنى کم ترین سن ازدواج 9 سال است, ولى در عمل, سن ازدواج را 13سال قرار داده ایم.
14. از این امر مهم, نباید غفلت کرد که حذف هر ماده یا تبصره مصوب پس از انقلاب اسلامى, بسیارى را گستاخ خواهد کرد تا با فشار تبلیغاتى و فرهنگى روزافزون, ما را وادار به حذف سایر مصوبات پس از انقلاب کنند و قانونها را تا جایى که امکان دارد برابر با قانونهاى بین المللى (وبیگانه با احکام دینى) قرار دهند.
پیشنهاد پایانى
براى رفع دشواریهاى اجراى قانونهاى مربوط به سن ازدواج دختران بر مبناى فقه غنى شیعه پیشنهاد مى شود:
الف. مراد از مصلحت در نکاح دختر زیر سن نُه سال مشخص گردد, بویژه در جامعه هاى دگرگونى یافته امروز که عوامل بسیار در انتخاب همسر مناسب دخالت دارد.
ب. روشن شود که چه مرجع قانونیى, مسؤول بررسى وجود مصلحت یا نبود آن در ازدواج دختر یا پسر صغیر است, تا در صورت نبود مصلحت, حکم به باطل بودن یا نفوذ نداشتن عقد بدهد.
ج. بیان شود: در صورت راضى نبودن دختر و پسر پس از بلوغ (یا پس از رشد) نسبت به این ازدواج, حکم به فسخ عقد ازدواج داده شود. این حکم برابر پاره اى از روایات144 بوده و نیز به دلیل وجودضرر در زندگى مشترک بدون میل و رغبت و حکم به پرداخت نفقه و مهریه توسط زوج با این که راضى به این زندگى با زن نیست, و حکم به تمکین و پذیرش سیطره شوهر توسط زن بر خلاف هرگونه میل و رغبتى به این ازدواج.
در اساس, وجود این ضرر, دلالت مى کند بر نبود مصلحت در درستى این نوع ازدواج.
د. زمان تصمیم گیرى دختر براى ازدواج خود, از زمان بلوغ و رشد عقلى دختر جهت تصمیم گیرى, طرح گردد و پیش از رشد, اذن پدر یا جد (یا در صورت نبود آنان, حاکم) به شرط رعایت مصلحت دختر, در ازدواج او مطرح گردد. درنتیجه, امکان ازدواج دختر پیش از رشد, به دلیل وجود مصلحت براى دختر, وجود داشته باشد.
هـ. تا پیش از نُه سالگى, ازدواج ممنوع است و پس از آن نیز, اگر ثابت شد که آمیزش زیان دارد مانع قانونى جهت این امر, تا برطرف شدن زیان, قرار داده شود.
________________________________________
پى نوشتها:
1. سوره (توبه), آیه 59.
2. سوره (نور), آیه 58.
3. سوره (نساء), آیه 6.
4. سوره (انعام), آیه 153; (اسراء), آیه 34.
5. سوره (یوسف), آیه 22.
6. سوره (کهف), آیه 82
7. سوره (حج), آیه 5.
8. سوره (قصص), آیه 13.
9. سوره (غافر), آیه 67.
10. سوره (احقاف), آیه 15.
11. (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج104/2, دار تحقیق مؤسسه آل البیت.
12. همان مدرک, ج365/19; (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى, ج184/9, دارالتعارف, بیروت; (فروع کافى), ثقة الاسلام کلینى, ج68/7, دارالتعارف, بیروت.
13. (وسائل الشیعه), ج411/18; ج367/19; (من لایحضره الفقیه), شیخ صدوق, ج221/4, دارالتعارف, بیروت.
14. (وسائل الشیعه), ج43/1; ج20/28; (فروع کافى), ج198/7.
15. (وسائل الشیعه), ج43/1; ج360/17; ج410/18; (فروع کافى), ج197/7.
16. (وسائل الشیعه), ج197/28; ج516/18; ج297/28.
17. (وسائل الشیعه), ج411/18; ج366/19; ج102/20; (فروع کافى), ج398/5; ج97/7.
18. (وسائل الشیعه), ج101/20; (فروع کافى), ج398/5.
19. (وسائل الشیعه), ج102/20; (فروع کافى), ج398/5.
20. (وسائل الشیعه), ج179/22; (فروع کافى), ج85/6.
21. (وسائل الشیعه), ج183/22; (تهذیب الاحکام), 469/7.
22. (وسائل الشیعه), ج85/21.
23. همان مدرک, ج103/20.
24. همان مدرک.
25. همان مدرک103/ و 493; (من لایحضره الفقیه), ج431/3.
26. (وسائل الشیعه), ج494/20.
27. همان مدرک, ج282/29; (تهذیب الاحکام), ج234/10.
28. (وسائل الشیعه), ج494/20.
29. همان مدرک, ج281/29.
30. همان مدرک274/; ج36/21; (تهذیب), ج468/7.
31. (وسائل الشیعه), ج36/21; (فروع کافى), ج463/5.
32. (وسائل الشیعه), ج278/20; (تهذیب), ج382/2.
33. (وسائل الشیعه), ج296/28 ـ 297.
34. همان مدرک, ج212/19.
35. (جواهر الکلام), ج36/26 ـ 37.
36. (وسائل الشیعه), ج36/21.
37. همان مدرک, ج103/20.
38. همان مدرک, ج44/10, ج37/21.
ییادآورى: مطلب یاد شده روایت نیست, بلکه سخن اسماعیل بن جعفر است. در این سخن قیاس نامتناسبى وجود دارد:
ابى ایوب خراز مى گوید: از اسماعیل بن جعفر پرسیدم. آیا شهادت پسر بچه رواست؟ گفت:
(اذا بلغ عشر سنین.
قال: ویجوز امره؟
فقال: ان رسول اللّه دخل بعائشة وهى بنت عشر سنین ولیس یدخل بالجاریة حتى تکون امرئة فاذا کان للغلام عشر سنین جاز امره وجازت شهادته.)
39 . (وسائل الشیعه), ح20 / 103 .
40. (وسائل الشیعه), ج45/1; (تهذیب الاحکام), ج380/2.
41. (وسائل الشیعه), ج367/19; ج361/17; ج363/19.
42. همان مدرک, ج409/4; ج236/10; (تهذیب الاحکام), ج326/4.
43. (وسائل الشیعه), ج237/10; ج45/1; (من لایحضره الفقیه), ج122/2.
44 . (وسائل الشیعه), ج238/20.
45 . همان مدرک, ج405/4.
46. همان مدرک, ج408/4.
47. همان مدرک411/.
48. (مستدرک الوسائل), حاج میرزا حسین نورى, ج558/2, مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث, قم.
49. (وسائل الشیعه), ج45/11; (فروع کافى), ج52/4.
50. (وسائل الشیعه), ج228/20; (من لایحضره الفقیه), ج140/2.
51. (وسائل الشیعه), ج295/28.
52. همان مدرک, ج406/4; ج252/7.
53. همان مدرک, ج207/14.
54. (تحریرالوسیله), امام خمینى, ج254/2.
55. (وسائل الشیعه), ج277/20.
56. همان مدرک278/.
57. همان مدرک282/.
58. همان مدرک319/.
59. همان مدرک, ج84/9.
60. (مستدرک الوسائل), ج496/2.
61. همان مدرک, ج107/23.
62. همان مدرک, ج115/29.
63. همان مدرک, ج546/18.
64. همان, ج87/1.
65. (وسائل الشیعه), ج219/26.
66. همان مدرک, ج234/10.
67. همان مدرک236/.
68. (جامع احادیث الشیعه), ج315/10, در (مستدرک الوسائل), ج85/1, بسان این روایت بیان شده است. البته در چند روایت, مراد از (اذا عقل), 5 سال, یا 6 سال ذکر شده است.
69. (وسائل الشیعه), ج366/19; ج410/18.
70. همان مدرک, 360/17.
71. همان مدرک, ج44/1.
72. (مستدرک الوسائل), ج240/13, 247; ج124/14.
73. (وسائل الشیعه), ج45/1.
74. همان مدرک, ج1, مقدمة العبادات, ح7.
75. همان مدرک, ج10/3.
76. (مقنع),/ 102; (من لایحضره الفقیه), ج413/3; ج221/4; ج3/2, 6, 21.
77. (من لایحضره الفقیه), ج122/2.
78. (مقنعه), 747.
79. همان مدرک533/.
80. همان مدرک.
81. (کافى), 294/.
82. (المبسوط), ج266/1.
83. همان مدرک, ج283/2; ج318/4; ج150/7.
84. همان مدرک, ج21/8.
85. (الخلاف), شیخ طوسى, ج120/2, 417; ج132/3.
86. (نهایه) شیخ طوسى, 453/, 481, 761, 468,490, 612.
87. (الوسیله)56/, 137, 301.
88. (المراسم العلویه), 241/.
89. (مهذب) 120/, 196, 222, 284, 496.
90. (الغنیه), 594/.
91. (سرائر), ابن ادریس, ج367/1; ج199/2, 560; ج206/3.
92. (شرایع الاحکام), ج423/2; ج902/4.
93. (المختصر النافع) 140/.
94. (مختلف الشیعه), ج423/1, به نقل از: (تذکرة الفقهاء), ج26/1.
95. (الجامع للشرایع)360/, 428.
96. (کشف الرموز), ج108/2.
97. (ارشاد الاذهان), ج395/1.
98. (تذکرة الفقهاء), ج75/2, 80.
99. (قواعد الاحکام), ج168/1.
100. (مختلف الشیعه), ج510/2, 525.
101. (تحریر الاحکام, ج51/1, 81, 218.
102. (مهذب البارع)513/.
103. اللمعة الدمشقیة), 51/.
104. (مسالک) ج197/1; (الروضة البهیة), ج144/2.
105. (کفایة الاحکام)3/, 112.
106. (کشف اللثام), ج39/2.
107. همان مدرک.
108. (کنزالعرفان), ج102/2.
109. (حدائق الناضرة), ج348/20, 349.
110. (الغنائم) 437/1.
111. (جواهر الکلام), ج16/26, 38.
112. همان مدرک, کتاب الصوم112/.
113. (مفاتیح الشرائع), تحقیق سید مهدى رجایى, ج14/1.
114. (تحریر الوسیله), ج13/2.
115. (رساله عملیه), آیت اللّه صانعى.
116. (جواهر الکلام), ج41/26.
117. مجله (الفکر الاسلامى), مقاله حد الیأس وحد البلوغ, نوشته محمد هادى معرفت.
118. رساله عملیه آیات عظام.
119. بسیارى از دلیلها, از مقاله هاى درج شده در کتاب (بلوغ), گردآورى آقاى مهدى مهریزى گرفته شده است.
120. (سرائر)367/; (جواهر الکلام), ج38/26; (خلاف), ج120/2.
121. (وسائل الشیعه), ج409/15.
122. (جواهر الکلام), ج33/26.
123 . (وسائل الشیعه), ج18 / 411 .
124. حدیث 1, 4, 5 و20 از احادیث 9 سال.
125. آیت اللّه خوئى در مستند العروة, ج150/6, مى نویسد:
(ما به روایات عمار عمل نمى کنیم; زیرا به خاطر لغزشها و اشتباههاى فراوانى که دارد, کم تر روایتى از او, خالى از اضطراب در لفظ, یا معناست; از این روى, نمى شود, به روایات نقل شده از وى اطمینان کرد.)
صاحب وافى و علامه مجلسى مى گویند: اگر راوى, فردى غیر از عمار مى بود, به روایت حکم مى کردیم.
126. سند عمل کرد کنفرانس جهانى زن در پکن, پاراگراف 274.
127. مجلّه (زن روز), شماره 1647; مجلّه (پیام زن), اردیبهشت 77.
128. مجلّه (زن روز), شماره 1649.
129. مقام معظم رهبرى:
(واداشتن دختران کم سن و سال به ازدواج, حرکتى در جهت تضعیف زن و نادیده گرفتن حقوق اوست و قانون, باید با آن مقابله کند و زنان نیز, با آگاهى, هوشیارى و رشد و معرفت خود در مقابل این گونه تعدیات بایستند.)
13. مطالب این بخش, بیش تر از این کتابها گرفته شده است: (ژینکولوژى اطفال و کودکان), (بیماریهاى زنان) نواک, (گزیده اساسى طب کودکان), نلسون, (آبستنى و زایمان), ویلیامز, (خلاصه روان پزشکى, علوم رفتارى, روان پزشکى بالینى), کاپلان, سادرک, (روان شناسى رشد کودک و نوجوان).
131. مجلّه (تربیت), شماره 3, سال8.
132. مجلّه (قضایى و حقوقى دادگسترى جمهورى اسلامى ایران), شماره 75/4.
133. (گزیده اساسى طب کودکان), نلسون.
134. همان مدرک.
135. (خلاصه روان پزشکى) (علوم رفتارى, روان پزشکى بالینى) کاپلان, سادرک, چاپ ششم, 1991.
136. (ژینکولوژى اطفال و نوجوانان), فصل چهارم.
137. مجلّه (پزشکى قانونى), شماره 12.
138. مجلّه (پیام زن), شماره 2, سال7.
139. همان مدرک, به نقل از رئیس کمیسیون زنان و خانواده.
140. (تحریر الوسیله), ج254/2.
141. (جواهر الکلام), ج173/29, 200.
142. (سرائر), ج570/2.
143. سوره (بقره) آیه 228, 229, 238, 236; سوره (نساء) آیه 19; سوره (طلاق) آیه 2, 6.
144. حدیث 21 از احادیث 9 سال و حدیث 4 از روایاتى که اشاره به بلوغ دختران دارند و به مفهوم مخالف روایت 5 از همین روایات و روایت 7 از روایاتى که اشاره به بلوغ دختر و پسر دارند.
موارد قانونى در این باره بدین قرار است:
ماده 1210 قانون مدنى اصلاحى سال 1361:
(هیچ کس را نمى توان بعداز رسیدن به سن بلوغ, به عنوان جنون یا عدم رشد, محجور نمود, مگر آن که رشد یا جنون او ثابت شده باشد.
تبصره 1: سن بلوغ در پسر 15 سال تمام قمرى و در دختر 9 سال تمام قمرى است.
تبصره 2: اموال صغیرى را که بالغ شده است, در صورتى مى توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد.)
ماده 1041 اصلاحى سال 1370:
(نکاح قبل از بلوغ ممنوع است.
تبصره: عقد نکاح, قبل از بلوغ با اجازه ولى, به شرط رعایت مصلحت مولى علیه صحیح مى باشد.)
در قانون مدنى, پیش از انقلاب اسلامى ایران, قانون بدین صورت بوده است.
ماده 1041:
(نکاح اناث, قبل ازرسیدن به سن 15 سال تمام و نکاح ذکور, قبل ازرسیدن به سن 18 سال, تمام ممنوع است. مع ذلک در مواردى که مصالحى اقتضا کند, با پیشنهادمدعى العموم و تصویب محکمه, ممکن است استثنائاً معافیت از شرط سن اعطا شود, ولى در هر حال این معافیت نمى تواند به اناثى داده شود که کم تر از 13 سال تمام و به ذکورى شامل گردد که کم تر از 15 سال تمام دارند.)
براى آن که این ماده قانونى ضمانت اجرا داشته باشد و افراد به دلیل عرف رایج اجتماعى خویش یا دلیلهاى دیگر, در زیر سن قانونى ازدواج نکنند, ماده دیگرى نیز, تصویب شده بود.
ماده سوم قانون ازدواج مصوب 20 مرداد 1310:
(هر کس بر خلاف مقررات ماده 1041 قانون مدنى, با کسى که هنوز به سن قانونى براى ازدواج نرسیده است, مزاوجت کند به 6 ماه الى 2 سال حبس تأدیبى محکوم خواهد شد. در صورتى که دختر به سن 13 سال تمام نرسیده باشد, لااقل به دو الى سه سال حبس تأدیبى محکوم مى شود و در هر دو مورد, ممکن است علاوه بر مجازات حبس به جزاى نقدى از 2000 ریال الى 20000 ریال محکوم گردد و اگر در اثر ازدواج برخلاف مقررات فوق, مواقعه, منتهى به نقص یکى از اعضا یا مرض دائم زن گردد, مجازات زوج از 5 الى 10 سال, حبس با اعمال شاقه است و اگر منتهى به فوت زن شود, مجازات زوج حبس دائم با اعمال شاقه است. عاقد و خواستگار و سایر اشخاصى که شرکت در جرم داشته اند نیز, به همان مجازات یا مجازاتى که براى معاون جرم مقرر است, محکوم مى شوند.)
در این نوشتار, سعى شده سن ازدواج دختر از نظر فقهى مورد بررسى قرار گیرد و با نگاهى مختصر به دیدگاه پزشکى و روان شناسى در این موضوع, این امر مورد بحث قرار گیرد که آیا دستاوردهاى علوم تجربى, با آنچه در روایات بیان شده, ناسازگارند, یا خیر؟
امید آن که, این تلاش مورد قبول خداوند قرار گیرد و روشن گرِ پاره اى از ابهامها در موضوع مورد بحث باشد.
بلوغ در قرآن
بلوغ حُلم:
(واذا بلغ الاطفال منکم الحُلُم فلیستأذنوا کما استأذن الذین من قبلهم کذلک یبیّن اللّه لکم آیاته واللّه علیم حکیم.)1
آن گاه که کودکان شما به حد بلوغ و احتلام رسیدند, باید مانند سایر بالغان با اجازه وارد شوند. خدا آیات خود را براى شما به این روشنى بیان مى کند که او دانا و محکم کاراست.
(یا ایها الذین آمنوا لیستأذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات من قبل صلاة الفجر وحین تضعون ثیابکم من الظهیرة ومن بعد صلاة العشاء ثلاث عورات لکم.)2
اى ایمان آورندگان, باید بندگان شما که مالک آنها هستید و اطفالى که هنوز به وقت احتلام نرسیده اند در شبانه روز سه مرتبه براى ورود اجازه بخواهند: پیش از نماز صبح, پس از نماز عشا و هنگام ظهر, آنگاه که جامه از تن بر مى گیرید که این سه وقت هنگام خلوت شماست.
بلوغ نکاح:
(وابتلوا الیتامى حتى اذا بلغوا النکاح فان انستم منهم رشداً فارفعوا الیهم اموالهم.)3
ییتیمان را آزمایش کنید, تا هنگامى که بالغ شده و به ازدواج گرایش پیدا کردند, اگر آنان را به درک مصالح زندگانى خود دانا یافتید, اموالشان را به آنان بدهید.
بلوغ اشدّ:
(ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتى هى احسن حتى یبلغ اشدّه.)4
به مال یتیم نزدیک نشوید, مگر آن که راه بهترى را برگزینید, تا آن که به حد رشد برسد.
(ولمّا بلغ أشدّه اتیناه حکماً و علماً وکذلک نجزى المحسنین.)5
چون یوسف به رشد رسید, او را حکمفرمایى و دانش بخشیدیم و چنین نیکوکاران را پاداش مى دهیم.
(وامّا الجدار فکان لغلامین یتیمین فى المدینة وکان تحته کنز لهما وکان ابوهما صالحاً فاراد ربک ان یبلغا اشدهما و یستخرجا کنزهما رحمة من ربّک.)6
اما بازسازى دیوار به آن جهت بود که زیر آن گنجى از دو کودک یتیمى که پدرى صالح داشتند, پنهان بود. خدا خواست تا آن کودکان به حد رشد برسند, تا به لطف خدا خودشان گنج را بیرون آورند.
(یا ایها الناس ان کنتم فى ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة وغیر المخلّقة لنبیّن لکم ونقر فى الارحام ما نشاء الى اجل مسمى ثم نخرجکم طفلاً ثم لتبلغوا اشدکم.)7
اى مردم, اگر شما در روز قیامت و قدرت خدا بر برانگیخته شدن مردگان شک دارید, بدانید که ما شما را ابتدا از خاک آفریدیم, آنگاه از نطفه, سپس از خون بسته, بعد از پاره گوشت تمام و ناتمام, تا قدرت خود را بر شما آشکار سازیم و از نطفه ها آنچه را مشیت ما تعلق گیرد, در رحمها قرار دهیم, تا در وقتى معین, کودکى از رحم بیرون آوریم تا زندگى کرده و به حد رشد برسد.
(ولمّا بلغ اشدّه واستوى اتیناه حکماً و علماً وکذلک نجزى المحسنین.)8
و هنگامى که موسى به رشد رسید و کمال یافت, ما به او حکم و علم بخشیدیم و چنین به مردم نیکوکار پاداش مى دهیم.
(هو الّذى خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم یخرجکم طفلاً ثم لتبلغوا اشدّکم ثم لتکونوا شیوخاً.)9
او خدایى است که شما را از خاک آفرید, سپس از نطفه, آن گاه از خون بسته, پس از آن شما را از رحم مادر, کودکى بیرون آورد, تا آن که به سنّ رشد رسیده و سپس پیر شوید.
(و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امه کرهاً ووضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتى اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة قال ربّ او زعنى ان اشکر نعمتک التى انعمت على و على والدى وان اعمل صالحاً ترضیه واصلح لى فى ذریتى انى تبت الیک وانى من المسلمین.)10
ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش کردیم. مادر, با رنج, بار حمل را تحمل کرد و با مشقت وضع حمل کرد و سى ماه مدت حمل و شیرخوارى بود, تا وقتى که به حد رشد رسید و چهل ساله شد آن گاه سزاوار است که بگوید: خدایا مرا بر نعمتى که به من و پدر و مادر من بخشیدى شکر بیاموز و به کار شایسته اى که خشنودى تو در آن است, موفق بدار و فرزندان مرا صالح گردان. بارالها! من به سوى تو بازگشتم به درستى که من از تسلیم شدگانم.
بلوغ در روایات
روایات 9 سال
1. امام صادق(ع) مى فرماید:
(حدّ بلوغ المرأة تسع سنین.)11
حد بلوغ زن نُه سالگى است.
2. همان بزرگوار مى فرماید:
(اذا بلغ الغلام ثلاث عشرة سنة کتبت له الحسنة وکتبت علیه السیئة وعوقب واذا بلغت الجاریة تسع سنین فکذلک وذلک انها تحیض لتسع سنین.)12
هنگامى که پسر سیزده ساله شد, خوبیها و بدیهاى او نوشته مى شود و بر بدیها کیفر مى شود. زمانى که دختر نُه ساله شد همان حکم را دارد; زیرا در نُه سالگى حیض مى شود.
3 . همان بزرگوار مى فرماید:
(اذا بلغت الجاریة تسع سنین دفع الیها مالها و جاز امرها فى مالها و اقیمت الحدود التامة لها و علیها.)13
زمانى که (دختر) به نُه سالگى رسید, دارایى او, به او بازگردانده مى شود و رواست که در مال خود تصرف کند و حدود تامه, به سود او و علیه او جارى مى شود.
4 . امام باقر(ع) مى فرماید:
(الجاریة اذا بلغت تسع سنین ذهب عنها الیتم وزوجت واقیمت علیها الحدود التامة علیها و لها….)14
هنگامى که دختر نُه ساله شد, کودکى او پایان مى پذیرد و ازدواج مى کند و حدود عمومى علیه او و به سود او جارى مى شود.
5 . همان بزرگوار مى فرماید:
(فى حدیث قال: ان الجاریة لیست مثل الغلام ان الجاریة اذا تزوجت و دخل بها ولها تسع سنین ذهب عنها الیتم و دفع الیها مالها و جاز امرها فى الشراء والبیع و اقیمت علیها الحدود التامة و اخذت لها وبها….)15
به درستى که دختر مانند پسر نیست, همانا دختر نُه ساله هنگامى که ازدواج و پیوند زناشویى برقرار کند, از کودکى خارج شده و دارایى او را مى توان به او واگذارد و خرید و فروش او نیز نافذ است و حدود تامه بر او جارى مى شود و براى او نیز, علیه دیگرى حدود تامه اجرا مى شود.
6. امام صادق(ع) مى فرماید:
(اذا تم للغلام ثمان سنین فجائز امره و قد و جبت علیه الفرائض والحدود و اذا تم للجاریة تسع سنین کذلک.)16
زمانى که پسر هشت ساله شد, تصرفات مالى او روا مى شود واجبات و حدود بر او جارى مى گردد و زمانى که دختر نُه ساله شد, همان حکم را دارد.
7 . امام باقر(ع) مى فرماید:
(لایدخل بالجاریة حتى یأتى لها تسع سنین او عشر سنین.)17
همبستر شدن با دختر تا پیش از نُه یا ده سالگى جایز نیست.
8 . امام صادق(ع) مى فرماید:
(اذا تزوج الرجل الجاریة وهى صغیرة فلایدخل بها حتى یأتى لها تسع سنین.)18
هنگامى که مردى با دختر کوچکى ازدواج کرد, نباید با او پیوند زناشویى برقرار کند, تا دختر نُه ساله شود.
9. امام صادق(ع) به مردى فرمود: برو به قاضى بگو: رسول خدا(ص) فرمود:
(حد امرأة ان یدخل بها على زوجها ابنة تسع سنین.)19
حد زنى که شوهرش مى تواند با او پیوند زناشویى برقرار کند, دختر نُه ساله است [از نُه سالگى به بعد].
10. امام صادق(ع) فرمود:
(ثلاث یتزوجن على کل حال: التى لم تحض ومثلها لاتحیض.
قال: قلت: و ما حدها؟ قال(ع): اذا اتى لها اقل من تسع سنین.)20
سه گروه از زنان هستند که عده ندارند: زنى که حیض نشده است و مانند او نیز حیض نمى شوند.
راوى گوید: پرسیدم: حد آن چیست؟
حضرت فرمود: هنگامى که کم تر از نُه سال داشته باشد.
روایتى دیگر بمانند این روایت بیان شده است: راوى مى گوید: شنیدم امام صادق(ع) مى فرماید:
(ثلاث یتزوجن على کل حال التى قد یئست من المحیض… والتى تحض ومثلها لاتحیض.
قلت: و متى تکون کذلک؟
قال: ما لم تبلغ تسع سنین فانها لاتحیض و مثلها لاتحیض.)21
توضیح: روایاتى که دلالت مى کنند: (صبیه التى لاتحیض مثلها لا عدة علیها) بسیارند ولى در این روایت, سن مطرح شده است.
11. از امام رضا(ع) درباره کنیز کم سنى که بالغ نشده و لازم نیست مرد او را استبرا کند(با خبر شود که حامله است یا خیر) فرمود:
(اذا لم تبلغ استبرأت شهر.
قلت: و ان کانت ابنة سبع سنین او نحوها مما لاتحمل؟
فقال: هى صغیرة ولایضرک ان لاتستبرأها.
فقلت: ما بینها وبین تسع سنین؟
فقال: نعم, تسع سنین.)22
هنگامى که بالغ نشده, یک ماه استبرا مى شود.
راوى گوید پرسیدم: اگر هفت سال یا مانند آن داشت که امکان حاملگى وجود ندارد چه باید کرد؟
حضرت فرمود: چنین دخترى کوچک است و براى تو ضررى ندارد که استبرا نکنى.
سپس گفتم: بین هفت تا نُه سال چطور؟
حضرت فرمود:
بله 9 سال [از 9 سال به بعد باید روشن شود که حامله است یا نه.]
12 . امام صادق(ع) مى فرماید:
(ان من دخل بامرأته قبل تسع سنین فأصابها عیب فهو ضامن.)23
کسى که با همسر خود پیش از نُه سالگى پیوند زناشویى برقرار کند و به دختر آسیبى وارد آید, مرد ضامن است.
13 . امام على(ع) مى فرماید:
(من تزوج بکراً فدخل بها فى اقل من تسع سنین فعیبت ضمن.)24
کسى که با دخترى ازدواج کند و پیش از نُه سالگى, با او در آمیزد و به دختر آسیبى وارد آید شوهر ضامن است.
14. از امام صادق(ع) درباره دختر نابالغى پرسش شد که مردى با او در آمیخته و دختر آسیب دیده و مجراى ادرار, یا نشیمنگاه با واژن او یکى شده است؟
امام فرمود:
(ان کان دخل بها حین دخل بها ولها تسع سنین فلا شیئ علیه و ان کانت لم تبلغ تسع سنین او کان لها اقل من ذلک بقلیل حین دخل بها فافتضها فانه قد افسدها و عطلها على الازواج فعلى الامام ان یغرمه دیتها وان امسکها ولم یطلقها حتى تموت فلاشیئ علیه.)25
اگر هنگام آمیزش, دختر نُه سال داشته, مرد ضامن نیست, ولى اگر نُه سال نداشته, اگرچه اندکى از نُه سال کم تر داشته در صورتى که با او آمیزش شده و دختر آسیب دیده و مجراى ادرار با واژن او یکى شده, در حقیقت, مرد او را فاسد کرده و امکان ازدواج را از او سلب کرده, پس بر امام واجب است که دیه زن را بپردازد و اگر مرد تا پایان زندگى زن, او را نگاه دارد و طلاقش ندهد, چیزى بر مرد نیست.
15 . از امام باقر(ع) درباره مردى که به زن خود آسیب برساند و مجراى ادرار با واژن او را یکى کند, پرسیده شد, امام فرمود:
(علیه الدیة ان کان دخل بها قبل ان تبلغ تسع سنین.)26
اگر مرد پیش از نُه سالگى با دختر در آمیزد, باید دیه او را بپردازد.
16 . از امام صادق(ع)روایت شده که حضرت على(ع) مى فرمود:
(من وطىء امرأة من قبل ان یتم لها تسع سنین فأعنف ضمن.)27
کسى که قبل از به پایان رسیدن نُه سالگى, با همسر خود درآمیزد و به او آسیب برساند, ضامن است.
17 . امام صادق(ع)مى فرماید:
(اذا خطب الرجل المرأة فدخل بها قبل ان تبلغ تسع سنین فرق بینهما و لم تحل له ابدا.)28
هنگامى که مردى با دخترى که نُه ساله نشده ازدواج کند و با او درآمیزد, باید بین آن مرد و همسرش جدایى افکند و آن زن تا ابد بر آن مرد حرام است.
18. از امام باقر(ع) درباره مردى که با همسر خود درآمیخته و به وى آسیب رسانده پرسیده شد, امام فرمود:
(علیه الدیه ان کان دخل بها قبل ان تبلغ تسع سنین قال: وان امسکها ولم یطلقها فلاشیئى علیه ان شاء امسک وان شاء طلق.)29
اگر آمیزش, پیش از نُه سالگى دختر بوده, مرد باید به او دیه بپردازد. البته اگر زن را نگهدارد و طلاق ندهد, لازم نیست دیه بپردازد. حال اگر خواست او را نگهدارد و اگر خواست او را طلاق دهد.
19. امام على(ع) مى فرماید:
(اذا تزوجت البکر بنت تسع سنین فلیست مخدوعة.)30
هنگامى که دختر نُه ساله ازدواج کرد, فریب خورده نیست.
20. از امام صادق(ع) پرسیده شد: دختر از چه زمانى کودک به شمار نمى آید؟ شش, یا هفت ساله؟ امام فرمود:
(لا ابنة تسع لاتستصبى واجمعوا کلهم على ان ابنة تسع لاتستصبى الا ان یکون فى عقلها ضعف والافهى اذا بلغت تسعا فقد بلغت.)31
خیر, دختر نُه ساله کودک به حساب نمى آید و همگى اتفاق دارند بر این که دختر نُه ساله کودک به شمار نمى آید, مگر آن که در عقل او ضعفى وجود داشته باشد. در غیر این صورت, دختر هنگامى که نُه ساله شد بالغ شده است.
21 . راوى مى گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم:
(متى یجوز للأب ان یزوج ابنة ولایستأمرها؟
قال: اذا جازت تسع سنین فان زوجها قبل بلوغ التسع سنین کان الخیار لها اذا بلغت تسع سنین. قلت: فان زوجها ابوها و لم تبلغ تسع سنین فبلغها ذلک فسکتت ولم تأت ذلک أیجوز علیها؟ قال: لیس یجوز علیها رضاء فى نفسها ولایجوز لها تأب ولاسخط فى نفسها حتى تستکمل تسع سنین واذا بلغت تسع سنین جاز لها القول فى نفسها بالرضا والتأبى و جاز علیها بعد ذلک وان لم تکن ادرکت مدرک النساء قلت: افتقام علیها الحدود و تؤخذ بها و هى فى تلک الحال وانما لها تسع سنین ولم تدرک مدرک النساء فى الحیض؟ قال: نعم اذا دخلت على زوجها و لها تسع سنین ذهب عنها الیتم ودفع الیها مالها و اقیمت علیها الحدود التامة علیها و لها.)32
چه زمانى پدر مى تواند دخترش را شوهر بدهد و با او مشورت نکند؟
امام فرمود: تا زمانى که نُه ساله شود. پس اگر پیش از نُه سالگى او را شوهر بدهد, وقتى او نُه ساله شد در قبول یا رد ازدواج مختار است.
راوى گوید: گفتم: اگر پدر, دختر را پیش از نُه سالگى شوهر داد و دختر اطلاع یافت و مخالفت نکرد, آیا این ازدواج بر دختر لازم مى شود؟
امام فرمود: خیر, او قبل از نُه سالگى نمى تواند رضایت دهد یا رد کند, ولى وقتى نُه ساله شد این اختیار را دارد و پس از اختیار, ازدواج قطعى مى شود, اگر چه هنوز حیض نشده باشد.
راوى گوید: گفتم: در حالى که نُه ساله شد, ولى حیض نشد آیا حدود بر او جارى مى شود؟
امام فرمود: بله, وقتى وارد بر شوهر شد و نُه سال داشت, کودکى او پایان یافته است, مالش را در اختیارش مى گذارند و حدود علیه او و به سود او اقامه مى شود.
دو روایت نیز ذکر شده که در آن حکم به قطع دست دزد نُه ساله شده, ولى چون در روایت واژه (صبى) آمده و به طور خاص در مورد دختر مطلبى بیان نشده از ذکر آن خوددارى مى کنیم.33
روایت 7 سال:
1. امام حسن عسکرى مى فرماید:
(اذا بلغ الغلام ثمانى سنین فجائز امره فى ماله وقد وجب علیه الفرائض والحدود واذ اتم للجاریة سبع سنین فکذلک.)24
زمانى که پسران هشت ساله شدند, جایز است که در دارایى خود تصرف کنند و واجبات و حدود بر آنها واجب مى شود و همین گونه اند دختران, وقتى که هفت سال آنان تمام شد.
یادآورى:
1. سند روایت ضعیف است.
2 . اصحاب همگى از آن روى برگردانده و کسى به مضمون آن عمل نکرده است.
3. احتمال دارد واژه تسع بوده که در نسخه بردارى, در نقطه گذارى اشتباه رخ داده و تبدیل به سبع شده, از این روى, صاحب جواهر این روایت را با واژه (تسع) نقل کرده است.35
روایات 10 سال:
راوى مى گوید:
(سئلته عن الجاریة یتمتع منها الرجل؟
قال: نعم الا ان تکون صبیة تخدع. قال: قلت: اصلحک الله وکم الحد الذى اذا بلغته لم تخدع؟ قال: بنت عشر سنین.36
از امام در باره دخترى پرسیدم که مرد از او بهره جنسى مى برد.
امام فرمود: بله, مگر آن که دختر فریب خورد.
پرسیدم: میزانى که وقتى دختر به آن حد رسید, فریب خورده به شمار نمى آید, چه زمانى است؟
حضرت فرمود: دختر 10 ساله.
2. امام صادق از پدر بزرگوارش و آن حضرت از على(ع) روایت کرد که فرمود:
(لا توطأ جاریة لاقل من عشر سنین فان فعل فعیبت فقد ضمن.)37
با دختر کم تر از ده سال همبسترى روا نیست و اگر این کار انجام شد و دختر آسیب دید, مرد ضامن است.
اسماعیل بن جعفر مى گوید:
(ان رسول الله(ص) دخل بعایشه وهى بنت عشر سنین و لیس یدخل بالجاریة حتى تکون امرئة).38
به درستى که پیامبر(ص) با عایشه آن گاه که دخترى ده ساله بود, ارتباط زناشویى برقرار کرد و ارتباط زناشویى برقرار نمى شود, تا این که دختر, زن به شمار آید.
یادآورى: بسیارى بر این باروند مراد از روایات نُه سال, پایان نُه سال است و منظور از روایات ده سال نیز, ورود در ده سالگى است, پس روایات نُه سال و ده سال, هر دو یک سن را مطرح مى کنند.39
روایت 13 سال:
1. راوى مى گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: پسر در چه زمانى باید نماز بگزارد؟ امام فرمود:
(اذا اتى علیه ثلاث عشرة سنة فان احتلم قبل ذلک فقد وجبت علیه الصلاة وجرى علیه القلم والجاریة مثل ذلک ان اتى لها ثلاث عشرة سنة او حاضت قبل ذلک فقد وجبت علیها الصلاة وجرى علیها القلم.)40
هرگاه سیزده ساله شود. البته اگر پیش از سیزده سالگى محتلم شود, نماز بر او واجب است و قلم تکلیف بر او جارى مى شود. دختر هم مثل پسر است, هرگاه سیزده ساله شد, یا پیش از آن حیض شد, نماز بر او واجب مى شود و قلم تکلیف بر او جارى مى گردد.
سه حدیث دیگر نیز بیان شده که در آن سیزده سالگى مطرح شده است, ولى این سه عام بوده و ذکرى از دختر به طور خاص در آنها به میان نیامده است.41
روایات زمان وقوع حیض:
درپاره اى از روایات, واجب شدن برخى از احکام بر دختران, به فرا رسیدن سن خاصى بسته نشده است, بلکه زمان واجب شدن آن احکام را زمانى بیان کرده اند که دختر حائض مى گردد. در حقیقت, روشن ترین نشانه بلوغ جنسى را در دختر زمان واجب شدن پاره اى از کارهاى عبادى یاد کرده اند:
1. امام صادق(ع) مى فرماید:
(على الصبى اذا احتلم الصیام وعلى الجاریة اذا حاضت الصیام والخمار.)42
پسر وقتى محتلم شد, باید روزه بگیرد و دختر وقتى که حیض شد, روزه و پوشش بر او واجب است.
2. در خبر دیگر آمده:
(على الصبى اذا احتلم الصیام وعلى المرأة اذا حاضت الصیام.)43
3. امام باقر(ع) مى فرماید:
(لایصلح لجاریة اذا حاضت الا ان تختمر الا ان لاتجده.)44
دختر از هنگامى که حیض شد, نباید بدون پوشش باشد, مگر آن که وسیله پوشش نیابد.
4. راوى از پوشش زن در نماز مى پرسد, امام صادق(ع) مى فرماید:
(ولا یصلح للحرة اذا حاضت الا الخمار الا ان لا تجده.)45
آزاد (غیر کنیز) از هنگامى که حیض شد, نباید بدون پوشش باشد, مگر آن که وسیله پوشش نیابد.
5 . از امام على(ع) نقل شده که فرمود:
(اذا حاضت الجاریة فلاتصلى الا بخمار.)46
از هنگامى که دختر حیض شد, نباید بدون پوشش نماز بگزارد.
6. از امام باقر(ع) درباره پوشش کنیز پرسیده شد, امام فرمود:
(لو کان علیها لکان علیها اذا هى حاضت ولیس علیها التقنع فى الصلوة.)47
اگر بر کنیز پوشش لازم باشد, این امر از زمانى است که حیض شود….
7. پیامبر(ص) مى فرماید:
(لایقبل الله صلوة جاریة قد حاضت حتى تختمر.)48
خداوند نماز دخترى را که حیض شده نمى پذیرد, مگر آن که با پوشش باشد.
8. اسحاق بن عمار مى گوید: از امام رضا(ع) پرسیدم: آیا پسر ده ساله باید حج بگزارد؟ امام فرمود:
(علیه حجة الاسلام, اذا احتلم وکذلک الجاریة علیها الحج اذا طمثت.)49
از هنگامى که محتلم مى شود, بر او حج واجب است و دختر هم از زمانى که خون حیض دید, بر او حج واجب مى شود.
9. عبدالرحمان بن حجاج مى گوید: از امام کاظم(ع) پرسیدم: دختر نابالغ, از چه زمانى باید سر خود را از نامحرم بپوشاند و چه زمانى باید در نماز با پوشش باشد؟ امام فرمود:
(لاتغطى رأسها حتى تحرم علیها الصلاة.)50
از زمانى که گزاردن نماز بر او حرام مى شود [ یعنى از زمانى که حیض مى شود.]
10. امام صادق(ع) مى فرماید:
(اتى على(ع) بجاریة لم تحض قد سرقت فضربها اسواطاً ولم تقطعها.)51
حضرت على(ع) درباره دخترى که هنوز حائض نشده و دزدى کرده بود, دستور داد که او را چند تازیانه بزنند, ولى دست او را قطع نکنند.
روایاتى که اشاره به بلوغ دختر دارد:
1. پیامبر اکرم(ص) مى فرماید:
(ثمانیة لایقبل الله لهم صلاة: منهم المرأة المدرکة تصلى بغیر خمار.)52
هشت گروهند که نماز آنان مورد قبول خداوند واقع نمى شود. یک گروه از آنان دختران بالغ هستند در حالى که نماز خود را بدون پوشش بخوانند.
2. (… قال سألت ابا عبداللّه(ع) عن الجاریة الصغیرة یزوجها ابوها أ لها امر اذا بلغت؟
قال: لا, لیس لها مع ابیها امر.
قال: و سألته عن البکر اذا بلغت مبلغ النساء أ لها مع ابیها امر؟
قال: لیس لها مع ابیها امر ما لم تکبر (تثیب).)53
راوى گوید: از امام صادق(ع) سؤال کردم که آیا دختر بچه اى که پدرش او را به عقدازدواج دیگرى درآورده است, هنگامى که بالغ شد در امر ازدواج خود اختیارى دارد؟
حضرت فرمود: خیر, با وجود پدرش او دیگر اختیارى ندارد.
راوى گوید: سؤال کردم دختر باکره, آن گاه که چون زنان بالغ شد, آیا با وجود پدرش, اختیارى در امر ازدواج خویش دارد؟
حضرت فرمود: مادامى که بزرگ نشده است, با وجود پدرش, اختیارى در امر ازدواج خویش ندارد [در نسخه دیگر: مادامى که با کره باشد….].
نکته: در این موضوع, فقها دیدگاههاى گوناگونى دارند و روایات نیز, در این زمینه گوناگونند بسیارى از فقیهان, به دلیل روایات موجود در این زمینه, اعتقاد دارند: دختر بالغ رشید, گرچه تاکنون ازدواج نکرده و باکره باشد, باید راضى به ازدواج باشد. البته راضى بودن دختر به تنهایى, کافى نیست, بلکه راضى بودن پدر نیز, شرط است, مگر آن که دختر مایل به ازدواج با مردى باشد که در عرف و شرع همتاى او به شمار مى آید و پدر اجازه ندهد که در این صورت, اجازه پدر لازم نیست.54
3. على بن یقطین مى گوید: از امام رضا(ع) درباره دختر و پسر سه ساله و یا کوچک تر که به عقد ازدواج دیگرى در مى آید, پرسیدم: وقتى دختر بالغ شد و راضى به این ازدواج نبود, حکم این دختر چیست؟ امام فرمود:
(لابأس بذلک اذا رضى ابوها او ولیها.)55
هنگامى که پدر و یا ولى او به این امر راضى بودند, اشکالى ندارد.
4. راوى مى گوید از امام باقر(ع) درباره دختر بچه اى که به عقد پسر بچه اى در مى آید پرسیدم, امام فرمود:
(ان کان ابواهما اللذان زوجاهما جایز ولکن لهما الخیار اذا ادرکا….)56
اگر پدر آن دو, آنان را به عقد ازدواج یکدیگر درآورده اند, این عقد جایز است, ولى این دختر و پسر هنگامى که بالغ شدند اختیار دارند که آن را بپذیرند یا نپذیرند.
5. (عن محمد بن اسماعیل ابن بزیع قال: سأله رجل عن رجل مات و ترک اخوین وابنة والبنت صغیرة فعقد احد الأخوین الوصى فزوج الابنة من ابنه….
فقال: الروایة فیها انها للزوج الاخیر وذلک انها قد کانت ادرکت حین زوجها ولیس لها ان تنقض ما عقدته بعد ادراکها.)57
راوى گوید: مردى از او پرسید درباره مردى که از دنیا رفته و از او دو برادر و یک دختر و یک دختربچه باقى مانده است, آن گاه یکى از دو برادر, که وصى میت است, دختر او را به عقد ازدواج پسر خود در مى آورد [سپس پدر شوهر از دنیا مى رود و برادر دیگر, دختر را به عقدازدواج پسرش در مى آورد….]
گفت: روایت در این مسأله این است که: دختر از آن شوهر آخرى است; زیرا هنگام ازدواج بالغ بوده است و دختر نمى تواند ازدواج با مردى را که پس از بلوغ با او ازدواج کرده است, بر هم بزند.
6. ابى بکر از امام صادق(ع) از دختر نابالغى مى پرسد که در حال زنا با مردى یافت شده است, امام مى فرماید:
(تضرب الجاریة دون الحد ویقام على الرجل الحد.)58
برمرد حد جارى مى شود, ولى بر دختر حد جارى نمى شود, تنها تعزیر مى شود.
روایاتى که اشاره به بلوغ اعم از دختر و پسر دارد:
1. امام صادق(ع) مى فرماید:
(لیس على مال الیتیم زکاة و ان بلغ الیتیم فلیس علیه لما مضى زکاة ولا علیه فیما بقى حتى یدرک فاذا ادرک فانما علیه زکاة واحد ثم کان علیه مثل ما على غیره من الناس.)59
یتیم تا زمان بلوغ, در دارایى پیش خود و یا آنچه از پیش از بلوغ برایش باقى مانده, لازم نیست زکات بپردازد, پس هنگامى که بالغ شد, یک زکات باید بپردازد, سپس حکم او مانند سایر مردم مى گردد.
2. امام صادق(ع) در تفسیر آیه (وابتلوا الیتامى) مى فرماید:
(من کان فى یده مال بعض الیتامى فلایجوز له ان یعطیه حتى یبلغ النکاح ویحتلم.)60
کسى که مالى از یتیمان نزد او باشد, حق ندارد مال را در اختیار یتیم بگذارد, مگر آن که یتیم به بلوغ جنسى و احتلام برسد.
3. امام على(ع) مى فرماید:
(اذا اسلم الاب جر الولد الى الاسلام فمن ادرک من ولده دعى الى الاسلام فان ابى قتل وان اسلم الولد لم یجر ابویه ولم یکن بینهما میراث.)61
هنگامى که پدر مسلمان شد, فرزند نیز مسلمان به شمار مى آید. پس هر کدام از فرزندان او بالغ شد, به اسلام فراخوانده مى شود. اگر اسلام را نپذیرفت, به قتل مى رسد, ولى اگر فرزند مسلمان شود پدر و مادر او مسلمان به شمار نمى آید و بین فرزند و پدر و مادر میراثى وجود ندارد.
4. امام على(ع) درباره کودکانى که پدرشان کشته شده بود, فرمود:
(انتظروا بالصغار الذین قتل ابوهم ان یکبروا فاذا بلغوا خیروا فان احبوا قتلوا او عفوا او صالحوا.)62
صبر کنید تا بزرگ شوند پس هنگامى که بالغ شدند, تصمیم مى گیرند اگر دوست داشتند قاتل را به قتل مى رسانند, یا مى بخشند و یا مصالحه مى کنند.
5. از امام صادق(ع) روایت شده درباره کودکى که جوان شد و مسیحیت را برگزید, در حالى که پدر و مادرش, یا یکى از آن دو مسلمان هستند, فرمود:
(لایترک ولکن یضرب على الاسلام.)63
این جوان رها نمى شود, ولى براى اسلام مورد ضرب قرار مى گیرد.
6. امام رضا(ع) مى فرماید:
(وان الصبى لایجرى علیه القلم حتى یبلغ.)64
بر کودک قلم جارى نمى شود. [گناهان او ثبت نمى گردد] تا زمانى که بالغ شود.
7. راوى مى گوید از امام صادق(ع) از پسربچه و دختربچه اى پرسیدم که:
(زوجهما ولیان لهما و هما غیر مدرکین.
قال: فقال: النکاح جائز ایهما ادرک کان له الخیار فان ماتا قبل ان بدر کاملا میراث بینهما ولا مهر الا ان یکونا قد ادرکا ورضیا.
قلت: فان ادرک احدهما قبل الآخر.
قال: یجوز ذلک علیه ان هو رضى.
قلت: فان کان الرجل الذى ادرک قبل الجاریة ورضى النکاح ثم مات قبل ان تدرک الجاریة اترثه؟
قال: نعم یعزل میراثها منه حتى ادرک و تحلف بالله مادعاها الى اخذ المیراث الا رضاها بالتزویج ثم یدفع الیهاالمیراث و نصف المهر.
قلت: فان ماتت الجاریة ولم تکن ادرکت ایرثها الزوج المدرک؟
قال: لا لان لها الخیار اذا ادرکت.
قلت: فان کان ابوها هوالذى زوجها قبل اَن ادرکت؟
قال: یجوز علیها تزوج الاب ویجوز على الغلام والمهر على الاب للجاریة.)65
ولیّ آنان, آن دو را به عقد ازدواج یکدیگر در آورده اند.
حضرت فرمود: عقد ازدواج جایز است و هر کدام آنان, زمانى که بالغ شدند, اختیار دارند که ازدواج را بپذیرند یا نپذیرند. حال اگر هر دو قبل از بلوغ بمیرند, از یکدیگر ارث نمى برند و به دختر نیز مَهریه پرداخت نمى شود, مگر آن که بالغ شوند و به ازدواج رضایت دهند.
راوى گوید پرسیدم: اگر یکى زودتر از دیگرى بالغ شد, چه حکمى دارد؟
حضرت فرمود: عقد ازدواج براى او اگر راضى به ازدواج باشد, جایز است.
پرسیدم: اگر پسر قبل از دختر بالغ شد و راضى به ازدواج شد, ولى هنوز دختر بالغ نشده, پسر از دنیا رفت, آیا دختر از پسر ارث مى برد؟
حضرت فرمود: باید سهم الارث زن از اموال پسر جدا شود و وقتى دختر بالغ شد, بگوید که به ازدواج راضى بوده است, یا نه. البته باید قسم بخورد که به ازدواج [در صورت ادامه حیات پسر] راضى است و علت اعلام رضایت او بهره بردارى از اموال او با عنوان ارث نیست. آن گاه سهم دختر را از ارث مى دهند و نصف مهریه او را نیز از اموال شوهر به او مى پردازند.
راوى گوید پرسیدم: حال اگر دختر پیش از بلوغ از دنیا رفت, آیا پسر که بالغ شده است از دختر ارث مى برد؟
حضرت فرمود: ارث نمى برد; زیرا ممکن است دختر اگر زنده مى ماند, پس از بلوغ به ازدواج رضایت نمى داد.
پرسیدم: اگر پدر دختر, او را قبل از بلوغ به عقد ازدواج پسر درآورده باشد, چه حکمى دارد؟
حضرت فرمود: تزویج پدر بر دختر و پسر جایز است و مهریه را باید پدر به دختر بپردازد.
توان جسمانى شرط در واجب بودن روزه
در سه روایت توان جسمى براى روزه شرط شده است:
1. از امام صادق(ع) پرسیده شد: کودک از چه زمانى باید روزه بگیرد؟ فرمود:
(اذا قوى على الصیام.)66
هنگامى که توان روزه گرفتن را پیدا کرد.
2. امام صادق(ع) مى فرماید:
(اذا اطاق الصبى الصوم وجب علیه الصیام.)67
هنگامى که کودک طاقت روزه را داشت روزه بر او واجب مى شود.
3. حضرت على(ع) فرمود:
(یجب الصلوة على الصبى اذا عقل والصوم اذا اطاق والشهادة والحدود اذا احتلم.)68
نماز هنگامى بر کودک واجب مى شود که عاقل گردد و روزه, آن گاه که طاقت جسمانى پیدا کند و حدود, زمانى که محتلم گردد.
رشد شرط در داد وستدها
خداوند در آیه 6 سوره نساء, افزون بر بلوغ, رشد را نیز در انجامِ داد و ستدها لازم مى داند. روایات نیز به این مطلب اشاره دارند, از جمله:
1. راوى مى گوید: از امام صادق(ع) درباره دختر یتیم پرسیدم: چه زمانى دارایى او را مى توان در اختیارش قرار داد؟ حضرت فرمود:
(اذا علمت انها لاتفسد ولاتضیع. فسألته: ان کانت زوجت. فقال: اذا زوجت فقد انقطع ملک الوصى عنها.)69
هنگامى که دانستى اموال خود را فاسد و ضایع نمى کند….
2. امام صادق(ع) مى فرماید:
(انقطاع یتم الیتیم الاحتلام وهو اشده وان احتلم ولم یؤنس منه رشده وکان سفیهاً او ضعیفاً فلیمسک عنه ولیه ماله.)70
پایان کودکى, زمان محتلم شدن است… اگر کودک محتلم شد, ولى در او رشد نیافتید و سفیه یا ضعیف بود, ولیّ او باید اموال او را نگاهدارى کند.
3. از امام موسى بن جعفر(ع) پرسیده شد از یتیم, چه زمانى کودکى او پایان مى پذیرد؟ امام فرمود:
(اذا احتلم و عرف الاخذ والعطاء.)71
هنگامى که محتلم شد و شناخت نسبت به به دست آوردن اموال و بخشیدن آن پیدا کرد.
4. امام صادق(ع) درباره سرپرست یتیم مى فرماید:
(اذا قرأ القرآن و احتلم واونس منه الرشد دفع الیه ماله وان احتلم ولم یکن له عقل یوثق به لم یدفعه الیه وانفق منه بالمعروف علیه.)72
هنگامى که یتیم قرآن خواند و محتلم شد و در او رشد دیده شد, اموال او به او پرداخته مى شود, ولى اگر یتیم محتلم شد و داراى درک و عقلى که بتوان به آن اعتماد کرد نشده بود, اموال او را به دست او نمى سپارند و از اموال او مخارج او را به نیکى و شایستگى مى پردازند.
احتلام
در پاره اى از روایات, زمان واجب شدن پاره اى از تکالیف بر کودک, از زمان احتلام او مطرح شده است. در بیش تر این روایات, نشانه هایى وجود دارد که روشن مى سازد مراد از احتلام, خارج شدن منى از پسران است و دختران منظور نیستند, از جمله: تقابل و رویارویى که بین حیض و احتلام در متن پاره اى از این روایات به چشم مى خورد از نظر پزشکى نیز احتلام در دختران پیش از ازدواج, بسیار کم رخ مى دهد.
شاید بتوان گفت: به دلیل بسیار کم بودن احتلام در دختران, مراد از حلم در روایات, محتلم شدن پسران باشد. شمارى از فقها به این روایات استناد کرده و آن را به دختران نیز گسترانده اند.
از جمله روایتى که در این بحث مى تواند مورد استفاده قرار گیرد این حدیث شریف است:
على(ع) مى فرماید:
(ان القلم یرفع عن ثلاثة: عن الصبى حتى یحتلم وعن المجنون حتى یفیق وعن النائم حتى یستیقظ.)73
به درستى که قلم تکلیف از سه گروه برداشته شده است: از کودک تا زمانى که محتلم شود, از دیوانه تا زمانى که عاقل گردد و از کسى که در خواب است تا زمانى که بیدار شود.
روایاتى چند اشاره به این مطلب دارند: کارهاى گوناگون فردى و اجتماعى در یک زمان, بر فرد لازم و واجب مى گرد و جداسازى بین زمان واجب شدن کارهاى عبادى و زمان واجب شدن کارهاى اجتماعى وجود ندارد.
اکنون به نمونه هایى از این روایات اشاره مى گردد:
1. روایاتى که نوشتن خوبیها و بدیها را در یک زمان, دانسته, یا پایان کودکى را یک زمان بیان کرده و یا کارهاى عبادى و اجتماعى را جدا جدا یادآور شده و براى همگى یک زمان را در نظر گرفته اند, مانند روایات: 2, 4, 5, 20, 21و 6 از روایات نُه سال, روایات 1 و 2 از روایات 13 سال و روایت 6 از روایات بلوغ جنسى در دختر و پسر و حدیث رفع (حدیث احتلام).
2. امام رضا(ع) درباره زمان بلوغ مى فرماید:
(ما اوجب على المؤمنین الحدود.)74
زمان بلوغ آن هنگام است که حدود بر مؤمنان واجب مى گردد.
3. امام صادق(ع) مى فرماید:
(انما یجب ان یصلى على من وجبت علیه الصلاة والحدود ولایصلى على من لم تجب علیه الصلاة ولا الحدود.)75
نماز میت از زمانى بر کودک واجب مى شود که نماز بر خود او واجب شده و حدود نیز بر او واجب باشد و بر کسى که هنوز نماز و حدود واجب نشده, واجب نیست که نماز میت گزارده شود.
جمع بندى آیات و روایات:
در آیات, آنچه از کارهاى واجب عبادى و اجتماعى به آن اشاره شده, زمان جایز بودن تصرف در اموال است که آن هم از هنگام بلوغ نکاح و هرگاه که رشد فرد ثابت شد, خواهد بود.
در روایات هر چند بحثهایى چند در سند و نیز دلالت آنها وجود دارد, ولى با فرض امکان استناد به آنها مى توان مطالب یاد شده را در روایات, بدین گونه دسته بندى کرد:
روایات 9 سال:
دست کم 21 روایت داریم که دلالت بر نُه سال مى کنند. سند حدود ده روایت صحیحه است, در صورتى که روایات هفت سال و ده سال نیز, همان پایان نُه سال را مورد نظر داشته باشند, شمار این روایات, به بیست وچهار مى رسد که البته ممکن است پاره اى از روایاتى که محتواى بسیار همانند دارند و داراى سندهاى گوناگونند, جدا جدا به شمار آیند که در این صورت, شمار روایات بیش تر از این خواهد بود.
الف. ده روایت بیان مى کنند: با دختر از نُه سالگى مى توان آمیزش کرد و اگر مردى با زن خود, پیش از نُه سالگى آمیزش داشته باشد و زن آسیب ببیند مرد ضامن است و احکامى علیه او اجرا مى گردد.
ب. پنج روایت بیان مى کنند: حدود به سود دختر نُه ساله و علیه او اجرا مى گردد.
ج. چهار روایت بیان مى کنند: دختر نُه ساله دیگر کودک به شمار نمى آید و نُه سالگى حد بلوغ دختر است.
البته یکى از این روایات اشاره مى کند: دختر نُه ساله تنها اگر کم خرد باشد, کودک به شمار مى آید.
د. دو روایت بیان مى کنند: از نُه سالگى کارهاى نیک و گناهان دختر ثبت مى شود و در برابر گناهان کیفر مى بیند.
هـ. یک روایت نیز نُه سال را زمان واجب شدن کارهاى عبادى بیان داشته است.
و. سه روایت بیان مى دارند: دختر از نُه سالگى مى تواند در اموال خویش تصرف کند (البته به قرینه آیه ها و روایات دیگر, به شرط آن که رشد فکرى جهت انجام دادوستدها را هم داشته باشد).
ز. دو روایت بیان مى دارند: تـا پیـش از نُه سالگـى امکـان حیـض دختر وجـود ندارد. یک روایت مى گوید: امکان پدید آمدن حیض, از نُه سالگى است. یک روایت بیان مى کند: حکم به حاملگى دختر پیش از نُه سال نمى توان کرد, از این روى عدّه و استبرا ندارد.
ح. یک روایت مى گوید: دختر نُه ساله در ازدواج خویش فریب خورده نیست.
ط. یک روایت مى گوید: دختر اگر پیش از نُه سال توسط ولیّ خود به عقد ازدواج کسى درآمده باشد, پس از نُه سالگى مى تواند این ازدواج را بپذیرد, یا نپذیرد.
روایت 7 سال:
تصرف در اموال و واجب شدن کارهاى عبادى و اجراى حدود را از این زمان به بعد مى داند.
روایات 10 سال:
سه روایت است که یک روایت مى گوید: از این زمان به بعد دختر فریب خورده به شمار نمى آید و دو روایت مى گویند: با دختر کم تر از ده سال نباید آمیزش کرد.
روایات 13 سال:
واجب شدن نماز و جارى شدن قلم تکلیف بر دختر را از این سن و یا از زمان پدید آمدن حیض, در صورتى که پیش از سیزده سال رخ داده باشد, مى دانند.
روایات حیض:
ده روایت در این باره وجود دارد:
الف. چهار روایت: زمان واجـب شدن پوشش, از زمـان وقـوع حیـض به بعد مى باشد.
ب. چهار روایت: زمان واجب شدن حجاب در نماز, از زمان وقوع حیض به بعد است.
ج. دو روایت: زمان واجب شدن روزه از زمان وقوع حیض به بعد است.
د. یک روایت: زمان واجب شدن حج از زمان وقوع حیض به بعد است.
هـ. یک روایت: مى گوید امـام(ع) قبـل از این زمـان, بر دختر حـدود را اجـرا نکرده است.
روایات بلوغ دختر:
در این باره, پنج روایت وجود دارد:
الف. یک روایت: واجب شدن حجاب در نماز, از زمان بلوغ دختر به بعد است.
ب. سه روایت: درباره پذیرفتن و نپذیرفتن دختر ازدواج کودکى خود را از سوى پدر یا ولى.
ج. یک روایت: در این باره که دختر بالغ نمى تواند ازدواج خود را بر هم زند.
روایات بلوغ کودک: دراین باره هفت روایت وجود دارد:
الف. یک روایت مى گوید: پس از بلوغ کودک, پرداخت زکات بر او واجب مى شود.
ب. دو روایت مى گوید: حد مرتد پس از بلوغ کودک اجرا مى شود.
ج. یک روایت مى گوید: کودک پس از بلوغ علیه دیگران حد را مى تواند اجرا کند.
د. یک روایت مى گوید: پس از بلوغ کودک او مى تواند در اموال خودتصرف کند.
هـ. یک روایت مى گوید: کودک وقتى بالغ شد, مى تواند نسبت به ازدواج زمان کودکى خویش تصمیم بگیرد.
و. یک روایت مى گوید: از زمان بلوغ کارهاى فرد ثبت مى گردد.
آراى فقیهان
فقیهان در بیان آراى فقهى خود, به طور معمول در کتاب (الحجر) و گاه در کتاب الصلاة یا صوم یا زکات یا حج, یا تجارة یا نکاح یا حدود و قصاص و بسیار کم در جاهاى دیگر, به بحث بلوغ پرداخته اند که سعى مى شود آراى فقهاى معروف از ابتداى عصر غیبت, به گونه مختصر ذکر شود.
یادآورى:1. واژه بلوغ در آراى فقهى یاد شده در جدول زیر, به معناى زمان واجب شدن کارهاى شرعى است.
2. فقیهان که چند نشانه براى بلوغ یاد کرده اند, هر نشانه را که زودتر واقع شد, نشانه شروع کارهاى واجب مى دانند.
با بررسى آراى فقیهان روشن گردید:
1. همگان سن را به عنوان حد بلوغ مطرح کرده اند. البته شیخ مفیدتنها در بحث واجب بودن روزه, زمان آن را وقوع حیض بیان کرده. شیخ صدوق نیز در دو کتاب خود, واجب شدن روزه و حجاب را از زمان حیض به بعد یاد کرده است.
2. شمارى افزون بر سن, حیض را نیز, به عنوان زمان بلوغ; یعنى زمان واجب شدن کارهاى عبادى و اجتماعى مطرح کرده اند, ولى گفته اند: خونى که دختر پیش از نُه سالگى ببیند, خون حیض نیست. بنابراین, در همه دختران, نُه سالگى زمان واجب شدن کارهاى عبادى و اجتماعى است, حال چه در همان نُه سالگى حیض شوند, یا پس از آن. (فایده ذکر حیض در جایى است که سن فردى روشن نباشد.)
آنان که احتلام یا رویش موى خشن بر شرمگاه یا حمل را مطرح کرده اند, در صورت تقدم سن, نُه سالگى دختر را زمان وجوب تکالیف دانسته اند.
3. سن واجب شدن کارهاى عبادى و اجتماعى را بر دختر, همه, نُه سال بیان داشته اند, به جز شیخ طوسى و ابن حمزه که در برخى کتابهاى خویش, نُه سال و در برخى دیگر ده سال را مطرح کرده اند و البته شیخ طوسى در مبسوط پانزده سال را هم بیان کرده است.
ییکى از آقایان, دررساله عملیه خود, سیزده سال را در صورتى که نشانه حیض یا رویش موى خشن بر شرمگاه پیش از آن واقع نشده باشد, زمان واجب شدن تکالیف ذکر کرده است.115
4. فیض کاشانى نیز, رأى خاصى دارد:
آن گونه که صاحب جواهر نیز بیان داشته, همه فقهاى شیعه و اهل سنّت, یک زمان را زمان واجب شدن تکالیف دانسته اند و بین تکلیفهاى گوناگون فرق قائل نشده اند.116
در این موضوع, فیض کاشانى رأیى جداگانه داشته, روزه را در سیزده سالگى یا زمان وقوع حیض قبل از سیزده سال و حدود را نُه سالگى, واجب و وصیت و عتق را در ده سالگى جایز دانسته است.
ییکى از آقایان, در معاملات (بیع, اجاره, وصیت, عتق, طلاق) ده سالگى را به شرط رشد فکرى, در حدود شرعى و تعزیرات, رسیدن به حد زنانگى و در کارهاى عبادى (نماز, روزه, حج و…) سیزده سالگى یا حیض را زمان واجب شدن این کارها دانسته است.117
5. مراجع تقلیدِ زمان ما, همگى, نُه سال را زمان واجب شدن همه تکالیف مى دانند. این مراجع عبارتند از: آیات عظام: خمینى, خویى, اراکى, نجفى مرعشى, گلپایگانى, صدر, خامنه اى, فاضل لنکرانى, وحید, شبیرى زنجانى, تبریزى, بهجت, مکارم و سیستانى.118
بررسى دلیلهاى فقیهان119
دلیلهاى باورمندان به واجب شدن کارهاى عبادى و اجتماعى پس از پدید آمدن حیض:
1. آیه, در بیان بلوغ, سن را مطرح نکرده است و اگر سن نشانه بود, باید ذکر مى شدزیرا واپس انداختن بیان از وقت نیاز, نکوهیده و نادرست است.
2. آیه (نساءکم حرث لکم) مفید این معناست که تا وقتى به طور طبیعى شایستگى تولید فرزند در زنان نباشد, شایستگى ازدواج ندارند.
3. از پیامبر(ص) روایتى در مورد سن نداریم و به دلیل نکوهیدگى واپس انداختن بیان از وقت نیاز, اگر سن بلوغ تشریع دینى بود, باید در زمان پیامبر(ص) بیان مى شد.
4. روایات بسیارى زمان حیض را به عنوان زمان واجب شدن پاره اى از تکالیف مطرح کرده اند.
5. روایاتى بلوغ را درپاره اى از تکالیف مطرح کرده اند.
6. روایاتى احتلام را به میان آورده اند.
7. در روایات, سنهاى گوناگونى بیان شده است: 9, 10 و 13 پس ملاک, حیض است که نسبت به افراد گوناگون, فرق مى کند.
8. قید (ذلک انها تحیض) در روایت دوم از احادیث نُه سال, نشانه این است که ملاک حیض است و نه سن.
9. قید (اذا تزوجت و دخل بها و لها تسع سنین) نشانه بر این است که در 9 سال در حقیقت رشد جسمانى جهت ازدواج موردنظر بوده که با حیض این رشد اثبات مى گردد.
10 . تردید در روشن کردن سن درروایت امام باقر(ع) (حدیث 7 از روایات 9 سال) نشانگر آن است که سن, از روى تعبد مطرح نیست: (لایدخل الجاریة حتى یأتى لها تسع سنین او عشرة سنین.)
11. در روایاتى که روایى تصرف در مال, بر سن خاصى مترتب شده, به بیان روشن آیات, روایات و فتاواى فقها, براى تصرفات مالى, افزون بر بلوغ, رشد نیز لازم است, پس سن در شرایطى فرض شده که کودک رشید شده است.
12. درموثقه عمار ساباطى (حدیث 8 از روایات زمان وقوع حیض) برخلاف پرسشِ پرسش کننده, امام(ع) مى فرماید: (وکذا الجاریة علیها الحج اذا طمثت.)
13 ـ بلوغ امرى تکوینى است, پس اماره آن هم باید امرى تکوینى باشد که عادت ماهیانه است. این مطلب با بیانى دیگر نقل شده:
(سلوک شارع در جعل احکام نسبت به موضوعات طبیعى خارجى, تعیین نشانه اى طبیعى است.)
و نیز بیان داشته اند:
(در مسأله بلوغ, شارع نشانه هاى طبیعى, چون احتلام و رویش مو را مطرح کرده, پس این امر که حیض, نشانه بلوغ باشد, چندان بعید نیست.)
14. نشانه بلوغ باید دائمى باشد, یا غالبى و روایات نُه سال با واقعیت خارجى برابرى ندارد.
15. ازدواج امرى تعبدى نیست, زیرا پیش از نُه سال هم براى ولى مشروع بوده است. ازدواج به عنوان امرى طبیعى و خارجى به معناى آمادگى جسمى براى ازدواج مطرح شده, پس نُه سال نشانه حصول این آمادگى; یعنى بلوغ مى باشد و اصل, بلوغ مى باشد نه سن.
16. از مستندات باورمندان به نُه سال, شهرت است که در شهرت باید توجه داشت, به دلیل روایات معارض, روى گرداندن از مشهور زشت و نکوهیده نیست.
17. بعد از تعارض و تعادل یا تساقط دو دسته روایات, مرجع کتاب و سنت مى شود که قاعدگى و بلوغ نکاح را میزان بلوغ معرفى کرده اند.
18. علماى شیعه پانزده سال را براى پسر و نُه سال را براى دختر نمایانگر بلوغ دانسته اند در قانون مدنى جمهورى اسلامى ایران نیز, همین مطلب آمده است و این براساس پاره اى از احادیث است, ولى ما از راه قانون تحول اجتهاد, با تحول زمان و شرایط ویژگیهاى موضوعات مى توانیم بگوییم: حاصل شدن بلوغ در نُه سالگى براى دختران در زمان صدور روایات بود, نه دخترانى که در این زمان هستند; زیرا دختران در روزگار معصومان به نشانه هاى بلوغ, که حیض و حمل باشد, در نُه سالگى دست مى یافتند و بیش تر آنان در سن یاد شده عادت ماهانه مى شدند, پس مى توانیم بگوییم نُه سالگى براى حاصل شدن بلوغ آنها موضوعیت ندارد, بلکه طریقیت دارد. در آن زمان که نُه سال گفته شده, از باب تعیین مصداق بوده است. پس معیار ومیزان براى پیدایش بلوغ, عادت ماهانه است, نه نُه سالگى.
19. بسیارى بر این باورند: علت آن که در روایات نُه سالگى زمان بلوغ اعلام شده, آن است که درعربستان هوا گرم بوده و در مناطق گرمسیر بلوغ جنسى زودتر واقع مى شود.
20. لازمه پذیرش نُه سال, کنار گذاردن بسیارى از روایات است که در آن حیض بیان شده است.
دلیلهاى واجب شدن کارهاى عبادى و اجتماعى دختران از 9 سالگى
1. بیش از بیست روایت که سند پاره اى صحیحه و پاره اى گمان به درستى آنها مى رود, دلالت دارند که دختران از نُه سالگى باید به عبادت بپردازند و مسؤول کارهایى که انجام مى دهند خواهند بود و قانون بر آنان جارى مى شود.
2. شهرت; با توجه به این امر که مسأله مورد نیاز همگان بوده و مسلمانان در امر ازدواج, طلاق, داد وستد, ارث و… پى گیر سن بلوغ دختران بوده اند, پس بى گمان از امام(ع) زیاد پرسش مى شده و امام جواب مى فرموده; از این روى, قول مشهور, برابر نظر معصوم بوده است و نمى توان پذیرفت معصومان(ع) در پاسخ پرسشهاى مکرر شیعیان, 13 سال یا زمان پدید آمدن حیض را هنگام واجب شدن کارهاى عبادى بیان کرده اند, ولى فقها همگى رأى به خلاف آن داده اند.
3. در صورت ناسازگارى روایات, برابر امرِ: (خذ بما اشتهر بین اصحابک) مى بایست عمل کرد.
4. شمارى 9 سالگى را سن بلوغ دختران و زمان واجب شدن کارهاى عبادى دانسته اند و بر آن, ادعاى اجماع کرده اند, مانند: ابن ادریس در سرائر, صاحب جواهر, شیخ طوسى و ابن زهره.120
5. ما علم اجمالى به یکى از دو حجت داریم:
الف. یا اجماع فقها, بدون استناد به روایات تحقق یافته (اجماع بر 9 سال و یا دست کم اجماع بر این که 13 سالگى سن بلوغ نیست یا اجماع بر جدا نبودن تکلیفها) و خود به عنوان دلیلِ کاشف و مستقل حجت است.
ب. یا روایات, مورد استناد فقها بوده که شهرت استنادیه, سبب قوت اسناد روایات مى گردد.
6. دلیلهاى تکلیفها, فراگیرند و همه انسانها را در بر مى گیرند. دلیلهاى دلالت کننده بر برداشته شدن قلم از کودک, کودکان را جدا کرده است. احادیث مى گویند در 9 سالگى, یتم و کودکى از بین مى رود.
7. روایت یزید کناسى (حدیث 21 از احادیث 9 سال) دلالت روشن بر این مطلب دارد که 9 سال سن بلوغ دختر (در امر ازدواج و اقامه حدود) است, اگر دختر در این سن خون حیض ندیده باشد, روایت حمران (حدیث 14 از احادیث 9 سال) نیز دلالت بر جایز بودن آمیزش پس از نُه سال و پیش از پدید آمدن حیض مى کند پس در این دو روایت, به روشنى بیان شده که سن مطرح است, اگر چه دختر خون ندیده باشد.
باورمندان به بلوغ دختر در 9 سالگى, رأى افرادى را که دختران را از زمان پدید آمدن حیض مورد خطاب شارع مى دانند و بر آنان واجب مى دانند که به دستورهاى او گردن نهند, قبول ندارند و دلیلهایى براى این نظر بیان مى دارند:
1. زمان واجب شدن انجام دستورهاى خداوند بر افراد, یک زمان است و نمى توان بین زمان انجام دستورها, جدایى انداخت و هر دستورى را در زمان خاصى لازم دانست. این مطلب برابر اجماع فقها بوده و هیچ یک از پیشینیان باورمند به جدایى نشده است. لسان روایات نیز مؤید این مطلب است و عنوان نوشته شدن حسنات و سیئات, یا ذهاب یتم یا وجوب فرائض در روایات, براى یک زمان, مطرح شده است; از این روى, تمامى دستورهاى فردى و اجتماعى را در بر مى گیرند. عنوانهایى چون: جایز بودن آمیزش و واجب بودن شمارى از کارهاى عبادى و اجراى حد در یک زمان نیز جهت تأکیدبر همان عنوانهاى کلى است.
2. در صورتى که سن را برداریم و زمان حیض را زمان واجب بودن دستورهاى شارع بدانیم, مواردى که دختران هرگز حیض نمى شوند, آیا هرگز دستورى بر عهده ندارند؟
3. در صورت واجب بودن انجام دستورها, در زمان وقوع حیض, آیا مواردى که دختران بلوغ دیررس دارند و کم هم نیست, دختر در سن بالا, مانند: 16 یا 17 سالگى مکلف مى گردد؟
4. به نظر مى رسد حکم به اجراى حد بر دختر 10 ساله اى که حیض شده و حکم به اجرا نکردن حد بر دختر 16 ساله اى که هنوز حیض نشده است, درست نباشد.
5. در صورت حذف سن و واجب بودن انجام دستورها هنگام وقوع حیض, در قانونهاى اجتماعى, بویژه در قانونهاى جزایى, جامعه, دچار گرفتاریهاى فراوان خواهد شد; زیرا راه آگاه شدن از حیض شخصى که قرار است بر اوحکم جارى شود, خود اوست و بى گمان هنگام حکم به اجراى حدود یا قصاص یا دیات, منکر حیض خود خواهند شد و ثابت کردن آن به وسیله دیگران بسیار مشکل است.
نکته: به دلیل گرفتاریهاى موجود در حذف سن, دیده مى شود در قانونهاى همه کشورها, سن خاص در مباحث قانون جزا, حقوق مدنى و دادوستدها مطرح شده است. سن امرى است که ثابت کردن آن براى دیگران, بسیار آسان است.
عقیده مندان به نُه سال در پاسخ دلیلهاى گروهى که وقوع حیض را مطرح مى کنند, به ترتیب دلیلهاى وارده چنین مى گویند:
1. اگر در آیات سنى براى بلوغ مطرح نشده است, دلیل بر مدعاى مورد نظر نیست, چه بسا مسائلى که تمامى مسلمانان اتفاق بر وجوب آن دارند و از مسائل روشن و بى خدشه فقهى است, ولى در آیات قرآن برخلاف این که زمان حاجت آنان بوده, ذکرى به میان نیامده است و بیان مطلب به عهده پیامبر(ص) واگذار شده است; از این روى, پیامبر(ص) با گفتار یا عمل خویش, آن موضوع را براى مسلمانان روشن مى فرمود. اگر در قرآن بارها امر به اقامه نماز شده است, آیا چگونگى گزاردن آن در اوقات پنجگانه نیز بیان شده؟ بى گمان عصر نزول آیات قرآن, زمان حاجت به بیانِ چگونگى اداى نماز بوده است. مسلمانان نیز هرگز تردیدى در سه رکعتى بودن نماز مغرب یا دو رکعت بودن نماز صبح نداشته و ندارند; چرا که پیامبر(ص) این امر و امور بسیار دیگرى را در عمل و گفتار براى مسلمانان روشن فرموده است.
2. استثنا به آیه (نساءکم حرث لکم) نیز در اثبات مدعا فایده اى نخواهد داشت. آیه در مقام بیان مطلبى دیگر است و زمان روایى ازدواج را بیان نمى کند. برابر مدعاى این گوینده, زمانى که زنان یائسه شده و دیگر تخمک گذارى نداشته و در نتیجه شایستگى تولید فرزند ندارند, همگى باید طلاق داده شوند یا ازدواج آنان فسخ گردد! آیا چنین ادعایى را مى توان پذیرفت؟ افزون بر این, روایات بسیارى, نفى کننده ادعاى گوینده در تفسیر آیه شریفه اند.
3. این مطلب که از پیامبر(ص) روایتى در مورد سن نداریم نیز, دلیل بر ادعاى یاد شده نیست. با گذرى اندک بر تاریخ تدوین و نیز نقل حدیث و با توجه به بازدارى از نگارش احادیث پیامبر(ص) در سالیان مدید, روشن مى گردد که در موارد بسیارى, بر خلاف آن که مسائلى مورد نیاز مسلمانان بوده, حدیثى از پیامبر(ص) به دست ما نرسیده است و همگان باور دارند: از پیامبر(ص) روایات بسیارىاز بین رفته است. آنچه که ائمه(ع) بیان مى فرموده اند نیز, در حقیقت, چیزى جز احیاى سنت نبوى نبوده است. هیچ یک از امامان معصوم(ع) بر آن نبوده که شریعتى جدید پدید آورد و تنها شریعت محمدى را روشن مى فرموده اند.
از این روى, بیش از بیست روایت از امامان(ع) که سن 9 سال را مطرح مى کند, در تفسیر همان شریعت رسول اللّه(ص) آمده است.
شیعه به دلیل دیدگاه کلامى خویش درباره علم و عصمت ائمه(ص) و جایگاه امامت و وظیفه امت نسبت به امام, هرگز در قوانین, به کتاب خدا و کلام پیامبر(ص) که در دسترس باقى مانده بسنده نمى کند; از این روى مستند بیش تر احکام فقهى روایات وارده از امام باقر و امام صادق(ع) است که در عصرى مى زیستند که امکان روشن گرى اسلام ناب محمدى(ص) وجود داشته است. اگر بنابر آن باشد که روایات این دو امام, اگر توسط امامان پیش از ایشان به دست ما نرسیده قابل عمل نباشد, مى بایست قائل به تعطیل بیش تر احکام فقهى شد.
4. هر چند روایاتى زمان حیض را در انجام دستورهاى شرعى مطرح کرده, ولى باید توجه داشت که:
الف. در مجموعه این روایات, تنها زمان واجب بودن روزه, حجاب و پوشش و حج بستگى به حیض دارد و درحدیثى نیز حدّ بر دخترى که دست به دزدى زده و هنوز حیض نمى شده اجرا نگردیده, ولى دیگر کارهاى شرعى و انجام دیگر دستورها, بستگى به حیض شدن دخترندارند و در بین فقهاى پیشین نیز, اجماع بر جدا نبودن زمان واجب شدن دستورهاى شرعى بوده است. از طرفى در روایات نُه سال نیز, بارها زمان وجوب همه تکلیفها (با عنوان زمان نوشته شدن خوبیها و بدیها و زمان پایان پذیرفتن کودکى, حد بلوغ دختر, زمان واجب شدن دستورهاى شرعى) نُه سالگى دختر مطرح شده است.
ب. قرینه (ذلک انها تحیض لتسع سنین), در حدیث 2 از احادیث نُه سال, بیان مى دارد که دستورهاى شرعى براى دختر از نُه سالگى واجب مى شود و نُه سالگى زمان امکان حیض است احادیث دیگرى نیز بیان مى داشت: نُه سالگى سنّ امکان حیض است و پیش از آن (سن من تحیض) (سن امکان حیض) نیست و این همان مطلبى است که امروزه نیز متخصصان علم پزشکى بیان مى دارند: زمان حیض دختر در جهان (و نه در منطقه خاص جغرافیایى) از نُه سالگى تا 16 سالگى است و اگر پیش از نُه سالگى چنین پدیده اى رُخ داد, به معناى بلوغ زودرس است و از نظر علم پزشکى به منزله نوعى بیمارى است.
ج. روایاتى نیز به روشنى دلالت بر این امر داشت که در برخى تکلیفها, سن 9 سال ملاک است, حتى اگر دختر حیض نشده باشد.
5. مراد از روایاتى که بلوغ را در پاره اى از تکلیفها مطرح مى کنند, به نشانه روایات دیگر مشخص مى گردد. در روایت, به روشنى حد بلوغ دختر 9 سال مطرح شده است.
6. همان گونه که بیان شد به نظر مى رسد به دلیل احتلام در دختران و نیز به دلیل رویارویى که بین حیض و احتلام در متن پاره اى از روایات بحث احتلام آمده, مراد از حُلم در روایات, احتلام در پسران باشد. افزون بر آن, بحثى وجود دارد که آیا احتلام در دختران پیش از ازدواج واقع مى شود یا خیر و اگر واقع مى شود, چگونه است؟
7. شمارى گوناگون بیان شدن سن (9, 10, 13) در روایات را دلیل بر مدعاى خود گرفته اند:
الف. اگر ملاک حیض بود, چرا سن مطرح شده است؟
ب. مگر امامان(ع) عالم به تغییر زمان حیض در مکانها و زمانهاى گوناگون و… نبودند؟ چرا در پاسخ در همه موارد, نمى فرمودند: (اذا حاضت) و با توجه به این که مى دانستند, کلام ایشان براى همه شیعیان در همه عصرها حجت به شمار مى آید, چرا سن خاص را مطرح کرده اند؟ این مسأله امرى روشن است که حتى در بین دختران یک شهر و یک فامیل, زمان پدیدارى حیض, گوناگون است. و مردان عادى با علم معمولى خویش, این نکته را مى دانند, چه رسد به امام معصوم.
8. شمارى قید (ذلک انها تحیض لتسع سنین) را قرینه بر این مسأله گرفته اند که حیض, ملاک است, نه سن. به نظر مى رسد: این استدلال منطقى نباشد; زیرا مراد از این روایت این است که نُه سالگى زمانى است که امکان پدیدآمدن حیض وجود دارد; از این روى از همان زمان که امکان حیض شدن دختر وجود دارد, مى بایست دختران به دستورهاى شرعى, جامه عمل پوشند. روایت امام صادق(ع): (اذا کمل لها تسع سنین امکن حیضها.)121
و نیز حدیث 10 از احادیث نُه سال: (ما لم تبلغ تسع سنین فانها لاتحیض و مثلها لاتحیض) این مطلب را تأیید مى کنند.
9. قید (اذا تزوجت و دخل لها تسع سنین) نیز قرینه بر مدعا نیست; زیرا ده روایت از احادیث نُه سال, زمان روا بودن آمیزش را نُه سال بیان کرده است. پس در خود روایات مراد از (اذا تزوجت و دخل بها) روشن شده که نُه سالگى است.
10. تردید در روشن ساختن سن نیز تأیید سخن نیست. صاحب جواهر مى نویسد: تردید از راوى است122 و صاحب وسائل نیز زیادى را به شیخ طوسى نسبت داده است.123
11. این که در پاره اى از روایات جایز بودن دست یازى بر مال, بر سن خاص مترتب شده, حال آن که بى گمان رشد نیز لازم است, ثابت نمى کند که سن در شرایطى فرض شده که کودک رشید گردیده است; زیرا در این احادیث یکى از شرایط تصرف مالى که بلوغ سنى باشد, ذکر شده و در دیگر روایتها شرطهاى دیگر بیان شده است.
12. شمارى مى گویند: براى موضوع خارجى طبیعى, مانند: بلوغ, باید نشانه طبیعى وجود داشته باشد.
در جواب گفته اند: با توجه به این که در روایات بسیارى, سن خاص مطرح شده, روشن مى گردد که واجب بودن تکلیف بستگى به بلوغ جنسى ندارد (تا نشانه آن هم تکوینى باشد) و باید توجه داشت که واژه بلوغ در کلام فقها, به معناى ابتداى زمان واجب شدن انجام دستورهاى شرعى است, حال آن که واژه بلوغ در کلام پزشکان و… به معناى زمان ظهور علائم ثانویه جنسى است. در حقیقت, این لفظ با دو معناى گونه گون به کار مى رود. اگر در روایات بیان شده بود که نماز بر دختر بالغ واجب مى شود, مى توان گفت: بلوغ دختر را باید از راه حیض یا… بازشناخت, ولى در روایات از ابتدا, واجب شدن انجام دستورهاى شرعى بر دختر در سن خاص مطرح شده است. افزون بر این, به طور معمول, واژه بلوغ در روایات به معناى بلوغ جنسى به کار نمى رفته, بلکه به معناى رسیدن به مرز واجب شدن انجام دستورهاى شرعى مطرح مى شده, از جمله در روایت اول که آمده: (حد بلوغ المرأة تسع سنین) در روایاتى که آمده: (پایان کودکى دختر 9 سال است) نیز, به همین مطلب اشاره شده است.124
این نکته درخور توجه است: بلوغ در روایات, به معناى رسیدن است و نشانه اى که پدیدار مى شده, مى رسانده که مراد از بلوغ, بلوغ چه امرى است. در مثل, بلوغ نکاح رسیدن به حد ازدواج یا بلوغ حلم به معناى رسیدن به حد احتلام یا… است.
13. در طرح این امر که نشانه بلوغ باید همیشگى یا غالبى باشد, باید گفت: با توجه به مطالب یاد شده در بالا نمى توان ادعا کرد روایات 9 سال, چون با واقعیت خارجى برابرى ندارند, درخور پذیرش نیستند, بویژه اگر بلوغ جنسى نیز, مد نظر باشد, نُه سال به طور کامل درخور پذیرش هستند, نه از جهت همیشگى, یا غالبى بودن نشانه بلوغ, بلکه از جهت ابتداى زمان امکان بلوغ جنسى.
14. در جواب دلیل پانزدهم اشاره به روایاتى مى شود که تزویج به معناى آمیزش مطرح شده و نه عقد نکاح و روشن است که هر چند عقد نکاح پیش از نُه سال نیز جایز است, ولى آمیزش از نُه سال به بعد رواست.
15. به نظر مى رسد اصلى ترین موضوع درخور بحث نحوه برخورد با روایات است. باورمندان به نُه سال بین روایات جمع کرده اند بدین گونه: سن واجب شدن دستورها و آیینهاى شرعى, نُه سال است که در همین زمان, حیض نیز امکان دارد پدید آید. روایات ده سال نیز, به معناى پایان نُه سال و شروع ده سالگى است. آنان تنها روایات 13 سال را نپذیرفته اند به این دلیل که:
الف. ضعف در سند وجود دارد, به دلیل وجود عمار ساباطى در سلسله روات این حدیث که روایات نادر در فقه دارد125 و نیز احمد بن که فطحى مذهب بوده است.
ب. در این روایات سن واجب شدن انجام دستورهاى شرعى براى پسران 13 سال یاد شده که مخالف اجماع همه فقیهان شیعه و نیز همه مسلمانان است.
ج. در این احادیث سن واجب شدن انجام دستورها و آیینهاى شرعى براى دختران و پسران یکسان یاد شده که مخالف اجماع فقیهان است.
د. در تعارض بین روایات 9 و 13, روایت 13 سال نادر است و امام صادق(ع) به عمر بن حنظله فرمودند:
(ویترک الشاذ الذى لیس بمشهور عند اصحابک.)
این گروه شهرت را نیز, برترى دهند و تأیید کننده نظر خویش دانسته اند (دلیلهاى 3 و 5 یاد شده در نُه سال).
باورمندان به واجب بودن انجام دستورهاى شرعى از زمان وقوع حیض, بین روایات بدین گونه جمع کرده اند: در روایاتى که سن مطرح شده سن موضوعیت ندارد, بلکه طریقیت دارد; بنابراین, یک گروه, احادیث را ناسازگار نیافته و گروه دیگر در هنگام ناسازگارى روایات, برترى دهنده اى یافته اند; از این روى, هیچ یک به ساقط شدن این دو گروه از روایات نظر نداده اند.
16 و 17. آنان که بیان سن نُه را در کلام معصوم به دلیل بلوغ دختران در آن زمان و در عربستان مى دانند, لازم است به نکاتى چند توجه کنند:
الف. ائمه(ع) علم به تغییر زمان حیض دختران درهمان عصر به نسبت مکانها و شرایط مختلف داشته اند. بسیارى از پرسش کنندگان از امام صادق یا امام باقر(ع) در همان عصر نیز اهل خراسان, رى, قم و… بوده اندکه منطقه آنها از منطقه هاى گرمسیر به شمار نمى آمده اند.
ب. با توجه با این که عوامل چندى چون نوع تغذیه, بهداشت, ارث و… در زمان پدیدآمدن حیض تأثیر دارند. بى گمان امام(ع) به دلیل این که فرد اهل عربستان است, سن 9 سال را مطرح نمى کند; چرا که یقین دارد دختران عربستان نیز در سنهاى گوناگونى حیض مى شوند. روایاتِ (فى سن من تحیض) نیز بیانگر علم امام(ع) است که شمارى از دختران در سنى که باید حائض شوند قرار گرفته اند, ولى هنوز خون حیض ندیده اند.
ج. آمارى که از زمان حیض سه نسل پشت سر هم (مادربزرگها, مادرها, دخترها) در ایران گرفته شده نشان داده است که با گذشت زمان, زمان حیض دختران پایین تر مى آید, نه این که بالاتر رود. در کشورهاى اروپایى نیز, بعضى پژوهشگران ابراز داشته اند: در چند دهه اخیر هر ده سال دخترها حدود 3 تا 4 ماه زودتر از سنهایى که پیش از این بالغ مى شدند, به بلوغ مى رسند; زیرا همیشه چگونگى تغذیه افراد و بهداشت آنان رو به بهبود بوده است و نیز عوامل محرک جنسى از قبیل عکس, کتاب, فیلم و… بیش تر شده است. حال باید گفت: به چه دلیل مى توان ثابت کرد که در عصر ائمه(ع) همه, یا بیش تر دختران در نُه سالگى حیض مى شده اند و اکنون در سنهاى بالاتر؟
چند نکته:
1. شمارى از نویسندگان در شمارش سن مباحثى را مطرح کرده و در این که آیا سن براساس ماههاى قمرى بوده یا شمسى و چگونه به شمارش مى آمده, تردیدهاى بسیار روا داشته اند و در پایان نتیجه گرفته اند: چه بسا نُه سال آن موقع13 سال بوده است و آنچه امروز با عنوان نُه سال تمام قمرى مطرح مى گردد ساخته دست فقیهان است!
صاحب جواهر, براى شمارش سن براساس ماههاى قمرى نوشته است: این امر معهود در شرع و معروف نزد عرب بوده است. معصوم(ع) نیز برابر عرف رایج آن عصر سال و ماه را مطرح مى کرده و بناى وضع شمارش نجومى جدیدى را نداشته است. در آیات قرآن نیز اشاراتى به شمارش سال براساس ماههاى قمرى شده است, از جمله:
(هو الذى جعل الشمس ضیاءً والقمر نوراً وقدره منازل لتعلموا عدد السنین والحساب) و یا (یسئلونک عن الاهلة قل هى مواقیت للناس والحج.)
2. شمارى گویند: روزه گرفتن در نُه سالگى براى دختر زیان آور است.
در جواب به این گروه باید گفت: سالیان سال دختران این مرز و بوم از نُه سالگى روزه گرفته اند و زیانى هم بر آنان وارد نیامده است.
حال اگر موردى پیش آید که دخترى بیمارى یا ضعف جسمانى داشته باشد و روزه به وى زیان برساند, شارع مقدس خودبه چنین دخترى اجازه روزه گرفتن نداده است. روایاتى که توان جسمانى را شرط واجب بودن روزه بیان مى کند, به همین مطلب اشاره دارند. افزون بر آن قاعده کلى لاضرر در این گونه موارد بر دلیل واجب بودن روزه حاکم مى گردد و چنین دخترى, بنا به دستور شارع مقدس, نباید روزه بگیرد.
دلیل قول به 13 سالگى
چون روایات, سن 9, 10و 13 سال را مطرح کرده اند و شک در واجب بودن انجام دستورهاى شرعى داریم, از این روى, بنابر اصل برائت یا استصحاب, مى گوییم: تا پیش از 13 سال, دختر مکلف نگردیده است.
در جواب به این دلیل به ضعف در سند روایت, یکسانى زمان تکلیف دختر و پسر که مخالف اجماع فقیهان است و حکم به واجب بودن انجام دستورهاى شرعى در 13 سالگى, که مخالف اجماع پیشینیان است, اشاره کرده اند.
سن ازدواج در قانون
چند سالى است که قانون سن ازدواج دختران از 9 سالگى به بعد, در مقاله ها و سخنرانیها مورد انتقاد قرار مى گیرد. گاه در این مطلب که دختر در نُه سالگى مکلف مى شود خدشه وارد مى شود و گاهى به مسأله سن قانونى ازدواج دختران در نُه سالگى. در این میان, نمى توان فشارهاى بین المللى بر قانونهاى داخلى پاره اى کشورها, از جمله ایران را نادیده گرفت. تلاش گسترده اى براى همسان کردن قانونهاى داخلى کشورها, با مصوبات سازمان ملل, که بیش تر توسط کشورهاى غربى تدوین گردیده و سپس تصویب گردیده, وجود دارد. اینان اصرار بر تغییر قانون سن ازدواج سازوار با قانونهاى سازمان ملل متحد دارند.
در مصوبات سازمان ملل, تأکید بر ممنوع بودن ازدواج کودکان است و کودک نیز به هر فردى که کم تر از هجده سال دارد, اطلاق مى شود.
در کنفراس جهانى زن در پکن, در سال 1374; یکى از دستورالعملهایى که در (سند عمل) براى همه مردم جهان صادر شد عبارت بود از:
ـ تأکید بر تدوین قانونها و آیینهایى که به طور دقیق, دست کم سن ازدواج و هماهنگى براى ازدواج را تعیین کند.126
در سند کنفرانس بیان شده است: به حکم ماده 297 هر چه زودتر و تا پایان سال 1995 دولتها باید با رایزنى با سازمانهاى مربوط و سازمانهاى غیر دولتى اجراى هدفهاى سند کنفرانس را شروع کنند.
در بند 305 آمده است: سند باید با اقدام کلیه سازمانها و ارگانهاى نظم سازمان ملل در دوره بین 1995 و 2000 اجرا شود.
در پایان کنفرانس, دبیر کل سازمان ملل در پیام پایانى خود گفت: سازمان ملل مسؤول اجراى مصوبات پکن و سند نهایى آن است و باید اجرا شود.
ییکى از امورى که سند کنفرانس پکن تأکیدفراوان بر آن دارد; پیوستن بى قید و شرط دولتها به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان است که دولتها وقتى آن را به تصویب رساندند, برایشان حکم قانون دارد و باید آن را اجرا کنند.
در بخش چهارم ماده پانزدهم کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان آمده است:
(نامزدى و ازدواج کودک هیچ اثر قانونى ندارد و کلیه اقدامات ضرورى, از جمله وضع قانون براى تعیین حداقل سن ازدواج و اجبارى کردن ثبت ازدواج در دفاتر رسمى مى بایست, به عمل آید.)
مقصود از کودک در قوانین بین المللى افراد زیر 18 سال است. کنوانسیون حقوق کودک که در سال 1989 میلادى در 54 ماده تدوین شد و در سال 1990 به مرحله اجرا در آمد و ایران نیز در سال 1373شمسى آن را پذیرفته و مجلس شوراى اسلامى آن را به صورت مشروط تصویب کرده, یکى از این مجموعه قوانین چنین است. در ماده یک این کنوانسیون آمده:
ماده 1. تعریف کودک: کسى که کم تر از هجده سال داشته باشد.
هر کشور که پیمان حقوق کودک را بپذیرد باید به اجراى آن گردن نهند و پس از دو سال از پذیرش آن, باید گزارشى از وضعیت کودکان آن کشور و چگونگى اجراى پیمان حقوق کودک را به کمیته بین المللى پیمان حقوق کودک ارائه دهد. از جمله خلاصه عملکرد کشورها از سال 1990 تا پایان سال 1996 که به سازمان ملل ارائه شده است, تدوین قانونهاى جدید یا اصلاح قانونهاى قبلى در پیوند با پیمان حقوق کودک, در سى و پنج کشور است که در زمره این قوانین قانون, سن بلوغ است.
در چند سال اخیر در ایران, سمینارهاى گوناگونى که برگزار شده است, به مواد قانون مدنى در ارتباط با سن ازدواج خرده گیریهایى شده و در این سمینارها, خواستار بالا رفتن سن ازدواج دختران تا 15 یا 18 سالگى شده اند, به نمونه هایى از این سمینارها اشاره مى شود:
1. در تیر ماه 1375 کارگاه مشورتى بررسى سلامت دختران نوجوان و جوان به همت وزارت بهداشت, درمان و آموزش پزشکى برگزار شد.
در این کارگاه, یکى از گزاره هایى که با عنوان مشکلات دختران نوجوان مطرح شد, عبارت است از قانونى بودن ازدواج دختران در سن بلوغ (9 سال تمام قمرى = 8 سال و 8 ماه و 27 روز شمسى) و عنوان دیگر:
ـ ازدواج در سنهاى پایین و پیش از رسیدن به بلوغ اجتماعى.
در نهایت, در این سمینار, در بخشى از استراتژیها جلب حمایت مراجع سیاستگذارى و قانونگذارى مطرح گردید, تا در زمینه بازنگرى قانون مدنى, تعیین سن مناسب ازدواج و بارورى, قضاوت کارشناسى در مورد مباحث سن تکلیف و ازدواج, بر داشتن بازدارنده هاى موجود در بهداشت بارورى نوجوانان (مواد قانونى 1041 و 1169) تلاش ورزند.
2. سمینار (حقوق کودک) در آبان 1376 توسط انجمن ملى حمایت از حقوق کودکان در ایران با همکارى یونیسف برگزار شد, در پایان این سمینار موادى تصویب شد و خواهان اجراى آن شدند. نخستین ماده آن عبارت است از:
افزایش سن بلوغ بر مبناى ماده اول کنوانسیون حقوق کودک
خالى از لطف نیست که به چند ماده دیگر از مصوبات این سمینار اشاره شود:
9. تدریس حقوق کودک بر مبناى اصول مندرج در کنوانسیون حقوق کودک در دانشکده هاى حقوق و دوره هاى کارآموزى قضاوت و وکالت.
10. آموزش حقوق کودک بر مبناى اصول پذیرفته شده در کنوانسیون حقوق کودک به عموم مردم, بویژه اولیا و مربیان, معلمان و کودکان.
11. اشاعه کنوانسیون حقوق کودک از طریق رسانه هاى گروهى.
3. انجمن همبستگى زنان طى سه دوره سمینار, زیر عنوان: مرورى بر حقوق زنان در قانون مدنى ایران در اواخر سال 76 و ابتداى سال 77 برخى مواد قانون مدنى را مورد انتقاد قرار داد و سپس با انتشار بیانیه اى خواستار تغییر برخى از قانونهاى مربوط به زنان در قانون مدنى شد. در این بیانیه با اشاره به پاره اى از مواد مانند ماده 1041 و 1210 قانون مدنى که مربوط به سن ازدواج دختران است, به روشنى بیان شده است: هرکس داراى 18 سال تمام نباشد در حکم غیررشد است.127
انجمن همبستگى زنان پیشنهادهاى اصلاحى خود را در قانون مدنى در اردیبهشت 1376 به دفتر ریاست جمهورى, جهت بررسى در هیأت دولت ارائه داد. افزون بر این موارد, در سمینارهاى دیگرى نیز سن ازدواج در قانون مدنى مورد انتقاد قرار گرفته و خواستار تغییر در این ماده قانونى شده اند, مانند: کارگاه آموزشى, مشورتى سلامت بلوغ دختران در دى ماه 1375 و…
در مجلّه ها و روزنامه ها نیز, بارهاى بار, به این ماده قانونى اشکال واردشده و خواستار تغییر این ماده قانونى شده اند.
البته نکته بسیار جالب توجه اینکه در پیشنهاد براى تغییر این قانون, به آیات و روایات اشاره مى گردد و نیز فتواى فقهى آیت الله صانعى, سن 13 سال, بسیار مطرح مى گردد. ولى نتیجه نهایى از این مباحث پیشنهاد تغییر قانون از 9 به 15 یا 18 سالگى است, که هیچ آیه و روایتى به آن اشاره ندارد.
در مجامع بین المللى, ایرانیان شرکت کننده, درباره سن ازدواج, مورد انتقاد قرار مى گیرند. یکى از خواهران مسؤول ایرانى که دراجلاس کمیسیون مقام زن در سال 77, شرکت مى کند و در پاسخ خبرنگار زن روز که مى پرسد:
آیا درباره سن بلوغ هم در اجلاس صحبت شد؟
مى گوید:
(آنها سن بلوغ نمى گویند; زیرا تکلیف و عبادت براى ما مهم است. آنها به سن ازدواج اشاره مى کنند که قطعنامه اى هم بود و بنده مجبور شدم توضیح دهم که ما انواع بلوغ داریم: بلوغ سیاسى, بلوغ عبادت, بلوغ ازدواج, بلوغ اجتماعى و تفاوت هر یک را بیان کردم. در عین حال آنها بر سن 18 سال تصریح کردند. در آن جا گفته شد: هر کس زیر 18 سال سن دارد کودک نامیده مى شود. این موضوع هم با تلاش کارشناسان به این شکل تغییر کرد که با استناد به سند پکن که سن روشنى قید نکرده عمل شود. اما درباره بلوغ و سن ازدواج, با استناد به سخنرانى اخیر مقام معظم رهبرى که فرمودند: تأکید مى کنم بر مسئله ازدواج, در برخى شهرها که دختران را در سن پایین و خلاف میلشان وادار به ازدواج مى کنند و دستور فرموده بودند که قوانین مانع این کارها بشود, سخن گفتم که بسیار مورد توجه قرار گرفت. آنها مى دیدند که جمهورى اسلامى ایران, با ازدواج تحمیلى در سن پایین و ازدواج زودرس مخالف است و در آن جا آمارى ارائه کردیم که این حداقل سن در قانون مدنى است در حالى که میانگین سن ازدواج براى زنان 22 و براى مردان 24 سال است.)128
در این اواخر, پس از سخنرانى مقام معظم رهبرى در استان هرمزگان و نصیحت و ارشاد مردم آن استان که: دختران خود را در سن پایین, به زور شوهر ندهند,129 بسیارى, سخنان ایشان را حمل بر مخالفت با ازدواج در سن پایین و در نتیجه اعتراض به قانون جایز بودن ازدواج از 9 سالگى کردند.
از این روى, شوراى فرهنگى ـ اجتماعى زنان وابسته به شوراى عالى انقلاب فرهنگى از دفتر ایشان درخواست توضیح بیش تر کرد و ایشان فرمود:
(نظر این جانب به اجبار بر ازدواج است که قاعدتاً در مورد سنین پایین محتمل تر است و گرنه اگر اجبارى درکار نباشد, ازدواج در سن تکلیف شرعى مانع ندارد.)
بلوغ دختران130
به هنگام تولد, کلیه اعضاى جنسى و مراکز فعالیت این اعضا وجود دارند. هیپوتالاموس, هیپوفیز, تخمدان, رحم, لوله ها و فرج همه سالم و بالقوه آمادگى هیجان, انگیزش و تلاش دارند, ولى تا سالها در خواب و آرامش هستند, تا این که مرکزهایى در مغز, تکامل یافته و فرمانهاى لازم را به هیپوتالاموس صادر کند. با صدور این فرمان, هیپوتالاموس سبب جنب و جوش غده هیپوفیز, و ترشح هورمونهاى گونادوتروپ FSH و LH مى گردد و این هورمون, به نوبه خود سبب جنب وجوش تخمدان, رشد و تکامل تخم و بستر رحم و قاعدگى ماهانه مى گردد.
اندازه تخمدانها تا پنج سالگى ثابت است, تا این که رشد تخمدانها برابر افزایش سن آغاز مى شود. بین سالهاى 6تا 8 سالگى, حجم کلى رحم افزایش چشمگیرى پیدا مى کند. با ترشح هورمونهاى استروئیدى جنسى, رشد پستانها, دستگاه ژنیتال, موهاى جنسى و ساختمان جسمانى, انگیخته مى شود.
سن بروز دگرگونیهاى بدنى دوره بلوغ, بسیار است, نخستین دگرگونى بدنى در دختران, شروع رشد پستانها (تلارک) و یا آغاز رشد موهاى زهار (پوبارک) است. سن شروع تلارک و پوبارک دگرگون شونده است. 1 2/3 سال به درازا مى کشد تا از شروع رشد پستانها, (منارک) (نخستین حیض یا عادت ماهیانه) ظاهر شود. منارک در پى یک سیکل بدون تخمک گذارى رخ مى دهد. اما چنانچه نخستین سیکل تخمک گذارى انجام شود, امکان حامله شدن فرد بدون بروز نخستین قاعدگى وجود خواهد داشت. به طور معمول, مراحل بلوغ در دخترها حدود 4/5 سال به طول مى انجامد و مدتها پس از نخستین قاعدگى تخمک گذارى آغاز مى گردد. از این روى, خونریزى آغازین دختران, به طور معمول به سامان نیست و بیش از 80% قاعدگیهاى سال اول بدون تخمک گذارى هستند, ولى ظرف 18 ماه پس از منارک (نخستین قاعدگى) بیش تر سیکلهاى قاعدگى با تخمک گذارى همراه مى شوند. هر چند ممکن است تخمک گذارى در 25% تا 50% نوجوانان تا چهار سال پس از نخستین قاعدگى اتفاق بیفتد. عوامل بسیارى بر شتاب یا پس افتادن بلوغ تأثیر مى گذارند. این عوامل عبارتند از: نوع تغذیه, وراثت, دورى یا نزدیکى به خط استوا.
در ضمن هیجانها و جنب وجوشهاى شدید بدنى, کاهش محتواى چربى بدن, بیماریهاى مزمن و سوء تغذیه و نیز ساکن بودن در مناطق بالا, بلوغ را واپس مى اندازد. عوامل اجتماعى و فرهنگى نیز در شتاب بلوغ کارگر خواهد بود.
درجهان, بلوغ در بین دختران معمولاً بین سالهاى 9 تا 16 سالگى اتفاق مى افتد و اگر قاعدگى پیش از نُه سال پدید آید یا پس از شانزده سال هنوز واقع نشده باشد, غیرطبیعى خواهد بود.
در قرن گذشته در آمریکا و تمام کشورهاى صنعتى, میانگین سن آشکار شدن بلوغ و سن نخستین قاعدگى (منارک) پیوسته در حال کاهش بوده است. علت این امر را در بهبود وضعیت تغذیه و بالا رفتن سطح بهداشت عمومى و نیز دگرگونى شیوه زندگى مردم دانسته اند. به عنوان نمونه بین سالهاى 1850 تا 1960 در اروپاى غربى, در برابر هر ده سال, 4 ماه سن بلوغ دختران کاهش یافته است.
بلوغ, به طور معمول از شتاب رشد بدن شروع مى شود و حدود یک سال پیش از قاعدگى به حداکثر مى رسد. پیدایش نخستین قاعدگى آخرین مرحله بلوغ است که سرعت رشد قد, پس از آن کندتر شده و تا 18 سالگى بیش از 6 سانتى متر نخواهد بود. از این روى شایستگى رشد دختران در مراحل بعد از منارش (عادت ماهیانه) محدود مى شود. رشد ناگهانى بدن به واقع بازتابى است از فرآیند فراگیرترى که دربرگیرنده افزایش توده عضلانى و رشد کم وبیش تمام اندامهاى داخلى مى شود. این سیرها هم به هورمون رشد و هم به استروئیدهاى جنسى وابسته اند. نخستین دگرگونى در رحم, افزایش طول جسم آن است, سپس عرض و ضخامت جسم و گردن رحم هر دو افزایش مى یابد. این سیر, بین 7 تا 9 سالگى آغاز مى شود. به طور معمول, در 12 سالگى سطح مقطع رحم به cm 2ھ4 مى رسد.با سونوگرافى مى توان دید که بدون فاصله, پیش از بروز منارک(قاعدگى) به سرعت بر ضخامت آندومتر افزوده مى شود. واژن (فرج) نیز مانند رحم, بافتى است که نسبت به استروژن واکنش نشان مى دهد. طى دوره بلوغ, استروژن که به تازگى بر غلظت آن افزوده شده, رشد کلى واژن و رشد بافت پوششى آن را بر مى انگیزد. لبهاى کوچک و بزرگ هر دو با افزایش اندازه و ضخامت به استروژن پاسخ مى دهند. در همین زمان ضخامت پرده بکارت و سوراخ آن نیز تا قطر حدود یک سانتى متر زیاد مى شود.
جدول سن شروع قاعدگى در ملیتهاى گوناگون131 و سن شروع قاعدگى دختران دبیرستانهاى تهران132 در این بخش ذکر مى گردد:
دبیرستانهاى تهران
سن قاعدگى
9/999 ـ 9
10/99 ـ 10
11/99 ـ 11
12/99 ـ 12
13/99 ـ 13
14/99 ـ 14
15/99 ـ 15
16/99 ـ 16
قاعده نشد
با شروع دوره بلوغ, ترشخ غدد و هورمونها, افزون بر اثرظاهرى در اندامها و بدن, اثرهایى بر روى احساس و انگیزه نوجوان مى گذارد; از این روى روان پزشکان بر این باورند انگیزه جنسى را آندروژن خاص مانند تستسترون شعله ور مى سازد که در دوره نوجوانى سطح آن بالاتر از تمام دوران زندگى است. در میانه هاى دوره نوجوانى, جریانهایى مربوط به سکس, تصویر زن, حاملگى, نقشهاى کلیشه اى مرد و زن, ذهن پسران و دختران نوجوان را به خود مشغول مى سازد .
اواخر دوره نوجوانى نیز, دوره احساسها و هیجانهاى قوى با جنس مخالف است.
افزون بر پیدایش احساسها و هیجانهاى جنسى و گرایش شدید نسبت به جنس مخالف, در دوران نوجوانى, دگرگونیهاى روانى دیگرى نیز در نوجوان ایجاد مى گرد.
روان شناسان دگرگونیهاى دوران نوجوانى را چنین برشمرده اند:
* تفکر در این دوره بیش تر انتزاعى, مفهومى, منطقى و آینده گراست. احساسها جنسى (عشق) و گرایش جنسى در این دوران شکوفا مى گردد.
* دوره نوجوانى با دو مفهوم استقلال طلبى و کسب هویت همراه است و فرد مى کوشد از شخصى وابسته به فردى مستقل تبدیل گردد. بسیارى از نوجوانها آفرینندگى در خور توجهى از خود نشان مى دهند.
* یکى دیگر از ویژگیهاى دوران نوجوانى آشفتگى است.
با توجه به آنچه تجربه هاى بشرى دریافته است, امکان پدید آمدن حیض (منارک) آخرین نشانه بلوغ در دختران از نُه سالگى است و این امر اختصاص به مکان خاصى ندارد. هر چند میانگین زمان پدید آمدن این پدیده در دختران فرق مى کند. در بسیارى از کشورها از جمله ایران, 13 سال و در برخى دیگر 12 یا 14 و گاه 15 سال است. با پیدایش بلوغ در دختران, میل جنسى در آنان پدید مى آید و شدت مى یابد و این دوران پرهیجان نوجوانى دختران, براى کشورهایى که سن ازدواج را از نظر قانونى بالا برده اند, بسیار مشکل آفرین شده است.
در این شرایط, قانونهاى اجتماعى, کارآیى خود را از دست مى دهند و دختران بر خلاف قانون موجود در کشور خویش(محدود بودن سن ازدواج) تن به پیوندهاى خارج از حریم قانون مى دهند. آمار موجود در کشورهاى اروپایى و آمریکایى که نشان دهنده پیوند جنسى دختران و پسران در زیر سن ازدواج است این مطلب را تأیید مى کنند. به نمونه هایى از این آمار که محققان آمریکایى ارائه کرده اند, اشاره مى شود:
* در آمریکا در سال 1984, 9965 زایمان مربوط به دختران زیر 15 سال بود (پایین تر از سن قانونى ازدواج) و این غیر از سقط جنینهایى است که توسط دختران زیر 15 سال واقع مى گردد. هر ساله در آمریکا حدود 400/000 سقط جنین در زنان کم تر از 20 سال صورت مى گیرد که بیش تر درنوجوانان مجرد است133.
ممنوع بودن ازدواج در بخشى از سالهاى پرهیجان جنسى در آمریکا سبب عادى شدن پیوندهاى جنسى خارج از کانون خانواده در سالهاى دیگر نیز شده است; از این روى, پژوهشگران آمریکایى مى گویند:
(تخمین زده مى شود در آمریکا 70% زنان مجرد 19 ساله و 80 تا 90% مردان جوان مجرد مقاربت جنسى داشته اند.)134
(آمارها نشان مى دهد ده سال قبل, سن میانگین براى نخستین رابطه جنسى در آمریکا 18 سال بود و تنها 55% دخترها تا آن سن رابطه جنسى را تجربه کرده بودند و اکنون میانگین سن براى نخستین رابطه جنسى در دختران آمریکایى 16 سالگى است [این بدین معناست که حدود نیمى از دختران آمریکایى پیش از سن قانونى ازدواج, نخستین رابطه جنسى را تجربه کرده اند] و در حال حاضر 80% پسرها و 70% دخترها تا 19 سالگى رابطه جنسى کامل را پشت سرگذاشته اند.)135
فراوانى روابط جنسى دختران و پسران در زیر سن قانونى ازدواج, کارشناسان آمریکایى را بر آن داشته است تا در برخى از قانونهاى خود استثنائاتى را قائل گردند, از جمله در قانون گرفتن رضایت نامه والدین براى درمان:
(در اکثر ایالتهاى آمریکا زیر سن 18 سال را صغر سن مى نامند [فرد کم تر از 18 سال کودک به شمار مى آید] و قاعدتاً براى انجام جراحى ها, درمان بیماریهاى غیرآمیزشى دراین رده سنى, اخذ رضایت نامه از والدین ضرورى است.
در پنجاه ایالت آمریکا, پزشکان مى توانند بیمارى هاى آمیزشى افراد صغیر را بدون اخذ رضایت نامه از والدین درمان کنند.)136
در ماده 16 کنوانسیون حقوق کودک, (زیر 18 سال) چنین آمده است: (محافظت از خلوت کودکان: خوددارى از دخالت در امور خصوصى و خانوادگى کودکان.)
به نظر مى رسد به دلیل امکان پدید آمدن آخرین نشانه بلوغ و وجود نیاز جنسى در دختران از نُه سالگى, بهتر است که امکان برآوردن نیاز جنسى در قالب ازدواج براى دختر از این سن فراهم آید و بدین وسیله جامعه گرفتار زیانهاى فراوان رابطه جنسى خارج از محدوده خانواد نگردد و با ثبت ازدواج قانونى دختر نیز حقى از او از بین نرود.
درباره ازدواج در سالهاى پایین دشواریها و گرفتاریهایى چند مطرح گردیده که به طرح و بررسى آن مى پردازیم:
الف. ازدواج در سن پایین, سبب حاملگى مى شود و این حاملگى, زیانهایى بر کودک و مادر وارد مى آورد, از جمله:
کودک: احتمال افزایش مرده زایى, سقط جنین, کمبود رشد کودک داده مى شود; زیرا بدن مادر هنوز در حال رشد است و جهت رشد خودنیاز به تغذیه مناسب دارد, در نتیجه جنین دچار کمبود مواد غذایى شده رشد کافى پیدا نمى کند و احتمال افزایش بیماریهایى چون عقب ماندگى ذهنى نیز در جنین زیاد است.
مادر:افزایش زایمان غیرطبیعى و سزارین, به دلیل کافى نبودن رشد لگن, که موجب ضرر به جسم مادر مى شود. مادر در حال رشد است و به دلیل حاملگى و مصرف مواد غذاییِ بدن او توسط جنین, بدن وى دچار کمبود مواد غذایى مى شود.
چند نکته:
1. حاملگى, پیش از تخمک گذرى هرگز به وقوع نمى پیوندد و دختر در هر سنى که ازدواج کند, از زمان تخمک گذارى, امکان حمل او وجود دارد. به طور معمول, دختران چند ماه پس از پدید آمدن حیض (6 ماه تا 18 ماه) داراى تخمک مى گردند; از این روى, حتى اگر دختر نُه ساله ازدواج کند, مدتى پس از پدید آمدن حیض امکان حاملگى او وجود دارد و با توجه به این که میانگین سن حیض در دختران ایرانى حدود 13 سالگى است, پس جوان ترین مادر, بیش از 14 سال خواهد داشت, البته به جز موارد کمیابى که در 10 و 11 سالگى تخمک گذارى دارند.
2. مدتها پیش از پدید آمدن حیض, اندامهاى جنسى دختر شروع به رشد مى کند و در زمان بروز پدیده حیض, این اندامها رشد خود را کرده اند, از این روى زمانى که امکان حاملگى و زایمان وجود دارد, به طور معمول, لگن مادر آمادگى جهت زایمان را دارد, مگر مواردى که لگن دختر رشد بیش ترى نخواهد کرد.
آمار بالاى زایمانهاى غیرطبیعى در سالهاى پایین توسط سازمان جهانى بهداشت روشن مى سازد که سزارینهاى فراوان در مادران نوجوان, در حقیقت, مربوط به نبود بهداشت, کمبود امکانات درمانى و بیمارستانى و ناآگاهى مادران نوجوان نسبت به مسائل درمانى و بهداشتى است; از این روى, آمارها, همواره, نشان مى دهد در کشورهاى توسعه یافته, مانند: ژاپن میزان زایمان غیرطبیعى در مادران نوجوان اندک بوده, ولى در کشورهاى فقیر, چون اتیوپى یا بنگلادش بسیار بالاست. این امر ارتباطى به سن مادر هنگام زایمان ندارد. با آموزش مناسب زنان باردار در هر سنى و گسترش امکانات بهداشت و درمان, میزان زایمان غیرطبیعى در هر سنى کاهش خواهد یافت.
مرده زایى و سقط جنین نیز, ارتباطى با سن مادر ندارد, بلکه به شرایط زندگى و امکانات بهداشتى, درمانى و دانش مادر در هر سنى که باشد مربوط مى شود. در کشورهاى توسعه یافته, آمار مرده زایى یا تولد نوزادان ناقص یا نارس در بارداریهاى در سن پایین, اندک است, ولى در کشورهاى در حال توسعه آمار بالاست.
3. مراحل رشد کودک نشانگر این امر است که رشد ناگهانى بدن در دختران, دو سه سال قبل از حیض شروع مى شود و بدن دختر تا زمان و پدید آمدن حیض, رشدخود را کرده است. پس از آن تا حدود زمان 18 سالگى, بین 2 تا حد اکثر 6 سانت قد رشد مى کند و رشد بدن اندک است. از این روى باردارى (که پس از تخمک گذارى است) زیان مهمى به بدن مادر یا کودک وارد نخواهد ساخت. برابر تحقیقى که درسال قحطى در یک کشورآفریقایى از نوزادان متولد شده در آن سال انجام شد, روشن گردید که بدى تغذیه مادر بر روى جنین اثر چندانى نمى گذارد, بلکه اثر منفى آن متوجه مادر مى گردد حال با توجه به این که مادر نوجوان رشد چندانى نخواهد کرد اگر در زمان باردارى تغذیه مناسب داشته باشد, نیاز مادر و جنین, هر دو, برآورده خواهد شد. پس در حقیقت عوارض منفى جسمانى در باردارى نوجوانان مربوط به فقر اقتصادى مادران نوجوان و یا ناآگاهى آنان نسبت به چگونگى تغذیه مناسب در زمان باردارى مى شود, بویژه ازدواج در سالهاى پایین, در جامعه هاى عقب مانده اقتصادى واقع شده است و آمارها نیز عوارض سوء را در همین جامعه ها نشان مى دهد.
به عنوان نمونه:
* در کشورهاى در حال توسعه مرگ و میر مادران جوان 450 در 100000 تولد است, حال آن که در کشورهاى توسعه یافته 30 در هر 100000 تولد است The health of young people who/1993
* در هر 1000 تولد در نیجریه 239 مرده زایى و در بنگلادش بیش از 200 نوزاد مرده از مادران 15 تا 19 ساله گزارش شده است, در صورتى که در ژاپن در هر 1000 تولد 4 مرده زایى بوده است. The health of young people
* از نظر علمى نیز, محققان بر این عقیده اند: در صورت وجود مراقبت هاى مناسب زمان باردارى, تغذیه خوب و حمایت اجتماعى, نبود بیماریهاى مقاربتى, نوجوان حامله باید شیرخوار سالمى را سر موعد وضع حمل کند. (گزیده اساسى طب کودکان ـ نلسون)
کم خونى رایج در زنان حامله نوجوان, ارتباط چندانى با سن آنان ندارد, بلکه در بسیارى از زنان وجود دارد و این امر در حقیقت بستگى به تغذیه نامناسب دوران حاملگى دارد.
4. امکان بیماریهایى چون منگولیسم در کودک, در بارداریِ در سالهاى بالا زیاداست و در باردارى در سالهاى نوجوانى احتمال این بیماریها زیادتر نمى شود. در این سالها, به طور معمول تخمکهاسالم و شاداب هستند و احتمال بیمارى به میزانى است که دختر جوانى حامله گردد. در اساس, خطرهاى باردارى در سن 35 سال به بالا, بسیار بیش تر از خطرهاى آن در سن نوجوانى است.
ب. ازدواج در سن پایین, همراه با آمیزش است و با توجه به این که در دختر نُه ساله, هنوز اندامهاى جنسى رشد کامل نیافته, این کار بر دختر زیان وارد مى کند.
با توجه به این مسأله که پیش از بروز منارک (اولین قاعدگى) اندامهاى جنسى دختر رشد مى یابد, بى گمان دخترانى که در آن منارک به وقوع پیوسته در آمیزش جنسى با همسر خود دچار مشکلى نخواهند شد, مگر آن که نقص جسمانى, یا بیمارى داشته باشند و این مطلب ارتباطى با سن آنان ندارد همان گونه که دختران 30 ساله نیز, گاه به دلیل نقص جسمانى مادرزادى یا در اثر سانحه دچار مشکلى هستند که در زناشویى دچار مشکل مى گردند. حال با توجه به این که امکان وقوع قاعدگى از 9 سالگى وجود دارد, پس دخترانى وجود دارند که در صورتى که در این سن ازدواج کنند ضررى متوجه آنان نخواهد شد.
ییادآورى: باید توجه داشت: کسى حق ندارد دختر نُه ساله را وادار به ازدواج کند و راضى بودن دختر شرط نفوذ عقد است (ماده 1070 قانون مدنى) پس در تمامى موارد, سخن از دختر نُه ساله اى است که خود,خواهانِ ازدواج باشد. افزون بر آن, یکى از شرطهاى درستى ازدواج دختر باکره راضى بودن پدر به آن ازدواج است; یعنى مردى با تجربه که سنى از او گذشته و علاقه مند به سرنوشت دختر خود است, درباره این ازدواج تصمیم مى گیرد. حال اگر دختر مایل به ازدواج با پسرى بود و پدر دختر نیز این ازدواج را برابر مصلحت دختر یافت و با آن موافق بود و دختر نیز در این ازدواج, زیانى نمى دید, آیا باید منع قانونى براى این ازدواج قرارداد؟ درواقع, مهم ترین مسأله در موفق نبودن برخى ازدواجهاى زود هنگام, وادار کردن دختر به ازدواج است که این تحمیل ازدواج, مخالف شرع مقدس اسلام و مخالف قانون مدنى ایران است.
پیشنهاد:
حال اگر دخترى نُه ساله برخلاف رضاى خود و پدرش, هنوز از نظر اندامهاى جنسى, رشد لازم را نکرده باشدو احتمال زیان در آمیزش با او وجود داشته باشد, مى توان بنابر تقاضاى هر یک از نزدیکان, یا مدعى العموم, یا مدیر و معلم مدرسه, یا محضر دارد و… پیشنهاد معاینه پزشکى دختر را داد احتمال ضرر مى تواند مجوز این معاینه باشد و در صورتى که پزشک جسم دختر را آماده ازدواج نیافت, به حکم دادگاه ازدواج صورت نگیرد و هیچ دفترخانه اى ثبت نکند و اگر بدون مراجعه به محضر, عقد انجام شد و برخلاف نظر پزشک آمیزش انجام شد و دختر آسیب دید, مرد باید به پرداخت جریمه واداشته شود.
بسیارى ازدواج در سن پایین را با توجه به دگرگونیهاى روانى در سن نوجوانى, سبب ضرر بر عروس نوجوان مى دانند.
به نظر مى رسد با توجه به دگرگونیهاى خاص دوران نوجوانى, این ایراد چندان منطقى نباشد. از نظر روانى نوجوان داراى احساسات جنسى و میل جنسى شدید مى گردد از طرفى گروه همسالان براى او نقش مهمى دارد. او مى کوشد تا هویت مستقل براى خویش کسب کند و نیز داراى آشفتگى و هیجانهاى روحى است.
ازدواج براى چنین فردى مى تواند بسیار مفید نیز باشد. نیاز جنسى او را بر مى آورد, هویت مستقل به عنوان خانم خانه براى او فراهم مى کند و آشفتگى روحى او را تسکین مى دهد. بیش ترین فایده اى که بر ازدواج بار است, آرامش زن و شوهر است. خداوند در قرآن نیز با عنوان (لتسکنوا الیها) به آن اشاره فرموده است.
در پژوهشهاى به عمل آمده در ایران روشن شده است که: سن ازدواج, اختلاف سنى با شوهر و سن شوهر, اثر چندانى در نبود تفاهم بین زن و شوهر ندارد و آزار و اذیت زنان در کانون خانواده, بیش تر تحت تأثیر عوامل فرهنگى قرار دارد.137
البته روشن است: دختران در دوران ما, نه در خانواده و نه در مدرسه آموزش خانه دارى, همسردارى, پرورش کودک و… نمى بینند و آمادگى تشکیل خانواده را ندارند و بدون این آمادگى نیز, تشکیل خانواده, دشواریهایى را در پى خواهد داشت.
در گذشته که دختران را از سنهاى پایین آموزش مى دادند: چگونه از کودک نگهدارى کنند, خانه دارى کنند و… در موارد بسیارى با وجود ازدواج در سن پایین, دختر ازدواج موفقى داشت و برخى دختران کنونى که در سن بالا نیز ازدواج مى کنند, و هیچ گونه آموزشى براى ورود به کانون خانواده نمى بینند, مشکل زیاد دارند. متأسفانه, به دلیل بى توجهى به اهمیت خانواده و حساسیت آن هنوز در دروس مقطع متوسطه یا دروس دانشگاهى, جاى خالى درسى که به طو جدى به موضوع خانواده بپردازد, خالى است. درسى که دختران و پسران را با حقوق زن و شوهر, وظیفه هر یک نسبت به یکدیگر وظیفه پدر و مادر نسبت به کودک چگونگى نگهدارى و تربیت کودک و… آشنا سازد.
متأسفانه برخلاف اهتمام شدید اسلام به خانواده و مسائل آن پس از گذشت بیست سال از پیروزى انقلاب اسلامى, هنوز واحد درسى با نام خانواده, وظایف و حقوق خانوادگى در دانشگاههاى کشورنداریم.
براساس تصمیمى که از سوى شوراى عالى برنامه ریزى وزارت فرهنگ و آموزش عالى گرفته شده است گذراندن واحد درسى تنظیم خانواده و جمعیت براى تمامى دانشجویانى که از ابتداى سال تحصیلى 78 ـ 77 وارد دانشگاه مى شوند, الزامى است. این درس براى رشته هاى گوناگون پزشکى و دامپزشکى به صورت دو واحدى و براى سایر رشته ها یک واحدى است و جزء دروس عمومى تمامى رشته هاى تحصیلى مقطع کاردانى, کارشناسى و کارشناسى ارشد پیوسته است.138
در صورتى که مشکلات اقتصادى و اجتماعى, ما را بر آن داشته که چنین درسى را در دانشگاه الزامى کنیم, آیا ناآگاهى دختر و پسر ما نسبت به وظایف و حقوق خود و همسر و فرزند, گرفتاریهاى فرهنگى و اخلاقى, اجتماعى و اقتصادى کم ترى ایجاد کرده است؟
بى گمان, آموزش دختران حتى در اوان نوجوانى, مى تواند توانایى همسردارى مناسب و نگهدارى و تربیت کودک را در او پدید آرد.
نکته مهم تر: با آموزش مهم و حساس بودن مسأله ازدواج, مى توان در عمل, به دختران فهماند که تا به دست آوردن توانایى لازم جهت تشکیل خانواده, احساسها و هیجانهاى خویش را کنترل کنند, همان گونه که وقتى دختر یا پسرى دریافت: براى انجام معاملات بانکى یا رانندگى یا… باید بعضى مسائل را آموزش دید و دانست و در غیر این صورت, امکان ضرر مالى یا جانى وجود دارد, از داد وستدهاى بانکى, یا رانندگى بدون گواهینامه, تا حد زیادى مى پرهیزد.
توجه:
ییادآورى: کسى اصرار بر ازدواج دختر در سن پایین یا در سن نوجوانى ندارد, بلکه سخن در این است: امکان ازدواج دختر نوجوانى که خود خواهان آن است و پدر هم راضى و زیانى هم به دختر وارد نمى آید, وجود داشته باشد.
نتیجه:
1. در روایات زمان واجب شدن انجام دستورهاى شرعى و نیز زمان روایى آمیزش, چند امر مطرح شده: 9 , 10 و 13 سال و زمان پدید آمدن حیض
2. به نظر مى رسد: طرح انجام باید و نبایدهاى اجتماعى,از زمان پدید آمدن حیض, در قانون مناسب نباشد; زیرا:
* بین افراد تفاوت قابل توجه در این مسئله وجود دارد;
* در موارد اندکى اصلاً حیض بوقوع نمى پیوندد;
* اثبات وقوع حیض در مواردى دشوار است;
* در صورتى که میانگین سن حیض در ایران (13 سال) به عنوان سن بلوغ در نظرگرفته شود, این مشکل پیش مى آید که هر چند سل یک بار به دلیل تغییر شرایط, این سن تغییر مى کند و درنتیجه قانون باید تغییر کند.
3. براساس متون دینى مى توان با اجتهاد در ادلّه, قائل به 9 یا 10 یا 13 سال شد که در نتیجه حکم به 15 یا 18 سال با نصوص فراوان دینى, ناسازگارى دارد.
4. اکنون مشکل جامعه ما, بالارفتن سن ازدواج دختران و پسران است. حدود شش میلیون پسر و دختر در سن ازدواج هستند که هنوز ازدواج نکرده اند. براساس آخرین سرشمارى عمومى کشور, میانگین سن در نخستین ازدواج دختران درکل کشور 22/5 سال در شهرها و 21/2 سال در روستاها بوده است (میانگین سن در اولین ازدواج مردان نیز در شهرها 26/2 سال و در روستاها 24/5 سال است) براساس این امار, فقط 0/2 درصد ازدواجها در ایران در سن زیر 16 سال انجام مى شود.139 بنابراین جاى تأمل دارد که طرح بالا بردن سن ازدواج در قانون, آیا در واقع براى از میان برداشتن مشکلى از مشکلات جامعه است, یا فقط براى ساکت کردن مخالفان؟ از یاد نبریم این کلام الهى را که:
(ولن ترضى عنک الیهود ولا النصارى حتى تتبع ملتهم.)
بقره120/
اى رسول, هرگز یهود و نصارى از تو راضى نمى شوند, تا این که پیرو آنان شوى.
مخالفان جمهورى اسلامى ایران, تنها زمانى سکوت اختیار مى کنند تا ما از بند بند قانونهاى تصویب شده پس از انقلاب اسلامى, دست برداریم و هماهنگ با جریان توسعه بین المللى که طراحان آن ابرقدرتها هستند, حرکت کنیم.
5. طرح بالابردن ازدواج در شرایطى بیان مى شود که روابط ناسالم بین دختران و پسران در سن نوجوانى زیاد شده و دوستیهاى نامشروع دختران در سن مدارس راهنمایى رشد زیادى یافته است. بررسى اجمالى مسأله در بین دختران مدارس راهنمایى, این امر را آشکار مى سازد. دراین اواخر, شمار دختران مراجعه کننده به پزشکى قانونى براى این که ثابت کنند, توسط دوست پسر خویش مورد تجاوز جنسى قرارگرفته اند, در خور درنگ است.
دختران نوجوانى که به ماما یا پزشک زنان مراجعه مى کنند تا پرده بکارت آنان, که توسط دوست پسر خود برداشته شده ترمیم گردد, یا بتوانند از قرص ضد باردارى, با این که مجرد هستند, استفاده کنند, یا معاینه شوند: آیا هنوز باکره اند, یا خیر, نگران کننده است.
اطلاعات صداى مشاور سازمان بهزیستى از شهر تهران بخش گسترده اى از پرسشها را درباره روابط نامشروع بارداریهاى نامشروع, چگونگى سقط جنین بیان مى کند. حال آیا بالا رفتن سن ازدواج, این زمینه مناسب را که دختران هوسباز نوجوان بتوانند از راه ازدواج رابطه مشروع داشته باشند, از بین نمى برد؟
این مسأله نیز قابل توجه است که بارواج کتابها, عکسها, فیلمها و نوارهاى موسیقى مبتذل که همگى گرایشهاى جنسى نوجوانان را بر انگیزاند, در عمل, سن بلوغ در دخترن و پسران پایین تر آمده است.
6. قانون مدنى, ازدواج دختر نُه ساله را جایز مى داند, نه این که دختران نُه ساله را تشویق به ازدواج در نُه سالگى کند.
7. در ازدواج دختر, موافقت دختر با ازدواج لازم و ضرورى است.
8. در ازدواج دختر باکره, باید پدر راضى باشد.
9. بالا رفتن سن ازدواج در قانون, سبب مى شود ازدواجهاى غیررسمى زیاد شود; زیرا مردم به دلیل مسائل اعتقادى و فرهنگى خود در سالهاى پایین ازدواج مى کنند. حال اگر این ازدواج را نشود به طور رسمى ثبت کرد, سبب مى شود زنان نتوانند در پرداخت مهریه, نفقه, ارث و امور مربوط به فرزند خود ادعاى خویش را درباره ازدواج خود, ثابت کنند.
10. برخى گویند: رشد شرط در دادوستدها, قصاص و ازدواج است و همان گونه که در انجام دادوستدها افزون بر بلوغ, فرد باید داراى رشد در معامله نیز باشد, در ازدواج نیز باید دختر و پسر, افزون بر بلوغ, داراى رشد نیز باشند, تا بتوانند ازدواج کنند. در حقیقت, دختر و پسر باید شایستگى اداره خانواده را داشته باشند, تا بتوانند ازدواج کنند.
پاسخ:
الف. در داد و ستدها, به دلیل آیه قرآن و روایات, مى بایست اثبات رشد گردد, ولى در ازدواج, دلیلى بر اثبات رشد وجود ندارد.
ب. مراد از رشد در امر ازدواج, روشن نیست. هم اکنون مردان چهل ساله اى یافت مى شوند خودخواه و مسؤولیت ناشناس که سرمایه عظیم خانواده خویش را از بین مى برند و به همسر و فرزندان خویش اجحاف روا مى دارند, آیا مى توان حکم کرد: آنان اجازه ازدواج ندارند؟
ج. بى گمان, سفیه یا فردى که داراى عقب ماندگى ذهنى است, ولى نیاز جنسى دارد. مى تواند ازدواج کند و در صورتى که میل به ازدواج داشته باشد, کسى نمى تواند او را از این کار بازدارد.
د. به نظر مى رسد: اسلام به امر ازدواج, به عنوان وسیله اى براى برآوردن نیاز جنسى زن و مرد مى نگرد و سفارش بسیار به سرعت بخشیدن به امر ازدواج مى کند و بر آسان گیرى ازدواج و به کنارنهادن قید و بندهاى اقتصادى و اجتماعى تأکید مى ورزد. البته همچون تمامى مسؤولیتهاى دیگرى که بر دوش افراد مى نهد, افراد را به حقوق خانواده آشنا مى سازد. چاره فردى را که تحت فشار غریزه جنسى, کنترل برخى رفتارهاى خود را از دست داده و در مرز فرو افتادن در باتلاق روابط نامشروع قرار گرفته در منع قانونى ازدواج تا زمان به دست آوردن رشد فکرى, لازم نمى بیند, بلکه سفارش مى کنند: خانواده و جامعه بکوشند, همزمان با بلوغ جنسى دختران و پسران, آنان را با مسائل خانواده و با وظیفه اى که در برابر خانواده دارند, آشنا سازند همان گونه که در عبادات نیز به دختر 15 ساله نازپرورده که شب و روز خود را به سرگرمى وغفلت به سر مى برد و مفهوم مناجات عبد با خدا را در نمى یابد, نمى گوید: هر وقت درک عبادت کردى, عبادت بر تو واجب مى شود, بلکه به او امر مى کند به انجام عبادت بپردازد و در ضمن, با روشنگرى توسط آیات و روایات, او را با مفهوم عبادت و ارزش آن آشنا مى سازد. خداوند بر پدر و مادر, لازم مى شمارد که فرزند خویش را با معارف اسلامى آشنا سازند. بر جامعه با عنوان امر به معروف, لازم مى شمارد که مکلّفان را باعبادت آشنا سازند و بر فرد مکلف نیز آموختن مسائل و احکام مورد نیاز را واجب مى سازد.
تجربه اى که غرب آموخت براى ما اندک نیست. بالا بردن سن ازدواج براى آن که دختر و پسر آمادگى جسمانى و فکرى لازم جهت ازدواج را داشته باشند. دختران و پسران آزمند بر مسائل جنسى را وادار به ایجاد ارتباط جنسى خارج از کانون خانواده کرد و روشن است که این روابط چه آسیبها و زیانهاى جبران ناپذیرى بر دختر, پسر و قربانیان این روابط, کودکان نامشروع و ناخواسته, خواهد زد. جالب این است که در بیش تر کشورهایى که سن قانونى ازدواج 16 یا 18 سال است, استفاده از لوازم پیشگیرى از حاملگى براى دختران دوازده یا سیزده ساله, از نظر قانون آسان است.
آیا بهتر نیست از زمانى که امکان دارد فرد داراى گرایشهاى جنسى گردد, امکان ازدواج نیز فراهم آید, ولى با برنامه ریزى فرهنگى به دختر و پسر فهمانده شود که با نیاز خویش, عاقلانه برخورد کنند. او را با بزرگى مسؤولیت تشکیل خانواده آشنا سازیم تا خود, گرایشهاى خویش را کنترل کند و توانایى ورود در کانون خانواده را نیز در خویش به وجود آورد و از طرفى اگر توانا به کنترل غرایز خویش نبود, بتواند از راه مشروع و قانونى, نیاز خود را در قالب ازدواج برطرف سازد؟
بى گمان, با ازدواج, زوایاى دیگر این پیوند نیز رشد خواهد یافت و دختر و پسر داراى رشد فکرى و اجتماعى نیز خواهند شد.
یادآورى: در بحث ولایت پدر یا جد پدرى در ازدواج دختر شمارى از فقها, پایان مهلت این ولایت را بلوغ و رشد دختر مطرح کرده و بیان داشته اند: از زمانى که دختر بالغ و نیز داراى رشد فکرى شد, مى تواند براى ازدواج خویش تصمیم بگیرد. بدین گونه, این شبهه پیش نمى آید: دختر نه ساله اگر پدر نداشته باشد, امکان دارد فریب بخورد و تن به ازدواجى نادرست بدهد; چرا که دختر فقط اگر رشد لازم را داشت, مى تواند براى ازدواج خویش تصمیم بگیرد و درغیر آن, پدر یا جد پدرى او, تنها به شرط آن که ازدواج برابر مصلحت دختر باشد, مى توانند دختر را به عقد ازدواج پسرى درآورند.
امام خمینى, در تحریر الوسیله مى نویسد:
(از زمانى که دختربالغه رشیده شد, احتیاط آن است که اذن پدر یاجدّ و نیز اذن دختر, هر دو در امر ازدواج دختر, در نظرگرفته شود.)140
صاحب جواهر نیز مى نویسد:
(پدر و جد بر بکر رشیده در دائم و منقطع, ولایت ندارند.)141
همو مى نویسد:
(عبارة المرأة معتبرة فى العقد مع البلوغ والرشد (اى العقل) فیجوز لها ان تزوّج نفسها.)
شمارى از فقیهان دیگر نیز از جمله ابن ادریس در سرائر142, به این مسأله اشاره کرده اند.
در صورتى که ازدواج به مصلحت دختر باشد, حال آن که دختر هنوز به رشد لازم جهت تصمیم گیرى براى ازدواج خویش نرسیده و در ضمن پدر و پدربزرگ نداشته باشد, برابر نظر برخى فقها مى توان با اجازه حاکم شرع, برابر مصلحت دختر, عقد کرد.
11. شمارى, از زیانهاى ازدواج زودرس را از دست دادن موقعیت تحصیلى و کسب مهارتهاى شغلى و موقعیت اقتصادى دختران یاد کرده اند.
بى گمان این امور به دلیل باورهاى غلط افراد است. سفارش مکرر در قرآن که مبناى زندگى مشترک بایدمعاشرت به معروف باشد143 و سفارش و تأکید بسیار شرع مقدس اسلام بر علم آموزى روشن مى سازد که در فرهنگ اسلامى, ازدواج مانع ادامه تحصیل نخواهد بود. اگر ازدواج را از پیرایه هایى که خود بر آن بسته ایم رها سازیم, آشکار مى گردد که ازدواج مى تواند سبب آرامش خاطر شود. آرامشى که موجب مى شودفرد تمرکز بهترى جهت فراگیرى علم داشته باشد. مردى که سفارشهاى مکرر خداوند را در امساک به معروف و معاشرت به معروف با همسر خویش نادیده نمى گیرد, رشد معنوى را حق زن مى داند و نه تنها مانع تحصیل او نخواهد شد, بلکه مشوق او نیز در این رشد عقلى و ادراکى خواهد بود.
کسب مهارتهاى شغلى نیز ارتباط چندانى با تجرد یا تأهل ندارد. برخى مى پندارند که شغل تنها به کار خارج از خانه و به مفهوم غربى آن اطلاق مى شود, غافل از آن که مبانى فکرى مسلمانان, با آنچه توسط سازمانهاى بین الملل ارائه مى گردد, گاه فاصله بسیار دارد.
در تفکر اسلامى ما, خانه دارى شغلى شریف است و زن علاوه بر پذیرش مسؤولیت خانه دارى, نگهدارى و تربیت فرزند, مى تواند شغل دیگرى نیز برگزیند و البته زن مسلمان ما, همسر و فرزند را قربانى موقعیت شغلى خویش نمى کند.
موقعیت اقتصادى دختران نیز با ازدواج, نه تنها به خطر نمى افتد, بلکه تا حدى برآورده نیز مى گردد. دختر با ازدواج, حق دریافت مهریه و نفقه دارد و به ازاى زحماتى که در منزل مى کشد, مى تواند از همسر خود اجرت المثل دریافت کند و در صورتى که همسرش از دنیا برود از دارایى او ارث مى برد و نیز مى تواند از اوقات خویش بهره بیش ترى برده, شغلى نیز برگزیند.
12. در صورت احتمال ضرر در ازدواج, مى توان به تقاضاى فردى یا مدعى العلوم, حکم به معاینه پزشکى دختر داد و در صورت اثبات ضرر, منع قانونى جهت ازدواج قرارداد.
13. از همه مهم تر آن که: اکنون نیز در ثبت ازدواج دختران کم تر از 13 سال منع قانونى وجوددارد, از این روى, هر چند در قانون مدنى کم ترین سن ازدواج 9 سال است, ولى در عمل, سن ازدواج را 13سال قرار داده ایم.
14. از این امر مهم, نباید غفلت کرد که حذف هر ماده یا تبصره مصوب پس از انقلاب اسلامى, بسیارى را گستاخ خواهد کرد تا با فشار تبلیغاتى و فرهنگى روزافزون, ما را وادار به حذف سایر مصوبات پس از انقلاب کنند و قانونها را تا جایى که امکان دارد برابر با قانونهاى بین المللى (وبیگانه با احکام دینى) قرار دهند.
پیشنهاد پایانى
براى رفع دشواریهاى اجراى قانونهاى مربوط به سن ازدواج دختران بر مبناى فقه غنى شیعه پیشنهاد مى شود:
الف. مراد از مصلحت در نکاح دختر زیر سن نُه سال مشخص گردد, بویژه در جامعه هاى دگرگونى یافته امروز که عوامل بسیار در انتخاب همسر مناسب دخالت دارد.
ب. روشن شود که چه مرجع قانونیى, مسؤول بررسى وجود مصلحت یا نبود آن در ازدواج دختر یا پسر صغیر است, تا در صورت نبود مصلحت, حکم به باطل بودن یا نفوذ نداشتن عقد بدهد.
ج. بیان شود: در صورت راضى نبودن دختر و پسر پس از بلوغ (یا پس از رشد) نسبت به این ازدواج, حکم به فسخ عقد ازدواج داده شود. این حکم برابر پاره اى از روایات144 بوده و نیز به دلیل وجودضرر در زندگى مشترک بدون میل و رغبت و حکم به پرداخت نفقه و مهریه توسط زوج با این که راضى به این زندگى با زن نیست, و حکم به تمکین و پذیرش سیطره شوهر توسط زن بر خلاف هرگونه میل و رغبتى به این ازدواج.
در اساس, وجود این ضرر, دلالت مى کند بر نبود مصلحت در درستى این نوع ازدواج.
د. زمان تصمیم گیرى دختر براى ازدواج خود, از زمان بلوغ و رشد عقلى دختر جهت تصمیم گیرى, طرح گردد و پیش از رشد, اذن پدر یا جد (یا در صورت نبود آنان, حاکم) به شرط رعایت مصلحت دختر, در ازدواج او مطرح گردد. درنتیجه, امکان ازدواج دختر پیش از رشد, به دلیل وجود مصلحت براى دختر, وجود داشته باشد.
هـ. تا پیش از نُه سالگى, ازدواج ممنوع است و پس از آن نیز, اگر ثابت شد که آمیزش زیان دارد مانع قانونى جهت این امر, تا برطرف شدن زیان, قرار داده شود.
________________________________________
پى نوشتها:
1. سوره (توبه), آیه 59.
2. سوره (نور), آیه 58.
3. سوره (نساء), آیه 6.
4. سوره (انعام), آیه 153; (اسراء), آیه 34.
5. سوره (یوسف), آیه 22.
6. سوره (کهف), آیه 82
7. سوره (حج), آیه 5.
8. سوره (قصص), آیه 13.
9. سوره (غافر), آیه 67.
10. سوره (احقاف), آیه 15.
11. (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج104/2, دار تحقیق مؤسسه آل البیت.
12. همان مدرک, ج365/19; (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى, ج184/9, دارالتعارف, بیروت; (فروع کافى), ثقة الاسلام کلینى, ج68/7, دارالتعارف, بیروت.
13. (وسائل الشیعه), ج411/18; ج367/19; (من لایحضره الفقیه), شیخ صدوق, ج221/4, دارالتعارف, بیروت.
14. (وسائل الشیعه), ج43/1; ج20/28; (فروع کافى), ج198/7.
15. (وسائل الشیعه), ج43/1; ج360/17; ج410/18; (فروع کافى), ج197/7.
16. (وسائل الشیعه), ج197/28; ج516/18; ج297/28.
17. (وسائل الشیعه), ج411/18; ج366/19; ج102/20; (فروع کافى), ج398/5; ج97/7.
18. (وسائل الشیعه), ج101/20; (فروع کافى), ج398/5.
19. (وسائل الشیعه), ج102/20; (فروع کافى), ج398/5.
20. (وسائل الشیعه), ج179/22; (فروع کافى), ج85/6.
21. (وسائل الشیعه), ج183/22; (تهذیب الاحکام), 469/7.
22. (وسائل الشیعه), ج85/21.
23. همان مدرک, ج103/20.
24. همان مدرک.
25. همان مدرک103/ و 493; (من لایحضره الفقیه), ج431/3.
26. (وسائل الشیعه), ج494/20.
27. همان مدرک, ج282/29; (تهذیب الاحکام), ج234/10.
28. (وسائل الشیعه), ج494/20.
29. همان مدرک, ج281/29.
30. همان مدرک274/; ج36/21; (تهذیب), ج468/7.
31. (وسائل الشیعه), ج36/21; (فروع کافى), ج463/5.
32. (وسائل الشیعه), ج278/20; (تهذیب), ج382/2.
33. (وسائل الشیعه), ج296/28 ـ 297.
34. همان مدرک, ج212/19.
35. (جواهر الکلام), ج36/26 ـ 37.
36. (وسائل الشیعه), ج36/21.
37. همان مدرک, ج103/20.
38. همان مدرک, ج44/10, ج37/21.
ییادآورى: مطلب یاد شده روایت نیست, بلکه سخن اسماعیل بن جعفر است. در این سخن قیاس نامتناسبى وجود دارد:
ابى ایوب خراز مى گوید: از اسماعیل بن جعفر پرسیدم. آیا شهادت پسر بچه رواست؟ گفت:
(اذا بلغ عشر سنین.
قال: ویجوز امره؟
فقال: ان رسول اللّه دخل بعائشة وهى بنت عشر سنین ولیس یدخل بالجاریة حتى تکون امرئة فاذا کان للغلام عشر سنین جاز امره وجازت شهادته.)
39 . (وسائل الشیعه), ح20 / 103 .
40. (وسائل الشیعه), ج45/1; (تهذیب الاحکام), ج380/2.
41. (وسائل الشیعه), ج367/19; ج361/17; ج363/19.
42. همان مدرک, ج409/4; ج236/10; (تهذیب الاحکام), ج326/4.
43. (وسائل الشیعه), ج237/10; ج45/1; (من لایحضره الفقیه), ج122/2.
44 . (وسائل الشیعه), ج238/20.
45 . همان مدرک, ج405/4.
46. همان مدرک, ج408/4.
47. همان مدرک411/.
48. (مستدرک الوسائل), حاج میرزا حسین نورى, ج558/2, مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث, قم.
49. (وسائل الشیعه), ج45/11; (فروع کافى), ج52/4.
50. (وسائل الشیعه), ج228/20; (من لایحضره الفقیه), ج140/2.
51. (وسائل الشیعه), ج295/28.
52. همان مدرک, ج406/4; ج252/7.
53. همان مدرک, ج207/14.
54. (تحریرالوسیله), امام خمینى, ج254/2.
55. (وسائل الشیعه), ج277/20.
56. همان مدرک278/.
57. همان مدرک282/.
58. همان مدرک319/.
59. همان مدرک, ج84/9.
60. (مستدرک الوسائل), ج496/2.
61. همان مدرک, ج107/23.
62. همان مدرک, ج115/29.
63. همان مدرک, ج546/18.
64. همان, ج87/1.
65. (وسائل الشیعه), ج219/26.
66. همان مدرک, ج234/10.
67. همان مدرک236/.
68. (جامع احادیث الشیعه), ج315/10, در (مستدرک الوسائل), ج85/1, بسان این روایت بیان شده است. البته در چند روایت, مراد از (اذا عقل), 5 سال, یا 6 سال ذکر شده است.
69. (وسائل الشیعه), ج366/19; ج410/18.
70. همان مدرک, 360/17.
71. همان مدرک, ج44/1.
72. (مستدرک الوسائل), ج240/13, 247; ج124/14.
73. (وسائل الشیعه), ج45/1.
74. همان مدرک, ج1, مقدمة العبادات, ح7.
75. همان مدرک, ج10/3.
76. (مقنع),/ 102; (من لایحضره الفقیه), ج413/3; ج221/4; ج3/2, 6, 21.
77. (من لایحضره الفقیه), ج122/2.
78. (مقنعه), 747.
79. همان مدرک533/.
80. همان مدرک.
81. (کافى), 294/.
82. (المبسوط), ج266/1.
83. همان مدرک, ج283/2; ج318/4; ج150/7.
84. همان مدرک, ج21/8.
85. (الخلاف), شیخ طوسى, ج120/2, 417; ج132/3.
86. (نهایه) شیخ طوسى, 453/, 481, 761, 468,490, 612.
87. (الوسیله)56/, 137, 301.
88. (المراسم العلویه), 241/.
89. (مهذب) 120/, 196, 222, 284, 496.
90. (الغنیه), 594/.
91. (سرائر), ابن ادریس, ج367/1; ج199/2, 560; ج206/3.
92. (شرایع الاحکام), ج423/2; ج902/4.
93. (المختصر النافع) 140/.
94. (مختلف الشیعه), ج423/1, به نقل از: (تذکرة الفقهاء), ج26/1.
95. (الجامع للشرایع)360/, 428.
96. (کشف الرموز), ج108/2.
97. (ارشاد الاذهان), ج395/1.
98. (تذکرة الفقهاء), ج75/2, 80.
99. (قواعد الاحکام), ج168/1.
100. (مختلف الشیعه), ج510/2, 525.
101. (تحریر الاحکام, ج51/1, 81, 218.
102. (مهذب البارع)513/.
103. اللمعة الدمشقیة), 51/.
104. (مسالک) ج197/1; (الروضة البهیة), ج144/2.
105. (کفایة الاحکام)3/, 112.
106. (کشف اللثام), ج39/2.
107. همان مدرک.
108. (کنزالعرفان), ج102/2.
109. (حدائق الناضرة), ج348/20, 349.
110. (الغنائم) 437/1.
111. (جواهر الکلام), ج16/26, 38.
112. همان مدرک, کتاب الصوم112/.
113. (مفاتیح الشرائع), تحقیق سید مهدى رجایى, ج14/1.
114. (تحریر الوسیله), ج13/2.
115. (رساله عملیه), آیت اللّه صانعى.
116. (جواهر الکلام), ج41/26.
117. مجله (الفکر الاسلامى), مقاله حد الیأس وحد البلوغ, نوشته محمد هادى معرفت.
118. رساله عملیه آیات عظام.
119. بسیارى از دلیلها, از مقاله هاى درج شده در کتاب (بلوغ), گردآورى آقاى مهدى مهریزى گرفته شده است.
120. (سرائر)367/; (جواهر الکلام), ج38/26; (خلاف), ج120/2.
121. (وسائل الشیعه), ج409/15.
122. (جواهر الکلام), ج33/26.
123 . (وسائل الشیعه), ج18 / 411 .
124. حدیث 1, 4, 5 و20 از احادیث 9 سال.
125. آیت اللّه خوئى در مستند العروة, ج150/6, مى نویسد:
(ما به روایات عمار عمل نمى کنیم; زیرا به خاطر لغزشها و اشتباههاى فراوانى که دارد, کم تر روایتى از او, خالى از اضطراب در لفظ, یا معناست; از این روى, نمى شود, به روایات نقل شده از وى اطمینان کرد.)
صاحب وافى و علامه مجلسى مى گویند: اگر راوى, فردى غیر از عمار مى بود, به روایت حکم مى کردیم.
126. سند عمل کرد کنفرانس جهانى زن در پکن, پاراگراف 274.
127. مجلّه (زن روز), شماره 1647; مجلّه (پیام زن), اردیبهشت 77.
128. مجلّه (زن روز), شماره 1649.
129. مقام معظم رهبرى:
(واداشتن دختران کم سن و سال به ازدواج, حرکتى در جهت تضعیف زن و نادیده گرفتن حقوق اوست و قانون, باید با آن مقابله کند و زنان نیز, با آگاهى, هوشیارى و رشد و معرفت خود در مقابل این گونه تعدیات بایستند.)
13. مطالب این بخش, بیش تر از این کتابها گرفته شده است: (ژینکولوژى اطفال و کودکان), (بیماریهاى زنان) نواک, (گزیده اساسى طب کودکان), نلسون, (آبستنى و زایمان), ویلیامز, (خلاصه روان پزشکى, علوم رفتارى, روان پزشکى بالینى), کاپلان, سادرک, (روان شناسى رشد کودک و نوجوان).
131. مجلّه (تربیت), شماره 3, سال8.
132. مجلّه (قضایى و حقوقى دادگسترى جمهورى اسلامى ایران), شماره 75/4.
133. (گزیده اساسى طب کودکان), نلسون.
134. همان مدرک.
135. (خلاصه روان پزشکى) (علوم رفتارى, روان پزشکى بالینى) کاپلان, سادرک, چاپ ششم, 1991.
136. (ژینکولوژى اطفال و نوجوانان), فصل چهارم.
137. مجلّه (پزشکى قانونى), شماره 12.
138. مجلّه (پیام زن), شماره 2, سال7.
139. همان مدرک, به نقل از رئیس کمیسیون زنان و خانواده.
140. (تحریر الوسیله), ج254/2.
141. (جواهر الکلام), ج173/29, 200.
142. (سرائر), ج570/2.
143. سوره (بقره) آیه 228, 229, 238, 236; سوره (نساء) آیه 19; سوره (طلاق) آیه 2, 6.
144. حدیث 21 از احادیث 9 سال و حدیث 4 از روایاتى که اشاره به بلوغ دختران دارند و به مفهوم مخالف روایت 5 از همین روایات و روایت 7 از روایاتى که اشاره به بلوغ دختر و پسر دارند.