جهانگیرنامه سروده شاعری گمنام به نام مادح است که در دوران جایگزینی حماسه های دینی، جای حماسه های ملّی و با هدف نیکفرجامی برای داستان رستم و سهراب ساخته شده است؛ نقش نقالان و راویان داستانهای حماسی ایران در سرودن این حماسه قابل توجّه است. دوران آمیختگی و امتزاج داستان ها و اسطوره های ایرانی با اساطیر غیر ایرانی را، به طور دقیق، نمی توان تعیین کرد. امّا با اطمینان می توان گفت که با ورود اسلام به ایران، به تدریج عقاید اسلامی و پس از آن اندیشه های عرفانی، در ادبیّات حماسی ایران، نفوذ بیشتری می یابد. این تأثیر تدریجی و افزاینده، تا جایی پیش می رود که نه تنها برخی قهرمانان در هر دو روایات ایرانی و غیر ایرانی، سرگذشتی تقریبا همانند می یابند، بلکه حماسه ای همچون جهانگیرنامه سروده می شود که تأثیرپذیری از عناصر اسلامی و عرفانی در بن مایه و زبان آن، تا حدّ یک ویژگی چشمگیر سبک شناسی، پدیدار می شود. در این مقاله، نخست به تأثیر عناصر غیر ایرانی درحماسه های ملّی نگاهی انداخته، سپس به توصیف عمده ترین تأثیرات اندیشه های اسلامی و عرفانی، در حماسه جهانگیرنامه پرداخته ایم. علاوه بر این، با تکیه بر همین ویژگی سبک شناسانه، پیشنهاد شده است که زمان سرودن این حماسه را، بسیار متأخرتر از تاریخی می توان شمرد که برخی پژوهشگران پیشین گمان کرده اند.
A Study of the Religious and Mystical Elements in Jahangirname’s Epic