بافت تاریخی در مقایسه با بافت های شهری که از اوایل قرن حاضر شکل می گیرند مساحت کمتری را اشغال کرده و براساس ارتباطات پیاده شکل گرفته بود. بافت تاریخی از رشد تدریجی برخوردار بوده و به طور نسبی احداث زیرساخت ها و خدمات، با نیازهای ساکنین آن هماهنگ بوده و بر همین اساس بین کاربری های مسکونی و دیگر کاربری ها تعادل برقرار شده، نیازهای جدید بر سازمان فضایی بافت تحمیل نمی شده و تفکر خانه و تعمیر به جای تفکر مسکن و تعویض مطرح بوده است اما از حدود 1340 به بعد به دلایل بسیار مانند ورود بیش از پیش فرهنگ بیگانه، استفاده سکونتیِ صرف از محل اقامت و وابستگی بیش از حد به امکانات شهر جدید، بافت تاریخی در زمره نامتعادل ترین بافت های شهری قرار گرفت. این روند همچنان ادامه دارد و بیشتر بافت های تاریخی ایران و ساکنان آن ها هر روز با مشکلات جدید و عوامل ناپایدار مواجه هستند. از دید صاحب نظران روند قبلی یک روند مستمر و تحولات دهه های اخیر به مثابه انقطاع تاریخی بوده است. بر این اساس سوالات اصلی مقاله حاضر به این شرح است: ابعاد و مؤلفه های استمرار و در طرف مقابل انقطاع تاریخی در یک پهنه زیست اجتماعی مانند بافت های تاریخی کدامند؟ از نظر خبرگان کدامیک از عوامل و بسترهای مسببِ دو نگرش فوق، از اهمیت بیشتری برخوردار است؟ این نوشتار در پی گردآوری و اهمیت سنجی ابعاد و مؤلفه های استمرار و گسست در بافت های تاریخی است. برای رسیدن به پاسخ پرسش های مطروحه روش تحقیق ترکیبی مورد نظر است. به این صورت که در پس مرور منابع موجود و دستیابی به عوامل دو نگرش استمرار و گسست، ابتدا آن ها را به روش تعداد ارجاعات و سپس پرسشنامه خبرگان مورد سنجش و وزن دهی قرار می دهد. اگرچه اعتبار وزن دهی خبرگان بیش از تعداد ارجاعات است (به دلیل اهمیت بومی سازی مؤلفه ها و گسترگی منابع)، اما همسویی این دو روش می تواند ملاک مورد اعتمادی برای اهمیت بخشی به ابعاد و مؤلفه ها باشد.