در میان تمام چالش های موجود در مسیر توسعه پایدار شاید بتوان به صراحت گفت که دو مانع اصلی مطرح است، فقر و تخریب محیط زیست. این دو عامل علاوه بر این که تأثیر منفی بر دستیابی به توسعه پایدار می گذارند، دارای رابطه پیچیده ای هستند و به عنوان بحران جدی کشور را تهدید می کنند. باید توجه داشت که تخریب محیط زیست مسئله ای پیچیده است و سایر زمینه ها مانند فناوری های نوین، آداب و رسوم، برنامه ها و راهبردهای ملی، زمینه های تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و... نیز در این تخریب سهیم اند. لذا وجود تفکری نظام مند که تمام ابعاد مسئله را در بر گیرد و به آن توجه کند ضروری می نماید. تخریب محیط زیست و فقر هر دو از چالش های جهانی هستند که مشترکات بسیاری دارند اما اغلب به طور جداگانه مورد بررسی قرار می گیرند. محیط را نمی توان به حال خود رها کرد. انسان ها نه تنها نسبت به یکدیگر بلکه نسبت به محیط خود مسئولند. اگر به محیط آسیب نرسانیم مدت های طولانی پایدار خواهد بود. از این رو هدف پژوهش حاضر طراحی مدلی است که بتواند قواعد فقر روستایی و ناپایداری محیطی را تبیین کند. روش پژوهش حاضر به صورت پیمایشی می باشد و سعی شده که با استفاده از رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری به طراحی مدلی از فقر و ناپایداری محیطی در مناطق روستایی اقدام گردد. جامعه آماری این تحقیق سرپرستان خانوارهای مناطق روستایی استان چهارمحال و بختیاری می باشند که با استفاده از فرمول کوکران نمونه ای به حجم 383 نفر از بین آن ها به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب گردیده و با ابزار پرسشنامه مورد مطالعه قرار گرفته اند. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که فقر ناشی از ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که به طور معنا داری به وجود آورنده فقر روستایی است. از سوی دیگر ناپایداری در روستا در متغیرهای آب، خاک، مرتع و درختان نمود بیشتری دارد. نتیجه پژوهش حاضر علاوه بر تبیین مسئله فقر روستایی و ناپایداری، حاکی از اثر مثبت و معنادار بین این دو متغیر است. فقرای روستایی با بهره برداری بیش از حد از امکانات طبیعی سبب ناپایداری بیشتر آن می شوند و این مسئله در گذر زمان منجر به نابودی منابع می گردد.