هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته معلمان و دانش آموزان دوره ابتدایی شادگان از مشکلات دوزبانگی دانش آموزان در سال 1400 بود. در این پژوهش از رویکرد کیفی و راهبرد پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. جامعه تحقیق را کلیه معلمان و دانش آموزان مدارس شادگان (استان خوزستان) تشکیل دادند. روش انتخاب مشارکت کنندگان هدفمند بود و نمونه گیری تا زمان رسیدن به اشباع ادامه یافت. این تعداد شامل 6 معلم (3 زن و 3 مرد) و 6 دانش آموز (3 دختر و 3 پسر) دوزبانه در دوره ابتدایی بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل کلایزی استفاده شد که شامل هفت مرحله بود. یافته ها چهار مضمون اصلی را به دست داد که هر کدام شامل تعدادی مضامین فرعی بودند. مضمون اول مسائل و مشکلات روان شناختی با درون مایه های فرعی احساس حقارت و ناامیدی و تجربه سردردگمی و ابهام بود. مضمون دوم مسائل زبانی با درون مایه های فرعی عدم ادراک و فهمیدن مطالب آموزشی و مشکل در خواندن و نوشتن بود. مضمون سوم مسائل تحصیلی- آموزشی با درون مایه های فرعی افت و کاهش پیشرفت تحصیلی و افزایش مسئولیت های معلمان بود و چهارمین مضمون عوامل ساختاری و محیطی با درون مایه های فرعی عوامل اقتصادی و محیطی، عدم سازگاری شیوه ارزشیابی با توانایی دانش آموزان دوزبانه و کمبود مهارت های زبانی خانواده های دوزبانه بود. نتیجه اینکه تجربه زیسته معلمان و دانش آموزان ابتدایی از مشکلات دوزبانگی یک تجربه چندبُعدی از مسائل روان شناختی، زبانی، ساختاری و محیطی است که به نظر می رسد برای بهبود آن لازم است همکاری های فرهنگی خانواده ها در سطح گسترده تری جلب گردد.