آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۳

چکیده

بحث درباره رابطه علم و دین از نیمه دوم قرن بیستم، با تأسیس مجلات اختصاصی و کرسی های تدریس، نظام مندتر از قبل نزد فیلسوفان پی گرفته شد. طیف گوناگونی از نظریات در این باره ارائه شده اند، از نظریه هایی که رابطه ای ذاتی میان علم و دین قائل اند و آنها را با هم ذاتاً سازگار یا ناسازگار می دانند، تا دیدگاه هایی که با رویکرد نوع شناسانه حالات چندگانه میان علم و دین و ادلّه آنها را تشریح می کنند. اواخر قرن بیستم انتقاداتی از منظر جامعه شناختی و تاریخی به این دو نسل از نظریه ها ارائه شدند. طبق این نقدها، در نظریه های کلاسیک، پویایی، زمینه مندی، تکثر و ابعاد غیرمعرفتی علم و دین مغفول مانده است. در واکنش به چنین انتقاداتی، نسل سومی از نظریه ها ارائه شد که در آنها ابعاد اجتماعی علم و دین در کانون توجه بود. در مقاله حاضر به نظریه های استنمارک، لی، و کنتور، به عنوان سه نمونه از نظریه های نسل سوم، پرداخته می شود و ویژگی هایشان تحلیل خواهد شد. ادعای مقاله آن است که این نظریه ها سازگاری بهتری با واقعیات مرتبط با علم و دین دارند. همچنین دو اصل «پیوستگی تجربه انسانی» و «کنشگران مشترک علم و دین» در آنها پذیرفته شده است، دو اصلی که دلالتی قوی به نفع امکان پذیری و اهمیت تعامل میان علم و دین دارند.

The 3rd Generation of Science-Religion Theories: New Prospects for the Interactive Approach

The science-religion relationship has been investigated more systematically since the middle of the 20th century. Many theories of different kinds were suggested in order to figure out this relation via analyzing the content and history of science and religion. The first generation of these theories presumed a constant determined essence for both science and religion. Thus, they described an inherent relationship of either conflict or coherence between them. While the second-generation theories found these essentialist views too simplistic, they articulated and categorized various possible relations between science and religion in a taxonomic manner. Still, in these theories, the cognitive and propositional dimensions of science and religion were dominant. In the 90s, by prioritizing the sociological and historical approaches in both science and religion studies, some new aspects of these studies emerged. Applied to science-religion relationship debates, these approaches criticized the former theories for denying dynamic, contextual, and non-epistemic aspects of both science and religion. As a response to the critiques, the third-generation theories were developed, in which the contextuality of science-religion relation took a focal place. In this paper, three cases of 3rd generation theories (Stenmark’s, Lee’s, and Cantor’s) are discussed. It is claimed that these recent theories have a better consonance with the relevant facts. Also, due to being grounded on the two principles of “Continuity of Human Experience” and “the Existence of Common Actors in Science and Religion”, these theories provide strong implications in favor of the possibility and importance of the science-religion interactive relationship.

تبلیغات