آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۳

چکیده

پرسش از معناداری و چرایی وجود رنج و چگونگی مواجهه با آن، به مثابه یکی از دغدغه های جدی در حوزه الهیات عملی، سیمون وی، فیلسوف، الهی دان، عارف و مبارز فرانسوی را بر آن داشته تا در این باب نظریه ویژه ای پیش نهد که بر اساس آن آفرینش نوعی وانهادگی و انصراف خداوند از طبیعت است. خدا همه هستی ما را، غیر از حقیقت ازلی روحمان، در دستان ضرورتِ بی رحم ماده و خشونت شیطان وانهاده است. از این رو، آفرینش در نگاه «وی» نه خوب است و نه بد، بلکه «ضروری» است. بنابراین، اولین گام برای درک و کنار آمدن با چرایی رنجی که در این جهان دچار آنیم، فهم بی معنایی این چرایی است. این جهان بر مدار ضرورت می چرخد و ضرورت به اراده خداوند «سازوکاری کور و کَر» است و خداوند در این میان، با اراده خود، بی طرف باقی می ماند. اما از سویی دیگر، به این ضرورت می توان عشق ورزید و بهترین انتخاب در مواجهه با امری که ما هیچ اختیاری در قبال پذیرش یا عدم پذیرش آن نداریم، همین است. سیمون وی بر آن بود که آدمی اگر به بی طرفی خداوند و حضور قاهرانه ضرورت در این عالم تسلیم شود، زیبایی جهان اندک اندک برای او رخ می نماید. «وی» عقیده داشت که میان «رنج» و «محنت» تفاوتی مهم وجود دارد. در این میان، رنج عمدتاً ناظر به امور جسمانی است و محنت، به رغم آنکه از رنج انفکاک ناپذیر است، در ژرفای روح رسوخ می کند. از این منظر، محنت نوعی ریشه کن شدن زندگی و معادل کمابیش تخفیف یافته مرگ و فروبستگی تمام عیار ساحت امید است که به جای رهایی از آن باید خود را در آن به اضمحلال کشانید.

تبلیغات