اصل امکان های بدیل حکایت از این انگاره کم وبیش فراگیر دارد که عامل تنها در صورتی در قبال آنچه انجام داده دارای مسئولیت اخلاقی قلمداد می شود که در مرتبه تصمیم گیری یا کنشگری امکان عمل کردن یا تصمیم گرفتن به گونه دیگر را داشته باشد. اما فرانکفورت در مقابل تأکید می کند که گاه با نمونه هایی مواجهیم که گرچه شخص وادار به اتخاذ تصمیم یا انجام دادن عمل نشده، اما اجتناب از انجام دادن آن نیز برای او ناممکن بوده و با این حال عامل را از نظر اخلاقی مسئول برمی شماریم. «کورسوی آزادی» در کنار دفاع دوحدّی از مهم ترین پاسخ فیلسوفان به الگوی فرانکفورتی و نفی اصل امکان های بدیل در آن بوده است. مطابق راهبرد کورسوی آزادی، مثال های فرانکفورت همه امکان های بدیل را منتفی نمی سازند و هنوز کورسوهایی از آزادی وجود دارد. به عبارتی در یک نمونه فرانکفورتی، اگرچه عامل به سبب وجود یک مداخله گر فاقد گزینه های متعارف گشوده است، اما در عوض مقدار ناچیزی از امکان های بدیل باقی مانده را می توان پیش روی عامل مشاهده کرد که به نظر می رسد مسئولیت اخلاقی او را توجیه می کند. «اِشکال نیرومندیِ» فیشر و استامپ مهم ترین چالش پیش روی این راهبرد است که به نظر می رسد کارآمدی لازم در دفاع از نمونه های فرانکفورتی را نداشته است.