آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۳

چکیده

در روایت رایج از مدرنیته، جوهره مدرنیته قول به خودآیینی و نفی هر گونه مرجعیت (از جمله مرجعیت دینی) تلقی می شود. در عین حال، ادعا شده که «گواهی» با «مرجعیت» تفاوت ماهوی دارد. به عبارت دیگر، ادعا شده که پذیرش گواهی، به مثابه یکی از منابع معرفت و توجیه، به معنای موافقت با توسل به مرجعیت و تعبد نیست و منافاتی با عقلانیت مدرن و خودآیینی انسان ندارد. این تلقی دلالت های مهمی برای معرفت شناسی دینی دارد. در این مقاله ابتدا با رجوع به سخنان فلاسفه مدرنِ کلاسیک نشان داده می شود که تفسیر مذکور از مدرنیته ناصواب است. در ادامه تفکیک میان گواهی و مرجعیت نقد و بیان می شود که باور مبتنی بر گواهی ذاتاً ملازم با توسل به مرجعیت منشأ گواهی است، و تفکیک این دو مقوله از یکدیگر ناممکن است. آنگاه، دو نقد عمده دیگر بر ایده خودآیینی که توسط معرفت شناسان معاصر ارائه شده طرح می شود. نتیجه پایانی این است که ایده خودآیینی ایده قابل دفاعی نیست و پذیرش مرجعیت دیگری، با شرایط خاص، منافاتی با عقلانیت ندارد، بلکه مقتضای عقلانیت است.

تبلیغات