محمد کریم پیرنیا از بارز ترین تاریخ پژوهان معماری ایرانی است که توانست با بهره از هوش زبانیخود، مانیفست معماری ایرانی را بنویسد و تفکری پایبند به این معماری پایه گذاری نماید. او اعتقاد داشت که معماری ایرانی -اسلامی با توجه به عیار خود همواره حرفی برای گفتن دارد، ولی در این حین وفور و هجمه معماری غرب، معماری این سرزمین را وارد ورطه های سهمگین و دچار خودباختگیماهیتی کرد. لیکن، سیل غرب زدگی توسط قلم فرسایی تعدادی از پژوهشگران ایرانی تا حدودی عقب نشینی کرده و دست از طغیان بلامعارض خود برداشت، در این میان اشخاصی چون سلطان زاده، کسمایی، شاطریان، بیدهندی، نادری و... پایه و اساس معماری ایرانی-اسلامی را زنده نگاه داشتند و جنبه های انشایی آن را احیا نمودند و تعدادی نیز کوشیدند تا این جنبه های انشایی را در قالب خبری به منصه ظهور برسانند. حال تلاش بر آن است که با بهره گیری از روش تفسیری-تاریخی و پی بردن به روش میدانی پیرنیا در جهت کشف واژگان محلی به کمک مردم و دانش آموختگان در قالبی تفسیرگرا به ریشه یابی این واژگان دست یافت، واژگانی محلی و بوم آورد که با برداشت های ذهنی پیرنیا در باب معماری ایرانی-اسلامی در موازنه کامل قرار داشته تا بتوان به خروجی جهت مندی در باب این واژگان در قالب اصول معماری این مرز و بوم پی برد، تا در این مسیر بتوان به پاسخ پرسشی چون، مالوفات ذهنی پیرنیا چگونه در جهت تدوین واژگانی بوم آورد توانسته به اصول معماری ایرانی-اسلامی مبدل شود، دست یافت؛ زیرا ایشان هیچ گاه به شیوه و روش تدوین این اصول به شکل اخباری تاکید ننمود و در چارچوب تنظیم آنها در قالب انشایی سعی کرد راه را فراروی پژوهشگران و معماران آتی باز گذارد تا آنها با بهره از قدرت تحلیل و استنتاج فکری خود بتوانند تلفیقی مابین این اصول با عرصه ساختاری فضایی امروزی ایجاد نمایند که این خود در حفظ مانیفست ارائه شده و تکامل آن در گذر زمان موثر بوده تا معماری این مرز و بوم را به استیلای خودش برساند و در جلوگیری از رشد معماران بی وطن تاثیرگذار باشد.