تهدیدات پروژه جهانى سازى، با تأکید بر مسأله ایران
آرشیو
چکیده
این نوشتار، پاسخى است به این پرسش که جهانى سازى چه آثار زیانبارى بر ایران و جهان سوم دارد؟ بهکارگیرى واژه جهانىسازى به جاى واژه جهانىشدن به آن دلیل است که نگارنده، همگام با بسیارى از نویسندگان، دانشمندان و نظریهپردازان، جهانى شدن را یک «پروژه» و نه یک «پروسه» مىبیند که به صورت آشکار و بیشتر به شکل پنهان، مدیریت و هدایت مىشود. بر پایه این برداشت، مىتوان جهانىشدن را جهانىسازى یا جهانىشدن پروژهاى نامید و تعریف کرد. از این رو، این نوشتار بر دو فرضیّه زیر استوار است: 1 - جهانىشدن یک پروژه است، و به این جهت، مىتوان آن را جهانىسازى هم نامید؛ 2 - به دلیل پروژهاى بودن جهانىشدن، جهانىسازى بیش از آن که آثار مثبت به دنبال آورد، حامل زیانهاى بى شمارى به ویژه براى ایران است.متن
سرآغاز
براى دستیابى به پاسخ پرسش اصلى نوشتار باید تهدیدهاى پروژه جهانىسازى بر ایران و جهان سوم را جستجو کرد. در این راستا، تأثیرات جهانىسازى بر چهار مقوله اساسى فرهنگ، امنیت، اقتصاد و سیاست را بررسى مىکنیم، مسائل فراوانى در این چهار مقوله قابل بررسى است، از جمله: معناسازى فرهنگى، جنگ تمدنى و امنیتى، تلاش براى ممانعت و یا کاهش حجم سرمایهگذارى در ایران و ستیز سیاسى با استقرار نظم جدید اسلامى. کاویدن این مسائل و دیگر مسائل مشابه، عمق خطر و در عین حال، ضرورت ژرف بخشیدن به هوشیارى ما را در مقابل جهانىسازى، معین و مشخص مىکند.
جهانى سازى، بسیارى از کشورها را با چالش مواجه کرده است؛ زیرا، جهانىسازى، به مفهوم گسترش اقتصاد، فرهنگ و سیاست آمریکا در پهنه جهان است. از این رو، جهانى شدن با هدف تضعیف حاکمیت و اقتدار کشورها و سرانجام، براى از بین بردن واحدها یا کشورهاى کوچک، استحاله یا ادغام کردن آنها در جهان غرب به کار گرفته شده است. البته نمىتوان فرصتهایى که جهانى شدن پدید مىآورد را انکار کرد، ولى این فرصتها در مقابل تهدیدها و چالشها، اندک و ناچیز است. به عبارت دیگر، جهانىسازى، عبارت است از رقابتِ بى قید و شرط در سطح جهان که براى کشورهاى غنى، درآمد بیشتر مادى و معنوى و براى کشورهاى فقیر، فقر بیشتر به همراه مىآورد. به این جهت، فیدل کاسترو (Fidel castro) -رهبر انقلاب کوبا- مىگوید: جهانى شدن، گرسنگى، مرض و درماندگى را به دنبال دارد. جمیزگراف -اندیشمند غربى- نیز عقیده دارد که جهانىسازى، چهره شیطانى دارد، نه انسانى. در مورد ایران، چهره شیطانى جهانى شدن را مىتوان در ابعاد زیر جستجو کرد.
فرهنگ (Culture)
در قلب جهانىسازى فرهنگ، فرهنگ آمریکایى قرار دارد. فرهنگ آمریکایى، خود را برترین فرهنگ مىداند و در صدد است به شیوهها و ابزارهاى گوناگون، خود را به فرهنگ مسلط جهانى تبدیل کند. البته اندیشه سلطه جویانه فرهنگ آمریکایى، تأثیرات زیانبار زیر را بر جوامع انسانى و ایران مىگذارد:
1- فرهنگ آمریکایى در پى دستیابى به رهبرى ایدئولوژیک جهانى است. این فرهنگ در بستر روشنگرى اروپایى شکل گرفته، ولى امروزه تفسیرى کاملاً آمریکایى پیدا کرده است. فرهنگ آمریکایى، نگاه تک بعدى یا مادى به انسان دارد. بر این پایه، در حوزه رهبرى ایدئولوژیک آمریکایى، همه تجزیه و تحلیلها در حیطه فناورى مادى صورت مىگیرد و همه دلمشغولىها، محدود به بهینه سازى و بهره ورى ایندنیایى است. به علاوه، رهبرى ایدئولوژیک یا هژمونیک (Hegemonic) آمریکا، به معناى محدودسازى انتخاب براى غیر آمریکایى بوده و به همین دلیل، فرهنگ آمریکایى، نقش پالایشگاهىپیدا مىکند. در این صورت، تنها اوست که مىگوید چه چیزى خالص و درست و یا نادرست و ناخالص است. این سلطه جویى فرهنگى با موانعى چون فرهنگ انقلاب اسلامى مواجه است که درصدد ایفاى یک نقش جهانى بر اساس دو پایه مادیت و معنویت است. جدال بین این دو فرهنگ جهاننگر، از آغاز پیروزى انقلاب اسلامى آغاز شده و با طرح پروژه جهانى سازى شدت یافته است.(2)
2 - یکى از ابعاد جدال مقدس بین فرهنگ انقلاب اسلامى و فرهنگ جهانىسازان آمریکایى، معناسازى فرهنگى است. فرهنگ، گاه به یک نظام معنا دهنده، تعریف مىشود. در این معنا، فرهنگ در پى کنترل دیگران است. براى کنترل دیگران، فرهنگ آمریکایى مىکوشد ارزشهاى همسو و همگن با آمریکا را در کشورهاى اسلامى و ایران پدید آورد. در صورت تحقق این همسویى، تفسیر واحدى از پدیدههاى پیرامونى بین مردم و مسؤولان دو کشور صورت مىگیرد، و این، آغاز تأثیرگذارى و تأثیرپذیرى فرهنگى است. یکى از راههاى معناسازى فرهنگى، هویتزدایى فرهنگى است. مسخ تاریخى یا هویت زدایى تاریخى؛ یعنى پاکسازى گذشته افتخارآمیز و ایجاد بىتفاوتى نسبت به آینده، از ذهنیت یک ملت و محصور شدن و محصور کردن آن به زمان حال و به مسائل روزمره (= روزمرگى) است. ملت بىتاریخ یا برخوردار از گُسل تاریخى، مجذوب ایدههاى دیگران مىشود و بر پایه تفسیر غیر بومى، به ارزیابى حوادث مىپردازد و خلاصه این که، در سه حوزه معرفت، قدرت و اخلاق، تن به پذیرش سلطه فرهنگى غرب مىدهد.(3)
3- آمریکا با بهرهگیرى از ابزارهاى رسانهاى در جهت بایکوت کردن کشورهاى مخالف خود چون ایران، عمل مىکند. چامسکى از منتقدان دولت آمریکا در این باره مىگوید: خبر نشست غیرمتعهدها در کلمبیاى 1379 / 2000 (= اجلاس کلمبیا) و اعلامیه پایانى اجلاس، در مطبوعات آمریکا منتشر نشد؛ زیرا همان گونه که آمریکا پیش بینى مىکرد، در اعلامیه پایانى اجلاس، به کارگیرى اصطلاح «دفاع از حقوق بشر» براى مداخله در امور داخلى کشورها محکوم شد و آن را نوعى استفاده ابزارى از حقوق بشر براى کنترل کشورهاى مخالف دانست. با این وصف، چگونه آمریکا مىخواهد با تمدنها و فرهنگها به گفتوگو بپردازد، ولى حاضر نیست(4)، حرف ملتهاى غیرمتعهد که هشتاد درصد جمعیت جهان را تشکیل مىدهند، بشنود. به عقیده چامسکى، تا زمانى که جنوبیها آرامند، کسى به فکر آنان نخواهد بود. وى از نمونه دیگرى براى اثبات سخنانش استفاده مىکند و آن این که آموزش و آموختن نظریه تکاملى داروین در ایران ممنوع نیست، ولى این اقدام در کانزاس قدغن است. البته اگر افرادى در آمریکا عقیده دارند که نظریه داروین درست نیست، این حق آنهاست، اما آنها حق ندارند عقیده خود را به دیگران تحمیل کنند.(5)
4 -در جهانىسازى، غرب به دنبال غربى سازى فرهنگى جهان و ایران است. آنها درصددند از فرق سر تا ناخن پا، ایرانیان، فرنگى شوند، هر چه دارند، بر زمین بگذارند و هر چه فرنگیها مىگویند، گوش کنند. جهانىسازان غربى چنین القا مىکنند که پیروى از فرهنگ غرب، تنها راه نجات یا دستیابى به توسعه است و از این رو، از ایرانى مىخواهند در زندگى شخصى و اجتماعى، از آداب غربى استفاده کنند و همان گونه که زمانى سعید نفیسى مطرح کرد، به تغییر الفباى فارسى به لاتین بپردازند. توصیه آنان این است که مرزها را بردارید، دیوارها را جمع کنید، دلار را برگزینید.(6) آنها براى رسیدن به غربىسازى ایران و جهان، به تولید و تجارت کالاهاى فرهنگى، توجه بیش از پیش نشان مىدهند. به عنوان مثال: تجارت جهانى کالاهاى فرهنگى غربى در سالهاى 1980تا1991/ 1370تا1380 سه برابر و از 67 میلیارد دلار به 200 میلیارد دلار رسید. طى سالهاى 1991تا1996 / 1370تا1375 تعداد شرکتهاى الکترونیکى چند ملیتى، از 14 به 17 و مؤسسات مخابراتى، از 2 به 5 شرکت افزایش یافته است که اغلب، در صنایع سرگرمى سازى مشغولند؛(7) یعنى شیوه تولید در فرایند جهانى سازى، از عرصه کالاهاى صنعتى ارزان به کالاهاى فرهنگى ارزان گرایش پیدا کرده است. کالاهاى فرهنگى ارزان، گسترش دهنده تفکر سرمایه دارى و سمبل فرهنگى غرب است.(8)
امنیت (Security)
جهانى شدن، نتوانسته و نمىتواند امنیت داخلى و خارجى ایران را به طور بنیادى و اساسى، زیر و رو کند، ولى تأثیر جهانى شدن بر امنیت ایران را نباید نادیده گرفت. در واقع، ایران، هم باید تهدیدهاى سنتى علیه امنیت خود را جدى بگیرد و هم باید به تغییرات و خطراتى که تحولات نوین در عرصه جهانى علیه او ایجاد مىکند، توجه کند. برخى از این تغییرات جدید که جهانى شدن برانگیخته است، عبارتند از:(9)
1- اقتصاد در جهانى شدن، به سوى اقتصاد مبتنى بر تولید اطلاعات و فناورى پیشرفته سوق یافته است. سرمایه گذارى در تولید دانش و اطلاعات، عرصه جدیدى را در رقابتهاى نظامى پدید آورده است. به عنوان مثال، اسرائیل غاصب که با اغلب کشورهاى خاورمیانه (Middle east)، از جمله ایران بر سر مسأله مرزهاى آرمانى مشکل دارد، اقتصاد خود را در طى دو دهه گذشته به سوى اقتصاد مبتنى بر تولید اطلاعات و فناورى مدرن رایانهاى سوق داده است، و با استفاده از دانش جدید، به طراحى جدید امنیتى علیه کشورها و ایران دست زده است. در محیط جدید الکترونیکى، اهمیت اطلاع رسانى و انتقال کارا و سریع اطلاعات، ابعاد ارتباطى امنیت را برجسته کرده و موجب پیدایش بازیگران تازه شده است. مثلاً شبکه جدیدالتأسیس الجزیره، به یکى از اصلىترین منابع تعیین و تأمین اطلاعات و یکى از مهمترین بازیگران در عرصه تصمیمگیرى سیاسى و امنیتى در منطقه و گاه جهان تبدیل شده است.(10)
در محیط جدید جهانى، ابزارهاى سنتى قدرت، دگرگون شده است؛ به گونهاى که امنیت، دیگر تنها از لوله تفنگ بر نمىخیزد، بلکه توانایىهاى مختلف در عرصههاى اقتصادى، ارتباطى و...، تأمین کننده امنیت است.
2 - در محیط جدید جهانى، ابزارهاى سنتى قدرت، دگرگون شده است؛ به گونهاى که امنیت، دیگر تنها از لوله تفنگ بر نمىخیزد، بلکه توانایىهاى مختلف در عرصههاى اقتصادى، ارتباطى و...، تأمین کننده امنیت است. مثلاً، اثرات جهانىسازى اقتصاد؛ کشورهاى حاشیه جنوبى خلیج فارس، اگر اثرات منفى جهانى شدن را در عرصه اقتصاد و امنیت حس نکنند، اتکا بر درآمدهاى نفتى، تسکین، تحمیل این درآمدها بر اقتصاد داخلى است. کشورهاى حاشیه جنوبى خلیج فارس و شوراى همکارى خلیج فارس، على رغم چهره غیر امنیتى، شدیداً متغیرهاى امنیتى ایران را تحت تأثیر قرار دادهاند، به شکلى که این کشورها که تا دیروز، تهدید امنیتى براى ایران نبودهاند، در دو دهه گذشته به تهدید جدید امنیتى علیه ایران تبدیل شدهاند. با توسعه موج جهانى شدن، این کشورها، بیش از گذشته به ابزارهاى جهانى سازى مبدل مىشوند. و درصدد بر مىآیند کشورهاى مخالف جهانى سازى را مرعوب و یا مطیع نمایند.(11)
3- عمدهترین پیامد سیاسى امنیتى جهانى شدن، تضعیف و به چالش کشیده شدن حاکمیت دولتهاست. جهانىشدن، به ناتوانى دولتها در تأمین رفاه عمومى مىانجامد و این مسأله، به ایجاد شکاف بین دولت و ملت منتهى مىشود. افزایش شکاف به حدى مىرسد که درّه بحران پدید مىآید، بستر مناسبى را براى ناامنى فراهم مىآورد و دستیابى به توسعه را غیر ممکن مىسازد. به دیگر بیان، امروزه، عوامل تهدید کننده امنیت، از حوزه اقتدار دولت خارج شده و بعد جهانى به خود گرفته است.(12) از این رو، مقابله با تهدیدات امنیتى، نسبت به گذشته سختتر شده است، به گونهاى که مقابله با عوامل تهدید کنندهاى چون ایدز، پارگى لایه اُزن و... دیگر کار یک دولت نیست. البته مىتوان با حرکت به سوى تأسیس اتحادیههاى جمعى منطقهاى در برابر این بحرانها ایستاد.(13)
4- یکى از ابعاد جهانىسازى، گسترش بیش از پیش شرکتهاى چند ملیتى است. این شرکتها که بر فضاى عمومى جهان سایه افکندهاند، در صورت به خطر افتادن منافعشان و یا به منظور سود بیشتر، به اقدامات غیر دموکراتیک در کشورهاى جهان دست مىزنند و در صورت لزوم، علیه دموکراسى حاکم بر این کشورها وارد عمل مىشوند. البته گاه نیز جنبشهاى سیاسى حاکم بر کشورهایى چون ایران، براى رسیدن به پیشرفتهاى صنعتى، مجبور یا مایلند، خارج از ضوابط و نهادهاى دموکراتیک چون مجلس، با این شرکتها قراردادهایى را منعقد نمایند، و براى حفظ مشروعیت سیاسى (Political legitimacy) خود، آن را از نگاه مردم دور نگاه دارند، اما تجربه پس از جنگ جهانى دوم نشان مىدهد که ماحصل عملکرد شرکتهاى چند ملیتى، گسترش جهانى فقر است. همچنین جهانى شدن، به افزایش سرمایه گذارى خارجى منجر مىشود. سرمایه گذاران خارجى براى کسب سود بیشتر، دستمزدهاى پایینى را به کارگران مىپردازند، این امر، منجر به کاهش سطح رفاه عمومى کارگران و شورشهاى اجتماعى مىگردد. سازمان ملل متحد در این باره گزارش داده که ترویج اقتصاد آزاد، به ناامنىهاى فرهنگى ملل ضعیف دامن زده است.(14) هربرت مارکوزه، فرایند دیگرى از تهدید دموکراسى به وسیله جهانى شدن را ترسیم مىکند. به اعتقاد او، جهانى شدن، به اشاعه ارزشهاى آمریکایى ختم مىشود که در آن، نگرش انتقادى نسبت به پدیدههایى چون حکومت وجود ندارد. بنابراین، اشاعه این ارزشها، نوعى تسلیم پذیرى را در فرد، نسبت به حکومتهاى دیکتاتورى پدید مىآورد.(15)
اقتصاد
جهانى شدن اقتصاد، بیش از آن که براى ایران فرصت ایجاد کند، تهدید مىآفریند، ایران را به انزواى اقتصادى مىاندازد و موقعیت ایران را در زمینه تجارت جهانى، سرمایه گذارى خارجى، صنعت جهانگردى و... تضعیف مىکند.
پیامدهاى منفى جهانىشدن در عرصه اقتصاد
1 - جهانى شدن که از سالهاى آغازین دهه 1990/1370 رشد پرشتابى یافته است، به کاهش رشد تجارت ایران انجامید و عملاً تجارت ایران از نظر ارزش ریالى و حجمى، با کاهش و از نظر واردات، با افزایش مواجه بوده است. از این رو، کاهش نرخ رشد صادرات غیر نفتى ایران در فاصله سالهاى 1993 تا 1997/1372 تا 1376 به منفى 5/2 درصد جاى شگفتى ندارد، حتى صادرات سرانه کشور در 1997/1376 پایینتر از بسیارى از کشورهاى در حال توسعه بود.(16) البته به روند این کاهشها، عوامل داخلى اقتصادى چون ضعف بنیه تولیدى، تغییر قوانین اقتصادى، بوروکراسى و تشریفات، کاهش سهم فناورى، فعال نبودن مراکز پژوهشى، مشکلات حمل و نقل و... را باید افزود، ولى سهم عوامل داخلى در مقایسه با عوامل شیطانى خارجى، چون ایجاد موانع غیر تعرفهاى، تحریمهاى اقتصادى، اخذ مالیاتهاى اضافى، مخالفت مستمر آمریکا با عضویت ایران در سازمان تجارت جهانى، اندک است.(17)
2 - جریان سرمایه گذارى مستقیم خارجى در ایران، طى دهه 1990/1370 اغلب کم و منفى بوده است که این امر، ناشى از تشویق دولتهاى خارجى به انتقال سرمایه داخلى (ایرانیان) به خارج و مخالفت با سرمایهگذارى خارجى در ایران بوده است. در این باره هم، نقش عوامل خارجى، بیشتر از عوامل داخلى است، از جمله نقش تحریمهاى همه جانبه آمریکا علیه ایران، بسیار تعیین کننده ارزیابى مىشود. این مخالفتها به آن جهت صورت مىگیرد که اگر سرمایه گذارى خارجى درست انجام شود، اثرات منفى استقراض خارجى را برطرف مىکند، و مانع از استقراض خارجى جدید مىگردد. سرمایه گذارى خارجى مىتواند به گسترش اشتغال، تربیت نیروى انسانى ماهر، افزایش کارآیى تولید، رشد بهره ورى و سرانجام، تقویت بنیه اقتصادى کشور منجر شود. البته در عمل، برخلاف شعار آزادى سرمایه گذارى خارجى، بخش اعظم سرمایه گذارى در کشورهاى ثروتمند جهان انجام مىگیرد، و قلیلى از کشورهاى جهان سوم از آن بهرهاى اندک دارند؛ این به آن معناست که جهان سومىها به حال خود رها شدهاند.(18)
3- ایران، پنجمین کشور از نظر دارا بودن جاذبههاى گردشگرى در جهان است. مراکز دینى، آثار باستانى، جلوههاى طبیعى و... به جاذبههاى کم نظیر گردشگرى ایران افزوده است، اما از لحاظ جذب گردشگر، ایران در مقام هفتادمین کشور جهان قرار دارد. ایران از نظر درآمدهاى صنعت گردشگرى، در رتبه هشتاد و نهمین کشور جهانى جاى مىگیرد. این مسأله در موارد زیادى به موانع ادارى، سیاسى و تبلیغى بر مىگردد که جهان غرب، علیه ایران به راه انداخته است. در این میان، نقشِ دستگاههاى تبلیغى و رسانههاى گروهى غرب در ارائه چهره بد و نامطلوب از ایران، انقلاب اسلامى و اسلام شیعى، بسیار برجسته و مؤثر بوده است. این اقدام تنها به کاهش توریسم به ایران منجر نشده، بلکه به افزایش مهاجرتها یا سفرها و انتقال پول و سرمایه ایرانیان به خارج کشور مدد رسانده است. به عنوان مثال، در 1997/1376 رقم گردشگران در سطح دنیا 613 میلیون نفر و درآمدهاى ارزى آن 444 میلیارد دلار بود. ولى در ایران، این رقم تنها به 764 هزار نفر و 352 میلیون دلار رسید. در عوض، در همین سال، حدود 000/400/1 ایرانى به کشورهاى خارجى سفر کردهاند.(19)
4 - با پایان جنگ سرد، رقابت بر سر گسترش تجارت و دسترسى آسانتر به انرژى و کانونهاى تولید آن(=خاورمیانه،خلیج فارسودریاى خزر) شدت یافته است. به دیگر بیان، نظم نوین (new order) آمریکا با حمله به عراق در 1370 / 1991 موجودیت یافت، وکشمکشسالهاىآغازینهزارهسوممیلادى بین عراقوآمریکا، جهانىشدن به رهبرى آمریکا را سرعت بیشترى بخشید. هدف این جنگ و گریزها، نظارت و دخالت مستقیم بر بازار نفت و قیمت گذارى و کنترل آن است، و این مسأله، با افزایش رو به رشد نیازمندیهاى غرب به نفت، از نظر آنان اجتنابناپذیر است. به همین دلیل، با کاهش قدرت ملى روسیه و پیدایش ملى گرایى و استقلال کشورهاى جدید در حوزه دریاى خزر، حضور شرکتهاى بزرگ نفتى غربى به منطقه افزایش یافت. در این شرایط، امیدى به اوجگیرى اختلافات آمریکا و روسیه هم نمىرود، تا فضایى براى بیرون رفت ایران از فشارهاى غرب فراهم شود، بلکه غرب مىکوشد روسیه را به شکلهاى مختلف، به سوى خود جذب نماید. پذیرش عضویت روسیه در گروه کشورهاى صنعتى جهان که عملکرد و اهداف آن تفاوت معنا دارى با عملکرد سایر اعضا ندارد، در همین راستا قابل تفسیر است. البته اقتصاد ایران به نفت که قیمت آن در بیرون از مرزهاى ملّى مشخص مىشود، یک تهدید است که اینک، بیش از گذشته، دستمایه سردمداران جهانىسازى علیه ایران است.(20)
5 -یکى از جلوههاى جهانى شدن، سازمان تجارت جهانى است. این سازمان، متولى تعیین حد و مرزهاى تجارت و مقررات تجارى بین المللى به شمار مىرود. از توصیههاى جدى سازمان تجارت جهانى به کشورهاى متقاضى عضویت در آن، حذف یارانههاى آشکار و پنهان است. در حالى که در هیچ کشور جهان، یارانهها به کلى حذف نشده است. مثلاً، در همه دنیا رسم بر این است که به حمل و نقل عمومى یارانه مىدهند تا ماشینها، برقى شوند و قطارهاى برقى به راه افتند. هدف این پروژه، کاهش آلودگى محیط زیست است، ولى این سازمان و حامیان آن به ما مىگویند یارانهها را بردارید. بانک جهانى مىگوید اگر وام مىخواهید، باید یارانه را حذف کنید، اما با حذف یارانهها، مردم گرسنه مىشوند، مىمیرند و شورشهاى اجتماعى اتفاق مىافتد. غربىها که شعار اقتصاد آزاد را در فرایند جهانى شدن سر مىدهند، نه به رقابت منصفانه اقتصادى دست یافتهاند و نه عدالت اقتصادى، بلکه حاصل اقتصاد غربى، فقر بیشتر و رکود افزونتر بود.(21)
6- کشورهاى غربى، از صدور دانش فنى به ایران مخالفت مىکنند و از مشارکت ایران در عرصه فنآورى تولید، بازاریابى توزیع و فروش محصولات صنعتى ناخشنودند. مایل نیستند با افزایش قیمت نفت، ایران به رشد اقتصادى بیشتر دست یابد. درصددند با افزایش قاچاق مواد مخدر به ایران، امنیت اجتماعى ایران که شرط اساسى در توسعه اقتصادى است را به هم بزنند. به طرق مختلف، فرار مغزها و جذب آن را تعقیب مىکنند، و این به معناى تهى کردن ایران از نیروى انسانى کارآمد براى ساختن اقتصادى پویا به شمار مىرود. البته هیچ یک از اقدامات فوق تازگى ندارد، ولى بر شدت آن در یک و نیم دهه گذشته افزوده شده؛ یعنى از زمانى که نخست نظم نوین جهانى و سپس جهانىسازى به سردمدارى آمریکا مطرح و تعقیب شده است.(22)
سیاست(Policy)
در سلسله مراتب قدرت در نظام بین الملل، ایران را از گروه کشورهاى متوسط به شمار مىآورند. کشورهاى متوسط، به کشورهایى گفته مىشود که هم بر مسائل داخلى تأثیر مىگذارند و هم بر مسائل منطقهاى، در حالى که انقلاب ایران حتى در سطح جهان هم تأثیر گذارده است. البته این به معناى آسیب ناپذیرى ایران در فرایند جهانى شدن نیست.
پیامدهاى منفى جهانىسازى در عرصه سیاست
1 -سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران در تضاد با جهانى شدن است؛ زیرا اصول و اهداف سیاست خارجى ایران عبارتند از:
- تلاش در جهت برقرارى حکومت جهانى اسلام ؛
- حمایت از مستضعفان جهان در قبال مستکبران ؛
- دفاع از حقوق مسلمانان در سراسر جهان؛(23)
- اجراى سیاست نه شرقى و نه غربى و...؛
در حالى که آمریکا به عنوان سردمدار جهانى سازى، تنها در پى برقرارى حکومت جهانى به رهبرى مسیحیت دولتى آمریکایى است، حمایت از مستضعفان را مردود و مذموم مىداند، مسلمانان جهان را تروریسم مىشمارد، و هر کس با او همراه نباشد، علیه خود به حساب مىآورد. بنابراین، هر یک از اصول و اهداف سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران در تناقض آشکار با جهانى سازى به سبک و شیوه غربى است. علاوه بر این، جمهورى اسلامى ایران، نظام حاکم بر جهان را یک نظام غیر عادلانه و غارتگر مىشناسد که اصلاً براى معنویت و عقلانیت الهى و آسمانى ارزشى قائل نیست . در عوض، انقلاب اسلامى به دنبال استقرار نظمى جدید است که در آن، مادیت و معنویت همسنگند و هماهنگ پیش مىروند. آمریکا براى استقرار ایده جهانى شدن خود به مقابله اندیشه غیر زمینى انقلاب اسلامى آمده است. با توجه به این که در چند دهه پس از انقلاب اسلامى، على رغم وقوع رفتارهاى گوناگون در سیاست خارجى، تغییر مبنایى در سیاست خارجى ایران اتفاق نیفتاده است. در این راستا، افزودن سه اصل عزت، حکمت و مصلحت از سوى مقام معظم رهبرى به مجموعه اصول سیاست خارجى، به معناى تحکیم سیاست خارجى ایران به شمار مىرود.(24)
2- جهانى سازى، تعداد بازیگران ملى و منطقهاى را افزایش مىدهد که حاصل آن، تجزیه قدرتى خواهد بود که پیش از این، مقاومت بیشترى در برابر سیاستهاى یک سویه جهانى سازان داشت. در این شرایط جدید، جهانى سازان با توجه به امکانات مالى و ارتباطى وسیعى که در اختیار دارند، کشورهایى چون ایران را وامىدارند که از شعارهاى ضد استکبارى خود دست بردارند، و نیز، موانع بىشمارى را براى کاهش امکانات توزیع ارزشهاى جهانى انقلاب اسلامى ایجاد مىکنند. همچنین، از جایگزینى مفهوم شرق و غرب به جاى شمال و جنوب خوددارى مىکنند، به آن جهت که عبارت شمال و جنوب یک مفهوم با ارزش اقتصادىتر است، اما عبارت شرق و غرب از اهمیت ایدئولوژیکى و فرهنگىتر برخوردار است. جهانىسازان، از ترویج اصطلاح دارالکفر و دارالاسلام بیمناکند و ترجیح مىدهند که به جاى آن، همان اصطلاح سنتى و کم تأثیر مسلمان و غیر مسلمان مورد استفاده قرار گیرد. تصمیم سازان و تصمیم گیران جهانى شدن، از گسترش مفاهیمى چون مستضعفان و مستکبران نگرانند و درصددند آن را با اصطلاحات کم خطرترى مانند کشورهاى مرکز و پیرامون پر نمایند. به هر روى، مقابله آشکار و رو به رشد با ارزشهاى سیاسى متأثر از انقلاب اسلامى به معناى مخالفت غرب با صدور انقلابى ارزشهاى جهان اسلام و به بیان دیگر، به مفهوم غیرایدئولوژیک کردن سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران است. در صورت غیر ایدئولوژیک شدن سیاست خارجى ایران، ایران به جاى اصالت دادن به مصالح اسلامى در سیاست خارجى، تنها به منافع ملى توجه خواهد کرد.(25)
3ـ محور برنامه ریزى و برنامه سازى جهانى شدن یا جهانى سازى، اقتصاد و امور مالیه است. البته این به معناى آن نیست که جهانى شدن تنها داراى ابعاد اقتصادى، تجارى و مالى است، ولى بیشترین ابعاد جهانى شدن در اقتصاد ظهور یافته، مؤسسات اقتصادى بین المللى در عرصه اقتصاد فعالتر بوده و شرکتهاى چند ملیتى، اغلب اقتصادىاند و یا با انگیزههاى اقتصادى فعالیت مىکنند. به همین جهت، نگرش اقتصادى به تحولات بینالمللى و در تجزیه و تحلیل امور سیاسى و دیپلماسى، از ملزومات جهانى شدن به شمار مىآید. به هر روى، نقش تجارت خارجى در حمایت مالى از سیاست خارجى را نمىتوان نادیده گرفت، و از این رو، آن دو را مکمل هم مىدانند و به ترکیب آنها، «دیپلماسى تجارى» نام مىنهند. همچنین، باید توجه داشت که سیاسیون در چرخه دمکراتیک غرب، با حمایتهاى مالى گسترده بنگاههاى مالى به قدرت مىرسند. لذا در دوره تصدىگرى سیاسى، ناچار به تبعیت از خواستههاى پشتیبان مالى خود هستند. خلاصه این که، مسائل فوق، منطق اقتصادى را در سیاست خارجى دامن مىزند و سیاست خارجى را به سوى هماهنگى و مشارکت با بخش اقتصادى سوق مىدهد. در این راستا، پیشقراولان جهانىسازى، مىکوشند دیدگاههاى دستگاه سیاستگذارى خارجى ایران را بر منافع اقتصادى استوار سازند. در این صورت، تشابه فراوانى بین تصمیمگیریهاى سیاست خارجى ایران و غرب پدید خواهد آمد.(26)
4- کلینتون (Clinton) رئیس جمهور دهه 1370 / 1990 آمریکا، طى یک سخنرانى در سازمان ملل متحد، حقوق بشر را یک ودیعه الهى نامید که به همه انسانها ارزانى شده و این موهبت الهى در سراسر جهان یکنواخت و یکسان است. به نظر مىرسد، مراد وى از یکى بودن حقوق بشر در همه جهان آن بود که باید این حقوق، آمریکایى باشد. به این دلیل، آنها ارزشهاى حقوقى دیگر را نمىپذیرند و ارزشهاى بومى، ملى و مذهبى را با هیاهوى تبلیغاتى، به حاشیه مىرانند. البته گاه نیز مساعى دیگر مکاتب حقوقى در جدال با مکتب حقوقى مسیحیت دولتى آمریکایى به پیروزى انجامیده است. مثلاً، اگر مقاومت کشورهاى اسلامى و واتیکان نبود، آنها در یکى از کنگرههاى اجتماعى سازمان ملل متحد که هم در پکن و هم در کپنهاگ برگزار شد، ازدواج دو مرد و دو زن با همدیگر را به عنوان قانون بینالمللى تصویب مىکردند. بنابراین، حقوق بشر در فرایند جهانى شدن، مفهوم آمریکایى دارد و بر این پایه، بارها آمریکایىها و سازمانهاى بینالمللى که آمریکا در آن نفوذ قابل توجه دارد، وضعیت حقوق بشر در ایران را محکوم کردهاند. در حالى که کمتر اتفاق افتاده که آمریکا و سازمانهاى مذکور، وضعیت اسفبار حقوق بشر در دوره پهلوى دوم را محکوم کرده باشند و اینک نیز، على رغم تعرض پى در پى و عمیق به حقوق بشر در فلسطین اشغالى، هیچگاه اسرائیل غاصب، از سوى آمریکاى جنایتکار، محکوم نشده است و مهمتر از آن، تضییع حقوق بشر سیاهان و سرخ پوستان آمریکایى، عمداً از نگاه سیاستمداران آن کشور و سازمانهاى مسؤول بین المللى مخفى مانده است.(27)
5- آلبرایت، مجرى سابق سیاست خارجى آمریکا، با حضور آقاى هایدر در حکومت ائتلافى اتریش که در انتخابات آزاد و دمکراتیک برگزیده شد، مخالفت ورزید، تنها به آن علت که هایدر با سیاستهاى آمریکا موافق نبود. این مسأله نشان مىدهد که آمریکا مىکوشد سیاستمدارانى که با ارزشهاى سیاسى آن کشور هماهنگند، ترویج، تحکیم و تثبیت نماید. چنین نگرشى در درون مرزهاى آمریکا هم وجود دارد. به عنوان مثال، على اکبر ولایتى، وزیر امور خارجه سالهاى جنگ، مىگوید: از پرزدکوئیار، دبیر کل سابق سازمان ملل متحد، در جریان مذاکره ایران و عراق پرسیدم، در انتخابات ریاست جمهورى آمریکا، دکاکسینِ یونانى الاصل رأى مىآورد یا بوش پدر؟! او گفت: آمریکاییها به کسانى که رنگ مو، پوست و چشمشان مثل من و تو است، رأى نمىدهند. اینها به بوش رأى مىدهند که چشمهایش سبز است. دکوئیار غربى و مسیحى که در رأس بزرگترین سازمان بین المللى قرار دارد، بر این باور بود که در جهانى شدن آمریکایى، هیچ چیز غیر آمریکایى وجود ندارد. بر این اساس، آمریکاییها، بعد از انقلاب اسلامى، تنها از آن دسته جریانات سیاسى حمایت کردهاند که معتقد به ارزشهاى دموکراتیک آمریکا بودهاند. این حمایتها در دوره موسوم به جهانى شدن شدت یافته، تا حدى که بوش پسر، رسماً از جریان سیاسى خاصى در ایران پشتیبانى نموده است. هدف آمریکا آن است که از طریق حمایتهاى سیاسى از سیاسیون متمایل به ارزشهاى سیاسى آمریکایى، نظام جمهورى اسلامى را استحاله کند یا تغییر دهد.(28)
________________________________________
1 - عضو هیأت علمى پژوهشکده تحقیقات اسلامى، مدرس دانشگاه، محقق و نویسنده.
2- حسین دهشیار، جهانى شدن: تک هنجارىطلبى ایالات متحده آمریکا، فصل نامه سیاست خارجى، سال چهاردهم، شماره 2، تابستان 1379، صص 457 - 437.
3- احمد رهدار، جهانى شدن و خروج از تاریخ، هفته نامه پگاه حوزه، شماره 90، 10 اسفند 1381، صص 19ـ16.
4- مائوروگیلن، جهانى شدن: تمدن ساز، مخرب یا ناتوان، ترجمه محمود دیبایى، ماهنامه آفتاب، شماره دوازدهم، بهمن 1380، صص 33 - 26.
5- ایران و فرآیند جهانى شدن، گفت و گو با نوام چامسکى، روزنامه حیات نو، 6 بهمن 1379، ص 12.
6- فرایند جهانى شدن، آثار و پیامدهاى آن، گفت و گو با دکتر ولایتى، دکتر محمدى و دکتر طالب، معرفت، شماره 44، صص 93 - 80.
7- ریچارد نیکسون، 1999 پیروزى بدون جنگ، ترجمه فریدون دولتشاهى تهران: اطلاعات، 1371، صص 368-348.
8- علیرضا سلیمانى، جهانى شدن و رابطه آن با اقتدار ملى، فصل نامه مصباح، شماره 37، بهار 1380، صص 55 - 33؛ حمید مولانا، نظم نوین جهانى و بومشناسى فرهنگى، ترجمه محمدرضا امین، هفتهنامه پگاه حوزه، شماره 119، 4 بهمن 1382، صص 25ـ22.
9- داود هرمیداس باوند، جهانى شدن و امنیت ملى ایران، فصل نامه امنیت، سال پنجم، شماره 24 و 23، خرداد و تیر 1380، صص 9 - 4.
10- محمدکاظم سجادپور، جهانى شدن و امنیت خارجى جمهورى اسلامى ایران، فصلنامه سیاست خارجى، سال چهاردهم، شماره 2، تابستان 1379، صص 555 - 539.
11- http://www.imf.org/external/np/exr/ib/2000/041200.htm.
12- پیتر اِونز، توسعه یا چپاول: نقش دولت در تحول صنعتى، ترجمه عباس زندباف و عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1380، ص 30.
13- على بیگدلى، جهانى شدن و امنیت ملى ایران، فصلنامه امنیت، شماره 22 و 21، بهار1380، صص 9-3.
14- علیرضا سلیمانى، پیشین.
15- هربرت مارکوزه، انسان تک ساختى، ترجمه محسن مؤیدى، تهران، نشر پایان، 1359، ص 204.
16- More:
17- اصغر جعفرى، جهانى شدن اقتصاد و جایگاه ایران، فصلنامه پژوهشها و سیاستهاى اقتصادى، سال نهم، شماره 20، زمستان 1380، صص 157-139.
18- عطا هودشتیان، مدرنیته، جهانى شدن و ایران، تهران، چاپخش، 1381، صص 58-50.
19- اصغر جعفرى، پیشین.
20- رضا آزاد پور، نظم نوین جهانى، یک فرآیند در دو قاره، هفتهنامه پگاه، شماره 122، 2 اسفند 1382، صص 18ـ16.
21- فرایند جهانى شدن، آثار و پیامدهاى آن، پیشین.
22- همان.
23- منوچهر محمدى؛ اصول سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران، تهران، امیرکبیر، 1366، صص 45-35.
24- مهدى فاخرى، جهانى شدن و سیاست خارجى، با تاکید بر جمهورى اسلامى ایران، فصلنامه سیاست خارجى، سال چهاردهم، شماره 2، تابستان 1379، صص 577-555؛ محمدمهدى بهداروند، جهانى شدن با قرائتى از اندیشه امام خمینى، هفتهنامه پگاه حوزه، شماره 98، 21 تیر 1382، صص 18ـ15.
25- همان.
26- همان.
27- فرایند جهانى شدن، آثار و پیامدهاى آن، پیشین.
28- احمد مطلق، انقلاب اسلامى و دشمنان ایدئولوژیک، هفتهنامه پگاه حوزه، شماره 122، 2 اسفند 1382، ص 4.