تاکنون دیدگاه غالب در پژوهش های مربوط به مداخلات اجتماعی، مبتنی به نظریات پاتنام بود که تولید سرمایه اجتماعی را به جامعه مدنی قوی مرتبط می دانست، در حالی که نظریه روثستاین، تولید سرمایه اجتماعی را از طریق کارآمدی و بی طرفی نهادهای دولتی و عمومی ممکن می داند. در واقع، شهرداری زمانی می تواند به روند توانمندسازی محلات فقیر کمک کند که این کار را به وسیله مردم به انجام برساند؛ به همین منظور، این پژوهش به شیوه توصیفی و تحلیلی در منطقه پنج شهرداری مشهد به انجام رسید. روش مورد استفاده، عمدتا از شیوه کیفی و برنامه ریزی مشارکتی بود و برای تأیید فرضیات مورد نظر، شیوه های کمی و میدانی نیز مد نظر قرارگرفت. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه و مصاحبه های عمیق بودند و داده های مورد نظر به صورت تحلیل محتوا و بهره گیری از آماره های مختلف، به خصوص t مستقل و به کمک SPSS تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد افرادی که در برنامه های بسیج جوامع محلی مشارکت داشتند، میزان رضایت و تمایل به مشارکت بالاتری را اعلام نموده اند (آماره تی آزمون 5/861 و سطح معناداری 000/0)؛ همچنین بین تمایل به بهره مندی از سرمایه های خُرد در توسعه محلی و آشنایی با روند برنامه ریزی مشارکتی، رابطه وجود داشت (تی 3/22 و سطح معناداری کمتر از 001/0). علاوه برآن، اجرای برنامه ریزی مشارکتی باعث شد که بی اعتمادی افراد شرکت کننده به شکل معناداری کاهش یافته و تمایل به سکونت در محله افزایش پیدا نماید (تی 2/329 و سطح معناداری 001/0)؛ بر این اساس، می توان گفت: سرمایه اجتماعی که ثمره آن مشارکت واقعی است، عمدتا در پی توسعه نهادهای فراگیر ممکن خواهد بود.