آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

آراى سیاسى فقهاى صفویه و قاجاریه، بخشى از فرآیند کلى تحول اندیشه سیاسى تشیع را مى‏سازد . این آرا، برآیند اندیشه سیاسى گذشته است، اما خود نیز مقدمه‏اى براى شکل‏گیرى اندیشه حکومتى شیعه در دوره پس از قاجاریه گردید . در واقع، بدون تحقق اندیشه‏هاى فقهى و سیاسى عالمان گذشته، تصور شکل یافتن اندیشه ولایت فقیه از سوى امام خمینى رحمه الله غیر ممکن بود . گر چه اندیشه ولایت فقیه امام خمینى رحمه الله با آراى گذشته متفاوت است، ولى از این جهت که اندیشه‏اى براى ساختن حکومت اسلامى است، با دیگر اندیشه‏هاى سیاسى شیعى قرابت دارد . از این رو، آنچه پیش رو دارید، مرورى کوتاه بر تحول و تغییر اندیشه سیاسى شیعه در برهه‏اى خاص از تاریخ تشیع است .

متن

مدخل
علما و فقهاى اسلام، سلطنت‏شاهان صفویه و قاجاریه را بر پایه این اندیشه کلیدى شیعه که هر حکومت غیر منصوب از ناحیه ائمه معصومین علیهم السلام غیر شرعى است، نامشروع مى‏دانستند، اما برخى از آنها ناگزیر بودند، بر اساس قاعده ضرورت، مصلحت و تقیه، به همکارى با شاهان صفویه و قاجاریه بپردازند و به امید روزى بنشینند که توانایى جایگزین کردن حکومت مبتنى بر ولایت فقیه را به جاى سلطنت‏سلطان عادل یا مشروطه پیدا کنند . براى فهم و درک این مساله، مرورى بر آراى سیاسى برخى از مهمترین فقهاى صفویه و قاجاریه اجتناب‏ناپذیر است .
محقق کرکى: نورالدین على بن عبدالعالى (2) کرکى، معروف به محقق کرکى، محقق ثانى و شیخ علایى، در لبنان به دنیا آمد، در ایران زیست و پس از مرگش، در عراق به خاک سپرده شد . وى، هم عصر شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوى بود، و از سوى شاه طهماسب به عنوان اولین شیخ الاسلام (3) ، منصوب و اختیارات وسیعى به او واگذار گردید . محقق کرکى، صاحب کتاب فقهى معروف «جامع المقاصد» است . به علاوه، قریب بیست جلد کتاب دیگر به رشته تحریر در آورده و حدود ده تن از شاگردانش، از علماى بزرگ دوره صفویه هستند . محقق ثانى در تالیفات خود، آرا و نظریاتى را درباره خراج، حکومت و نماز عبادى سیاسى جمعه ابراز کرده است . (4)
محقق کرکى بر این نظر بود که ائمه معصومین علیهم السلام، تصرف و تملک خراج را به دیگران اجازه داده‏اند، و پیروان خود را مجاز کرده‏اند به حکام جور، خراج بپردازند . همچنین، مردم اجازه دارند از محل درآمدهاى ناشى از خراجى که به شاهان مى‏پردازند، از سلاطین مواجب، ارزاق و هدایا دریافت نمایند; حتى اگر خراج از سوى حاکمى جائر و ظالم جمع آورى شده باشد . به نظر مى‏رسد کرکى با ابراز چنین عقیده‏اى، از یک سو، به تایید تلویحى حکومت‏شاهان صفوى و از سوى دیگر، به رد ضمنى مشروعیت آنان پرداخته است . در واقع، او تنها براى اجراى حدود شرعى، همکارى با سلاطین صفوى را اجازه داد و خود نیز به همین دلیل، عنوان شیخ الاسلامى شاه طهماسب را پذیرفت . (5)
به دیگر بیان، به ظاهر و بر حسب ضرورت، و به دلیل خطرى که از سوى امپراتورى عثمانى متعصب سنى، حیات شیعه در ایران را تهدید مى‏کرد، همکارى متقابلى بین محقق ثانى و شاه صفوى آغاز شد، به صورتى که شاه طهماسب، محقق را به شیخ الاسلامى برگزید و در فرمانى به او نوشت:
«شما به پادشاهى مستحق‏ترید، چون شما نایب امامید و من فقط یکى از عاملان شمایم که اوامر شما را اجرا مى‏کنم .»
افزون بر آن، شاه به همگان دستور داد که نواهى و اوامر شیخ را بدون کم و کاست‏به انجام رسانند، اما عده‏اى از علما، مخالف مشروعیت‏سلاطین - چه عادل و چه ظالم - و به همین دلیل، مخالف همکارى با آنان بودند، ولى بر اثر نفوذ فراوان و قدرت وافر معنوى کرکى، آراى او، بر نظرات همه مخالفان غالب گشت . (6)
محقق ثانى در باب نماز جمعه نیز نظرى بر خلاف دیگران داشت . به اعتقاد او، اگرچه وجود امام معصوم علیه السلام و یا نایب خاص وى براى اقامه نماز جمعه شرط است، ولى این شرط در عصر غیبت منتفى است و تنها وجود نایب عام براى اقامه نماز جمعه در عصر غیبت کافى مى‏باشد . بنابراین، کرکى، اقامه نماز جمعه را در عصر غیبت واجب تخییرى مى‏دانست . (7) بحثى که کرکى درباره نماز جمعه مطرح ساخت، به عنوان رساله‏اى در باب ولایت فقیه درآمد، زیرا نایب عامى که اقامه نماز جمعه، با وجود او واجب است، همان ولى فقیه خواهد بود . گذشته از آن، اقامه نماز جمعه در عصر صفوى، با ذکر نام سلاطین صفوى همراه و این لااقل به معناى مشروع دانستن سلطنت‏شاهان صفوى از سوى علما بود (8) ، البته بعید نیست که این مشروعیت، بر حسب ضرورتهاى زمانه و بر پایه قاعده دفع افسد به فاسد و یا انتخاب بد از بدتر صورت گرفته باشد و شاید تنها نام بردن از سلاطین صفویه را نتوان به معناى پذیرش آنها و یا مشروعیتشان دانست .
شیخ ابراهیم قطیفى: ابراهیم بن سلمان (9) بحرینى، معروف به شیخ ابراهیم قطیفى، در قطیف بحرین زاده شد و در نجف اشرف وفات یافت . وى از علماى بزرگ شیعه در قرن نهم و اوایل قرن دهم شمسى است که در علم و تقوا و بى‏اعتنایى به مال و مقام دنیا، شهره عام و خاص بود . او در زمان شاه طهماسب مى‏زیست و از شاگردان محقق کرکى بود، اما با آراى استادش در باب وجوب اقامه نماز جمعه و پرداخت‏خراج به سلطان در عصر غیبت و نیز همکارى با سلاطین صفوى مخالفت داشت . (10)
قطیفى شرعى بودن پرداخت‏خراج به پادشاه را در عصر غیبت، رد مى‏کرد . به عقیده او، دادن خراج به شاه، حتى اگر شاه آن را در خزانه بیت المال جمع آورى کند و در امور مردم صرف نماید، حرام است . وى همچنین پذیرش هدایا، جوایز و اموالى را که از قبل خراج پرداختى به شاه، از سوى سلطان به مسلمانان داده مى‏شد، حرام کرد . قطیفى به آنچه در این زمینه مى‏گفت، عمل هم مى‏کرد . به عنوان نمونه، وى هدیه (11) شاه طهماسب را به استناد آیه «به ستمکاران اعتماد و اتکا نکنید که دچار عذاب الهى مى‏شوید» ، (12) نپذیرفت . (13)
نکته دیگر در آراى سیاسى قطیفى، مخالفت وى درباره همکارى با سلاطین است . وى همانند مقدس اردبیلى، سلطنت را نامشروع مى‏دانست و هر گونه همکارى با سلطان - چه عادل و چه ظالم - را به این دلیل که آنها غاصب حق حکومت فقها هستند، مذمت مى‏کرد . (14) ایشان در توجیه و تبیین مخالفت‏خویش، به روایات متعددى از جمله این روایت استناد مى‏کرد : امام صادق علیه السلام به على بن ابى حمزه که دوست وى در دستگاه بنى امیه است، فرمودند: اگر بنى امیه افرادى را به عنوان کاتب و جنگجو و جزء آنها نمى‏یافتند، نمى‏توانستند حق ما را از ما بگیرند . (15)
آراى قطیفى در مورد نماز جمعه نیز مخالف آراى محقق کرکى بود . در واقع، قطیفى جزء آن دسته از علما به شمار مى‏رفت که اقامه نماز جمعه را در عصر غیبت‏حرام مى‏دانند و «رساله فى حرمة صلاة الجمعة فى زمن الغیبة مطلق‏» را در رد نظریه وجوب اقامه نماز جمعه در عصر غیبت و بویژه در رد کتاب «صلاة الجمعة‏» محقق کرکى نوشت . با این وصف، آراى سیاسى قطیفى، به جاى این که در مقابل آراى سیاسى محقق کرکى مقاومت کند، به تثبیت و تحکیم آراى سیاسى استادش مدد رساند (16) ; به آن دلیل که، جایگاه علمى و اعتبار اجتماعى کرکى چنان بالا بود که آراى سیاسى قطیفى، یاراى رقابت‏با آن را نداشته‏اند .
شهید ثانى: زین الدین فرزند على بن احمد، معروف به شهید ثانى، (17) هیچگاه به ایران نیامد و به حکومت صفویان روى نیاورد، ولى نظریات فقهى و سیاسى وى به تثبیت‏حکومت‏شیعى صفوى انجامید . او در سال 884 ش . /911 ق . در جبل عامل لبنان چشم به جهان گشود و در 937 ش . /966 ق . به حکم سلطان عثمانى (سلطان سلیمان قانونى) در مکه دستگیر و به اتهام بدعت گذارى در دین، به دار آویخته شد . او در فلسفه، شعر و ریاضیات، سر آمد روزگار بود و به فقه پنج مذهب جعفرى، مالکى، حنبلى، حنفى و شافعى تسلط داشت . به عقیده مرحوم علامه خوانسارى، شهید ثانى «حتى در تخلق به اخلاق الله چیزى نمانده بود که به پایه معصومان رسد .» با این وصف، براى امرار معاش، به جمع آورى هیزم بیابان و فروش آن مى‏پرداخت . (18)
شهید ثانى در شرح «اللمعة الدمشقیه‏» به تشریح مبسوط نظریات فقهى سیاسى خویش پرداخته است که به عنوان نمونه، به دو مورد از آن اشاره مى‏کنیم :
الف) شهید ثانى همانند شهید اول (19) ، قضاوت در زمان غیبت را از وظایف فقیه جامع الشرایط مى‏دانست . به عقیده آنها، بر فقها جایز است در عصر غیبت، حدود شرعى را در صورتى که متضمن ضررى نباشد و به شرط داشتن شرایط افتا; یعنى ایمان، عدالت و علم به احکام شریعت، به اجرا درآورند . همچنین، به عقیده شهید ثانى، پذیرش قضاوت و اجراى حدود شرعى از سوى فقیه، مشروط به این که او را به انجام کار حرام وادار نکنند و [او نیز] قدرت امر به معروف و نهى از منکر داشته باشد، واجب است . در این صورت، بر مردم نیز واجب است که به او رجوع کنند و راى او را پذیرفته و فتواى او را بر خود لازم و واجب شمرند . این نظریه، علما را به پذیرش قضاوت از سوى دولت صفوى ترغیب کرد . (20)
ب) شهید ثانى اولین فقیهى بود که اقامه نماز جمعه را در عصر غیبت، نه حرام و نه واجب تخییرى، بلکه واجب عینى دانست، اگر و اخباریون (22) شبیه بود، ولى او بر اساس استنباط شخصى از ادله فقهى، به این برداشت رسید . اما نمى‏توان تاسیس حکومت صفوى و مهمتر از آن، اهمیت پیدایش یک حکومت‏شیعى مستقل در ایران را در ارائه چنین نظرى از سوى شهید ثانى نادیده گرفت . این نظریه فقهى سیاسى موجب اقامه گسترده‏تر نماز جمعه، افزایش بیشتر نفوذ اجتماعى علما، نظارت افزونتر فقها بر مسائل محرومان و ممانعت از تعدى به حقوق آنها گردید . (23)
شیخ بهایى: شیخ بهاء الدین محمد عاملى، معروف به شیخ بهایى، در 994 ش . /1025 ق . در جبل عامل لبنان پا به عرصه هستى گذاشت . در هفت‏سالگى به همراه پدرش به ایران آمد و سرانجام، پس از هفتاد سال زندگى در ایران، در اصفهان دار فانى را وداع گفت . وى در فقه، سیاست، (24) ریاضیات (25) ، نجوم، معمارى و پزشکى، شهره روزگار بود و در این موضوعات، نزدیک به صد کتاب از وى باقى مانده است . او همچنین، شاگردان معروفى همچون ملامحسن فیض کاشانى و ملاصدراى شیرازى تربیت کرد و در زمان شاه عباس کبیر، به مقام شیخ الاسلامى کشور دست‏یافت . (26)
شیخ بهایى همانند شهید ثانى، به کمک و همیارى نخستین حکومت فراگیر شیعه; یعنى صفویه همت گماشت . هدف شیخ از کمک به دولت صفویه، هدایت و ارشاد آن بود . به عقیده وى، دیانت و شریعت اسلام، دستورالعملى براى اداره حکومت است . بنابراین، دولتها باید کارگزار دین و متعهد به اجراى قوانین خدا باشند . از این رو، شیخ، وجود و حیات دولت را تنها در صورتى مى‏پذیرد که به اجراى احکام الهى بپردازد . (27) شاید از این زاویه دید است که وى همانند محقق کرکى و شهید ثانى، در حمایت از شاهان صفویه، هم در نظر و هم در عمل مى‏کوشید . (28)
تفسیرى که شیخ بهایى از وطن ارائه مى‏دهد، مشى و منش سیاسى او را در عقاید دینى و مذهبى نشان داد . وى کلمه وطن را در حدیث «حب الوطن من الایمان‏» یک وطن جغرافیایى مبتنى بر ملیت و ناسیونالیسم (29) نمى‏دانست; بلکه وطن را به جایگاه اخروى روح انسان تعبیر مى‏کرد; زیرا عقیده داشت، پیامبرى که محبت و علاقه به دنیا را سرچشمه همه خطاها و گناهان معرفى مى‏نماید، چگونه دوست داشتن یک چیز مادى همچون وطن را نشانه ایمان مى‏داند ؟ او در تبیین نظر خویش، این شعر را سرود:
این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن شهرى است کو را نام نیست . (30) محمدباقر مجلسى : علامه مجلسى، صاحب کتاب معروف "بحارالانوار"، از دیگر علماى اسلامى دوره صفویه است که نظریات و عملکردش در تحکیم و تثبیت دولت‏شیعى صفوى مؤثر افتاد . او در 1007 ش . /1038 ق . در اصفهان به دنیا آمد و در سن 77 سالگى در آن شهر وفات یافت و همان‏جا به خاک سپرده شد . مرحوم مجلسى، در روزگارى مى‏زیست که کشور ایران و مذهب شیعه در معرض خطر جدى خارجى مانند خطر عثمانى، ازبکها، روسها و انگلیسیها و خطر انحراف داخلى مانند خطر مبلغان مسیحى، ظلم و فساد شاه، درباریان، صوفیان و بت پرستان قرار داشت . بنابراین، او مقام شیخ الاسلامى (31) و سپس عالى‏ترین مقام دولتى و مذهبى; یعنى ملاباشى (32) را در سن 53 سالگى پذیرفت تا میهن و مذهبش را از این خطرها برهاند . از این رو، در مراسم تاج گذارى سلطان حسین صفوى، به جاى درخواست هدیه، از وى تقاضا کرد:
«فرمانى صادر کند و نوشیدن مسکرات، جنگ میان فرقه‏ها و . . . را نهى فرماید .» (33)
از نظر مرحوم مجلسى، عدالت‏حکما و امرا موجب اصلاح مردم و عمران کشور، فساد آنان مایه اختلال در امور و رفتار ایشان موجب تاثیر در رفتار مردم مى‏شود . او در تایید سخن خویش، به حدیث معروف از حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله که صالح بودن مردم را منوط به صالح بودن فقها و امرا مى‏دانست، استناد مى‏کرد . مجلسى همچنین اضافه نمود:
«این حق مردم است که انتظار داشته باشند، پادشاه با آنان به عدالت و مهربانى رفتار کند و در مجازات مردمى که تخلفى را از روى جهل انجام مى‏دهند، عجله به خرج ندهد; زیرا خداوند مردم را ضعیف و پادشاه را قوى قرار داده است .» (34)
تاکید مکرر مرحوم مجلسى بر عنصر عدالت، به دو دلیل بود: اول، خداوند بر اساس «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته‏» ; به هر کسى سلطنتى عطا کرده است، در قیامت، رفتارش با مردم را مورد مؤاخذه قرار خواهد داد . دوم، بر پایه «الملک یبقى مع الکفر و لایبقى مع الظلم‏» ; اگر پادشاه به سرکوبى دشمنان نپردازد، در حفظ دین و جان مردم نکوشد، و در یک کلام، به عدالت رفتار نکند، سلطنتش پایدار نخواهد ماند . مرحوم مجلسى مى‏گفت: چنانچه حاکم عادل باشد، بر مردم لازم است‏برایش دعا کنند و حق او را ادا نمایند . اما اگر ظالم باشد، باید در اصلاح او بکوشند . (35)
مجلسى، معاشرت مردم را با شاهان، در صورتى که موجب هدایت و ارشاد آنها و دفع ضرر مالى، جانى و عرضى از خود و دیگران شود، لازم مى‏دانست . در غیر این صورت، معاشرت با شاهان را نهى مى‏کرد; زیرا معاشرت و همنشینى با آنان را موجب حمایت و یا رضایت‏به ظلم و فساد آنها و تن‏دادن به رفتار و خواسته‏هایشان مى‏شمرد .
بنابراین، همکارى علماى دوره صفویه با پادشاهان، نه به طمع مقام، بلکه براى حفظ دولت جدید التاسیس شیعه بوده است . ضرورت این همکارى با توجه به این که شیعه در طول تاریخ، اغلب در انزواى سیاسى قرار داشت، بیش از پیش معلوم مى‏شود . البته روابط عالمان با پادشاهان، تنها در حدى بود که فقها را قادر مى‏ساخت‏با تبلیغ مذهب شیعه، گسترش حوزه‏هاى دینى و . . . به توسعه و تحکیم مبانى شیعه بپردازند . آنان هرگز روابط خود با شاهان را تا آن حد توسعه ندادند که باعث‏شود، سلاطین، به معاصى و منکرات دست‏یازند . بى‏شک، اولا، همکارى مشروط و محدود علما با سلسله صفویه و سلاطین صفوى، موجب ثبیت‏شیعه و ترویج آن گردید و به این جهت، حکومتهاى بعد از صفویه نیز، شیعه مذهب بوده‏اند . ثانیا، علماى صفویه، بر مشروط بودن حکومت، تاکید داشتند . به این معنا که، آنان اجازه ندادند که شاهان به میل خود رفتار کنند، بلکه بر الزام سلاطین بر اجراى مقررات دینى اصرار ورزیدند . همین اصرار از سوى فقها در حکومت‏شاهان قاجار قبل و بعد از انقلاب مشروطه، به وضوح دیده مى‏شود . ثالثا، رویکرد علماى صفویه به حکومت، به گسترش نفوذ اجتماعى آنان در آن دوره و دوره‏هاى بعدى کمک کرد . این امر، به تاثیر و نفوذ فزاینده علما در جنبشها و تحولات اجتماعى، و نیز زندگى سیاسى مردم انجامید . (36)
جمال الدین حسینى: سید جمال الدین اسدآبادى یااسعدآبادى یا بهتر بگوییم، حسینى، که او را با اوصافى مانند «حکیم متجدد، پیشواى مصلح، قطب دایره علوم، نادره دوران و آیتى از آیات خدا» (37) توصیف کرده‏اند، فرزند سید صفدر و سیده سکینه بیگم بود که در 1217 ش . در محله سیدان امام‏زاده احمد اسدآباد همدان، زاده شد و در قزوین، تهران و نجف اشرف، زیر نظر استادانى چون شیخ مرتضى انصارى تحصیل کرد . سپس به هندوستان رفت و از آن پس، به منظور آگاه سازى مسلمانان، از ظلمى که به وسیله استعمار خارجى و استبداد داخلى بر آنان مى‏رفت، در کشورهاى افغانستان، مصر، ایران، عثمانى، انگلیس و فرانسه، به عالیت‏سیاسى پرداخت . وى سرانجام در این راه، در سن 59 سالگى در استانبول به دستور سلطان عبدالحمید، مسموم و کشته شد . (38)
سید جمال‏الدین، در زمان هجوم همه جانبه استعمار به کشورهاى اسلامى و در دوران افول و انحطاط مسلمانان مى‏زیست، این مساله، او را به شناسایى علل انحطاط مسلمانان و راه‏هاى رهایى از آن واداشت . به بیان عمیق‏تر، از نظر گاه سید جمال الدین، آنچه مانع رشد، توسعه و پیشرفت جامعه اسلامى مى‏شد، عبارت بود از: (39)
«1 - استبداد حکام;
2 - جهالت و بى‏خبرى توده مسلمان و عقب ماندن آنها از کاروان علم و تمدن عقاید و تمدن;
3 - نفوذ عقاید خرافى در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین;
4 - جدایى و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبى و غیر مذهبى;
5 - نفوذ استعمار غربى .» (40)
به بیان دیگر، از نظر سید جمال الدین، استبداد داخلى و استعمار خارجى، مهمترین و مزمن‏ترین درد جامعه اسلامى است که به خود باختگى در مقابل غرب، دورى از عقل، راحت‏طلبى، تفرقه بین دولتهاى اسلامى و سرانجام، به ضعف و عقب‏ماندگى مسلمانان مى‏انجامد . وى براى درمان این دردها و بیماریها، راه‏هاى زیر را پیشنهاد مى‏داد: (41)
«1 - مبارزه با خودکامگى مستبدان;
2 - مجهز شدن به علوم و فنون جدید (42) ;
3 - بازگشت‏به اسلام نخستین و دور ریختن خرافات و پیراهه‏ها و ساز و برگ‏هایى که به اسلام در طول تاریخ بسته شده است;
4 - ایمان و اعتقاد به مکتب اسلام;
5 - مبارزه با استعمار خارجى;
6 - اتحاد اسلام;
7 - دمیدن روح پرخاشگرى و مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه اسلامى;
8 - مبارزه با خود باختگى در برابر غرب .» (43)
در واقع، سید جمال الدین دو هدف عمده داشت: دمیدن روح تازه در کالبد شرق و برانگیختن آن، علیه نفوذ و استیلاى غرب (44) ; به دیگر سخن، او مى‏خواست مردم را آگاه و بیدار نماید و سپس آنها را علیه استعمار و استبداد متحد سازد . (45)
میرزاى نائینى: میرزا محمد حسین نائینى غروى در 1240 ش . در نائین اصفهان متولد و پس از تحصیلات اولیه و به منظور تکمیل آن، راهى اصفهان، سامرا، کربلا و نجف شد . وى از محضر استادانى چون آقا نجفى اصفهانى (در فلسفه و کلام) و میرزاى بزرگ (46) (در فقه و اصول) کسب فیض کرد . با آغاز انقلاب مشروطیت، نزدیکترین مشاور و رایزن آخوند خراسانى بود و نیز یکى از معتبرترین رساله‏هاى دفاع از مشروطیت را به نام «تنبیه الامة و تنزیه الملة‏» به رشته تحریر درآورد که اینک یکى از کتب معتبر در اندیشه سیاسى مسلمانان معاصر به شمار مى‏رود . مرحوم نائینى پس از یک عمر مجاهده علمى و سیاسى، در سن 76 سالگى دار فانى را وداع گفت . (47)
مرحوم نائینى در مشروعیت‏بخشى به مشروطیت، سخن بسیار گفته است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم:
مرحوم نائینى، حکومتها را به دو دسته تقسیم کرد: (48) اول حکومت تسلطیه، تحکمیه یا استبدادى، دوم حکومت مقیده، محدوده یا مشروطه . حکومت مشروطه از نظر نائینى، به یکى از دو صورت ذیل ظاهر و متجلى مى‏شود : الف - حکومت کامل و عارى از عیب معصوم علیه السلام، از آن جهت مشروطه است که معصوم علیه السلام از عصمت‏برخوردار است و این صفت، آنان را در اطاعت و پیروى شهوات و اعمال استبدادى باز مى‏دارد . ب - حکومت مشروطه غیر معصوم علیه السلام، این حکومت اگر چه خالى از عیب نیست، ولى بر حکومت استبداد رجحان دارد . (49)
مرحوم نائینى در اثبات مشروعیت مشروطیت، علاوه بر ادله عقلى مزبور، به دلایل فقهى نیز اشاره دارد . برخى از این دلایل عبارتنداز:
1 - «وقتى ممکن نیست‏سلطانى را از ارتکاب تمام منکرات و از جمله، غصب حکومت‏بازداشت، (50) ولى این امکان هست که با محدود کردن دایره اقتدار و سلطه او، وى را از ارتکاب منکرات دیگرى نهى کرد و دور نمود، نباید در اقدام استقرار حکومت مشروطه کوتاهى کرد .»
2 - با توجه به «نیابت مجتهد جامع الشرایط در امور حسبیه (51) و وجوب اقامه نظم ممالک اسلامیه، . . . بر فقها و علما فرض است . . . با تحدید (محدود کردن) استبداد و استقرار مشروطیت، در جهت مهمترین وظایف حسبیه، که همان نظم ممالک اسلامى و حفظ بیضه اسلام است، اقدام کنند .»
3 - «وقتى فقها قادر نیستند در عصر غیبت، به اداى تمام وظیفه خود در تحدید کامل سلطنت مطلقه بپردازند، بر آنان واجب است تا به قدر ممکن، به تحدید سلطنت و مشروطه کردن آن مبادرت کنند .» (52)
مرحوم نائینى بر این نظر بود که نمایندگان مجلس، چون به اذن مجتهدان به قانونگذارى مى‏پردازند، و مصوبات آنان، به وسیله مجتهدان عادل و عالم نظارت مى‏شود، (53) کارشان مشروع است . همچنین، دلیل دیگر مشروعیت قانونگذارى، از سوى مبعوثان ملت آن است که آنان صرفا به قانونگذارى در امورى اقدام مى‏کنند که شرع مقدس در مورد آن، نظر صریحى ابراز نکرده است . این مسائل، که بیشتر شامل مسائل سیاسى، چون دخل و خرج کشور مى‏شود، تابع مقتضیات زمان است و مشورت در آن، از نظر شریعت اسلامى مانعى ندارد، در حالى که مشروعه خواهان، به رهبرى شیخ فضل الله با قانونگذارى از سوى مجلس مخالفت مى‏کردند و معتقد بودند که قانونگذار خداوند است و بشر مجاز نیست‏به وضع قانون بپردازد . (54)
افزون بر آن، اختلاف نظرهاى دیگرى بین شیخ فضل الله و مرحوم نائینى وجود داشت . به عنوان مثال، شیخ فضل الله با آزادى مطلق از آن جهت که به رهایى و دست کشیدن از قید و بندهاى دینى و به انتشار عقاید کفرآمیز مى‏انجامد، مخالف بود; ولى نائینى، آزادى را به معناى رهایى از استبداد، بیان مصالح و مفاسد خلق و خلاصى از هر گونه زور و ستم، و نه رهایى از قید عبودیت و بندگى خدا مى‏دانست . (55) همچنین، مشروعه خواهان، شعار مساوات و برابرى مشروطیت را خلاف شریعت معرفى مى‏کردند، اما منظور نائینى از مساوات، مساوى بودن آحاد ملت‏با والى در برابر قانون و اجراى آن بود . (56)
شیخ فضل الله نورى: وى در 1257 ش . در روستاى لاشک در منطقه کجور مازندران متولد شد . در بخش بلده شهر نور درس خواند و سپس براى تکمیل تحصیلات دینى، نخست‏به تهران و سپس به نجف و سامرا رفت . او از شاگردان طراز اول میرزا محمد حسن شیرازى (میرزاى بزرگ) بود و خود نیز شاگردانى چون شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (57) تربیت کرد . وى که با اشاره و رهنمود میرزاى بزرگ، به ایران عزیمت کرد، در جنبش تنباکو نقشى ممتاز داشت . (58) با آغاز نهضت مشروطه، با مشروطه خواهان همراه شد; ولى پس از آن که مشروطه به ضدیت‏با شریعت روى آورد، شیخ فضل الله به مخالفت‏با مشروطه منحرف شده پرداخت . (59) مشروطه خواهان این اقدام شیخ را مخالفت‏با اصل مشروطه تلقى کردند و او را به دار آویختند . (60)
شهید شیخ فضل الله نورى، براى اصلاح و نجات مشروطه از زوال و انحطاط، التزام آن را به مشروعه ضرورى مى‏دانست . هوادارى از مشروعه که به معناى برپایى حکومت دینى مقید به احکام الهى، مطابق با قرآن مجید، شریعت احمدى و برپایه قوانین شرعى است، مهمترین و برجسته‏ترین اندیشه سیاسى او به شمار مى‏رود; بدان گونه که آراى سیاسى دیگر وى، از اندیشه مشروعه‏طلبى‏اش نشات مى‏گیرد . بنابراین، فهم اندیشه‏هاى سیاسى شیخ فضل الله، مشروط و منوط به درک اندیشه مشروعه خواهى اوست . (61)
اعتقاد شیخ به قانون، قانونگذارى و مجلس، متاثر از اندیشه شریعت‏طلبى (مشروعه خواهى) اوست . از نظر شیخ، حفظ نظام عالم در گرو وجود قانون است . بهترین قوانین نیز قانون الهى است و کاملترین و جامعترین وجهه این قانون را که تامین کننده نیاز همه نسلها و عصرها و تامین کننده سعادت دنیا و آسایش آخرت است، فقه شیعه ارائه مى‏دهد . بنابراین، نیازى به وضع قانون جدید نیست و هیچ کس حق ندارد به جعل قانون بپردازد، مگر این که آنچه به نام قانون وضع مى‏شود، براى تنظیم و اصلاح روابط اجتماعى باشد، آن هم مشروط به آن که مخالف شریعت اسلامى و فقه جعفرى نباشد . (62) پا فشارى شیخ در گنجانیدن اصل نظارت فقها و مجتهدان بر مصوبات مجلس در متمم قانون اساسى، در همین راستا قابل درک است . (63)
شیخ شهید درباره آزادى نیز نظریاتى مطابق شریعت اسلامى و خلاف آراى مشروطه خواهان داشته است . به بیان مفصلتر، وى در مهاجرت کبرا در پاسخ به این سخن آیت‏الله طباطبایى که «مشروطه، آزادى کامل براى ملت مى‏آورد» گفت: «آزادى کامل که هر فرد براى هر کارى آزاد باشد . . . در اسلام نیست .» اندکى پس از مراجعت از هجرت کبرا، برخى از روزنامه‏هاى مشروطه طلب به استهزاى آرمانهاى مذهبى مردم ایران پرداختند و شیخ براى جلوگیرى از تکرار و یا تشدید این اقدامات، پیشنهاد گنجانیدن اصل «نظارت علماى دین بر اصل آزادى مطبوعات‏» را مطرح کرد که هیچگاه مورد توجه مشروطه خواهان قرار نگرفت; (64) در حالى که شیخ، با آن آزادى که منجر به توهین به مقدسات دینى، انبیا علیهم السلام، ائمه معصوم علیهم السلام، اولیا و اشاعه عقاید کفرآمیز، ترویج منکرات و افکار غربى شود، مخالف، و با آزادى مشروع، موافق بود . (65)
نتیجه سخن: اندیشه سیاسى عصر صفویه، برآیند اندیشه سیاسى شیعى دوره‏هاى گذشته است، و اندیشه سیاسى قاجاریه نیز از فرایند تکاملى اندیشه سیاسى دوره صفوى تاثیر پذیرفته است . که خود نیز، زمینه ساخت اندیشه و استقرار ولایت فقیه از سوى امام خمینى رحمه الله را فراهم آورد . در مجموع، مى‏توان ادوار مهم اندیشه سیاسى شیعه را بدین شرح برشمرد:
1 - دوران امامت که از رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تا غیبت امام عصر (عج) ادامه یافت . محور اندیشه سیاسى این دوره، بر حقانیت‏حکومت على علیه السلام و یازده فرزندش استوار بود، به آن دلیل که آنان برپایه، وصیت پیامبر صلى الله علیه و آله در حادثه غدیر و نیز شایستگى‏هاى دیگر، لایقتر از همگان به احراز مقام امامت و خلافت‏بوده‏اند . (66)
2 - دوران رویکرد به پذیرش سلطانى که در صدد اجراى مقررات دینى است و آن، از غیبت کبراى امام زمان (عج) آغاز، تا روى کارآمدن صفویان به طول انجامید . دلیل گرایش به نظام حکومتى و همکارى با آن، ضرورت اداره زندگى سیاسى و اجتماعى مردم در غیبت امام معصوم علیه السلام بود . از این رو، شیعه، با فرق گذاشتن بین سلطانى که مى‏خواهد به اسلام عمل کند و یا نکند، مجوز همکارى یا عدم همکارى با سلطان را از سوى علمایى چون شیخ بهایى دریافت کرد . (67)
3 - دوره مشروعیت‏بخشى به سلطان متمایل به اجراى اسلام، که شاهان صفویه، تا مشروطه را در بر مى‏گیرد; در آغاز به استقرار حکومت‏شیعى فراگیر منتهى شد، از این جهت، محقق کرکى بر آن شد که قدرت و حکومت چنین پادشاهانى را مشروع بداند، در پى آن، محمد باقر مجلسى و دیگران، قبل و بعد از او مسؤولیتهاى حساس دولتى که پیش از آن سابقه نداشت را پذیرفتند . اما در واقع، معلوم نبود که مشروعیت علما، از آن پادشاه است و یا مشروعیت پادشاه در ید قدرت علماست . (68)
4 - دوران رویکرد به حکومت مردمى و عرفى که آغاز آن، انقلاب مشروطه و پایان آن، مشروطه سوم (پهلوى دوم) است، به آن دلیل اتفاق افتاد که با پایان یافتن حکومت‏شاهان صفوى، بار دیگر، استبداد عریان به صحنه سیاسى بازگشت، وابستگى دولتهاى بعدى به اجانب پدید آمد و گسترش یافت . این عوامل، به علاوه، بیدارى فزاینده افکار عمومى اجتماعى شیعه، باعث‏شد که شیعه دریابد چاره رفع استبداد و قطع استعمار، تنها در گرو پدید آوردن محدودیت قانونى براى شاهان است . چنین حکومتى، نه بهترین حکومت دلخواه، بلکه تنها انتخاب بد از بدتر بود . اوج گرایش به استقرار حکومت مبتنى بر قانون، - البته نه قانون اساسى و بشرى، بلکه قانون اسلام - در برپایى نظام جمهورى اسلامى ایران بر پایه اندیشه ولایت فقیه حضرت امام خمینى رحمه الله متجلى شد . این واقعه، امید شیعه به امکان فراهم آوردن زمینه‏هاى ظهور حکومت عادل امام عصر علیه السلام را تشدید کرد . (69)
پى‏نوشت:
1) عضو هیات علمى پژوهشکده تحقیقات اسلامى و مدرس دانشگاه، محقق و نویسنده .
2) در برخى از منابع، عبدالعلى آمده است .
3) شیخ الاسلام عالى‏ترین و مطلع‏ترین مقام قضایى بوده است .
4) عبدالرحیم عقیقى بخشایشى، فقهاى نامدار شیعه، کتابخانه مرعشى نجفى، بى تا، قم، صص 183 - 176; جرفادقانى، علماى بزرگ شیعه، از کلینى تا خمینى، انتشارات معارف اسلامى، قم، 1364، صص 92 - 89 .
5) همان .
6) جمعى از نویسندگان، دائرة‏المعارف تشیع، بنیاد خیریه و فرهنگى شط، تهران، 1373، ج 4، ص 355; آن . کى . اس . لمبتون، دولت و حکومت در اسلام، ترجمه عباس صالحى و محمد مهدى فقیهى، عروج، تهران، 1374، ص 435 .
7) حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه ابولقاسم سرى، توس، تهران، 1359، ص 34 .
8) رسول جعفریان، دین و سیاست در دوره صفوى، انصاریان، قم، 1370، صص 141 - 133 .
9) در برخى منابع، به جاى سلمان، سلیمان آمده است .
10) رسول جعفریان، پیشین، ص 143; آن . کى . اس . لمبتون، پیشین .
11) در بعضى منابع، از جایزه و نه هدیه سخن رفته است .
12) هود/113 .
13) حمید عنایت، اندیشه سیاسى در اسلام معاصر، ترجمه بهاء الدین خرم‏شاهى، خوارزمى، تهران، 1372، ص 296 .
14) رسول جعفریان، پیشین، ص 144; آن . کى . اس . لمبتون، پیشین، ص 436 .
15) رسول جعفریان، پیشین، ص 197 و 174، 167، 34; جمعى از نویسندگان، دائرة المعارف تشیع، ص 355; جرفادقانى، پیشین، ص‏92 .
16) همان .
17) شمس الدین محمد بن مکى عاملى، به شهید اول معروف است .
18) رسول جعفریان، پیشین، صص 198 - 197; جمعى از نویسندگان، پیشین، ص 366; جرفادقانى، پیشین، صص 93 - 92 .
19) شهید اول در جبل عامل لبنان در 734 ش . به دنیا آمد . وى در دانش، فقاهت و زهد سرآمد روزگار بود . عالى‏ترین اثر وى اللمعة الدمشقیة نام دارد، که یکى از مهم‏ترین منابع فقهى شیعه به شمار مى‏رود . او را در 786 ش . به اتهام واهى ارتباط با سربداران و ارتداد در دین اعدام کردند .
20) آن . کى . اس . لمبتون، پیشین، ص 429 .
21) علماى اهل سنت معتقد به وجوب نماز جمعه‏اند، به عقیده آنها، حکومتها مجازند بر نماز جمعه نظارت داشته باشند و ائمه جمعه را انتخاب نمایند .
22) لغت‏نامه دهخدا، ذیل کلمه اخبارى: اخبارى به کسى گفته مى‏شود که حکایات و قصص را روایت کند و تنها به ظاهر احادیث تمسک نماید .
23) رسول جعفریان، پیشین، صص 128 - 124 .
24) یکى از القاب شیخ بهایى فروغ دین و دولت است .
25) او کتابهاى خلاصة الحساب و جبر و مقابله را در باب ریاضیات نوشته است .
26) مریم میراحمدى، دین و مذهب در عصر صفویه‏امیرکبیر، تهران، 1363، ص 71 .
27) شیخ بهایى، اربعین، ترجمه خاتون آبادى، حکمت، تهران، 1368، ص 339 .
28) همان .
29) ناسیونالیسم; یعنى ملى گرایى، ملیت پرستى، وطن خواهى .
30) مریم میراحمدى، پیشین، ص 72 .
31) تاج بخش، ایران در زمان صفویه، (بى‏جا، بى‏نا، بى‏تا)، ص 401 .
32) ملاباشى عالى‏ترین و بالاترین مقام روحانى بوده است . ر . ک: محمد ابراهیم باستانى ریزى، سیاست و اقتصاد عصر صفوى، صفى علیشاه، تهران، 1357، ص 180 .
33) حسین ابراهیم زاده، علامه مجلسى، مردى از فردا، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، 1371، صص 49، 55 و 79; مصلح‏الدین مهدوى، زندگى نامه علامه مجلسى، عمادزاده، (بى‏تا)، تهران، ج 1، ص 228 .
34) آن . کى . اس . لمبتون، پیشین، ص 443 .
35) محمد باقر مجلسى‏بحارالانوار، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، 1362، ج 75، صص 444 و 38 .
36) جمعى از نویسندگان، پیشین، ص 356 .
37) محمد رضا حکیمى، بیدارگران اقالیم قبله، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، (بى‏تا) تهران، ص 9 .
38) محمد باقر مقدم، سید جمال الدین اسدآبادى، غریو بیدارى‏سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، 1374، ، صص 20، 40 و 50 .
39) مرتضى مدرسى چهاردهى، سید جمال الدین و اندیشه‏هاى او، امیر کبیر، تهران، 1381، صص 473 و 447 .
40) مرتضى مطهرى، نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، صدرا، قم، 1359، ص 21 .
41) هدایت الله ستوده، تاریخ اندیشه‏هاى اجتماعى در اسلام، آواى نور، تهران، 1374، 160 .
42) ماجد فخرى، سیر فلسفه در جهان اسلام، ترجمه مرتضى اسعدى و دیگران، مرکز نشر دانشگاهى، تهران، 1372، ص 357 .
43) مرتضى مطهرى، پیشین، صص 25 - 23 .
44) هدایت الله ستوده، پیشین، ص 161 .
45) محمد رضا حکیمى، پیشین، ص 44 .
46) آقانجفى از رهبران روحانى قیام تنباکو در اصفهان و میرزاى بزرگ، صاحب فتواى معروف تحریم استعمال توتون و تنباکو بود .
47) محمد جواد صاحبى، اندیشه اصلاحى در نهضتهاى اسلامى، کیهان، تهران، 1367، ص 220 .
48) توفیق السیف، استبداد ستیزى یا تحلیلى از زندگى اجتماعى و دیدگاههاى سیاسى علامه محمد حسین غروى نائینى، ترجمه محمد نورى و دیگران، کانون پژوهش، اصفهان، 1379، ص 249 .
49) غلامحسین زرگرى نژاد، رسائل مشروطیت، کویر، تهران، 1374، ص 83 .
50) محمد حسین نائینى، تنبیه الامه و تنزیه المله یا حکومت از نظر اسلام، ترجمه سید محمود طالقانى، شرکت‏سهامى انتشار، تهران، (بى تا)، ص 46 .
51) امور حسبیه به امورى گفته مى‏شود که شارع مقدس عدم انجام آن را نمى‏پذیرد، مانند امور حکومتى .
52) غلامحسین زرگرى نژاد، پیشین، صص 88 - 87 .
53) مراد، اصل دوم متمم قانون اساسى است که نظارت چند فقیه را بر مصوبات مجلس لازم مى‏دید .
54) غلامحسین زرگرى نژاد، پیشین، ص 88 .
55) حمید رضا مستعان، ماهیت‏حکومت اسلامى از دیدگاه آیة الله نائینى، (بى جا، بى نا، بى تا)، ص 35 .
56) همان، صص 98 - 96 .
57) مؤسس حوزه علمیه قم .
58) وى نفر دوم، پس از میرزا حسن آشتیانى در جنبش تنباکو بود .
59) ر . ک: مجید حسن زاده، شیخ فضل الله در ظلمت مشروطه، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، 1374، ص 84 . شیخ با اصل مشروطه مخالف نبود . او در این زمینه مى‏گوید: «من والله، با مشروطه مخالفت ندارم . . . من مخالف اساس مشروطیت و مجلس نیستم . . . اما مشروطه به همان شرایطى که گفتم .» ;
60) غلامحسین زرگرى نژاد، صص 20، 24، 26 و 116 .
61) همان، صص 19 - 17 .
62) على ابوالحسنى، پایدارى تا پاى دار، نور، تهران، 1368، صص 552 - 545 .
63) این همان اصل دوم متمم قانون اساسى است .
64) عبد الهادى حائرى، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، امیر کبیر، تهران، 1381، صص 285 - 277 .
65) غلامحسین زرگرى نژاد، پیشین، ص 53; على ابوالحسنى، ص 555; مجید حسن زاده، پیشین، صص 87 - 84 .
66) جمعى از نویسندگان، صص 360 - 349 .
67) همان .
68) همان .
69) همان .

 

تبلیغات