نشانه ها با رمزگانی که به تدریج در جریان شکل گیری و تحولات شهر در دوره های مختلف به وجود آمده اند، در ذهن مخاطبین شهر تصویری آشنا یافته و عواطف، احساسات و خاطره های مردم از محل سکونت خود در پیوند با این نشانه ها شکل می گیرند. نشانه ها در شهر، بخشی از یک کلیت بزرگ تر و پیچیده بوده، آنها مجرد و تنها نیستند و در عوض، لایه لایه هستند؛ چرا که ما بی وقفه در حال دوباره نویسی و دوباره سازی محیط پیرامون خود -هم از نظر کالبدی و هم فراکالبدی- هستیم. این هم نشینی/ برهم نشینی، در فرآیند زمان اتفاق می افتد. زمان پیدایش، زمان زیستن و زمان ادراک شهر به مثابه متنی که بر لوح پالیمسست1 نوشته شده، در خوانش آن مؤثر است. بدیهی است هر اندازه ضخامت چینه های تاریخی بیشتر باشد، خوانش زبان زیرین آن دشوارتر است. با توجه به این امر، هدف اصلی پژوهش، پاسخ به این پرسش مهم است؛ بازآفرینی کهن روایتی چون منظر شهری که لایه های مختلفی دارد و خوانش آن دشوار است، چگونه ممکن می شود؟ نگارندگان برای دست یابی به این هدف، از نشانه شناسی لایه ای و تحلیل گفتمان به عنوان روشی تحلیلی بهره می جویند؛ چرا که نشانه های شهری به علت دارا بودن ویژگی های فیزیکی و جنبه های قراردادی و اجتماعی منضم به آنها، از اصولی ترین معیارها در فرآیند شناخت، آسیب شناسی و حفاظت از ارزش های یک شهر به شمار می آیند. این روش، از طریق گفتمانی که حاصل ارتباط میان لایه ها و دوره های مختلف زیستِ شهر است، به روایت شهر دست یافته، گفتمان های جدید خلق کرده است و سبب بازتولید معنا می شود. در نتیجه ، نشانه ها از طریق تعامل با یکدیگر رو به جلو حرکت کرده اند و به سبب پویاییِ جریان نشانه ها، بافت/ زمینه شکل گرفته و بافت سازی انجام می شود. بافت سازی به گونه ای است که شهر را در چارچوب زمانی-مکانی خاصی محدود نکرده و همگام با فرآیند توسعه حرکت نموده، تغییرات را پذیرا شده و در عین حال با اتصالات رمزگانیِ خود، به شبکه پیشین متصل می ماند.