بر اساس آثار و منابعِ موجود درباره معماری ایرانی، به نظر می رسد بخش زیادی از مطالعات تاریخ معماری ایران متمرکز بر اثر معماری است و توجه به معمار آثار کمتر دیده می شود. همچنین مطالعه سرگذشت این معماری نشان می دهد که در کنار شرایط جامعه و حاکمیت، بنَایان و معماران نیز نقش قابل تأملی در تداوم و تکامل این معماری داشته و دارند. ازاین روی در راستای کمک به شناخت و ارتقاء چنین ظرفیت و توانایی، بررسی زمینه های به حاشیه رفتن معماران سنتی با نگاهی آسیب شناسانه اجتناب ناپذیر خواهد بود. لذا این مقاله با استفاده از روش های توصیفیتاریخی و مطالعات کتابخانهای به بررسی آنچه می پردازد که باعث تغییر نقش معماران سنتی در جامعه معماری و مرمت شده است. در نهایت نیز به جمع بندی این عوامل پرداخته تا زمینه روشنی از دلایل و شرایط رخ داده را بازگو نماید. به طورکلی این پژوهش در راستای پاسخ به این پرسش است که «با توجه به تغییرات نظام و ساختار اجتماعی، به عنوان بخشی از تاریخ معماری ایران، پس از ورود آموزش جدید معماری، تعامل معماران سنتی با این ساختار جدید چگونه بوده است؟». ازاین رو با جستجو در منابع مکتوب و در قالب یک روش توصیفی تاریخی این بررسیها در قالب سه حوزه فعالیتی نظارت، طراحی و ساخت انجام پذیرفته است. این پژوهش نشان می دهد به دنبال تغییرات شرایط جامعه و نفوذ معماری مدرن، حوزه فعالیت معماران سنتی در معماری دچار رکود و تقریباً در طراحی و نظارت معماری به مرور جایگاه خود را از دست داده اند ولی در حفاظت از معماری تجربه آنها در معماری گذشته به عنوان نقطه مثبتی تلقی و تلاش شده است از آن بهره گرفته شود. درنهایت با اینکه در حال حاضر در حوزه معماری، بیشتر بنَایان سنتی شناخته می شوند (فقط فعالیت ساختن)؛ ولی در حوزه حفاظت هنوز با نام معماران سنتی نقشی هرچند محدود در طراحی نیز دارند (فعالیت تعمیر و طراحی).