آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۵

چکیده

نظریه ی محرومیت نسبی تدگر (Ted Gurr) گویای شرایطی است که در آن برخی از شهروندان (گروه ها) از امکانات، امتیازات و بهره مندی بیشتری نسبت به برخی دیگر برخوردارند که نتیجه ی آن محرومیت گروه دوم است. پیدایش احساس محرومیت به طورکلی پدیده ای مدرن و ناشی از تغییرات و تحولات بنیادین اجتماعات بشری است که بیشتر در جوامع با ساختار و بافت سنتی وجود دارد که البته با مقایسه ی اجتماعی افراد از جایگاه خود در جامعه تشدید می شود. در این نظریه تدگر مدعی است که عمدتاً سرخوردگی افراد در دست یابی به اهدافشان در نهایت باعث ایجاد رفتارهای نامتعارف از سوی آنان می شود. به همین ترتیب این نارضایتی مستمر انگیزه هایی را برای خشونت جمعی فراهم می کند که پیدایش تروریسم نمود بارز آن است. در این میان منطقه ی خاورمیانه -که یکی از مناطق استراتژیک و درعین حال بحران ساز در جهان است- در دوره ی کنونی مهد رشد و پیدایش تروریسم بوده است. جستار حاضر با مبنا قرار دادن تئوری محرومیت نسبی تدگر تلاش دارد، میزان کارآمدی این نظریه را در تحلیل پدیده ی تروریسم در منطقه ی خاورمیانه بررسی کند. طبق یافته های این پژوهش، پیدایش و رشد تروریسم در این منطقه تنها ناشی از محرومیت نسبی نیست و درواقع این عامل یکی از زمینه ها، در کنار دیگر عوامل درون/برون منطقه ای، مؤثر بر رشد تروریسم بوده است.

تبلیغات