پس از چند دهه غفلت از نقش فرهنگ در روابط بین الملل، در سال های اخیر دوباره این عامل مورد توجه قرار گرفته است. با وجود این، زمانی که از نقش و جایگاه فرهنگ در این عرصه سخن می رود تعابیر متفاوت و گاه ناقصی از این ارتباط مطرح می شود. هدف این نوشتار دسته بندی پیوندهای ممکن میان فرهنگ و عرصه روابط بین الملل است. بدین منظور، متون مختلفی را که به نحوی به دو موضوع فرهنگ و روابط بین الملل پرداخته اند بررسی کرده ایم. این بررسی نشان می دهد که اگرچه این حوزه اولویت های سیاست فرهنگی در سیاست خارجی کشورها و در نتیجه روابط فرهنگی ملل را نیز در بر می گیرد، اما زمانی که از نقش فرهنگ در روابط بین الملل و به طور خاص از تاثیر فرهنگ بر سیاست خارجی سخن می رود این اثرگذاری از روابط و موضوعات فرهنگی فراتر می رود و دامنه ای به وسعت سیاست خارجی می یابد و هر تصمیم در این عرصه، همچون دیگر عرصه های تصمیم گیری، می تواند متاثر از فرهنگ باشد. اما نقش فرهنگ در عرصه روابط بین-الملل به همین جا ختم نمی شود. نقش تفاوت های فرهنگی در نگاه به نظام بین الملل و بروز سوء تفاهم ها، اختلافات و منازعات نیز ابعاد دیگری از این اثرگذاری است. این دسته بندی در نهایت با بررسی نظریه ِند لیبو تحت عنوان نظریه فرهنگی روابط بین الملل تکمیل می شود.