آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۳

چکیده

در این مقاله سعی بر آن است  تا با روش تحلیل ساختارشکنانه ی دریدا باب اول مرزبان نامه را – که به شیوه ی حکایت در حکایت است_ ساختارشکنی کنیم و پیوندش را با دیالکتیک هگل نشان دهیم. شخصیّت های اصلی این باب، مرزبان و دستور هستند. نگرش ساختارشکنانه ی دریدا برای ما روشن می سازد که بین این دو شخصیّت به ظاهر متضاد، ضدیتی وجود ندارد. در واقع این دو همچون دو همکار یا دو هم بازی هستند که وجود آن ها برای کامل شدن متن ضروری است. حکایات و سخنان ایراد شده توسط این دو شخصیّت، دیالکتیکی را می سازد که تزها، آنتی تزها و سنتزهایش را قاب بندی کرده ایم. این باب دارای دوازده وضعیت در هم تنیده است که همان سخنان ملک زاده و دستور است که در نه قاب مشخص و نشان داده شده است که جنگی بین ملک زاده و دستور نیست. بلکه خویش کاری این دو همکار این است که متن را به سرانجام برسانند. بنابراین دو شخصیت دستور و مرزبان، دو شخصیت حقیقی متضاد نیستند بلکه دو تمثیل از نیروهای متفاوت در جهان هستند که به وسیله این دو نیروی متضاد، جهان در گردش و تکامل است.

تبلیغات