آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

دولت های مجموعه امنیت منطقه ای خاورمیانه بخش اعظمی از مشروعیت خود را مرهون شریعت اسلام هستند، ازاین رو یا داعیه دار حکومت اسلامی هستند و یا به نحوی درصدد نشان دادن پایبندی خود به اسلام می باشند. اولین بازخوران منطقی مورد انتظار این فاکتور هویتی مشترک و برجسته، در همبستگی و نزدیکی این کشورها خواهد بود، اما با کمی تسامح شاید بتوان گفت که اغلب تعارضات و خشونت ها در منطقه خاورمیانه ریشه در تعارضات دینی و به ویژه مذهبی دارد. این مقاله می کوشد تا در قالب مطالعه موردی، تمایز جایگاه حقیقی و بالقوه جوامع دینی خاورمیانه با جایگاه کنونی و به فعلیت رسیده آن را در بستر چالش ژئوکالچری ادیان و مذاهب در مسیر صلح و امنیت منطقه ای مورد بررسی قرار دهد. سؤال مطرح شده در این پژوهش این است که دین اسلام با وجود گستره مقبولیت خود، چگونه توانایی ممانعت از خشونت ها و تعارضات و به تبع برپایی صلح و ثبات به واسطه ی بهره مندی از باورهای مشترک در بین پیروان خویش را ندارند؟ در پاسخ به سوال اصلی پژوهش، استدلال اصلی مقاله آن است که سلطه دولت محورانه و ضعف و انحرافات گروه های مذهبی فراملی، سبب استفاده ی ابزاری و متناظر دولت های هویت محور خاورمیانه با تکیه بر بازوی قدرت نرم، در قالب هویت دینی و مذهبی، جهت کسب مشروعیت خویش و نامشروع جلوه دادن سایرین شده است. این موضوع شکل گیری الگوهایدوستی و دشمنی بر اساس معیار تهدیدات مشترک و نه علقه ها و مشترکات هویت دینی و مذهبی،را در پی داشته است. پژوهش مبتنی بر روش توصیفی- تبیینی بوده و گردآوری داده ها به روش کتابخانه ای و اینترنتی است؛ همچنین در تدوین چارچوب نظری پژوهش، از رهیافت هویت محور و منطقه گرای مکتب امنیتی کپنهاگ استفاده شده است.

تبلیغات