تأویل نزد فیض کاشانی، رهیافتی برای رسیدن به باطن و عمق معناست. او انکار تأویل را نشانی از قشریگری و جمود بر ظواهر میداند. نگاشته های وی بخصوص دو کتاب عین الیقین و اصول المعارف و همچنین رساله میزان القیامه از جایگاه والای وجودشناسی در نیل به اسرار و رموز معارف دین خبر میدهد. تأویل پژوهی فیض مبتنی بر اندیشه های فلسفی عرفانی اوست. او وجودشناسی را همچون پنجره یی میداند که از دریچه آن باید وسعت معارف وحیانی را نظاره نمود. نگارنده معتقد است رساله الانصاف رساله یی است که روش شناسی فیض در نیل به تأویل را نشان میدهد؛ بعلاوه حکایت مؤلف است در چگونگی وصولش به حقیقت. التزام به حکمت نظری و عملی، شرح صدر، فراخی حوصله و حق طلب بودن از شرایطی است که در نظر این حکیم عارف، رسیدن به تأویل را برای آدمی امکانپذیر میکند.