این نوشتار، به مقایسه نظریّات دو فیلسوف بزرگ اسلامی و غربی، استاد مطهری و روسو درباره جبراجتماعی پرداخته، مسئله تحقیق این است که چه رابطه ای بین دیدگاه های استاد مطهری و روسو درباره جبر اجتماعی وجود دارد؟ هدف این جستار روشن کردن افتراقات و یا اشتراکات احتمالی موجود دردیدگاه های ایشان درخصوص جبر اجتماعی است. لذا این پژوهش به روش تحلیلی توصیفی و با استفاده از مطالعه کتابخانه ای و بررسی آثار این دو فیلسوف، به بررسی ادلّه و مبانی آنان پرداخته و فرضیّه تحقیق این است که هرچند هر دو متفکّربه جبراجتماعی معتقدند، اما درمواجهه با جبراجتماعی، دیدگاه های کاملاً متفاوتی دارند. یافته های پژوهش، مبانی روسو را به صورت مثلّثی که قاعده آن اصالت جامعه است، نشان می دهد. درمقابل، مبانی استاد مطهری در نفی جبر اجتماعی، به صورت مخمّس بیان شده که اصل فطرت درآن نقش بنیادین و اساسی دارد.