با بررسی داستان ها و افسانه ها در میان ملت های مختلف می توان به حضور عناصر و ویژگی های مشابهی دست یافت که هر یک از آن ها از زوایای مختلف قابل توجه و بررسی است. در این میان نام سیمرغ به عنوان یکی از نمادهای ادب پارسی در اساطیر و متون عرفانی امری قابل توجه است که در فرهنگ ایرانی به دوره پیش از اسلام می رسد. تجلی این پرنده نخستین بار در قلمرو حماسه و سپس در عرفان مشاهده شده و جلوه ای خاص به ادبیات حماسی و عرفانی بخشیده و نمود بارز این امر در آثار شعری فردوسی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ به گونه ای خاص نمایان است. بطوریکه با بررسی سیمرغ در شاهنامه جلوه های ایزدی و اهریمنی آن و همچنین با تفحص در آثار عرفانی بُعد روحانی آن مورد توجه قرار می گیرد که رموز جاودانگی، وحدت وجود و ذات مطلق را نمایان می سازد. با عنایت به آنچه ذکر شد در این مقاله بر آن شدم که ابعاد گوناگون وجود این مرغ اسطوره ای را با تکیه بر دو شاهکار عرفانی، مثنوی معنوی و منطق الطیر مورد مداقه قرار دهم که در وهله نخست به بررسی نقش اساطیری سیمرغ و سپس به جایگاه عرفانی آن با توجه به نمادها و ویژگی های منحصر به فرد این پرنده در آثار یاد شده خواهم پرداخت.